اعتماد به نفس و مقاومت

اعتماد به نفس و مقاومت

(مصاحبه با آقای ادریس هانی، نویسنده و تحلیلگر سیاسی از کشور مراکش)

‏ ‏

‏حضور: ضمن تشکر از شرکت شما در این مصاحبه، ظاهراً جنابعالی قبل از حضور در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی در سال جاری (1395) قبلاً هم به ایران آمده اید.  ‏

‎ ‎

آقای ادریس هانی:‏ بله، من بارها به ایران سفر کرده ام. ولی هفت سال متمادی به دلایل مختلف از سفر به ایران بازماندم. بعد از آن یک بار برای شرکت در کنفرانس علمای اسلامی و رویارویی با تروریسم و گروه های تکفیری که در قم برگزار شده بود، به ایران آمدم. بعد از آن هم چند سفر علمی به ایران داشتم و اکنون نیز دعوت برای شرکت در این مراسم بزرگ را لبیک گفته و به ایران آمده ام. ‏

 

‏حضور: برداشت کلی شما از این سفرها چیست و هدف اصلی شما در سفر اخیر چه می باشد؟‏

 

هانی:‏ همه سفرهای من به ایران سفرهایی استثنایی بوده اند. در سفر به ایران می شود این کشور، فرهنگ ، سیاست، حال و آینده اش را دید. ایران این حس خاص و استثنایی را به کسانی که واردش می شوند القا می کند. در سفر به ایران، می توان دید که انقلاب چه تاثیری بر مردم این کشور داشته، چه دستاوردهایی داشته، چه کارهایی صورت گرفته و چه ارزش هایی به این انقلاب اضافه شده است. می توان مشاهده کرد که ایران درحال حاضر در حال برداشت کردن میوه های انقلاب است. انقلاب تنها در حد شعار و موضع گیری نبوده بلکه در پروژه های حقیقی و بزرگ عمرانی نمود پیدا کرده است. در رشد درک و شعور مردم ایران، می توان دید که آن ها پیروز شده و پیروزی های بزرگی را به پاس پایداری و اعتماد به نفسشان و اصرار بر مقاومت خود به دست آورده اند. همه این امور را تنها کسانی که به مقایسه گذشته و حال ‏


حضورج. 97صفحه 165

می پردازند و اهمیت جایگاه ژئوسیاسی و ژئو استراتژیک ایران را می دانند، متوجه می شوند و می فهمند که ایران چه کار بزرگی کرده است. و اینک من با این هدف به ایران آمده ام تا ببینم ایران امروز، بعد گذشت سی سال از انقلاب چه دستاوردهایی داشته است.‏

 

‏حضور: شما از چه زمانی و چگونه با امام خمینی آشنا شدید و چه برداشتی از سیره و شخصیت ایشان دارید؟‏

 

هانی:‏ من چیزهای زیادی درباره امام خمینی شنیده ام. به نظر من ایشان انسان کاملی بود که شخصیتی متکامل داشت و از هر جنبه ای که به وی بنگری جلوه های جمال و جلال الهی را در وی می یابی. ایشان شخصیتی عارفانه داشت که جلوه هایی از آن را در انقلاب اسلامی بزرگ ایران می شود دید. در واقع ایشان به میدان آمد و جهان را تغییر داد. من هنگامی که کوچک بودم با امام آشنا شدم. در آن زمان جنگ رسانه ای شدیدی ـ حتی بیشتر از الان ـ علیه امام برپا بود. روزنامه های فرانسوی ایشان را مردی شبگرد و لا ابالی معرفی می کردند. من یک روز عکس ایشان را دیدم و پرسیدم آیا این امام خمینی است؟ گفتند بله، من همان جا گفتم که از ظاهر ایشان پیداست که وی مردی خوب و صالح است، و از آن زمان تاکنون نیز نظرم تغییر نکرده است، چراکه وقتی فردی دارای باطن پاکی باشد حس او به وی حقیقت را گفته و حقیقت را در می یابد. من در سنین کودکی به خوب بودن امام پی بردم و رسانه ها نیز هرگز نتوانستند ذره ای از باورهای من را درباره این شخصیت تغییر دهند.‏

 

‏حضور: امروزه جهان اسلام، شاهد درگیری های سیاسی و نظامی فراوانی است که به ضرر همه کشورهای اسلامی است. در حالی که اگر اسلام، مبنا باشد وحدت پایه موفقیت و پیروزی مسلمانان است. اتحاد یک دستور اساسی قرآنی است. هدف امام خمینی و هدف ایران، وحدت مسلمانان است. حال به نظر شما چه موانعی اسباب بروز اختلاف و درگیری میان مسلمانان می شود؟‏


