تعلیم و تزکیه

تعلیم و تزکیه

حضرت آیت الله جوادی آملی

‏ «‏الحمدلله الذی هَدٰینٰا لِهٰذا وَ مٰا کُنّٰا لِنَهْتَدِیَ لَوْلٰا اَنْ هَدٰٰینَا الله‏» ‏

‏مقدم شما اساتید، دانشمندان، دانشجویان، مهمانان گرانقدر جمهوری اسلامی ایران، علما و‏‎ ‎‏مشاعل هدایت را گرامی می داریم. از اینکه توفیق حضور مستمر که وظیفۀ بنده بود نصیبم نشد‏‎ ‎‏براساس ‏العذر عند کرام الناس مقبولٌ‏ پذیرفته شما خواهد بود. از همۀ دست اندرکاران این کنگرۀ‏‎ ‎‏عظیم هم تشکر می کنم و از سخنرانانی که از بیانات سودمندشان بهره بردیم مخصوصاً یادگار‏‎ ‎‏امام راحل حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سیداحمد خمینی دامه ظلهُ و همچنین از بیانات‏‎ ‎‏جناب آقای دکتر شریعتمداری خودم استفاده کردم و از گزارش جناب آقای اکرمی که دبیر عالی‏‎ ‎‏این کنگره هستند تشکر می کنم، و از همۀ بزرگان برادران و خواهرانی که سهمی داشته و دارند و‏‎ ‎‏یاد شریفشان از یادم رفته یا به یادم نیامده تشکر می کنم. ‏

‏موضوع بحث هماهنگی تعلیم و تزکیه از دیدگاه امام راحل رضوان الله تعالی علیه است. امام‏‎ ‎‏جامع بین این دو فضیلت بود هم در بخش اعتقاد هم در بخش تخلق به اخلاق الله ... بعد از اینکه‏‎ ‎‏بین این دو فضیلت جمع کرد، در مقام رهبری، گفتار، نوشتار و قیام هم بین این دو اصل جمع‏‎ ‎‏کرد. جامع بودن غیر از مجمع بودن است. هستند عالمانی که به اصول اسلامی آشنا باشند، و‏‎ ‎‏هستند کسانیکه در عین آشنایی به اصول مبادی اسلامی از وارستگی بی نصیب نیستند. امّا امام‏‎ ‎‏مجمع این دو فضیلت بود جامع این دو فضیلت بود. ‏

‏به گفته حکیم فردوسی بنام خداوند جان و خرد، از او شیواتر، شیرین تر آن است که بنام آن که‏‎ ‎‏جان را فطرت آموخت، فرق این دو بیان آن است که اولی ناظر به مجمع است و دومی ناظر به‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 13

جامع، در بیان حکیم فردوسی این چنین است که خدا جان خلق کرد و فطرت و خرد آفرید، امّا‏‎ ‎‏ربط بین جان و خرد را باید از خارج استفاده کرد نه از بیت «بنام خداوند جان و خرد». به نام آنکه‏‎ ‎‏جان را فطرت آموخت یعنی هم جان را خداوند آفرید هم فطرت و خرد را خدا آفرید. قهراً چنین‏‎ ‎‏مبدائی جامع دو فضیلت علم و تزکیه خواهد بود. بنابراین کسی که قصد پیمودن راه خدا را دارد‏‎ ‎‏فقط با کسب این دو فضیلت می تواند به این مقصد برسد. سالک راه خدا هم تعلیم می بیند و هم‏‎ ‎‏تزکیه باید شود. ‏

‏خدایا آن سالک کوی تو راهش دور نیست بیش از یک قدم نیست، اگر تو اقرب من حبل‏‎ ‎‏الوریدی و اگر اقرب از حبل الورید هم هستی، و اگر از هر کسی به او نزدیک تری پس سیر‏‎ ‎‏سالکان به سوی تو طولانی نیست، یک قدم است، قدم یعنی گام در حقیقت نه قدم فقهی، قدم‏‎ ‎‏فقهی از سرانگشت تا پاشنۀ پا را می گویند، ولی گام فاصله بین این دو پا است، منظور از قدم آن‏‎ ‎‏فاصله است. اگر کسی بخواهد گام بردارد باید دو قدمش حرکت کند یعنی دو تا پا حرکت کند پای‏‎ ‎‏اول روی خودستایی پای دوم در کوی دوست. یک قدم بر خویشتن نه آن یکی د ر کوی دوست.‏‎ ‎‏پس اینکه فرموده اند ‏اِنَّ الراحلَ الیک قریبُ المسافة و اَنَّک لٰا تحْجب عن خلقک اِلّا ان تحجبَهُم‎ ‎الاعمال دونک‏ از همین جاست انسان مادامی که خود را می بیند ممکن نیست کوی دوست را‏‎ ‎‏تشخیص بدهد لذا در محور خود می گردد. گروهی که خود بینند همواره راهشان طولانی است.‏‎ ‎‏آن بیان نورانی امیرالمومنین سلام الله علیه ناظر به این گروه است که آه و ناله می زند می نالد من‏‎ ‎‏قلةالسفر و طول طریق و بُعد سفر برای وصول به لقاء حق است، و لقاءالله نزدیک است پس‏‎ ‎‏چرا ما بنالیم و بگوئیم، آه لقلة زاد و طول طریق، یا لبُعد سفر اگر سفر نزدیک است مسافت‏‎ ‎‏نزدیک است پس چرا از طولانی بودن آن ناله کنیم مشکل ما همین است یک قدم سخت است،‏‎ ‎‏یعنی انسان یک پا را روی خودستایی بگذارد این بسیار سخت است. قدافلح من زکٰیهٰا آن کسیکه‏‎ ‎‏خودستانی کرد خود را از خود گرفت به مقصد رسید، آن که خودستایی کرد زیان می بیند و به‏‎ ‎‏تعبیر بزرگان اخلاق مثل کرم ابریشم است که می تند در تنیدۀ خود می میرد هرچه بیشتر می تند‏‎ ‎‏حجاب را غلیظ تر می کند. ‏

