فصل ششم: مسائل سیاسی و بین المللی

سازمان مجاهدین خلق

سازمان مجاهدین خلق

‏در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه نجف ‏

تاریخ: 6 / 7 / 56

‏این طایفه ای که حالا پیدا شده اند و متدینند و انسان به آنها علاقه دارد لکن اشتباه ‏‎ ‎‏کارند، مشتبه اند، انسان وقتی نگاه می کند همه کتاب‌هایشان را و همه نوشته هایشان را، ‏‎ ‎‏چیزهایی که در مجلات و در غیر مجلات نوشته اند و اینها، می بیند که اصلاً مطلبی ‏‎ ‎‏نیست؛ اسلام آمده است که آدم بسازد یعنی یک آدمی که طبقه نداشته باشد دیگر، ‏‎ ‎‏همین را بسازد؛ یعنی حیوان بسازد. اسلام آمده است که انسان بسازد اما انسان بی طبقه؛ ‏‎ ‎‏یعنی همین. یعنی در این زندگی یکجور زندگی بکنند و در این عالم یک نحو زندگی ‏‎ ‎‏بکنند؛ و یک دولت باشد و به اینها جیره بدهند، همه علی‌السّواء جیره بدهند، و همه ‏‎ ‎‏هم خدمت دولت را بکنند‏‎ ‎‏و اینها.‏

‏اینها کانّه آیات و ضروراتی که در همۀ ادیان است، آنها را ندیده می گیرند. آیات را، ‏‎ ‎‏آنقدری را که دلشان خواست و می توانند، تأویل کنند به همین مطالب و آنهایی اش که ‏‎ ‎‏دیگر نمی توانند تأویل کنند، اصلاً ذکری از آن نکنند، مَنْسی باشند. چنانچه آنها هم ‏‎ ‎‏وقتی که هرچه از آیات را که می شد برگردانی به آن معنای عرفانی که آقا فهمیده است، ‏‎ ‎‏ذکرش می کرد و برمی گرداند به همان معنای عرفانی.‏

صحیفه امام؛ ج3، ص223

*  *  *

‏در جمع گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران ‏

تاریخ: 23 / 3 / 58

‏من نجف که بودم، یک نفر از همین افراد آمد پیش من. قبل از این بود که آن ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 271
‏منافقین پیدا بشوند. پیش من، شاید بیست روز ـ بعضی‌ها می گفتند 24 روز ـ مدتی بود ‏‎ ‎‏پیش من. هر روز [می ] آمد آنجا، و روزی شاید دو ساعت آمد صحبت کرد از ‏‎ ‎‏نهج‌البلاغه، از قرآن. همه حرف‌هایش را زد. من یک قدری به نظرم آمد که این وسیله ‏‎ ‎‏است. نهج‌‌البلاغه و قرآن وسیله برای مطلب دیگری است. و شاید، باید یادم بیاورم آن ‏‎ ‎‏مطلبی که مرحوم آسید عبدالمجید همدانی به آن یهودی گفته بود. می گویند یک یهودی ‏‎ ‎‏در همدان مسلمان شده بود. بعد خیلی به آداب اسلام پایبند شده بود؛ خیلی زیاد! این ‏‎ ‎‏موجب سوءظن مرحوم آسید عبدالمجید که یکی از علمای همدان بود شده بود که این ‏‎ ‎‏قضیه چیست. یکوقت خواسته بودش، گفته بود که تو مرا می شناسی؟ گفت: بله. گفت: ‏‎ ‎‏من‏‎ ‎‏کی ام؟ گفت: شما آقای آسید عبدالمجید. گفت من از اولاد پیغمبرم؟ گفت بله. تو ‏‎ ‎‏کی؟ من یک یهودی بودم، پدرانم یهودی بودند و تازه مسلمان شده ام. گفته بود نکته ‏‎ ‎‏اینکه تو تازه مسلمان که همه پدرانت هم یهودی بودند و من هم سید و اولاد پیغمبر و ‏‎ ‎‏ملّا و این چیزها، تو از من بیشتر مقدسی، این نکته این چیست؟ من شنیدم که یهودی ‏‎ ‎‏گذاشت و رفت! معلوم شد حقه زده. یک قضیه ای بوده. می خواسته با صورت اسلامی ‏‎ ‎‏کارش را بکند. تو یهودی‌ها این گونه کارها هست. من به نظرم آمد که این قضیه ... این ‏‎ ‎‏قدر نهج‌البلاغه و خوب، من هم یک طلبه هستم؛ من این قدر نهج‌البلاغه خوان و قرآن ‏‎ ‎‏و اینها نبودم که ایشان بود! ده ـ بیست روز ماند. من گوش کردم به حرف‌هایش، ‏‎ ‎‏جواب به او ندادم؛ همه اش گوش کردم و آمده بود که تأیید بگیرد از من، من همان ‏‎ ‎‏گوش کردم و یک کلمه هم جواب ندادم. فقط اینکه گفت که ما می خواهیم که قیام ‏‎ ‎‏مسلحانه بکنیم، من گفتم نه، قیام مسلحانه حالا وقتش نیست؛ و شما نیروی خودتان را ‏‎ ‎‏از دست می دهید و کاری هم ازتان نمی آید. دیگر بیش از این من به او چیزی نگفتم. او ‏‎ ‎‏می خواست من تأییدش بکنم. بعد هم معلوم شد که مسأله همان طورها بوده. بعد هم ‏‎ ‎‏که آقایان آمدند، از ایران هم برای آنها اشخاصی سفارش کرده بودند که اینها را تأیید ‏‎ ‎
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 272
‏کنید، اینها مردم کذایی هستند، فلان، مع ذلک من باور نکردم. حتی از آقایان خیلی ‏‎ ‎‏محترم تهران سفارش کرده بودند که اینها مردم چطور هستند؛ و من باورم نیامده بود.‏

