نقش تربیت در سیاست، اجتماع و حل مسایل جوامع اسلامی

نقش تربیت در سیاست، اجتماع و حل مسائل جوامع اسلامی

 محمد حسین ترکمن دانشجوی جانباز دانشگاه 

کردستان رشته ادبیات فارسی

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏مقدمه: ‏

‏سلام بر امام روح الله، به روح پاک و نفس مطمئنی که اینک در جوار رحمت بی منتهای حق‏‎ ‎‏آرمیده است او سمبل راستین ایثار و محدّث راست قامت حدیث ایستادگان تاریخ است. ‏

‏او حامل صدق اسماعیل، عصمت یحیی و خروش ابراهیمی را صدا میزد او با جهاد و‏‎ ‎‏هجرت که مومنان را در حیطه الهی قرار میدهد، مصداق (ان الذین آمنو و هاجرو و جاهدوا با‏‎ ‎‏موالهم و انفسهم فی سبیل الله) شد. او با استقبال از خطر و جان بر کف گرفتن در راه خدا در‏‎ ‎‏زمره کسانی درآمد که ستایش الهی ‏(و من الناس لیشری نفسه ابتغا مرضات الله) ‏در وصف آنان‏‎ ‎‏سروده شده است او با قیام تاریخی اش در راه خدا و تلاش بی نظیرش برای اقامه قسط و عدل و‏‎ ‎‏نجات مستضعفان از ظلم و تبعیض، پاسخی افتخارانگیز به ندای ‏(کونوا قوامین لله و کونوا‎ ‎قوامین بالقسط)‏ داد‏‎[1]‎

‏ «او با عمری که روزها و ساعت ها و لحظه هایش با مراقبه و محاسبه سپری شد، صدها آیه‏‎ ‎‏قرآن را که در توصیف مخلصین و متقین و صالحین است مجسم و عینی ساخت. او قرآن را نه‏‎ ‎‏فقط د ر محیط زندگی و جامعه و یا تشکیل جامعه ای اسلامی بلکه در نفس خود و زندگی خود‏‎ ‎‏تحقق بخشید.... ‏

‏او بت ها را شکست باورهای شرک آلود را زدود او به همه فهماند که انسان کامل شدن، علی وار‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 290

‏زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست او به ملت ها فهماند که قوی شدن‏‎ ‎‏و بند اسارت گسستن و پنجه در پنجه سلطه گران انداختن ممکن است» ‏‎[2]‎

‏تربیت الهی و تعلیمات خدایی او بود که صدای بیداری بر خفتگان جهان زد و امّت اسلام در‏‎ ‎‏سایۀ اسلام نابی که مطرح نمود از خواب دهشت بار غفلت بخود آمدند و محروم جهان در تربیت‏‎ ‎‏ظلم ستیزانه اش زنجیرهای اسارت را گسستند، و مبارزه آشتی ناپذیر خود را با عوامل سلطه آغاز‏‎ ‎‏نمودند. ‏

‏او خروشید که ان ملت اسلام «مسلمانان جهان به فکر تربیت و اصلاح سران خودفروخته‏‎ ‎‏بعضی کشورها باشند و آنان را با نصیحت یا تهدید از این خواب گرانی که هم خودشان و هم‏‎ ‎‏منافع ملت های اسلامی را به باد فنا میدهد، و به این سرسپردگان و نوکران هشدار بدهند. و‏‎ ‎‏خودشان هم با بصیرت کامل از خطر منافقین و دلالان استکبار جهانی غافل نشوند و دست روی‏‎ ‎‏دست نگذارند و نظاره گر صحنه شکست اسلام و غارت سرمایه ها و منابع و نوامیس مسلمین‏‎ ‎‏نباشند» ‏‎[3]‎ «‏من با اطمینان می گویم اسلام ابرقدرت ها را به خاک مذلت می نشاند، موانع بزرگ ‏‎ ‎‏اخل و خارج خود را یکی پس از دیگری بر طرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد‏‎ ‎‏کرد» ‏‎[4]‎

‏امام مدرس درس های تربیت اسلامی بود، او مطالب را نکته به نکته به ما آموخت و او‏‎ ‎‏سمبل راستین‏ (او نبی دبی فاحسن تادیبی)‏ بود. که جدّ مکرمش از خدای سبحان به یادگار‏‎ ‎‏دریافت نموده بود. سخن و کلام درباره اندیشه های امامی که اندیشه ها و تفکرش جهانی را به‏‎ ‎‏تکاپو واداشت سخن ساده و کوچکی نیست، او اسلام منزوی، اسلام متهم، اسلام وارونه، را به‏‎ ‎‏اسلامی پویا، اسلامی قدرتمند و اسلامی واقعی تبدیل و احیاءنمود. ‏

