امام خمینی اسوۀ تعلیم و تربیت

امام خمینی(ره) اسوۀ تعلیم و تربیت 

نوشته: غلامرضا مدبر عزیزی مدرس 

مراکز تربیت معلم شهرستان فردوس 

‏مقدمه: ‏

‏از سعادتمندی های بزرگ انسان این است که حق و حقیقت مدیون او باشد، سند و پشتوانه و‏‎ ‎‏امن بقا و حیات حق باشد. در طول تاریخ بر اساس «قاعده لطف» خداوند معصومینی را برای‏‎ ‎‏هدایت بشر مبعوث کرده است، این هدایت را معصومین به دو طریق محقق ساخته اند: نخست‏‎ ‎‏اینکه از خزائن آسمان معنا و علم و حکمت الهی حقیقت ناب را برای مردم بازگفته اند. و در‏‎ ‎‏وحلۀ دوم با عمل به حق و تجسم و تبلور و ظهور همۀ حقایق در وجود خویش، باعث گرایش و‏‎ ‎‏ایمان مردم به حق و حقیقت شده اند. ‏

‏انسانها با دیدن معصومین که سرچشمۀ همۀ کمالات و زیبائیهای معنوی بوده اند شیفتۀ‏‎ ‎‏قیقت گشته و میل به پرواز و تعالی در جانشان پیچیده و نیز مطمئن می شده اند که این حقایق‏‎ ‎‏قابل عمل و پیاده شدن است. در ادواری هم که پیامبر یا وصی پیامبری ظاهراً بین مردم نبوده تا‏‎ ‎‏با دیدن او به یاد عظمت و تعالی بیافتند انسانهای قهرمان و خودساخته ای که شاگردان راستین‏‎ ‎‏مکتب وحی بوده اند با وجود خویش زیبائی حقیقت و فضائل انسانی را به تماشا گذاشته اند. این‏‎ ‎‏افراد بعد از معصومین سند و پشتوانه حقایق و باعث حیات آن بوده اند و لذا بر گردن حقیقت‏‎ ‎‏حق دارند یا خود جزئی از حقیقت اند وجود اینچنین رادمردانی خط بطلانی بوده بر یاوه‏‎ ‎‏سرائی های امثال ماکیاول ها، ماکیاول می گفت مگر نه اینکه ما از انسان چیزی جز خونریزی و‏‎ ‎‏فسادانگیزی ندیده ایم، بنابراین فراموش کنیم حقایقی را که در عظمت و شرافت انسان گفته اند، ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 538

حقیقت همین واقعیت است. انسان یعنی همین موجود قدرت طلب، جنایتکارِ گرگ و دیگر‏‎ ‎‏هیچ، همۀ آن تئوری ها درباره الهی بودن انسان دروغ و فریب بوده است. ‏

‏وجود قهرمانان که در عرصه فضیلت و انسانیت ظهور کرده اند نقضی است بر این گونه‏‎ ‎‏تفکرات، حقایق زمانیکه در وجود و زندگی این الگوهای کمال جان میگیرد قابلیت تحقق پیدا‏‎ ‎‏می کند، و از مظانِّ موهوم بودن نجات می یابد. ‏

‏در قرن معاصر خدایتعالی شکوه حقیقت و بلندای قامت انسانیت را در وجود یکی از‏‎ ‎‏فرزندان امیرالمومنین به معرض نظاره گذاشت. هر چند در همه اعصار در غیبت امام معصوم،‏‎ ‎‏اسلام تربیت یافتگان والای خویش را به جامعه ها نثار نموده، اما آن قهرمانی که به حق اسوه و‏‎ ‎‏الگوی اخلاق و تربیت اسلامی در همۀ ابعاد وسیع بود امام خمینی رحمةالله علیه بود. او که هم‏‎ ‎‏بااندیشه روشن و ژرف و وسیع خویش اسلام را در بهترین چهره اش معلم بود هم با وجود و‏‎ ‎‏عمل خویش کمال جویان را بهترین مربی. توجه به شخصیت جامع امام خمینی(ره) انسان را به‏‎ ‎‏یاد توصیه ای می اندازد که حضرت امیر المومنین به همۀ معلمان و مربیان بشری فرموده اند: ‏

‏ «‏مَن۫ نَصَبَ نَف۫سَهُ لِلنّٰاسِ اِمٰاماً فَل۫۫یَب۫دأ۫ بِتَع۫لٰیم نَف۫سِهِ قَب۫لَ تَع۫لیٰمِ غَی۫رِهِ وَل۫یَکُن۫ تَأ۫دیبِهِ بِسیَرتِهِ قَب۫لَ‎ ‎تَأدیبِهِ بِلِسٰانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَف۫سِهِ وَ مُؤَدبَهٰا اَحَقُّ بِال۫اَج۫لٰالِ مِن۫ مُعَلِّمِ النّٰاس وَ مُؤَدّبهُم۫‏» ‏‎[1]‎

‏ «آنکس که خود را برای مردم راهنما و پیشوا قرار داده است باید قبل از تعلیم دیگران به تعلیم‏‎ ‎‏خویش آغاز کند و باید تربیت کردن او قبل از آن که از طریق زبانش باشد بوسیلۀ رفتار و منش و‏‎ ‎‏عملش باشد و آنکس که معلم و مربی نفس خویش است بیشتر شایسته اجلال و احترام است‏‎ ‎‏نسبت به کسیکه صرفاً معلم و مربی دیگران است» ‏

‏هر چند معمول است که تربیت اسلامی را صرفاً به همان معنای سازندگی اخلاقی آنهم‏‎ ‎‏اخلاق فردی میگیرند، اما مسلم است که تربیت در نظام اسلام مفهومی وسیعتر و ابعادی بیشتر‏‎ ‎‏از این دارد. امام خمینی بعنوان اسوۀ راستین تعلیم و تربیت اسلامی در قرن ما شعاع شخصیتی‏‎ ‎‏بسیار گسترده ای داشتند. بدین لحاظ ما هم در اینجا تربیت را به همان معنای اصلی و گسترده اش‏‎ ‎‏و امام را بعنوان اسوه در همۀ آن ابعاد، به اختصار معرفی می نمائیم: ‏

‏1 ـ امام خمینی یادآور خدا در همه حال: ‏

‏فلسفه حیات انسان و اساس و هدف تربیت اسلامی تقرب انسان به خدایتعالی است و همۀ‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 539

