فصل هشتم: رفتار با گروه های اجتماعی

روحانیون و مراجع

روحانیون و مراجع 

از کتاب شرح چهل حدیث

‏من خود در علمای زمان خود کسانی را دیدم که ریاست تامّه یک مملکت، بلکه قطر ‏‎ ‎‏شیعه را، داشتند، و سیره آنها تالی تلو سیره رسول اکرم، صلّی‌الله علیه و آله، بود. جناب ‏‎ ‎‏استاد معظم و فقیه مکرم، حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی، که از هزار و سیصد و ‏‎ ‎‏چهل تا پنجاه و پنج ریاست تامه و مرجعیت کامله قطر شیعه را داشت، همه دیدیم که ‏‎ ‎‏چه سیره ای داشت. با نوکر و خادم خود هم سفره و غذا بود، روی زمین می نشست، با ‏‎ ‎‏اصغر طلاب مزاح‌های عجیب و غریب می فرمود. اخیرا که کسالت داشت، بعد از ‏‎ ‎‏مغرب بدون ردا یک رشته مختصری دور سرش پیچیده بود و گیوه به پا کرده در کوچه ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 376
‏قدم می زد. وقعش در قلوب بیشتر می شد و به مقام او از این کارها لطمه ای وارد ‏‎ ‎‏نمی آمد.‏

شرح چهل حدیث؛ ص97

*  *  *

از کتاب ولایت فقیه (حکومت اسلامی)

‏روزی مرحوم آقای بروجردی‏‎[1]‎‏، مرحوم آقای حجت‏‎[2]‎‏، مرحوم آقای صدر‏‎[3]‎‏، مرحوم ‏‎ ‎‏آقای خوانساری‏‎[4]‎‏، رضوان‌الله علیهم، برای مذاکره در یک امر سیاسی در منزل ما جمع ‏‎ ‎‏شده بودند. به آنان عرض کردم که شما قبل از هر کار تکلیف این مقدس نماها را ‏‎ ‎‏روشن کنید. با وجود آنها مثل این است که دشمن به شما حمله کرده، و یک نفر هم ‏‎ ‎‏محکم دست‌های شما را گرفته باشد. اینهایی که اسمشان «مقدسین» است ـ نه مقدسین ‏‎ ‎‏واقعی ـ و متوجه مفاسد و مصالح نیستند دست‌های شما را بسته اند. و اگر بخواهید ‏‎ ‎‏کاری انجام بدهید، حکومتی را بگیرید، مجلسی را قبضه کنید که نگذارید این مفاسد ‏‎ ‎‏واقع شود، آنها شما را در جامعه ضایع می کنند. شما باید قبل از هر چیز فکری برای ‏‎ ‎‏آنها بکنید. امروز جامعه مسلمین طوری شده که مقدسین ساختگی جلو نفوذ اسلام و ‏‎ ‎‏مسلمین رامی گیرند، و به اسم اسلام به اسلام صدمه می زنند. ریشه این جماعت، که در ‏‎ ‎‏جامعه وجود دارد، در حوزه های روحانیت است. در حوزه های نجف و قم و مشهد و ‏‎ ‎‏دیگر حوزه ها افرادی هستند که روحیه مقدس نمایی دارند؛ و از اینجا روحیه و افکار ‏‎ ‎‏سوء خود را به نام اسلام در جامعه سرایت می دهند. اینها هستند که اگر یک نفر پیدا ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 377
‏شود بگوید بیایید زنده باشید، بیایید نگذارید ما زیر پرچم دیگران زندگی کنیم، نگذارید ‏‎ ‎‏انگلیس و امریکا این قدر به ما تحمیل کنند، نگذارید اسرائیل این طور مسلمانان را فلج ‏‎ ‎‏کند، با او مخالفت می کنند.‏

ولایت فقیه؛ ص 144 ـ 145

*  *  *

در جمع روحانیون، بازاریان، دانشجویان و اقشار مختلف مردم

تاریخ: 26 / 1 / 43

‏این آقایانی که می گویند که ما مملکت را می خواهیم حفظ کنیم، ما چطور هستیم و ‏‎ ‎‏کذا هستیم، شما یادتان نیست که وقتی که متفقین آمدند اینجا، چطور فرار کردند این ‏‎ ‎‏بیچاره ها از تهران تا به یزد. اگر یک آخوند پیدا کردید فرار کرده، یک آخوند، یک ‏‎ ‎‏آخوند. آن روز که در بالای تهران طیاره ها راه افتاده بود و مردم را می ترساندند، من ‏‎ ‎‏تهران بودم؛ خدا رحمت کند مرحوم آقا شیخ حسین قمی ـ رضوان‌الله علیه ـ با ایشان ‏‎ ‎‏در آن میدان شاپور، آنجاها بودیم؛ ایشان سبیلش را چاق کرده بود با کمال طمأنینه، ‏‎ ‎‏اصلش کأنه خبری نیست من هم مثل او، هیچ ابداً، کأنه خبری نیست. این بیچاره ها، ‏‎ ‎‏این نظامی‌هایی که می گویند این قدر ما کذا هستیم و کذا هستیم و برای مملکت چه ‏‎ ‎‏می کنیم، اینها وقتی که پای استفاده و پای بردن منافع و پای زورگویی هست، این ‏‎ ‎‏طورند. خدا نکند که یک روزی یک ورقی برگردد؛ اول کسی که فرار کند همین ‏‎ ‎‏نشان‌دارها هستند، و ما هستیم الحمدلله اینجا تا آخرش؛ مگر اینها بیایند بگیرند ما را ‏‎ ‎‏ببرند، ما باز هستیم...‏

‏و من یک نصیحت می کنم به بچه های طلاب؛ طلاب جوان که تازه آمده اند و حاد و ‏‎ ‎‏تندند؛ و آن این است که آقایان، متوجه باشید اگر چنانچه شَطْر کلمه ای به یک نفر از ‏‎ ‎‏مراجع اسلام، شطر کلمه ای اهانت بکند کسی به یک نفر از مراجع اسلام، بین او و ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 378
‏خدای تبارک و تعالی ولایت منقطع می شود... اگر کسی به من اهانت کرد، سیلی به ‏‎ ‎‏صورت من زد، سیلی به صورت اولاد من زد، و‌الله تعالی راضی نیستم در مقابل او ‏‎ ‎‏کسی بایستد دفاع کند؛ راضی نیستم... ‏

‏من که اینجا نشسته ام دست تمام مراجع را می بوسم؛ تمام مراجع اینجا، نجف، سایر ‏‎ ‎‏بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همه علمای اسلام را من می بوسم. مقصد ‏‎ ‎‏بزرگتر از این است آقا. من دست برادری دراز می کنم به تمام ملت‌های اسلام، به تمام ‏‎ ‎‏مسلمین دنیا؛ در شرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند، من از اینجا دست برادری ‏‎ ‎‏دراز می کنم و دست آنها را می فشارم.‏

صحیفه امام؛ ج1، ص 302، 306، 307 ـ 308  

*  *  *

در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه نجف 

تاریخ: قبل از شهریور 46 

‏من متأسفم که یک نفر جوان ـ از اروپا آمده بود اینجا، یا یکی دو دفعه با من ‏‎ ‎‏ملاقات کرد، و شاید هفت ـ هشت روز، پنج ـ شش روز، هفت ـ هشت روز، یک ‏‎ ‎‏همچو چیزی، خیلی کم اینجا بود، به یکی از آقایان گفته بود ـ به من صحبتی نکرد ـ به ‏‎ ‎‏یکی از آقایان گفته بود که خوب شد که من که آخوندزاده ام آمدم نجف، اگر یک کس ‏‎ ‎‏دیگری می آمد و این وضع را می دید چه می کرد؟! من نمی دانم که در این چند روز، در ‏‎ ‎‏این چهار ـ پنج روز، یک نفر، یک نفر آدم محصل خارجی که از سنخ ما هم نیست، ‏‎ ‎‏ولو پدرش از سنخ ماست، خودش از سنخ ماها نیست، این در این حوزۀ مبارکه چی ‏‎ ‎‏دیده است! با چه اشخاصی تماس پیدا کرده، آنها چه مطالبی به این آدم گفته اند که باید ‏‎ ‎‏اظهار تأسف کند یک نفر آدم محصل جدید. اظهار تأسف کند از اینکه چرا وضع نجف ‏‎ ‎‏اینطور است!... ‏


