امام خمینی اسوۀ تعلیم و تربیت

امام خمینی اسوۀ تعلیم و تربیت 

 نوشته: علی غفاری

‏«بسمه تعالی»‏

یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم شرح آن رشک ملک 

‏ «‏بعثت لاتمم مکارم الاخلاق‏» (رسول اکرم(ص)) ‏

‏اگر به تعالیم انبیاء عظام الهی(ع) با قدری تأمل و دقت نظر کنیم و زندگانی سراسر رنج و‏‎ ‎‏مشقّت آنها را از نظر بگذرانیم، این نکته کاملاً روشن خواهد شد که همۀ آنان هدف و مقصد‏‎ ‎‏واحدی را دنبال می کردند و آن رهایش انسانها از چنگال بدیها و پلیدیها و هر چه غیرالهی باشد‏‎ ‎‏بود، از اینروی آنان قبل از هر اقدامی و تعلیمی و امر و نهیی ابتدا خود را مصداق بارز آنچه که‏‎ ‎‏آرزومند تحقّق آن در جامعۀ بشری بودند می ساختند و آنگاه که شیطان نفس خویش را به دست‏‎ ‎‏خویش مسلمان ساخته و از قید تن و علایق مادّی و غیرالهی می رستند، زبان به تذکیر و تبشیر و‏‎ ‎‏انذار می گشودند؛ چه در غیر اینصورت کلامشان در دل توده ها و نیازمندان نجات کارگر نمی افتاد و‏‎ ‎‏اصلاً صلاحیّت اسوه و الگو بودن و شایستگی تأسّی و تبعیّت را نمی یافتند. چون: ‏

ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش 

‏از اینروی اگر پیامبر بزرگ اسلام(ص) ادعا می کرد که: «برانگیخته شده ام تا مکرمتهای اخلاقی را‏‎ ‎‏به تمام و کمال برسانم» از این جهت بود که دارای خلقی عظیم بود و قرآن کریم او را به این صفت‏‎ ‎‏بسیار حمیدۀ الهی ستوده بود و از همین روی بود که بنا به تعبیر مولای متقیان و بزرگ پارسایان‏‎ ‎‏رسول اکرم(ص) بهترین الگو و نمونه و شایسته ترین اسوۀ حسنه برای کسانی بود که دنبال الگو‏‎ ‎‏و سرمشق می گشتند. ‏

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 554
‏ 

«‏فتأس بنبیّک الاطیب الاطهر فان فیه اسوه لمن تأسی‏» به استثنای ائمۀ اطهار(ع) در تاریخ‏‎ ‎‏عالم اسلامی در اعصار مختلف همیشه تعداد معدودی از بزرگان و پیشوایان دین بظهور‏‎ ‎‏رسیده اند که به تمام و کمال به نبی اطیب و اطهر خویش تأسی جسته و او را در تمام مراحل و‏‎ ‎‏شئونات مختلف زندگی خود یگانه الگو و سرمشق اعلای خود قرار دهند که از زمرۀ این نوادر‏‎ ‎‏بشری و بلکه سرآمد همۀ ایشان که توانست در تأسی و اقتدا به پیامبر بزرگ اسلام(ص)، بر‏‎ ‎‏همگان سبقت و پیشی جسته و خود اسوه و مقتدای جویندگان راه حق و حقیقت و سالکان‏‎ ‎‏طریق تزکیه و تهذیب و تربیت گردد رهبر کبیر انقلاب اسلامی و امام پیامبر گونۀ مان (ره) بود که‏‎ ‎‏چون اجداد بزرگوار خویش نخست منتهای آمال و آرزوی خویش را (که عبارت از تحقق سجایا‏‎ ‎‏و مکرمتهای اخلاقی و تخلّق جوامع و انسانها به اخلاق الهی بود) در وجود مقدس خویش‏‎ ‎‏متحقق و متجلّی ساخت و آنگاه پیر و مراد و دلیل راه گشت و به فیض انفاس قدسی و مدد دم‏‎ ‎‏مسیحایی خویش بر دلها و جانهای مرده حیات و زندگی بخشید و بدینسان آنان را که مستعدّ‏‎ ‎‏نجات و رهایش گشته بودند از گرداب هلاکت و غرقاب فنا خلاصی داده و به ساحل آرامش و‏‎ ‎‏نجات رهنمون گشت، حضرت امام(ره) در سدۀ اخیر که عصر ظلمت و غلبۀ زشتیها و پلیدیها و‏‎ ‎‏زرق و برقهای دنیوی و دعوتهای شیطانی و دروغین است علم و رایت رهبری را به دوش گرفت‏‎ ‎‏و کوکب هدایت و مشعل فروزان فرا راه شب دیجور و ظلمانی کسانی شد که راه مقصود را گم‏‎ ‎‏کرده و سر از وادی تحیّر درآورده و متوحّش و هراسان گشته بودند، سالکان طریق تهذیب و‏‎ ‎‏آرزومندان نجات، که او را اسلام مجسم و مرد عمل و اخلاص و زهد و تقوی و خدا یافته بودند‏‎ ‎‏و آرزوهای دور و دراز و گم شدۀ خویش را در وجود مقدّسش متجلی دیده بودند، شیفته و‏‎ ‎‏مشتاق راهش گردیدند و او را اسوه و الگوی حسنۀ خویش قرار داده و در او ذوب و فانی گشتند‏‎ ‎‏آنسان که او در خدای خویش فانی و مستحیل گردیده بود و بدین ترتیت همگام با او و سپس‏‎ ‎‏بعد از رحلتش به استعانت از روح پر فتوح و ملکوتیش نهضتی را که او بر علیه فساد و بیداد و‏‎ ‎‏استکبار آغاز کرده بود، شاگردان مکتبش و رهروان راهش با تأسی و اقتدا به او و با الهام از اقوال‏‎ ‎‏و افعال و کردارش ادامه دادند. ‏