جنبش ها و حرکت ها و اعمال و اهداف باید به چنین ثمری منتهی شود. علاوه بر توجه به‏‎ ‎‏شخصیت اصلی و صفت بارز امام که عرفان بود، تمام حرکاتش را در طول زندگی یک سیر و‏‎ ‎‏سلوک عرفانی میتوان به حساب آورد. ‏

‏امام بطور صریح همواره پیام آور این هدف بودند، یاد و ذکر خدا در همه حال. تقریباً تمامی‏‎ ‎‏سخنرانیهای امام آغازش توجه دادن بخدا و ربط همه چیز به مبدأ هستی بود بطوریکه مخاطبین‏‎ ‎‏را به حال و هوای دیگر میکشاند: ‏

‏ «همه چیز با اسم رب، چیز است همه آوازها از خداست. با اسم رب عالم شروع شده است و‏‎ ‎‏با اسم رب ختم میشود شما هم باید با اسم رب شروع کنید و با اسم رب ختم کنید. علامت خدا‏‎ ‎‏در همه چیز هست و باید ما استشعار کنیم اسم خدا را، همه عالم اسم خداست. شماها هم اسم‏‎ ‎‏خدا هستید، با اسم خدا همه چیز تحقق پیدا کرده است و همه اسم خدا هستید، ما باید این معنا‏‎ ‎‏را ادراک کنیم، بفهمیم که همه از اوست و همه به او رجوع می کنند «‏اِنّٰا لله وَ اَنّٰا اِلَی۫هِ رٰاجِعُون۫‏» از او‏‎ ‎‏هستیم و به او باز میگردیم. اوست همه چیز، دیگران نیستند، هیچند، هر چه هست اوست» ‏‎[2]‎

‏این توجه به خدا بطور عملی در اهمیت عظیمی که امام برای نماز که ذکر اکبر الهی است‏‎ ‎‏متجلی می شد خاطرۀ زیر نمونه ای از این توجه است: ‏

‏ «در اوایل جنگ تحمیلی جلسه ای داشتیم که در آن یکی از فرماندهان رده بالای نظامی‏‎ ‎‏داشتند گزارشات خودشان را به فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی می دادند. یک گزارش که‏‎ ‎‏تمام می شد گزارش دیگری به عرض می رسید در همین فاصله امام برخاستند. آقای هاشمی‏‎ ‎‏نگران شدند و پرسیدند آیا مشکلی پیش آمده؟ امام خیلی عادی فرمودند نه، وقت نماز است.‏‎ ‎‏همۀ ما از این حرف و حرکت جا خوردیم. برخاستیم وضو گرفتیم و با شرمندگی به ایشان اقتدا‏‎ ‎‏کردیم و راستی که عجب نماز لذتبخشی بود. از آن پس تصمیم گرفتیم جلسات خود را جوری‏‎ ‎‏تنظیم کنیم که یا به نماز ختم شود یا پس از وقت فضیلت نماز باشد. در غیر اینصورت نماز را به‏‎ ‎‏وقت آن در وسط جلسات می خواندیم و بعد جلسه را ادامه می دادیم و حقیقتاً از آن پس شاهد‏‎ ‎‏برکت یافتن کارها و جلسات بودیم».‏‎[3]‎

‏2 ـ امام اسوۀ آزادگی و شهامت و رها شده از بندها: ‏

‏از اهداف مهم انبیاء الهی و مکتب وحی آزاد کردن انسانها از انواع بندهایی است که بر جسم و‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 540

جان آنها تنیده شده است. ‏‎[4]‎ ‏طاغوت ها عوامل به بند کشیدن جسم مردم، و نفس اماره به‏‎ ‎‏اسارت کشنده جان انسانند و پیامبران در گشودن هر گونه این بندها، هادی و یاور بندگان خدا‏‎ ‎‏هستند. با طاغوت های بیرونی به مبارزه برمی خیزند تا سدکنندگان راه خدا را از جلو بردارند و با‏‎ ‎‏عوت به تزکیه و تقوی مردم را برای گسستن بندهای درون توانا می سازند. امام خمینی در عصر‏‎ ‎‏ما سمبل و اسوه و نماد والای پیروزمندی در هر دو پیکار بودند. وی شهامتی شگفت در درگیر‏‎ ‎‏شدن با تمامی طاغوت های بیرون و درون داشت و بخوبی بر هر دو فائق آمده بود. همچون‏‎ ‎‏اجداد طاهرینشان هیچگاه از غیر خدا نترسیده و در سرکوبی مظاهر شرک و کفر لحظه ای تردید‏‎ ‎‏بخود راه ندادند، به دو خاطره در این باره اشاره میکنیم: ‏

‏الف ـ «حدود سالهای 42 ـ 1341 حضرت امام که آن وقتها به نام حاج آقا روح الله شناخته‏‎ ‎‏می شدند به علت ابتلای به تب مالت مدتی به کرج آمدند و در آن ایام من توفیق معالجه ایشان را‏‎ ‎‏داشتم و همواره از معرفت و نورانیت این مرد بزرگ بهره می گرفتم یکی از نکاتی که همیشه در‏‎ ‎‏صحبت ها یادآور می شدند این بود که: زیر بار ظلم نروید و با آن مبارزه کنید. من تا زنده هستم با‏‎ ‎‏ظلم مبارزه خواهم کرد ...» ‏‎[5]‎

‏ب ـ «... من ایشان را از سالهای کودکی می شناسم. در دوران جوانی یادم است که خط را‏‎ ‎‏خوب می نوشتند، شکسته نستعلیق ایشان بسیار خوب بود. در ضمن شعر هم می گفتند از همان‏‎ ‎‏اول هم شجاع و نترس بودند. مهمتر از اینها، من یاد ندارم که جضرتشان مرتکب معصیتی شده‏‎ ‎‏باشند. حتی سعی میکردند به مکروهات هم آلوده نشوند.» ‏‎[6]‎

‏ج ـ «.... روزی یکی از شخصیت های انقلابی به خدمت امام آمده بود و از فراوانی و سنگینی‏‎ ‎‏توطئه ها شکایت میکرد. امام به آرامی دستی به سینۀ ایشان زدند و فرمودند: تو چرا میترسی؟‏‎ ‎‏هیچ طوری نمیشود. در جریان لانه جاسوسی آمریکا هم که بعضی از مسئولین آن روز دولت‏‎ ‎‏مخالفت می کردند و دلایلی برای لزوم عقب نشینی از گروگانگیری می دادند امام فرمود: آمریکا‏‎ ‎‏هیچ غلطی نمی تواند بکند» ‏‎[7]‎