‏امام(ره) برای تربیت دو راه قائل است فقط دو راه، نه بیش و نه کم، یک سوی این معادله الله‏‎ ‎‏است و طرف دیگر ماسوی الله، و او مبلغ ایستاده و مقاوم راه الله است و غیر الله کسی را الهی‏‎ ‎‏نیست. و به همین دلیل است که در ارائه طریق می فرماید «می خواهید آموزش بدهید می خواهید‏‎ ‎‏آموزش پیدا کنید، قرائت کنید، با اسم رب باشد، با توجه به خدا باشد با تربیت الهی باشد.» ‏‎[5]‎

‏او تبیین می کند و تشریح می نماید که چگونه باید بعلم جهت دار دست یافت. علم جهت دار‏‎ ‎‏یعنی چه، اگ رعلم جهت دار شد چه می شود، اگر تربیت برای خدا و در جهت خدا شد چه تغییری‏‎ ‎‏رخ میدهد، لذا او به ما رهنمود می دهد، که با ‏(اقراء باسم ربک الذی) ‏قرائت کن، نه قرائت مطلق،‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 291

بیاموز نه آموزش مطلق، علم تحصیل کن نه عمل مطلق و تحصیل مطلق، علم جهت دار، آموزش‏‎ ‎‏جهت دار، جهت اسم رب است، توجه به خداست، برای خدا و خلق خدا، قلم ها اگر در دنیا برای‏‎ ‎‏خدا و برای خلق خدا به کار بیفتد مسلسل ها کنار میرود و اگر برای خدا و خلق خدا نباشد‏‎ ‎‏مسلسل ساز می شود، ابزار کوبنده انسان با دست قلمدار و با دست علمایی که در همه دانشگاهها‏‎ ‎‏هستند با دست آنها وجود پیدا کرده است و هم ترقیات بشر با دست علما و بیان و قلم علما‏‎ ‎‏وجود پیدا کرده است»‏6

‏امام در این جمله بخوبی دو نوع علم را تحلیل می کند، تحلیل کلام امام همانا تغییر و تحلیل‏‎ ‎‏کلام خداست، که چگونه امتی بر اثر تربیت غیرخدایی هلاک و مردمی بر اثر تربیت الهی به‏‎ ‎‏نجات دست یافتند. هشدار تاریخ در لابلای قرآن و قصص انبیاء و تاریخ ملت های گوناگون‏‎ ‎‏بخوبی مشهود است و عاقبت این دو تفکر یعنی الهی و طاغوتی را بر ما می نمایاند. ‏

‏او راههای سعادت و شقاوت بشر از میان همین قصه های تاریخی بیرون می کشد و عواقب‏‎ ‎‏تربیت های سوء را برمی شمارد وحتی اعلام می کند که: ‏

‏ «تمام قصه هایی که در قرآن نقل شده است و گاهی هم تکرار شده است برای این بوده است که‏‎ ‎‏مسئله اهمیت داشته است و این قصه ها راهنمای مردم بوده است برای تهذیب بوده است»‏7

‏با این وصف مشخص می شود که هدف قصص قرآن هم، در نهایت تزکیه است و تهذیب در‏‎ ‎‏همه چیز من جمله علم. حال تزکیه برای چیست و اصولاً چه دردی را از بشر دوا می کند امام‏‎ ‎‏معتقد است که «تزکیه برای اینست که نور هدایت در انسان واقع بشود»‏‏یعنی اینکه تزکیه‏‎ ‎‏برای هدایت است یعنی اگر تزکیه نباشد هدایت در هیچ موردی به انسان رو نمی آورد تزکیه نوری‏‎ ‎‏است که عامل هدایت است به صراط الله، اگر تزکیه نبود اگر تهذیب نبود آیا بدون تزکیه هم‏‎ ‎‏انسان به علم و حکمت و علم الهی و تربیت الهی دست پیدا خواهد کرد. ‏

‏امام جواب میدهد که «تا تزکیه نباشد تعلیم کتاب و حکمت میسور نیست»‏9

‏ «و بر همین اساس و استدلال است که (سخن قرآن در این باب از همه ابواب دیگر سخنش‏‎ ‎‏زیادتر است و بیشتر تأکید در آن دارد، چند آیه قسم هست و بعدش ‏(قد افلح من زکیها و قد خاب‎ ‎من دسیها)‏ و این به ما می فهماند که اساس مسائلی که همه چیز ما به آن درست می شود این‏‎ ‎‏تهذیب است و اساس همه مسائل که انحرافی است این عدم تهذیب است»‏10

‏حال این تهذیب که اساس مسائل با آن درست و نبودنش باعث انحراف می شود در مورد‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 292