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 379
‏من خودم دیده ام این مطلب را که در بعضی از شهرستان‌هایی که در ایام تابستان ما ‏‎ ‎‏می رفتیم، بعضی از شهرستان‌ها را من می دیدم که اینها بسیار مؤدب به آداب، جامعۀ ‏‎ ‎‏آنجا مؤدب به آداب شرع هستند ـ مثل محلات که آن وقت‌ها این جور بود ـ انسان ‏‎ ‎‏وقتی ملاحظه می کرد می دید که عالِم خوبی آنجا بوده. چند تا ملاّی متدین خوب اگر ‏‎ ‎‏در یک جامعه ای، در یک شهری، چند نفر ملاّی متوجه به دیانت، عاقل و عامل به علم ‏‎ ‎‏خودش باشد، لازم نیست موعظه کند اصلاً، خود وجود او موعظه است. ما اشخاصی را ‏‎ ‎‏دیدیم که خودِ وجودشان در انسان تأثیر می کرد. ملاّهایی یکوقتی در قم بود[ند] که ‏‎ ‎‏خودِ وجودشان، اصلاً انسان وقتی نگاه می کرد به او ـ همان نگاه ـ موعظه بود. از آن ‏‎ ‎‏طرف، ما الآن می بینیم که، تهران را من یک قدری اطلاع دارم؛ محلات مختلف تهران ‏‎ ‎‏فرق دارد، یک گوشه می بینید که یک آدم منحرف آنجا معمم است یا امام جماعت شده ‏‎ ‎‏است، یک طایفه ای را منحرف کرده است! این گندش چقدر است؟ همان گند است که ‏‎ ‎‏اینجا به مشام می رسد. این گندی است که ما در دنیا تهیه می کنیم؛ نه یکی یک گندی را ‏‎ ‎‏به ما اضافه بکنند؛ این گند خود ماست. هر چه در عالم آخرت واقع می شود، یک ‏‎ ‎‏چیزی است که از اینجا ما تهیه کرده ایم و وارد می کنیم در عالم آخرت. به ما یک ‏‎ ‎‏چیزی خارج از عملمان نمی دهند؛ اعمال ماست اینها....‏

‏من همه اش خوف ـ خیلی خوف ـ از این مطلب دارم که یک اشخاصی در بین این ‏‎ ‎‏جمعیت‌ها پیدا می شود، پیدا شده باشد. ممکن هم هست که اینجا توی مدرسه ها نباشد، ‏‎ ‎‏توی مدرسه ها ممکن است اصلاً نباشد، همه اشخاص مهذب و خوب باشند لکن او به ‏‎ ‎‏وسایط، وسایط به واسطه، واسطه به واسطه برسد به اینکه تکلیف شرعی درست کنند! ‏‎ ‎‏تکلیف شرعی من این است که باید چه بکنم، تکلیف شرعی او هم این است که باید ‏‎ ‎‏چه بکند! با این تکلیف شرعی یک فسادی در حوزۀ نجف ایجاد بکنند...‏

‏من تکلیفم این بود که امروز به آقایان این مطالب را عرض بکنم، و آن مقداری ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 380
‏که از قِبَل من است ابلاغ بکنم به آقایان که آقایان خیلی توجه داشته باشند این نحو ‏‎ ‎‏کارها که انجام می گیرد، یا بنا دارند انجام بدهند یا امثال ذلک، اینها به ضرر آبروی ‏‎ ‎‏خودشان تنها تمام نمی شود؛ به ضرر آبروی یک جامعه تمام می شود، به ضرر ‏‎ ‎‏آبروی یک ملت تمام می شود، به [ضرر] اسلام تمام می شود. و شما خیلی مسئولید ‏‎ ‎‏در این باب اگر چنانچه جلوی مفاسد را نگیرید. دست بردارید از اینطور اختلافات ‏‎ ‎‏جزئی و امثال این اختلافات جزئی که خیلی مبتذل است! بسیار مبتذل است! مبتذل! ‏‎ ‎‏خودمان این را نمی فهمیم چقدر مبتذلیم. ما مبتذلیم! ما یک اشخاصی هستیم که ‏‎ ‎‏جامعه هم، کأَنه دنیامان را رأس خودمان قرار داده ایم. حب نفس ما... چیزی دست ‏‎ ‎‏ما نیست! همه را از دست ما گرفته اند. ما را زیر یک مدرسه ای، کنج یک مدرسه ای، ‏‎ ‎‏یک خانه ای، کنج یک خانه [گذاشته اند]! سر این مدرسه، سر این کنج خانه دعوا ‏‎ ‎‏کنیم! سر چی دعوا کنیم؟ این دعوا دارد؟! این حرف‌ها چیست آقا؟ شما با نظر ‏‎ ‎‏رحمت نگاه کنید به بندگان خدا. خوب، هر کسی حق دارد خوب یک کاری بکند، ‏‎ ‎‏به شما چه اگر خلاف شرع است؟... امر به معروف و نهی از منکر برای شما... امر ‏‎ ‎‏به معروفش کنید، دعوا و چیز دیگر لازم نیست.‏

صحیفه امام؛ ج2، ص 15 ـ 17 ، 26 ـ 28  

*  *  *

در جمع روحانیون، طلاب، و ایرانیان مقیم عراق

تاریخ: 10 / 8 / 56

‏من با تمام این جناح‌هایی که هستند و برای اسلام خدمت می کنند، چه جناح‌های ‏‎ ‎‏روحانی که از اول تا حالا خدمت کرده اند و چه جناح‌های دیگر، از سیاسیون، از ‏‎ ‎‏روشنفکرها که برای اسلام خدمت می کنند، من به همه اینها علاقه دارم و از همه اینها هم ‏‎ ‎‏گلایه دارم. اما علاقه، باید هر مُسْلمی به اشخاصی، به گروه‌هایی که برای اسلام خدمت ‏‎ ‎‏می کنند ـ قلماً قدماً ـ برای اسلام خدمت می کنند، باید هر مسلمی، باید هر انسانی که ببیند ‏‎ ‎‏اینها برای انسانیت، برای اسلام یعنی برای انسانیت ـ اسلام مکتب انسان سازی است،  وقتی ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 381
‏که انسان ببیند که گروه‌هایی در خدمت انسان هستند، در خدمت انسانیت هستند، در ‏‎ ‎‏خدمت اسلام که انسان ساز است هستند، چاره ندارد الاّ اینکه علاقه داشته باشد به آن. این ‏‎ ‎‏اشکال نیست که علاقه مند است. از آن طرف گلایه هم هست از همه گروه‌ها گلایه ‏‎ ‎‏ارادتمندانه. اما آن گروه‌های روشنفکر و دانشگاهی و محصلین جدید و آنها ـ ایّدهم‌الله ـ ‏‎ ‎‏آنهایی که خدمتگزارند برای اسلام ـ خداوند تأییدشان کند ـ من از آنها گلایه دارم برای ‏‎ ‎‏اینکه می بینم که در نوشته هایشان، بعضی نوشته هایشان، اینها راجع به فقها، راجع به فقه، ‏‎ ‎‏راجع به علمای اسلام، راجع به فقه اسلام، اینها یک قدری زیاده روی کرده اند، یک قدری ‏‎ ‎‏حرف‌هایی زده اند که مناسب نبوده است بگویند. اینها غرض ندارند. من می دانم که غالباً ‏‎ ‎‏اینها که برای اسلام می خواهند خدمت کنند، نه این است که مغرض باشند و از روی سوء ‏‎ ‎‏نیت اینها حرفی بزنند؛ اینها اطلاعشان کم است...‏

