فصل نهم: امور شخصی

وصیت ها

وصیت‌ها

‏وکالت به سید مصطفی خمینی ‏

تاریخ: 19 / 8 / 43

‏و بعد، نور چشم محترم که مورد وثوق اینجانب است، وکیل است از طرف حقیر در کلیۀ امورم. آنچه از وجوه از قبیل سهمین مبارکین، مُطالب هستم به ایشان بدهند برای تأمین شهریۀ طلاب محترم؛ و وکیل هستند در اخذ و دستگردان سهمین مبارکین و هر نحو وجهی که باید به من برسد، و در اعطا به محالّ مقرر خود. و وصی اینجانب هستند. و وصیتنامه ام در یکی از دفاتر موجود است. قضای چندین سال صوم به عهده دارم احتیاطاً، و دو ـ سه سال هم نماز احتیاط کنند. کتب من از مصطفی است. اثاثیۀ خانه مطلقاً از مادر مصطفی است. بقیۀ وصیتنامه ام عمل شود. مراد از «نور چشمی» که در صدر ورقه نوشته ام، فرزند بزرگم، آقا مصطفی خمینی ـ ایّده اللّه تعالی ـ است، «و أُوصِیهِ بِتَقوَی‌الله ِ و إِطَاعَةِ أَمرِهِ؛ و أَرجُو مِنهُ الدُّعَاء فِی الحَیوةِ و الوَفَاةِ‏‎».‎

صحیفه امام؛ ج1، ص431

* * *

‏وصیت به سید احمد خمینی ‏

تاریخ: 15 / 10 / 56

‏چون با کمال تأسف فرزند بزرگم که وصی بود به رحمت ایزدی پیوست لهذا وصی خود نمودم، در حال صحت و سلامت، در تاریخ بیست و پنجم ماه محرّم الحرام 1398 فرزند خود نورچشم مکرم حاج سید احمد خمینی ـ ایّده اللّه تعالی ـ را که پس از فوت و تجهیز به نحو متعارف، به اموری که توصیه می کنم اقدام و عمل نماید؛ و از خداوند تعالی توفیق و سلامت و تأیید او را خواهانم‏‎:‎


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 464

‏1‏‎ ‎‏ـ کلیۀ وجوهی که در منزل و نزد آقای خلخالی  و در قم نزد آقای اخوی  موجود است، وجوه شرعیه و سهم مبارک امام ـ علیه السلام ـ و سهم سادات عظام است، و یک فلس آنها از ورثه نیست و تکلیف آنها را در وصیت علی حده تعیین نموده ام، و ورّاث اینجانب حق معارضه با اوصیایی که امر وجوه شرعیه را به آنها واگذار نموده ام ندارند؛ و اگر نزد وکلای من در هر جا وجوهی به اسم من بوده باید برسانند به اوصیا، یا به مرجع عادل‏‎.‎

‏2‏‎ ‎‏ـ کتب و اثاثی را که از کتابخانۀ اینجانب و منزل، دولت ایران به غارت برده است اگر برگرداندند، آنچه اهدایی آقای آقا نجفی مرعشی  بوده به کتابخانۀ ایشان برگردانند و بقیه به همین کتابخانه یا سایر کتابخانه ها واگذار شود. و کتبی که از خود اینجانب غارت شده است، اگر برگشت، و کتبی که در نجف دارم در اختیار وصی است؛ هر چه مورد احتیاج اوست یا مورد احتیاج نورچشمی حسین پسر مرحوم مصطفی ـ رحمه اللّه تعالی ـ بردارند و باقی را به یک کتابخانه واگذار کنند‏‎.‎

‏3‏‎ ‎‏ـ منزل شخصی که در قم دارم ـ نزدیک باغ قلعه ـ و جزئی مِلکی که در کَمَره  دارم و نمی دانم چی است و چقدر است و آقای پسندیده اطلاع دارند، بین ورثه ـ کما فَرَضَه اللّه ـ تقسیم شود ولی ورثه موظفند مادامی که مادرشان در قید حیات است، اگر مایل باشد در آنجا اقامت کند، با او مزاحمت نکنند؛ و به عبارت دیگر سُکنی و منافع آن تا زمان حیات، حق ایشان و واگذار به ایشان نمودم و کسی حق مزاحمت ندارد‏‎.‎


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 465

‏4‏‎ ‎‏ـ اثاث البیت ـ غیر از کتاب که ذکر شد ـ واگذار نمودم پس از موت به مادر فرزندانم؛ و کسی حق مزاحمت ندارد‏‎.‎

‏5‏‎ ‎‏ـ دو ـ سه سال احتیاطاً نماز و روزه از قِبَل اینجانب قضا شود، اگر در کَمَره مِلکی دارم یا منافع شخصی در آن، بدهند و الاّ احمد تبرّع کند و مختار است در این تبرّع‏‎.‎