‏حالا که مبادی تصوریه بحث مشخص شد که تعلیم تخصص پذیر است ولی تزکیه‏‎ ‎‏تخصص پذیر نیست و تزکیه هم به دو قسم است: اگر کسی خود را ستاند از خودی بیرون آمد به‏‎ ‎‏فلاح رسیده است. می رسیم به بیانات نورانی امام راحل رضوان الله تعالی علیه که چگونه ایشان ‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 14

بین تعلیم و تزکیه هماهنگی کرده اند، یعنی جامع این دو فضیلت بود نه مجمع. سخنان ایشان‏‎ ‎‏زیاد است ولی ما چند اصل و مبنا را از کتاب شریف مصباح الهدایه الی الخلافه والولایة نقل‏‎ ‎‏می کنیم تا روشن بشود که اهمیت هماهنگی تعلیم و تزکیه از دیدگاه ایشان چگونه است. یک‏‎ ‎‏بیانی را بزرگان اهل معرفت و حکمت دارند که امام می فرماید که اگر شما دربارۀ این بیان فکر‏‎ ‎‏کنید مصداق آن حدیث معروفید آن بیان این است که الفاظ و کلمات برای ارواح معانی وضع‏‎ ‎‏شده است نه برای اجساد معانی. یعنی وقتی که بشر اولی می گفت مصباح یا چراغ آن روز‏‎ ‎‏مصباح و چراغ بر همان هیزم افروخته حمل می شد زیرا بشرهای اوّلی هیچ چراغی نداشتند،‏‎ ‎‏همان هیزم افروخته برای آنها مصباح و چراغ بود کم کم شمع بود کم کم فانوس شد، کم کم‏‎ ‎‏چراغهای گردسوز شد کم کم برق شد ممکن است روشن تر از آن هم چیزی اختراع بکنند همه‏‎ ‎‏این ها مصباح است. آن روزی که این کلمه وضع شد برای آن چراغ خاصی که با پی و مانند آن‏‎ ‎‏سوخته و افروخته می شد وضع نشد. لفظ برای مفهوم وضع شد نه برای مصداق و برای روح‏‎ ‎‏معنا وضع شد نه جسد مصداق. فرمود این سخن را که عرفا و بزرگان دارند اگر شما دربارۀ او‏‎ ‎‏تفکر کنید مصداق آن حدیث نورانی خواهید بود که، «‏تفکرُ ساعةٍ خیرٌ من عبادةِ سبعین سنه‏» ‏‎ ‎‏گاهی گویند تفکر یک ساعت بهتر از عبادت یک سال یا یک عمر است منظور از تفکر آن است‏‎ ‎‏که انسان ویرانه هایی را ببیند و بگوید که ساکنان شما سازنده های شما کجا رفتند و از این راه‏‎ ‎‏عبرت بگیرد این تفکر خوبی است عبرت آموز است، و امّا دقیق تر آن است که امام راحل‏‎ ‎‏فرمودند که انسان در کلمات بزرگان فکر کنند که این ها چه گفته اند الفاظ برای ارواح معانی وضع‏‎ ‎‏شده است نه اجساد معانی، قهراً از هر مصداقی به مصداق برتر و بالاتر سفر می کند و هر مرحلۀ‏‎ ‎‏پائین را حجاب می بیند به او اکتفا نمی کند. ‏

‏این دو سخن نشان می دهد که انسان اگر گرفتار اصطلاحات علمی شد هرگز به نزاهت تزکیه‏‎ ‎‏نمی رسد وقتی به نزاهت تزکیه نرسد به جایی که خود را به ستاند خود را می ستاید، به جای‏‎ ‎‏اینکه خود را نبیند همواره کمالات خود را می بیند. چون انسان با چهرۀ محبت خود را می بیند،‏‎ ‎‏خوب «‏حبُ شیء یعمی و یُصم‏»، همانطوری که دشمن نمی گذارد انسان نکات مثبت در انسان‏‎ ‎‏دیگر ببیند نگرش دوستی هم نمی گذارد انسان نقاط ضعف را ببیند. ما همیشه با بینش دوستی‏‎ ‎‏خود را در آینه می بینیم زیباتر از آن می بینیم که هستیم این در آینۀ صورت و امّا در مرآت سیرت‏‎ ‎‏اگر کسی براساس دوستی و خودبینی بخواهد در خویشتن خویش بنگرد بیشتر از آن مقدار که‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 15

