مبانی و اصول تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی(ره)

مبانی و اصول تعلیم و تربیت در آثار امام خمینی(س) 

 حجت الاسلام محمدرضا مصطفی پور

بسم الله الرحمن الرحیم

‏مقدمه: ‏

قٰالَ عَلَّی عَلَیْهِ السَّلٰام: النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعٰالمٌ رَبّٰانِیٌ وَ مُتعلِّم علی سبیلِ نجاةٍ و هَمِجٌ رِعٰاعُ اَتبٰاعُ کُلِّ‎ ‎ناعِقٍ یَمیلُونَ مَعَ کُلِّ ریحٍ، لَمْ یَسْتَضیئوا بِنُورِ الْعِلْم وَ لَمْ یَلْجَاوُا اِلیٰ رُکْنٍ وثیقٍ‏. (نهج البلاغه عبده‏‎ ‎‏حکمت 147) ‏

‏در این حکمت علی ابن ابیطالب(ع) انسان ها را به سه دسته تقسیم می کند: ‏1 ـ عالم ربانی‎ ‎یعنی عارف متألهی که خود تربیت شده و دیگران را تربیت می کند 2 ـ متعلمی که در راه نجات‎ ‎است 3 ـ انسان های بی شخصیتی که جایگاهی در بین مردم ندارند و چون از نور علم بهره ای‎ ‎ندارند و به تکیه گاه محکمی پناه نبرده اند پیوسته در مسیرهای گوناگون حرکت می کنند.‏ ‏

‏امام خمینی سلام الله علیه بحق عالم ربانی بوده است، انسان الهی و ملکوتی که خود تربیت‏‎ ‎‏شده و در صدد تربیت و تکمیل دیگران بوده است. چون خود تربیت شده بود در طول عمر با‏‎ ‎‏ برکتش چه در حوزه و چه در سطح جامعه به تربیت دیگران همّت داشت، بطوریکه در سایه‏‎ ‎‏تعالیم تربیتی و آموزشهای اخلاقی او، نسلی تربیت شد که در دنیا شگفتی آفرید و جهان را در‏‎ ‎‏برابر این نسل متحیّر ساخت. امام خمینی مربی و الگویی بود که به بیان امیرالمؤمنین علی ابن‏‎ ‎‏ابیطالب(ع)‏‎[1]‎ ‏قبل از تعلیم دیگران به تعلیم خویشتن همت گماشت تا هم با سیره و روش‏‎ ‎‏عملی خود، و هم با گفتار خود، دیگران را تربیت کند، و در این راستا توفیق فوق العاده ای نصیبش‏‎ ‎‏شده است. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 36

چون امام(س) از این امتیاز فوق العاده بهره مند بود، شایسته است دیدگاه وی در تعلیم و‏‎ ‎‏تربیت مورد توجه قرار گیرد تا بعنوان یک شاخص مورد بهره برداری واقع شود. ‏

‏قبل از هر چیز باید از دیدگاه حضرت(ره) درباره مبانی و اصول تعلیم و تربیت آگاهی‏‎ ‎‏حاصل شود. زیرا مبانی و اصول است که انسان را وادار می کند تا روش خاصی را در تربیت‏‎ ‎‏پایه ریزی کند و اهداف مورد نظر تحقق یابد. ‏

‏مبانی و اصولی که امام بر آن تکیه داشت چیزی جز مبانی و اصول اسلام نبود، و لذا‏‎ ‎‏مجموعه تعالیم او برگرفته از قرآن کریم و سنت و سیرۀ پیامبر(ص) و ائمه معصومین‏‎ ‎‏علیهم السلام بوده است. زیرا امام در اهداف تربیتی خود، همان اهداف تربیتی پیامبران را که‏‎ ‎‏لقاءالله باشد مورد توجه قرار می داد و دیدگاه ایشان در مورد انسان و جهان، همان دیدگاه وحی‏‎ ‎‏بوده است. ‏

‏بر این اساس اگر ما از مبانی و اصول تعلیم و تربیت از نظر امام سخن می گوییم در واقع با‏‎ ‎‏مبانی و اصول تربیت از نظر وحی و اسلام آشنا می شویم و آنچه مورد توجه وحی است،‏‎ ‎‏هدایت است. انبیاء برای هدایت مبعوث شدند، ائمه در جهت هدایت بشر تلاش می کردند، قرآن‏‎ ‎‏برای هدایت بشر نازل شده است. ‏

‏امام(ره) معتقد است تنها مربیانی که در طول تاریخ بشر در هدایت انسانها موفق شدند،‏‎ ‎‏انبیاء بودند. و لذا در جایی از فلسفه خود بعنوان تقریری از اسفار فرمودند: «با اینکه قرآن برای‏‎ ‎‏هدایت است کسی نتوانست تفسیری بنویسد که زمینه ساز هدایت بشر باشد. کتاب اخلاقی‏‎ ‎‏ننوشته است که بتواند هادی انسان باشد». بر این اساس خود تلاش داشت تا این هدایت را تحقق‏‎ ‎‏ببخشد، که خود در این بعد موفق بوده و امروز مستضعفین جهان راه نجات خود را در تعالیم‏‎ ‎‏هدایتی او می دانند و مستکبرین جهان تعالیم هدایتی او را بزرگترین خطر برای خود تلقی‏‎ ‎‏می کنند. ‏

‏1 ـ مفهوم تربیت‏

‏با این مقدمه حال به اصول و مبانی تعلیم و تربیت از دیدگاه امام می پردازیم. قبل از هر چیز‏‎ ‎‏باید مفهوم تربیت را از دیدگاه امام بیان کنیم، چنانکه گفته شد امام تربیت را هدایت می داند و‏‎ ‎‏وسیله ای برای خارج شدن انسان از قوه به فعل و شکوفا کردن فطرت و استعدادهای نهفته انسان،‏‎ ‎‏چنانکه می فرماید «این تربیت هاست که فطرت را شکوفا می کند» ‏‎[2]‎ ‏پس مفهوم تربیت، شکوفا‏‎ ‎‏شدن استعدادها و فطرت انسانی است. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 37

اهمیت تربیت از نظر امام(ره) ‏

‏تربیت از نظر امام از اهمیت فوق العاده برخوردار بوده است و لذا پیوسته آن را با توجه به آثار‏‎ ‎‏آن گوشزد می کردند و فقدان آن را به خطر بزرگ تعبیر می نمودند. و می فرمودند: «از خطر مغول‏‎ ‎‏هم بالاتر است» ‏‎[3]‎ ‏و «انبیائی که از طرف خدای تبارک و تعالی آمده اند برای همین تربیت بشر و‏‎ ‎‏برای انسان سازی آمده اند، تمام کتب انبیاء خصوصاً کتاب مقدس قرآن کریم کوشش دارند باینکه‏‎ ‎‏انسان را تربیت کنند، برای اینکه با تربیت انسان، عالم اصلاح می شود. آنقدر که انسان غیر تربیت‏‎ ‎‏شده برای جوامع مضرّ است هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آن قدر مضرّ نیست و‏‎ ‎‏آنقدر که انسان تربیت شده برای جوامع مفید است هیچ ملائکه ای و هیچ موجودی آن قدر مفید‏‎ ‎‏نیست، اساس عالم بر تربیت انسان است، انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم‏‎ ‎‏است و انبیاء آمده اند، برای اینکه این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجود الهی‏‎ ‎‏بشود» ‏‎[4]‎ «‏انسان اگر درست بشود همه چیز عالم درست می شود» ‏‎[5]‎ 

‏ «علم و دانش اگر در کنار آن تربیت نباشد مضرّ است تربیت کنید مهم تربیت است، علم تنها‏‎ ‎‏فایده ندارد. علم تنها مضر است» ‏‎[6]‎ 

‏ «مسامحه و سهل انگاری در تعلیم و تربیت خیانت به اسلام و جمهوری اسلامی و استقلال‏‎ ‎‏فرهنگی یک ملت و کشور می باشد و باید از آن احتراز کرد» ‏‎[7]‎

‏تربیت از نظر امام بقدری اهمیت دارد که می فرمایند: «در صورتیکه امر دائر باشد بین علم و‏‎ ‎‏تربیت و اینکه کدام را رها کنیم؟ باید علم رها شود». ‏

‏ «اگر چنانچه ما فرض می کردیم که بشر مهذّب بود و عالم نبود، دنیا با آرامش خاطر زندگی‏‎ ‎‏می کرد، البته از اینکه علم ندارد عقب مانده است و دچار نقیصه بزرگ، ولی روی هم رفته اگر امر‏‎ ‎‏دایر بین این دو باشد یعنی اگر یکی آمد دیگری نباشد، اگر علم آمد تهذیب نباشد و اگر تهذیب‏‎ ‎‏هم آمد علم نباشد اگر این بشر مهذّب باشد آزار به کسی نمی رساند. مردم را برادر خود می داند اگر‏‎ ‎‏همچو معنایی به همه شئونی که تهذیب نفس داشت، بود علم هم هیچ نبود، مردم در آسایش‏‎ ‎‏بودند».‏‎[8]‎