صحیفه امام؛ ج3، ص 237 ـ 238

*  *  *

در جمع روحانیون و مردم به مناسبت چهلم شهدای19 دی قم

تاریخ: 29 / 11 / 56

‏یکی از آخوندها به من نوشته بود ـ چند سال پیش از این ـ که شما مخالفت چرا ‏‎ ‎‏می کنید با او‏‎[5]‎‏؛ تُؤْتِی الْمُلْک مَنْ تَشاء؛ خداوند هر کس را می خواهد [سلطنت می دهد]، ‏‎ ‎‏این مملکت را خدا داده [به او]؛ من جواب او را که ندادم، قابل جواب نبود اما این ‏‎ ‎‏تکذیب قرآن است. مگر فرعون را کس دیگر مُلْک به او داده بود؟ آن هم خدا به او ‏‎ ‎‏داده بود، پس چرا موسی رفت با او مخالفت کرد؟‏

صحیفه امام؛ ج 3، ص347 ـ 348

*  *  *


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 382
در جمع روحانیون، طلاب و ایرانیان مقیم عراق

تاریخ: 23 / 2 / 57

‏یکی از اقسام روابط که من سابق می خواستم در قم ایجاد بکنم و نگذاشتند ایجاد ‏‎ ‎‏بشود ـ خداوند اصلاحشان کند ان شاء‌الله. من بنا بر این گذاشتم که در تمام ایران، یک ‏‎ ‎‏روز تعطیل، یک روزْ اجتماع باشد؛ اجتماع اهل علم. یعنی فرض کنید روز شنبه یا شب ‏‎ ‎‏شنبه تهران یک اجتماع اهل علمی باشد، خراسان اجتماع اهل علمی باشد، فلان ده هم ‏‎ ‎‏اجتماع اهل علمی باشد، فلان جا هم [چنین ] باشد. این یک سازمانی ‏‎ ‎‏بود، نگذاشتند؛ ‏‎ ‎‏نفهمیدند.‏

صحیفه امام؛ ج3، ص395 ـ 396

*  *  *

مصاحبه با مجله «اشترن» 

تاریخ: 26 / 10 / 57

‏خبرنگار: قدرت حضرت عالی بر روی چه نیروی سیاسی یا بر چه تشکیلات بنیادی ‏‎ ‎‏دیگر اتکا خواهد داشت؟ تکیه شما مثلاً بر روی «جبهه ملی» است یا بر روی ‏‎ ‎‏روحانیون؟ قبلاً اظهار فرموده بودید که اینها فقها و اشخاص دیگری هستند که باید به ‏‎ ‎‏امور حکومت اشتغال یابند و آیا این اصل به همان سان که قبلاً فرموده اید عمل خواهد ‏‎ ‎‏شد؟‏

‏امام: من چنین چیزی نگفته ام که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد. روحانیون شغلشان ‏‎ ‎‏چیز دیگری است. نظارت بر قوانین البته به عهده روحانیون است و اتکای روحانیون هم به ‏‎ ‎‏ملت است نه به حزبی. و من هم به ملت اتکا دارم و به حزبی وابسته نیستم.‏

صحیفه امام؛ ج 5، ص482

*  *  *


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 383
پیام به مردم به مناسبت ترک تهران و اقامت در قم

تاریخ: 9 / 12 / 57

‏کراراً سفارش علمای اعلام و ائمۀ جماعت محترم و خطبای ارجمند و سایر ‏‎ ‎‏خدمتگزاران به شریعت مطهره را نموده ام. لازم است ملت معظم بداند که اگر خدای ‏‎ ‎‏نخواسته خللی در موقعیت این جماعت ـ که پاسداران اسلام و قرآن هستند ـ وارد ‏‎ ‎‏شود، اجانب چپاولگر به آمال خود خواهند رسید و رشتۀ امور از دست خواهد رفت. ‏‎ ‎‏روشنگری این قشر محترم بود که ملت را با روحیه اسلامی به هیجان آورد. خدمت این ‏‎ ‎‏طبقه را نباید فراموش کرد و اکنون نیز با کمک این طبقه است که در تمام کشور، ‏‎ ‎‏اوضاع رو به آرامش است. من توصیه می کنم حتی نسبت به کسانی که به من اهانت ‏‎ ‎‏نموده اند نباید تعرض شود. من از روحانیت می خواهم با برادران خود در جهت ‏‎ ‎‏گسترش مبانی مبارزاتی همکاری کنند و با آنان با مهربانی رفتار نمایند. من همه افرادی ‏‎ ‎‏را که از من غیبت کرده یا به من اهانت نموده اند، عفو نمودم و از خدای تعالی برای ‏‎ ‎‏همه طلب عفو می کنم و تقاضا دارم که آقایان ائمۀ جماعت را ـ که از قرار مسموع ‏‎ ‎‏تشریف نیاورده اند ـ به مسجد دعوت نمایند و احترام آنان را حفظ کنند. البته حساب ‏‎ ‎‏کسانی که معلوم است در خدمت دستگاه ظلم بوده اند جداست.‏

صحیفه امام؛ ج 6، ص264

*  *  *

در جمع مراجع، روحانیون و گروه‌های مختلف مردم

تاریخ: 15 / 3 / 58

‏این قدرت روحانی است که مردم را به کوچه ها می کشد. قدرت اسلام است که از ‏‎ ‎‏حلقوم روحانیت بیرون می آید. اینها را نشکنید. خدایا، تو می دانی که من برای اینکه ‏‎ ‎‏معمم هستم از روحانیت طرفداری نمی کنم. برای اینکه می دانم این قشرند، این قشرند ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 384
‏که می توانند ملت را نجات بدهند؛ این قشرند که مردم آنها را می خواهند.‏

صحیفه امام؛ ج 8، ص60

*  *  *

در جمع عشایر و نمایندگان اقشار مختلف مردم

 تاریخ: 30 / 7 / 58

‏بازی نخورید از این حرف‌های نامربوطی که می زنند و از هر طرف حمله کرده اند ‏‎ ‎‏به اینکه اسلام را از بین ببرند؛ و از هر طرف حمله کرده اند به اینکه این نهضت را از ‏‎ ‎‏بین ببرند. گاهی روحانیتش را از بین می برند؛ گاهی چه. این روحانیون بودند که شما ‏‎ ‎‏را آزاد کردند، حالا با قلم‌هایتان به ضد روحانیون قلمفرسایی می کنید؟! شما کجا بودید ‏‎ ‎‏آن وقتی که روحانیون حبس می رفتند؟ آن وقتی که پای روحانی ما را اره کردند شما ‏‎ ‎‏کجا بودید؟‏‎ ‎‏آن وقتی که با روغن پای روحانی ما را سوزاندند شما کجا بودید؟ حالا سر ‏‎ ‎‏درآوردید و حرف می زنید، و نمی دانم، به ولایت فقیه اشکال می کنید، نمی دانم مجلس ‏‎ ‎‏را می خواهید منحل بکنید؟ مگر شما قدرت این را دارید؟ توی دهنتان می زنم من! ‏‎ ‎‏دست بردارید از این حرف‌ها، از این مزخرفات. وارد بشوید در جرگه اسلام، وارد ‏‎ ‎‏بشوید در جرگه مسلمین. بگذارید که این مملکت سر و سامان پیدا بکند. او در ‏‎ ‎‏کردستان، دمکرات در کردستان، خلاف می کند، آقایان در تهران!‏

صحیفه امام؛ ج 10، ص316 ـ 317

*  *  *

دیدار با گروهی از روحانیان و علمای استان کردستان

تاریخ: 4 / 6 / 59

‏من با اینکه از طرف اطبا محدود هستم به اینکه صحبت زیاد نکنم و امروز هم یک ‏‎ ‎‏دفعه برای گروه‌های مختلفی صحبت کردم، لکن نتوانستم که حرف اطبا را قبول کنم در ‏‎ ‎‏صورتی که برادرهای ما از کردستان، از محلی که همه در زحمت بودند و خصوصاً، ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 385
‏روحانیون بزرگ کردستان اینجا تشریف آورده اند، با آنها بعض صحبت‌ها را نکنم.‏