‏اما تمامی این شهامت و قدرت مقابله با نیروهای اهریمنی بیرونی، ریشه در آن آزادگی‏‎ ‎‏درونی و قدرت نفسانی امام داشت، و اصولاً تا فردی در پیکار درون موفق نباشد و از درون آزاد‏‎ ‎‏نشده باشد در پیکار بیرون و جهاد اصغر موفق نخواهد بود و قدرت آزاد کردن خود یا دیگران را‏‎ ‎‏از چنگال اسارت های بیرونی نخواهد داشت: ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 541

ظالم از مظلوم چون داند کسی کو بود سخره ی هوی همچون خسی 

ظالم از مظلوم آن کس ره برد کو سر نفس ظلوم خود برد [8]

‏سرّ اینکه هیچیک از مجامع و سازمانهای حقوق بشر غربی جز شعار آزادی برای کسی بهره ای‏‎ ‎‏نداشته اند در همین است که اینها خود اسیرند، در درون دربندند و لذا آزادی را نمی فهمند، و آن‏‎ ‎‏چیزی که از درون اینها به بیرون می تراود اسارت و در بند کردن دیگران است. اما انبیاء الهی و‏‎ ‎‏شاگردان صالح آنان که از درون آزادند ارزانی کنندۀ آزادی به دیگران اند. ‏

چون به آزادی نبوت هادی است مؤمنان راز انبیاء آزادی است[9]

‏امام از هر فرصتی برای تهییج و تشویق شاگردانشان برای مبارزه با هوای نفس و آزاد شدن از‏‎ ‎‏بند بندهای درون بهره می جستند: ‏

‏ «... هر چه بر ما می گذرد از این حب نفس است، از این انانیت است».‏

‏ «‏اَع۫دیٰ عَدُوِّکَ نَف۫سَکَ الَّتٰی بَی۫نَ جَن۫بَی۫کَ‏» یک چنین تعبیری است، از همۀ دشمنها بدتر است‏‎ ‎‏از همۀ بت ها بزرگتر است، مادر بتهاست، مادر بت ها، بت نفس شماست، از همۀ بت ها، انسان‏‎ ‎‏بیشتر به این عبادت می کند. توجهش به این بیشتر است و تا این بت را نشکند، نمی تواند الهی‏‎ ‎‏شود. نمی شود هم بت باشد و هم خدا، این نمیشود، هم انانیت باشد و هم الهیت باشد تا از این‏‎ ‎‏بیت، از این بتخانه، از این بت رها نشویم و پشت نکنیم، به این بت، و رو نکنیم به خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی و از این خانه خارج نشویم یک موجودی هستیم به حسب واقع بت پرست ولو به حسب‏‎ ‎‏ظاهر خداپرست ...» ‏‎[10]‎

‏تأکید شدید و همیشگی امام بر مبارزه با نفس و نفی انانیت ما را بی اختیار به یاد ادبیات‏‎ ‎‏ملای رومی می اندازد: ‏

ای شهان کشتیم ما خصم برون ماند خصمی زان بتر در اندرون 

کشتن این کار عقل و هوش نیست شیر باطن سخره ی خرگوش نیست

دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست کوبه دریاها نگردد کم و کاست 

چونک واگشتم زپیکار برون روی آوردم به پیکار درون 

قَد۫رَ جَع۫نمٰٰا مِن۫ جَهٰادِ ال۫اَص۫غَریٰم با نبی اندر جهاد اکبریم 

سهل دان شیری که صفها بشکند شیر آن است که آن خود را بشکند[11]

‏این دعوت به نفی انانیت را بیش از‏ ‏هر کس جان خود امام پذیرا شده و در خود محقق ساخته‏‎ ‎‏بود.‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 542

فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدم[12]

‏توجه به جواب امام به خبرنگار در هواپیما و پذیرش قطعنامه دو مثال و نشانۀ بارز از بین‏‎ ‎‏بیشمار دلایل بر اثبات تسلط بر نفس و نفی خودی در ایشان است. وقتیکه امام در پاسخ‏‎ ‎‏خبرنگار که می پرسد اکنون چه احساسی دارید؟ بیگمان یک جنبه از سئوال خبرنگار این بود،‏‎ ‎‏اکنون که پیروزمندانه به وطن برمی گردید و میلیونها نفر به استقبال شما آمده اند در برابر این‏‎ ‎‏پیروزی و این استقبال چه احساسی دارید، فرمود: هیچی، یعنی: ‏

رخت خود را من زره برداشتم غیر حق را من عدم انگاشتم[13]

‏یعنی من هیچم، هر چه هست اوست، پیروزی از من نیست، استقبال برای من نیست و یکی‏‎ ‎‏دیگر از جنبه های سئوال خبرنگار این بود که: چه احساسی دارید که احتمال انفجار هواپیما و‏‎ ‎‏شهادت شما بسیار زیاد است و امام فرمود هیچی، باز نفی انانیت است و فنای محض در مشیت‏‎ ‎‏الهی و رضایت دوست. ‏

‏در پیرانه سر و واپسین سالهای عمر نیز که جام زهرِ پذیرش قطعنامه را سرکشیدند این نیز،‏‎ ‎‏جام فنا بود و نفی خودپرستی. آنهنگام که احساس کردند همچنانکه تا بحال ادامۀ جنگ یک‏‎ ‎‏ضرورت بوده و تنها عامل خنثی کردن توطئه های دشمن، اکنون با توجه به شرایط موجود،‏‎ ‎‏توقف جنگ یک ضرورت است و تنها عامل خنثی نمودن نقشه های دشمنان اسلام علیرغم‏‎ ‎‏شعار همیشگی شان که ادامۀ جنگ تا پیروزی نهائی بود از حرف خویش عدول کردند و جام‏‎ ‎‏فنای خویش را یک تنه سرکشیدند و داوطلبان را در این نوشیدن زهر شریک نساختند. ‏