هست خود را می بیند قهراً بجای اینکه خود را بستاند و بسازد خود را می ستاید و ذات اقدس اله‏‎ ‎‏در عین حالیکه تزکیه را در بسیاری از موارد قبل از تعلیم ذکر کرد و اگر در بعضی از آیات قرآن‏‎ ‎‏تعلیم قبل از تزکیه ذکر شد برای آن است که تعلیم مقدمۀ تزکیه است و آن موارد فراوان تزکیه‏‎ ‎‏مقدم بر تعلیم است در بسیاری از موارد قبل از تعلیم ذکر کرد. اگر در بعضی از آیات قرآن تعلیم‏‎ ‎‏قبل از تزکیه ذکر شد برای آن است که تعلیم مقدمۀ تزکیه است و آن موارد فراوان تزکیه قبل از‏‎ ‎‏تعلیم ذکر شد برای آن است که تزکیه مقدم بر تعلیم است چون تزکیه مقدم بر تعلیم است. در‏‎ ‎‏بسیاری از آیات دارد ‏یزکیهم و یُعَلِّمُهم الکتاب و الحکمة‏ و امّا اگر در بعضی موارد که بسیار کم‏‎ ‎‏است تعلیم قبل از تزکیه ذکر شد چون مقدمۀ تزکیه است و نه مقدم بر تزکیه، ذات اقدس اله که‏‎ ‎‏تزکیه را می ستاید فرمود هدف اصیل انبیاء تعلیم و تزکیه است در سورۀ مبارکه نساء تزکیه به‏‎ ‎‏معنی خودستایی را مذمت می کند فرمود ‏اَلم تر الی الذین یزکون انفسهم‏ نمی بینی یک عده‏‎ ‎‏خودستا هستند. ‏

‏شما خودستایی دارید و این بسیار بد است خدا خودستانی دارد بسیار خوب است و‏‎ ‎و لا یظلمون فتیلا‏ این دو تزکیه در یک آیه در کنار هم جمع شده اند تزکیه مذموم و تزکیه ممدوح‏‎ ‎الم تر الی الذین یزکون انفسهم‏ این تزکیه مذموم است به معنای خودستایی «‏بل لِلهِ یزکی من‎ ‎یشاء‏» این تزکیه ممدوح است. اگر خدا کسی را ستود و او را به خودستانی موفق کرد آنگاه دربارۀ‏‎ ‎‏او ستایش می کند. ‏

‏مطلب بعدی آن است که یکی از بیانات نورانی امام راحل در همان کتاب شریفۀ مصباح این‏‎ ‎‏است که علم دو قسم است یک وقتی است علم به صورت علم حصولی تصور و تصدیق فکر و‏‎ ‎‏اندیشه است این گاهی به عمل می نشیند گاهی به عمل نمی نشیند گاهی یک وقتی علم، علم‏‎ ‎‏شهودی است با تزکیه همراه است. آن را از آیه «‏وَ عَلَّمَ ٰادَمَ الْاَسْمٰاءَ کُلَّهٰا‏» ‏‎[1]‎ ‏مدد می گیرد فرمود‏‎ ‎‏تعلیم اسماء این نیست که نامهای اشیاء را خدا یاد انسان کامل بدهد یا براهین حصولی برای‏‎ ‎‏تحقق عالم آدم افاضه بکند یک کسی را از راه علم حصولی تصور و تصدیق منطق و فلسفه عالم‏‎ ‎‏بکند نه بلکه یک علم شهودی است که به عمل آمیخته است. فرمود این ایداع حقایق است‏‎ ‎‏همانطوری که در آن اصل مبنای اول فرمود لِعمری قسم به حیات خودم به عمر خودم قسم اگر‏‎ ‎‏کسی دربارۀ این کلمات بزرگ عرفا و اشارات اهل معرفت فکر کند این از مصادیق روایت است‏‎ ‎‏که تفکر ‏ساعةٍ خیرٌ من عبادةٍ سبعین سنه‏. این جا هم همان بیان نورانی را دارد که تعلیم اسماء‏‎ ‎‏ایداع یعنی به ودیعه نهادن این حقیقت در درون انسان در فطرت انسان است. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 16