‏در این مختصر با عنایت به عظمت و بزرگی وجود امام خمینی(ره) که همچون کوهی است‏‎ ‎‏که قلّۀ رفیع آن سر بر آستان حق می ساید و سیراب از فیضانات حق است و اندیشۀ قاصر و‏‎ ‎‏ناتوان ما را توان و یارای دسترسی به تمام کمالات ایشان و نفوذ در ژرفای وجود ایشان نیست و‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 555

‏با اقرار به اینکه: ‏

‏ «محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی «سعی بر آن است که از دریای بیکران معرفت او با‏‎ ‎‏قلم شکسته و در قالب الفاظ ناقص روح تشنۀ خود را سیراب کرده و قطره ای از این دریای بیکران‏‎ ‎‏را چشیده باشیم زیرا: ‏

آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید 

‏تمام احوال و رفتار امام خمینی و کلیّۀ لحظات زندگی پر برکتش بر سالکان طریقش‏‎ ‎‏درسهایی است عمیق و پر دامنه که از روح ملکوتی ایشان نشأت گرفته و متعلق به همۀ شیفتگان‏‎ ‎‏و پیروان راهش می باشد. امام خمینی اسوۀ حسنه ای است که خداوند متعال به عصر و روزگار‏‎ ‎‏ما عنایت فرموده و مصداق بارز «‏ان الله فی کل خلف عدولاً، ینفون عنه تحریف المبطلین‏» ‏‎ ‎‏می باشد و در دل امت تصویر تابناک اوست که می درخشد چرا که او برای امت مسلمان اسوه و‏‎ ‎‏الگو می باشد. ‏

‏او اسوه و الگو است چراکه تمام رفتار و کردارش از ‏«مطیعاً لامر مولاه»‏ و ‏«حافظاً لنفسه»‏ ‏‎ ‎‏سرچشمه گرفته و به والاترین کمالات اخلاقی آراسته است. ‏

‏حجت الاسلام شیخ عبدالعلی قرهی از کمالات اخلاقی امام نقل کرده می گوید: ‏

‏ «‏خدمت امام از فردی گله کردم و امام یک قصّه ای برای من نقل کردند [بدون اینکه از کسی‎ ‎اسم ببرند] امام فرمودند: که یک نفر آمد اینجا و هر چه رسید به من گفت و من تا آنجا بود‎ ‎برایش پول می فرستادم‏. ‏

‏و این درست همان کاری است که امام حسن مجتبی(ع) می کردند و همان رفتاری است که‏‎ ‎‏مولا امیرالمومنین انجام می دادند. و این عمل، فوق بشری است. آری امام این چنین خود را‏‎ ‎‏ساخته بود. ‏