‏3 ـ امام خمینی اسوۀ شخصیت مستقل و متکی بخود: ‏

‏یکی از اهداف مهم تعلیم و تربیت اسلامی، پرورش انسانهای مستقل و دارای احساس‏‎ ‎‏کرامت ذاتی است، امام از آنجا که خود اسوۀ غنای درون و قدرت روح و شهامت و نبوغ بود،‏‎ ‎‏همواره مردم را به خویشتن خویش و احساس کرامت فرا می خواند و استقلال و اتکای بخود‏‎ ‎‏و توجه به نیروی نهفته در آحاد مردم و در مجموع جامعۀ اسلامی را در ابعاد مختلف تبلیغ‏‎ ‎‏می فرمود و به آن ایمان داشت. ره آورد این فضیلت بزرگ بارور کردن قدرت مردم قدرت و غلبه‏‎ ‎‏بر رژیم دو هزار ساله شاهنشاهی، و بعد از انقلاب هم مقابله با تمامی مظاهر کفر و شرک در‏‎ ‎‏قالب جنگ تحمیلی، و پیروزی بر همۀ این قدرتهای اهریمنی بود. در عالم اندیشه و تفکر و‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 543

‏نظریه پردازی نیز همواره امام شاگردان خویش را به اندیشیدن و پرهیز از تقلید فرا میخواند: ‏

‏ «در یکی از جلسات درس، امام صحبت می کردند و طلبه ها گوش می دادند و بعضی هم‏‎ ‎‏یادداشت برمی داشتند. یکدفعه امام ناراحت شدند و پرخاش کردند که چرا حرف نمی زنید؟ چرا‏‎ ‎‏اشکال نمی کنید؟ این درس خواندن نیست که فقط گوش کنید و یادداشت بردارید. مدتی ساکت‏‎ ‎‏شدند و بعد گفتند: جلسۀ درس مجلس روضه نیست بالاخره شما هم یک طرف بحث هستید.‏‎ ‎‏چیزی بگویید، اظهار وجودی بکنید تا لااقل من بدانم کس دیگری هم اینجا هست و این در‏‎ ‎‏حالی بود که حضرتشان گاهی از نظریات علمی بزرگانی که نامشان کافی بود که حرفشان بی چون‏‎ ‎‏و چرا پذیرفته شود ایراد می گرفتند».‏‎[14]‎

‏در تشویق مردم به استقلال اقتصادی از بیگانگان می فرمایند: ‏

‏ «من اعتقادم این است که انسان اگر با هر زحمت و مرارتی زندگی کند، اما زندگیش مال‏‎ ‎‏خودش باشد، مستقل باشد، خودش در زندگی نان و جو خودش را بخورد آن ارزشش صدها‏‎ ‎‏مقابل این است که انسان در آپارتمانهای عظیم بنشیند و دستش پیش دیگران دراز باشد و برای‏‎ ‎‏دیگران سلام بدهد».‏‎[15]‎

‏یکی از جنبه های احترام و تکریم فوق العاده ای که امام برای بچه ها قائل بودند پرورش همین‏‎ ‎‏حس اعتماد بنفس و احساس شخصیت و کرامت در آنها بود تا در بزرگی دچار عقده حقارت و‏‎ ‎‏خود کم بینی نباشند و اهل خطر کردن و ابتکار و خلاقیت و اعتماد بنفس باشند. ‏

‏4 ـ امام انسان همه بعدی: ‏

‏بزرگترین مشخصۀ نظام اخلاقی و تربیتی اسلام که آنرا از دیگر نظام های اخلاقی تربیتی‏‎ ‎‏متمایز می کند اصل اعتدال است و تأکید بر پرورش همۀ ابعاد وجودی انسان و پرهیز از تک‏‎ ‎‏بعدی شدن، در اسلام دنیا و آخرت، سیاست و دیانت، ماده و معنی، اعلم و عمل، جسم و جان،‏‎ ‎‏بشدت در هم گره خورده است و رعایت اعتدال در ابعاد مختلف تنها راه تکامل و سعادت انسان‏‎ ‎‏معرفی شده است امام از معدود انسانهائی بود که همچون اجداد پاکش ائمه معصومین‏‎ ‎‏علیهم السلام در شخصیت خویش صفات به ظاهر متضاد را وحدت بخشیده بود. فیلسوفی بود‏‎ ‎‏عارف مشرب، و عارفی بود با ذهن و دقت اندیشه یک فیلسوف، و در همان حال اهل کلام، فقه،‏‎ ‎‏تفسیر، سیاست، جامعه شناسی، انسان شناسی، تاریخ و شعر ... همچنانکه خودشان جامع علوم‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 544

مختلف و گاه ظاهراً متضاد بودند شاگردان خویش را نیز اینچنین وسیع نظر، بار آورده بودند و به‏‎ ‎‏افرادیکه پیروان خود را از بعضی علوم مثل فلسفه یا عرفان برحذر می داشتند، نصیحت‏‎ ‎‏می فرمود که مانع خیر نشوند: ‏

‏ «... ادعیه و قرآن و اینها با هم هستند، این عرفا و شعرای عارف مسلک و فلاسفه و اینها یک‏‎ ‎‏مطلب را می گویند. مطالب مختلفه نیست، تعبیرات مختلفه است و زبانهای مختلف، زبان شعر‏‎ ‎‏خودش یک زبانی است، حافظ خودش یک زبان خاصی دارد، همان مسائل را می گوید که آنها‏‎ ‎‏می گویند اما با یکزبان دیگری، زبانهای مختلف و نباید از این برکات مردم را دور کرد ...».‏ ‎[16]‎

‏وجود امام منشور انوار مختلف و ابعاد گوناگون بود. از یک طرف فیلسوفی کل نگراست و از‏‎ ‎‏طرف دیگر مرد سیاست و جزء نگر و در صدد سامان بخشیدن به وضع نابسامان دنیا نیز هست‏‎ ‎‏و رهبری جامعه را بعهده دارد و جزئی ترین مسائل مملکت از دید نافذش مخفی نمی ماند و به‏‎ ‎‏آن توجه دارد، از یکطرف قافله سالار اهل معنی و باطن و عرفانست و شعارش در همه حال‏‎ ‎‏فرموده جدش امیرالمومنین که: «‏اِلٰهی هَبٰ لی کَمٰالَ ال۫اِن۫قِطٰاعِ اِلَی۫ک‏» ‏‎[17]‎‏ خدای من کمال بریدگی‏‎ ‎‏از ما سوای خودت را بمن موهبت فرما. و نویسندۀ کتابهائی عرفانی آنهم در اوج آن همچون‏‎ ‎‏مصباح الهدایه، اما همین عارف منقطع از غیر خدا را می بینیم که به آن رهبر مادی مسلک شرقی‏‎ ‎‏هم نظر دارد و به او وعظ و پیام می فرستد و اهل جنگ و جهاد در عمیق ترین و گسترده ترین‏‎ ‎‏سطح آن است. امامی که اندیشه عرفانی اش او را یک عمر از کشتن یک مگس بازداشته اما در‏‎ ‎‏همینحال از کشته شدن جوانش در راه خدا یک ذره خم به ابرو نمی آورد و از ریخته شدن خونها‏‎ ‎‏در راه خدا کوچکترین تزلزلی در او ایجاد نمی شود و همچون جد بزرگوارش امیرالمومنین که‏‎ ‎‏بقول آن معلم شهید «هر چه پیرتر و از نظر جسمی ناتوان تر میشد انقلابی تر می شد». پیری‏‎ ‎‏که تنها او حوصلۀ اینرا دارد که عصر روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دستور بیرون آمدن مردم‏‎ ‎‏و شکستن حکومت نظامی را بدهد و انقلاب را به پیروزی نهائی برساند. امام در هر فرصتی‏‎ ‎‏دیگران را نیز به همین همه بعدی در بودن زمینه های مختلف فرا می خواند. در جمع دانشجویانی‏‎ ‎‏که در پاریس خدمتشان رسیده بودند و همگی متخصص در علوم تجربی و بقول حضرت امام‏‎ ‎‏رَجُل طبیعی بودند فرمود: ‏