این تعلیم هدف اصلی انبیاء بود و این تعلیم هدف اصلی وارثان انبیاء بود که امام راحل این‏‎ ‎‏گونه تعالیم را بدنبال داشت، یعنی یک علمی است که با تزکیه آمیخته است دور نیست جدای از‏‎ ‎‏تزکیه نیست ما همانطور که عالم بی عمل داریم عامل بی علم هم داریم این ها کاملاً از هم جدا‏‎ ‎‏هستند. وقتی که علم حصولی باشد ممکن است به عمل ننشیند ولی اگر علم شهودی باشد‏‎ ‎‏ممکن نیست به عمل ننشیند چون متن واقع را انسان می بیند بی گانه در تلاش و کوشش است که‏‎ ‎‏ما را خلع سلاح کند در انقلاب یک جور حمله داشت در جنگ تحمیلی یک جور حمله الان که‏‎ ‎‏زمان بازسازی است بعنوان تهاجم یا شبیخون فرهنگی یک جور دیگر حمله دارد. بیگانه با تعلیم‏‎ ‎‏ما خیلی مخالف نیست (البته تا می تواند پیشرفت علمی ما را هم می گیرد) ولی اساس کار این‏‎ ‎‏است که با تزکیه ما مبارزه کند یک بیان نورانی در قرآن کریم هست و آن این است که (‏وَدَّ الَّذینَ‎ ‎کَفَرُوا لَوْ تَغفُلُونَ عَنْ اَسْلِحَتِکُمْ‏)‏‎[2]‎‏ عنی کافران علاقمندند که شما از سلاحتان غافل باشید، این‏‎ ‎‏یک اصل در جنگ کوچک جهاد اصغر سلاح آهن است حالا یا هوایی یا دریایی و یا زمینی آن‏‎ ‎‏که آهن برنده تری دارد حرف آخر را می زند در جنگ کوچک ولی در جهاد اکبر سلاح آه است نه‏‎ ‎‏آهن ما اگر بخواهیم آدم خوبی باشیم آه مند باشیم باید صاحب درد باشیم نه آهن دار. شما در‏‎ ‎‏بیانات نورانی حضرت علی صلوةالله و سلامه علیه در دعای کمیل (در هر شب حالا اگر توفیق‏‎ ‎‏پیدا کردید در جمع اگر نشد تنها مثنی و فرادی این دعای کمیل را فراموش نکنید) می بینید که‏‎ ‎‏حضرت امیر فرمود پیش از چهل سال است که دارم شمشیر می زنم فرمود در جهاد اکبر در مبارزۀ‏‎ ‎‏با نفس در مسئله تزکیه تنها سلاح آه است نه آهن و سلاحهُ البکاء آن که اهل گریه نیست این‏‎ ‎‏بازنده است در تهاجم فرهنگی و در شبیخون فرهنگی دشمن می خواهد ما از اسلحه غافل باشیم‏‎ ‎‏(‏وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغفُلُونَ عَنْ اَسْلِحَتِکُمْ وَ اَمْتِعَتِکُمْ‏) وقتی شما از سلاحتان غافل بودید او‏‎ ‎‏حمله می کند و می برد او در انقلاب خواست خلع سلاح بکند نشد، بعد از انقلاب این جنگ‏‎ ‎‏تحمیلی هشت ساله را آزمود دید نشد، انفجارهای داخل و خارج را آزمود دید نشد، مردم از‏‎ ‎‏شهادت هراسی ندارند چون باورشان این است که یک قدم بر خویشتن نه آن دگر در کوی‏‎ ‎‏دوست. ‏

‏گاهی انسان یک شهیدی را می بیند در خونش می غلتد خیال می کند آن در جان کندن است،‏‎ ‎‏در فشار می بیند این چنین نیست او اگر می توانست حرف بزند به تعبیر صحیح تر ما اگر‏‎ ‎‏می توانستیم حرف او را گوش بدهیم می دیدیم همان بیان نورانی سیدالاستاد مرحوم علامه ‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 17

طباطبایی را به گوش ما می رساند شما دیدید یک آدم گرمازده در یک استخر خنک شنا می کند‏‎ ‎‏چقدر لذت می برد او که فشار جان دادن ندارد همان لحظه اول خمپاره یا گلوله خورد احساس‏‎ ‎‏درد کرد تمام شد از آن مرحله که از دار دنیا به برزخ می رود در این دالان ورودی به اصطلاح حالت‏‎ ‎‏احتضار او هیچ فشاری ندارد مردان الهی در هنگام مرگ هیچ فشاری احساس نمی کنند چون این‏‎ ‎‏یک عذاب است و عذاب برای مردان الهی نیست. ‏

‏مهمترین عامل در پیروزی نهایی در شبیخون تهاجم فرهنگی همین مسلح بودن است، و‏‎ ‎‏سلاحهُ البکاء این گریه را دشمن می خواهد از ما بگیرد دید در انقلاب 15 خرداد را بر مردم‏‎ ‎‏تحمیل کرد هزارها نفر را کشت مردم اشک نریختند البته یک اشک عاطفی بود که تمام شد ولی‏‎ ‎‏ملت نگریست، هشت سال جنگ را تحمیل کردند شما بعضی قبور را مزارها را بررسی می کنید‏‎ ‎‏بنده که دیده ام گاهی یازده نفر از یک خانواده در این جریان بمباران مناطق مسکونی در همین‏‎ ‎‏تهران شربت شهادت نوشیدند یازده نفر یعنی یک نسل پدر، مادر، فرزندان، برادر و خواهر همه‏‎ ‎‏یک جا جمع بودند و این موشک آمد و یک نسل منقرض شد بستگان دور این ها هم اظهار‏‎ ‎‏شکایت نکردند بعضی از قبرستان ها یازده قبر از خانواده است، خوب این ملت ننالید آن که‏‎ ‎‏افسانه ای سرود، بخوردم ز تو هشت تیر خدنگ ننالیدم از بهر ناموس ننگ آن قابل طرح در مقابل‏‎ ‎‏انقلاب نیست گاهی انسان یک نسل را فدا می کند و نمی نالد گریه نمی کند اما وقتی در پیشگاه‏‎ ‎‏ذات اقدس اله در مقابل این نفس هوس باز قرار می گیرد باید مسلح بشود یک انسان آه دار دل‏‎ ‎‏شکسته اهل وارستگی است و سلاحهُ البکاء خوب این هم یک مقدمه، پس در این آیه آمده‏‎ ‎‏است که دشمن می خواهد شما بی سلاح باشید نه سلاح نظامی یعنی آن چون این آهن را شما‏‎ ‎‏داشته باشید بیشترش را او دارد، دیگر او خیلی علاقه ندارد که شما این سلاح ها را نداشته باشید‏‎ ‎‏چون پیشرفته ترین سلاحها را او دارد بر فرض این سلاح را شما داشته باشید او نگران نیست. آن‏‎ ‎‏سلاحی که شما را پیروز می کند آن را می خواهد از دست شما بگیرد. ‏