صحیفه امام؛ ج 8، ص 143 ـ 144

*  *  *

‏در جمع فرماندهان کمیته ها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خراسان ‏

تاریخ: 12 / 8 / 58

‏من نجف که بودم، یک آدمی آمد از طرف یک گروهی،‏‎[1]‎‏ و بیشتر از بیست روز  ـ ‏‎ ‎‏بعضی‌ها می گویند بیست و چهار روز ـ آنجا ماند. هر روز هم آمد پیش من. من یک ‏‎ ‎‏ساعت یا بیشتر به او مهلت دادم صحبت کرد. تمام صحبتش هم از قرآن بود و ‏‎ ‎‏نهج‌البلاغه. تمام صحبتش. من سوء ظن به او پیدا کردم و یادم آمد قصه ای که مرحوم ‏‎ ‎‏سید عبدالمجید همدانی داشته است. نقل می کنند یک نفر یهودی آمده بود پیش ایشان ‏‎ ‎‏و مسلمان شده بود. بعد از یک چند وقتی، ایشان دیده بود ایشان خیلی مسلمان شده! ‏‎ ‎‏خواسته بودش، گفته بود: تو من را می شناسی؟ گفت: بله، شما از علمایید. می دانید که ‏‎ ‎‏من، مثلاً، اولاد پیغمبر هستم؟ می دانید که من پدرانم مسلمان بودند؟ این همه، چه، چه. ‏‎ ‎‏حالا هم عالم هستم در این جمعیت؟ بله، همه اینها را می دانم خودت را هم ‏‎ ‎‏می شناسی؟ بله، یهودی زاده ام. همه پدرهایت یهودی بودند، خودت هم یهودی بودی و ‏‎ ‎‏تازه مسلمان شدی؟ من یک معمایی پیشم هست. و او این است که چه طور تو از من ‏‎ ‎‏بیشتر مسلمان شدی؟ چه شده است که تو اظهار اسلامت بیشتر از آنی است که ما ‏‎ ‎‏هستیم. شنیدم که بعد مردک رفته و دیگر ایشان ندیدند او را. معلوم شد حیله ای بوده ‏‎ ‎‏برای یک کارهایی! از این حیله ها هست. من دیدم که این خیلی مسلمان شده و تمام ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 273
‏حرفش از اسلام و نهج‌البلاغه و فلان؛ و در خلال حرف‌هایش می دیدم که روی ‏‎ ‎‏اعوجاج دارد مسائل را، حرف‌هایی را، می زند. من هیچ حرف با او نزدم. فقط گوش ‏‎ ‎‏کردم که بفهمم چه آدمی است فقط یک کلمه ای که او گفت که ما می خواهیم قیام ‏‎ ‎‏مسلحانه بکنیم، گفتم قیام مسلحانه حالا وقتش نیست، برای اینکه نیروی خودتان را از ‏‎ ‎‏بین می برید و کاری ازتان نمی آید.‏