علم و تربیت همه صادق است یا خیر، وقتی علم خودش وجهه دارد و انسان عالم خود تربیت‏‎ ‎‏شده علم است، دیگر چه نیازی به تهذیب دارد و تربیت چه تأثیری در علم او می تواند داشته‏‎ ‎‏باشد. آیا علم متاثر از تربیت الهی و مهذب، جدای از علم عالمان غیرخدایی است و این تربیت‏‎ ‎‏الهی چه تأثیری دارد. و در مقابل علم غیرالهی چه تاثیراتی بر بشریت و سیاست دارد. ‏

‏امام در تعبیر و تحلیل قلم میفرماید: «اگر قلم برای خدا و خلق خدا نباشد مسلسل می شود» ‏‎ ‎‏این مسلسل سمبل چیست؟ امروزه مسلسل سمبل شقاوت است، و اگر برای اهداف غیرالهی‏‎ ‎‏باشد یعنی مسلسل خشن ترین اسلحه بشر علیه بشریت است؛ براستی مسلسل را چه کسی‏‎ ‎‏ساخته، با علم و درایت ساخته شده است یا بدون علم و محاسبه و درایت؟ به یقین با محاسبه و‏‎ ‎‏رعایت دقییق تمامی اصول علمی، چه کسی آن را ساخته است؟ جواب انسان عالم، کارش‏‎ ‎‏چیست؟ کشتار و قتل بشریت یعنی علم بشر برای نابودیش! آیا سازنده این سلاح خود گلوله ای‏‎ ‎‏از آن را بر بدن خویش آزمایش نموده است؟ قطعاً خیر، پس علم اوست که این را ساخته و تجربه‏‎ ‎‏فردی نیست. علم در آن کاملاً سهیم است، در ساختن بمب اتم چطور آیا علم آن را ساخته؟‏‎ ‎‏ جواب آری است! پس علم در جنایات آن سهیم است و بر این اساس و بر این تجربه تلخ است‏‎ ‎‏که امام(ره) میفرماید: «... هر چه به سر بشر می آید از علم می آید از علم بدون تهذیب» ‏11

‏یعنی اگر علم بود و تهذیب نبود، انسان در ضلالت است، قدرت علمی او را از یاد خدا غافل‏‎ ‎‏می کند و موجب می گردد آن را بهر شکل در خدمت بگیرد و برای اهداف مادی، علم و پول‏‎ ‎‏ازدواج کند، در اینجا علم حجابی می شود برای رسیدن به حق و حقانیت، علم بدون تربیت‏‎ ‎‏علمی می شود که لنین پرورش میدهد، استالین پرورش میدهد، داروین پرورش مید هد که نه‏‎ ‎‏تنها علم و تربیت در آنها موثر نشد بلکه حجابی شد لذا زمانی که تربیت اسلامی در کار نباشد‏‎ ‎‏علم خودبخود عاملی است برای جدایی عالم از خدا یعنی اگر «تهذیب در کار نباشد، علم توحید‏‎ ‎‏هم به درد نمی خورد ‏(العلم هو الحجاب الاکبر)‏ علم حتی توحید که بالاترین علم است انباشته‏‎ ‎‏بشود در مغز انسان در قلب انسان، انسان را اگر مهذب نباشد از خدای تبارک و تعالی دور‏‎ ‎‏می کند» ‏12

‏یعنی علم مبنا و میزان نیست، جامعه را بسوی نیکی پیش نمی برد و حتی علم توحید هم میزان‏‎ ‎‏و ملاک نیست، یعنی (علم الهی هم میزان نیست، علم توحید هم میزان نیست، علم فقه و فلسفه‏‎ ‎‏هم میزان نیست) پس چه علمی میزان است، رهنمود امام این است «آن علمی میزان است و آن‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 293

علمی برای بشر سعادت است که تربیت در او باشد که از مربی القاء شده باشد» ‏13

‏یعنی چه، یعنی علم عالمان دین هم ممکن است عامل فساد و بدبختی باشد؟ جواب این سوال‏‎ ‎‏به یقین آری است، مگر در اروپای متمدن امروز و فترت زده دیروز مشاهده نشد که بنا به‏‎ ‎‏خواست علمای دین استثمار از بدترین نوعش به مردم تحمیل گردید، دانشمندان محاکمه و‏‎ ‎‏سوزانیده شدند و امروز هم مگر مشاهده نمی کنید که علمای درباری و روحانی نما برای حفظ‏‎ ‎‏منافع اربابان خود برای فرزندان رشید امت اسلام فتوی شرک و کفر می دهند. ‏