‏پس یک مقدمه در قرآن است (‏وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغفُلُونَ عَنْ اَسْلِحَتِکُمْ وَ اَمْتِعَتِکُمْ‏) مقدمه‏‎ ‎‏دیگر در بیان نورانی امیرالمومنین سلام الله علیه در دعای کمیل به سلاحهُ البکاء و آثار این‏‎ ‎‏هماهنگی قرآن و عترت این است که وقتی انسان مسلح و مزکّی است که اهل ناله باشد نه در‏‎ ‎‏برابر دنیا و فُرومایگی دنیا بلکه در مقابل ذات اقدس اله فروتنانه می نالد. چنین علمی را امام‏‎ ‎‏راحل رضوان الله تعالی علیه علم خلفای الهی می داند، می گوید این علم با تزکیه آمیخته است‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 18

هماهنگ است یک وقت انسان عالم است مواظب است که به علمش عمل کند همیشه باید‏‎ ‎‏مواظب باشد اهل محاسبه باشد، مواظبت بکند، و علم را به عمل برساند. یک وقت است نه‏‎ ‎‏یک علمی دارد که با تزکیه هماهنگ است یعنی دو تا لفظ است دو تا مفهوم است و یک‏‎ ‎‏مصداق، این رنجی ندارد. به این جا رسیدن سخت است، ولی از این که به بعد انسان با آسانی کار‏‎ ‎‏خیر انجام می دهد در قرآن فرمود بعضی ها به جایی می رسند به آسانی کارهای خیر را انجام‏‎ ‎‏می دهند. (‏فَاَمّٰا مَنْ اَعْطٰی وَ اَتَّقَیٰ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنیٰ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْریٰ‏)‏‎[3]‎ ‏خیلی به آسانی کار‏‎ ‎‏خوب انجام می دهند یعنی مقابل حرام که قرار گرفت خیلی به آسانی نگاه نمی کند پیشنهادهای‏‎ ‎‏حرام که به او داده شد خیلی به آسانی می گذرد. چنین کسی تعلیم و تزکیه اش یک جا است‏‎ ‎‏دیگران باید به زحمت این تعلیم را به تزکیه مرتبط کنند، بگویند خدایی هست، قیامتی هست،‏‎ ‎‏حسابی هست، و من باید پرهیز کنم، ولی اگر کسی به آن علم شهود رسید این علمش همان تزکیه‏‎ ‎‏و تزکیه اش همان تعلیم است. چنین علمی مطلوب است، و این علم مقدور وارثان الهی هست‏‎ ‎‏این را امام راحل به عنوان مبنا و اصل در همان کتاب شریفۀ مصباح بازگو می کند. کسانیکه‏‎ ‎‏فرزندان آدمند چنین علمی را دارند این پیام قرآنی که می گوید یا بنی آدم، یا بنی آدم یک پیام‏‎ ‎‏افتخارآمیز است یک وقت قرآن می فرماید ‏یا ایها الناس‏، این ایها الناس خطاب عمومی است و‏‎ ‎‏پیام خاصی ندارد. یک وقت می فرماید یا بنی آدم شما بالاخره فرزندان آدمید شما فرزندان‏‎ ‎‏خلیفه الله هستید مثل این است که یک وقت بگویند آقایان، برادران، خواهران این تعبیر پیامی‏‎ ‎‏ندارد. یک وقت می گوییم آقایان، دانشمندان، دانشگاهیان این یک پیام دارد. یعنی شما اهل‏‎ ‎‏دانش هستید، از شما توقع دیگر است. قرآن یک وقت می گوید یا ایها الناس این پیامی ندارد،‏‎ ‎‏یک وقت می فرماید یا بنی آدم، یعنی شما فرزندان آدم خلیفةالله هستید. و ما به شما علمی‏‎ ‎‏دادیم که با عمل آمیخته است که به آسانی کار خیر انجام می دهید و این راه برای شما باز است.‏‎ ‎‏خیلی سخت نیست چه اینکه اگر خدای ناکرده راه دیگری را کسی طی کرد به آسانی خلاف‏‎ ‎‏می کند (‏وَ امّٰا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنیٰ. وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنیٰ فَسَنُیَسِّّرُهُ لِلْعُسْریٰ‏)‏‎[4]‎‏ بعضی ها به آسانی‏‎ ‎‏دستشان از آستین گناه دراز می شود. آنها تیرگانی هستند که تیرگی در آنها رسوخ کرده مطلب دیگر‏‎ ‎‏آن است که اصل و مبنای سوم امام راحل رضوان الله علیه وجود یک انسان جامعی است که همۀ‏‎ ‎‏اسماء الهی را ارائه کند. او انبیاء و مرسلین را و اولیاء را تنها از چهرۀ کلام و حکمت نمی نگرد که‏‎ ‎‏ما پیامبری می خواهیم جامعۀ ما را اصلاح کند، قوانین الهی را برای ما بعنوان زادراه بیاورد، و‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 19