‏ «... در هر صورت چون اسلام برای تربیت ماها آمده است تا تبعیت از آن نکنیم به همۀ‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 545

‏ابعادش تربیت نمی شویم ... شما همین نیستید که، همین رجل مجاهد نیستید، همین رجل‏‎ ‎‏طبیعی نیستید شما یک انسانی هستید، انسان معنویات دارد، مادیات دارد، مادیاتش اینهاست‏‎ ‎‏معنویاتش هم باید کوشش کنید، شما باید عنایت کنید به همۀ احکام خدا، نمی شود یک‏‎ ‎‏مسلمان بگوید که من مجاهداتش را قبول دارم و معنویاتش را قبول ندارم، یا یک مسلمانی‏‎ ‎‏بگوید من معنویات اسلام را قبول دارم و مجاهدات اسلام را قبول ندارم همه اش را باید قبول‏‎ ‎‏داشته باشیم، مسلمان این است که همۀ چیزهایی که نبی اکرم آورده است برایش قبول کند و‏‎ ‎‏عمل کند ...».‏‎[18]‎

‏توجه به ابعاد مختلف وجودی حقیقتاً همۀ شئون را در ایشان شامل می گردید که به ذکر‏‎ ‎‏خاطره ای در اینجا بسنده می کنیم: ‏

‏ «امام به آزاد گذاشتن بچه ها در بازیهایشان اعتقاد داشتند و می فرمودند اگر بچه شیطنت نکند‏‎ ‎‏مریض است حتی برای بزرگترها هم تفریح را لازم می دانستند. گاهی که در روزهای تعطیل مرا‏‎ ‎‏مشغول کاری می دیدند می فرمودند: نه، به جایی نمی رسی، چون وقت تفریح و استراحت فقط‏‎ ‎‏باید تفریح کرد و به استراحت پرداخت. بارها به پسر من می گفتند: من تا بحال نه یک ساعت از‏‎ ‎‏تفریحم را برای درس گذاشته ام و نه یک ساعت از وقت درسم را صرف تفریح کرده ام هر کاری‏‎ ‎‏وقت خودش را دارد و هر وقتی هم کار خودش را. می فرمودند اگر تفریح نداشته باشید‏‎ ‎‏نمی توانید خوب تحصیل کنید. شرایط سخت و نامتعادل هیچگاه ایشان را از حدّ اعتدال خارج‏‎ ‎‏نکرد.‏

‏امام می فرمودند در سال 1342 که توسط ساواک بازداشت و زندانی شدم اول مرا به سلولی‏‎ ‎‏ردند که سه قدم طول داشت و به اندازۀ فاصله دو دست عرض داشت. همانجا تصمیم گرفتم که‏‎ ‎‏بیست دقیقه در این سلول قدم بزنم».‏‎[19]‎

‏سرّ اینکه امام از اقشار مختلف مریدان و هوادارانی داشت و هر طبقه و قشری امام را از خود‏‎ ‎‏می دانستند از پیرمرد بسیجی گرفته تا بازاری، فیلسوف، عارف، سیاستمدار، فقیه، هنرمند، ادیب،‏‎ ‎‏مجاهد فلسطینی و لبنانی همین خصلت جامع ابعاد مختلف بودن امام بود. و این ویژگی امام‏‎ ‎‏انسان را به یاد پیامبران و معصومین علیهم السلام می انداخت که مخاطبین آنها همه مردم و اقشار‏‎ ‎‏جامعه بودند نه قشر و طبقۀ خاصی. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 546

‏5 ـ امام اسوه محبت: ‏

‏استفاده از روش محبت یکی از روشهای تربیتی بسیار مؤثر است و نشان شرح صدر و نفس‏‎ ‎‏مطمئنه داشتن فرد. خدایتعالی رمز پیروز پیامبر اکرم را در همین شرح صدر و محبت ورزی‏‎ ‎‏پیامبر به امت خود میداند: ‏

فَبِمٰا رَح۫مَةٍ مِنَ الله لِن۫تَ لَهُم۫ وَلَو۫ کُن۫تَ فَظاً غَلیظَ ال۫قَل۫بِ لَان۫فَضُّوا مِن۫ حَو۫لِکَ فَا۫عفُ عَن۫هُم۫ وَ‎ ‎اس۫تَغ۫فِر۫ لَهُم۫ وَ شٰاوِر۫هُم۫ فِی ال۫اَم۫ر‏.‏‎[20]‎

‏به موجب لطف و رحمت الهی برایشان نرم دل و مهربان شدی که اگر تندخوی سخت دل‏‎ ‎‏بودی از پیرامونت پراکنده می شدند پس از آن درگذر و برایشان آمرزش بخواه و با آنان مشورت‏‎ ‎‏کن (و به آنان شخصیت بده) ... ‏

‏وقتیکه یک رهبر، معلم، پیشوا به مردمش محبت ورزید و جان آنان را شاداب و اشباع نمود‏‎ ‎‏محبت آنان هم به رهبر جلب می شود و آنوقت است که در راه اجرای فرامین آن رهبر سر از پا‏‎ ‎‏نمی شناسند و رهبر در سایۀ چنین مردمی به همۀ اهداف متعالی خویش می رسد. و امام در‏‎ ‎‏عصر ما آتشفشان کاستی ناپذیر محبت و رأفت به پیروان خویش بود. و جوانان امت خود را‏‎ ‎‏مصطفی های خود می نامید: ‏