‏آری این نقش تربیتی است که مهذب نیست فلذا امام راحل کسی است که نقش این علمای‏‎ ‎‏خائن و مزدور را در تحکیم سلطه های سیاسی استعمارگران می شناسد و آنها را برمی شمارد که‏‎ ‎‏(آیا برای علمای کشورهای اسلامی ننگ نیست که با داشتن قرآن کریم و احکام نورانی اسلام و‏‎ ‎‏سنت پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام احکام و مقررات کفر در مملکت اسلامی، تحت‏‎ ‎‏نفوذ آنان پیاده شود و تصمیمات دیکته شده صاحبان زر و زور و تزویر و مخالفان واقعی اسلام‏‎ ‎‏اجرا گردد و سیاست گذاران کرملین یا واشنگتن دستورالعمل برای ممالک اسلامی صادر کنند)‏14‎[6]‎

‏آری این ثمره علمی است که در آن تربیت نیست که عامل اجرای سیاست بیگانه می شود و‏‎ ‎‏نقش مخرب این تربیت غیر مهذب ملت را به در یوزگی قدرت های فاسد می کشاند و بر اثر همین‏‎ ‎‏ علم است که عالمان عامل اجراء و ابزار سیاست حاکمان ظلم می شوند تا جائیکه امام هشدار‏‎ ‎‏می دهد و میفرماید «روحانیون متعهد اسلام باید از خطر عظیمی که از ناحیه علماء مزور و سوء‏‎ ‎‏آخوندهای درباری متوجه جوامع اسلامی شده است سخن بگویند، چرا که این بی خبران هستند‏‎ ‎‏که حکومت جائران و ظلم سران وابسته را توجیه، و مظلومین را از استیفاء حقوق حقه خود منع‏‎ ‎‏و در واقع به تفسیق و کفر مبارزان و آزادیخواهان در راه خدا حکم می دهند، که خداوند همه‏‎ ‎‏ملتهای اسلامی را از شرور و ظلمت این نااهلان و دین فروشان نجات دهد»‏15‎[7]‎

‏مگر نقش علمای دین یهود را در پیدایش کمونیست از یاد برده ایم براستی آنهمه قتل و آزار و‏‎ ‎‏تعطیل شدن اهداف الهی را میتوان فراموش نمود و بر همین اساس است که امام میفرماید «اگر‏‎ ‎‏معمم مهذب نباشد فسادش از همه بیشتر است»‏1‏چرا چنین است که «در بعض روایات هست‏‎ ‎‏که در جهنم، بعضیها اهل جهنم از تعفن روحانیین در عذاب هستند و دنیا هم از تعفن بعضی از‏‎ ‎‏اینها در عذاب است»‏17


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 294

‏ «زیرا تمام مکتب های انحرافی را اشخاص دانشمند و ملا ایجاد کردند. چه آن چیزهایی که‏‎ ‎‏مذهب سازی بوده است. آنها هم اشخاص عالمی بودند که مذهب درست کردند، مذهب های‏‎ ‎‏انحرافی و چه مکتب های سیاسی که آنهم از جانب علما و دانشمندان و عالم بوده است، آنقدر که‏‎ ‎‏مکتب های توحیدی از این نسخ جمعیت که عالم بودند صدمه خورده از هیچ طایفه ای نخورده‏‎ ‎‏است» ‏18

‏با این مقدمات نتیجه می گیریم که علم بدون تربیت محکوم به انحراف است و عامل خیانت‏‎ ‎‏به جوامع اسلامی و تربیت الهی عامل پیروزی است، اگر علم بدون تربیت وارد صحنه های‏‎ ‎‏اجتماع گردید انسان را به نابودی سوق میدهد و این علم هرگز منشاء خوشبختی و فلاح و صلاح‏‎ ‎‏جامعه نیست. «اگر ما گمان کنیم که علم منشاء سعادت است ولو هر چه باشد این یک اشتباهی‏‎ ‎‏است، بلکه گاهی علم منشاء بسیاری از شقاوت هاست، و ... دزدی با چراغ آید گزیده تر برد‏‎ ‎‏کالا»‏19

‏اینجاست که نقش تربیت در علم و علم در هدایت و سیاست و جامعه مشخص می شود‏‎ ‎‏یعنی باید بدانیم تزکیه و تهذیب و تربیت الهی است که انسان ها را به سرمنزل مقصود و جوامع‏‎ ‎‏بشری را به هدایت میرساند و در مقابل اگر تربیت نبود ولو هم علم باشد انسان به قهقرا می رسد‏‎ ‎‏و اگر بنا باشد انسان روزی بین تهذیب و تزکیه و تربیت برای فلاح و علم یکی را انتخاب کند‏‎ ‎‏یقیناً تهذیب را برخواهد گزید. ‏