‏مانند آن او خلیفه طلب می کند که کل عالم را اصلاح کند بین اسماء الهی تعدیل برقرار کند‏‎ ‎‏مشکلات ملائکه را هم حل کند. چون یک عارف پیامبر را برای این نمی خواهد که جامعه را‏‎ ‎‏برین کند او می خواهد خلیفةالله باشد فی الارض والسماء یعنی هم برای انسان ها خلیفه خدا‏‎ ‎‏باشد و هم مشکل ملائکه را هم حل کند ملائکه اگر کارهای علمی دارند، کارهای عملی دارند او‏‎ ‎‏باید تدبیر کند و رهنمود بدهد چون معلم آنها است اگر کسی معلم ملائکه است باید مشکلات‏‎ ‎‏شاگردان خود را برطرف بکند لذا ایشان می فرمایند وجود یک انسان کامل بعنوان خلیفةالله هم‏‎ ‎‏برای این لازم است که جوامع بشری را اصلاح کند، هم برای آن است که ملائکه را تعلیم بدهد و‏‎ ‎‏مشکلات آنها را هم حل کند. اگر ما فرزندان چنین آدمیم خوب چرا بجایی نرسیم که فرشتگان از‏‎ ‎‏ما مدد بگیرند این راه باز است نسبت به تودۀ ماها و امّا خیلی از ملائکه اند که خدمتگزار‏‎ ‎‏انسان های وارسته اند، این راه برای جوامع انسانی باز است اگر کسی خلیفةالله را در حد والایی او‏‎ ‎‏می نگرد. ‏

‏مطلب دیگری که از امام راحل رسیده است آن است که ما هر مرحله ای که رسیدیم نسبت به‏‎ ‎‏آن مرحله قبل از رسیدن باید علاقمند باشیم ولی بعنوان مقدمه بعد از وصول به آن مرحله باید‏‎ ‎‏آن را حجاب بدانیم این را هم در همان مصباح ذکر کرده اند. به جایی می رسیم که می بینیم برای‏‎ ‎‏نائل شدن به مقام والای تزکیه همین تعلیم که مقدمه بود حجاب ما می شود. برای اینکه بفهمیم‏‎ ‎‏عالم شده ایم یا نه یک راهی داریم. در بعضی موارد راه عادی نیست یک دانشجو برای اینکه‏‎ ‎‏بفهمد یک مطلبی را فهمیده یا نه عالم شده است یا نه پایان نامه ای می نویسد در جلسۀ دفاع در‏‎ ‎‏حضور اساتید حضور پیدا می کند اگر در دفاع موفق باشد عالم می شود وگرنه، نه. اختلاف نظری‏‎ ‎‏که بین اساتید هست آن مشکلی که از راه اختلاف و تفاوت نظر رخنه می کند اگر کسی خواست‏‎ ‎‏بفهمد حق با اوست و عالم واقعی شده یا نه راهش چیست؟ همیشه با این اختلاف باید بماند تا‏‎ ‎‏بعد از مرگ مشکل او حل شود یا بالاخره یک راهی هست که بفهمد او عالم واقعی است یا نه.‏‎ ‎‏فرمودند راهی هست که آدم بفهمد عالم واقعی است اگر کسی گرفتار این حجاب نبود، خودبین‏‎ ‎‏نبود، معلوم را دید نه علم و یا عالم را این شکر بکند به جایی رسیده است. اما اگر همیشه‏‎ ‎‏فرضش این است که حق با من است، من از او اعلمم حرف آخر را من می زنم، کتاب من، نوشتۀ‏‎ ‎‏من، سخنرانی من، مانند آن بهتر از دیگران است این حقیقت علم را نچشیده چون هر جا سخن از‏‎ ‎‏من است این گوینده گوینده شیطان است. شما وقتی می بینید ذات اقدس اله در جریان محاوره‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 20