‏در زندگی خصوصی نیز امام مثل ائمه(ع) رفتار می کردند و از این جهت باید الگوی همه‏‎ ‎‏مسلمانان باشند. از همین شخص فوق الذکر دربارۀ زندگی خصوصی امام نقل شده است که امام‏‎ ‎‏در زندگی خصوصی خود بسیار ساده می زیستند و به هیچ وجه حاضر نبودند از وسایل رفاهی‏‎ ‎‏که در هر خانه ای ممکن بود یافت شود استفاده شود، با این دیدگاه که مبادا کسانی باشند که‏‎ ‎‏توانائی استفاده از چنین وسایلی را نداشته باشند از جمله اینکه اطاقی که امام شبها در آن‏‎ ‎‏تشریف داشتند فرشهایش مندرس بوده است. امام درجواب آقایانی که خواسته بودند اطاق را‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 556

مفروش کنند فرموده بود که «همان کفایت می کند مگر اینجا منزل صدر اعظم است».‏

‏ و یا زمانی که امام در نجف اشرف اقامت داشته‎اند به هیچ وجه حاضر نشده اند که در هوای‏‎ ‎‏گرم از کولر استفاده شود چرا که مرتب به ایشان خبر می رسیده است که مردم ایران در زندان تحت‏‎ ‎‏شکنجه هستند و به این خاطر حتی حاضر نمی شدند که برای ساعتی از هوای خنک کنار شط‏‎ ‎‏کوفه نیز بهره مند شوند. ‏

‏امام دقیقاً اعمال و رفتارشان مثل مولایش امیرالمومنین(ع) بود، او نیز چون مولایش در‏‎ ‎‏امور بیت المال، شدیداً دقت نظر بخرج می داد. تا آنجائی که برای خرید لباس و عبای خود نیز‏‎ ‎‏سعی شان بر این بود که جنسی را خریداری کنند که وجوهات کمتر مصرف شود و با اینکه‏‎ ‎‏تمامی بیت المال در اختیار ایشان بود، تلاششان بر این بود که در مصرف آن دقت نظر نشان‏‎ ‎‏دهند. مثلاً امام وقتی در نجف اشرف بودند برای برگشتن به منزلشان همیشه از درشکه استفاده‏‎ ‎‏می کردند و در صورتی که برای این منظور می توانستند از ماشین نیز استفاده کنند ولی برای اینکه‏‎ ‎‏از سهم امام کمتر خرج کنند چنین کاری را انجام نمی دادند. ‏

‏امام در مصرف وجوهات شرعیه همه را یکسان در نظر می گرفتند، مثلاً وقتی که امام در قم‏‎ ‎‏برای طلبه ها شهریه معین کرده بودند، برای تمام طلبه ها چه از قوم و خویش خودشان و چه‏‎ ‎‏کسانی دیگر همان مبلغ 30 تومان آن روز را مقرر فرموده بودند. ولی با وجود این امام هر وقت‏‎ ‎‏متوجّه می شدند که یکی از افراد مورد شناختشان در مورد مسائل مالی دچار زحمت شده است،‏‎ ‎‏از وجوه متعلق به خودشان به این فرد مورد نظر کمک می کردند. (به نقل از مرحوم مستوفی‏‎ ‎‏خاله زاده حضرت امام)‏

‏ در مورد ساده زیستی و زندگانی بی تکلّف امام، همین نکته کافی است که کسی که بر اریکه‏‎ ‎‏دلهای مشتاق صدها میلیون مسلمان و مستضعف جهان حکومت می کرد و انسانی که با تکیه بر‏‎ ‎‏قدرت ایمان و نفوذ الهیش تمام کاخهای ابرقدرتهای شیطانی را به لرزه درآورده بود در خانه ای با‏‎ ‎‏120 متر مربع مساحت و 70 متر زیربنا بصورت اجاره زندگی می کرد. ‏

‏این وارستگی و عظمت امام و ساده زیستی او تا به حدّی است که همه افرادی را که کاخهای‏‎ ‎‏جباران و حکام مستکبر جهان را دیده اند، به تعجّب وا می دارد و اشک را در چشمان آنها به حلقه‏‎ ‎‏آورده و آنها را شدیداً منقلب می سازد، با وجود اینکه امام در طول زمان مرجعیت و زعامت‏‎ ‎‏خود صدها میلیارد ریال پول در اختیار داشتند و علاوه بر آن به عنوان مقام رهبری کلیه ثروتهای‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 557

