تأثیر نگرش دینی و عرفانی امام بر تعلیم و تربیت

تأثیر نگرش دینی عرفانی حضرت امام بر تعلیم وتربیت

 حسین رجبی

‏نوشتاری که در پیش رو دارید، بحثی است پیرامون نگرش فقهی، فلسفی و عرفانی امام بر‏‎ ‎‏تعلیم و تربیت، هر چند که عنوان فوق با همه گستردگی و عمق آن در یک مقاله قابل بررسی‏‎ ‎‏نیست چرا که هر کدام بحث مستقلی را می طلبد، لیکن امیدوارم که با عنایات پروردگار متعال و‏‎ ‎‏استمداد از روح بلند حضرت امام بتوانم به گوشه هایی از ابعاد فکری و تربیتی مربّی و راهنمای‏‎ ‎‏امّت اسلامی اشاره ای داشته باشم تا هدیه ای باشد به روان مطهر حضرت امام و تذکاری برای‏‎ ‎‏ادامه دهندگان و شیفتگان مکتب اخلاق و تربیت و عرفان آن حضرت. ‏

‏بدون شک انسانهای کامل و به فعلیت رسیده، همانگونه که وجودشان در یک بعد محدود و‏‎ ‎‏خلاصه نمی شود، آثار، دیدگاهها و اندیشه آنان نیز دارای ابعاد مختلفی است. ‏

‏امام خمینی از شخصیتهای برجسته ای است که در یک بعد محصور نشده، بلکه در ابعاد‏‎ ‎‏مختلفی رشد یافته و به کمال مطلوب نائل شده است چنانکه اندیشه های مختلف فقهی، عرفانی‏‎ ‎‏و فلسفی، سیاسی و اجتماعی ایشان گواه بر این مطلب است. ‏

‏یکی از ابعاد فکری امام که شاید بتوان گفت از بنیادی ترین مسائل در نزد ایشان بوده و هیچ‏‎ ‎‏مسئله ای در بینش امام به اندازه آن ارزش و اهمیت نداشته، مسئله تعلیم و تربیت و تزکیه نفس‏‎ ‎‏است که همواره در مراحل زندگی به آن توجه خاصی مبذول داشته و از هر موقعیتی در جهت‏‎ ‎‏بیان ضرورت و اهمیت مسئله تعلیم و تربیت استفاده می کردند، چه از راه تدریس در دورانی که‏‎ ‎‏در قم مشغول بودند و چه از راه تدوین نوشته ها و تألیفاتی که از خود بجای گذاشتند، و چه از راه‏‎ ‎‏سخنرانی ها که به مناسبتهای گوناگون اظهار فرموده اند. ‏

‏از این رو شایسته آن است تا شیفتگان مکتب اخلاق و عرفان امام خمینی(ره) و علاقمندان‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 252

‏به مسئله تعلیم و تربیت و آنانیکه در پی راه چگونه زیستن و چگونه بودن هستند، از این فرصت‏‎ ‎‏استفاده نموده و به تحقیق و بررسی و ارائه راه های عملی آن بپردازند. تا گم گشتگان راه حقیقت و‏‎ ‎‏طریقت را هدایت نمایند. ‏

‏تعلیم و تربیت در نگرش فقهی و عرفانی امام در چهار محور قابل بررسی و تحقیق است‏‎ ‎

‏1 ـ کتب و نوشته هایی که امام(ره) از دوران جوانی و پس از آن به یادگار گذاشته اند. ‏

‏2 ـ سخنرانی و پند و اندرزهایی که در مقاطع مختلف اظهار فرمودند. ‏

‏3 ـ تربیت شاگردان. ‏

‏4 ـ تربیت نسل جوان. ‏

‏مرز اخلاق و عرفان: ‏

‏عرفان یکنوع روشی است برای رسیدن به کمال مطلوب به تعبیر دیگر عرفان به ما نشان‏‎ ‎‏می دهد که بایستی برای شکوفایی روح و جان و برای رسیدن به توحید، از کجا و چگونه آغاز‏‎ ‎‏کنیم. ‏

‏عرفان می گوید جان و روح بشر مانند گیاهی است که کمال آن در نمو و رشدی است که بر‏‎ ‎‏اساس نظام مخصوصی باید صورت بگیرد، اینجاست که مرز عرفان و اخلاق روشن می شود‏‎ ‎‏چرا که در اخلاق تنها سخن از یک سلسله فضائل و ارزشهاست مانند راستی، پاکدامنی و ... بدون‏‎ ‎‏اینکه نشان دهد از کجا و چگونه آغاز نمود. در صورتیکه اهل عرفان می گویند برای رسیدن به‏‎ ‎‏کمال، منازل و مراحلی را باید طی کرد و بدون پیمودن آن مراحل انسان بجایی نمی رسد. ‏

‏مرز فقه و عرفان: ‏

‏فقه احکام و مقرراتی است که بوسیله استنباط و اجتهاد مجتهدان بدست می آید و با انجام آن‏‎ ‎‏ذمّه انسان مکلّف، بری می شود. تمام همّت یک فقیه این است که کاری کند تا وظیفه مکلّف را‏‎ ‎‏مشخص کند تا پس از انجام آن تکلیفی بر عهده او باقی نماند. ‏

‏یک فقیه می گوید: شریعت و احکام اسلامی مبنی بر یک سلسله مصالحی است که انسان را‏‎ ‎‏به حدّ اعلای ممکن از مواهب مادی و معنوی می رساند. ‏

‏در صورتیکه در عرفان همه راهها به خدا منتهی می شود و همه مصالح و حقایق از نوع‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 253

شرایط و امکاناتی است که انسان را بسوی خدا سوق می دهد. یک عارف همه احکام و مصالح‏

‏را در جهت رسیدن به مقام الهی می بیند، از این رو تفسیرشان از احکام و عبادات با تفسیر فقهاء‏‎ ‎‏تفاوت دارد. ‏

‏مرز عرفان و حکمت الهی: ‏

‏یکی از مهمترین مرزهای بین عرفان و حکمت الهی انتخاب وسیله است، وسیله حکیم،‏‎ ‎‏عقل و استدلال است امّا وسیله عارف، قلب و تصفیه و تهذیب روح است عارف می گوید: کسی‏‎ ‎‏که می خواهد دلش از همه قیود آزاد شود و علاقمند است از همه چیز در راه رسیدن به معشوق‏‎ ‎‏بهره بگیرد، کسی که عاشق پاکی جان است و می خواهد که در همه اعمال و رفتارش تسلیم حق‏‎ ‎‏باشد و قلبش آراسته به مقام رضا گردد و جز به پروردگار تکیه نکند به عرفان رو آورد که در این‏‎ ‎‏راه کفر و شرک و شک راه نداشته، شناخت واقعی حق، آگاهی به اهداف انبیاء و درک علوم قرآن‏‎ ‎‏و سنت در پرتو عرفان میسّر است، بنابراین سیر و سلوک عارفانه از تزکیه درون و تصفیه حال‏‎ ‎‏شروع می شود و با اتصال به ملکوت و غیب الغیوب و رسیدن به مقام قرب و آراسته شدن نفس‏‎ ‎‏به حالت مطمئنه ختم می گردد که: ‏انّ الی ربّک المنتهی ارجعی الی ربّک راضیة مرضیة‏. ‏

‏در دعای عرفه می خوانیم: ‏انت الذی اشرقت الانوار فی قلوب اولیائک حتی عرفوک و‎ ‎وحدوک و انت الذی اذلت الاغیار عن قلوب احبائک حتّی لم یُحبّوا سواک‎ ‎و لم یلجئواسواک و لم یلجئوالی غیرک‏. خدایا تویی که دلهای اولیائت را نورانیت می بخشی تا تو را بحق ‏‎[1]‎ ‏بشناسند و به مقام‏‎ ‎‏توحیدت واصل شوند و تویی که اغیار را از دلهای دوستانت زایل می کنی تا غیر تو را دوست‏‎ ‎‏نداشته باشد و به غیر تو پناهنده نشود. ‏

‏شهید مطهری درباره عرفان می گوید: ‏

‏عرفان عملی طی منازل سلوک از مرحله تنبه و بیداری تا آخرین مرحله که ‏فناء فی الله و بقاء‎ ‎فی الله‏ است. از نظر عرفا این مسئله یک مسئله تجربی و آزمایشی است یعنی در میان علومی‏‎ ‎‏که ما از گذشته داریم بیش از هر علمی شبیه تر به علوم امروز از نظر متکی بودن به تجربه و آزمایش‏‎ ‎‏همین عرفان عملی است که امروزی ها از آن به عنوان تجربیات درونی تعبیر می کنند ... و این از‏‎ ‎‏نظر روانشناسی خود یک وادی ناشناخته ای است و هر روانشناس اساساً نمی تواند روانشناسی‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 254

عرفانی را درک کند. مگر فردی که عملاً وارد این وادی شده باشد تنها یک روانشناس سالک‏‎ ‎‏عارف می تواند ادعا کند. مسئله عرفان عملی مسئله انسان و شناخت انسان است انسان از اولین‏‎ ‎‏مرحله خاکی بودن تا آن مرحله ای که قرآن کریم آنرا لقاءالله می نامد «‏یا ایهاالانسان انک کادح‎ ‎الی ربّک کدحاً فملاقیه‏» ‏‎[2]‎