بین خودش و شیطان آیاتی را فرستاده است حرف شیطان این است (‏اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ‏) من از آدم‏‎ ‎‏بهترم تا آنجا که صحبت از انا خیرٌ من زید، انا خیرٌ من امر، انا خیرٌ من بکر انا خیر من فلان این‏‎ ‎‏حرف، حرف شیطان است. برای اینکه انسان دو رذیلت دارد یا یکی در هر دو حال رذیلت دارد‏‎ ‎‏اگر دیگری بهتر بود او هم دروغ گفت هم خودستایی کرد اگر او از دیگری بهتر بود، راست گفت،‏‎ ‎‏ولی یک رذیلت دارد. آن خودستایی است. تا این در ما هست تعلیم صحیح نیست چون به تزکیه‏‎ ‎‏نرسیده طولی هم نمی کشد که این اصطلاحات از ذهن رخت برمی بندد. یک خاطره ای را از‏‎ ‎‏امام راحل رضوان الله تعالی علیه نقل کنم. ایشان در پایان سال تحصیلی برابر سنت دیرینۀ‏‎ ‎‏خودشان و سایر اساتید و مراجع قم یک موعظه و نصیحتی داشتند، معمولاً در پایان سال‏‎ ‎‏تحصیلی که طلاب متفرق می شوند آن روز فقط مؤعظه می کنند، یا اگر فقط موعظه نکنند در‏‎ ‎‏پایان درس چند جمله نصیحت می کنند ظاهراً آن روز تمام صحبت را به موعظه اختصاص دادند‏‎ ‎‏یعنی اواخر بهار فرا رسید اوایل تابستان بود درس حوزۀ علمیه قم تعطیل شد ایشان هم در‏‎ ‎‏مسجد اعظم شروع کردند به موعظه کردن، در آن موعظه این روایات را مطرح فرمودند که این‏‎ ‎‏اصطلاحات علمی یک روز از یادتان می رود، چون انسان گاهی در دوران سالمندی و فرتوتی‏‎ ‎‏همۀ اصطلاحات علمی از یادش می رود. فرقی بین حوزه و دانشگاه نیست، این مشکل دامنگیر‏‎ ‎‏بسیاری از حوزویان و دانشگاهیان است که همۀ این اصطلاحات از یاد انسان می رود. انسان به‏‎ ‎‏جایی می رسد که بخواهد یک سطر عبارت فارسی یا عربی را صحیح بخواند میسورش نیست.‏‎ ‎‏در قرآن کریم هم این خطر را هشدار داد فرمود: (‏وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ اِلیٰ اَرْذَلِ الْعُمِرُ لِکَیْلٰا یَعْلَمَ مِنْ‎ ‎بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً‏)‏‎[5]‎‏ بعضی ها عوام بدنیا آمده اند عوام می میرند وقتی انسان عوام مرد در قیامت در‏‎ ‎‏صف عوام محشور می شود او علمی را فراهم کرد برای اینکه زندگی خود را فراهم کند، یا نان و‏‎ ‎‏نامی بدست آورد، و بدست آورد، برای آخرت که نکرد تا بشود مزکّی شما اول تا آخر، آخر تا‏‎ ‎‏اول قرآن را مکرر در مکرر ببینید تدبر کنید می بینید مَن اَفْلَحَ من تعلّم اصلاً نیست. نفرمود‏‎ ‎‏رستگار شد آنکه دانشمند است، اصلاً در قرآن نیست در روایات هم نیست امّا این تعبیر با‏‎ ‎‏عبارت هایی گوناگون در قرآن کریم زیاد است ‏قَدْ اَفْلَحَ مَن تَزَکیٰ، قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکیهٰا‏ خوشا به حال‏‎ ‎‏کسی که آدم خوبی شد این در قرآن فراوان است. نه خوشا به حال کسی که دانشمند و عالم شد‏‎ ‎‏چون دانشمند و عالم شدن این مقدمه است البته اگر کسی بخواهد وارسته بشود باید بداند که‏‎ ‎‏مقدمه را باید فراهم بکند امّا همه اش سخن از این است که خوشا بحال کسی که آدم خوبی شد‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 21
‏ 

(‏قَدْ اَفْلَحَ مَن تَزَکیٰ، قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکیهٰا‏) همۀ این هاست. امّا همان جریان معروف سورۀ مبارکه‏‎ ‎‏شمس است که خدا یازده سوگند یاد کرد از شمس و ضحٰیهٰٰا تا برسد و نفسٌ و ماسویٰهٰا بعد‏‎ ‎‏فرمود قد افلح مَن زکیٰهٰا خوب این جمع بندی اساسی قرآن است در عین حالی که شما کمتر‏‎ ‎‏سوره ای قرائت می فرمائید دربارۀ عظمت علم و فایدۀ علم سخن نگفته باشد، امّا در آن‏‎ ‎‏جمع بندی هشدار می دهد که علم مقدمه ای بیش نیست، و اگر این مقدمه به ثمر نرسد از یاد‏‎ ‎‏انسان می رود. ‏

‏امام راحل رضوان الله تعالی علیه در آن جلسه موعظه فرمودند در قبر از عدۀ زیادی سئوال‏‎ ‎‏می کنند چون تلقین قبر را ملاحظه فرمودید از ابتدایی ترین مسائل اسلامی شروع می شود یعنی‏‎ ‎‏به مرده می گویند بدان مرگ حق است، خدا یکی است، پیامبر شما یکی است، قرآن تو یکی‏‎ ‎‏است، قبله تو یکی است، اگر از تو سئوال کردند قبلۀ تو کجاست بگو کعبه است، دین تو چیست‏‎ ‎‏بگو اسلام است، و کتاب تو چیست بگو قرآن است، پیامبر تو کیست بگو حضرت رسول اکرم‏‎ ‎‏صلی الله علیه و آله، این ها ابتدایی ترین مسائل اسلام است. این را در قبر از آدم سئوال می کنند‏‎ ‎‏ایشان می فرمودند خیال نکنید هر کسی می تواند جواب بدهد خوب شما در امتحان مگر الفبا را‏‎ ‎‏سئوال می کنید یا مسائل علمی و عمیق را می پرسید؟ شما از هیچ استادی در ارائه گواهی‏‎ ‎‏استادی یا از هیچ دانشجویی و یا از هیچ دکتری در پایان نامه سئوال می کنید که الف، دال، جیم،‏‎ ‎‏این ها را بنویس این ها را که سئوال نمی کنید. مسائل علمی را سئوال می کنید، خوب این ها برای‏‎ ‎‏یک مسلمان کتاب تو چیست قرآن دیگر جزء الفبای روشن اسلامی است، چرا این ها را در قبر‏‎ ‎‏سئوال می کنند، می فرمودند خیال نکنید هر کسی در قبر می تواند جواب بدهد فشار قبر آن چنان‏‎ ‎‏توان فرسا است که انسان هر چه خوانده از یادش می رود. گاهی انسان یک بیماری حصبه و مانند‏‎ ‎‏آن می گیرد و بسیاری از مسائل از یادش می رود کسی که تعلیم را با تزکیه هماهنگ نکرد یادش‏‎ ‎‏نیست که دین او چیست، بعد فرمود به اینکه در بعضی نصوص ما هست البته توی روایات معاد‏‎ ‎‏این هست که عده ای بعد از ‏احقابی‏ از عذاب یعنی بعد از سالیان متمادی که معذّب بودند آن گاه‏‎ ‎‏تازه بیادشان می آید می گویند پیامبر ما کسی است که قرآن بر او نازل شده البته نام مبارک‏‎ ‎‏پیامبر اسلام یادشان نیست امّا آن کسی که همیشه نماز می خواند و در اذان و اقامه نام مبارک‏‎ ‎‏پیغمبر را می برد در پایان نماز نام مبارک پیغمبر را می برد، این البته یادش هست. ‏