‏کشور در اختیارشان بود حتی کمترین دخل و تصرّف و بهره گیری شخصی از آن همه امکانات که‏‎ ‎‏در اختیارشان بود نکردند و تا آخر عمر با کمال زهد و قناعت زندگی کردند. ‏

‏حتی تا این مورد دقیق بودند که وقتی برای هر چند لحظاتی کوتاه اطاق خود را ترک‏‎ ‎‏می کردند تنها منبع نوری اطاق را که یک مهتابی و لامپ صد ولت بود خاموش می کردند. ‏

‏امام در مورد امور مالی بسیار دقیق بودند و بدقت این امور را کنترل می کردند از جمله اینها‏‎ ‎‏امور مربوط به خرید مایحتاج خانه بود مشهدی حسین که مسئول خرید مایحتاج منزل امام‏‎ ‎‏بوده نقل می کند «امام ربع دینار (50 ریال) برای خرید لوازم خانه به بنده دادند بعد از خرید وقتی‏‎ ‎‏به خانه برگشتم امام باقی مانده پول را که 15 فلس بود از بنده مطالبه کردند» «معلوم است که 15‏‎ ‎‏فلس چیز قابل ذکری نبود ولی مسئله مهم این است که همه چیز هر چند هم ناچیز باید روی‏‎ ‎‏حساب و دقت باشد و باید به این روش عادت کرد». ‏

‏یکی دیگر از کمالات اخلاقی امام شجاعت و صلابت او بود، از اول مبارزات ایشان تا زمان‏‎ ‎‏حال. و بطور کلی امام مصداق بازر این حدیث شریف بود: ‏

‏ «‏المومن کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف‏» ‏

‏آن شبی که در 15 خرداد 1342 امام را دستگیر کرده و می بردند امام بعدها می فرمود که: «آنها‏‎ ‎‏وقتی مرا می بردند می ترسیدند و من آنها را دلداری می دادم».‏

‏و در زمان بمباران هم که در سال 1364 مصادف با ماه رمضان بود امام بدون اینکه تغییری در‏‎ ‎‏برنامه روزانه خود بدهند با خونسردی کامل در همان منزل در جماران مانده و هیچ ترسی از‏‎ ‎‏حوادث به خود راه نمی دادند در حالی که خط سیر اصابت همه موشکها در‏

‏ شعاعی نزدیک جماران قرار داشت. (به نقل از آقای انصاری و توسلی) ‏

‏این شجاعت و صلابت امام ناشی از این بود که او به حقیقت: ‏

‏ «‏لن یصیبنا الا ما کتب الله علینا‏» ‏

‏پی برده و لحظۀ مرگ خود را آغاز حیات راستین خویش می دانست و چون از خدا می ترسید‏‎ ‎‏دیگر در وجودش جائی برای ترس جز او یافت نمی شد. ‏

‏امام خمینی در راستای تقرّب به معنویات و کمالات اخلاقی بسیار فروتن و متواضع بودند.‏‎ ‎‏خیلی مشکل اتفاق می افتاد که وقتی امام به مکانی وارد می شدند کسی در سلام کردن برایشان‏‎ ‎‏پیشدستی کند. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 558

‏نویسنده کتاب سایه آفتاب نقل می کند که: «روزی ما زودتر از امام وارد اطاق موعود شده‏‎ ‎‏بودیم و چشم بر در منتظر و آماده بودیم که به محض ورود امام برایشان سلام کنیم ولی باز هم‏‎ ‎‏غافلگیر شدیم چون همزمان با باز شدن در صدای سلام امام را نیز شنیدیم و بطورریکه متوجه‏‎ ‎‏نشدیم، امام اول سلام کرد و وارد شد، یا اول وارد شد و سپس سلام کرد. ‏