صحیفه امام؛ ج13، ص 151

*  *  *

در جمع اصناف، بازاریان و اقشار مختلف مردم قم

تاریخ: 26 / 8 / 59

‏شاید گاهی شما یا مردم خیال بکنند که من اگر از روحانیت طرفداری می کنم برای ‏‎ ‎‏این است که من هم یک معمَّم هستم و این گروه گرایی است. و من کراراً گفتم که من ‏‎ ‎‏با هر که معمَّم است و اسم خودش را روحانی گذاشته است موافق نیستم. و من کراراً ‏‎ ‎‏گفتم که روحانی که بر خلاف مسلک روحانیت و اسلام عمل بکند و توطئه گر باشد ‏‎ ‎‏این از ساواکی بدتر است. برای اینکه ساواکی، ساواکی است و این ساواکی به صورت ‏‎ ‎‏معمَّم، و لباس روحانیت پوشیده است. قضیه این نیست که من بگویم هر که عمّامه ‏‎ ‎‏سرش هست، این مورد تأیید است. خیر، من از بسیاریشان متنفرم، و بسیاریشان را هم ‏‎ ‎‏اعتقاد به آنها ندارم. و کراراً هم گفتم که اینجاهایی که دادگاه هست، آنجاهایی که مثلاً ‏‎ ‎‏کمیته ها هستند، باید مواظب باشند که اگر یک روحانی بر خلاف [عمل ] کرد، خودش ‏‎ ‎‏را شکایت کنند وهمان روحانی را هم بیاورند محاکمه کنند. لکن مسأله این نیست که ‏‎ ‎‏با روحانیِ بد، اینها بدند. مسأله این است که با آن روحانی که جلوی انگلستان را در ‏‎ ‎‏زمان میرزای شیرازی گرفته و جلوی استبداد را در زمان مشروطه گرفته است، و جلوی ‏‎ ‎‏انگلستان را در زمان مرحوم آقا میرزا محمد تقی گرفته است، و جلوی ابَرقدرت‌ها را ‏‎ ‎‏گرفته است، با این مخالف اند... من این نصیحتی که می کنم، برای شماست و برای ‏‎ ‎‏نسل‌های آینده که بدانند این را که هر وقت یک قلم فاسدی خواست مطلق روحانیت ‏‎ ‎‏را از بین ببرد، یا به یک صورتی منزوی کند، یا روحانی که در بین ملت مؤثر است، او را ‏‎ ‎‏خواست که منعزل کند، این روی آن نقشه دارد عمل می کند. روی نقشه ای که داشتند و ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 386
‏دارند و خواهند داشت. وهمۀ ما باید بیدار باشیم. توجه داشته باشیم که این طور نشود که ‏‎ ‎‏یک وقت ما را متشتّت کنند باز. و ماها را رو به هم قرار بدهند. و یک دسته ای از آن ‏‎ ‎‏طرف و یک دسته ای از این طرف و یک دسته ای از آن طرف فریاد کنند. و یک دسته از ‏‎ ‎‏این طرف فریاد کنند. ماها را مقابل هم قرار بدهند و نتیجه را آنها بگیرند...‏

‏یادم آمد از یک نفری که من در جوانی می خواستم مشرَّف شوم حضرت عبدالعظیم؛ ‏‎ ‎‏یک نفر واعظ خیلی مقتدر، خیلی واعظ اما به اسلام خیلی کار نداشت. وقتی دید من ‏‎ ‎‏معمَّم هستم، به من گفت بیا اینجا بنشین پهلوی من. ما با اتوبوس می خواستیم تا ‏‎ ‎‏حضرت عبدالعظیم برویم. وقتی که حرف‌هایی زد و چیزهایی گفت و من هم گوش ‏‎ ‎‏کردم. تا نزدیک شد به حضرت عبدالعظیم به شوفر گفت: زود برو نماز مغرب قضا ‏‎ ‎‏می شود. با اینکه اول مغرب بود. من به او گفتم که: نماز مغرب که حالا قضا نمی شود. ‏‎ ‎‏گفت: یک روایتی دارد که اگر تأخیر بیندازند چه می شود. گفتم: خوب، آخر روایات ‏‎ ‎‏دیگری هم هست. گفت: من به آنها کاری ندارم. مسأله این است، می گوید از ‏‎ ‎‏نهج البلاغه این کلمه اش را قبول دارم باقی اش را قبول ندارم. از قرآن هم این را ‏‎ ‎‏نمی گوید، این را ندارد. از قرآن یک کلمه اش را، یک جمله را می گیرد، اما نمی داند که ‏‎ ‎‏این جمله مفسّر دارد، در خود قرآن تفسیر دارد، در روایات دارد از چیزهایی که در این ‏‎ ‎‏زمان واقع شده. این هم برای شکستن اسلام و روحانیت است.‏

صحیفه امام؛ ج13، ص 359، 364

*  *  *

دیدار با  سید حسین موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب و ائمه جمعه آذربایجان

تاریخ: 24 / 1 / 61

‏من قبلاً باید از آقایان تشکر کنم که زحمت کشیدند و از راه‌های دور تشریف ‏‎ ‎‏آوردند اینجا و من خدمتشان رسیدم. و این را من کراراً گفته ام که یکی از برکات این ‏‎ ‎‏انقلاب همین است که ما محروم بودیم از فیض زیارت آقایان در طول عمر، مگر ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 387
‏آنهایی که ـ مثلاً ـ در قم بودند. آقایانی که بعید بودند، ما محروم بودیم و حالا بحمد‌الله ‏‎ ‎‏ـ هر چند وقت یک دفعه، از علمای بلاد تشریف می آورند و ما را سرافراز می کنند و از ‏‎ ‎‏همه تشکر می کنم. و از خدای تبارک و تعالی تشکر می کنم که این توفیق برای بنده ‏‎ ‎‏حاصل شد. و امیدوارم که همه مان موفق بشویم در اینکه این راهی که ابتدایش است ـ ‏‎ ‎‏و موانع بحمد‌الله اکثراً برداشته شده است ـ ما بتوانیم ادامه بدهیم.‏