‏ «پس از شهادت فرزندشان حاج آقا مصطفی ما انتظار داشتیم که امام درسشان را لااقل تا‏‎ ‎‏چهلم ایشان تعطیل کنند ولی امام فردای همان روز به محل درس آمدند و گفتند: من نمی خواهم‏‎ ‎‏مرگ مصطفی موجب تعطیل درسها بشود. البته مصطفی مردی بود که به درد اسلام می خورد‏‎ ‎‏ولی خوب، امانتی بود که صاحبش آن را پس گرفت. حالا دیگر لازم نیست شما درسها را برای‏‎ ‎‏گریه کردن بر او تعطیل کنید. شما همه مصطفی های من هستید، بروید و مشغول درس و‏‎ ‎‏بحث تان باشید، این صلابت امام ما را به گریه انداخت، اما از اینکه می دیدیم ایشان ما را‏‎ ‎‏مصطفای خودش می خواند احساس غرور و مسئولیت می کردیم».‏‎[21]‎

‏فراموش نمی کنیم که امام در هر فرصتی در جمع مسئولین مملکتی آنها را متوجه خدمت‏‎ ‎‏کردن به مردم شریف و مسلمان ایران می نمودند و می فرمودند هر چه برای این مردم خوب‏‎ ‎‏خدمت کنید کم است. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 547

6 ـ امام اسوۀ شخصیت دادن و محبت به کودکان: ‏

‏امروزه محبت به کودکان و شخصیت دادن به آنها در علوم تربیتی و روانشناسی از تأکید و‏‎ ‎‏اهمیت فوق العاده برخوردار است و از پایه های اصلی تربیت کودک بشمار می رود. پیامبر بزرگ‏‎ ‎‏اسلام بشدت بر این مطلب سفارش فرموده و داستانهای شگفت انگیزی دربارۀ تکریم و محبت‏‎ ‎‏شدید ایشان به کودکان نقل شده است. امام خمینی در این مسئله مهم تربیتی نیز سرآمد روزگار و‏‎ ‎‏بهترین اسوه و الگو بودند و روایات بیشماری در محبت و تکریم ایشان نسبت به کودکان نقل‏‎ ‎‏شده است که ما تنها به ذکر سه مورد از آنها اکتفا می کنیم. ‏

‏الف ـ «هر وقت تنها بزرگترها به ملاقات امام می رفتیم ایشان می فرمودند که چرا بچه ها را‏‎ ‎‏همراهتان نیاورده اید؟ می گفتیم آخر آنها با سر و صدا بازی می کنند و باعث اذیت و آزار شما‏‎ ‎‏ی شوند، می فرمودند: نه من بچه ها را دوست دارم و اگر می خواهید من ناراحت نشوم آنها را هم‏‎ ‎‏با خودتان بیاورید».‏‎[22]‎

‏ب ـ «تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان در نظر امام از اهمیت خاصی برخوردار بود غالباً‏‎ ‎‏وقتی با آنها بودند از راههای غیر مستقیم و یا سرگرمیهای سالم در بالا بردن آگاهیهای آنها تلاش‏‎ ‎‏می کردند. گاهی برایشان شعرهایی آموزنده می خواندند، گاهی حکایتهای مناسب برایشان‏‎ ‎‏می گفتند حتی گاهی با آنها مشاعره می کردند و خلاصه مطالب لازم را از اینطریق به آنها‏‎ ‎‏می فهماندند».‏‎[23]‎

‏ج ـ «در سالهای اقامتمان در قم، ایشان پیش از ظهرها را در منزل درس می گفتند طلبه ها‏‎ ‎‏می آمدند و درس تا ساعت 5 / 11 طول میکشید، آقا پس از درس بلافاصله می آمدند پیش ما‏‎ ‎‏بچه ها و در بازی هایمان شرکت می کردند، مثلاً اگر گرگم به هوا بازی می کردیم ایشان سر یکی از‏‎ ‎‏ما را در دامن خود می گرفتند تا بقیۀ بچه ها بروند و قایم بشوند این همبازی شدن با ما هیچگاه‏‎ ‎‏بیشتر از بیست دقیقه طول نمی کشید چون ایشان ده دقیقه به ظهر مانده باید خودشان را برای‏‎ ‎‏وضو آماده می کردند».‏‎[24]‎

‏7 ـ امام خمینی اسوۀ تقوی و مراقبت: ‏

‏اصل تقوی در نظام اخلاقی و تربیتی اسلام، اصل اصلهاست و زیر بنای همۀ فضائل و‏‎ ‎‏مکرمت ها تقواست که به همۀ اعمال ارزش و اصالت می بخشد، امام در جنبه های مختلف‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 548

‏سرآمد پرواپیشگان و اهل تقوی بودند تقوی در سخن گفتن، در قضاوت، در استفاده از نعمت ها،‏‎ ‎‏در دستور ندادن به دیگران که در اینجا چند مورد از حالات ایشان در این باره بیان می نمائیم: ‏

‏الف ـ «روزی در خدمت آقا بودم و ایشان به برادرم گفتند که: آن اطلاعیه را برگردانید،‏‎ ‎‏احمدآقا رفت و اطلاعیه ای را که برای قرائت در صدا و سیما نوشته شده بود آوردند، آقا دو سه‏‎ ‎‏کلمه ای را در متن تغییر دادند و اطلاعیه را برگرداندند، من که حسابی کنجکاو شده بودم پرسیدم:‏‎ ‎‏جریان چه بود؟ آقا فرمود: در این اطلاعیه خطاب به رزمنده ها نوشته بودم که: من با تمام توانم‏‎ ‎‏به شما دعا میکنم، بعد به فکرم رسید که شاید این طور نباشد و من با تمام توان این کار را نکرده‏‎ ‎‏باشم این بود که آنرا اصلاح کردم».‏‎[25]‎

‏یکی از مصادیق تقوی و ورع صرفه جوئی و هدر ندادن نعمتهای الهی است بطوریکه‏‎ ‎‏خدایتعالی کسانیکه اهل اسراف هستند، برادران شیطان نامیده است.‏‎[26]‎‏ امام در این ارتباط هم‏‎ ‎‏تجسم تقوی و ورع بودند: ‏