حضورج. 97صفحه 166


 

 هانی:‏ امروز منافع قدرت های استکباری در تفرقه مسلمانان است. البته، منفعت سیاسی بعضی از نیروها وبعضی از سازمان ها نیز هست که منافع خود را در از هم گسستگی ها می بینند و نه در اتحاد. این گروه ها شکست خورده اند چراکه ایران شعارش وحدت بوده و آنان وحدت به شیوه ایرانی را نمی خواهند. وحدت به شیوه ایران به معنای وحدتی دارای برنامه، اصول و ارزش است، وحدتی مبتنی بر سیاست و برد وباخت و باطل نیست. امروز امت ما به طور کلی برمبنای باطل  گرد هم جمع نمی شوند، ولی برمبنای حق نیز گرد هم جمع نشده اند. تنها امیدی که باقی است، این است که هنوز برمبنای باطل گردهم جمع نشده اند. امروز شاهد درگیری های فرقه ای هستیم که در جهان اسلام ریشه دوانده. گروه هایی هستند که شب و روز کار می کنند، و از هر چیزی برای ایجاد فتنه در جهان اسلام و شورانیدن جهان اسلام علیه ایران به این بهانه که ایران خطری برای امت است استفاده می کنند. وهمه این چیزها برای دولتی که حداقل وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی است در حد افترا است و این امر دارای نوعی دوگانگی است. آنان ‏


حضورج. 97صفحه 167

می خواهند که ایران هیچ چیزی نگوید، دخالت نکند، حضور نداشته باشد، وکاری نکند، چراکه آنان می خواهند همه کاره باشند و به نگهبانان معبد تفرقه در جهان اسلامی تبدیل شده اند. آنان پول های هنگفت را خرج می کنند چراکه خطری که امروز آنان را تهدید می کند فریاد وحدت اسلامی است، زیرا که وحدت اسلامی درخدمت منافع آنان نیست. لذا آنان مجبور به استفاده از سیاست دروغگویی، نقشه کشیدن و گمراه کردن هستند و در این میان رسانه است که نقش بزرگی بازی می کند و پول های بسیار زیادی است که برای ایجاد تفرقه پرداخت می شود. از این رو بر این باوریم که این مرحله مرحله ای بسیار مهم و حساس در حیات امت اسلامی است.‏

 

‏حضور: به نظر شما گروه هایی مانند داعش و طالبان با چه هدفی به وجود آمده اند؟‏

 

هانی:‏ طبیعتاً هنگامی که برای از هم پاشیدن جهان اسلام با هدف دستیابی به اهداف ژئوسیاسی دست زده می شود، این اقدام نیازمند برنامه ها، ایجاد شرایط، برنامه ریزی و تعیین استراتژی و بالاخره خلق گروه هایی است که دستیابی به این هدف را فراهم ساخته و به پروژه های امپریالیسمی و غربی فرصت تحقق یافتن بدهند. چراکه آنان خواهان از هم پاشیدن منطقه هستند. آنان می دانند که تاریخ سایکس ـ پیکو* روبه پایان است واین بدان معناست که آنان در حال از دست دادن جایگاه خود هستند و باید به گونه ای تاریخ بعد از سایکس ـ پیکو را در دست گرفته و به خاورمیانه بعد از آن بیندیشند، در نتیجه نقشه هایی کشیدند که همه این نقشه ها در خدمت اغراض پنتاگون بوده و به نوعی مکمل هم هستند. هر دو نقشه داعش و نقشه برنالد لویس ساخته یک نفر هستند، و آن نیز برنالد لویس شرق شناس است که نقش بزرگی در به استثمار کشیدن شرق در مسیر حمایت از سیاست های غرب و آمریکا به عنوان مشاور پنتاگون بازی کرده است. او بود که نقشه از هم پاشیدن منطقه را در آغاز دهه هشتاد میلادی و در آغاز جنگ میان عراق و ایران کشید. چراکه آنان به زمان بعد از پایان جنگ می اندیشیدند. آنان می دانستند که این جنگ طولی نخواهد کشید و پیامدهایی به همراه خـواهد داشت که همـزمان‏