‏6‏‎ ‎‏ـ کتب خطی اینجانب را در صورت امکان طبع کنند؛ و اگر کسی خواست طبع کند در اختیار او بگذارند به طوری که ضایع نشود، خصوصاً کتب اخلاقی را‏‎.‎

‏7‏‎ ‎‏ـ فرزندان من عموماً و احمد خصوصاً موظفند از مادر خود اطاعت کنند و با احترام با او رفتار کنند، و رضای او را به دست آورند که خیر دنیا و آخرت آنها در آن است. و اگر خواست مستقلاً زندگی کند، در صورت امکان، اسباب آن را فراهم کنند‏‎.‎

‏8‏‎ ‎‏ـ آخرین وصیت من آن است که فرزندان من با صلح و صفا، و مهر و وفا عمل کنند و با فرزندان و عیال مرحوم مصطفی ـ رحمه اللّه ـ با کمال مهر و محبت رفتار نمایند؛ و احمد از همراهی با آنها ـ حتی المیسور و المقدور ـ مضایقه نکند‏‎.‎

‏از خداوند تعالی توفیق و تأیید همه را خواستار و امید است که خداوند تعالی همه را از شرور، خصوصاً از آلودگی به دنیا و زخارف آن، محفوظ نگه دارد. و امید آن دارم که پدر آلوده و عاصی و آثم خود را که با بار گران و گرفتاری فراوان دنیا را ترک و به سوی حضرت «قابل التّوب و غافرالذّنوب» کوچ نموده، از دعای خیر و طلب مغفرت فراموش نکنند. «إنّه خیرُ معینٍ» والحمدللّه أوّلاً و آخراً و ظاهراً و باطناً‏‎. ‎

صحیفه امام؛ ج3، ص292 ـ 294

* * *


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 466

‏وصیت به سید احمد خمینی و سایر بستگان ‏

تاریخ: 3 / 8 / 61

‏بعد در تاریخ 7 محرّم الحرام 1403 موافق سوم آبان 1361 این چند سطر را به عنوان وصیت در امور شخصیه رقم می نمایم‏‎:‎

‏پس از توصیه به ورثه و نزدیکان خود به تقوا و صبر و ثبات در جمیع امور و معاشرت محبت آمیز بین خود به نحو شایسته و عشرت به معروف با بندگان خداوند تعالی و اعراض از زخارف دنیا و توجه به خداوند متعال، فرزند خود احمد خمینی ـ ایّده‌الله تعالی ـ را وصی در امور شخصیه قرار دادم. و آنچه لازم به تذکر است در چند جمله توضیح می دهم‏‎:‎

‏1ـ من شخصاً در هیچ بانکی یا مؤسسه یا شرکتی یا غیر اینها وجهی ندارم، و آنچه در بانک‌ها یا بعض مؤسسات و غیرهما است، وجوه شرعیه است و هیچ یک از ورثۀ من در آنها حقی ندارند، و امر آنها پس از من با جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری ـ دامت برکاته ـ است و تحت نظر ایشان باید به مصارف شرعی برسد، و اگر خدای نخواسته برای ایشان حادثه ای رخ دهد، امر وجوه شرعیه با رهبر یا رهبرانی است که مجلس خبرگان تعیین می نمایند‏‎.‎

‏2ـ کلیۀ اثاث منزل که در قم و یا تهران دارم، متعلق به مادر محترمۀ فرزندان من است. بعض از آنها از شخص خودشان بوده و آنچه از من بوده است به ایشان هبه کردم و تحت ید ایشان است‏‎.‎

‏و در این جمله دو تخته قالی بزرگ است که از سهم سادات است و من به طور موقت از آنها اجازۀ استفاده داده ام. باید پس از من به مصرف سادات برسد. و بعض اثاث هم امانتی است که احمد مطلع است و به صاحبانش باید رد کند. کتاب‌هایی که در قم و تهران دارم که مقدار ناچیزی است در اختیار احمد است. اگر خودش احتیاج‏‎  ‎


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 467

‏ ‏

‏دارد بر دارد، و اگر حسین برادرزاده اش لازم دارد به او بدهد، و الاّ در یک کتابخانۀ عمومی بگذارد و وقف آن نماید. و مقداری مختصر پول نقد دارم که از وجوه شرعیه نیست و محل آن از محل وجوه جدا است و نوشته ام که آنچه در آنجا است از شخص خودم می باشد، و پس از من از ورثه است؛ ـ علی ما فرضه‌الله تعالی ـ . ممکن است در خمین ملک مختصری داشته باشم که حضرت حجت الاسلام آقای پسندیده مطلع هستند. آن هم پس از من از ورثه است‏‎. ‎

‏3ـ منزل معروف که در قم دارم، مال شخصی است که پس از من به ورثه می رسد. و وصیت من آن است که منافع آن مادامی که مادر فرزندانم حیات دارند از ایشان است و امید است فرزندان من و ایشان این وصیت را اجازه دهند که این مخدّرۀ محترمه به همۀ ما حقوق بسیار دارند. خداوند تعالی جبران فرماید و به ایشان عوض دهد‏‎.‎

‏4ـ احتیاطاً پنج سال نماز و روزه به وسیلۀ شخص موثقی قضا شود. تا حال تحریر از کسی طلبی ندارم و به کسی بدهکار نیستم. یک دانگ از خانۀ قم را به مادر فرزندانم بدهند در ازای مهر ایشان‏‎.‎

‏5ـ از احمد ـ وفّقه اللّه تعالی ـ می خواهم که کوشش خود را صرف نماید در خدمت به جمهوری اسلامی، و اگر پس از من از طرف متصدیان کاری که به شایستگی می تواند انجام دهد از او خواستند برای خدمت به اسلام و مسلمین، نه برای مقام و جهات دنیوی، رد نکند و از خدمت رو برنگرداند که در حال حاضر خدمت به این جمهوری اسلامی بر عهدۀ همه است‏‎.‎

‏6ـ از همۀ فرزندانم خصوصاً احمد می خواهم که با مادرشان به طور شایسته عمل‏‎  ‎


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 468

‏ ‏

‏کنند و از خدمت به او هر چه می توانند سر باز نزنند: و الجنة تحت اَقدام الامّهات. و از احمد می خواهم که با خویشاوندان و بستگان خود رفتار اسلامی نماید و از خدمت به آنان کوتاهی ننماید. و به حسین و مادر و خواهرش محبت بیشتر نماید، و در صورت احتیاج در صورت امکان رفع آن نماید. و امیدوارم که فرزندم حسین از اشتغال به علم و تهذیب نفس غفلت نکند و استعداد خدایی را هدر ندهد. و از فرزندم مریم ـ وفقهااللّه تعالی ـ می خواهم در حفظ اخلاق اسلامی و محبت به خویشاوندان غفلت ننماید. و از همۀ خویشاوندان و بستگان و دیگران امید عفو و طلب رحمت دارم. و السلام علی عباداللّه الصالحین‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج17، ص68 ـ 70

* * *

‏از وصیت‌نامه ‏

تاریخ: 26 / 11 / 61

‏اینجانب، روح اللّه موسوی خمینی که از کرم عظیم خداوند متعال با همۀ خطایا مأیوس نیستم و زاد راه پرخطرم همان دلبستگی به کرم کریم مطلق است، به عنوان یک نفر طلبۀ حقیر که همچون دیگر برادران ایمانی امید به این انقلاب و بقای دستاوردهای آن و به ثمر رسیدن هرچه بیشتر آن دارم، به عنوان وصیت به نسل حاضر و نسل‌های عزیز آینده مطالبی هر چند تکراری عرض می نمایم. و از خداوند بخشاینده می خواهم که خلوص نیت در این تذکرات عنایت فرماید‏‎...‎

‏ ‏

‏اینجانب که نفس‌های آخر عمر را می کشم به حسب وظیفه، شطری از آنچه در حفظ و بقای این ودیعۀ الهی دخالت دارد و شطری از موانع و خطرهایی که آن را تهدید می کنند، برای نسل حاضر و نسل‌های آینده عرض می کنم و توفیق و تأیید‏‎  ‎


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 469

‏ ‏

‏همگان را از درگاه پروردگار عالمیان خواهانم‏‎....‎

‏ ‏

‏برادران! شما این اوراق را قبل از مرگ من نمی خوانید. ممکن است پس از من بخوانید در آن وقت من نزد شما نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان برای کسب مقام و قدرتی با قلب‌های جوان شما بازی کنم. من برای آنکه شما جوانان شایسته ای هستید علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید. و از خداوند غفور می خواهم که شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و از گذشتۀ ما و شما با رحمت واسعۀ خود بگذرد. شماها نیز در خلوت‌ها از خداوند همین را بخواهید، که او هادی و رحمان است‏‎...‎

‏ ‏

‏با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. و از ملت امیدوارم که عذرم را در کوتاهی‌ها و قصور و تقصیرها بپذیرند. و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار در سدّ آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند، واللّه نگهدار این ملت و مظلومان جهان است‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج21، ص 400 ، 401 ، 403 ، 411 ، 412 ، 450 ، 451

* * *

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 470