‏بنابراین معرفت و شناخت حکیم، فکری و ذهنی است امّا معرفت عارف، حضوری و‏‎ ‎‏شهودی نظیر شناخت یک آزمایشگر. ‏

‏عارف از دید بوعلی سینا: ‏

‏بو علی که خود از بزرگان فلاسفه اسلامی است و لیکن بعد عرفانی او بسیار قوی بوده است‏‎ ‎‏چنانکه از تألیفاتش بویژه اشارات استفاده می شود. وی درباره مرز عرفان و زاهد و عابد می گوید:‏‎ ‎‏ «‏المعرض عن متاع الدنیا و طیّباتها یُخَصِّ باسم الزاهد و المواظب علی فعل العبادات من القیام و‎ ‎الصیام و نحوها یُخَص باسم العابد و المنصرف بفکره الی قدس الجبروت مستدیماً لشروق‎ ‎نورالحق فی سره یخص باسم العارف و قدیترک بعض هذه مع بعض‏. ‏

الزُهد عند غیر العارف معاملة ما کأنه یشتری بمتاع الدنیا متاع الاخرة و عند العارف تنزةٌ ما‎ ‎عمّا یشغل سرّه عن الحق، و تکبّر علی کلّ شیء غیر الحق. و العبادهُ عند غیر العارف معاملةٌ ما‎ ‎کانه یعمل فی الدنیا لاُجرة یأخذها فی الاخرة هی الأجر و الثواب و عند العارف ریاضةٌ مالهممه‎ ‎و قوی نفسه المتوهمّه و المتخیّله لیجرّها بالتعوید عن جناب الغرور الی جناب الحق‏ّ.» ‏‎[3]‎

‏زاهد به کسی گفته می شود که از طیبات و نعمتهای دنیوی روگردان باشد و عابد کسی است‏‎ ‎‏که بر انجام عبادات از قبیل نماز و روزه و غیره مواظبت کند و آن کسی که ضمیر و فکر خود را از‏‎ ‎‏توجه به غیر خدا باز دارد و متوجه عالم جبروت گردد تا نور حق بدان بتابد به نام عارف شناخته‏‎ ‎‏می شود هر چند ممکن است در برخی از افراد هر 3 عنوان صادق باشد (یعنی یک فرد هم زاهد‏‎ ‎‏باشد و هم عابد و هم عارف) ‏

‏البته زهد غیر عارف به نوعی داد و ستد است گویا کالای دنیا را می دهد تا کالای آخرت را بگیرد و ‏‎ ‎‏لکن زهد عارف نوعی پاکی دل است از هر چه که دل را از خدا باز دارد. عبادت غیر عارف‏‎ ‎‏نیز نوعی معامله است از قبیل کار کردن برای مزد گرفتن گوئی در دنیا مزدوری می کند که در‏‎ ‎‏آخرت مزد خویش را که همان اجر و ثوابها است دریافت کند، اما عبادت عارف نوعی تمرین و‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 255

ورزش روح برای انصراف از عالم غرور (دنیای گول زننده) و توجه به ساحت حق است تا با‏‎ ‎‏تکرار این تمرین از عالم جسمانی به عالم عقلانی کشیده شود و متوجه آن عالم شود. ‏

‏بنابراین عارف تنها خدا را می خواهد و اگر نعمتها را می خواهد بخاطر خدا می خواهد ولی‏‎ ‎‏غیر عارف خدا را به خاطر نعمتهایش می خواهد. ‏

‏هدف عارف از عبادت، شایستگی خود عبادت یعنی شرافت و حسن ذاتی عبادت است‏‎ ‎‏عبادت از آن جهت که نسبت و ارتباطی میان بنده و خداست، کاری پسندیده و در خور انجام‏‎ ‎‏است سخن معروفی که از علی(ع) نقل شده است: ‏الهی ما عبدتک خوفاً من نارک و لا طمعا فی‎ ‎جنتک بل وجدتک اهلا للعباده فعبدتک‏. عبادت به خاطر شایستگی معبود را بیان می کند. ‏

‏پس از سیری بر مرزهای بین عرفان و اخلاق، فقه و حکمت، روشن شد که از دید ظاهری و‏‎ ‎‏صوری هر یک از این علوم به عنوان راه و روشی جداگانه برای رسیدن به کمال مطلوب مطرح‏‎ ‎‏بوده است، و در طول تاریخ هر یک از این روشها دارای طرفدارانی بوده که در اثبات حقانیّت و به‏‎ ‎‏کرسی نشاندن آن تلاش کرده اند و گاهی نیز طرف مخالف را تا حدّ تکفیر رسانده اند. و کمتر‏‎ ‎‏افرادی پیدا شدند تا در جهت هماهنگی و همسوئی این علوم گام بردارند. اگ رشخصی فقیه بوده‏‎ ‎‏ به فلسفه و عرفان توجهی نداشته است، اگر اهل عرفان بوده به فقه بی توجه بوده است، به تعبیر‏‎ ‎‏دیگر اگر اهل شریعت بوده اهل طریقت و حقیقت را قبول نداشته و اگر اهل طریقت و حقیقت‏‎ ‎‏بوده، اهل شریعت را نمی پذیرفته است. ‏

‏تنها کسی که در عصر ما تحوّل بسیار بزرگی ایجاد کرد و بین عرفان، اخلاق، فقه، حکمت و‏‎ ‎‏سیاست هماهنگی ایجاد نمود حضرت امام بود، وی با دید عمیق و روشن بین خویش فرمود:‏‎ ‎‏همه «اینها یک چیز می خواهند و لیکن تعبیراتشان فرق دارد.» امام همه اینها را اشکال یک‏‎ ‎‏حقیقت می دید چنانکه تفسیر سوره حمدش گواه این مطلب است. ‏

‏امام همانطوریکه به ظاهر و صورت توجه داشت به باطن نیز توجّه می کرد. او هم اهل‏‎ ‎‏شریعت بود و هم اهل طریقت و حقیقت. ‏

‏امام فقیهی نبود که تنها به صورت و الفاظ نظر کند، چنانکه عارفی نبود که بگوید پس از‏‎ ‎‏رسیدن به حقیقت، شریعتی لازم نیست، او فقه را پاسخ دهنده به همه نیازهای بشر می دانست.‏‎ ‎‏چنانکه می فرماید: «خود فقه، خود کتاب و سنت، خود فقهی که اکثرش را حضرت صادق‏‎ ‎‏سلام الله علیه بیان فرموده است این فقه همه احتیاجات صوری و معنوی و عرفانی همه بشر را‏‎ ‎‏در طول مدت الی یوم القیامة این محتوایش این است.» ‏‎[4]‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 256

‏امام درباره نماز می فرماید: ‏

‏ «نماز مرکب است بحسب صورت ملکی آن از اوضاع و هیآت و اذکار و قرائت و ادعیه گر چه‏‎ ‎‏بحسب حقیقت و صورت ملکوتیه دارای وحدت و بساطت است ... و از برای هر یک از اوضاع‏‎ ‎‏و اذکار بطور تفصیل اسراری است و سرّ اجمالی نماز عباد ت است از حصول معراج حقیقی و‏‎ ‎‏قرب معنوی.» ‏‎[5]‎

‏در جای دیگر می فرماید: ‏

‏اکنون عنان قلم را منصرف می کنیم بذکر نکته ای که برای عامّه دانستن آن ضرورت است و آن‏‎ ‎‏آن است که خدای تبارک و تعالی که طهور ظاهر و تنظیف قشر و طهارت لباس و بدن را که‏‎ ‎‏متعلق به ادب اهل دنیا و ظاهر است اهمال نفرموده و نظافت را از ایمان قرار داده و آداب ظاهر را‏‎ ‎‏چه راجع به معاشرات و معاملات و چه راجع به آداب ظاهرۀ بدن که قشر انسان است و در‏‎ ‎‏حقیقت انسان هیچ مدخلیت ندارد و چه راجع به ملابسات بدن که هیچ مربوط به انسانیت‏‎ ‎‏نیست از قبیل لباس و مکان و آب و امثال آن اهمال نفرموده و طهارت هر یک را یا شرط تحقق‏‎ ‎‏یا کمال نماز قرار داده ممکن نیست به طهارت قلب و تنظیف باطن و تنزیه آن از قذارات معنویه‏‎ ‎‏که فساد آنها با قذارات صوریه طرف نسبت نیست و اسباب هلاک ابدی و ظلمت و کدورت و‏‎ ‎‏فشار دائمی است و طهارت لباس تقوی که خیرألبسه است از آلودگی به قذارات تجاوز از حدود‏‎ ‎‏و طهارت عقل را از آلودگی به قذارات آراء فاسدۀ و عقاید مهلکة اهمال فرماید. بلکه از مراجعه ‏‎ ‎‏ه کتاب الهی و اخبار و آثار انبیاء و اولیاء علیهم السلام معلوم می شود که اهمیّت به تطهیر قلوب‏‎ ‎‏از تطهیر ظواهر بیشتر داده اند بلکه جمیع اعمال و افعال ظاهره مقدمه تطهیر قلوب است چنانکه‏‎ ‎‏تطهیر قلوب مقدمه تکمیل آنهاست. و بالجمله تطهیر قلوب از قذارات معنویه و کثافات خلقیه‏‎ ‎‏از مهمات است که انسان باید با هر عده و عده ای شد و بهر ریاضت و مجاهده ای هست به آن‏‎ ‎‏قیام کند و خود را از ننگ و عار آن خلاص کند که اگر در محضر ربوبیّت بدون آن طهور معنوی‏‎ ‎‏بایستد جز صورت و قشر نماز و تعب و زحمت آن چیز دیگر عایدش نشود. «‏قال تعالی انما‎ ‎یتقبل الله من المتقین‏» تقوی باطن که تطهیر آن از زمائم اخلاق است از قبیل کبر و حسد و غفلت‏‎ ‎‏و کسل و امثال آن از شرائط قبول است در نظر اهل معرفت و از شرائط صحت صلوة اهل باطن‏‎ ‎‏است ....» ‏‎[6]‎