حضورج. 97صفحه 168

‏با پایان تاریخ سایکس ـ پیکو خواهد بود، امریکا به مابعد از سایکس ـ پیکو می نگریست، به جهانی که در آن ثروت ها براساس خواسته خودش و به روشی که آنان تعیین می کنند، توزیع می شود، در نتیجه برای پایان دادن به سایکس ـ پیکو لازم بود نقشه جدیدی کشیده شود و به این ترتیب برنالد لویس اولین نقشه را کشید. این نقشه باید در راستای رویارویی با مقاومت بوده و در برابر آنان به هیچ وجه نرمش نداشته و بسیار خشن باشد. حال این سوال مطرح می شود که آیا اسرائیل باید این نقشه را پیاده سازی کند؟ پاسخ، خیر است. لازم بود گروهی از داخل جهان اسلام به وجود بیاید که وظیفه اش این باشد که نه تنها به کسی رحم نکند بلکه دست به ذبح کردن بزند. این تفکر برنالد لویس بود هنگامی که داشت کتابی درباره حشاشین می نوشت. متاسفانه وی از نظر علمی به دفاع از برخی امور می پرداخت اما از لحاظ سیاسی در راستای سیاست های مورد نظر دیگر، چیزی نمی گفت. از نظر من او می خواست حشاشین را به همان شیوه ای که در صدر اسلام بودند، به وجود آورد اما نمی توانست چراکه حشاشین منسوب به اسماعیلیه بودند که در نهایت به شیعیان منسوب می شدند وشیعیان در حال حاضر در گروه مقاومت هستند. در نتیجه نمی توان از دل آنان حشاشین را ساخت، از این رو به این فکر افتاد که خوارج متجددی را در جهان اسلام ایجاد کند که حالت حشاشین را دارند و به این ترتیب در خدمت اهداف و اغراض آنان باشند. او تنها وهابیت را که ساخته انگلیس است و مذهب انگلیسی سومی است که نه مذهب اهل سنت است و نه مذهب شیعه، مناسب می دید، وهابیتی که انگلیس با هدف دستیابی به اهداف خود، ایجاد کرده بود و امروز می توانست در خدمت مصالح دیگران باشد. چراکه هیچ گروهی جز داعش که زادگاهش وهابیت بوده نمی تواند در خدمت مصالح آنان باشد. به عبارتی دیگر وهابیت با هدف به وجود آوردن داعش ‏


حضورج. 97صفحه 169

ایجاد شده بود چراکه آنان می دانستند نه اهل سنت و نه شیعه در خدمت مصالح آنان نخواهند بود، در نتیجه به سوی وهابیت انگلیسی رفتند و به آن حالت حشاشین را دادند. کسانی که به انتقاد از داعش پرداخته اند، حتی سلفی ها، اظهار می کنند که داعش از لحاظ فکری مانند خوارج و از لحاظ عملی مانند حشاشین است، در نتیجه آنان حالتی ترکیبی هستند که در آزمایشگاه های امریکا و با نظارت برنالد لویس به وجود آمده اند که دارای نقشه و برنامه ای به منظور ساخت خاورمیانه ای جدید بعد از تاریخ سایکس ـ پیکو هستند. کارتر(رئیس جمهور سابق آمریکا) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران گفته بود که از صادر شدن انقلاب نترسید، چراکه وی می دید که ایران، شیعه و دیگر کشورها اهل تسنن هستند و همین اختلاف مانند دیواری است و آنان در تلاش هستند که این دیوار را بزرگ تر و وسیع تر کنند چراکه آنان به این اختلاف مذهب با دید عقایدی نمی نگرند بلکه با دید اقتصاد سیاسی می نگرند و می خواهند تا این نفاق فرقه ای در خدمتشان باشد چراکه این تفرقه به نفع آنان وبه ضرر ما است.‏

 

‏حضور: تا چند سال پیش موضوع فلسطین مهم ترین موضوع جهان اسلام بود و درواقع عامل مهم وحدت بخش مسلمانان به حساب می آمد ولی امروزه بسیاری از کشورهای عربی این مسئله اساسی جهان اسلام را از اولویت برنامه های خود خارج کرده اند. شما چه تحلیلی در این باره دارید؟‏

 

هانی:‏ بله در چارچوب فتنه ای که در طول این پنج سال و از آغاز بهار عربی شاهد آن هستیم، تلاش شد تا از طریق انقلاب به درون ملت ها نفوذ شود، چراکه انقلاب چیزی بود که جهان عرب همواره در آرزوی دستیابی به آن بوده و آنان از طریق انقلاب وارد عمل شدند و بازی ژئواستراتژیک در منطقه را در دست گرفتند. اما هدف از این بازی این بود که خودشان محبوب دل عرب ها و ملت های عربی شوند به همین دلیل بود که به میدان آمدند و انقلاب را تایید کردند. جورج بوش در دوره اخیر ریاست جمهوری خـود این سـوال را مطـرح کـرده بود ‏


حضورج. 97صفحه 170

که چرا ملت ها از ما بدشان می آید و اوباما پاسخ داد که باید همراه با ملت ها در انقلاب هایشان باشیم و اینگونه عمل کردند، و با حمایت های خود، ظاهراً حسن نیت خود را نشان دادند و درعین حال انقلاب ها را به سویی که می خواستند، کشاندند و حتی توانستند برخواسته ملت های عربی تاثیر بگذارند. به این ترتیب بود که دیدیم در طول این پنج سال، فلسطین و قدس دیگر در اولویت نیستند وهرکشوری خود را در اولویت می دانست. این درحالیست که وقتی فلسطین در اولویت بود در واقع کشورهایمان بودند که در اولویت بودند چراکه موضوع فلسطین مربوط به یک کشور خاص نبود و تمامی کشورهای عربی ـ اسلامی را شامل می شود.‏

‏بله، به مرور انقلاب ها میدان را در دست گرفتند و مسئله فلسطین به حاشیه کشیده شد، اما من بر این باورم که مسئله فلسطین هرگز از بین نخواهد رفت. این مسئله دوباره زنده می شود و اهمیت خود را باز می یابد و دوباره وحدت ساز خواهد شد یا حداقل کشورهای عربی را به خدعه های موجود در پس بهار عربی آگاه خواهد ساخت و آنان را متوجه می سازد که چه از دست داده اند، آنان را از بازی سیاسی جاری در منطقه آگاه می کند. در مجموع در شرایط فعلی امیدواریم که فلسطین دوباره به اولویت برنامه های بین المللی مسلمانان تبدیل شود.‏

 

‏حضور: آینده داعش و چنین گروه هایی  را چگونه پیش بینی می کنید؟‏

 

هانی:‏ داعش همانند هر گروه سازمان یافته دیگری بعد از یک دوره اوج گیری، شروع به ‏


حضورج. 97صفحه 171

ضعیف شدن می کند. داعش در حال حاضر نیز بسیار ضعیف است و تنها به زور پول و امکاناتی که غرب و برخی کشورهای منطقه در اختیار آنان می گذارند، پابرجا هستند و بدون این حمایت ها بسیار ضعیف هستند. دلیل این موضوع نیز بسیار آشکار است، چراکه هر موقع حمایت ها از این گروه قطع شد، این گروه پا به فرار گذاشت. چه کسی امکان عبور از مرزها، جذب جوانان به آنان و همچنین پول وسلاح در اختیار آنان قرار داده است؟ آنان در پاسخ به این سوال می گویند که این امکانات را از طریق تجارت به دست آورده اند. این درحالی است که همه ما می دانیم که اگر کسی بخواهد به طور عادی دست به تجارت بزند با مشکلات اداری و بوروکراسی های بسیار زیادی روبه رو می شود، چه برسد به گروهی که به دنبال اقتصاد سیاسی بوده و موجودیتش از سوی جهان مورد سوال است. اما با وجود همه اینها می بینیم که این گروه نفت را به راحتی معامله می کند و از مرزها به راحتی عبور می کند. این چیزی است که تنها وقتی به بازی کشورها پی ببریم خواهیم فهمید. داعش نتیجه این بازی است که از سوی همین کشورها حمایت می شود. وقتی روسیه وارد این بازی شد، داعش شروع به فرار کردن کرد اما از هر جایی که فرار می کرد، آمریکا وارد آنجا می شد و آنجا را به اشغال خود در می آورد، مثل کوبانی، بنابراین این گروه ها همواره مورد حمایت برخی کشورها بودند و هیچ جنگ واقعی علیه آنان وجود نداشته است. در این میان مقاومت دست به به کارهای بزرگی زد به طوری که امروزه داعش در حالتی از ضعف و ناتوانی در عراق و سوریه به سر می برد. من بر این باورم که این گروه در نهایت روبه زوال رفته و مانند مورچه در لانه خود مخفی خواهد شد.‏

 

‏*مارک سایکس (نماینده کشور انگلستان)، فرانسوا ژرژ پیکو (نماینده کشور فرانسه) بعد از جنگ جهانی اول بودند که بر اساس مطامع دول استعمارگر متبوع خود و با اطلاع روسیه، طی قراردادی، قلمرو دولت عثمانی را که شکست خورده بود به نحوی تقسیم کردند و از نیروها و اشخاصی حمایت کردند که همواره میان این مناطق (بخش عمده خاورمیانه) جنگ و درگیری و تنش ادامه داشته باشد. قرارداد مزبور به قرارداد سایکس ـ پیکو، معروف شده است. ‏

‎ ‎

حضورج. 97صفحه 172