نقش مصلحتِ نظام در فقه اسلامی

نقش مصلحتِ نظام در فقه اسلامی

حجةالاسلام دکتر حسین علی احمدی

‏ ‏

‏فقه از آن جا که با زندگی عینی و دنیای مردم پیوند دارد، خواه ناخواه فقیه را به‏‎ ‎‏مصلحت نگری و مصلحت شناسی سوق می دهد؛ به ویژه که سخن از نظام و مدیریت‏‎ ‎‏سیاسی – اجتماعی جامعه باشد و قلمرو احکامِ مورد نظر و استنباط فقهی فراخ تر از‏‎ ‎‏حوزۀ سنتی فقه و دین داری باشد و با توجه به عرصه زندگی و فرهنگِ جهانی و‏‎ ‎‏رسانه ای امروز، از نیازها و تقابلِ حیات و دیانت سربرآورد.‏

‏نویسنده در این مقاله به طرح این پرسش می پردازد که: «آیا بشر قادر به درک مصالح و‏‎ ‎‏مفاسد است؟» از آن پس مصلحت و ضرورت را تعریف کرده، از منظر فقهی میان آن دو‏‎ ‎‏رابطه «عام و خاص مطلق» تلقی می کند و در ادامه انواع احکام را به لحاظ نقش شارع‏‎ ‎‏مقدس برمی شمارد: مولوی، امضایی، ارشادی و در نهایت ولایی و حکومتی. وی‏‎ ‎‏می گوید: "بشر برای طیِّ طریقِ کمال لازم است از جهت تعلیم، دست به دامن وحی الهی‏‎ ‎‏زند." و در پایان نتیجه می گیرد که "مناطاتِ احکام و مصالح و مفاسد را عقل بشری‏‎ ‎‏فی الجمله می تواند درک کند، ولی درک همۀ مصالح و مفاسدِ احکام مولوی شرعی برای‏‎ ‎‏بشر امکان ندارد.‏

کتابچکیده مقالات کنگره امام خمینی(س) و اندیشه حکومت اسلامیصفحه 300

‎ ‎‏است."‏

‏بدین سان نیازها و مصلحت شناسی ها در نظام مبتنی بر ولایت فقیه بی پاسخ‏‎ ‎‏نمی ماند، چرا که در پرتو قرآن و سنت و خردورزی می توان مصلحت های اجتماعی –‏‎ ‎‏سیاسی جامعه را شناخت و گره گشایی کرد.‏

‏ ‏

‏ ‏

کتابچکیده مقالات کنگره امام خمینی(س) و اندیشه حکومت اسلامیصفحه 301