‏امام در مقام معاشرت با دوستان، چهره ای پر محبّت داشت که لطافت و انعطاف در آن موج‏‎ ‎‏می زد، خورشیدی بود که دریای منجمد دلها را ذوب می کرد و دریائی بود که افواج دلها را در‏‎ ‎‏امواج معنویت خود غرق می کرد. ولی در موقع انجام وظیفه چون کوه استوار بود. و طوفان‏‎ ‎‏حوادث و عواطف در برابر صلابت و عظمتش به نسیمی نوازشگر تبدیل می شد. امام در خانه و‏‎ ‎‏در جمع خانوادگی نمونه بهترین همسر، پدر و پدربزرگ دوست داشتنی بودند. و به برادر‏‎ ‎‏بزرگشان آیت الله پسندیده احترام بیش از حدّی می گذاشتند. ‏

‏امام علاوه بر اینکه در تمام روز به کارهای روزانه مشغول بودند شبها نیز وقتی که همه در‏‎ ‎‏استراحت بسر می بردند، مشغول راز و نیاز با شاهد مقصود و استغاثه به درگاه معبود بودند. ولی‏‎ ‎‏این کار ایشان به هیچ وجه لطمه ای به استراحت دیگر اهل خانه وارد نمی کرد. بگونه ای که وقتی‏‎ ‎‏ایشان با استفاده از ساعت می خواستند برای نماز شب بیدار شوند آن را در لای پارچه ای‏‎ ‎‏می پیچیدند و بالای سر خود می گذاشتند. ‏

‏ایشان برای استراحت و تفریح ارزش زیادی قائل بودند و به آزاد گذاشتن بچه ها در بازی‏‎ ‎‏اعتقاد داشتند و می فرمودند: «اگر بچه شیطنت نکند مریض است» و اگر در روزهای تعطیل یکی‏‎ ‎‏از اعضای خانواده را مشغول کار می دیدند، می فرمودند: «نه، به جائی نمی رسی «چون وقت‏‎ ‎‏تفریح و ستراحت فقط باید استراحت کرد و به تفریح پرداخت. بارها به نوه هایش می فرمودند:‏‎ ‎

‏ «من تابحال نه یک ساعت از تفریحم را برای درس گذاشته ام و نه یک ساعت از قت درسم را‏‎ ‎‏صرف تفریح کرده ام هرکاری وقت خودش را دارد و هر وقتی هم کار خودش را» می فرمودند:‏‎ ‎‏ «اگرتفریح نداشته باشید نمی توانید خوب تحصیل کنید». (به نقل از دختر و نواده حضرت امام)‏

‏در رابطه با عادت دادن بچه ها به انجام فرایض دینی امام بسیار دقت داشتند و سعی می کردند‏‎ ‎‏که به تدریج آنها را وارد به این مسائل کنند، وقتی که به عادت خانوادگی یکی از نوه های دختری‏‎ ‎‏امام را برای نماز صبح بیدار کرده بودند، امام فرموده بودند که «شیرینی اسلام را به مذاق بچه تلخ‏‎ ‎‏مکن» و این جمله به حدی روی این شخص اثر گذاشته بود که از روزهای بعد خود بچه سفارش‏‎ ‎‏می کرده است که او را برای نماز صبح بیدار کنند. و از این رفتار می شود معنی کامل «‏لااکراه فی‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 559
 

الدّین‏» را درک کرد. (به نقل از دختر حضرت امام) ‏

‏مورد دیگر اینکه وقتی دختر امام به سن 9 سالگی رسیده بود امام فرموده بودند «امسال باید‏‎ ‎‏روزه هم بگیری» ولی ماه رمضان آن سال به علت گرمای هوا و نداشتن وسایل خنک کننده و‏‎ ‎‏ضعف جسمانی دخترشان پس از یک روز روزه نتوانسته بودند که روزه بگیرند. و امام فوراً برای‏‎ ‎‏اینکه در نظر بچه قبح روزه خواری از بین نرود فوراً دخترشان را به تهران فرستادند. امام همچنین‏‎ ‎‏در یاد دادن مسائل و احکام دینی به بچه ها بسیار با دقت و حوصله رفتار می کردند بطوری که‏‎ ‎‏وقتی دخترشان در سنین کوچکی بصورت اشتباه پشت سر امام نماز خواندند با حوصله و‏‎ ‎‏آرامش شروع به توضیح دادن برای او کرده و او را در انجام دادن صحیح فرایض دینی راهنمایی‏‎ ‎‏فرمودند. (به نقل از دختر حضرت امام) ‏