‏بنابراین نقش تزکیه آن است که مقوّم انسانیت انسان است. لذا در آیات فراوانی سخن از تزکیه‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 22

‏است (‏قَدْ اَفْلَحَ مَن تَزَکیٰ، قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکیهٰا‏) و مانند آن، بعد بوجود مبارک پیغمبر فرمود از این ها‏‎ ‎‏حقوق شرعی بگیر این ها را تطهیر کن این ها را نموّ بده (‏خُذُ مِنْ اَمْوالِهُمْ صَدَقَةً تُطَهِّّرُهُمْ وَ‎ ‎تُزَکّّیهُم‏ْ) ما اگر بخواهیم تزکیه بشویم خوب باید این درخت را حرس کرد نموّ دادن و نموّ کردن‏‎ ‎‏یک نهال بدون حرس کردن و بریدن شاخ و برگ زائد میسر نیست اصل کلی اینکه باغبان خدا‏‎ ‎‏است (‏وَاللهُ اَنْبَتَکُم مِنَ الْاَرضِ نَبٰاتاً‏)‏‎[6]‎ ‏شما درختانی هستید که خداوند در این جهان غرس‏‎ ‎‏کرده، این اگر بخواهد تزکیه بشود، بخواهد بال و پر در آورد، و به ثمر برسد باید حرس بشود‏‎ ‎‏حرس شدنش آن است که آن زائدها را بگیرد فرمود حقوق مالی این ها را از این ها بگیر که مقداری‏‎ ‎‏از متعلقات این ها کم بشود. این ها با این کار تزکیه می شوند. ‏خذ من اموالهم صدقةً تطهرهم‎ ‎تزکیهم بها‏ این راه تزکیه است در بسیاری از موارد اگر ما به سراغ کسی رفتیم او گفت من وقت‏‎ ‎‏ندارم شما وقت قبلی نگرفتید من معذورم بما برمی خورد این برخوردن نشانۀ آن است که ما‏‎ ‎‏مزکی نیستیم در سورۀ مبارکه نور فرمود اگر بدون دعوت قبلی و وقت قبلی رفتید جایی صاحب‏‎ ‎‏منزل گفت از پذیرفتن شما من معذورم اگر به شما برخورد معلوم می شود که شما اهل تزکیه‏‎ ‎‏نیستید اگر برنخورد و برگشتی بدانید که اهل تزکیه اید فرمود به اینکه و اذا قیل لکم ارجعوا اگر‏‎ ‎‏صاحب منزل گفت من معذورم از پذیرفتن شما ما که قرار قبلی نداشتیم اگر به شما برنخورد‏‎ ‎‏معلوم می شود اهل تزکیه اید، این کار عامل تزکیه شما است حالا عرایضم را جمع بندی کنم امام‏‎ ‎‏راحل رضوان الله تعالی علیه جامع بین تعلیم و تزکیه به معنای خودستانی بود نه تنها مجمع این‏‎ ‎‏دو فضیلت بود و سه اصل و سه مبنا از کتاب شریف مصباح ایشان نقل شد و هر مبنایی منبعی‏‎ ‎‏دارد شما ببینید در بخشهای حقوقی و در بخش های فقهی یک مواد حقوقی دارد که مواد را از‏‎ ‎‏مبنایی و اصولی کلی می گیرند یک منبعی دارید که این مبانی و اصول کلی را از آن منبع می گیرند‏‎ ‎‏در فقه هم همینطور است این مواد را از یک منبع استنباط می کنند آن مبانی و اصول را از منابع‏‎ ‎‏می گیرند منبع ما قرآن سنت معصومین علیه السلام عقل و اجماع است. نوع آنچه را که ایشان‏‎ ‎‏فرمودند ملاحظه فرمودید از منابع کتاب و سنت و عقل استمداد شده است قهراً پیام ایشان‏‎ ‎‏همین خواهد بود که ما تعلیم را با تزکیه هماهنگ کنیم انقلاب را هم با هماهنگی تعلیم و تزکیه‏‎ ‎‏بیمه کنیم تا ان شاءالله تنها یا شخص ما، دانشگاه ما، حوزۀ ما مشمول ‏(قد افلح من تزکی)‏ نباشد،‏‎ ‎‏بلکه جامعۀ انسانی و اسلامی ما مشمول قدافلح من تزکّی باشد و براساس ‏یعلمهم الکتاب و‎ ‎الحکمه‏ انشاءالله عمل کرده باشیم. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 23

پاورقیها:‏

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی حضرت امام خمینی(س)صفحه 24

  • . سورۀ بقره، آیه 31
  • . سورۀ نساء آیه 103
  • . سوره لیل، آیه 7
  • . سوره لیل، آیات 8 و 9 و 10
  • . سوره حج، آیه 5
  • . سورۀ نوح، آیه 17