صحیفه امام؛ ج 10، ص 460 ـ 461

*  *  *

‏دیدار با محمدی گیلانی رئیس و مسئولان دادگاه‌های انقلاب ‏

تاریخ: 19 / 1 / 60

‏همین دیشب یا دیروز بود که یک آقایی به من گفت که من رفتم منزل فلان ‏‎ ‎‏شخصیت، وقتی از پیش آن شخص بیرون آمدم، بعضی از اشخاصی که در دفتر این آقا ‏‎ ‎‏بودند گفتند که شکنجه شده، اگر بخواهید ببینید اینجا یکی هست. ایشان گفتند بله من ‏‎ ‎‏می خواهم ببینم. ایشان گفتند که من رفتم دیدم که یک شخصی روی [بدنش ] را باز ‏‎ ‎‏کرد آنجا، گفت که اینها با سیگار هست و من را داغ کردند، من را چه کردند و اسم ‏‎ ‎‏فلان آدم هم با همین سیگار رویش ثبت بود. اسم یکی از مقامات محترم قضایی، اسم ‏‎ ‎‏او را می گفت. آن شخص مدعی بود که اینها را با سیگار این جوری کردند و من را ‏‎ ‎‏شکنجه کردند و داغ کردند و آن اسم هم رویش بود؛ یعنی، آن اسم را به قول او با ‏‎ ‎‏سیگار آنجا نوشته بودند. ایشان گفتند که من ابتدائاً به نظرم آمد که خالکوبی کردند. ‏‎ ‎‏بعد با او صحبت کردم گفتم که کی شما را گرفت. گفت که یک دسته ای تو بیابان ‏‎ ‎‏آمدند و یک اتومبیل بود و من را گرفتند و شکنجه کردند و چه گفتند. خوب شناختی ‏‎ ‎‏آنها را؟ گفت نه، سر و کله شان را بسته بودند آنها. گفتم که‏‎ ‎‏کجا شما را شکنجه دادند. ‏‎ ‎‏گفت که توی همان اتومبیل این شکنجه را دادند و آنها پاسدار بودند. گفتم خوب، تو ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 274
‏که می گویی سر و کله شان بسته بودند، از کجا می گویی پاسدار بودند، شاید رفقای ‏‎ ‎‏خودت بودند. گفت، ماند و نتوانست جواب بدهد. بعد من گفتم که تو از این منافقین ‏‎ ‎‏هستی و اینجا آمده ای شکایت می کنی. پاشو برو‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج14، ص269 ـ 270

*  *  *

‏دیدار با روحانیون آذربایجان ‏

تاریخ: 21 / 2 / 60

‏پیغمبر اکرم برای این مشرکینی که به جهنم خودشان را می فرستادند، برای اینها ‏‎ ‎‏تأسف می خورد، غصه می خورد برای اینها. اسلام دین رحمت است، دین عدل ‏‎ ‎‏است. دیانت قانون است، شما به قوانین اسلام سر بگذارید، گردن فرو بیاورید. ‏‎ ‎‏کشور اسلامی ما، همه شما را می پذیرد و من هم که یک طلبه هستم با شما حاضرم ‏‎ ‎‏که در یک جلسه، نه در یک جلسه، در ده ها جلسه، با شما بنشینم و صحبت کنم، ‏‎ ‎‏لکن من چه بکنم که شما اسلحه را در دست گرفته اید و می خواهید ما را گول ‏‎ ‎‏بزنید. برگردید و به دامن ملت بیایید و اسلحه ها را تحویل بدهید و اذعان کنید به ‏‎ ‎‏اینکه ما خلاف کرده ایم.‏

صحیفه امام؛ ج 14، ص342 ـ 343

*  *  *

‏در جمع روحانیون مازندران و اقشار مختلف مردم‏

تاریخ:25 / 3 / 60

‏من باید متأسف باشم، من باید بسیار متأسف باشم، از اینکه غیب نمی دانم! ‏‎ ‎‏نمی دانستم در چنته اینها چه هست. من بعضی از اینها را می پذیرفتم؛ به ایشان هم ‏‎ ‎‏محبت می کردم؛ لیکن نمی دانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام می کنند. من ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 275
‏نمی دانستم که اینها ائتلاف پیدا می کنند [و] مرکز ائتلافشان یک جا است، و ائتلاف ‏‎ ‎‏پیدا می کنند با منافقین که «شناخت»‏‎[2]‎‏ شان را اشخاصی که مطالعه کرده اند می دانند ‏‎ ‎‏چیست.‏

صحیفه امام؛ ج14، ص 451 ـ 452

*  *  *

‏در جمع کارکنان پایگاه چهارم نیروی هوایی و اقشار مختلف مردم‏

تاریخ: 1 / 4 / 60

‏این گروه‌هایی که مع الأسف عده ای از جوانان ما و بچه های عزیزی را که اینها باید ‏‎ ‎‏برای میهن خودشان واسلام خودشان عمل کنند بازی می دهند و بر ضد این انقلاب ‏‎ ‎‏اسلامی، که دست قدرت‌ها را از این کشور قطع کرده است، بسیج می کنند و در ‏‎ ‎‏خیابان‌ها می آورند و در مقابل ملت می خواهند بایستند در اشتباه اند. و من باید به این ‏‎ ‎‏جوان‌های گول خورده، که از چند نفر گرگ اینها گول خورده اند، نصیحت کنم و به ‏‎ ‎‏پدر و مادر این عزیزان نصیحت کنم که شما فرزندان خودتان را و جوان‌های خودتان را ‏‎ ‎‏از دست این گرگ‌هایی که به صورت آدمیزاد درآمده اند و شما را منحرف می خواهند ‏‎ ‎‏بکنند، [بگیرید] توجه داشته باشید این امری که در دو روز پیش از این اتفاق افتاد‏‎[3]‎‏ این ‏‎ ‎‏را مطالعه کنید ببینید چه بود؛ برای چه بود، و برای که بود. آیا شما در مقابل امریکا ‏‎ ‎‏ایستادید و می خواهید جهاد کنید؟! در مقابل شوروی ایستادید و می خواهید جهاد ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 276
‏کنید؟! می خواهید کشور خودتان را از دست امریکا بگیرید! می خواهید کشور خودتان ‏‎ ‎‏را از دست شوروی بگیرید؟! شما که بازی خوردید و سران خیانتکار منافقین، شما را ‏‎ ‎‏بازی داده اند و خودشان در پناهگاه‌ها نشستند و شما را به خیابان آوردند و آن غائله ‏‎ ‎‏اسفناک را به دست شما به بار آوردند، آیا شما در مقابل کی می خواستید بایستید؟ اعلام ‏‎ ‎‏قیام مسلحانه در مقابل کیست؟ اعلام قیام مسلحانه در مقابل ملتی است که قریب بیست ‏‎ ‎‏سال، و اخیراً دو سه سال، خون خودش را داده است و دست امریکا و بلوک او را و ‏‎ ‎‏شوروی و بلوک او را از این کشور کوتاه کرده است. شما در مقابل این ملت ‏‎ ‎‏می خواستید قیام بکنید! شما را وادار کردند به آن کارهایی که روی تاریخ را سیاه کرد؛ ‏‎ ‎‏فکر این را کردید که شما دارید چه می کنید و متحرک به تحریک چه اشخاصی هستید؟ ‏‎ ‎‏آنهایی که شما را به قیام و استقامت دعوت کردند و جا را خالی گذاشتند و رفتند! قیام ‏‎ ‎‏و استقامت در مقابل کی؟ در مقابل اسلام؟در مقابل جمهوری اسلامی؟در مقابل قرآن ‏‎ ‎‏کریم؟ با اسم قرآن، مجاهده در مقابل اسلام و قرآن؟! با اسم اسلام، قیام بر ضد اسلام؟! ‏‎ ‎‏با اسم آزادی، قیام بر ضد آزادی؟! بیدار بشوید! جوان‌های خودتان را نصیحت کنید. ‏‎ ‎‏شما تمام قوای خودتان را هم که روی هم بگذارید، در مقابل این سیل خروشانی که ‏‎ ‎‏ملت مسلمان و ارزندۀ ایران به راه می اندازد، قطره ای بیش نیستید؛ چرا خودتان را به ‏‎ ‎‏تباهی می کشید و با اسم استقلال ایران می خواهید ایران را به چنگال گرگ‌های قدرتمند ‏‎ ‎‏مبتلا کنید؟ یک قدری تفکر کنید. ملت ما یک قدری در حال این افراد تفکر کند. پدر و ‏‎ ‎‏مادرهای این جوان‌های گول خورده، این دخترهای گول خورده، این پسرهای گول ‏‎ ‎‏خورده، تفکر کنند و آنها را هدایت کنند. ما خیرِ شما را می خواهیم. جمهوری اسلامی ‏‎ ‎‏خیر دنیا و آخرت شما را می خواهد. جمهوری اسلامی استقلال واقعی شما را ‏‎ ‎‏می خواهد. جمهوری اسلامی آزادی شما را از دست این گرگ‌های شرق و غرب ‏‎ ‎‏می خواهد. این گروهک‌های بدبخت، این گروهک‌های جنایتکار، جوان‌های ما را بازی ‏‎ ‎
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 277
‏می دهند؛ خودشان در پناهگاه‌ها می نشینند، و جوان‌های این ملت را بسیج می کنند ‏‎ ‎‏بر خلاف اسلام و بر خلاف ملت مسلمان و در خدمت ابرقدرت‌ها و خصوصاً ‏‎ ‎‏امریکا...‏

‏ ‏

‏وقتی احساس شد که اینها [با] نقشۀ شیطانیِ اتحاد با منافقینی که دیروز، پریروز ‏‎ ‎‏ریختند در خیابان‌ها و جوان‌های ما را سر بریدند، اموال مردم را آتش زدند و خیابان‌ها ‏‎ ‎‏را به فساد کشاندند، با اینها دست در دست هم داده بودند و با گروه‌های منحرف دیگر ‏‎ ‎‏دست به دست هم داده بودند برای اینکه این کشور را به تباهی بکشند، وقتی که ‏‎ ‎‏احساس همچو خطری شد... من قبلاً هم گفته بودم که اگر من احساس خطر بکنم، آن ‏‎ ‎‏چیزی را که به شما داده ام پس می گیرم.‏

‏همین است، کسانی که ادعای اسلام می کنند، همین است رفتار آنهایی که ادعای ‏‎ ‎‏[حفظ‏‎ ‎‏]منافع مردم را می کنند؛ می گویند ما طرفدار خلق هستیم. من نمی دانم این ‏‎ ‎‏«خلقی» که اینها طرفدار آنها هستند در کجای دنیا زندگی می کنند؟ این «خلق» در ایران ‏‎ ‎‏است یا در امریکاست یا در شوروی؟ اینها طرفدار خلق هستند، طرفدار خلق ایران، اما ‏‎ ‎‏در مقابل این خلق میلیونی ایران می ایستند و به جنگ مسلحانه بر می خیزند؟ مع الأسف ‏‎ ‎‏چون می بینم در بین اینها بسیاریشان گول خورده اند، جوانان پاکدلی بودند که این ‏‎ ‎‏گرگ‌ها آنها را منحرف کردند، و من امید این را دارم که این جوان‌ها برگردند، اینها به ‏‎ ‎‏دامن ملت برگردند، به دامن اسلام برگردند، از این جهت، من موعظه می کنم آنها را، ‏‎ ‎‏موعظه می کنم پدر و مادر اینهایی را که گول خورده اند، که جوانان خودشان را نگذارند ‏‎ ‎‏برای ایده های چند نفر خائن که می خواهند در این کشور حکومت کنند، و پشتیبان آنها ‏‎ ‎‏هم امریکاست یا شوروی، نگذارید جوانان شما تباه شوند. اینها نشناخته بودند ملت ‏‎ ‎‏ایران را؛ و نشناخته بودند قوای مسلح ملت ما را. اینها مقایسه می کردند این زمان را با ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 278
‏زمان شاه مخلوع. اینها گمان می کردند که ارتش امروز ما هم ارتش زمان شاهنشاهی ‏‎ ‎‏است. اینها گمان می کردند که ملت ما هم ملتی است که دیگر می شود گولشان زد با ‏‎ ‎‏تمام قوا برای گول زدن ملت قیام کردند...‏

‏ ‏

‏من خیر شما را می خواهم. من خیر همه شان را می خواستم. من خیر این گروهک‌ها ‏‎ ‎‏را هم می خواهم؛ این گروهک‌ها دست بردارند و در مقابل اسلام و کشور اسلامی قیام ‏‎ ‎‏نکنند؛ آنهایی که قیام نکردند توبه کنند برگردند به دامن اسلام. و این جوان‌هایی که به ‏‎ ‎‏دام اینها افتادند تنبه پیدا کنند و برگردند به دامن اسلام. بیخود جان خودشان را فدای ‏‎ ‎‏شیطان نکنند. جان برادرانشان را فدای هواهای شیطانی نکنند. سران اینها شیاطینی ‏‎ ‎‏هستند که آن شیاطین می خواهند جوان‌های ما را دخترهای بیچارۀ مارا، پسرهای بیچارۀ ‏‎ ‎‏مارا، می خواهند در مقابل ملت نگه دارند و قیام کنند در مقابل ملت، و همه را به باد فنا ‏‎ ‎‏بدهند. اینها یک گروه‌های کوچکی هستند که چنانچه این مصلحت، که عبارت از این ‏‎ ‎‏است که جوان‌های گولخورده ما برگردند به آغوش اسلام و ملت، اگر نبود این، خوب، ‏‎ ‎‏تکلیف آنها زود معلوم می شد. ملت هم فریاد می زنند و از من می خواهند که تکلیف ‏‎ ‎‏آنها را معین کنم. لکن من مصلحت همه مسلمین را و غیر مسلمین را هم می خواهم، ‏‎ ‎‏که اینها همه رها کنند این شرارت‌ها را؛ و جوان‌ها و دخترها و پسرهای عزیز ما گول ‏‎ ‎‏اینها را نخورند. از دام اینها فرار کنند؛ و به آغوش اسلام برگردند، که اینها برای ملت ‏‎ ‎‏نمی خواهند کار بکنند‏‎.‎‏ دلیل این است که اینها در هر جا دارند قیام به ضد ملت ‏‎ ‎‏می کنند. این هیاهوی چند روز پیش از این، دو روز پیش از این، و آن شرارت‌ها، برای ‏‎ ‎‏جلوگیری از امریکا بود؟! این مردمی که شهید شدند امریکایی بودند؟! این خرمن‌هایی ‏‎ ‎‏که شما آتش می زنید خرمن‌های امریکاست؟! این کارخانه هایی که شما به تعطیلی ‏‎ ‎‏می کشید کارخانه های امریکایی است؟! این کشاورزان را که دعوت به کمکاری و ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 279
‏بیکاری، [می کنید] یا اینکه اگر حاصل عمرشان را جمع کردند شما با یک کبریت آتش ‏‎ ‎‏می زنید، اینها مردم امریکا هستند؟! شما طرفدار خلق هستید؟! طرفدار خلق ایران ‏‎ ‎‏هستید؟! طرفدار ملت خودتان هستید؟! ‏

صحیفه امام؛ ج 14، ص 483ـ490

*  *  *

‏در جمع روحانیون تهران ‏

تاریخ: 10 / 4 / 60

‏و من حالا دارم به همه وکلا این مطلب را می گویم که اگر مسیرتان را از مسیر ملت ‏‎ ‎‏جدا بکنید و بخواهید علی حده باشید و تکلیفتان را با کسانی که مخالفت با اسلام ‏‎ ‎‏کردند و جوان‌های ما را آن طور کشتند و ابرار ما را این طور کشتند، جدا نکنید، اگر ‏‎ ‎‏این دوره هم صحبتی نشود، دوره دیگر شما التماس دعا دارید.‏

صحیفه امام؛ ج 15، ص 18

*  *  *

‏دیدار با دادستان، رئیس و حکام شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی‏‏ ‏

تاریخ: 18 / 11 / 61

‏منافقین، خوب بعضی‌ها را بازی داده بودند اینها، خوب، این همه جوانان ما را بازی ‏‎ ‎‏دادند هیچ، بعضی از علمای ما را بازی داده بودند، بعضی از ریش سفیدهای ما را بازی ‏‎ ‎‏داده بودند که به من سفارش نوشته بودند راجع به اینها. و من آن آدمی که آمد، با آنکه ‏‎ ‎‏سفارش نوشته بودند اینها، گوش کردم حرف‌هایش را دیدم آدم مُعوَجی است؛ از زیاد ‏‎ ‎‏مسلمان بودنش من این را ادراک کردم.‏

صحیفه امام؛ ج 17، ص 287

*  *  *


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 280
‏ در جمع اعضای کمیسیون بازرگانی مجلس و نهادهای وابسته به نخست وزیری ‏

تاریخ: 26 / 9 / 62

‏باید آقایان فکر بکنند که هر کس آمد هر حرفی زد، باید از اول حمل بر فساد بکنند ‏‎ ‎‏که این می خواهد یک کاری بکند. امروز که فساد زیاد است، حمل به صحت صحیح ‏‎ ‎‏نیست، که هر که آمد خیال کنیم راست می گوید. خیلی‌ها بودند، خوب، من یک ماه، ‏‎ ‎‏بیست و چند روز یکی از همین منافقین با صورت صالح، با ژ ـ سه، با همه چیز آمد ‏‎ ‎‏آنجا نشست در نجف، من بودم. برای من گفت،‏‎ ‎‏هر روز گفت، هر روز گوش کردم، از ‏‎ ‎‏مرحوم آقای طالقانی‏‎[4]‎‏ سفارش آورده بود، از یکی از علمای دیگر سفارش آورده بود، ‏‎ ‎‏آنها را هم بازی داده بود آمد گفت، من دیدم خیلی این مسلمان است، خوب ما که این ‏‎ ‎‏قدر مسلمان نیستیم. من به او سوء ظن پیدا کردم، من هیچ جوابش را ندادم. فقط گفت ‏‎ ‎‏ما می خواهیم قیام مسلحانه بکنیم، گفتم نمی توانید، خودتان را به کشتن ندهید و لو ‏‎ ‎‏دیگر جوابی به او ندادم.‏

صحیفه امام؛ ج 18، ص 255 ـ 256

*  *  *

‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 281

  • . سازمان مجاهدین خلق.
  • . کتاب شناخت، نک: ص 233.
  • . روز سی تیر 1360 هم زمان با طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر برای ریاست جمهوری در مجلس شورای اسلامی، منافقین با انتشار بیانیه ای ورود به فاز مسلحانه علیه حکومت جمهوری اسلامی را اعلام داشتند. درگیری های خیابانی در تهران که با تخریب و آشوب همراه بود، منجر به کشته و مجروح شدن تعدادی از افراد شد. تظاهرات و آشوب در شهرهای دیگر تا روز بعد نیز ادامه داشت. پس از آن، سازمان اقدامات پراکنده تروریستی را شدت بخشید.
  • . نک: ص 373.