‏از آنجا که امام یک اسوه برای مردم بود و علاقه و دوستی امام نسبت به انسانها در پرتو عشق‏‎ ‎‏خدا و در طول محبت به او بود، این عشق و علاقه نیز بصورتی متقابل میان محرومان و‏‎ ‎‏مسلمانان جهان نسبت به حضرت ایشان وجود داشت. بی شک داستان عشق متقابل امام و امت‏‎ ‎‏که هر دو در گرمای عشق به حق ذوب شده بودند و در راستای راه خدا بر یکدیگر دل می باختند،‏‎ ‎‏داستانی است که در هزاران هزار دفتر نمی گنجد. ‏

‏در طول سالهای بعد از انقلاب هزاران هزار نامه از امت مسلمان از تمام نقاط دنیا به دفتر‏‎ ‎‏امام می رسید که هر یک غزلی از عشق و قصیده ای از محبّت و دیوانی از معرفت بود که همراه با‏‎ ‎‏پاسخهای امام، مثنوی وحدت را بین حضرت امام و امت به وجود می آورد. مثنویی که نه در‏‎ ‎‏هفتاد من کاغذ می گنجد و نه هفتاد هزار.‏

آب دریا را اگر نتوان کشید   هم بقدر تشنگی باید چشید

‏عشق و علاقه به امام در میان جوانان به حدی بود که جوانان این مرز و بوم در بدترین شرایط‏‎ ‎‏و جو خفقان که در زندانهای بعثی وجود داشت، باز هم علاقه و اشتیاق خود را نسبت به امامشان‏‎ ‎‏ابراز کرده و از عمق زندانهای بعثی با مشقّت تمام نامه های پر از مهر و محبت و علاقه و‏‎ ‎‏اشتیاقشان را به حضور حضرتشان عرضه می داشتند، فرازی از یک نامه رزمندۀ اسیر به خوبی‏‎ ‎‏شاهدی بر این مدّعا است: ‏

‏ «... دلم برای تک تک شما تنگ شده است. اما دلم برای یکی دیگر خیلی تنگ شده،‏‎ ‎‏نمیدونی چقدر دلم برایش تنگ شده اونم پدربزرگم حاج آقا موسوی است ...» ‏

‏ و پاسخ متقابل امام به این نامه نمودی دیگر از وجود عشق و اشتیاق بین امام و امت را خوبی‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 560

‏روشن می سازد: ‏

‏ «فرزند عزیزم نامه ات واصل شد. امید است انشاءالله بزودی خلاص شوی. ما برای شما‏‎ ‎‏نگران هستیم، لکن خدا بزرگ است. انشاءالله موفق باشی، صبر کن که خدا با صابران است.‏‎ ‎‏والسلام» ‏ 

‏ «پدربزرگت» ‏

‏فرازی دیگر از نامه یک اسیر از عراق بخوبی شاهد این حقیقت است: ‏

‏ «مادرم سلام این نامه مخصوص پدر بزرگوارم است، پدر عزیز و هادیم و مایۀ داناییم و دارای‏‎ ‎‏روح خداییم سلام علیکم. گرچه مشکل است معرفت قدر تو. اما این جملاتی است تقدیم به‏‎ ‎‏قلب تو ...» ‏

‏عشق و علاقه امام در بین امت تا بحدی است که حتی بچه ها نیز از کوران این عشق بیکران‏‎ ‎‏جدا نیافتاده و آنها نیز با ارسال هزاران نامه به دفتر امام عشق پاک خود را به امامشان ابراز کرده و‏‎ ‎‏خواستار تفقّد امام نسبت به خودشان بودند. ‏

‏بُعد روحانی و ملکوتی امام نه تنها در بین فرزندان ایران زمین این عشق و اشتیاق را نسبت به‏‎ ‎‏امام به وجود آورده بود بلکه جوانان و دانش آموزان سراسر دنیا این احساس را نسبت به امام‏‎ ‎‏داشتند و با فرستادن صدها نامه این عشق را به امام ابراز می کردند. ‏

‏دانش آموزان مدرسه اسپیرینگ دال آمریکا نمونه بارز این مدعا است آنها در این نامه‏‎ ‎‏نوشته اند: ‏

‏ «حضرت امام اگر ممکن است یک جفت جوراب کهنه یا عبا و لباس مستعمل دیگر برای‏‎ ‎‏آنها بفرستند تا آنان بوسیله آن متبرک شوند و در ضمن هدیه ای نیز برای امام همراه این نامه‏‎ ‎‏فرستاده اند».‏