‏این دید عمیق در سرتاسر فقه بویژه عبادات بچشم می خورد. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 257

‏سرچشمه دیدگاه امام مسئله ای است بنام، موضوع له، الفاظ روح معانی است نه خود‏‎ ‎‏معانی. یعنی هر لفظی یک معنا و یک روح دارد. چنانکه از فرمایشات خود ایشان در یکی از‏‎ ‎‏تألیفات استفاده می شود: ‏

‏مصباح:‏ هل بلغک اشارات الاولیاء علیهم السلام و کلمات العرفاء رضی الله عنهم عن الالفاظ‎ ‎وُضعت لأرواح المعانی و حقایقها و هل تدبّرت فی ذلک و لعمری ان التدبّر فیه من مصادیق‎ ‎قوله علیه السلام: تفکّر ساعة خیر من عبادة ستین سنه فانّه مفاتیح المعرفة و اصل اصول فهم‎ ‎الأسرار القرآنیة و من ثمرات ذلک کشف حقیقة الانباء و التعلیم فی النشأت و العوالم ... و جهنام‎ ‎الطبیعة و اهل الحجاب عن اسرار الوجود فأخرج نفسک ایهاالکاتب الغیر المجاهد و المطرود و‎ ‎الملعون المعاند عن هذالسجن المظلم و ابعثها عن ذلک القبر الموحش و قل: اللهم یا باعث من‎ ‎فی القبور و یا ناشر یوم النشور ابعث قلوبنا عن هذه القبور الدایرة و ارحل راحلتنا عن تلک القریة‎ ‎الظالمة لنشاهد من انوار معرفتک و تسمع قلوبنا انباء نبیّک فی النشأة القلبیه لئلا یکون حظّنا من‎ ‎نبوته فقط حفظ دمائنا و اموالنا باجراء الکلمة علی اللسان و لامن احکامه الاجزاء الفقهی و الوفاق‎ ‎الصوری و لا من کتابه جودة القرائة و تعلّم تجویده فنکون ممن قال تعالی فیهم و علی سمعهم و‎ ‎علی ابصارهم غشاوة و قال تعالی: فی قلوبهم مرض‏. ‏

‏آیا بتو نرسیده است اشارات اولیاء و سخنان عرفا بر اینکه الفاظ برای روح معانی و حقیقت‏‎ ‎‏آنها قرار داده شده؟ چرا تدبّر در این جمله نمی کنی؟ بجانم قسم تدبر در این جمله از مصادیق‏‎ ‎‏فرمایش امام(ع) است که فرمود: یک ساعت اندیشیدن از پرسش شصت سال بهتر است زیرا این‏‎ ‎‏مطلب کلید شناخت و ریشه همه اصول فهم اسرار قرآن است. از ثمرات این تدبر آن است که‏‎ ‎‏حقیقت آگاهاندن و تعلیم: در نشئه ها و عوالم. کشف می شود «ظاهراً در عبارت متن سقطی از‏‎ ‎‏ناسخ روی داده» و این رازهای غیبی و تعلیمات ملکوتی نه در خور ساکنان جهنم طبیعت و‏‎ ‎‏محجوبان از اسرار وجود است. ‏

‏پس تو ای نویسنده مجاهده نکرده و رانده درگاه و به لعنت گرفتار، خود را از این زندان تاریک‏‎ ‎‏بیرون کش و از آن گور وحشتناک سر برآر و از خدا بخواه: ای خدایی که مردگان را از قبر برانگیزی‏‎ ‎‏و ای خدایی که در روز قیامت همه را محشور می کنی. دل های ما را از این قبرستان کهنه‏‎ ‎‏برانگیزان و بار ما را از این کوره ده سرزمین ستم بربند، تا در نشئه قلبی، انوار معرفت را مشاهده‏‎ ‎‏کنیم و گوش دل ما سروش های پیامبرت را در آن نشئه بشنود باشد که بهره ما از نبوت تنها آن‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 258

‏نباشد که به گفتن شهادت بزبان، خود و مال خود را محفوظ داشته و از عمل کردن به احکام او‏‎ ‎‏مقصود ما فقط اکتفا کردن در رابطه با قواعد فقهی و موافقت داشتن بر حسب صورت باشد و از‏‎ ‎‏خواندن قرآن کریم هدف ما زیبا خواندن و فراگرفتن احکام تجوید و مخارج حروف باشد تا در‏‎ ‎‏نتیجه این کوتاه نظری از آنان باشیم که خدای تعالی درباره شان فرموده است: «‏و علی سمعهم و‎ ‎ابصارهم غشاوة‏» بر گوش و چشم های شان پرده کشیده شده است و نیز فرموده است: «‏فی قلوبهم‎ ‎مرض‏» دلهای آنان گرفتار بیماری است.‏‎[7]‎ 

‏حضرت امام از یک طرف این مبنا را پذیرفته اند، و از طرف دیگر هنگامی که از منزل عزم در‏‎ ‎‏عرفان سخن می گوید، بیانشان این است: و عزمی که مناسب با این مقام است عبارت است از:‏‎ ‎‏بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات و جبران آنچه از او فوت شده در ایّام حیات.‏‎ ‎‏و بالاخره عزم بر این که ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید، که شرع و عقل به‏‎ ‎‏حسب ظاهر حکم کنند که این شخص، انسان است، و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق‏‎ ‎‏طلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش ظاهر رسول اکرم صلی الله علیه و آله ـ باشد و تأسّی به آن‏‎ ‎‏بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک و این امری است بس ممکن‏‎ ‎‏زیرا که ظاهر را مثل آن سرور کردن، امری است مقدور هر یک از بندگان خدا. ‏

‏و بدان که هیچ راهی در معارف الهیّه پیموده نمی شود مگر آن که ابتدا کند انسان از ظاهر‏‎ ‎‏شریعت و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقّه نشود هیچ یک از اخلاق حسنه از برای او به‏‎ ‎‏حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار‏‎ ‎‏شریعت از برای او منکشف شود و پس از انکشاف حقیقت، و بروز انوار معرفت در قلب نیز‏‎ ‎‏متأدّب به آداب ظاهره خواهد بود و از این جهت دعوی بعضی باطل است که به ترک ظاهر، علم‏‎ ‎‏باطن پیدا شود» یا «پس از پیدایش آن به آداب ظاهره احتیاج نباشد» و این از جهل گوینده است‏‎ ‎‏به مقامات عبادت و مدارج انسانیّت. ‏

‏ «ای عزیز بکوش تا صاحب عزم و دارای اراده شوی، که خدای نخواسته اگر بی عزم از این‏‎ ‎‏دنیا هجرت کنی، انسان صوری بی مغزی هستی که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوی‏‎ ‎‏زیرا که آن عالم، محلّ کشف باطن و ظهور سریره است و جرأت بر معاصی کم کم انسان را بی عزم‏‎ ‎‏می کند و این جوهر شریف را از انسان می رباید استاد معظّم ما ـ دامه ظلّه ـ می فرمودند: بیش تر‏‎ ‎‏از هر چه، گوش کردن به تغنیات سلب اراده و عزم از انسان می کند. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 259

پس ای برادر از معاصی احتراز کن، و عزم هجرت بسوی حق تعالی نما، و ظاهر را ظاهر‏‎ ‎‏انسان کن و خود را در سلک ارباب شرایع داخل کن و از خداوند تبارک و تعالی در خلوات بخواه‏‎ ‎‏که تو را در این مقصد همراهی فرماید ...» ‏‎[8]‎

‏بنابراین امام ضمن احترام به رشته های مختلف علوم، در صورتی آنها را ثمربخش و مفید‏‎ ‎‏دانسته که انسان را به مقام قرب الهی نزدیک سازد چنانکه درباره هر نوع نعمت دیگر نیز اینگونه‏‎ ‎‏می اندیشد، و درباره حسنه «‏ربنا آتنا فی الدنیا حسنة‏» می فرماید: ‏

‏ «حسنه در دنیا این است که انسان در هر قدمی که برمی دارد، در هر مقامی که پیدا می کند، در‏‎ ‎‏هر نعمتی از خدای تبارک و تعالی که به او اعطاء می شود آنها را برگرداند به صاحبش اگر مقام‏‎ ‎‏دنیا هر چه پیش ما به ما اقبال کند، اگر ما به او اقبال کردیم این حسنه نیست ... ‏

‏مصادیق مختلفه در روایات (برای حسنه) ذکر شده و در لسان مفسرین هم جهات مختلفه‏‎ ‎‏گفته شده است لکن آن چیزی که من احتمال می دهم حسنه، آن هم به طوری که کانّه یک حسنه‏‎ ‎‏در کار است، یک حسنه است که این حسنه در دنیا هست و حسنه واحد است بر آخرت و همه‏‎ ‎‏عبارت از این است که ما به مقام قرب خدا برسیم ما بفهمیم که چه بکنیم اگر مقامی ما را توجه به‏‎ ‎‏دنیا داد، به عالم ماده داد، این حسنه نیست اگر نماز بخوانیم برای رسیدن به یک مآربی ولو در‏‎ ‎‏آخرت این هم حسنه نیست، حسنه عبارت ازاین است که ما را برساند به آن جایی که عقل ما‏‎ ‎‏نمی رسد.» ‏‎[9]‎ 

‏این بینش و فکر عمیق الهی است که نه تنها به تمامی علوم بلکه به تمامی زندگی و نعمتهای‏‎ ‎‏مادی و معنوی جهت دهی خاصی می بخشد و انسانها را در مسیر الهی سوق می دهد، مقصود‏‎ ‎‏حضرت امام این است که هیچ علمی و هیچ نعمتی نبایستی انسان را از هدف نهایی منحرف‏‎ ‎‏سازد بلکه باید انسان را همواره در جهت تربیت نفوس، و پاکی و عشق بخدا، یاری کند. ‏

‏از اینرو دید امام آن است که پیش از تعلیم، تزکیه و تصفیه باطن لازم است چنانکه قرآن کریم‏‎ ‎‏به عنوان یکی از اهداف بزرگ پیامبر اسلام(ص) یاد کرده است «‏و یزکیّهم و یعلّمهم الکتاب و‎ ‎الحکمة‏» اوّل تزکیه و پس از آن آموختن دانش کتاب و حکمت حضرت امام در فرازی از‏‎ ‎‏سخنانشان می فرماید: ‏

‏ «مادامی که انسان در بیت مظلم نفس است و بسته به تعلقات نفسانیه است جمیع ابواب‏‎ ‎‏معارف و مکاشفات به روی او مغلق است و همین که از این بیت مظلم به قوّت ریاضات و انوار‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 260

هدایات خارج شد و منازل نفس را طی کرد، فتح باب قلب به روی او شود و معارف در قلب وی‏‎ ‎‏ظهور کند و دارای مقام قلب گردد.» ‏‎[10]‎

‏اقسام علم و مقامات انسان‏

‏امام در کتاب اربعین بحث بسیار جالبی درباره ارتباط علوم اسلامی و مقامات انسانی‏‎ ‎‏دارند که با توجه به مسئله تعلیم و تربیت بجاست آنچه فرموده اند بطور اختصار ذکر کنیم حضرت‏‎ ‎‏امام در تفسیر روایت «‏انّماالعلم ثلاثه: آیة محکمةٌ او فریضة عادلة او سنّة قائمةٌ و ما خلاهنّ فهو‎ ‎فضل‏» برای انسان سه مقام معرفی می فرماید: ‏

‏1 ـ نشأة آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل ‏

‏2 ـ نشأة برزخ و عالم متوسط بین العالمین و مقام خیال ‏

‏3 ـ نشأة دنیا و مقام ملک و عالم شهادت‏

‏برای هر یک از این ها کمال و تربیت و عمل مخصوصی است مناسب با نشأة و مقام خود و‏‎ ‎‏انبیاء علیهم السلام ـ متکفّل دستور آن اعمال هستند. پس کلیه علوم نافعه منقسم می شود به سه‏‎ ‎‏علم عملی که راجع است به کمالات عقلیه و وظایف روحیّه، و علمی که راجع است به اعمال‏‎ ‎‏قلبیه و وظایف آن، و علمی که راجع به اعمال قالبیّه و وظایف و نشأه ظاهره نفس است. ‏

‏امّا علومی که تقویت و تربیت عالم روحانیت و عقل مجرد را کند، علم به ذات مقدس حق و‏‎ ‎‏معرفت اوصاف جمال و جلال و علم به عوالم غیبیّۀ تجرّدیه از قبیل ملائکه و اصناف آن، از‏‎ ‎‏علی مراتب جبروت اعلی و ملکوت اعلی تا أخیرۀ ملکوت اسفل و ملائکه اسفل و جنود حق ـ جل و علا ـ ‏‎ ‎‏و علم به انبیاء و اولیاء و مقامات و مدارج آنها و علم به کتب منزله و کیفیّت نزول‏‎ ‎‏وحی و تنزل ملائکه و روح و علم به نشأه آخرت و کیفیت رجوع موجودات به عالم غیب و‏‎ ‎‏حقیقت عالم برزخ و قیامت و تفاصیل آنها و بالجمله علم به مبدأ وجود و حقیقت و مراتب آن و‏‎ ‎‏بسط و قبض و ظهور و رجوع آن. ‏

‏و علومی که راجع به تربیت قلب و ارتیاض آن و اعمال قلبیه است علم به منجیات و‏‎ ‎‏مهلکات خلقیه است یعنی علم به محاسن اخلاق مثل صبر و شکر و حیا و تواضع و رضا و‏‎ ‎‏شجاعت و سخاوت و زهد و ورع و تقوی و دیگر محاسن اخلاق و علم به کیفیت تحصیل آنها و‏‎ ‎‏اسباب حصول آنها و مبادی و شرایط آنها و علم به قبایح اخلاق از قبیل حسد و کبر و ریا و حقه‏‎ ‎‏و ... و علم به مبادی وجود آنها و علم به کیفیت تنزّه از آنها ... ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 261

و علومی که راجع به تربیت ظاهر و ارتیاض آنست علم فقه و مبادی آن و علم آداب‏‎ ‎‏معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مُدن است. ‏

‏باید دانست که هر یک از این مراتب ثلاثه انسانیّه که ذکر شد بطوری به هم مرتبط است که‏‎ ‎‏آثار هر یک به دیگری سرایت می کند، چه در جانب کمال یا طرف نقص. مثالاً اگر کسی قیام به‏‎ ‎‏وظایف عبادیّه و مناسک ظاهریّه ـ (چنان چه باید و مطابق دستورات انبیاء است) ـ نمود، از‏‎ ‎‏این قیام به وظایف عبودیّت تأثیراتی در قلب و روحش واقع شود که خلقش رو به نیکویی و‏‎ ‎‏عقایدش رو به کمال گذارد و همینطور اگر کسی مواظب تهذیب خلق و تحسین باطن شد در دو‏‎ ‎‏نشأه دیگر نیز مؤثر شود ... و این از شدّت ارتباطی است که بین مقامات است بلکه تعبیر به‏‎ ‎‏ارتباط نیز از ضیق مجال و تنگی قافیه است. ‏

‏باید گفت یک حقیقت دارای مظاهر و مجالی است. و همین طور کمالات مقامات ثلاثه‏‎ ‎‏بسته به کمالات هر یک است کسی گمان نکند که بدون اعمال ظاهریه و عبادات قالبیّه می تواند‏‎ ‎‏دارای ایمان کامل یا خلق مهذب شد یا اگر خلقش ناقص و غیر مهذّب شد اعمالش ممکن است‏‎ ‎‏تام و تمام و ایمانش کامل شود یا ممکن است بدون ایمان قلبی اعمال ظاهریّه اش تام و محاسن‏‎ ‎‏اخلاقیّه اش کامل گردد وقتی اعمال قالبیّه ناقص شد و مطابق دستورات انبیاء نگردید احتجاباتی‏‎ ‎‏در قلب و کدوراتی در روح حاصل می شود که مانع از نور ایمان و یقین می شود و همینطور اگر‏‎ ‎‏اخلاق رذیله در قلب باشد مانع از ورود نور ایمان است در آن ... ‏

‏پیغمبر اکرم - صلی الله علیه و آله - در این حدیث شریف علوم را منقسم به سه قسمت‏‎ ‎‏می فرماید و هیچ شک نیست که این علوم ثلاثه راجع به این مراتب ثلاثه است ... ‏

‏بدانکه «آیه محکمه» عبارت است از علوم عقلیه و عقاید حقه و معارف الهیه و «فریضۀ‏‎ ‎‏عادله» عبارت است از علم اخلاق و تصفیه قلوب و «سنّت قائمه» عبارت است از علم ظاهر و‏‎ ‎‏علوم آداب قالبیه ... ‏

‏پس معلوم شد علوم شریعت منحصر به این سه قسم است بر طبق احتیاجات بشر و مقامات‏‎ ‎‏ثلاثه انسانیّه، و هیچ یک از علماء یکی از این علوم حق اعتراض به دیگری ندارد و لازم نیست‏‎ ‎‏اگر انسان دارای علمی نشد از آن تکذیب کند و به صاحب آن علم جسارت نماید ...» ‏

‏سپس نکته بسیار جالب در تفسیر روایت یادآوری کرده اند که: ‏

‏ «علوم عقلیه و حقایق اعتقادیه اگر چنانچه تحصیل شود ... برای تحصیل مقامات دنیویّه آنرا‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 262

‏آیات محکمات نتوان گفت بلکه حجب غلیظه و اوهام واهبیه باید نام نهاد زیرا انسان اگر در‏‎ ‎‏کسب علوم مقصدش وصول به حق تعالی و تحقق به اسماء و صفات و تخلّق به اخلاق الله‏‎ ‎‏نباشد هر یک از ادراکاتش، درکاتی شود برای او و حجابهای مظلمه ای گردد که قلبش را تاریک و‏‎ ‎‏چشم بصیرتش را کور کند و مشمول آیه شریفه شود که فرماید: ‏

‏ «‏من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکاً و نحشره یوم القیامة أعمی‏ (طه 124) ... میزان در‏‎ ‎‏بینایی عالم آخرت، بینایی بصیرت و قلب است و بدن و قوای آن به کلّی تابع قلب و لبّ هستند‏‎ ‎‏.. گمان نکنند علماء مفاهیم و دانشمندان اصطلاحات و عبارات و حافظین کتب و مسفورات،‏‎ ‎‏اهل علم بالله و ملائکه و یوم الآخرة هستند اگر علوم آنها نشانه و علامت است، چرا در قلوب خود‏‎ ‎‏آنها تأثیرات نورانیّت نکرده ... در قرآن میزان برای شناختن علماء را خشیت از حق می داند هر‏‎ ‎‏کس دارای خوف و خشیت از حق نشد از زمره علماء خارج است «‏انّما یخشی الله من‎ ‎عباده العلماء‏».... ‏

‏بدان که بسیاری از علوم است که بر تقدیری داخل یکی از اقسام ثلاثه است که رسول اکرم‏‎ ‎‏صلی الله و علیه و آله ذکر فرمودند. مثل علم طب و تشریح و نجوم و هیئت و امثال آن در‏‎ ‎‏صورتی که نظر آیت و علوم به سوی آنها داشته باشیم و علم تاریخ و امثال آن در صورتی که با‏‎ ‎‏نظر عبرت به آنها مراجعه کنیم پس آنها داخل شوند در آیه محکمة که بواسطه آنها علم به الله‏‎ ‎‏یا علم به معاد حاصل یا تقویت شود و گاه شود که تحصیل آنها داخل در «فریضه عادله» و گاه‏‎ ‎‏داخل در «سنت قائمه» شود. و اما اگر تحصیل آنها برای خود آنها داخل در «فریضه عادله» و گاه‏‎ ‎‏داخل در «سنت قائمه» شود. و اما اگر تحصیل آنها یا استنادات دیگری باشد، پس اگر ما را از‏‎ ‎‏علوم آخرت منصرف نمودند به واسطه این انصراف بالعرض مذموم شوند و الّا ضرر و نفعی‏‎ ‎‏ندارند. ‏

‏پس کلیه علوم تقسیم شوند به سه قسمت: ‏

‏یکی آنکه نافع به حال انسان است به حسب احوال نشآت دیگر که غایت خلقت وصول به‏‎ ‎‏آنست و این قسمت همان است که جناب ختمی مرتبت علم دانسته و آن را به سه قسمت تقسیم‏‎ ‎‏فرمودند. ‏

‏و دیگر آنکه ضرر می رساند به حال انسان و او را از وظایف لازمه خود منصرف می کند این‏‎ ‎‏قسم از علوم مذمومه است مثل علم سحر و شعبده و کیمیا و امثال آن ‏

‏و سوم آنکه ضرر و نفعی ندارد.... مثل حساب و هندسه و هیئت این قسمت از علوم را اگر‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 263

‏انسان بتواند تطبیق با یکی از علوم ثلاثه نماید خیلی بهتر است.» ‏

‏امام در این بیان بسیار عمیق و پرمحتوا وظیفه حوزویان و دانشگاهیان را مشخص نمودند که‏‎ ‎‏دانش آموختن باید جهت دار باشد، و از علومی که انسان را از وظیفه اصلی باز می دارد دوری‏‎ ‎‏شود. انسان با این عمرهای کوتاه و وقت کم و موانع و حوادث بسیار نمی تواند جامع جمیع‏‎ ‎‏علوم و حائز همه فضایل گردد. علاوه بر این فراگیری علم و دانش باید با هدف قرب الهی همراه‏‎ ‎‏باشد و گرنه آن علم حجابی خواهد شد در جهت عدم شناخت حق تعالی. امیدوارم خداوند‏‎ ‎‏متعال همه ما را در جهت وصول به مقام قرب الهی یاری فرماید.» ‏‎[11]‎

‏محور دوّم: سیری بر سخنرانی ها و نصیحت پدرانه امام ‏

‏تا اینجا اشاره ای داشتیم به گوشه هایی از نگرش تربیتی حضرت امام، در کتب و تألیفات‏‎ ‎‏عرفانی که برخی از آنها در دوران جوانی ایشان تدوین شده است. ‏

‏حضرت امام همان روش را پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ضمن سخنرانی های گوناگون‏‎ ‎‏دنبال فرمودند. در هر سخنرانی و ملاقاتی، فرزندان خویش را با نصیحت های پدرانه مورد لطف‏‎ ‎‏قرار داده و آنان را در جهت تربیت صحیح هدایت نمودند. هر چند در این مرحله به خاطر وجود‏‎ ‎‏مخاطبین مختلف و حالت سخنرانی داشتن، لحن و تعبیرات و اصطلاحات ایشان فرق می کند،‏‎ ‎‏لکن از حیث محتوی و روش تفاوتی بچشم نمی خورد. چرا که همان اندیشه و روش عرفانی را‏‎ ‎‏با عبارات بسیار ساده و روان «که از ویژگیهای امام بود» با استفاده از ظواهر آیات و دعاها بویژه‏‎ ‎‏مناجات شعبانیه، دنبال فرمود. ‏

‏نکات اساسی و مهمّی که در سخنرانی های امام بچشم می خورد عبارتند از: ‏

1 ـ انسان و نیازمندی او به تعلیم و تربیت؛ 

2 ـ اهمیت تهذیب و تصفیه دل؛ 

3 ـ غایت بعثت تزکیه است؛ 

4 ـ تعلیم بدون تزکیه بی ارزش است؛ 

5 ـ نقش تزکیه در حوزه و دانشگاه؛ 

6 ـ پرورش روحیه کودکان و دانش آموزان و نقش معلمان در این راستا؛ 

7 ـ تعلیم و تربیت و روحیه شهادت طلبی؛ 

8 ـ نقش عرفان در تربیت صحیح؛ 


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 264

9 ـ حکومت برای اقامه عدل و هدف نهایی معرفی خدا؛ 

10 ـ برای رسیدن به تربیت صحیح از کجا آغاز کنیم؛ 

11 ـ هر اصلاحی نقطه اوّلش خود انسان است؛ 

12 ـ انس داشتن با قرآن؛ 

13 ـ همه موجودات آیت خداست؛ 

14 ـ فطرت انسان بر پاکی و نورانیّت آفریده شده است؛ 

15 ـ عشق به کمال مطلق عشق به خداست. 

‏هر کدام از عناوین بر گرفته شده از فرمایشات امام جای بحث گسترده ای دارد که به بعضی از‏‎ ‎‏آنها با استفاده از کلمات خود آنحضرت اشاره خواهیم داشت. ‏

‏انسان و نیازمندی او به تعلیم و تربیت: ‏

‏در بینش اسلام، انسان موجودی است الهی که جامع عوالم غیب و شهادت است و هر چه در‏‎ ‎‏آنها است در وجود انسان نهاده شده است چنانکه مولای عارفان فرمود: ‏

تو پنداری همین جرم صغیری     جهانی در نهاد تو نهان است 

‏حضرت صادق(ع) فرمودند: «بدان که صورت انسان بزرگترین حجتهای الهی بر خلقش‏‎ ‎‏است. و او همان کتابی است که آنرا با دست خود نوشته است و او همان هیکل است که آنرا با‏‎ ‎‏حکمت خود بنایش نموده و او است مجموعۀ صورت جهانیان، و او است مختصری از لوح‏‎ ‎‏محفوظ، و او بر هر غایبی شاهد است و او است راه راست بهر گونه خیر و نیکی، و همان راهی‏‎ ‎‏است که در میان بهشت و دوزخ کشیده شده است». ‏

‏بنابراین انسان خلیفه خدا است که صفات خداوندی را در بر کرده و در گنجینه های ملک و‏‎ ‎‏ملکوت او نفوذ دارد روحش از حضرت الهیه بر او دمیده شده ظاهرش نسخه ایست از ملک و‏‎ ‎‏ملکوت و باطنش گنجینه های خدای لایموت، و چون جامع همه صورتهای کوینه و الهیه بود از‏‎ ‎‏این رو در تحت تربیت اسم اعظمی که به همه اسماء و صفات محیط بود و بر همه رسم ها و‏‎ ‎‏تعیّن ها حکومت داشت قرار گرفت. پس ربّ انسان جامع کامل همانا حضرت الهیه است و‏‎ ‎‏سزاوار است که او خدای را بنامی که با مقامش تناسب دارد و او را از اموری که با او سازگار‏‎ ‎‏نیست محافظت می کند، بخواند، و از این رو است که باید در مقام استعاذه و پناهندگی از شیطان‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 265

رجیم بنام الله پناهنده شود نه دیگر نامها. و از آنجا که می خواهد به پروردگار مردم پناهنده شود‏‎ ‎‏که خدا می فرماید: «‏قل اعوذ برب الناس‏» به او امر شده تا از شر کسی پناهنده شود که با مرتبه او‏‎ ‎‏و کمالات او ضدّیت و تنافر دارد، و آن وسوسه باطنی است و پناه بخدا برد از کسیکه در باطن او‏‎ ‎‏وسوسه ایجاد می کند و در راه معرفت راهزن او است. چنانکه در قرآن می فرماید: «‏الله ولیّ الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النّور‏» ‏

‏با توجه به این مطالب است که قرآن در جای دیگر می فرماید: «‏و لقدکرمنّا بنی آدم و‎ ‎حملناهم فی البرّ والبحر‏» بنابراین تاج کرّمنا بر فرق انسان و بنی آدم و خروج از تاریکیها و ظلمتها‏‎ ‎‏و وصول به مقام نورانیّت الهی همه اینها در سایه تربیت صحیح انجام می شود. اگر تهذیب نفس‏‎ ‎‏و پاکی دل در پرتو ایمان و باور قلبی به خدا حاصل شد خداوند متعال ولایت او را بعهده‏‎ ‎‏خواهد گرفت و کسی که خداوند متعال ولی او گردد، سرانجام حیات و مماتش روشن است. ‏

‏امام می فرماید: «انسان از آغاز فاسد بدنیا نیامده است. بلکه از آغاز بر فطرت خوب و الهی‏‎ ‎‏آفریده شده «‏کل مولود یولد علی الفطرة‏» که مقصود همان فطرت توحید، و فطرت اسلام است و‏‎ ‎‏این تربیتهاست که یا این فطرت را شکوفا می کنند و یا جلوی شکوفایی آن را می گیرند بدون‏‎ ‎‏شک انسان یک موجودی است که اگر چنانچه مهار نشود و بطور آزاد رشد کند و یک علف‏‎ ‎‏هرزه ای باشد و تحت تربیت واقع نشود هر چه بزرگتر بشود و بر مقامش بیفزاید آن جهات‏‎ ‎‏روحی تنزل می کند و معنویات تحت سلطه شیطان نفس واقع می شود. ‏

‏همه زحمت های انبیاء و همه کتب آسمانی و همه دعوت های اولیاء و انبیاء برای این بوده‏‎ ‎‏که این موجودی که اگر به خودش واگذاشته بشود از تمام حیوانات بدتر است و از تمام شیاطین‏‎ ‎‏شیطانتر است این را هدایت کنند و به صراط مستقیم دعوت کنند انسانی الهی بسازند.» ‏‎[12]‎

‏هدف و غایت بعثت تزکیه است: ‏

‏یکی از فرازهای مهم سخنان حضرت امام عنوان فوق است که با استفاده از قرآن در‏‎ ‎‏مناسبتهای مختلف نسبت به آن عنایت خاصی داشتند. قرآن کریم یکی از اهداف مهم پیامبر‏‎ ‎‏اسلام را تزکیه معرفی کرده است: ‏

‏ «‏هوالذی بعث فی الأمیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و‎ ‎الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین‏» شما مردمی که در پیش از بعثت در گمراهی و‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 266

جهالت بودید خداوند متعال از میان خودتان شخصی را مبعوث فرمود تا در پرتو تلاوت آیات‏‎ ‎‏و تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت نجات یابید. ‏

‏در جای دیگر هدف انبیاء را اقامه عدل و قسط معرفی نموده است «‏لیقوم الناس بالقسط‏» و‏‎ ‎‏بی شک در پرتو عدالت و قسط است که انسانها مهذّب و جامعه نیز پاک و بدور از گناه ساخته‏‎ ‎‏می شود. ‏

‏تأکید حضرت امام بر این بود که جامعه ما بایستی از ظلم و ستم و گناه پاک شودو عدالت‏‎ ‎‏برقرار شود تا زمینه تزکیه دلها بوجود آید. ‏

‏ «... گرفتاری همه ما برای این است که ما تزکیه نشده ایم، تربیت نشدیم، عالم شدند تربیت‏‎ ‎‏نشدند، دانشمند شده اند، تربیت نشده اند، تفکراتشان عمیق است لکن تربیت نشده اند و آن‏‎ ‎‏خطری که از عالمی که تربیت نشده است و تزکیه نشده است بر بشر وارد می شود آن خطر از‏‎ ‎‏خطر مغول بالاتر است. ‏

‏غایت بعثت این تزکیه است غایت آمدن انبیاء این تزکیه است و دنبالش آن تعلیم است.» ‏‎[13]‎

‏ «در جای دیگر می فرماید: انبیاء برای آدم سازی آمده اند، قرآن کریم یک کتاب آدم سازی‏‎ ‎‏است، همه انبیاء آمدند که آدم ها را درست کنند با درست کردن آدم همه بساط درست‏‎ ‎‏می شود.» ‏‎[14]‎

‏همچنین می فرماید: «آن چیزی که مطرح است پیش انبیاء انسان است چیز دیگری نیست ... ‏‎ ‎‏می خواهند انسان درست کنند، انسان که درست شد همه چیز درست می شود.» ‏‎[15]‎

‏اگر برای هر علمی موضوعی است چنانچه شما آقایان می فرمائید، علم همه انبیاء هم‏‎ ‎‏موضوعش انسان است و اگر برای هر دولتی برنامه ای است برنامه رسول اکرم(ص) را می شود‏‎ ‎‏گفت همان سوره ای است که در اول وارد شده است، آن برنامه رسول خداست. ‏

‏ «‏بسم الله الرّحمن الرّحیم اقرا باسم ربّک الذی خلق، خلق الانسان من علق اقرا و‎ ‎ربّک الاکرم الذی علم بالقلم، علم الانسان مالم یعلم‏. ‏

‏تمام انبیاء موضوع بحثشان، موضوع تربیتشان، موضوع علمشان انسان است، آمده اند انسان‏‎ ‎‏را تربیت کنند آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی مافوق الطبیعة ما‏‎ ‎‏فوق الجبروت برسانند تمام بحث انبیاء در انسان است.»‏‎[16]‎‏ ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 267

نقش تهذیب و تزکیه در حوزه و دانشگاه: ‏

‏دو طیف حوزه و دانشگاه نقش سرنوشت سازی در مدیریت و سازندگی کشور داشته و دارند‏‎ ‎‏از دید امام این دو قشر وظیفه بسیار بزرگی را بر دوش دارند از اینرو در سخنرانی ها به مناسبتهای‏‎ ‎‏مختلفی اهمیّت مسئله را یاد آوری فرموده اند: ‏

‏ «انبیاء برای آدم سازی آمده اند، ایندو قطب که هر دو مأمور آدم سازی هستند قطب دانشگاه‏‎ ‎‏مأمور آدم سازی هست و قطب روحانیت مأمور آدم سازی هست و کارشان شریفترین کارهاست‏‎ ‎‏ برای اینکه همان کار انبیاست و هم مسئولیت شان بالاتر از همه مسئولیتهاست برای اینکه در‏‎ ‎‏اینجا همه چیز درست می شود. ‏

‏در فراز دیگر می فرمایند مهمترین چیزی که برای کشور ما لازم است تعهّد اسلامی و تهذیب‏‎ ‎‏اسلامی است که اگر این یک سنگر صحیح شود و سنگر دانشگاه و فیضیه یک سنگر اسلامی‏‎ ‎‏باشد دیگر سایر ملت به اینطرف یا آنطرف نخواهند گرائید و با صراط مستقیم راه انسانیت و راه‏‎ ‎‏اسلامیت راه استقلال و راه آزادی را طی می کنند.» ‏‎[17]‎

‏ «اگر اساتید دانشگاه فقط همشان این باشد که درس بگویند (البته در دانشگاههای سابق ما‏‎ ‎‏درس هم درست نبود، اگر بود ما اینقدر عقب نمانده بودیم از دانش هم، حالا ما فرض می کنیم که‏‎ ‎‏خیر، خوب، حالا هم انشاءالله خوب است) فقط بنایشان بر این باشد که تعلیم کنند اینها را،‏‎ ‎‏پهلویش تربیت نباشد تربیت معنوی نباشد از دانشگاه آنها می آید بیرون که فساد می کنند،‏‎ ‎‏حوزه های علمی هم همینطور است. اگر در حوزه های علمی قدیمی تهذیب نباشد، اخلاق‏‎ ‎‏نباشد، آموزش معنوی نباشد فقط آموزش علمی باشد فقط علم در کار باشد، آنجا هم افرادی از‏‎ ‎‏آن بیرون خواهند آمد که دنیا را هلاک می کنند، به هم می زنند، پس آن رکن آموزش با رکن‏‎ ‎‏پرورش باید بگوئیم که اینها با هم هستند و اگر با هم دریک جمعیتی در یک بنگاهی، در یک‏‎ ‎‏مدرسه ای در یک دانشگاهی، اینها همدوش هم رفتند و جلو رفتند، آنوقت است که ما استفاده از‏‎ ‎‏دانشگاه می کنیم، استفاده از حوزه های علمی می کنیم، استفاده از همه جا می کنیم. ‏

‏اگر چنانچه علم در یک قلب فاسد وارد شد در یک مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد‏‎ ‎‏ضررش بیشتر از نادانی است، نادانی فقدان یک امر بزرگ است امّا دیگر ضرر زدن نیست و نابود‏‎ ‎‏کردن نیست. به خلاف اینکه اگر دانش باشد بدون بینش اخلاقی و بینش نفسانی و الهی این‏‎ ‎‏است که بشر را به هلاکت می رساند ... ‏

‏اگر یک ملتی بخواهد پرواز کند طرف سعادت، با دو تای اینها باید پرواز کند یکی اش که‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 268

‏ناقص باشد نمی شود، و من امیدوارم که شما آقایان اساتید دانشگاه علمای حوزه ها این روابطتان‏‎ ‎‏را حفظ بکنید.» ‏

‏با مطالعه آثار امام بخوبی روشن می شود که حضرت امام حساسیت خاصی نسبت به‏‎ ‎‏تهذیب و پاکی این دو قشر داشتند چرا که استعمارگران از قدیم برای جدا کردن این دو طیف و به‏‎ ‎‏انحراف کشاندن آنان تلاشهای فراوانی را انجام دادند و روشن است که در آینده ساکت نخواهند‏‎ ‎‏بود. ‏

‏ «اگر نفوسی تزکیه نشده و تربیت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحید، در صحنه‏‎ ‎‏معارف الهی، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سیاست، در هر صحنه ای که‏‎ ‎‏وارد بشود اشخاصی که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند و از این شیطان باطن رها نشدند خطر اینها‏‎ ‎‏بر بشر خطرهای بزرگ است ...» ‏‎[18]‎

‏یکی از عواملی که حضرت امام نسبت به دانشگاهیان و حوزویان حسّاسیّت خاصی نشان‏‎ ‎‏می دادند ارتباط آنان با قشر نوجوان و دانش آموزان بود. در یکی از فرازها می فرمایند: «شما‏‎ ‎‏آقایان معلمین و همه معلمهایی که در سرتاسر کشور هستید و همه اساتیدی که در دانشگاهها‏‎ ‎‏هستند مسؤولند نسبت به این امانتی که خدای تبارک و تعالی و اولیاء اطفال و اولیای اینها به‏‎ ‎‏شما سپرده اند همه مسؤول هستند گمان نکنید که شما یک، ده نفر، پنجاه نفر، پیش شما هست و‏‎ ‎‏شما آن پنج نفر یا ده نفر یا پنجاه نفر را تعلیم می دهید و ممکن است که خیال کنید که این عده‏‎ ‎‏چیزی نیستند، دیگران کارها را انجام بدهند، ممکن است دربین همین ده نفر همین پنجاه نفر که‏‎ ‎‏شما تعلیم می دهید یک شخصی پیدا بشود که بعدها بشود یک مقام عالی داشته باشد رئیس‏‎ ‎‏جمهور یک مملکت بشود، نخست وزیر بشود.... و یا خدای نخواسته معلم منحرفی باشد ... ‏‎ ‎‏ممکن است همین یک نفر یک کشور را به باد فنا بدهد ... ‏

‏رضاخان هم یک آدمی بود که بچه یک نفر آدم پائین بود لکن چون تربیتانسانی و اسلامی‏‎ ‎‏نبوده است، یک نفر آدم که فاسد از کار درآید یک کشور را به سالهای طولانی به فساد می کشد‏‎ ‎‏ ...» ‏‎[19]‎

‏حضرت امام در فراز دیگری درباره سیر تربیت فطری و نگهداری آن خطاب به معلمان و‏‎ ‎‏دانشگاهیان می فرماید: «شما می دانید که این بچه های کوچک که در دبستان هستند و بعد از او در‏‎ ‎‏جاهای دیگری مثل دبیرستان و بعد هم منتهی می شوند به دانشگاهها، همینها سرمایه این کشور‏‎ ‎‏هستند یعنی سرمایه علمی و سازندگی علمی این کشور هستند. و می دانید که این کودکان از اوّلی‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 269

که وارد می شوند در محیط تعلیم، یک نفوس سالم ساده و بی آلایش و قابل قبول هر تربیتی و هر‏‎ ‎‏چیزی که به آنها القاء می شود، هستند و اینها از اول که وارد کودکستان می شوند اماناتی هستند‏‎ ‎‏الهی بدست آنهایی که در کودکستان آنها را تعلیم می دهند و همین امانات از آنجا منتقل می شوند‏‎ ‎‏به جاهای دیگر و به دست معلمین دیگر تا برسد به آنجائی که رشد کردند و بزرگ شدند و وارد‏‎ ‎‏شدند در مراتب عالیه و دانشگاهها اگر چنانچه این اطفال را از اوّل یک نحو تربیت بکنند که در‏‎ ‎‏آن انحراف نباشد، تربیتهای مناسب با انسان باشد، مناسب با فطرت پاک انسانها باشد از آن اوّل‏‎ ‎‏وقتی که آن معلمین دبستان و کودکستان بعد بالاتر تحت تربیت واقع می شوند با همان تربیت‏‎ ‎‏وارد می شوند به دبیرستان مثلاً و اگر اینجا هم همان تربیت به صراط مستقیم باشد ... با همان‏‎ ‎‏حال که پذیرش هر تربیتی در نو سالها و میانسالها خیلی زود انجام می گیرد ... در دانشگاهها هم‏‎ ‎‏همانجور تربیت باشد اینها بعد که تحویل به جامعه داده می شوند و مقدرات جامعه قهراً به‏‎ ‎‏دست اینها سپرده می شود بالمآل، یک کشور را کشور نورانی کشور انسانی، کشور به فطرت الله‏‎ ‎‏تربیت می کنند و کشور را به جلو می برند ....» ‏‎[20]‎

‏از کجا آغاز کنیم؟ ‏

‏این پرسشی است که برای هر انسانی که تصمیم دارد در مسیر سازندگی و پاکی نفس گام‏‎ ‎‏بردارد مطرح می شود. بسیاری از افراد علاقمند به تربیت در اثر عدم انتخاب شیوه صحیح‏‎ ‎‏ناموفق بوده و در نهایت شکست خورده اند زیرا برای موفقیت در یک کار بویژه کارهای اساسی و‏‎ ‎‏سرنوشت ساز دو چیز لازم است: ‏

‏1 ـ شیوه کار و چگونگی شروع و به اتمام رساندن آن. ‏

‏2 ـ محتوا و موادی که برای رسیدن به هدف بکار می‎ گیرد. ‏

‏در علم عرفان هر دو امر وجود دارد بر خلاف علم اخلاق که بیشتر به امر دوم پرداخته است‏‎ ‎‏روش تربیت و تهذیب نفس از مسائل بسیار حسّاس و دقیقی است که اهل عرفان بخوبی از عهده‏‎ ‎‏آن بر آمدند و راههای عملی آن را ارائه داده اند. ‏

‏عرفا از طریق تجربه به این نتیجه رسیده اند که بایستی از یک نقطه شروع کرد و منازل‏‎ ‎‏گوناگون را یکی پس از دیگری طی نمود تا به مقام قرب الهی که قلّه رفیع انسانیّت است رسید‏‎ ‎‏حضرت امام می فرماید: ‏

‏ «بدانکه اگر کسی با قدم معرفت سلوک الی الله کند به هدف نهائی خود نخواهد رسید و در‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 270

احدیت جمع، مستهلک نخواهد شد و پروردگار مطلق خود را مشاهده نخواهد کرد مگر آنکه در‏‎ ‎‏مقام سلوک منزل ها و درجه ها و مرحله ها و معراج های از خلق به سوی حق مقید را پشت سر‏‎ ‎‏بگذارد و کم کم قید را زایل نکند و از نشئه ای به نشئه دیگر و از منزلی به منزل دیگر منتقل شود تا‏‎ ‎‏آنکه بحق مطلب منتهی گردد چنانچه در کتاب الهی بآن اشاره شده است و نحوه سلوک‏‎ ‎‏شیخ الانبیاء حضرت ابراهیم(ع) این چنین بوده است آنجا که می فرماید: چون تاریکی شب او را‏‎ ‎‏فرا گرفت ستاره ای را بدید و گفت همین است پروردگار من تا آنجا که می گوید و جهت‏‎ ‎وجهی للّذی فطرالسموات و الأرض حنیفاً مسلماً و ما انا من المشرکین‏ و بدین ترتیب آن‏‎ ‎‏حضرت تدریجاً از ظلمات عالم طبیعت به عالم ربوبیت بالا رفت.» ‏‎[21]‎

‏خواجه عبدالله انصاری آغاز سیر و سلوک را یقظه و تنبّه ذکر کرده است حضرت امام در‏‎ ‎‏چهل حدیث (اربعین) نقطه شروع را تفکر قرار داده اند می فرماید: «بدان که اوّل شرط مجاهده با‏‎ ‎‏نفس و حرکت به جانب حق تعالی تفکر است» هر چند در بعضی موارد به: یقظه و تنبه تعبیر‏‎ ‎‏کرده اند. ‏

‏بو علی سینا در اشارات اولین منزل را اراده نامیده است و آن عبارت است از نوعی شوق و‏‎ ‎‏رغبت که در اثر برهان یا تعبّد و ایمان در انسان برای چنگ زدن به دستگیرۀ بااستحکام حقیقت‏‎ ‎‏پدید می آید، آنگاه روح و ضمیر به جنبش می آید تا به اتصال حقیقت دست یابد. پس از این‏‎ ‎‏نوبت به عمل و تمرین و ریاضت می رسد. ریاضت به معنای آماده ساختن روح است، که‏‎ ‎‏متوجه سه هدف است. ‏

‏یکی از آن سه هدف مربوط به امور خارجی است یعنی از بین بردن شواغل و موجبات‏‎ ‎‏غفلت. ‏

‏دوم، مربوط است به نظم بخشیدن به قوای درونی و از بین بردن آشفتگیهای روحی که از آن‏‎ ‎‏به رام ساختن نفس اماره برای نفس مطمئنه تعبیر شده است. ‏

‏و سوم، مربوط است به نوعی تغییرات کیفی در باطن روح که از آن به «تلطیف سرّ» تعبیر شده‏‎ ‎‏است. ‏

‏سپس می گوید: ‏

‏زهد به هدف اوّل از سه هدف ریاضت کمک می کند (یعنی زهد سبب می شود که موانع و شواغل و‏‎ ‎‏موجبات غفلت از سر راه برداشته شود) و اما هدف دوم (یعنی رام شدن نفس اماره‏‎ ‎‏برای نفس مطمئنه و پیدایش انتظام در درون و بر طرف شدن آشفتگیهای روانی) چند چیز است‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 271

که به آن کمک می کند یکی عبادت به شرط آنکه با حضور قلب و تفکّر توأم باشد دیگر آواز‏‎ ‎‏خوش آهنگ مناسب با معانی روحانی که تمرکز ذهن ایجاد کند و سخنی که با آن ادا می شود‏‎ ‎‏(مثلاً آیه قرآن که تلاوت می شود و یا دعا و مناجاتی که قرائت می شود و یا شعر عرفانی که‏‎ ‎‏خوانده می شود) در قلب نفوذ دهد. سوم سخنی پندآموز که از گوینده ای پاک دل با بیانی فصیح و‏‎ ‎‏بلیغ و لحنی نرم و نافذ و هیئتی راهنمایانه شنیده شود. ‏

‏اما هدف سوّم (نرم و لطیف و رقیق ساختن روح و بیرون کردن خشونتها از درون) آنچه به آن‏‎ ‎‏کمک می کند یکی اندیشه های لطیف و ظریف است (تصور معانی دقیق و اندیشه های رقیق‏‎ ‎‏موجب ظرافت و لطافت روح می گردد) دیگر عشق توأم به عفاف به شرط آنکه از نوع عشق‏‎ ‎‏نفسانی و روحی باشد نه عشق جسمی و شهوانی و حسن و اعتدال شمائل معشوق حاکم باشد‏‎ ‎‏نه شهوت‏‎[22]‎

‏سخن درباره شیوه و روش تهذیب نفس بسیار است بزرگان فن مطالب ارزشمندی را‏‎ ‎‏فرموده اند چون از موضوع بحث ما خارج است تنها به فرمایش حضرت امام بسنده می کنیم: ‏

‏ «مبارک آنوقتی است که خودمان بتوانیم خودمان را بسازیم و دنبال آن کشور را: ...» هر‏‎ ‎‏اصلاحی نقطه اولش خود انسان است ... آن چیزی که بر همه ما لازم است ابتدا کردن به نفس‏‎ ‎‏خودمان است و قانع نشدن به اینکه همان ظاهر درست بشود و از قلبمان شروع کنیم، مغزمان‏‎ ‎‏شروع کنیم و هر روز دنبال این باشیم که روز دومان بهتر از روز اوّلمان باشد و امیدوارم که این‏‎ ‎‏مجاهده نفسانی برای همه ما حاصل بشود و دنبال آن مجاهده برای ساختن یک کشور.» ‏‎[23]‎

‏در فراز دیگر می فرماید: ‏

‏ «... اول قدم یقظه است در سیر عرفانی هم یقظه اوّل قدم است در این سیر، این هم سیر الهی‏‎ ‎‏و عرفانی است بیداری اوّل قدم است.» ‏‎[24]‎

‏هر چند در تقدیم و تأخیر برخی از منازل اختلافات جزئی دیده می شود لکن در روش و‏‎ ‎‏چگونگی آن اختلافی نیست. ‏

‏امام در تعبیر دیگر می فرماید: «... اکنون امثال ما در حجابهای ظلمانی بعضها فوق بعض‏‎ ‎‏واقعیم دردها و رنجها و عذابها از این احتجاب است و اوّل قدم که مقدمه رفع حجب است آن‏‎ ‎‏است که گرایش پیدا کنیم که در حجابیم و از این حذر طبیعت که تمام وجود ما را از سرّ و علن و‏‎ ‎‏باطن و ظاهر فرا گرفته بتدریج به هوش آئیم و این یقظه ایست که بعض اهل سلوک منزل اوّل‏‎ ‎‏دانسته اند و چنین نیست بلکه این به هوش آمدن و بیدار شدن مقدمه دخول در سیر است و رفع‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 272

همه حجب ظلمانی و پس از آن نورانی وصول به اوّل منزل توحید است و اگر به قدم عقال عقل‏‎ ‎‏پیش رویم ...» ‏‎[25]‎

‏محور سوم: تربیت شاگردان‏

‏سومین آثار ارزشمند روش تربیتی امام، تربیت شاگردان عزیز و بزرگی که در حوزه علمیه از‏‎ ‎‏محضر ایشان کسب فیض نمودند نمونه آنان شهید بزرگوار علامه مطهری بود وی درباره‏‎ ‎‏درسهای عرفانی و معنوی و سازنده امام می گوید: پس از تمام شدن درس امام تا هفته دیگر‏‎ ‎‏سرمست سخنان ایشان بودیم و لذت و شیرینی درس در کاممان وجود داشت. و این شاگردان‏‎ ‎‏بزرگ بودند که در دوران انقلاب بازوی توانایی برای اجرا و عملی کردن اهداف امام بودند. ‏

‏محور چهارم: تربیت نسل جوان‏

‏نه تنها شاگردانش در فیضیه از محضرش بهره گرفتند که فرزندانش در میدان جبهه و جهاد و‏‎ ‎‏دانشگاه و میدانهای دیگر از پند و نصیحتهای پدرانه ایشان فیض بردند و از نیروهای جوانی که‏‎ ‎‏سنشان اقتضا می کرد بدنبال هوا و هوسها و آمال جوانی کشیده شوند، افرادی را تربیت کرد که‏‎ ‎‏همواره از پدر پیر و مرشدشان درخواست می کردند تا دعا کند در راه خدا شهید شوند. ‏

‏در فرازی از سخنان مبارکش می فرماید: ‏

‏ «یک ملتی که جوانهایش می آیند پیش من یک دفعه و دو دفعه نه زیاد، و از من تقاضا‏‎ ‎‏می کنند که تو دعا کن که ما شهید شویم این از ترور دیگر نمی ترسد، این شهادت را می خواهد با‏‎ ‎‏آغوش باز دنبال شهادت، این تعلیم اسلامی اینطوری است. رمز پیروزی ملت ما همین بود که‏‎ ‎‏دیگر نمی ترسیدند از این که بروند توی خیابان بکشندشان می رفتند خیلی هم کشته می شدند‏‎ ‎‏بالاخره هم با همین فریادها و دادها و الله اکبرها پیروز شدند رژیم اسلامی اینطور است که‏‎ ‎‏افرادش از مسجدند از مسجد نهضت می شد و از مسجد می رفتند به میدان ...» ‏‎[26]‎

‏نتیجه گیری‏

‏برملت ایران لازم است که پس از رحلت حضرت امام روش تربیتی و عرفانی ایشان را‏‎ ‎‏فراموش نکنند چرا که امروز بهترین روش برای تربیت در راستای پاکی و صداقت و حرکت در‏‎ ‎‏مسیر خدا و نیل به قله منبع انسانیت راه ایشان است و بجاست که پژوهشگران و شیفتگان‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 273

مکتب عرفانی امام به بحث نشینند و در پیرامون راه امام تحقیق بیشتری انجام دهند و راههای‏‎ ‎‏عملی آن را تبیین نمایند. ‏

‏امروزه که ملت ما کمبود ارزشهای انسانی و تربیتی را احساس می کنند و بایستی از عرفان‏‎ ‎‏امام آنطور که شخص امام می خواستند تبلیغ شود. تا نیروهای جوان در جهت روشهای منفی‏‎ ‎‏گرایش پیدا نکنند. و همچنین زمینه های مبارزه با تهاجم فرهنگی آماده شود. ‏

‏یکی از راههای تبیین مبانی عرفانی و تربیتی امام این است که در دروس معارف اسلامی در‏‎ ‎‏دانشگاهها و مراکز آموزشی از کتب و تألیفات امام بویژه «اربعین» (چهل حدیث) استفاده شود. و‏‎ ‎‏در حوزه ها نیز اساتید فن به تبیین مبانی امام بپردازند. ‏

منابع:

 

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 274

  • . علوم اسلامی، شهید مطهری
  • . عرفان حافظ، شهید مطهری
  • . شرح اشارات ج 3، علوم اسلامی
  • . . ر.ک: صحیفه امام ، ج 20 / ص 409-410 /
  • . سرالصلواة / ص 33 و 62
  • . سرالصلواة / ص 33 و 62
  • . مصباح الهدایه / ص 79.
  • . چهل حدیث / ص 7.
  • . . ر.ک: صحیفه امام ، ج 20 / ص 394-395 /
  • . چهل حدیث / ص 391، 326، 336 /
  • . چهل حدیث / ص 391، 326، 336 /
  • . . ر.ک: صحیفه امام ،ج 13 / ص 286-288 - ج 15 / ص 491-492 - / ج 8 ص 93-94، 63-65، 324-325 /
  • . همان
  • . همان
  • . همان
  • . همان
  • . . ر.ک: صحیفه امام / ج 14 / ص 207، 392، 7 – / ج 13 ص 268 /
  • . همان
  • . همان
  • . همان
  • . دعای سحر / ص 31 /
  • . علوم اسلامی، شهید مطهری
  • . . ر.ک: صحیفه امام / ج 17، ص 435-436 / ج 9، ص 88-90 /
  • . همان
  • . محرم راز / ص 53.
  • . فصلنامه حضور / ص 38