صحیفه امام؛ ج16، ص 184

*  *  *

دیدار با روحانیون، ائمه جماعات و وعاظ تهران و قم

تاریخ: 31 / 1 / 61

‏و من این یک کلمه را عرض بکنم ـ شاید قبلاً هم عرض کرده باشم ـ و آن ‏‎ ‎‏اینکه من از اول که در این مسائل بودیم و کم کم آثار پیروزی داشت پیدا می شد، ‏‎ ‎‏در مصاحبه هایی که کردم، چه با کسانی که از خارج آمدند، حتی در نجف و در ‏‎ ‎‏پاریس و چه در حرف‌هایی که خودم زدم، این کلمه را گفته ام که روحانیون ‏‎ ‎‏شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل اجرایی است ـ و چنانچه اسلام پیروز بشود، ‏‎ ‎‏روحانیون می روند سراغ شغل‌های خودشان. لکن وقتی که ما آمدیم و وارد در ‏‎ ‎‏معرکه شدیم، دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه بروید سراغ مسجدتان، این ‏‎ ‎‏کشور به حلقوم امریکا یا شوروی می رود. ما تجربه کردیم و دیدیم که اشخاصی که ‏‎ ‎‏در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالی که بعضیشان هم متدین ‏‎ ‎‏بودند، از باب اینکه آن راهی که ما می خواستیم برویم و آن راهی که ‏‎ ‎‏مستقل باشیم ‏‎ ‎‏و با نان و جو خودمان بسازیم و زیر فرمان قدرت‌های بزرگ نباشیم، آن راه، با ‏‎ ‎‏سلیقه آنها موافق نبود. و لهذا، چون آنجا دیدیم که ما نمی توانیم در همه جا یک ‏‎ ‎‏افرادی پیدا بکنیم که صد در صد برای آن مقصدی که این ملت ما برای آن، ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 388
‏جوان‌هاشان را دادند و اموالشان را دادند، نمی توانیم پیدا بکنیم، ما تن دادیم به ‏‎ ‎‏اینکه رئیس جمهورمان از علما باشد. و گاهی ـ رئیس فرض کنید که ـ نخست ‏‎ ‎‏وزیرمان هم همین طور. و در جاهای دیگر هم که قبلاً گفته بودیم، بنا نداریم این ‏‎ ‎‏طور باشد و الآن هم عرض می کنم هر روزی که ما فهمیدیم که این کشور را یک ‏‎ ‎‏دسته از این افرادی که روحانی نیستند، به آن طوری که خدای تبارک و تعالی ‏‎ ‎‏فرموده است، اداره می کنند، آقای خامنه ای تشریف می برند سراغ شغل روحانی ‏‎ ‎‏بزرگ خودشان و نظارت بر امور و سایر آقایان هم همین طور. ما این طور نیست ‏‎ ‎‏که هر جا یک کلمه ای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام، حالا ما آمدیم دیدیم این جور ‏‎ ‎‏نیست، اشتباه کرده بودیم، بگوییم ما سر اشتباه خودمان باقی هستیم. ما هر روزی ‏‎ ‎‏فهمیدیم که این کلمه ای که امروز گفتیم اشتباه بوده و ما قاعده اش این است که یک ‏‎ ‎‏جور دیگر عمل بکنیم، اعلام می کنیم که آقا این را ما اشتباه کردیم، باید این جوری ‏‎ ‎‏بکنیم. ما دنبال مصالح اسلام هستیم، نه دنبال پیشرفت حرف خودمان. به من مهلت ‏‎ ‎‏بدهید که عرایضمان را به آقایان عرض بکنم ـ بنا بر این، مسأله یک چیزی نیست ‏‎ ‎‏که آقایان به ما بگویند: شما آن روز این جوری گفتید. راست است، ما آن روز خیال ‏‎ ‎‏می کردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی هستند ‏‎ ‎‏که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا می خواهد، ببرند، آن طور اداره کنند. ‏‎ ‎‏وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم، آمدند بعضی‌شان خودشان را به ما جا زدند ـ ما ‏‎ ‎‏هم که غیب نمی دانیم. و بعضی‌شان هم خوب بودند لکن رأیشان با رأی ما مخالف ‏‎ ‎‏بود ـ ما از حرفی که در مصاحبه ها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً تا آن وقتی که این ‏‎ ‎‏کشور را غیر روحانی می تواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به ‏‎ ‎‏مقام خودشان برمی گردند و محول می کنند دستگاه‌های اجرایی را به کسانی که برای ‏‎ ‎‏اسلام دارند کار می کنند و تا مسأله این طور است که ابهام پیش ما هست، احتمال ‏‎ ‎
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 389
‏هست اگر در یک میلیون احتمال، یک احتمال ما بدهیم که حیثیت اسلام با بودن ‏‎ ‎‏فلان آدم یا فلان قشر در خطر است، ما مأموریم که جلویش را بگیریم تا آن قدری ‏‎ ‎‏که می توانیم. هر چه می خواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت ‏‎ ‎‏آخوندیسم و از این حرف‌هایی که می زنند. و البته این هم یک حربه ای است برای ‏‎ ‎‏اینکه ما را از میدان به در کنند. ما نه، از میدان بیرون نمی رویم.‏

صحیفه امام؛ ج 16، ص349 ـ 351

*  *  *

دیدار با فرمانده سپاه پاسداران، سرپرست بسیج مستضعفان، مسئولان پایگاه‌های  مقاومت و ...

تاریخ: 28 / 9 / 61

‏عده ای از روحانیون بزرگ را کشتند در زمان رضا خان. از شهرهای خودشان ‏‎ ‎‏بیرونشان کردند، بردند یک جای دور دستی آنجا نگهشان داشتند. علمای آذربایجان را ‏‎ ‎‏از آنجا برداشتند، بردند یک جای دیگر. علمای مشهد را همه را اسیر کردند، آوردند ‏‎ ‎‏تهران. یکی از بزرگترین علمای آنجا را در همین تهران ـ من خودم این را دیدم ـ که ‏‎ ‎‏توی یک خیابانی که اجازه داشت تا اینجا بیاید از خانه اش بیرون، با شبکلاه نشسته بود ‏‎ ‎‏و مردم می آمدند، می رفتند، خیلی‌ها نمی شناختند، بعضی‌ها هم می شناختند، جرأت ‏‎ ‎‏نمی کردند سلام بکنند به او. و همین را که از علمای درجه یک مشهد بود؛ مرحوم ‏‎ ‎‏«آقازاده بزرگ» که از علمای درجه یک بزرگ بود، با پاسبان توی خیابان می بردندش ‏‎ ‎‏برای محاکمه. آخرش هم کشتند او [را].‏

صحیفه امام؛ ج17، ص154 ـ 155

*  *  *

دیدار با سید علی خامنه ای (رئیس جمهور و عضو مجلس خبرگان)، علی مشکینی  

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 390
رئیس، و نمایندگان مجلس خبرگان

تاریخ: 28 / 4 / 62

‏من به سهم خودم هیچ نگرانی ندارم راجع به انقلاب. انقلاب راه خودش را پیدا کرده و ‏‎ ‎‏به پیش می رود و بستگی به وجود هیچ کس هم ندارد. این انقلاب ان‌شاء‌الله محفوظ ‏‎ ‎‏می ماند و آسیبی از خارج به او نخواهد رسید؛ لکن آن چیزی که انسان را یک قدری نگران ‏‎ ‎‏می کند، دو تا مطلب است که این مربوط به عموم روحانیت است: یک مطلب اینکه من ‏‎ ‎‏خوف این را دارم که در این انقلاب که باید روحانیت تقویت بشود و آنچه که شده است ‏‎ ‎‏به هدایت آقایان بوده است، مبادا خدای نخواسته به واسطه بعض از اعمالی که از بعض از ‏‎ ‎‏این روحانیون و معممین صادر می شود، این موجب این بشود که یک وقت یک سستی در ‏‎ ‎‏روحانیت پیدا بشود... مطلب دیگری که باز انسان را می ترساند که خدای نخواسته، مبادا این ‏‎ ‎‏انقلاب به واسطه این مطلب صدمه ببیند، و بدانید که می بیند اگر خدای نخواسته بشود، و او ‏‎ ‎‏این است که بین آقایان در بلاد اختلاف باشد.‏

صحیفه امام؛ ج18، ص 12 ـ 16

*  *  *

دیدار با فقها و حقوق‌دانان شورای نگهبان قانون اساسی

تاریخ: 20 / 9 / 62

‏پیش از انقلاب من خیال می کردم وقتی انقلاب پیروز شد افراد صالحی ‏‎ ‎‏هستند که کارها را طبق اسلام عمل کنند، لذا بارها گفتم روحانیون می روند ‏‎ ‎‏کارهای خودشان را انجام می دهند. بعد دیدم خیر، اکثر آنها افراد ناصالحی ‏‎ ‎‏بودند و دیدم حرفی که زده ام درست نبوده است، آمدم صریحاً اعلام کردم من ‏‎ ‎‏اشتباه کرده ام. این برای این است که ما می خواهیم اسلام را پیاده کنیم. پس در ‏‎ ‎‏این رابطه ممکن است من دیروز حرفی را زده باشم و امروز حرف دیگری را و ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 391
‏فردا حرف دیگری را، این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده ام باید ‏‎ ‎‏روی همان حرف باقی بمانم امروز می گویم ما دام که احکام اسلام پیاده نشده ‏‎ ‎‏است و افراد صالحی نداشتیم تا طبق اسلام عمل کنند، علما باید مشغول به ‏‎ ‎‏کارهایشان باشند.‏

صحیفه امام؛ ج 18، ص241

*  *  *

دیدار با روحانیون تهران و شهرستان‌ها، طلاب ایرانی و غیرایرانی حوزه علمیه قم

تاریخ: 16 / 2 / 64

‏اوایلی که آمدیم قم، که در آن جا چه اشخاصی بودند، شخص اول قم در جهت ‏‎ ‎‏زهد و تقوا و اینها مرحوم آشیخ ابو القاسم قمی، مرحوم آشیخ مهدی و عده دیگری، و ‏‎ ‎‏شخص نافذ آن جا و متقی، مرحوم آمیرزا سید محمد برقعی و مرحوم آمیرزا محمد ‏‎ ‎‏ارباب؛ همه اینها را من منزل هایشان رفتم. آن که ریاست صوری مردم را داشت و ‏‎ ‎‏ریاست معنوی هم داشت، با آن که زاهد بود، در زندگی مشابه بودند. مرحوم آشیخ ابو ‏‎ ‎‏القاسم؛ من گمان ندارم هیچ طلبه ای مثل او بود، زندگی اش یک زندگی ای بود که مثل ‏‎ ‎‏سایر طلبه ها، اگر کمتر نبود، بهتر نبود، کمتر هم بود. مرحوم آمیرزا محمد ارباب که من ‏‎ ‎‏رفتم مکرر منزلشان، یک منزلی داشت دوسه تا اتاق داشت خیلی ساده، بسیار ساده. ‏‎ ‎‏مرحوم آشیخ مهدی همین طور، سایرین هم همین طور، عده هم زیاد بودند آن وقت. ‏‎ ‎‏وقتی انسان در آن محیط واقع می شد که اینها را می دید، همین دیدن اینها برای انسان ‏‎ ‎‏یک درسی بود، وضع زندگی آنها برای انسان،‏‎ ‎‏یک وضعی بود، درس بود برای انسان، ‏‎ ‎‏عبرت بود.‏

صحیفه امام؛ ج19، ص251 ـ 252

*  *  *


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 392
دیدار با جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

تاریخ: 9 / 4 / 64

‏همه شما آقایان جزء اعلام و بزرگان هستید، اما مسائلی که می فرمایید، من باید از ‏‎ ‎‏شما رهنمود بگیرم و حساب این نیست که من به شما رهنمود بدهم.‏

صحیفه امام؛ ج19، ص 302

*  *  *

دیدار با اعضای تیپ 83 امام جعفر صادق (ع) مرکب از طلاب رزمی ـ تبلیغی قم

تاریخ: 28 / 8 / 66

‏من نمی دانم با چه زبانی، من نمی توانم احساساتی که دارم نسبت به شماها و ‏‎ ‎‏اخلاص و مودتی که دارم نسبت به همه قشرهای ملت و خصوصاً قشر روحانی با چه ‏‎ ‎‏زبان ادا کنم.‏

صحیفه امام؛ ج20، ص 423

*  *  *

پیام به ملت ایران به مناسبت سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطع‌نامه 598

تاریخ: 29 / 4 / 67

‏تذکر این نکته لازم است که در تمام نوشته ها و صحبت‌ها هر وقت نام «روحانیت» ‏‎ ‎‏را به میان آورده ام و از آنان قدردانی نموده ام، مقصودم علمای پاک و متعهد و مبارز ‏‎ ‎‏است؛ که در هر قشری ناپاک و غیرمتعهد وجود دارد. و روحانیون وابسته ضررشان از ‏‎ ‎‏هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است. و همیشه این دسته از روحانیون مورد لعن و نفرین ‏‎ ‎‏خدا و رسول و مردم بوده اند؛ و ضربات اصلی را به این انقلاب، روحانیون وابسته و ‏‎ ‎‏مقدس مآب و دین فروش زده اند و می زنند. و روحانیون متعهد ما همواره از این ‏‎ ‎‏بی فرهنگ‌ها متنفر و گریزان بوده اند... من اکثر موفقیت‌های روحانیت و نفوذ آنان را در ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 393
‏جوامع اسلامی در ارزش عملی و زهد آنان می دانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید ‏‎ ‎‏به فراموشی سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی ‏‎ ‎‏دنیاگرایی روحانیت نیست. و هیچ وسیله ای هم نمی تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت ‏‎ ‎‏را آلوده کند.‏

صحیفه امام؛ ج21، ص 97 ـ 99

*  *  *

نامه به آقای محمدحسن قدیری[6]   

تاریخ: 2 / 7 / 67

‏شما را نصیحت پدرانه می کنم که سعی کنید تنها خدا را در نظر بگیرید و تحت ‏‎ ‎‏تأثیر مقدس نماها و آخوندهای بی‌سواد واقع نشوید، چرا که اگر بنا است با اعلام و نشر ‏‎ ‎‏حکم خدا به مقام و موقعیت‌مان نزد مقدس نماهای احمق و آخوندهای بی‌سواد ‏‎ ‎‏صدمه ای بخورد، بگذار هر چه بیشتر بخورد.‏

صحیفه امام؛ ج21، ص 152

*  *  *

پیام به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ...(منشور روحانیت)  

تاریخ: 3 / 12 / 67

‏در شروع مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب ‏‎ ‎‏می شنیدی که شاه شیعه است! عده ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام ‏‎ ‎‏می دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که ‏‎ ‎‏پدر پیرتان از این دستۀ متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 394
‏نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان ‏‎ ‎‏غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و ‏‎ ‎‏حصار بیرون رود و در سیاست [و] حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در ‏‎ ‎‏معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم ‏‎ ‎‏بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الاّ عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک، ‏‎ ‎‏کاسه ای زیر نیم کاسه داشت و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه ‏‎ ‎‏می رفت متدین‌تر بود. یاد گرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک ‏‎ ‎‏بشمار می رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه ای آب ‏‎ ‎‏نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می گفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ‏‎ ‎‏ادامه می یافت، وضع روحانیت و حوزه ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می شد که ‏‎ ‎‏خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزه ها را حفظ نمود. ‏‎ ‎‏علمای دین باور در همین حوزه ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا ‏‎ ‎‏کردند. قیام بزرگ اسلامی مان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزه ها به ‏‎ ‎‏هر دو تفکر آمیخته اند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایه های ‏‎ ‎‏تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکی از مسائلی که باید برای طلاب ‏‎ ‎‏جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم ‏‎ ‎‏و ساده لوحان بی‌سواد، عده ای کمر همت بسته اند و برای نجات اسلام و حوزه و ‏‎ ‎‏روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته اند. اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صد در ‏‎ ‎‏صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدس نماها از میدان به در می رفت؛ ‏‎ ‎‏ترویج تفکر «شاه سایۀ خداست» و یا با گوشت و پوست نمی توان در مقابل توپ و ‏‎ ‎‏تانک ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه ‏‎ ‎‏کسی می دهد و از همه شکننده تر، شعار گمراه کنندۀ حکومت قبل از ظهور امام زمان ـ ‏‎ ‎
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 395
‏علیه السلام ـ باطل است و هزاران «إن قُلت» دیگر، مشکلات بزرگ و جانفرسایی ‏‎ ‎‏بودند که نمی شد با نصیحت و مبارزۀ منفی و تبلیغات جلوی آنها را گرفت؛ تنها راه ‏‎ ‎‏حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله اش را آماده نمود. علما و روحانیت ‏‎ ‎‏متعهد سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک می شد آماده ‏‎ ‎‏نمودند و به مسلخ عشق آمدند. اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه در عاشورای 15 ‏‎ ‎‏خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلولۀ تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر ‏‎ ‎‏تنها این بود مقابله را آسان می نمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهۀ خودی گلولۀ حیله ‏‎ ‎‏و مقدس مآبی و تحجر بود؛ گلولۀ زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر ‏‎ ‎‏از باروت و سرب، جگر و جان را می سوخت و می درید. در آن زمان روزی نبود که ‏‎ ‎‏حادثه ای نباشد، ایادی پنهان و آشکار امریکا و شاه به شایعات و تهمت‌ها متوسل شدند ‏‎ ‎‏حتی نسبت تارک الصلوة و کمونیست و عامل انگلیس به افرادی که هدایت مبارزه را به ‏‎ ‎‏عهده داشتند می دادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایی و اسارت خون می گریست که ‏‎ ‎‏چگونه امریکا و نوکرش پهلوی می خواهند ریشۀ دیانت و اسلام را برکنند و عده ای ‏‎ ‎‏روحانی مقدس نمای ناآگاه یا بازی خورده و عده ای وابسته که چهره شان بعد از ‏‎ ‎‏پیروزی روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار می نمودند.‏

‏آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر ‏‎ ‎‏نخورده است و نمونۀ بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ که در ‏‎ ‎‏تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه ها را بیش از این تلخ نکنم. ولی طلاب ‏‎ ‎‏جوان باید بدانند که پروندۀ تفکر این گروه همچنان باز است و شیوۀ مقدس مآبی و دین ‏‎ ‎‏فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده اند. آنها ‏‎ ‎‏که به خود اجازۀ ورود در امور سیاست را نمی دادند، پشتیبان کسانی شدند که تا ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 396
‏براندازی نظام و کودتا جلو رفته بودند. غائلۀ قم و تبریز‏‎[7]‎‏ با هماهنگی چپی‌ها و ‏‎ ‎‏سلطنت طلبان و تجزیه طلبان کردستان تنها یک نمونه است که می توانیم ابراز کنیم که در ‏‎ ‎‏آن حادثه ناکام شدند ولی دست برنداشتند و از کودتای نوژه‏‎[8]‎‏ سر در آوردند، باز خدا ‏‎ ‎‏رسوایشان ساخت. دسته ای دیگر از روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از ‏‎ ‎‏سیاست جدا می دانستند و سر به آستانۀ دربار می ساییدند، یک مرتبه متدین شده و به ‏‎ ‎‏روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و زندان و تبعید ‏‎ ‎‏کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس نماهای بی‌شعور ‏‎ ‎‏می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزۀ با شاه حرام است، امروز می گویند مسئولین ‏‎ ‎‏نظام کمونیست شده اند! تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ‏‎ ‎‏ظالمان برای ظهور امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ را مفید و راه‌گشا می دانستند، امروز از ‏‎ ‎‏اینکه در گوشه ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نیست رخ می دهد، فریاد ‏‎ ‎‏«وا اسلاما» سر می دهند! دیروز «حجتیه ای‏‎[9]‎‏»ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحۀ ‏‎ ‎‏مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمۀ شعبان را به نفع شاه ‏‎ ‎‏بشکنند، امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده اند! «ولایتی»های دیروز که در سکوت و ‏‎ ‎‏تحجر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت ‏‎ ‎‏عصمت و طهارت را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده ‏‎ ‎
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 397
‏است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را ‏‎ ‎‏می خورند! راستی اتهام امریکایی و روسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرام‌ها و حرام ‏‎ ‎‏کردن حلال‌ها، اتهام کشتن زنان آبستن و حِلیّت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر ‏‎ ‎‏می شود؟ از آدم‌های لامذهب یا از مقدس نماهای متحجر و بی‌شعور؟! فریاد تحریم نبرد ‏‎ ‎‏با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعن‌ها و کنایه ها ‏‎ ‎‏نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهی؟ از ‏‎ ‎‏به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همۀ اینها نتیجۀ نفوذ ‏‎ ‎‏بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه هاست، و برخورد واقعی هم با این خطرات ‏‎ ‎‏بسیار مشکل و پیچیده است. از یک طرف وظیفۀ تبیین حقایق و واقعیات و اجرای حق ‏‎ ‎‏و عدالت در حد توان و از طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژه ای به دست دشمنان کار ‏‎ ‎‏آسانی نیست.‏

‏با اینکه در کشور ما در اجرای عدالت بین روحانی و غیر آن امتیازی نیست، ولی ‏‎ ‎‏وقتی با متخلفی از روحانیت خوش سابقه یا بدسابقه برخورد شرعی و قانونی و جدی ‏‎ ‎‏می شود، فوراً باندها فریاد می زنند که چه نشسته اید، جمهوری اسلامی می خواهد آبروی ‏‎ ‎‏روحانیت را ببرد. اگر احیاناً کسی مستحق عفو بوده و بخشیده شود، تبلیغ می کنند که ‏‎ ‎‏نظام به روحانیت امتیاز بی‌جا می دهد. مردم عزیز ایران باید مواظب باشند که دشمنان از ‏‎ ‎‏برخورد قاطع نظام با متخلفین از به اصطلاح روحانیون سوءاستفاده نکنند و با ‏‎ ‎‏موج آفرینی و تبلیغات اذهان را نسبت به روحانیون متعهد بدبین ننمایند و این را دلیل ‏‎ ‎‏عدالت نظام بدانند که امتیازی برای هیچ کس قائل نیست...‏

‏ ‏

‏امروز مقابله و تجزیۀ روحانیت انقلابی به سود کیست؟ دشمنان از دیرباز برای ‏‎ ‎‏اختلاف افکنی میان روحانیون آماده شده اند. غفلت از آن، همه چیز را برباد می دهد. ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 398
‏حال اختلاف به هر شکلی باشد، بدبینی شدید نسبت به مسئولین بالا باشد یا مرزبندی ‏‎ ‎‏فقه سنتی و پویا و امثال آن. اگر طلاب و مدرسین حوزۀ علمیه با یکدیگر هماهنگ ‏‎ ‎‏نباشند، نمی توان پیش بینی نمود که موفقیت از آن کیست و اگر بر فرض محال حاکمیت ‏‎ ‎‏فکری از آن روحانی نماها و متحجرین گردد روحانیت انقلابی جواب خدا و مردم را ‏‎ ‎‏چه می دهد. ان شاءالله در بین جامعۀ مدرسین و طلاب انقلابی اختلافی نیست، اگر باشد ‏‎ ‎‏بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقه ها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم ‏‎ ‎‏انقلاب در حوزه های علمیه بوده اند ـ نعوذبالله ـ به اسلام و انقلاب و مردم پشت ‏‎ ‎‏کرده اند؟ مگر همان‌ها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیرقانونی بودن سلطنت ‏‎ ‎‏دادند؟ مگر همان‌ها نبودند که وقتی یک روحانی به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام ‏‎ ‎‏و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفی کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و ‏‎ ‎‏رزمندگان پشتیبانی ننمودند؟ اگر خدای ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویی جای آنان ‏‎ ‎‏را خواهد گرفت؟ و آیا ایادی استکبار، روحانی نماهایی را که تا حد مرجعیت تقویت ‏‎ ‎‏نموده است، فرد دیگری را بر حوزه ها حاکم نمی کنند؟ و یا آنها که در توفان پانزده ‏‎ ‎‏سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصۀ مبارزه و ‏‎ ‎‏نه غم جنگ و اداره کشور را خورده اند و نه از شهادت عزیزان متأثر شده اند و با خیالی ‏‎ ‎‏راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بوده اند می توانند در آینده پشتوانۀ انقلاب ‏‎ ‎‏اسلامی باشند؟ راستی شکست هر جناحی از علما و طلاب انقلابی و روحانیون و ‏‎ ‎‏روحانیت مبارز و جامعۀ مدرسین، پیروزی چه جناحی و چه جریانی را تضمین ‏‎ ‎‏می کند؟ جناحی که پیروز شود یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت ‏‎ ‎‏رو آورد، راستی به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت می رود؟ خلاصه اختلاف به هر ‏‎ ‎‏شکلی کوبنده است. وقتی نیروهای مؤمن به انقلاب حتی به اسم فقه سنتی و فقه پویا ‏‎ ‎‏به مرز جبهه بندی برسند، آغاز باز شدن راه استفادۀ دشمنان خواهد بود. جبهه‌بندی نهایتاً ‏‎ ‎
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 399
‏معارضه پیش می آورد. هر جناح برای حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعاری ‏‎ ‎‏انتخاب می کند، یکی متهم به طرفداری از سرمایه داری و دیگری متهم به التقاطی ‏‎ ‎‏می شود که من برای حفظ اعتدال جناح‌ها همیشه تذکرات تلخ و شیرینی داده ام، چرا که ‏‎ ‎‏همه را فرزندان و عزیزان خود می دانم البته هیچ گاه نگران مباحثات تند طلبگی در فروع ‏‎ ‎‏و اصول فقه نبوده ام ولی نگران تقابل و تعارض جناح‌های مؤمن به انقلابم که مبادا ‏‎ ‎‏منتهی به تقویت جناح رفاه طلب بی درد و نق بزن گردد.‏

‏نتیجه می گیرم که اگر روحانیون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دیر بجنبند ابرقدرت‌ها ‏‎ ‎‏و نوکرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه می دهند. جامعۀ مدرسین باید طلاب عزیز ‏‎ ‎‏انقلابی و زحمت کشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان ‏‎ ‎‏جلسه بگذارند و از طرح‌ها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابی هم مدرسین ‏‎ ‎‏عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیدۀ احترام به آنان بنگرند و در مقابل ‏‎ ‎‏طیف بی عرضه و فرصت طلب و نق زن ید واحده باشند و خود را برای ایثار و شهادت ‏‎ ‎‏در راه هدایت مردم آماده تر کنند، حال جامعه و مردم، طالب حقیقت باشند مثل زمان ما ‏‎ ‎‏که حقاً مردم بیشتر از آنچه که ما فکر می کنیم وفادار به روحانیت بوده و خواهند بود، ‏‎ ‎‏یا نباشند مثل زمان معصومین ـ علیهم السلام. اما مردم شریف ایران توجه داشته باشند ‏‎ ‎‏که نوعاً تبلیغاتی که علیه روحانیت انجام می پذیرد به منظور نابودی روحانیت انقلاب ‏‎ ‎‏است، ایادی شیطان در تنگناها و سختی‌ها به سراغ مردم می روند که بگویند روحانیت ‏‎ ‎‏مسبب مشکلات و نارسایی‌هاست؛ آن هم کدام روحانی، روحانی بی درد و بی مسئولیت ‏‎ ‎‏نه، بلکه روحانیتی که در همۀ حوادث جلوتر از دیگران در معرض خطر بوده است. ‏‎ ‎‏کسی مدعی آن نیست که مردم و پابرهنه ها مشکلی ندارند و همۀ امکانات در اختیار ‏‎ ‎‏مردم است. مسلّم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر می شود و ‏‎ ‎‏کمبودها و نیازها رخ می نماید ولی من با یقین شهادت می دهم که اگر افرادی غیر از ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 400
‏روحانیت جلودار حرکت انقلاب و تصمیمات بودند امروز جز ننگ و ذلت و عار در ‏‎ ‎‏برابر امریکا و جهانخواران و جز عدول از همۀ معتقدات اسلامی و انقلابی چیزی ‏‎ ‎‏برایمان نمانده بود. لازم به یادآوری است که ذکر شمه ای از وقایع انقلاب و روحانیت ‏‎ ‎‏به معنای آن نیست که طلاب و روحانیون عزیز در فردای این نوشته حرکت تند و ‏‎ ‎‏انقلابی بنمایند بلکه هدف، علم و آگاهی به نکته هاست که در انتخاب مسیر با بصیرت ‏‎ ‎‏حرکت کنند و خطرها و گذرها و کمینگاه‌ها را بهتر بشناسند. ‏

‏اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزه ها، اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد ‏‎ ‎‏جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ‏‎ ‎‏ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده ‏‎ ‎‏در اجتهادند. مسأله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مسأله در ‏‎ ‎‏روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا ‏‎ ‎‏کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع ‏‎ ‎‏اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که ‏‎ ‎‏قهراً حکم جدیدی می طلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای ‏‎ ‎‏مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در ‏‎ ‎‏مسائل سیاسی اظهارنظر نمی کنم. آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای ‏‎ ‎‏فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با ‏‎ ‎‏اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست‌ها و حتی سیاسیون و فرمول‌های دیکته شدۀ ‏‎ ‎‏آنان و درک موقعیت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم که در ‏‎ ‎‏حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند، از ویژگی‌های یک مجتهد جامع ‏‎ ‎‏است. یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعۀ بزرگ اسلامی و ‏‎ ‎‏حتی غیراسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 401
‏مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفۀ عملی ‏‎ ‎‏تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشان دهندۀ جنبۀ عملی ‏‎ ‎‏فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه، ‏‎ ‎‏تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تاگور است. هدف اساسی این است که ما ‏‎ ‎‏چگونه می خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای ‏‎ ‎‏معضلات جواب داشته باشیم و همۀ ترس استکبار از همین مسأله است که فقه و ‏‎ ‎‏اجتهاد جنبۀ عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد...‏

‏ ‏

‏خلاصۀ کلام اینکه ما باید بدون توجه به غرب حیله گر و شرق متجاوز و فارغ از ‏‎ ‎‏دیپلماسی حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم و الاّ مادامی که فقه در ‏‎ ‎‏کتاب‌ها و سینۀ علما مستور بماند، ضرری متوجه جهانخواران نیست و روحانیت تا در ‏‎ ‎‏همۀ مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمی تواند درک کند که اجتهاد ‏‎ ‎‏مصطلح برای ادارۀ جامعه کافی نیست. حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آیندۀ ‏‎ ‎‏جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، ‏‎ ‎‏مهیای عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه های رایج ادارۀ امور مردم در سال‌های ‏‎ ‎‏آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز ‏‎ ‎‏پیدا کند. علمای بزرگوار اسلام از هم اکنون باید برای این موضوع فکری کنند.‏

‏نکتۀ آخری که توجه به آن لازم است اینکه روحانیون و علما و طلاب باید کارهای ‏‎ ‎‏قضایی و اجرایی را برای خود یک امر مقدس و یک ارزش الهی بدانند و برای خود ‏‎ ‎‏شخصیت و امتیازی قائل بشوند که در حوزه ننشسته اند بلکه برای اجرای حکم خدا راحتی ‏‎ ‎‏حوزه را رها کرده و مشغول به کارهای حکومت اسلامی شده اند. اگر طلبه ای منصب امامت ‏‎ ‎‏جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت درامور مسلمین را خالی ببیند و قدرت اداره هم در او باشد ‏‎ ‎‏و فقط به بهانۀ درس و بحث مسئولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به هوای اجتهاد و درس ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 402
‏خوش کند، در پیشگاه خداوند بزرگ یقیناً مؤاخذه می شود و هرگز عذر او موجه نیست، ما ‏‎ ‎‏اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بی سابقۀ مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، ‏‎ ‎‏هرگز فرصت و شرایط بهتر از این را نخواهیم داشت. امیدوارم از نصایح و تذکرات ‏‎ ‎‏مشفقانۀ این پدر پیر و این خدمتگزار حقیر خود، دلگیر نشده باشید و در مظان استجابت ‏‎ ‎‏دعا با انفاس قدسیه و با دل‌های منور خود برایم دعا و طلب مغفرت نمایید. من هم از یاد و ‏‎ ‎‏دعای خیر برای روحانیت اصیل و حوزه های علمی غفلت نمی کنم.‏

‏خداوندا! توان علما و روحانیت را در خدمت به دین خود افزون نما. خداوندا! ‏‎ ‎‏حوزه های علمیه، این سنگرهای پاسداری از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پا برجا بدار. ‏‎ ‎‏خداوندا! شهدای روحانیت و حوزه ها را از نعم بیکران و رزق حضور خویش بهره مند ‏‎ ‎‏فرما. خداوندا! به جانبازانشان شفا مرحمت کن و به خانواده های شهداشان صبر و اجر ‏‎ ‎‏مرحمت فرما. مفقودین و اسراشان را هر چه زودتر به اوطانشان برگردان. خداوندا! ‏‎ ‎‏ارزش خدمت و خدمتگزاری به دین خود و به مردم را در دل و دیدگان ما افزون و ‏‎ ‎‏جاودانه نما «انک ولی النعم».‏

صحیفه امام؛ ج21، ص 278 ـ 282 ، 287 ـ 290 ، 292 ـ 293

*  *  *

‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 403

  • . سید حسین طباطبایی بروجردی.
  • . سید محمد حجت.
  • . سید صدرالدین صدر.
  • . سید محمدتقی خوانساری.
  • . محمدرضا پهلوی.
  • . از اعضای دفتر امام در قم. نک: ص 336.
  • . اشاره به اغتشاشهای حزب خلق مسلمان در شهرهای قم و تبریز. این حزب در اسفند 57 با پذیرش نظام جمهوری اسلامی و تحت حمایت آیت‌الله سید کاظم شیرازی تأسیس شد ولی ضمن مخالفت با اصل ولایت فقیه در قانون اساسی، انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی را تحریم کرد. طرفداران حزب در قم و تبریز به بهانه دفاع از آیت‌الله شریعتمداری دست به آشوب و بلوا زدند. در قم ضمن پاره کردن عکسهای امام به مغازه ها حمله برده و در تبریز، استانداری و ساختمان رادیو و تلویزیون را تصرف و بیانیه های حزب را پخش کردند. با هوشیاری مردم این شهرها، توطئه خنثی شد و با پیام امام حزب منحل گردید.
  • . کودتای نوژه. نک: ص 223.
  • . انجمن حجتیه.