‏این نامه و نامه های بیشمار دیگر مشابه آن همگی حکایت از این واقعیت غیرقابل انکار و‏‎ ‎‏اغماض دارند که حضرت امام راحل (ره) در اقصی نقاط گیتی برای جویندگان طریق معرفت و‏‎ ‎‏هدایت و تزکیه به عنوان یگانه الگو و اسوۀ طریق سلوک الی الله مطرح بودند و آنها از هر رنگ و‏‎ ‎‏زبان و نژاد و کیش و آیینی که بودند با علم و آگاهی و با الهام گیری از فطرت انسانی خود ایشان را‏‎ ‎‏مقتدا پیر و مرشد خود می دانستند و او را همچنانکه امام پیامبر عالیقدر اسلام (ص) را اسوۀ‏‎ ‎‏حسنه و شایستۀ تبعیّت یافته بودند یگانه اسوه و سرمشق اعلا برای رسیدن به قلّۀ عرفان و‏‎ ‎‏معرفت و رهایش از هواجس شیطانی و امیال نفسانی می دیدند که قادر است دست آنها را گرفته‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 561

و از منجلاب فساد و تباهی نجات بخشد آنان هر چند علی الظاهر فرسنگها و دریاها از پیر و‏‎ ‎‏مقتدای خویش فاصله داشتند و لیکن حضور معنوی و روحانی او را در قلوب خویش، احساس‏‎ ‎‏می کردند، زیرا اسوه و مقتدایشان نیز فارغ و بی اعتنا از هر گونه موانع طبیعی و قراردادی همۀ‏‎ ‎‏ایشان به مثابه فرزندان خویش می یافتند که در هر حال محتاج راهنمایی و ارشاد و هدایت‏‎ ‎‏پدرند. ‏

‏شخصیت شکوفا شده و حقیقت شگفت انگیز انسان تکامل یافته ای مثل امام که روح بزرگش‏‎ ‎‏بر جسم و عالم طبیعت غالب شده و جسم برایش جز قالب و مرکب راهوار نیست واقعیت و‏‎ ‎‏حقیقت دیگری را به منصۀ ظهور گذاشته بود. از نای وجودشان که جز برای خدا ننالیده بود به‏‎ ‎‏جای ناله از آلام جسمی زمزمۀ ذکر خدا و آهنگ روح انگیز وصل و قرب و لقاء برمی خاست و از‏‎ ‎‏شمع چهره ملکوتیشان که جز برای حق نیفروخته بود نور ایمان و طمأنینۀ خاطر و نشاط و‏‎ ‎‏انبساط برای لقای دوست متلألوء بود. ‏

‏مصداق روشن کسانی بود که خود در این دنیا به حساب خود می رسند قبل از آنکه در آن دنیا‏‎ ‎‏به حسابشان رسیدگی شود. ‏

‏امام گویی از قفس تن رسته و با رسیدن به کمال انقطاع از همه تعلقات مادی به خدا پیوسته‏‎ ‎‏بود. زمزمه مناجات و نوای عطرآگین عبادت و خشوعشان چشم و گوش و دل همه را پر کرده‏‎ ‎‏بود. وجود الهیشان همۀ حاضران در محفل عاشقانه اش را در شگفتی و ایمن به مقام والای‏‎ ‎‏انسانی راستین و آفریدگار احسن الخالقین فرو برده بود. و به حقیقت امام اسوه تعلیم و تربیت‏‎ ‎‏بود. و تعلیم و تربیت در وجود امام خلاصه شده بود. ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

منابع و مآخذ

‏ 1 ـ در سایه آفتاب، محمد حسن رحیمیان ‏

‏2 ـ سرگذشتهای ویژه از زندگانی حضرت امام(ره) ج 6پیام آزادی ‏

‏3 ـ بوی عطر نماز، محمد ناصری ‏

‏4 ـ حکایتهای تلخ و شیرین ج 1و2، از انتشارات موسسه فرهنگی قدر ولایت ‏

‏5 ـ چلچراغ خاطره، سازمان تبلیغات اسلامی‏

‏ 6 ـ گلهای باغ خاطره از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان‏

‏ ‏

‏ ‏

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 562