‏امام راحل این نکته را دریافته است که تربیت اسلامی است که جامعه را می سازد و علمای‏‎ ‎‏علم هم اگر این تربیت را نداشته باشند، علمشان در سیاست تأثیر سوء می گذارد و موجب‏‎ ‎‏توحش میگردد، توحش مدرنی که امروز غرب سمبل آن است، تمدنی و سیاستی که امروز‏‎ ‎‏بعضاً از کشورهای غربی از آن پیروی و بعض دیگر هم مدافع اویند. خوب اگر این علم بی تهذیب‏‎ ‎‏و بدون تربیت الهی بنا شد انسان و جوامع انسانی متضرر است و یا اینکه تهذیب و تربیت‏‎ ‎‏نباشد، لذا می فرمایند: ‏

‏ «ما شک نداریم که این که، امر بین این دو باشد، دایر باشد بین این دو تا، یعنی اگر یکی آمد و‏‎ ‎‏دیگری نباشد اگر علم آمد تهذیب نباشد اگر تهذیب آمد علم نباشد، اگر بشر مهذب باشد و آزار‏‎ ‎‏به کسی نرساند، مردم را رنج ندهد، با مردم رئوف باشد، مردم را برادر خود بداند، بشر را برادر‏‎ ‎‏و همتای خود بداند اگر همچون معنایی با همه شئونات که تهذیب نفس داشت بود، علم هم هیچ‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 295

‏نبود مردم در آسایش بودند»‏20‎[8]‎

‏باید توجه داشت که تزکیه و تهذیب هر دو در یک قالب جای می گیرد و آنهم تربیت است و‏‎ ‎‏تربیت یافتن الهی یعنی استعدادهای الهی و فطری که در درون انسان است به فعلیت درآید.‏‎ ‎‏می دانیم که فطرت انسان فطرت پاک و منزهی است این فطرت وقتی شکوفا شد وقتی از خود‏‎ ‎‏خود و از حجاب خویش بدر آمد تربیت می گردد به صفت الهی، و این تربیت که خمیر مایه اش‏‎ ‎‏تزکیه و تهذیب است موجب دگرگونی و اصلاحات می شود و به همان اندازه هم که در انسان‏‎ ‎‏موثر است در جامعه هم موثر و تاثیرپذیر است. و این دلیل بزرگی است بر این که پیامبران و‏‎ ‎‏هدف آنها تربیتی بوده است یعنی تربیت زیربنای جامعه و ساختن حکومت صالحان است یعنی‏‎ ‎‏ «انبیا آمده اند که مادام از این عالم کم کم تربیت کنند و آن مقداری که مربوط است به تربیت های‏‎ ‎‏معنوی است به ما بفرمایند به وحی من الله تعالی» و این تربیت است که مبناها را می سازد و بر‏‎ ‎‏این مبناها سیاست و جامعه رشد می کند اگر تربیت دارای دو عنصر تزکیه و تهذیب بود، انسان را‏‎ ‎‏به سرمنزل وحدانیت در عبادت و خدمت در جامعه هدایت خواهد کرد و بر این مدار و بر این‏‎ ‎‏نیاز است که انسان «اگر مهار نشود و سرخود بار بیاید بر حسب سال و بلندپایه شود برحسب‏‎ ‎‏مقام آن جهت روحی تنزل می کند»‏21

‏زمانی که انسان بدون تربیت شد و بدون اهداف الهی حرکت کرد هر چقدر مقامش بالاتر رود‏‎ ‎‏و هر چقدر دارای مناصب عالی شود بر این اساس که تربیتش الهی نیست سیاست و‏‎ ‎‏موضع گیری او هم بسوی قهقرا و نابودی جامعه اش می باشد و این رمز ارزشمندی تربیت است‏‎ ‎‏و در ارزشمندی آن نمیتوان ملاک خاصی و قیمت خاصی تعیین نمود. براستی چرا تربیت به این‏‎ ‎‏اندازه ارزشمند است و چه پارامتری به این ارزشمندی کمک نموده است؟ باید توجه نمائیم که‏‎ ‎‏تربیت از آن جهت ارزشمنداست که مبنا و شالوده سیاست است و سیاست تعیین کننده‏‎ ‎‏سرنوشت یک جامعه می باشد. ‏

‏ارزش های هر جامعه از تربیت آن جامعه و سیاست جامعه از آن متأثر است. زیرا همچنانکه‏‎ ‎‏تربیت یک جامعه را اصلاح می کند، عدم تربیت صحیح سیاست سیاست را منحرف و جامعه را به‏‎ ‎‏سقوط و انحطاط می کشاند مگر سیاست چیست که جامعه ای را به صلاح و یا ذلت می کشد،‏‎ ‎‏ «مگر سیاست چیست؟ روابط مابین حاکم و ملت، روابط مابین حاکم با سیاست حکومت ها‏‎ ‎‏و جلوگیری از مفاسدی که هست»‏22‎[9]‎ ‏می بینیم که سیاست جامع الاطراف می باشد از سوئی‏‎ ‎‏روابط مابین حاکم و ملت یعنی مردم و حکومت از سوی دیگر ارتباط حکومت بین حکومت ها‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 296