‏ب ـ «پله های خانه قدیمی ما در قم آجری و در اثر گذشت زمان لبه هایشان ساییده شده بود‏‎ ‎‏بنّایی آورده بودیم که آن ها را تعویض و خرابیهایش را تعمیر کند. وقتی امام از این قضیه باخبر‏‎ ‎‏شدند به حیاط آمدند و خطاب به بنّا فرمودند: استاد به جای استفاده از آجرهای تازه بهتر نیست‏‎ ‎‏همین آجرهای ساییده شده را سالم در بیاورید و پشت و رو کنید و دوباره کارشان بگذارید».‏‎[27]‎

‏ج ـ «شبی در بیرون منزل امام نشسته بودم کسی آمد و گفت که با ایشان کار فوری دارد من‏‎ ‎‏رفتم به طرف اتاق امام که اجازۀ ورود بگیرم، دیدم چراغ اتاقشان خاموش است. به تصور اینکه‏‎ ‎‏استراحت کرده اند برگشتم هنوز چند قدمی دور نشده بود که صدایشان را شنیدم: کاری داشتید؟‏‎ ‎‏ برگشتم پشت در اتاق خاموش و گفتم بله آقا ولی فکر کردم در خواب هستید، فرمودند: نه چون‏‎ ‎‏کاری که روشنائی نیاز داشته باشد نداشتم چراغ را خاموش کرده بودم».‏‎[28]‎

‏یکی دیگر از مصادیق تقوی و مراقبت شدید این است که انسان نفس خودش را به رنج افکند‏‎ ‎‏اما دیگران از جانب او در آسایش باشند، حضرت امام در این فضیلت نیز الگوی تام و تمام‏‎ ‎‏تربیت اسلامی بودند که به ذکر چند خاطره دراین باره می پردازیم: ‏

‏الف ـ «در تمام سالهایی که در خانواده زندگی می کردم یاد ندارم دیده باشم امام به ما یا‏‎ ‎‏مادرمان دستور داده باشند. حتی در مورد مسایلی که جزو وظایف معمول و مرسوم اهل خانه‏‎ ‎‏بود غیرمستقیم مطرح می کردند مثلاً وقتی می خواستند استحمام کنند نمی گفتند لباسهای مرا‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 549

‏بیاورید بلکه می فرمودند آیا من لباس تمیز دارم؟ یا وقتی تکه ای ازلباس یا جورابشان نیاز به‏‎ ‎‏دوختن یا وصله کردن داشت به مادر می فرمود این را بدهید وصله کنند یعنی انجام آن را‏‎ ‎‏مستقیماًَ از ایشان نمی خواستند».‏‎[29]‎

‏ب ـ «در نجف که بودیم شبها معمولاً روی بام منزل می خوابیدیم. یکبار نیمه های شب بود‏‎ ‎‏و من هنوز خوابم نبرده بود. دیدم امام از رختخواب بلند شدند و آهسته چراغ دستی و ظرف آب‏‎ ‎‏را برداشتند و در حالیکه دمپائی هایشان را هم بدست گرفته بودند از پله ها به طبقۀ پائین رفتند،‏‎ ‎‏من هم از روی بیخوابی و کنجکاوی از آن بالا حرکات ایشان را زیر نظر داشتم وقتی به حیاط‏‎ ‎‏رسیدند خم شدند و آهسته دمپائی ها را روی زمین گذاشتند و بیصدا برای وضوی نماز شب مهیا‏‎ ‎‏شدند. حرکات ایشان جوری بود که ابداً مزاحمتی برای کسی فراهم نمی کرد».‏ ‎[30]‎

‏8 ـ امام نماد والای مردمی بودن: ‏

‏در احوالات حضرت امیر می خوانیم که در جنگ جمل خطاب به مردم بصره فرمود: ‏

‏ «از جان من چه می خواهید که پیراهن تن من دستباف همسر من است» یعنی به اندازۀ پارچه یک‏‎ ‎‏پیراهن از مال شما و بیت المال بهره نجسته ام. زندگی معصومین علیهم السلام در سطح پائین ترین‏‎ ‎‏فرد جامعه شان بوده است. حضرت علی در خطبه چهلم نهج البلاغه چنین فرموده اند: ‏

‏ «خدا بر زمامداران دادگر واجب و مقرر کرده که زندگی خود را در حد زندگی مردم ناتوان کم درآمد‏‎ ‎‏قرار دهند تا مبادا مردم کم درآمد وسوسه شوند».‏

‏امام هیچگاه خود را بالاتر از مردم نمی دانست و حقوقی ویژه برای خویش قائل نبود اینک به‏‎ ‎‏ذکر چند مورد در این زمینه می پردازیم. ‏

‏الف ـ «در زمان حکومت حسن البکر در عراق مدتی نفت به شدت کمیاب شد. یکروز که‏‎ ‎‏برای تهیۀ نفت می رفتم امام فرمودند: فلانی مبادا که به کسی بگویید که نفت را برای چه کسی‏‎ ‎‏می خواهید اگر صف بود شما هم مثل سایرین توی صف بایستید تا نوبتتان بشود. چندی بعد‏‎ ‎‏یک روحانی پاکستانی مقداری نفت تهیه کرده و برای مصارف منزل امام آورد که امام قبول‏‎ ‎‏نکردند و فرمودند: نه ما هم باید مثل سایر مردم باشیم».‏‎[31]‎

‏ب ـ «شبهائی که به مناسبتی از مردم دعوت می شد تا بالای بامها بروند و تکبیر بگویند خود‏‎ ‎‏مام هم به ایوان کوچک منزل می رفتند و همزمان با دیگران فریاد الله اکبر سر می دادند، و به این‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 550

‏ترتیب عملاً در این حرکت سیاسی مذهبی شرکت می کردند».‏‎[32]‎

‏ج ـ «اوایلی که حضرتشان به جماران آمده بودند یک روز برای تهیۀ نان سنگک به مغازۀ‏‎ ‎‏نانوایی رفتم و سفارش یک نان خشخاش دادم. شاطر هم که ظاهراً متوجه شد نان برای چه کسی‏‎ ‎‏است سنگ تمام گذاشت و یک سنگک خشخاشی حسابی پخت کرد. وقتی آن را برای امام بردم‏‎ ‎‏فرمودند: این نان را پس بدهید و از همان نانهایی که برای عموم می پزند بگیرید. بعد از این هم‏‎ ‎‏به کسی نگویید نان یا هر چیز دیگر را برای که می خواهید».‏‎[33]‎