‏امام(ره) در مقام بیان اهمیت تربیت در مراکز آموزش عالی و دانشگاهها فرمودند: «چون‏‎ ‎‏دانشگاه خوب یک ملت را سعادتمند می کند و دانشگاه غیراسلامی، دانشگاه بد یک ملت را به‏‎ ‎‏عقب می زند» ‏‎[9]‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 38
‏ 

«باید دانشگاهها را مرکز تربیت قرار دهید. علاوه بر دانش، تربیت لازم است، اگر یک‏‎ ‎‏دانشمندی تربیت نداشته باشد مضرّ است».‏‎[10]‎ 

‏ «و لذا هر چه از خوبیها و بدیها برای یک ملتی تحقق پیدا می کند، وابستگی و استقلال، در‏‎ ‎‏قید و بند بودن و اختناق یا آزادی تابع تربیتهای دانشگاهی است».‏‎[11]‎ 

‏ «دانشگاه در رأس امور است و تقدیرات یک کشوری، بسته به وجود آنهاست باید جدیت‏‎ ‎‏کنند که روی خودشان را از غرب و شرق برگردانند».‏‎[12]‎

‏بعد از بیان مفهوم تربیت و اهمیت آن از دیدگاه امام حال به مبانی و اصول تعلیم و تربیت‏‎ ‎‏می پردازیم. ‏

‏مقصود از مبانی، انسان با ویژگیهای اوست که بعنوان موضوع تربیت مورد بررسی قرار‏‎ ‎‏می گیرد و مقصود از اصول، قواعد عامه ای است که می توان آن را به منزله دستورالعمل کلی‏‎ ‎‏ملاحظه کرد و در برنامه ریزیهای تربیتی از آن به عنوان راهنمای عمل بهره برداری نمود، بنابراین‏‎ ‎‏بحث ما در دو بخش مبانی و اصول تنظیم می شود. ‏

‏مبانی تعلیم و تربیت ‏

‏1 ـ ویژگیهای ذاتی انسان‏

‏انسان از ویژگیهایی برخوردار است که سایر جانداران آن ویژگیها را ندارند، انسان موجود‏‎ ‎‏عجیبی است زیرا «از مختصات انسان که حق تعالی او را با جمیع اوصاف و صفات مقدس‏‎ ‎‏خودش ایجاد کرده است، همه چیز در او هست، اعجوبه ای است که از او یک موجود الهی‏‎ ‎‏ملکوتی مثل پیامبر اکرم(ص) و سایر پیامبران ساخته می شود و یک موجود جهنمی شیطانی،‏‎ ‎‏.. کارهایی که از انسان صادر می شود، حسن و قبح و صلاح و فسادش به جهات روحی انسان‏‎ ‎‏بستگی دارد».‏‎[13]‎

‏انسانیت انسان به روح اوست‏

‏انسان موجودی که مرکب از روح و بدن است ولی انسانیت او به روح اوست «این معنی را‏‎ ‎‏باید بدانیم که انسان به روح است انسان به بصیرت قلبی انسان است. و این آلات ظاهری، آلاتی‏‎ ‎‏است که وسیله است و اینها از بین رفتنی است، آنکه باقی می ماند روح انسان است و آنچه در‏‎ ‎‏انسان سعادت ایجاد می کند بصیرت انسان است».‏‎[14]‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 39

‏ویژگی معنوی و مادی انسان‏

‏انسان از دو جنبه دنیایی و مادی و معنوی برخوردار است و حیات صحیح انسان را جنبه‏‎ ‎‏معنوی او تأمین می کند. اگرچه باید بهر دو جنبه توجه کرد «انسانها در جنبه های معنوی یک نحو‏‎ ‎‏تعلیمات دارند و در جنبه های ظاهری و مادی یک نحو دیگر، و اگر این دو با هم جمع شوند یک‏‎ ‎‏انسان تمام بوجود خواهد آمد».‏‎[15]‎

‏ «انسان مثل سایر حیوانات نیست که همان حیات طبیعی و حیوانی باشد بلکه انسان یک‏‎ ‎‏طور خلق شده است که علاوه بر حیات طبیعی حیات مابعد الطبیعه هم دارد، و آن حیات‏‎ ‎‏مابعدالطبیعه، حیات صحیح انسان است».‏‎[16]‎

‏یگانگی روح و جسم‏

‏گرچه انسان مرکب است از روح و جسم ولی این طور نیست که این دو با هم مغایر و مباین‏‎ ‎‏باشند بلکه با هم وحدت دارند «روح باطن جسم است و جسم ظل روح است. جسم، ظاهر روح‏‎ ‎‏است. اینها با هم یکی هستند، از هم جدایی ندارند. همانطوریکه جسم انسان و روح انسان‏‎ ‎‏وحدت دارند، باید طبیعت جسمی و طبیعت روحی وحدت داشته باشند» ‏‎[17]‎ ‏و لذا تربیت‏‎ ‎‏انسان هم باید ناظر بهر دو جهت باشد تا انسان الهی شود، از حواس برای کسب فضیلت و الهی‏‎ ‎‏شدن استفاده کند «انسان این طور خلق شده است که به تمام اموری که در خارج هست ... با‏‎ ‎‏روزنه هایی که خداوند در او قرار داده با آن اتصال برقرار کند، چشم دیدنیها را، گوش شنیدنیها را‏‎ ‎‏و همینطور، و عقل مافوق طبیعت را انسان یک موجودی است که رابطه با تمام موجودات‏‎ ‎‏خارجی دارد و به واسطه قدرتی که خدا باو داده است با آنها اتصال برقرار کند و از همین روزنه ها‏‎ ‎‏می تواند کسب فضیلت کند ... از این راهها فضایل و چیزهایی که مصالح برای یک جامعه هست‏‎ ‎‏و برای خودش، ادراک کند».‏‎[18]‎

‏برخورداری از فطرت نورانی و الهی ‏

‏از جمله ویژگیهای انسان برخورداری او از فطرت پاک و الهی است همه انسانها بر فطرت‏‎ ‎‏خوب و پاک و الهی خلق می شوند و هیچ انسانی در اصل خلقت فاسد نیست، انسان در صورتی‏‎ ‎‏در مسیر فطرت و خیر گام برمی دارد که تربیت او هماهنگ با فطرت او باشد در غیر این صورت‏‎ ‎‏در مسیر انحطاط و تباهی قرار می گیرد «فطرت همه بر نورانیت است، فطرت شما، فطرت ‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 40

‏نورانی است، فطرت توحید است» «همه انسانها به فطرت صحیح موجود می شوند، لکن بعد،‏‎ ‎‏در محیطها، در تربیتها عوض می شوند» «این جوانها از ابتداء خوبند مربیها ضایع می کنند انسان‏‎ ‎‏را، والا اول، بچه ای که متولد می شود به فطرت انسانیت و به فطرت خوب تولد پیدا می کند‏‎ ‎‏بعدش مربیها هستند که آن را به فساد می کشانند» «انسان از اول این طور نیست که فاسد به دنیا‏‎ ‎‏آمده باشد. از اول با فطرت خوب بدنیا آمده با فطرت الهی به دنیا آمده، که همان فطرت انسانیت، فطرت‏‎ ‎‏صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است، این تربیتهاست که یا این‏‎ ‎‏فطرت را شکوفا می کند و یا جلوی شکوفایی فطرت را می گیرد».‏‎[19]‎ 

‏ «اگر چنانچه هواهای نفسانی بگذارد، انسان به حسب فطرت، الهی است، فطرت، فطرت الله‏‎ ‎‏است همه توجه دارند به او. لکن این توجه دنیا که توجه ثانوی و اعوجاجی است جلوگیری‏‎ ‎‏می کند از آن مسائلی که باید باشد».‏‎[20]‎

‏تربیت هماهنگ با فطرت ‏

‏بلحاظ اینکه انسان با فطرت الهی خلق شده است، تربیت صحیح باید با فطرت هماهنگ‏‎ ‎‏باشد و انسان را درجهت خیر و سعادت قرار دهد. در غیر اینصورت انسان از فطرت خود‏‎ ‎‏منحرف می شود و در جهت انحطاط و تباهی حرکت می کند. تربیت هماهنگ با فطرت آنستکه‏‎ ‎‏که هم به دنیا توجه کند و هم به آخرت، البته دنیا را به عنوان وسیله عبور بداند، زیرا دنیا با این که‏‎ ‎‏در اصل وجود خود خیر است اما بدلیل ناپایدار بودن نباید تمام مساعی تربیتی در جهت تأمین‏‎ ‎‏آن باشد. ‏

‏در واقع تربیت هماهنگ با فطرت بوسیله خداوند انجام می شود و لذا برای اینکه تربیت‏‎ ‎‏انسان هماهنگ با فطرت او باشد خداوند انبیاء را مبعوث کرده تا راه را بما نشان دهند و ما را به‏‎ ‎‏انجام اعمال صالح دعوت کرده است. ‏

‏ «دنیا دار حیات حیوانی است. از این جهت مردم محتاج شده اند به این که در پیدا کردن راه‏‎ ‎‏صحیح از طریق وحی با این ها گزارش داده شود و خدای تبارک و تعالی هم منت بر مردم گذاشت‏‎ ‎‏و انبیاء را مبعوث فرمود تا اینکه راه را به اینها نشان بدهند. تمام تعلیمات انبیاء برای مقصد‏‎ ‎‏نشان دادن راهی است که انسان ناچار از این راه باید عبور کند. ناچار انسان از این عالم طبیعت به‏‎ ‎‏یک عالم دیگری عبور می کند، اگر سر خود باشد یک حیوانی است که از این عالم به عالم دیگر‏‎ ‎‏می رود و اگر چنانچه به راه انبیاء برود انسانیتش کامل می شود و هر چه بیشتر اطاعت کند بیشتر‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 41

انسانیتش رشد می کند. تمام کوشش انبیاء برای این بوده است که انسان را بسازند. تعدیل کنند،‏‎ ‎‏انسان طبیعی را مبدل کنند به یک انسان الهی، در همین عالم که هست باید این جور باشد نظر‏‎ ‎‏انبیاء به این عالم با نظر اشخاص دیگر فرق دارد، آنها می خواهند این عالم را الهی بکنند، یعنی به‏‎ ‎‏هر چه نگاه می کنند آثار الهیت در آن ملاحظه کنند» ‏‎[21]‎ «‏با آمدن انبیاء خدا بر ما انعام کرده که ما‏‎ ‎‏را هدایت کند باین راهی که راه الله است و موجب این می شود که تمام عالم به سعادت برسند و‏‎ ‎‏با آرامش و تربیت صحیح در این عالم زندگی کنند ... براهی که انبیاء و اولیاء پیش پای بشر‏‎ ‎‏گذاشته اند این راه خداست و ما همه باید از این راه حرکت کنیم، کسانی که دعوت بر غیر این راه‏‎ ‎‏می کنند طاغوتند و کسانی که مردم را بر خلاف مسیر طبیعی خودشان و مسیری که فطرت آنها‏‎ ‎‏متوجه باوست راهنمایی می کنند، ضلالت است و شما معلمین و دانشجویان از همین راهی که‏‎ ‎‏انبیاء تعیین کرده اند راه را طی کنید، همین راه خداست» ‏‎[22]‎ 

‏اعمالی که مربی انسان را به آن دعوت می کند باید عمل صالح بوده و با طبیعت و فطرت‏‎ ‎‏انسان سازگار و هماهنگ باشد «اعمال صالحه آنهایی است که سازش داشته باشد با نفس انسان،‏‎ ‎‏نفس انسان سعادتمند خلق شده است، یعنی استعداد سعادت در آن هست و فطرت انسان‏‎ ‎‏فطرت سعید است، عمل صالح آن است که با این فطرت سازش داشته باشد صالح یعنی سازش.‏‎ ‎‏عمل نا صالح آن است که با فطرت انسان سازش نداشته باشد» ‏‎[23]‎ ‏بلحاظ اینکه انسان بر فطرت‏‎ ‎‏خوب و سالم و الهی خلق شد، محیط تعلیم و تربیت باید بگونه ای باشد که این فطرت را شکوفا‏‎ ‎‏کند «این کودکان از اولی که وارد می شوند در محیط تعلیم یک نفوس سالم ساده و بی آلایش و‏‎ ‎‏قابلیت تربیت دارند هر تربیتی و هر چیزی که القاء می شود قبول کنند. و اینها از اول که وارد‏‎ ‎‏کودکستانی می شوند، اماناتی هستند الهی به دست آنهایی که در کودکستان آنها را تعلیم می دهد‏‎ ‎‏و همین امانات از آنجا منتقل می شوند به جاهایی دیگر و بدست معلمین دیگر تا برسد به‏‎ ‎‏آنجایی که رشد کردند و بزرگ شدند و وارد شدند در مراتب عالیه و دانشگاهها اگر چنانچه این‏‎ ‎‏اطفال را ز اول یک نحو تربیت بکنند که در آن انحراف نباشد، تربیت های مناسب انسان باشد،‏‎ ‎‏مناسب با فطرت پاک انسانها باشد و در دوران دبیرستان و دانشگاه هم تربیت آنها انسانی باشد و‏‎ ‎‏موافق با فطرت انسان، اینها بعد که تحویل جامعه داده می شوند و مقدرات جامعه قهراً بدست‏‎ ‎‏اینها سپرده می شود بالمآل یک کشور را نورانی و انسانی می کنند و کشور را به فطرت الله تربیت‏‎ ‎‏می کنند و کشور را به جلو می برند».‏‎[24]‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 42

‏بی نهایت طلبی انسان (کمال طلبی انسان) ‏

‏از ویژگیهای انسان نامتناهی بودن مطلوب اوست «انسان در باطن خودش و فطرت خودش‏‎ ‎‏تناهی ندارد، آمالش غیرمتناهی است، وقوف نمی کند آمال انسان» ‏‎[25]‎ «‏در فطرت بشر طلب‏‎ ‎‏قدرت مطلق است نه قدرت محدود، طلب کمال مطلق است نه کمال محدود، علم مطلق را‏‎ ‎‏می خواهد، قدرت مطلقه را می خواهد و چون قدرت مطلقه در غیر حق تعالی تحقق ندارد، بشر‏‎ ‎‏به فطرت حق را می خواهد» ‏‎[26]‎ «‏انسان حیوانی است در هر چیز نامحدود، اگر این نامحدودی در‏‎ ‎‏ظرف حیوانیت صرف شد یک حیوان نامحدود است، یک حیوانی که با سایر حیوانات فرق‏‎ ‎‏دارد. حیوانات دیگر شهواتشان محدود است، آمالشان محدود است این انسان نامحدود است،‏‎ ‎‏اگر بدنبال همین حال حیوانیت باشد» ‏‎[27]‎ ‏چون انسان در خواستهای خود بدنبال نامحدود‏‎ ‎‏می رود و دنیا محدود است و انسان در دنیا به مطلوب خود نمی رسد خداوند انبیاء را مبعوث‏‎ ‎‏کرد تا او را در جهت تأمین خواسته اش به ماوراء این عالم توجه دهند «انسان اگر به همین طبیعت‏‎ ‎‏بود و بیشتر از این چیزی نبود دیگر احتیاج به اینکه چیزی از عالم غیب برای انسان فرستاده شود‏‎ ‎‏تا انسان را تربیت بکند، تربیت آن ورق را بکند، نبود لکن چون انسان مجرد از این عالم طبیعت‏‎ ‎‏یک حقیقت است. تربیت آن ورق را که ورق معنوی انسان باشد باید کسی تربیت بکند که علم‏‎ ‎‏حقیقی به آن طرف داشته باشد و بتواند به روابطی که مابین انسان و آن طرف طبیعت است علم‏‎ ‎‏پیدا کند و چون این روابط بر بشر مخفی است و خداوند که خالق همه چیز است این روابط را‏‎ ‎‏می داند به انسانهایی که کمالات معنویه پیدا کردند وحی می کند تا این ورق را در مردم تربیت‏‎ ‎‏کنند».‏ ‎[28]‎

‏بدین نحو تعلیم و تربیت انسان زمانی تربیت حقیقی و واقعی است که انسان را در جهت‏‎ ‎‏کمال واقعی سوق دهد نه کمال اعتباری و پنداری و آن چه که انسان را به این کمال سوق می دهد‏‎ ‎‏تعلیم و آموزش جهت دار و تربیت در جهت تحقق فضائل اخلاقی و اجتناب از رذایل اخلاقی‏‎ ‎‏است. تا بدین وسیله به کمال مطلق برسد. «انسان با تربیت به منتهی مسیری که رسیدن به کمال‏‎ ‎‏مطلق است نائل می شود و اگر به کمال مطلق رسید این طمأنینه برایش حاصل می شود و‏‎ ‎‏اطمینان قلوب به رسیدن به خداست» ‏‎[29]‎ 


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 43

‏ویژگی شناختی انسان‏

‏از جمله ویژگیهای انسان قدرت شناخت و معرفت است انسان بدلیل داشتن قدرت تفکر و‏‎ ‎‏شناخت و تعقل، توان شناخت حقایق را دارد و می تواند جهان و انسان را بشناسد گرچه در آغاز‏‎ ‎‏خلقت فاقد هر گونه شناخت و آگاهی است ولی هم استعداد شناخت را دارد و هم خداوند ابزار‏‎ ‎‏شناخت را به انسان عنایت فرمود تا به ابعاد هستی آگاهی پیدا کند اما انسان در شناخت محدود‏‎ ‎‏است و توان شناخت همه آنچه را که هست ندارد و یا اگر توان داشته باشد فقط ظواهر را‏‎ ‎‏می شناسد «تمام برداشتهایی و دیدهایی که در انسانهاست محدود است از خود انسان به طوری‏‎ ‎‏که هست نمی توانند برداشت کنند، محدود نمی تواند غیر محدود را در حیطه بیاورد و اگر عالم را‏‎ ‎‏بشناسد در یک سطح محدود است» ‏‎[30]‎ ‏حتی انسان توان شناخت عالم طبیعت را ندارد «شما‏‎ ‎‏اجسام را نمی توانید درک کنید و ما هم نمی توانیم جواهر را ادراک کنیم، هر چه، ادراک می کنیم‏‎ ‎‏(اعراض) است ... و اگر می خواهد تعریفی از اینها ارائه دهد فقط او را به ظواهر و اعراض تعریف‏‎ ‎‏می کند به رنگ و شکل و بعد داشتن و اوصاف و اعراض تعریف می کند» ‏‎[31]‎ ‏انسان چون ظواهر‏‎ ‎‏را می ‍شناسد و عالم دارای غیب و شهادت است و انسان چون توان ادراک بعضی امور را ندارد‏‎ ‎‏آنها غیب هستند و لذا خداوند انبیاء را برای تعلیم آنچه که انسان سسنمی تواند آنها را ادراک کند‏‎ ‎‏مبعوث کرده تا کتاب و حکمت را تعلیم کنند و آنچه را که انسان نمی داند و نمی تواند ادراک کند‏‎ ‎‏باو آموزش دهند «‏و یعلّمکم مالم تکونوا تعلمون‏» ‏‎[32]‎

‏از جمله ویژگیهای انسان در بعد شناخت این است که هیچ مطلبی را بدون دلیل نمی پذیرد‏‎ ‎‏ «انسان موجودی است که اگر بخواهد با حقایق آشنایی پیدا کند باید با استدلال آن را بپذیرد و‏‎ ‎‏برای آن اقامه استدلال کند در غیر این صورت از فطرت انسانی خارج است» ‏‎[33]‎ 

‏از آنجایی که انسان نمی تواند خودش را بشناسد تا بتواند خود را تربیت کند احتیاج به تعالیم‏‎ ‎‏انبیاء دارد «انسان یک موجود عجیب و غریبی است که تا آخر خودش نمی تواند خودش را‏‎ ‎‏بشناسد» ‏‎[34]‎ «‏شناخت انسان خودش را و شناخت اوصافی که در انسان هست و غرایزی که در‏‎ ‎‏انسان هست از اموری است که یا محال است یا نظیر محال الامر کسی که عصمه الله تعالی،‏‎ ‎‏انسان از باب اینکه حب نفس دارد و هر چه را می خواهد برای خودش می خواهد برای خاطر این‏‎ ‎‏حب نفس شدید از بسیاری از امور غافل است یعنی با این حب نفس نمی تواند خودش را آزاد‏‎ ‎‏بشناسد» ‏‎[35]‎ 


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 44

انسان اگر بخواهد شناخت صحیح پیدا کند به تربیت احتیاج دارد که در مرحله اول با‏‎ ‎‏حب الذات و خودخواهی و منیّت مبارزه کند و از خودخواهی آزاد شود. و با آزادی از خود بمقام‏‎ ‎‏فناء و توحید نائل شود. ‏

‏ ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 45

‏ویژگیهای عاطفی انسان‏

‏انسان موجود همه جانبه ای است که باید در همۀ ابعاد رشد کند هم بعد عقلی و هم بعد‏‎ ‎‏عاطفی. از آنجایی که اساس بعد عاطفی انسان محبت و عداوت است تعلیم و تربیت باید‏‎ ‎‏بگونه ای باشد که به بعد عاطفی انسان جهت بدهد «دوستی، یک فطرت ابتدایی در وجود انسان‏‎ ‎‏است. بچه کوچکی که متولد شده است رحمت و دوستی در او ظاهر است، دشمنی یک فطرت‏‎ ‎‏ثانوی است که انسان برایش پیدا می شود» ‏‎[36]‎‏ ‏

‏ «چون محبت و دوستی فطری انسان است با تربیت باید آن را در جهت مثبت و آگاهانه‏‎ ‎‏هدایت کرد، تا از کورکورانه بودن خارج شود (گاهی اشخاص با اینکه ممکن است آدمهای خوبی‏‎ ‎‏باشند لکن چیزهایی در نفوس انسان هست که از آن غفلت می کند، مثلاً یک پدر و مادری که بچه‏‎ ‎‏خود را خیلی دوست دارند، این هر چه می بیند خوبی می بیند از او. اصلاً غفلت می کند از این که‏‎ ‎‏در او بدی باشد «‏حب الشئی یعمی و یصم‏» و وقتی انسان در قلبش دشمنی یا مخالفت با یک‏‎ ‎‏کسی داشت یا با جمعی داشت هر چه خوبی ببیند بدی می بیند، اصلاً خوبیها محو‏‎ ‎‏می شود» ‏‎[37]‎ ‏با توجه به این مطلب باید محبت و عداوت را با جهت دادن از راه تربیت، از‏‎ ‎‏کورکورانه بودن خارج کرد. ‏

‏از آن جایی که محبت فطری انسان است برای جلب رضایت و محبت دیگران باید اعمالی انجام‏‎ ‎‏داده شود که در این جهت موثر باشد «مردم زود راضی می شوند ... یک نوازش از یک نفر صاحب‏‎ ‎‏منصب برای مردم کافی است که تا مدتها اینها دلشان راضی باشد» ‏‎[38]‎‏.‏ 

‏تربیت پذیری انسان‏

‏از جمله ویژگیهای انسان تربیت پذیری او است که با توجه به برخورداری از اراده و اختیار‏‎ ‎‏قابلیت تربیت را دارد. امام(ره) با توجه به این قابلیت، بر تربیت پذیری انسان تکیه داشتند و‏‎ ‎‏می فرمودند «انسان قابلیت این را دارد که تربیت بشود» ‏‎[39]‎

‏ «انسان در ابتدا موجودی است مثل سایر حیوانات، اگر رشد بکند یک موجود روحانی می شود‏‎ ‎‏که بالاتر از ملائکة الله می شود و اگر طرف فساد رود یک موجودی است که از همه حیوانات‏‎ ‎‏پست تر است» ‏‎[40]‎

‏چون انسان تربیت پذیر است همیشه امکان تربیت او وجود دارد اما کودکان و جوانان بدلیل‏‎ ‎‏جدیدالعهد بودن و پاک بودن فطرتشان قابلیت تربیتشان بیشتر است «و لهذا تربیت باید از اول‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 46

باشد از همان کودکی تحت تربیت انسان قرار گیرد و بعد هم در هر جا که هست یک مربیهایی‏‎ ‎‏باشند که تربیت کنند انسان را و تا آخر هم انسان محتاج به این است که تربیت شود» ‏‎[41]‎

‏بلحاظ اینکه انسان تربیت پذیر است و انسان مجبور آفریده نشده است، خداوند انبیاء را‏‎ ‎‏مأمور کرده که بیایند انسانها را تربیت کنند. تا انسان به مراتب مافوق طبیعت و هر چیزی که در او‏‎ ‎‏قابلیت آن هست فعلیت پیدا کند و تربیت یک تربیت الهی بشود» ‏‎[42]‎ ‏«بطوریکه اگر انبیاء نباشند‏‎ ‎‏یک حیوانی هستیم که هر چه هست همین طبیعت است بیشتر از این ادراک نداریم» ‏‎[43]‎ «‏تربیت‏‎ ‎‏انسان به وحی خدا و تربیت انبیاء به این است که انسان آنچه را که در تربیت معنوی وی دخالت‏‎ ‎‏دارد و آنها برای ما بیان کرده اند انجام دهیم» ‏‎[44]‎ «‏اگر کسی بگوید: تربیت معنوی انسان مشکل‏‎ ‎‏است. می گوییم: اگرچه تربیت معنوی انسان مشکل است لیکن این طور نیست که نشود. یک‏‎ ‎‏امری است که انسان وقتی وارد عمل شود موفّق می شود» ‏‎[45]‎ ‏با توجه باینکه انسان قابلیت‏‎ ‎‏تربیت را دارد احتیاج به برنامه دارد که خداوند با نزول قرآن و ارائه طریق انسان را در جهت رشد‏‎ ‎‏و تکامل قرار داده است «قرآن کتاب انسان سازی است می خواهد آدم درست کند» ‏‎[46]‎

‏نقش اراده در تعلیم و تربیت‏

‏گرچه بعضی از مکتبها اراده انسان را در تعلیم و تربیت، چندان دخیل نمی دانند و نقش اصلی‏‎ ‎‏را به عامل وراثت و محیط اجتماعی و طبیعی می دهند ولی حضرت امام(ره) نقش اصلی را در‏‎ ‎‏تعلیم و تربیت به اراده و تصمیم خود انسان می دهد و می گویند: انسان با اراده قوی می تواند در‏‎ ‎‏بعد معنوی و مادی به موفقیتهای فوق العاده ای نائل شود و بلکه همه موفقیتهای انسان در گرو‏‎ ‎‏اراده اوست مشروط بر اینکه آگاهی وجود داشته باشد. «هیچ پیروزی بالاتر از تصمیم و عزم و‏‎ ‎‏اراده استوار برای رسیدن به حق نیست» ‏‎[47]‎

‏برای ترغیب جامعه در جهت قطع وابستگی بر دو نکته تکیه کردند که اول آن اتکاء به خدا و‏‎ ‎‏تلاش برای طلب رضایت او جهت قطع وابستگی مملکت به اجانب است و دوّمی آن مأیوس‏‎ ‎‏نشدن «کارهای بزرگ باید به تدریج صورت گیرد و این بستگی به اراده انسان دارد. وقتی انسان‏‎ ‎‏اراده کرد به پیش می رود» ‏‎[48]‎ «‏از حجم کار زیاد نترسید که کار هر قدر هم زیاد باشد در مقابل اراده‏‎ ‎‏انسان ناچیز است و اگر انسان بخواهد می تواند همه کارهای عظیم را با حجم هر قدر هم زیاد به‏‎ ‎‏انجام برساند» ‏‎[49]‎ «‏اگر ما توجه کنیم و بیدار شویم، دنبال بیداری اراده پیش می آید که ما‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 47

بخواهیم خودمان وسائل زندگی خودمان را فراهم کنیم» ‏‎[50]‎

‏نقش اراده در تربیت معنوی و تهذیب نفس در دوران جوانی ‏

‏از آنجایی که انسان پیوسته تحت تأثیر هواهای نفسانی است و با تأثر از آلودگیهای معنوی‏‎ ‎‏قلب انسان کدر می شود و زمینه رشد اخلاق فاسد را در قلب او فراهم می کند و ریشه آن در قلب‏‎ ‎‏قوی می گردد، باید در دوران جوانی با اراده و تصمیم از آلوده شدن نفس و ابتلاء به وسوسه های‏‎ ‎‏شیطان خود را حفظ کند و در طریق صالحان گام بردارد. ‏

‏امام خطاب به فرزندش می فرماید: «چون تو نعمت جوانی داری و قدرت اراده، امید است‏‎ ‎‏بتوانی راهی طریق صالحان شوی» ‏‎[51]‎ «‏و از آفات شیطانی خودداری کنید البته در آغاز قدری‏‎ ‎‏مشکل است لکن با عزم و اراده و تفکّرِ در پی آمدهای آن آسان می شود» ‏‎[52]‎ ‏امّا باید توجه داشت‏‎ ‎‏که اقدام باید در دوران جوانی و قوت اراده باشد، زیرا اگر انسان در دوران قوت اراده اقدام نکند‏‎ ‎‏و به سن پیری برسد هوی و هوس قوی تر می شود و انسان ضعیفتر می شود وقتی انسان ضعیف‏‎ ‎‏شد اراده انسان هم ضعیف می شود» ‏‎[53]‎ ‏و در صورت ضعف اراده پیروزی در تربیت مشکل‏‎ ‎‏است. ‏

‏انسان برای اینکه در تربیت خود توفیق حاصل کند، بعد از بیداری و اراده و تصمیم بدنبال آن‏‎ ‎‏قیام و حرکت است و مجاهده برای پاک کردن دل و رها شدن از تسلط شیطان «ای مسکین در راه‏‎ ‎‏پروردگارت مجاهده کن و دل خود را پاک گردان و از تسلط شیطان بیرون شو و کتاب پروردگارت‏‎ ‎‏را قرائت کن و بالا برو» ‏‎[54]‎

‏ «تو جوانی و با قدرت جوانی که حق داده است می توانی اولین قدم انحراف را قطع کنی و‏‎ ‎‏نگذاری به قدمهای دیگر کشیده شوی که هر قدمی قدمهایی در پی دارد و هر گناهی ـ گرچه‏‎ ‎‏کوچک ـ به گناهان بزرگ و بزرگتر انسان را می کشد بطوریکه گناهان بسیار بزگ در نظر انسان‏‎ ‎‏ناچیز آید، بلکه گاهی اشخاص به ارتکاب بعضی کبائر به یکدگر فخر می کنند و گاهی به واسطه‏‎ ‎‏شدت ظلمات و حجابهای دنیوی، منکر به نظر معروف و معروف منکر می گردد» ‏‎[55]‎‏بنابراین‏‎ ‎‏اگر انسان بخواهد در صراط مستقیم حرکت کند و سلوک الی الله داشته باشد، باید کوشش کند تا‏‎ ‎‏خود را به مطلوب و مقصد برساند زیرا «آنچه بر سر انسان می آید از خیر و شر، از خود آدم است،‏‎ ‎‏آنچه که انسان را به مراتب عالی انسانیت می رساند کوشش خود انسان است و آنچه که انسان را‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 48

‏به تباهی در دنیا و آخرت می کشد خود انسان و اعمال خود انسان است. این انسان است که‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی بطوری خلق فرموده است که راه راست و کج را می تواند انتخاب کند ... و ‏‎ ‎‏ا اگر توانستیم خودمان را اصلاح کنیم، کنترل کنیم و تربیت کنیم خودمان را، مراقبت کنیم از‏‎ ‎‏خودمان، در همه امور موفق خواهیم شد» ‏‎[56]‎

‏انسان کامل انسانی در مسیر کمال و انسان منحط انسانی در مسیر انحطاط‏

‏چنانکه از سخنان گذشته استفاده می شود، انسان موجودی مختار و انتخابگر است که با‏‎ ‎‏داشتن فطرت الهی می تواند در مسیر کمال انسانی قدم بردارد و یا برخلاف فطرت در مسیر‏‎ ‎‏انحطاط حرکت کند و الگوی انسان در کمال، انبیاء و اولیای الهی، پیامبر اسلام(ص) و‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین و الگوی انسان منحط افرادی چون فرعون و معاویه و مانند آن می باشند، و این‏‎ ‎‏انسان است که یکی از این دو را انتخاب می کند: راهی که او را به کمال نزدیک کند و یا راهی که‏‎ ‎‏او را ر مسیر فرعون قرار می دهد. ‏

‏انسان اگر در دنیا گرفتار حجابها و ظلمتها شد، گرفتار رذایل گردید و انانیت و خودخواهی را در‏‎ ‎‏خود مهار نکرد منحط است و آن انسانی که قدم بر منیت خود گذاشت و خودخواهی را از خود‏‎ ‎‏دور کرد می تواند به مقام انسان کامل برسد، «از عبودیت دیگران آزاد شود و عبودیت خدا را‏‎ ‎‏بپذیرد» ‏‎[57]‎ «‏اگر فهمید حرفش حق است با برهان اظهار کند و مطالبش را برهانی بفهماند» ‏‎[58]‎‎ ‎‏ «انسان مراتب سیرش از طبیعت است تا مافوق طبیعت، تا برسد به آنجایی که مقام الوهیت‏‎ ‎‏است، سیر از طبیعت تا رسیدن به مقامی که غیر از خدا هیچ نمی بیند، مراتب معنوی انسان، و‏‎ ‎‏این که قابل این است که از این طبیعت سیر بکند و تمام معنویتها را در خودش ایجاد بکند‏‎ ‎‏با تربیتهای صحیح و برسد به یک مقامی که حتی فوق مقام ملائکة الله باشد».‏‎[59]‎ ‏اما انسانی که‏‎ ‎‏ «قلبش مرده است» ‏‎[60]‎ ‏انسانی که «حرص به مال و دنیا داشت و بیشتر می خواست جمع بکند،‏‎ ‎‏حرص به قدرت داشته باشد و بخواهد با حرص به قدرت بالاتر برسد» ‏‎[61]‎ «‏انسانی که همش‏‎ ‎‏این است که شکمش سیر بشود، شهواتش بر همه چیز مقدم باشد، کارهای مثبت و مبارزه در راه‏‎ ‎‏حق و انقلابهای الهی را دیوانگی می داند» ‏‎[62]‎ «‏انسانی که با پیدایش استغناء طغیان بکند و‏‎ ‎‏استغنای مالی و چه استغنای علمی و چه استغناء در مقام، طغیان بکند» ‏‎[63]‎ «‏انسانی که تا آخر‏‎ ‎‏همراه شیطان باطنی خود باشد» ‏‎[64]‎ ‏و بالاخره «انسانی که از حکم خدا و قرآن و خرد بیرون رود‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 49

و از وظیفه های قانونی و خدایی شانه خالی کند» ‏‎[65]‎ ‏انسان منحط است. ‏

‏تا اینجا ما از مبانی تعلیم و تربیت سخن گفتیم نتیجه گرفتیم که تعلیم و تربیت باید بگونه ای‏‎ ‎‏باشد که انسان را در مسیر کمال قرار دهد ... ‏

‏بخش دوم، اصول تعلیم و تربیت‏

‏بعد از بیان مبانی تعلیم و تربیت به اصول آن می پردازیم‏

‏1 ـ اصل تقدم اصلاح خود بر اصلاح دیگران‏

‏از اصولی که مورد عنایت امام(ره) بوده است، تقدم اصلاح مربّی بر اصلاح متربی است. زیرا‏‎ ‎‏مربّی الگوی علمی و عملی دیگران است «و اگر الگو خود صالح نباشد نمی تواند دعوت به‏‎ ‎‏صلاح کند، کسی که خودش خدای نخواسته پایش را کج می گذارد، اگر به مردم بگوید پایت را‏‎ ‎‏راست بگذار مسخره اش می کنند، می گویند اگر پا راست گذاشتن صحیح بود. خودت بگذار» ‏‎[66]‎‎ ‎‏طبیعی است که در صورت مغایرت قول و عمل، سلب اعتماد می شود. ‏

‏خداوند سنتش در نظام انسانی بر این نسق جریان دارد که افراد مهذب باید به اصلاح و‏‎ ‎‏تربیت جامعه بپردازند «خدای تبارک و تعالی که برای مردم هادی می فرستد و پیامبران را انتخاب‏‎ ‎‏می کند، کسی که خودش از اول عمر تا آخر عمرش یک لغزش نداشته، معصوم بوده، یک همچو‏‎ ‎‏موجودی را انتخاب می کند برای اینکه تربیت کنند مردم را. تزکیه کنند و تعلیم کنند. اگر آن کسی‏‎ ‎‏که می خواهد مربی جامعه ای باشد، مربی یک دستگاهی باشد ... معلمین آموزش و پرورش اگر‏‎ ‎‏خودشان یک پرورش صحیحی نداشته باشند و یک تعلیم صحیح، نمی توانند جوانها را تعلیم‏‎ ‎‏کنند و آموزش بدهند، پرورش بدهند، مبداء هر امری از خود آدم شروع می شود» ‏‎[67]‎ «‏هر‏‎ ‎‏اصلاحی نقطه اولش خود انسان است، اگر چنانچه خود انسان تربیت نشود نمی تواند دیگران را‏‎ ‎‏تربیت کند» ‏‎[68]‎ ‏کسانی که می خواهند در این عالم تربیت کنند دیگران را، باید قبلاً خودشان‏‎ ‎‏تزکیه شده باشند، تربیت شده باشند» ‏‎[69]‎ ‏بنابراین هر انسانی که می خواهد به تعلیم و تربیت‏‎ ‎‏دیگران اقدام کند در هر سطحی از سطوح جامعه، باید اول خود را مهذب و تزکیه نماید، خود را‏‎ ‎‏بسازد تا دیگران را اصلاح کند، واعظی که برای دیگران وعظ می کند باید متعظ بوده و در باطنش‏‎ ‎‏موعظه شده باشد، مربی باید از عقاید و اعمال و اخلاق صحیح برخوردار باشد تا بتواند دیگران‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 50

‏را اصلاح کند «آدمی که خودش آدم صحیحی نیست نمی تواند دیگران را تصحیح کند هر چه هم‏‎ ‎‏بگوید فایده ای ندارد».‏‎[70]‎ ‏بلحاظ اینکه انسان مربی، میزان و نوری است که باید دیگران را‏‎ ‎‏نورانی کند و خاصیت نور اینستکه خود روشنائی دارد و روشنی بخش دیگران است، انسان‏‎ ‎‏مربی باید بوسیله تربیت و اصلاح خود، از ظلمتها بیرون رفته و وارد نور شده باشد تا همه‏‎ ‎‏اعمالش، حرفش، و شنیدنش نور باشد و آنچه را که با قلبش ادراک می کند با نور ادراک کند. و لذا‏‎ ‎‏امام خطاب به معلم در تبیین مسئولیت معلم فرمود: «معلم امانتداری است که امانت او غیر همه‏‎ ‎‏امانتهاست، انسان امانت اوست، امانتهای دیگر را اگر کسی خیانت بکند، خلاف کرده است مثلاً‏‎ ‎‏یک قالی را که به او امانت داده بودند از بین برده است، در جامعه یک چیزی درست نمی شود‏‎ ‎‏یک شخصی ضرر کرده است، و این هم باید ضرر او را جبران کند. اما امانت اگر انسان باشد، اگر‏‎ ‎‏یک طفل قابل تربیت شد. اگر خدای ناخواسته این امانت به آن خیانت شد. یک وقت می بیند‏‎ ‎‏خیانت به یک ملت است، خیانت به یک جامعه است، خیانت به اسلام است بنابراین شغل در‏‎ ‎‏عین حال که بسیار شریف و ارزنده است از باب اینکه همان شغل انبیاء است که برای‏‎ ‎‏انسان سازی آمده بودند. لکن مسئولیت بسیار بزرگ است، چنانکه مسئولیت انبیاء بسیار بزرگ‏‎ ‎‏بود».‏‎[71]‎ 

‏2 ـ اصل تقدم تزکیه بر تعلیم‏

‏چنانچه قرآن کریم در بیان هدف بعثت، اول تزکیه و تهذیب نفس را مطرح می کند و سپس‏‎ ‎‏تعلیم و آموزش را، امام(ره) هم در برنامه تربیتی خود بر این اصل تکیه دارد که باید تربیت و‏‎ ‎‏تزکیه نفس مقدم باشد بر تعلیم. زیرا در صورت فقدان تربیت و تزکیه علم نه تنها ممکن است‏‎ ‎‏فایده نداشته باشد بلکه ممکن است منشاء بسیاری از خطرات و انحرافات گردد «کوشش کنید‏‎ ‎‏تربیت بشوید تزکیه بشوید، قبل از اینکه تعلیم و تعلم باشد، کوشش کنید که همدوش با درس‏‎ ‎‏خواندن و تعلیم، تربیت باشد که او مقدم است به حسب رتبه بر تعلیم و تلاوت آیات و تعلیم‏‎ ‎‏کتاب و حکمت».‏‎[72]‎

‏ «مهم تربیت است، علم تنها فایده ندارد، علم تنها مضرّ است، گاهی این باران که رحمت الهی‏‎ ‎‏است وقتی به گلها می خورد بوی عطر بلند می شود، وقتی به جاهای کثیف می خورد بوی کثافت‏‎ ‎‏بلند می شود، علم هم همینطور است که اگر در یک قلب تربیت شده علم وارد بشود، عطرش‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 51

عالم را می گیرد و اگر در یک قلب تربیت نشده یا فاسد بریزد. عالم را فاسد می کند» ‏‎[73]‎ «‏آن‏‎ ‎‏عالمی که تزکیه نشده است خطرش از جاهل بسیار زیادتر است، جاهل اگر فاسد هم باشد‏‎ ‎‏خودش فاسد است اما اگر عالم فاسد باشد عالم را فاسد می کند، کشور را به فساد می کشد، تزکیه‏‎ ‎‏قبل از تعلیم و تعلم است» ‏‎[74]‎

‏براساس اصل تقدم تزکیه بر تعلیم، انسان متخصصی که از تعهد بهره ای نداشته باشد یا‏‎ ‎‏بی فایده است یا مضرّ، و لذا فرمودند: معلمین علاوه بر اینکه آگاهی بر همه علومی که مورد‏‎ ‎‏احتیاج انسان است چه در دنیا و چه در آخرت باید بدانند، مقدم بر آن باید تزکیه در کار باشد‏‎ ‎‏تصفیه نفس در کار باشد و الا تعلیمهای بدون تزکیه اگر برای بشر ضرر نیاورد نفع نخواهد داشت،‏‎ ‎‏تمام این ضررهایی که بشر در این سیاره می بیند، از دست همین عالمهایی هست که تخصص‏‎ ‎‏دارند لکن تربیت را ندارند. تمام نقصها و اختلافات برای اینستکه تربیت و تزکیه نیست» ‏‎[75]‎ «‏اگر‏‎ ‎‏تهذیب در کار نباشد علم توحید هم بدرد نمی خورد». «اگر ما گمان کنیم علم منشأ سعادت است‏‎ ‎‏ولو هر چه باشد این یک اشتباهی است بلکه گاهی علم منشأ بسیاری از شقاوتهاست چه دزدی‏‎ ‎‏با چراغ آید گزیده تر برد کالا.‏‎[76]‎‏ ‏

‏اگر روحانی علم داشته باشد لکن ایمان نداشته باشد. مسیرش، مسیر انبیاء نباشد. منشأ‏‎ ‎‏مفاسد بسیار می شود. اکثر دین سازیها که بوده از طبقه ملاها بوده است، ملاهایی که فقط به‏‎ ‎‏خیالشان علم کافی بوده است. اگر دانشگاه فقط دنبال این باشد که فرزندان ایران معلومات‏‎ ‎‏بیاموزند. این برای سعادت ملت ما یا فایده ندارد، یا ضرر دارد» ‏‎[77]‎

‏3 ـ اصل امید در تعلیم و تربیت‏

‏یکی از اصولی که امام در تعلیم و تربیت بر آن تکیه دارد اصل امید در تعلیم و تربیت است.‏‎ ‎‏امید از عوامل موفقیت و یأس از عوامل شکست است. انسان همینکه در امور مختلف زندگی‏‎ ‎‏ ـ مسائل فردی و اجتماعی، مادی و معنوی ـ گرفتار یأس شد توان حرکت و تلاش و مبارزه با‏‎ ‎‏موانع را از دست میدهد و دچار عقب ماندگی می شود، محصّل از تحصیل باز می ماند و معلم از‏‎ ‎‏تعلیم باز می ماند. سیاستمدار از اداره کشور شانه خالی می کند. ‏

‏انسان آلوده و گناهکار از توبه و انابه به درگاه خدا باز می ماند و در دریای گناهان غوطه ور‏‎ ‎‏می شود، که نتیجه همه اینها انحطاط، سقوط و عقب گرد و باز ماندن از قافله تکامل و تمدن‏‎ ‎‏است. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 52

حضرت امام(ره) امید را از جنود و لشکریان رحمان و یأس را از جنود و لشکریان شیطان‏‎ ‎‏می داند و می فرماید: «ما باید این جنود ابلیس را کنار بزنیم و امید که از جنودالله است در‏‎ ‎‏خودمان زنده بکنیم به خودمان امیدوار باشیم، تکیه به اراده خودمان بکنیم».‏‎[78]‎ «‏هیچ وقت‏‎ ‎‏اصلاً کلمه یأس را در ذهنتان وارد نکنید که این از جنود شیطان است، یأس از جنود شیطان است‏‎ ‎‏یعنی شیطان القاء می کند» ‏‎[79]‎ ‏بنابراین برای اینکه مملکت اسلامی شود با امید باید اسلامی اش‏‎ ‎‏کرد «مأیوس نشوید و انشاءالله با خدا هستیم و خدا با ما هست، ما می خواهیم که این مملکت‏‎ ‎‏اسلامی بشود و همه احکام اسلام در آن جاری شود آرزوی همه ما اینست و همه یک همچه‏‎ ‎‏آرزویی داریم که خداوند ما را تأیید می کند» ‏‎[80]‎

‏درباره امیدواری برای رسیدن به اوج تکامل اجتماعی از نظر تولیدات می گوید: «شما متوقع‏‎ ‎‏نباشد که همین امروز بتوانید طیاره درست کنید، ... البته الان نمی شود اما مأیوس نباشد از اینکه‏‎ ‎‏می توانیم درست کنیم، باید بیدار شوید بروید دنبال اینکه صنایع پیشرفته را خودتان درست‏‎ ‎‏کنید، وقت این فکر در یک ملتی پیدا شد و این اراده در یک ملتی بوجود آمد، کوشش می کند و‏‎ ‎‏دنبال کوشش این مطلب حاصل می شود. یأس از جنود ابلیس است یعنی شیطانها انسان را به‏‎ ‎‏یأس وا می دارند همین ابلیسهایی که می بینید در طول تاریخ ملتهای ضعیف را مأیوس کردند ... ‏‎ ‎‏ما باید این جنود ابلیس را کنار بزنیم و امید که از جنودالله است در خودمان زنده بکنیم» ‏‎[81]‎

‏چون امید از جنودالله است خطاب به همه نویسندگان و گویندگان فرمودند: «نویسنده های‏‎ ‎‏ما، گویندگان ما همه شان دنبال این باشند که به این ملت امید بدهند، مأیوس نکنند ملت را،‏‎ ‎‏بگویند توانا هستیم نگویند ناتوان هستیم، بگویند خودمان می توانیم و واقع هم همینطور است‏‎ ‎‏میتوانیم، اراده باید بکنیم، نویسندگان ما بهترین خدمتشان امروز این است که این ملتی که‏‎ ‎‏ایستاده در مقابل شرق و غرب ... به آنها امید بدهند، در ملت امید ایجاد کنند، اطمینان بدهند،‏‎ ‎‏استقلال روحی در ملت ایجاد کنند، اگر این خدمت را انجام دهند ما تا آخر پیروز هستیم» ‏‎[82]‎‎ ‎‏تأکید امام(ره) بر امید تا آن حد است که انسان بیمار می تواند با امید به سلامت، صحت و‏‎ ‎‏سلامت خود را بازیابد «یکی از اموری که به خوب شدن مریضها کمک می کند اینستکه پزشک‏‎ ‎‏و پرستار آنها، آنها را از جهت روانی تقویت کنند زیرا عطوفت به آنها و امید دادن به آنها و وعده‏‎ ‎‏سلامت به آنها دادن باذن الله به صحت و سلامت آنها کمک می کند» ‏‎[83]‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 53

و در مبارزه با گناهان و سیر و سلوک معنوی می گوید: «تو نیز مأیوس نباش که یأس از اقفال‏‎ ‎‏بزرگ است به قدر میسور در رفع حجب و شکستن اقفال برای رسیدن به آب زلال و سرچشمه‏‎ ‎‏نور کوشش کن» ‏‎[84]‎‏ «برای هر کس هر کار بکند باز جای توبه هست، در توبه باز است رحمت‏‎ ‎‏خدا واسع است شما توبه کن و یک قدم طرف خدا برو و پشت به هوای نفسانی بکن، خداوند‏‎ ‎‏تو را می پذیرد و حیثیت تو را اعاده می دهد.» ‏‎[85]‎ 

آید آن روز که در بازکنی پرده گشایی  تا بخاک قدمت جان و سر خویش بنازیم

به اشارت اگرم وعده دیدار دهد یار تا پس از مرگ بوجد آمده در ساز و نوازیم

گر به اندیشه بیاید که پناهی است بکویت  نه سوی بتکده رو کرده نه راهی حجازیم

ساقی از آن خم پنهان که زبیگانه نهان است باده در ساغر ما ریز که ما محرم رازیم[86]

‏4 ـ اصل تدریجی و مستمر بودن تعلیم و تربیت‏

‏انسان موجود متحرک است، از نازل ترین مرتبه حرکتش آغاز و به عالی ترین مراتب انسانیت‏‎ ‎‏می رسد، چون انسان موجودی مادی و روحی است که بلحاظ بعد مادی او به تدریج علم را فرا‏‎ ‎‏می گیرد و در مسیر تربیت رشد پیدا می کند و چون تحصیل علم و تربیت امری تدریجی است‏‎ ‎‏برای تحقق بخشیدن به آثار آن باید استمرار داشته باشد، تا به شخصیت و شاکله وجودی خود‏‎ ‎‏شکل دهد. ‏

‏انسان همانطوریکه در جهت مثبت به تدریج و استمرار باید حرکت کند در جهت منفی و‏‎ ‎‏سقوط و انحطاط انسانی نیز همین تدریج مؤثر است زیرا «چنین نیست که یکدفعه انحراف واقع‏‎ ‎‏شود، شیطان و نفس اماره به تدریج از عمل به مکروهات و بعد از آن به صغایر و از آنجا به بالاتر‏‎ ‎‏انسان را منحرف می کنند»..‏‎[87]‎ «‏چون تربیت امر تدریجی است باید طبقه بچه و جوان کوچک را‏‎ ‎‏کم کم تربیت کنیم».‏‎[88]‎ 

‏و این تربیت باید استمرار پیدا کند. زیرا انسان همیشه احتیاج به تربیت دارد «همه جمعیت دنیا‏‎ ‎‏احتیاج به تعلیم و تربیت دارند هیچ کس نمی تواند ادعا کند که من دیگر احتیاج ندارم باینکه‏‎ ‎‏تعلیم بشوم و تربیت بشوم، رسول خدا(ص) هم تا آخر احتیاج داشت، منتها احتیاج او را خدا‏‎ ‎‏رفع می کرد، ما همه احتیاج داریم» ‏‎[89]‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 54

همانطور تربیت باید به تدریج صورت گیرد اگر انسان در مسیر انحراف قرار گرفت باید به‏‎ ‎‏تدریج آلودگیها را زدود «اگر بخواهیم تمام مغزهای فاسد شده را به مغزهای اسلامی و صالح‏‎ ‎‏برگردانیم مدتی طولانی وقت لازم دارد» ‏‎[90]‎ ‏و خطاب به گروهی می فرمایند: «شما حالا توقع‏‎ ‎‏دارید که اینها که پنجاه سال در این اداره کار خلاف کرده است فوراً متبدل بشود یک شیطان به‏‎ ‎‏یک ملائکه امکان ندارد، تدریج لازم دارد» ‏‎[91]‎

‏امام(ره) برای سیر و سلوک انسان و زدودن حجابها دستوراتی را بیان می فرمایند: «اکنون‏‎ ‎‏امثال ما در حجابهای ظلمانی بعضیها فوق بعض واقعیم. دردها و رنجها و عذابها از این احتجاب‏‎ ‎‏است و اول قدم که مقدمه رفع حجب است آن دست که گرایش پیدا کنیم، در حجابیم و باید به‏‎ ‎‏تدریج به هوش آییم و این یقظه ای است که بعض اهل سلوک منزل اول دانسته اند، این بیدار‏‎ ‎‏شدن مقدمه دخول در سیر است و رفع همه حجب ظلمانی و پس از آن حجب نورانی، وصول‏‎ ‎‏به اول منزل توحید است» ‏‎[92]‎ ‏و خطاب به فرزندش فرمودند: «عزیزم اول باید با قدم علم،‏‎ ‎‏لنگان لنگان پیش روی و این هر علمی باشد حجاب اکبر است که با ورود به این حجب به رفع‏‎ ‎‏حجاب آشنا می شوی» ‏‎[93]‎ 

سالها باید که راه عشق را پیدا کنی  این ره رندان میخانه است راه ساده نیست[94]

موسی نشده کلیم کی خواهی شد  در طور رهش مقیم کی خواهی شد

تا جلوۀ حق تو راز خود نرهاند  با یار ازل ندیم کی خواهی شد[95] 

‏5 ـ جهت دار بودن تعلیم و تربیت‏

‏یکی از اصولی که در تعلیم و تربیت باید مورد توجه قرار گیرد و حضرت امام(ره) بر آن‏‎ ‎‏تأکید داشتند جهت دار بودن تعلیم و تربیت است زیرا هدف از تعلیم و تربیت ساختن انسانی‏‎ ‎‏مسئول است تا بتواند در برابر شرائط مقاومت کند و بر شرائط و عوامل محیطی مؤثر واقع شود‏‎ ‎‏و تلاش کند تا بر محیط اثر گذارده و محیط را بسازد و بعبارت دیگر: انسان طوری باید پرورش‏‎ ‎‏بشود که نه تنها تحت تأثیر شرایط محیطی منفی قرار نگیرد بلکه علاوه بر مقاومت در قبال‏‎ ‎‏شرایط، بر شرائط تأثیر بگذارد و آن را اصلاح کند. ‏

‏انبیاء و پیامبران الهی تعلیم و تربیتشان در این راستا بوده است و ما هم باید این چنین باشیم‏‎ ‎‏ «تمام انبیاء معلمها هستند و تمام بشر دانشجو. انبیاء مکتبی دارند که در آن مکتب می خواهند‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 55

این موجود دو پایی که بدترین موجودات است و اگر رها بشود خطرناکترین موجودات عالم‏‎ ‎‏است. این را به راه مستقیم به صراط مستقیم هدایت کنند ... از این جهت معلم و دانشجو‏‎ ‎‏محصول به آنهایی که در دبیرستان و دانشگاهها هستند نیست. عالم دانشگاهی است و انبیاء و‏‎ ‎‏اولیاء تربیت شده های آنها، معلم هستند و سایر بشر دانشجو ... وظیفه معلم هدایت جامعه است‏‎ ‎‏به سوی الله» ‏‎[96]‎

‏بیاموز نه آموزش مطلق، علم تحصیل کن نه علم مطلق و تحصیل مطلق، علم جهت دار،‏‎ ‎‏آموزش جهت دار، جهت اسم ربّ است. توجه به خداست برای خدا و برای خلق خدا» ‏‎[97]‎ «‏با‏‎ ‎‏علم است که انسان می تواند سعادت دنیا و آخرت را تأمین بکند با آموزش است که انسان‏‎ ‎‏می تواند جوانها را تربیت کند بطوریکه خودشان مصالح دنیا و آخرت خودشان را حفظ کنند. اگر‏‎ ‎‏کشور ما علم را بیاموزد ادب را بیاموزد، جهت یابی علم و عمل را بیاموزد، هیچ قدرتی نمی تواند‏‎ ‎‏بر او حکومت کند» ‏‎[98]‎ «‏هر قدمی که برای تعلیم و تعلم بر می دارید همراه آن قدم، قدمی باشد‏‎ ‎‏برای مهار کردن نفستان ...... اگر یک همچو تعلیم و تربیتی در کشور باشد این کشور می تواند‏‎ ‎‏مستقل باشد، آزاد باشد، می تواند اقتصادش را تأمین کند، می تواند فرهنگش را درست کند،‏‎ ‎‏می تواند همه چیزش را اصلاح کند» ‏‎[99]‎‏ «همه انحرافها و همه گرفتاریهائی که برای یک کشور‏‎ ‎‏پیش می آید برای اینستکه مراکز تعلیم و تربیت، مراکز تهذیب نیست. و این فرقی نیست مابین‏‎ ‎‏مدارس علمی قدیم یا مدارس علمی جدید، تا تهذیب و تعهّد نباشد و از اول انسان صراط‏‎ ‎‏مستقیم خودش را نیافته باشد و تحصیل او دنبال ایده صحیح اسلامی نباشد. انحراف آور است و‏‎ ‎‏همین است که ما را و کشورهای اسلامی را یا بطرف چپ می برد و یا بطرف راست، و نتیجه آن‏‎ ‎‏می شود که یا کشور باید تابع آمریکا باشد و آنها همین را می خواهند» ‏‎[100]‎ ‏ولی اگر آموزش و‏‎ ‎‏تربیت جهت دار باشد مستقل و آزاد به راه خود که راه خداست ادامه می دهد. ‏

والحمدلله ربّ العالمین 

‏ ‏منابع و پی نوشتها 

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 56

  • . نهج البلاغه، حکمت 73
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 14، ص 32-33.
  • . ر.ک: صحیفه امام ، ج 14، ص 390-392.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 14، ص 153-154.
  • . کلمات قصار، 184.
  • . کلمات قصار، 183.
  • . کلمات قصار، 183.
  • . سری فیشهای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، کد 3 ـ 2 ـ 52.
  • . کلمات قصار، ص 200 و 202.
  • . کلمات قصار، ص 200 و 202.
  • . کلمات قصار، ص 200 و 202.
  • . کلمات قصار، ص 200 و 202.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 4، ص 472-474، ج 10، ص 302-303.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 4، ص 472-474، ج 10، ص 302-303.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 8 ص 222-223، ج 9، ص 174-176، ج 6، ص 344-345.
  • . همان.
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 9 ص 153-154، ج 14 ص 33-35، ج 21، ص 45-46.
  • همان.
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 9 ص 174-176، ج 13 ص 172-174، ج 7 ص 498-500.
  • . همان.
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 14 ص 195، ج 16 ص 19-20، ج 14 ص 204-205.
  • . همان.
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 8 ص 513-514، ج 4 ص 271-272، ج 12 ص 506-507.
  • . همان.
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 12 ص 420-422.
  • . تفسیر سوره حمد، ص 66.
  • . سوره بقره آیه 151.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 13 ص 538-540، ج 14 ص 146-148، ج 14 ص 7-8.
  • . همان.
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 7 ص 498-500، ج 20 ص 125-127، ج 14 ص 210-212.
  • . همان.
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 4 ص 175-176، ج 10 ص 446-447.
  • . همان.
  • . سری فیشها، کد 1 ـ 3 ـ 51.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 4 ص 189 - 176.
  • . همان.
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 11 ص 219-221، ج 7 ص 413-415، ج 15 ص 354-355.
  • . همان.
  • . همان.
  • . ر.ک: صحیفه امام ، ج 20 ص 470-471، ج 17 ص 110، ج 13 ص 532-534.
  • . همان.
  • . همان.
  • . نقطه عطف، ص 13.
  • . ره عشق، ص 39.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 11 ص 384-385.
  • . شرح دعای سحر، ص 107.
  • . نقطه عطف، ص 42.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 15 ص 69-70، ج 14 ص 36-38 و 92-93.
  • . همان.
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 8 ص 411-412، ج 16 ص 280-281، ج 16 ص 20-22.
  • . همان.
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 14 ص 519-521، ج 14 ص 388-390.
  • . همان.
  • . سری فیشها، کد 2 ـ 2 ـ 1 ـ 51.
  • . کشف الاسرار، ص 219.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 8 ص 485-487، ج 12 ص 497-499، ج 15 ص 491-492.
  • . همان.
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 14 ص 390-392، ج 13 ص 420-421.
  • . همان.
  • . سری فیشها، کد 3 ـ 2 ـ 52.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 13 ص 506-507.
  • . سری فیشها، کد 3 ـ 2 ـ 52.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 12 ص 493-494، ج 13 ص 506-507 و 420-421.
  • .همان
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 7 ص 467-468، ج 13ص 535-537، ج 11ص 406-407.
  • . همان.
  • . همان.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 15 ص 514، ج 13 ص 535-537، ج 18 ص 233-234.
  • . همان.
  • . همان.
  • . همان.
  • . ره عشق، ص 28.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 14، ص 493-494.
  • . محرم راز، ص 43.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 18 ص 202-203، ج 8 ص 155-158.
  • . همان.
  • . سری فیشها، کد 2 ـ 3 ـ 51.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 11 ص 2-3، ج 10 ص 469-471.
  • . همان.
  • . محرم راز، ص 12 و 13 و 55 و 87.
  • . محرم راز، ص 12 و 13 و 55 و 87.
  • . محرم راز، ص 12 و 13 و 55 و 87.
  • . محرم راز، ص 12 و 13 و 55 و 87.
  • .  ر.ک: صحیفه امام ، ج 13 ص 171-172، 448-452، ج 9 ص 2-4.
  • . همان.
  • . همان.
  • . همان.
  • . سری فیشها، کد 4 ـ 2 ـ 52.