و جلوگیری از فساد و مفسده جویی و گرداننده این مجموعه عموماً یک نفر است که اگر آن یک‏‎ ‎‏نفر مهذب شد و به اخلاق الهی درآمد خیر و صلاح به جامعه رو خواهد کرد یعنی اگر «کسی که‏‎ ‎‏به یک ملتی سلطه دارد به یک ملتی حکومت دارد این اگر چنانچه همان یک نفر عدالت پرور‏‎ ‎‏شد، دستگاه او عدالت پرور خواهد شد قشرهائیکه با او مرتبط هستند قهراً به عدالت گرایش پیدا‏‎ ‎‏می کنند تمام اداراتی که تابع آن مملکت است تابع حکومت است به عدالت خواه ناخواه گرایش‏‎ ‎‏پیدا می کنند، عدالت گسترده می شود در صورتیکه یک نفر که بر مردم حکومت می کند مزکی‏‎ ‎‏باشد و تزکیه شده»‏23‎[10]‎

‏این فرد که حامل عدالت و عدالت اجتماعی را بهمراه حکومت خود به ارمغان می آورد کسی‏‎ ‎‏است که تربیت شده و تزکیه شده است لذا یکی از ابعاد تربیت ایجاد عدالت اجتماعی و‏‎ ‎‏عدل گستری است و این امر یعنی ایجاد عدالت زمانی میسر است که تربیت در سیاست جامعه‏‎ ‎‏نفوذ کرده باشد. و بعکس آن هم «اگر تربیت، تربیت صحیح نشود یک رضاخان بیرون بیاید یک‏‎ ‎‏محمدرضا بیرون بیاید ... چنانچه شما دیدید این پدر و پسر از باب اینکه تربیت انسانی و‏‎ ‎‏اسلامی نداشتند، با اینکه یک نفر بودند لکن یک مهره ای بودند. لکن یک مهره ای که خارجیها‏‎ ‎‏او را تقویت کردند»‏24

‏چرا رضاخان و محمدرضا را خارجیها تقویت کردند؟ برای اینکه سیاست آنها براساس‏‎ ‎‏منفعت اجانب بود. یعنی انحراف در تربیت موجب انحراف در سیاست و مملکت داری گردید‏‎ ‎‏و تا جائی پیش رفت که نه تنها منابع مالی و اقتصادی جامعه در خدمت بیگانه قرار گرفت بلکه‏‎ ‎‏حیثیت و شخصیت مردم ایران تحت سلطه اجانب بود و این بدان معنی است که تربیت معوج‏‎ ‎‏و سیاست منبعث از آن نیز دچار انحراف و انحطاط بود. ‏

‏کارنامه سیاه دولتمردان بی اصالت، بی تعهد و بدون تربیت الهی بود که فرهنگ مسخ شده‏‎ ‎‏غرب و غربزدگی را برای ما به ارمغان آورد و سیاست متاثر از همین تربیت بود که معلمین‏‎ ‎‏راستین تربیت و سیاست در کنج زندانها و عاملین انحراف و استبداد میدان دار شده بودند، مگر‏‎ ‎‏تاریخ واقعی این مملکت از دیرباز تا عهدنامه های ننگین ترکمانچای، گلستان، قانون‏‎ ‎‏کاپیتولاسیون و هزاران عهدنامه دیگر و هزاران قتل و خیانت و خبایث ثمره راه یافتن‏‎ ‎‏غیر مهذب ها در سیاست نبوده است؟ مگر وطن فروشیها مگر نوکرمآبی ها، مگر خودباختگی ها،‏‎ ‎‏مگر زبون زیستنها ثمره حاکمین جور و سلطه نبوده، که فرهنگ و تربیت آنها فرهنگ خور و‏‎ ‎‏خواب، تاراج و غارت بوده است، مگر بیاد نداریم که با خون خیابانها رنگین شد. چرا؟ برای‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 297

‏اینکه حاکمان جور سیاستشان متاثر از دیانت و الوهیت نبود بلکه سیاستی شیطانی بود که متاثر‏‎ ‎‏از تربیتی شیطانی، لذا فرهنگ سلطه از تربیت یک مملکت وارد میشود و آن را مسخ و به مسلخ‏‎ ‎‏می کشد، فرهنگ ها و تربیت های انسانی است که جوامع بشری را به کمال می برد و یا برعکس‏‎ ‎‏آن را به سقوط و انحراف و انحطاط سوق می دهد و بر این مبناست که «اگر منحرفین و معوجین‏‎ ‎‏در یک کشور سرنوشت آن کشور را به دست بگیرند آن کشور رو به انحطاط میرود رو به انحراف‏‎ ‎‏می رود.»‏25‏ ‏

‏و لذا (برای طاغوت زدایی باید تعلیم کتاب و حکمت و تعلم کتاب و حکمت کرد و تزکیه‏‎ ‎‏کرد). ‏

‏تعلیم کتاب حکمت و نیز تربیت الهی آن بزرگمرد الهی بود که باعث تغییراتی بنیادی در‏‎ ‎‏جهان اسلام و کشور ایران گردید، و سیاست های نظام را براساس مکارم اخلاقی و تربیتی بنا نهاد‏‎ ‎‏و این انقلاب تربیتی بود که انقلاب اسلامی را متبلور ساخت، در سایه همین تفکر و تربیت بود‏‎ ‎‏که قطب های سیاست جهان به تغییر مواضع دست زدند و خیزش های جهانی مستضعفان تحت‏‎ ‎‏تأثیر تربیت امام(ره) که متأثر از فرهنگ و تربیت اسلام بود بوقوع پیوست و امرای جور در‏‎ ‎‏سرتاسر این کره خاکی بر خود لرزیدند. با اتکا به این فرهنگ و سیاست بود که جهان خفته اسلام‏‎ ‎‏بارور حوادثی گردید که بی سابقه بود و میلیون ها مسلمان با خیزش خویش در اقصی نقاط جهان‏‎ ‎‏اسلام و به تبعیت از آنها مستضعفین و محرومین سایر مکاتب بپاخاسته تا تحولات جدیدی را‏‎ ‎‏در دنیا به نفع محرومین و نفی سلطه اجانب به پا دارند. ‏

‏نرمش ها و گاه تعدیهایی که از سوی اربابان سلطه در اقصی جهان صورت گرفته و می گیرد‏‎ ‎‏براساس تاثیر و تاثراتی است که تربیت آن امام عزیز ایجاد نموده است. ‏

‏ایجاد فرهنگ قناعت ایثار خود اتکایی و خدا محوری این تربیت و سیاست باعث شکوفایی‏‎ ‎‏فرهنگ و نبرد پیروزمندانه با عاملین تجاوز گردید که دستاوردهای جنگ تحمیلی آثار روشن،‏‎ ‎‏بارز و ارزنده آن است. و در کنار این جنگ با حصر و فشارها قناعت را درمان قرار دادیم و آثار‏‎ ‎‏شگفت این قناعت و خودکفایی را در به ثمر رساندن هزاران هدف اقتصادی مثمر یافتیم. در بُعد‏‎ ‎‏جهانی فریاد برائت را علیه تمامی مظاهر کفر فریاد زدیم. ‏

‏آری امام به ما آموخت و ما را تربیت نمود که علیه تمامی مظاهر و کفر و استبداد و استعمار‏‎ ‎‏قیام نمائیم و با خون خویش پاسدار حرمت خون بناحق ریخته مظلومان تاریخ باشیم. ‏

‏سیاست الهی آن زعیم عالیقدر در بُعد جهانی برائت از مظاهر شرک بود و با فریادی رسا به‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 298

جهان و مستضعفین عالم سیاست احکام را در این زمینه اعلام کرد: ‏

‏ «فریاد برائت ما فریاد فقر و تهی دستی گرسنگان محروم (محرومان) و پابرهنه هائی است که‏‎ ‎‏حاصل عرق جبین و زحمات شبانه روزی آنان را زراندوزان و دزدان بین المللی به یغما برده اند و‏‎ ‎‏حریصانه از خون دل ملتهای فقیر و کشاورزان و زحمت کشان به اسم سرمایه داری سوسیالیزم و‏‎ ‎‏کمونیزم مکیده و شریان حیات اقتصاد جهان را به خود پیوند داده اند. و مردم جهان را از رسیدن‏‎ ‎‏به کمترین حقوق حقه خود محروم نموده اند.»‏26‎[11]‎

‏آری فرهنگ تربیتی امام(ره) شاگردانی پرورد که از حصارهای پولادین و دود و آتش گذشتند‏‎ ‎‏و بر هستی غارتگران و عوامل زر و زور و سلطه و قدرت، حرمان هستی سوز عصیان‏‎ ‎‏مستضعفین را نشان دادند و این مبنایی شد که جهانخواران بخود آیند او نهیب زد که «اگر‏‎ ‎‏جهانخواران در مقابل دین ما بایستند ما در مقابل دنیای آنها خواهیم ایستاد.»‏27

‏نهیب زد «که ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون خود دفاع‏‎ ‎‏خواهیم کرد.» ‏28‎[12]‎

‏واین عامل تربیتی که در سیاست جهان نگری امام(ره) وجود داشت جز سیاست الهی و راه‏‎ ‎‏پیامبران و ائمه هدی نبود. این سرباز بسیجی خروشید که: ‏

‏ «اگر خمینی یکه و تنها بماند براه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است‏‎ ‎‏ادامه می دهد»‏29‎[13]‎ ‏او با عملکرد خویش آینه تمام نمای صدق و صفا و راستی و سمبل ایثار و‏‎ ‎‏ایمان و تقوی و زهد و کیاست بود او به ما فهماند «انبیا یک نفر بودند لاکن از باب اینکه یک‏‎ ‎‏آدمی بود که از کانال عبودیت رسیده بود به مقام رسالت همه چیزش انسانی بود یک جامعه از‏‎ ‎‏زمان خودشان تا بعدهای اصلاح کردند یک نفر بودند، ولی یک نفری که جامعه را اصلاح‏‎ ‎‏کردند» ‏30‎[14]‎

‏آری امام آن تک انسانی بود که با رسالت الهی اصلاح، تربیت، تزکیه، تهذیب، مبارزه علیه‏‎ ‎‏ظلم و بیداد و تمامی عوامل طاغوت در تاریک ترین دوران توحش دنیای متمدن قد برافراشت و‏‎ ‎‏با اتکا به خدا و با حمایت مردم دست از حمایت شسته عاشق، جامعه جهانی و جهان اسلام را‏‎ ‎‏دگرگون و تربیتی نو بنا نهاد که آن تربیت اسلام ناب محمدی(ص) بود. ‏

‏آری امام(ره) الگوی راستین تربیت اسلامی، و جامعه اسلامی الگوی سیاستش، تحول در‏‎ ‎‏جهان اسلام ثمره سیاست و مجاهده اش، حل مشکلات اساسی جامعه ایران و رهانیدن از کفر و‏‎ ‎‏شرک نمونه آن و بالاخص تربیتی را بنا نهاد که به اسم رب و برای رب و درجهت رب بود، او ما‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 299

را از ورطه ظلمت و تباهی به قله بلند ایثار و هدایت و نور رهنمون ساخت. ‏

‏خدایا بما کمک کن که راهش را مستدام داشته و جانشین خلفش را سلامت و توفیق الهی را‏‎ ‎‏بر وی عطا کن تا بتوانیم در سایه ولایت، راه پر فروغ آن اسطوره ایثار را تا حضور دولت یار ادامه‏‎ ‎‏دهیم. ‏

‏گرچه هنوز ما به عشق او و به راه او گرفتاریم و معشوقی جز او نداریم و در یاد او برای همیشه‏‎ ‎‏داغداریم. ‏

ای دوست بعشق تو دچاریم همه در یاد رخ تو داغداریم همه 

 

 منابع و مآخذ

‏ ‏

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 300

  • و 2 . پیام آیت الله خامنه ای بمناسبت اربعین، انتشارات نمایندگی ولی فقیه در کمیته انقلاب اسلامی، بی تاریخ، بی صفحه.
  • و 4 . منشور جمهوری اسلامی، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، چاپخانه سپهر، ص 31.
  • ، 6، 7، 8، 9، 10، 11، 12 و 13 . نقش تربیت در سیاست و اجتماع و حل مسائل جوامع اسلامی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (صفحات 954، 836، 657، 965، 946، 964، 977، 993).
  • 14 . منشور جمهوری اسلامی، ص 32.
  • 15، 16، 17، 18 و 19 - نقش تربیت در سیاست و اجتماع و حل مسائل جوامع اسلامی (صفحات 48، 975، 984، 957).
  • 20 و 21 . همان منبع، ص 962.
  • 22 . مبانی روش تحلیل سیاسی، اسدالله بادامچیان، تهران، ص 62، بی تاریخ.
  • 23 ، 24 و 25 - نقش تربیت در سیاست و اجتماع و حل مسائل جوامع اسلامی (صفحات 1003، 1030 و 1006).
  • 26 و 27 . منشور جمهوری اسلامی (صفحات 22 و 23).
  • 28 . نقش تربیت در سیاست و اجتماع و حل مسائل جوامع اسلامی، ص 821.
  • 29 . . ر.ک: صحیفه امام ، جلد 20، ص 317-319، تاریخ 6 / 5 / 66.
  • 30 . . ر.ک: صحیفه امام ، جلد 14، ص 38-39، تاریخ 10 / 11 / 59.