‏د ـ «در تمام سالهاییکه اجناس پر مصرف و کمیاب با کوپن توزیع می شد، امام هم از همین‏‎ ‎‏طریق تهیه می کردند من که در بیت ایشان و حسینیه کار می کردم کوپن دو نفرۀ امام و خانمشان‏‎ ‎‏راهم همراه با کوپن خودم تهیه می کردم و تحویل می دادم. شنیدم همسر یکی از آقایان که به‏‎ ‎‏دیدن خانم امام آمده بودند، با مشاهده مقدار قابل توجهی لباس نشسته در منزل، از خانم تقاضا‏‎ ‎‏کرده بودند خانم اجازه بدهند که با کمک ایشان لباسها شسته شود، خانم نپذیرفته بودند وقتی‏‎ ‎‏ایشان خیلی اصرار کرده بودند خانم امام گفته بودند راستش پودر لباسشوئی نداریم وگرنه‏‎ ‎‏خودمان شسته بودیم، آن خانم تعجب کرده بود از اینکه در خانۀ امام هم همه چیز به اندازۀ کوپن‏‎ ‎‏مصرف می شود. نه بیشتر» ‏‎[34]‎

‏9 ـ امام اسوۀ نظم در زندگی: ‏

‏امام چه خوب و کامل و دقیق وصیت و سفارش امیرالمومنین در واپسین دقایق عمر‏‎ ‎‏خویش را که سفارش به داشتن نظم در زندگی است آویزۀ گوش جان خویش قرار داده بودند و‏‎ ‎‏قهرمان نظم و دقت در روزگار ما بودند که در اینجا به چند خاطره اشاره می کنیم: ‏

‏الف ـ «در بین وسایل شخصی امام فکر نمی کنم که چیزی بیشتر از ساعت مورد علاقه ایشان‏‎ ‎‏بوده باشد، یک ساعت کوچک جیبی داشتند که غالباً توی مشتشان بود و امام برنامه هایشان را‏‎ ‎‏که از پیش تنظیم کرده بودند، با آن تنظیم می کردند. مطالعه، کار، پیاده روی، حضور در جمع‏‎ ‎‏خانواده، غذا خوردن، رفت و آمد، عبادات، تدریس، پذیرائی از دیگران، گوش دادن به اخبار‏‎ ‎‏رادیو، دیدن تلویزیون، همۀ اینها را طبق برنامه و از روی ساعت انجام می دادند و جز در مورد‏‎ ‎‏ملاقاتهای اضطراری و پیش بینی نشده مسئولان بالای مملکتی تغییری درآن نمی دادند».‏‎[35]‎

‏ب ـ «حضرت امام معمولاً روزی نیم ساعت به طور منظم پیاده روی و راهپیمائی می کردند‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 551

‏یک روز که در حیاط منزل مشغول قدم زدن بودند دخترشان پرسید: چای میل دارید برایتان‏‎ ‎‏بیاورم؟ آقا نگاهی به ساعتشان کردند و با تبسم فرمودند: هنوز 23 ثانیه دیگر به پایان قدم زدن‏‎ ‎‏مانده است».‏‎[36]‎

‏ج ـ «روزی برای انجام خدمات پزشکی ـ تزریقات یا گرفتن فشارخون ـ خدمت ایشان‏‎ ‎‏رسیده بودم. وقتی داشتم کاری انجام می دادم. چشمم به قطعه پارچه ای به حجم یک دستمال‏‎ ‎‏افتاد که خیلی مرتب و منظم تا شده بود و نزدیک دست ایشان قرار داشت. نفهمیدم چیست،‏‎ ‎‏فقط وقتی که آقا داشتند جورابشانرا به پا میکردند متوجه شدم جوراب بوده است که آن را آنچنان‏‎ ‎‏مرتب و منظم تا کرده بودند که بیننده اصلاً متوجه جوراب بودن آن نمی شد. جالب اینکه وقتی‏‎ ‎‏لنگه دوم را پوشیدند دیدم وصله خورده است.» ‏‎[37]‎

‏د ـ حضرت امام خودشان بسیار منظم بودند و به همین جهت مایل بودند دیگران هم‏‎ ‎‏همینطور باشند. یادم است روزی در مسجد سلماسی قم خطاب به شاگردانی که به درس ایشان‏‎ ‎‏می آمدند فرمودند: من به کسی نگفته ام و نمی گویم که به درس من بیاید ولی اگر می‎ آید باید‏‎ ‎‏منظم باشد. شما اگر وقت شناس و منظم باشید با احتساب فاصله منزل تا اینجا طوری حرکت‏‎ ‎‏کنید که تمامتان جلو درب ورودی مسجد به هم برسید».‏‎[38]‎

‏ابعاد وجودی امام که خود یک نماد و اسوه والای تعلیم و تربیت اسلامی است بیشمار‏‎ ‎‏است. اما در این مقال مجال بسط بیشتر این ابعاد نیست و همین مقدار کافی است تا بر قدرت‏‎ ‎‏تربیت و سازندگی تعالیم عالیۀ مکتب حیاتبخش ایمان بیاوریم مکتبی که همچنان زنده و‏‎ ‎‏جاوید است و اینچنین قهرمانانی را بعنوان اسوه و الگوی شکوه انسانی به جامعه بشریت تقدیم‏‎ ‎‏می کند. ‏

خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم 

کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت 

وَ ٰاخَرُ دَع۫وی۫هُم اَن۫ الحمدللهِ ربّ العالمین


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 552

یادداشت ها:‏

‏ ‏

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 553

  • . نهج البلاغه
  • . نقل از کتاب «فرهنگ و تعلیم و تربیت» ص 52، از سری کتابهای در جستجوی راه اما از کلام امام، دفتر بیست و دوم، انتشارات امیرکبیر.
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . اشاره ای است به آیه 157 سورۀ اعراف ( ... وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَالْاَعْلٰالِ التَّیٰ ... )
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . مثنوی مولوی
  • . مثنوی مولوی، دفتر ششم
  • . نقل از تفسیر سورۀ حمد امام خمینی قسمت دوم
  • . مثنوی مولوی، دفتر اول
  • . بیت از حضرت امام است
  • . مثنوی مولوی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از کتاب «فرهنگ و تعلیم و تربیت»، صفحه 207
  • . تفسیر سورۀ حمد امام خمینی، قسمت پنجم
  • . عبارت از مناجات شعبانیه است
  • . نقل ا زکتاب «فرهنگ و تعلیم و تربیت»، صفحه 48
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . سورۀ آل عمران، آیه 159
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
  • . نقل از جزوۀ منتشره از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی