فصل پنجم: مشکلات نظام جمهوری اسلامی ایران

برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری

برکناری بنی‌صدر از ریاست جمهوری

‏نامه به آقای سید محمدرضا گلپایگانی‏‏ ‏

تاریخ: 14 / 12 / 59

‏حضرت آیت‌الله آقای گلپایگانی ـ دامت برکاته ‏

‏پس از اهدای تحیت و سلام، تلگراف جنابعالی که از نگرانی آن حضرت در ‏‎ ‎‏قضایای شوم دانشگاه‏‎[1]‎‏ در روز پنجشنبه 14 /  12 /  59 حکایت می کرد واصل، ‏‎ ‎‏تلفن‌های بسیاری در دنباله جنایت منحرفین از اطراف نیز واصل گردید. به جنابعالی ‏‎ ‎‏و عموم ملت شریف اطمینان می دهم که با خواست خداوند تعالی با این گونه ‏‎ ‎‏مخالفت‌های با اسلام، برخورد شدید خواهد شد، و به دستگاه قضایی گفته ام که ‏‎ ‎‏قضیه را تعقیب و مجرمین و محرّکین را شناسایی و محاکمه کنند و نتیجه را به این ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 225
‏جانب اطلاع دهند تا تکلیف آنان به حسب موازین اسلامی معین شود. باید گروه‌ها ‏‎ ‎‏و دسته های منحرف سیاسی و غیر سیاسی بدانند که من با احساس تکلیف، با آنان ‏‎ ‎‏برخورد اسلامی و حدود اسلامی می کنم و به شرارت‌های ضد اسلامی خاتمه ‏‎ ‎‏می دهم. از جنابعالی امید دعای خیر دارم. حضرت عالی مردم را دعوت به آرامش ‏‎ ‎‏فرمایید.‏

صحیفه امام؛ ج 14، ص194

*  *  *

‏در جمع کارگران و سرپرست ذوب آهن کرمان، نمایندگان کرمان و زرند در ‏‎ ‎‏مجلس شورای اسلامی، مسئولان بنیاد مستضعفان...‏‏ ‏

تاریخ: 15 / 12 / 59

‏خدا نکند که روزی پیش بیاید که من احساس وظیفه بکنم. من به آنها نصیحت ‏‎ ‎‏می کنم که آرام باشید! به آنها نصیحت می کنم که یکدیگر را نگزید. پنجه به روی هم ‏‎ ‎‏نزنید. همه با هم این کشور را به پیش ببرید. اختلاف سلیقه ها را در یک محیط خوب، ‏‎ ‎‏برادرانه حل کنید. نگذارید که احساس وظیفه بشود. اگر احساس وظیفه بشود، من به ‏‎ ‎‏هر کس هر چه دادم پس می گیرم.‏

صحیفه امام؛ ج14، ص 51 ـ 52

*  *  *

‏بیانیه ده ماده ای در باره اختلاف مسئولان کشور‏‏ ‏

تاریخ: 25 / 12 / 59

‏چون در سخنرانی‌های رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس دیوان عالی کشور، رئیس ‏‎ ‎‏مجلس شورای اسلامی، گروه‌های منحرف و مخالف با جمهوری اسلامی توطئه کرده و ‏‎ ‎‏موجب فساد می شوند، اینان تا پایان جنگ تحمیلی سخنرانی نکنند. مصاحبه های سالم ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 226
‏و سازنده و ارشادی مانع ندارد.‏

صحیفه امام؛ ج 14، ص202

*  *  *

‏دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی ‏

تاریخ: 6 / 3 / 60

‏هی نگویید که «ملت با من است»، «ملت با من است». ملت با اسلام است. نه با من ‏‎ ‎‏است و نه با شما‏‎[2]‎‏ و نه با دیگری. من اگر یک کلمه ای بر خلاف اسلام بگویم، همین ‏‎ ‎‏ملت می ریزند و من را از بین می برند. ملت اسلام را می خواهد. ملت شخص ‏‎ ‎‏نمی خواهد‏‎.‎‏..‏

‏ ‏

‏این مردم اسلام را می خواهند. اگر پایتان را از اسلام کنار بگذارید این طلبه ای که ‏‎ ‎‏اینجا نشسته با کمال قوا با شما مخالفت می کند. همه ملت اسلام هم اسلام را ‏‎ ‎‏می خواهند. من اول سال به آقایان عرض کردم که این سال خوب است سال اجرای ‏‎ ‎‏قانون باشد. باید حدود معلوم بشود. آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی چه ‏‎ ‎‏هست، یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می کنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، ‏‎ ‎‏من مخالفت می کنم. آقای نخست وزیر حدودش چه قدر است، از آن حدود نباید ‏‎ ‎‏خارج بشود. یک قدم کنار برود با او هم مخالفت می کنم.‏

صحیفه امام؛ ج 14، ص 371، 377

*  *  *


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 227
‏در جمع انجمن‌ اسلامی وزارت بهداری و بهزیستی و اقشار مختلف مردم‏

تاریخ: 18 / 3 / 60

‏من در اول این سال اعلام کردم که این سال را باید ما سال اجرای قانون بدانیم و با ‏‎ ‎‏قانون طوری عمل کنیم که هم اسلام و هم دنیا، کارهای مارا یک رفتار صحیح بداند. ‏‎ ‎‏در کشوری که قانون حکومت نکند، خصوصاً، قانونی که قانون اسلام است، این کشور ‏‎ ‎‏را نمی توانیم اسلامی حساب کنیم. کسانی که با قانون مخالفت می کنند اینها با اسلام ‏‎ ‎‏مخالفت می کنند. کسانی که با مصوبات مجلس بعد از اینکه شورای نگهبان نظر خودش ‏‎ ‎‏را داد باز مخالفت می کنند، اینها دانسته یا ندانسته با اسلام مخالفت می کنند. اگر همۀ ‏‎ ‎‏اشخاصی که در کشورمان هستند و همۀ گروه‌هایی که در کشور هستند و همه نهادهایی ‏‎ ‎‏که در سرتاسر کشور هستند به قانون خاضع بشویم و قانون را محترم بشمریم، هیچ ‏‎ ‎‏اختلافی پیش نخواهد آمد. اختلافات از راه قانون شکنی‌ها پیش می آید...‏

‏ ‏

‏قانون معنایش این است که [همه] چیزها [را] به حسب قانون اسلامی، به حسب ‏‎ ‎‏قانون کشوری که منطبق با قوانین اسلام است، همه را، وظیفه شان را قانون معین کرده. ‏‎ ‎‏بعد از آنکه قانون وظیفه را معین کرد، هر کس بخواهد که برخلاف او عمل بکند، این ‏‎ ‎‏یک دیکتاتوری است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت ‏‎ ‎‏قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهی خواهد کشید و این کشور وقتی ‏‎ ‎‏به تباهی کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند، این همان وظیفه ای که ‏‎ ‎‏برای ابرقدرت‌ها باید انجام بدهد این آدم انجام داده، ولو خودش نمی فهمد، اگر بفهمد ‏‎ ‎‏که دیگر مصیبت بالاتر است، لکن خودشان ملتفت نیستند. اگر من این نصیحت‌ها را ‏‎ ‎‏می کنم که شما همه به قانون عمل کنید، از هیاهو و جنجال دست بردارید، روزنامه ها از ‏‎ ‎‏هیاهو و جنجال دست بردارند، قلمدارها از هیاهو و جنجال دست بردارند، نویسنده ها ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 228
‏دست بردارند، گوینده ها دست بردارند، اگر این طور بشود، یک کشور قانونی ما پیدا ‏‎ ‎‏می کنیم که همان کشور اسلامی است و دیکتاتوری از این کشور بیرون می رود.‏

‏اینکه من همیشه نصیحت می کنم به آقایان و می خواهم که امور روی روش صحیح ‏‎ ‎‏عمل بشود، روی قوانین عمل بشود و تخلف می شود و مع ذلک، من نصیحت می کنم به ‏‎ ‎‏آقایان، این نه از باب این است که در ملت ما یک ضعفی پیدا شده، یک فتوری پیدا ‏‎ ‎‏شده و ملت ما دیگر به احکام اسلام اعتنایی ندارند، اینها دنبال این هستند یک دیکتاتور ‏‎ ‎‏پیدا کنند و پای بیرق او همه سینه بزنند، مسأله این نیست. 15 خرداد و سالروز 15 ‏‎ ‎‏خرداد ثابت کرد که این مردم در صحنه هستند و برای اسلام هم در صحنه هستند. من ‏‎ ‎‏تا آنجایی که بتوانم، تا آنجایی که اخلاق اسلامی اقتضا می کند که همۀ اینها را به ‏‎ ‎‏آرامش دعوت کنم، همۀ گروه‌ها و گروهک‌ها را به آرامش دعوت کنم، همۀ افراد را به ‏‎ ‎‏آرامش دعوت کنم، عمل خواهم کرد، نصیحت خواهم کرد، نصیحت برادرانه خواهم ‏‎ ‎‏کرد، نصیحت خاضعانه خواهم کرد، لکن این را باید همه بدانند که آن روزی که من ‏‎ ‎‏احساس خطر برای جمهوری اسلامی بکنم، آن روزی که من احساس خطر برای اسلام ‏‎ ‎‏بکنم، آن روز این طور نیست که باز من بنشینم نصیحت کنم؛ دست همه را قطع خواهم ‏‎ ‎‏کرد. چنانچه اشخاصی در این برهه از زمان که ما ابتلا داریم به جنگ، باید آرامش ‏‎ ‎‏محفوظ بشود، اگر کسانی در اطراف کشور سخنرانی کنند و سخنرانی آنها اسباب تشنج ‏‎ ‎‏بشود، آن شخص، هر کس میخواهد باشد، هر مقامی می خواهد باشد، من او را به جای ‏‎ ‎‏خودش می نشانم، قبل از اینکه شورش پیدا بشود من او را به جای خودش می نشانم.‏

‏و امروز اعلام می کنم به اینهایی که در اطراف می روند و صحبت می کنند ـ و از ‏‎ ‎‏قراری که به من اطلاع دادند، این گروهک‌های فاسد هم فرصت را به دست آوردند و ‏‎ ‎‏می خواهند راهپیمایی کنند ـ قوای نظامی و انتظامی و پاسدارها باید به طور جد از ‏‎ ‎‏سخنرانی‌هایی که این طور هستند، جلوگیری کنند و سخنران‌هایی که این طور هستند، ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 229
‏دستگیر کنند. اگر من هم سخنرانی کردم که مخالف با دستور اسلام بود و برای ایجاد ‏‎ ‎‏تشنج و برای گرفتار کردن ملت مسلمان ما، که خون‌ها داده است در راه اسلام، اگر من ‏‎ ‎‏هم این کار را بکنم، موظف شرعی هستند این ارگان‌های انتظامی و نظامی که من را ‏‎ ‎‏بگیرند و به دادگاه بسپرند، این استثنا ندارد. گوش‌های خودتان را باز کنید، من همان ‏‎ ‎‏طوری که با شاه عمل کردم و هم ملت ما همان طوری که با محمد رضا عمل کرد، با ‏‎ ‎‏اشخاصی که بخواهند فساد ایجاد کنند، با اشخاصی که زاید بر صحبت، بخواهند تشنج ‏‎ ‎‏ایجاد کنند، با اشخاصی که می خواهند صف آرایی بکنند در مقابل دادستانی، در مقابل ‏‎ ‎‏مجلس، در مقابل ارگان‌های دیگر، من همان خواهم کرد که با محمد رضا [کردم ]، ‏‎ ‎‏امروز وسایل در دست است، و شماها منزوی خواهید شد. باز من نصیحت می کنم ‏‎ ‎‏شماها را که تا دیر نشده است به جای خودتان بنشینید و از تحریکات عناصر فاسد که ‏‎ ‎‏در گوش‌های شما مطالبی می خوانند، پرهیز کنید و آنها را از خودتان برانید. من اگر ‏‎ ‎‏کسی با آرامش مخالفت کند با او سخت عمل خواهم کرد و این یک وظیفۀ شرعی ‏‎ ‎‏است که بر عهدۀ همه ما هست و بر عهدۀ من هم هست.‏

‏من به سرتاسر کشور، به بازارهای کشور، به همه جایی که مسلمین در کشور ‏‎ ‎‏هستند، اخطار می کنم و می گویم که گروه‌هایی درصددند که بازار را ببندند. اینها همان ‏‎ ‎‏سرمایه دارانی هستند که امروز می خواهند مفسده کنند. اینها همان گروهک‌های فاسد ‏‎ ‎‏هستند که اشخاصی را آلت دست قرار داده اند و می خواهند مفسده بکنند و چنانچه یک ‏‎ ‎‏همچو امری بشود، بستن بازارْ امروز و راهپیمایی امروز، بستن بازار و راهپیمایی در ‏‎ ‎‏مقابل رسول اکرم است، در مقابل اسلام است و شما هوشیار باشید که مبادا این ‏‎ ‎‏گروهک‌های فرصت طلب به بهانۀ اینکه چه شده و چه شده بخواهند راهپیمایی کنند و ‏‎ ‎‏بخواهند آشوب کنند. محرکین آشوب را، هرکس می خواهد باشد، با قلم، با زبان، با ‏‎ ‎‏هرچه بخواهد باشد، معرفی کنند، من او را خواهم منزوی کرد. بنابراین، من تا سر حد ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 230
‏امکان، تا آنجایی که اسلام را در خطر نبینم و بازی‌های سیاسی نخواهد اسلام را و ‏‎ ‎‏مسلمین را در خطر بیندازد، به آنها نصیحت می کنم و خاضعانه از آنها می خواهم که ‏‎ ‎‏دست بردارند از این شیطنت‌ها و اگر احساس خطر بکنم، همان طوری که با محمدرضا ‏‎ ‎‏عمل شد با همه آن طور عمل خواهد شد. امروز بازار بستن، راهپیمایی کردن، ‏‎ ‎‏سخنرانی‌های انحرافی کردن، تمام اینها بر خلاف مصالح اسلام و بر خلاف مصالح ‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی که اسلام را برای ما الگو قرار داده است می باشد و حرام است. ‏‎ ‎‏بستن بازار در هر جا و راه افتادن در کوچه و محله ها بدون اینکه از طرف وزارت ‏‎ ‎‏کشور اجازه داده شده باشد، این انحراف است و محرّم است و قوای انتظامی و نظامی ‏‎ ‎‏و پاسداران و بسیج و تمام ملت موظف اند، شرعاً مکلف اند به تکلیف الهی که ‏‎ ‎‏جلوگیری از این مفسده ها بکنند.‏

‏من باز به همۀ این آقایانی که می خواهند نطق کنند و اعلامیه بدهند و نمی دانم نامۀ ‏‎ ‎‏سرگشاده بفرستند و از این مزخرفات، به همۀ اینها اعلام می کنم که برگردید به اسلام، ‏‎ ‎‏برگردید به قانون، برگردید به قرآن کریم، بهانه درست نکنید که اسباب این بشود که ‏‎ ‎‏شما همه به انزوا کشیده بشوید. من به بسیاری از شما علاقه دارم و میل دارم که همه به ‏‎ ‎‏قانون عمل کنند و همه درجای خود باشند وچنانچه اینطور نباشد، مسأله طور دیگر ‏‎ ‎‏خواهد شد.‏

صحیفه امام؛ ج 14، ص414 ـ 418

*  *  *

‏دیدار با سید علی خامنه ای (نماینده امام در شورای عالی دفاع) و فرماندهان نظامی‏‏ ‏

تاریخ: 24 / 3 / 60

‏ممکن است که صدام و دوستان صدام تبلیغ کنند در آنجا که این فرماندهی که کنار ‏‎ ‎‏رفته است، حالا دیگر ضعف پیدا کرده است ارتش. با اینکه من می دانستم که امثال ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 231
‏آقای بنی صدر گوینده خوبی هستند، اما در پیشرفت مطالب، شماها هستید که پیش ‏‎ ‎‏می روید، سرباز است که کار را انجام می دهد‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج 14، ص 446

*  *  *

‏در جمع روحانیون مازندران و اقشار مختلف مردم‏

تاریخ: 25 / 3 / 60

‏من می خواهم ببینم که این راهپیمایی که امروز اعلام شده است، اساس این ‏‎ ‎‏راهپیمایی چه هست. من دو تا اعلامیه از «جبهۀ ملی»، که دعوت به راهپیمایی کرده ‏‎ ‎‏است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جزء انگیزه ای که برای راهپیمایی قرار داده اند، ‏‎ ‎‏لایحۀ قصاص است. یعنی مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحۀ قصاص بایستند. ‏‎ ‎‏در اعلامیۀ دیگری که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که لایحۀ غیر انسانی! ملت ‏‎ ‎‏مسلمان را دعوت می کنند که در مقابل لایحۀ قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی ‏‎ ‎‏در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند! شما را دعوت به قیام و استقامت و راهپیمایی ‏‎ ‎‏می کنند در مقابل قرآن کریم. نص قرآن کریم. ضروری مسلمین، چه برادران اهل سنت ‏‎ ‎‏و چه برادران شیعی، ضروری این است که این قرآن از خداست و در قرآن هرچه باشد ‏‎ ‎‏ضروری است که باید پذیرفت. قضیۀ قصاص در جاهایی از قرآن تصریح شده است. ‏‎ ‎‏لایحۀ قصاص همین مسائل قرآن است. در این راهپیمایی که مسلمان‌ها را به اصطلاح ‏‎ ‎‏خودشان دعوت کرده اند، دعوت کرده اند که مردم قیام کنند در مقابل قرآن! مردم قیام ‏‎ ‎‏کنند در مقابل احکام ضروریۀ اسلام! ...‏

‏ ‏

‏در وقتی که سرتاسر ایران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقان مشغول فعالیت ‏‎ ‎‏هستند، و ابتلا به جنگ با قدرت‌های بزرگ داریم، و مملکت ما آنجا مبتلا به جنگ ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 232
‏است و در داخل مبتلا به این دستجات مختلفی است که به بهانۀ اسم شماها در ‏‎ ‎‏خیابان‌ها می ریزند و جوانان ما را زخمی می کنند و گاهی هم می کشند، اینها نهی از ‏‎ ‎‏منکر نمی خواهد؟ اینها را دعوت به شورش می کنید این امر به منکر نیست؟ این امر به ‏‎ ‎‏فساد نیست؟‏

‏من باید متأسف باشم، من باید بسیار متأسف باشم، از اینکه غیب نمی دانم! ‏‎ ‎‏نمی دانستم در چنته اینها چه هست. من بعضی از اینها را می پذیرفتم؛ به ایشان هم ‏‎ ‎‏محبت می کردم؛ لیکن نمی دانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام می کنند. من نمی دانستم ‏‎ ‎‏که اینها ائتلاف پیدا می کنند[و] مرکز ائتلافشان یک جا است، و ائتلاف پیدا می کنند با ‏‎ ‎‏منافقین که «شناخت»‏‎[3]‎‏شان را اشخاصی که مطالعه کرده اند می دانند چیست، ائتلاف ‏‎ ‎‏کرده اند با این جبهه ها که ماسک را از روی صورتشان برداشتند و به طور صریح مردم ‏‎ ‎‏را دعوت کردند به اینکه ای مسلمان‌ها بیایید و حکم قرآن را، حکم «غیر انسانی» قرآن ‏‎ ‎‏را!! و لا حولَ ولا قوةَ اِلاّ باللّه . در یک کشور اسلامی این طور سبّ بر قرآن و سبّ بر ‏‎ ‎‏اسلام در مرئی و منظر مسلمین بشود، و فلان مقام هم تأیید کند و دعوت به شورش! ‏‎ ‎‏در مقابل چه؟ در مقابل نص صریح قرآن؟! امروز، دو بعد از ظهر دعوت به راهپیمایی ‏‎ ‎‏است. به حسب چیزی که در اعلامیه شان ثبت شده است، دعوت به راهپیمایی است در ‏‎ ‎‏مقابل این حکم «غیر انسانی» اسلام!...‏

‏ ‏

‏آقایان در هر چه صحبت می کنند و در هرچه اعلامیه می دهند، یکی از مطالبشان این ‏‎ ‎‏است که قانون. از اول هم قانون باید به آن عمل بشود. این سال هم «سال قانون» اسم ‏‎ ‎‏گذاشته شد؛ یعنی اجرای قانون. آقایان این همه بساطی که الآن به حسب قانون در ایران ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 233
‏بر پا است. مجلس شورای اسلامی یک مجلسی است که قانون او را تأیید کرده است، ‏‎ ‎‏و شورای نگهبان آنی است که قانون تعیین کرده، و دولت هم آنی است که مجلس ‏‎ ‎‏شورا تعیین کرده، این هم دولت قانونی، قوۀ قضائیه هم این است که قانون تعیین کرده؛ ‏‎ ‎‏خوب ،شما اگر واقعاً به قانون می خواهید عمل بکنید، و ما هم می خواهیم که همۀ ‏‎ ‎‏شماها بیایید به قانون عمل کنید، و آمدید اینجا بنابر همین هم شد، و بنابراین شد که ‏‎ ‎‏دیگر روزنامه هاتان و صحبت‌هاتان برای تشنج نباشد، آیا شما وفا کردید به عهد ‏‎ ‎‏خودتان؟ در اینجا آمدید و قرار دادید به اینکه، یعنی بعد از اینکه می خواستید به جنگ ‏‎ ‎‏هم بروید، به این منتهی شد که یک هیأت سه نفره ای‏‎[4]‎‏ باشد، یک نفر از طرف آقای ‏‎ ‎‏رئیس جمهور، یک نفر هم از طرف آن آقایان، و یکی هم من تعیین کنم. اینها حَکَم ‏‎ ‎‏باشند. بعد از اینکه حَکَم رفته است و دیده است و موارد خلاف را دیده و یک جایی ‏‎ ‎‏صحبت کرده است، در روزنامه هایشان بود که این حکمیت مثل حکمیت ابوموسی ‏‎ ‎‏اشعری است! یعنی این سه نفری که یکیش را خود ایشان تعیین کرده و یکیش را هم ‏‎ ‎‏مجلس تعیین کرده است، و آن دو نفر دیگر یعنی رئیس مجلس و آن دوتای دیگر، و ‏‎ ‎‏یکیش را هم من تعیین کردم و اینها حکمیت کردند، نظیر آن حکمیتی است که ‏‎ ‎‏ابوموسی اشعری بر خلاف حضرت امیر رأی داده! من فرض می کنم که اینها حکمیتی ‏‎ ‎‏که کردند مثل حکمیت ابوموسی ـ [است‏‎ ‎‏]من فرض می کنم که این تهمت را به چند ‏‎ ‎‏نفر عالم و چند نفر متدین که یکیش هم خود ایشان تعیین کردند ـ ما فرض می کنیم که ‏‎ ‎‏این روزنامه ای که این [را] نوشته صحیح است. خوب، بیایند مثل حضرت امیر عمل ‏‎ ‎
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 234
‏کنند. حضرت امیر در عین حالی که در فشار ابوموسی را تعیین کرد ـ نمی خواست ‏‎ ‎‏تعیین کند. ایشان می خواست یک کس دیگر را تعیین کند. لکن فشار آوردند دوستان ‏‎ ‎‏خودش، همان دوستانی که باید حضرت امیر از آنها فریاد کند، فشار آوردند که نه، ‏‎ ‎‏ابوموسی برای این کار خوب است. حضرت، ابوموسی را تعیین کرد ـ بعد که ابوموسی ‏‎ ‎‏آن حکمیت را کرد، همین دوست‌ها می خواستند نقض کنند! حضرت امیر مقاومت کرد ‏‎ ‎‏و گفت حالا که ـ حَکَم حکم کرده بودند بر ضد حضرت امیر، یعنی حضرت امیر را از ‏‎ ‎‏خلافت به حسب این حکمیت خلع کردند و معاویه را به حسب این حکمیت نصب ‏‎ ‎‏کردند ـ حضرت امیر فرمود که این حکمیت بوده است، و ما باید به آن احترام قائل ‏‎ ‎‏بشویم. در صورتی که بر ضد او بود. خوب، شما هم که این قدر دعوا دارید، خوب، ‏‎ ‎‏مثل حضرت امیر بشوید. مگر اینکه بگویید اشتباه کردند! ما نمی کنیم ـ چنانچه گاهی ‏‎ ‎‏می گویید. شما کجا را قبول دارید؟ این آقایانی که با هم ائتلاف کردند، این آقایانی که با ‏‎ ‎‏این منافقین ائتلاف کردند، ائتلاف کردند که مملکت ما را به هم بزنند، ائتلاف کردند که ‏‎ ‎‏آشوب بپاکنند؛ شمایی که ائتلاف کردید، برای چه ائتلاف کردید؟ آقایان می گویند که ‏‎ ‎‏این بازی قبول نیست، از سر! دیروز من گفتم این را که خوب، این را ملت تعیین نکرده ‏‎ ‎‏یا کرده؟ اگر ملت تعیین نکرده. خوب، ببینید کی تعیین کرده؟ از کجا آمدند و رأی ‏‎ ‎‏دادند؟ آرا زیاد. قانون اساسی را [که] آن قدر زیاد رأی دادند، آن طرفش، همین منافقین ‏‎ ‎‏و اینها، رأی ندادند. همین مؤتلفین. همین‌ها. البته نه آن جناح متدینشان. همه این ‏‎ ‎‏چیزهایی که پیدا شده است از آرا همین مردم است. خوب، شما هی می گویید مردم را ‏‎ ‎‏ما قبول داریم، مردم را قبول داریم. خوب، بسیار خوب، کی هست که این مردم را قبول ‏‎ ‎‏ندارد! این مردم تعیین کردند. خوب، قبول دارید، اگر می گویید میزان رأی مردم است؛ ‏‎ ‎‏خوب، رأی مردم. حالا ائتلاف کردید که به ضد رأی مردم عمل کنید؟ ائتلاف کردید که ‏‎ ‎‏مجلس شورای اسلامی را کنار بگذارید؟ ائتلاف کردید که قوۀ قضائیه را کنار ‏‎ ‎
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 235
‏بگذارید؟ ائتلاف کردید دولت را کنار بگذارید؟این ائتلاف برای چیست؟ این چه ‏‎ ‎‏ائتلافی است؟‏

‏من از اول یک خَلَجانی در ذهنم حاصل می شد راجع به بعضی اینها؛ لکن صبر ‏‎ ‎‏کردم. صبر کردم و نصیحت کردم. صبر کردم، و هر وقت اینها آمدند ـ یعنی هر وقت ‏‎ ‎‏نه ـ اما بسیاری اوقات، آنها را به مسائل اسلامی دعوت کردم؛ به عمل به قانون دعوت ‏‎ ‎‏کردم؛ به حفظ و حراست جمهوری اسلامی دعوت کردم. کم کم آن احساسِ من زیاد ‏‎ ‎‏شد. تا وقتی که می بینم آن جناح منافق در میدان است و تأیید می کند. تا وقتی که ‏‎ ‎‏می بینم آن جبهه ای که بر ضد اسلام است تأیید می کند.[برای] من تکلیف شرعی است، ‏‎ ‎‏تا دیگر، تأیید نکنم. مگر من می توانم که یک جریانی که بر ضد اسلام و بر ضد کشور ‏‎ ‎‏ما دارد انجام می گیرد، باز ساکت بنشینم اینجا و بگویم بیایید و با شما صحبت کنم. من ‏‎ ‎‏اگر احتمال این معنا را می دادم که اینها به اسلام برگردند و به قانون اساسی که سوگند ‏‎ ‎‏خورده اند وفادار باشند و قوانین اسلام را قبول کنند، من اگر احتمال این را می دادم ـ ‏‎ ‎‏برای یک محظوری که من در آن محظور هستم،و به خود این آقایان گفتم آن محظور را ‏‎ ‎‏ـ باز آنها را دعوت می کردم و آنها را وادار می کردم به اینکه با هم بنشینند و به قانون ‏‎ ‎‏عمل کنند. لکن بسیار غفلت می خواهد و بسیار ساده اندیشی می خواهد که ـ این ‏‎ ‎‏گروه‌هایی که با هم ائتلاف کردند و این «جبهۀ ملی» که بر ضد اسلام می خواهد ‏‎ ‎‏راهپیمایی راه بیندازند، و ـ مسلمان‌ها هم همین بنشینند تماشا کنند که به ضد اسلام ‏‎ ‎‏مقاله بنویسند و سبّ اسلام بکنند و حکم ضروری اسلام را «غیر انسانی» بخوانند! ‏

‏ ‏

‏هی نروید دنبال اینکه رجایی‏‎[5]‎‏ علم ندارد این عقلش بیشتر از علمش است و بعضی ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 236
‏از شما علمتان بیشتر از عقلتان است. من نتوانستم، و می خواستم و واقعاً می خواستم، و ‏‎ ‎‏متأثرم از اینکه با دست خودشان اینها گور خودشان را کندند، من نمی خواستم این طور ‏‎ ‎‏بشود. من حالا هم توبه را قبول می کنم؛ اسلام قبول می کند. حالا هم بروند در رادیو، ‏‎ ‎‏بروند در تلویزیون، توبه کنند بگویند ما تا حالا خطا کردیم؛ اشتباه کردیم، مردم را ‏‎ ‎‏دعوت کردیم به شورش غلط بوده؛ خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بوده ‏‎ ‎‏تأیید کردیم، ائتلاف کردیم با گروه منافق.‏

‏من چندین بار به این آقا‏‎[6]‎‏ گفتم آقا این جمعیت تو را به باد فنا می دهند! این افرادی ‏‎ ‎‏که دور تو جمع شده اند، بعضی از اینها، یک گرگ‌هایی هستند که تو را به باد فنا ‏‎ ‎‏می دهند. گوش نکرد. حالا هم دیر نشده. آقایانی که متدین اند اعلام کنند به اینکه این ‏‎ ‎‏دعوت به راهپیمایی دعوت بر ضد اسلام است ـ چنانچه صریحش این است ـ و آن آقا ‏‎ ‎‏هم بروند عذرخواهی کنند از ملت؛ بگویند ملتی که به من رأی داد من مطابق رأی آنها ‏‎ ‎‏عمل نکردم؛ از حالا به بعد می کنم. اما این طور نباشد که لفظاً، مکرر بهشان می گویم! ‏‎ ‎‏لفظاً [قبول] می کند، لکن [در عمل] «من نه این مجلس را قبول دارم، نه آن قوۀ قضائیه ‏‎ ‎‏را قبول دارم و نه آن شورای نگهبان را قبول دارم و نه این هیأت سه نفری را، که خودم ‏‎ ‎‏هم یکیش را تعیین کردم، قبول دارم و هرچه هست باید من بکنم، این نباشد در کار، ‏‎ ‎‏سایرین مانعی ندارد»!‏

‏اما ما چه بکنیم؟ من که می گویم باید از دست این دوستان یک فکری بکنیم. برای ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 237
‏این دوستان یک فکری بکنیم، که من نمی خواهم اینها به آن طوری که خودشان را ‏‎ ‎‏رساندند برسانند. من نمی خواستم که وضع این طور بشود. من نمی خواستم که این ‏‎ ‎‏مردم و این ملت که سال اول جمهوری اسلامیشان هست این طور مشوش بشود ‏‎ ‎‏خاطرشان از امثال شماها. من نمی خواستم که شما ائتلاف بکنید با منافقینی که بر ضد ‏‎ ‎‏اسلام اند، و «شناخت»شان منتشر است. ولی چه بکنم، خوب، شما گوش نکردید به ‏‎ ‎‏نصیحت. الآن هم من نصیحت می کنم، این جمعیت متدین «نهضت آزادی» را، و آقای ‏‎ ‎‏رئیس جمهور را، الآن هم من نصیحت می کنم که آقا شماها دست بردارید از این ‏‎ ‎‏سنگ اندازی جلوی چرخ اسلام، دست بردارید از این تضعیف مجلس و تضعیف ‏‎ ‎‏روحانیت و تضعیف ملت و تضعیف روحیۀ ملت و تضعیف روحیۀ ارتش. دست ‏‎ ‎‏بردارید از این امور، و بیایید درمیدان با برادران دیگرتان بنشینید؛ شما رئیس جمهور ‏‎ ‎‏قانونی باشید؛ روی قوانین عمل کنید. شما وکلایی هستید در مجلس، محترمید، متدینید؛ ‏‎ ‎‏جدا کنید حساب [خودتان] را از مرتدها. اینها مرتدند. «جبهۀ ملی» از امروز محکوم به ‏‎ ‎‏ارتداد است. بله، «جبهۀ ملی» هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را نداده ایم. ‏‎ ‎‏اگرآمدند در رادیو امروز بعدازظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اطلاعیه ای ‏‎ ‎‏که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را «غیر انسانی» خوانده، این اطلاعیه از ما ‏‎ ‎‏نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما می پذیریم. اسلام درِ رحمتش باز ‏‎ ‎‏است به روی همۀ مردم. در تاریخ است که یزید از حضرت سجّاد پرسید که من توبه ‏‎ ‎‏می توانم بکنم؟. ایشان فرمودند که بله، در توبه باز است. خوب، یزیدی که آن جنایت‌ها ‏‎ ‎‏را کرده است[...] منتها بعد حضرت سجّاد به حضرت زینب، که به ایشان عرض کردند ‏‎ ‎‏آخر این چه هست؛ گفت این موفق به توبه نمی شود! اگر توبه بکند قبول است. یک ‏‎ ‎‏کسی پیغمبر را هم بکشد توبه بکند قبول است؛ اما موفق به توبه نمی شود. ومن هم ‏‎ ‎‏احتمال می دهم که این آقایان موفق به توبه نشوند! جدیت کنند؛ الآن وقت هست؛ وقت ‏‎ ‎
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 238
‏باقی است. تا آن وقتی که پایتان را به گور وارد می کنند در توبه باز است. رحمت خدا ‏‎ ‎‏واسع است. بیایید توبه کنید. بیایید از کارهایی که کردید، از دعوت به شورش که ‏‎ ‎‏کردید، ازمخالفت‌هایی که با اسلام کردید، بیایید توبه کنید. برگردید، توبۀ همه تان قبول ‏‎ ‎‏است. بیایید با هم برادر بشوید، این مملکت را به پیش ببرید. هی ننشیند و بگویید که ‏‎ ‎‏این مملکت را دارند خراب می کنند. آخرکجا، کی دارد خراب می کند جز شماها؟... ‏

‏ ‏

‏من ازخدای تبارک و تعالی می خواهم که همه اصلاح بشوند.ان شاءالله همه به ‏‎ ‎‏آغوش اسلام برگردند. و نگذارند خدای نخواسته یک وقت چیزی پیش بیاید که ناگوار ‏‎ ‎‏باشد.‏

ج 14 ، ص 449 ـ 465 

*  *  *

‏در جمع کارکنان پایگاه چهارم نیروی هوایی و اقشار مختلف مردم‏

تاریخ: 1 / 4 / 60

‏این نقشه ای که مدت‌هاست در کار است، و نقّاشان بی خبر از خدا دنبال شکل دادن ‏‎ ‎‏آن بودند، و من مطالعه می کردم در حال آنها و در وضع آنها، بالاخره با ناشیگری ‏‎ ‎‏خودشان را لو دادند و باطنشان را ظاهر کردند و ملت فهمید که اینها چه کاره اند؛ با یک ‏‎ ‎‏صورت اسلامی و حق به جانب در این مملکت آمدند، و نقشۀ شوم قدرت‌های بزرگ ‏‎ ‎‏را؛ یعنی امریکا را، می خواستند در این کشور پیاده کنند. اینها ملت را نشناخته بودند. ‏‎ ‎‏اینها ملت اسلامی را نمی شناختند. اینها با همه هوششان و با همه علمشان این علم را ‏‎ ‎‏نداشتند که ملت اسلام یعنی چه و قدرت اسلام یعنی چه. اینها خواستند راه را برای ‏‎ ‎‏امریکا باز کنند و امریکاییان همه دور پرچمشان جمع شدند. نصیحت من را گوش ‏‎ ‎‏نکردند و مصلحتی که من برای آنها می اندیشیدم و برای کشور خودمان، از آن غفلت ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 239
‏کردند و آنچه که من می خواستم نشود، شد. من نمی خواستم که مثل زمان رضا خان ‏‎ ‎‏[بشود] که وقتی او را بیرونش کردند، آن رفیقِ صدیقِ آنها اول کلمه ای که در مجلس ‏‎ ‎‏گفت، [این بود که] گفت الخَیْرُ فِی مَا وَقَع! من نمی خواستم که در کشور بپاخاستۀ ‏‎ ‎‏اسلامی ما یک همچو اشخاصی باشند و بیایند و گوش به حرف‌ها ندهند و ‏‎ ‎‏مصلحت‌هایی که ما برای آنها، پیش پای آنها می گذاشتیم گوش ندهند، و کار را به ‏‎ ‎‏جایی بکشند که آنهایی که دیروز برای آنها پشتوانه بودند امروز دشمن آنها باشند! اینها ‏‎ ‎‏نشناختند اسلام را، و نشناختند این ملت اسلام را. اینها خیال می کردند که همان طوری ‏‎ ‎‏که در غرب یا در شرق گروه سیاسی، بازی‌های سیاسی می کنند و مردم را با بازی‌های ‏‎ ‎‏سیاسی گول می زنند و بسیج می کنند، می توانند در ایران هم با آن بازی‌های سیاسی، ‏‎ ‎‏مردم را متفرق کنند و جدا کنند و در مقابل اسلام و جمهوری اسلامی بسیج کنند، و ‏‎ ‎‏مردم را وادار کنند که این مجلس را خودشان منحل کنند‏

‏و این دولت را خودشان بر کنار کنند و این قوه قضائیه را خودشان منحل کنند و ‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی را خودشان به دست خودشان به باد فنا بدهند، و راه را باز کنند از ‏‎ ‎‏برای قدرت‌هایی که طعمه های خودشان را از دست داده اند، تا این مملکت باز طعمۀ ‏‎ ‎‏امریکا و دنبال او شوروی شود. اینها نشناخته بودند اسلام را؛ خیال می کردند اسلام هم ‏‎ ‎‏مثل مسلک‌های دیگر فقط یک مسلک سیاسی است که بشود اینها با آن بازی‌های ‏‎ ‎‏شیطانی سیاسی، این مردم را از راه خودشان، که بیست سال است در راه آن خون ‏‎ ‎‏داده اند، بیست سال است جوانان خودشان را فدا کرده اند، اینها را از آن راه حق به سوی ‏‎ ‎‏راه باطل و از نور به ظلمات بکشند و راه را برای دوستان خودشان باز کنند.‏

‏من بسیار متأسفم از اینکه کوشش کردم که در این دورۀ اول جمهوری اسلامی ‏‎ ‎‏این طور مسائل پیش نیاید، و این طور عزل و نصب‌ها نشود؛ لکن با کمال کوششی که ‏‎ ‎‏کردم اینها نتوانستند بفهمند. من با زبان‌های مختلف آنها را دعوت کردم به اینکه رها ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 240
‏کنند این راهی را که در پیش دارند و با ملت ایران این طور نکنند. من می خواستم که ‏‎ ‎‏تمام این کسانی که در کار دولتمردی هستند تا آخر انقلاب و پیروزی انقلاب، همه در ‏‎ ‎‏محل خودشان باقی باشند و این جمهوری اسلامی را همه باهم به آخر برسانند و به ‏‎ ‎‏پیروزی مطلق؛ لکن دست‌هایی در کار بود و گرگ‌هایی بود در بین اینها که نگذاشتند ‏‎ ‎‏آن مطلبی را که می خواستیم نشود، نشود. وقتی احساس شد که اینها [با] نقشۀ شیطانیِ ‏‎ ‎‏اتحاد با منافقینی که دیروز، پریروز ریختند در خیابان‌ها و جوان‌های ما را سر بریدند، ‏‎ ‎‏اموال مردم را آتش زدند و خیابان‌ها را به فساد کشاندند، با اینها دست در دست ‏‎ ‎‏هم داده بودند و با گروه‌های منحرف دیگر دست به دست هم داده بودند برای ‏‎ ‎‏اینکه این کشور را به تباهی بکشند، وقتی که احساس همچو خطری شد ... من قبلاً ‏‎ ‎‏هم گفته بودم که اگر من احساس خطر بکنم، آن چیزی را که به شما داده ام پس ‏‎ ‎‏می گیرم...‏

‏ ‏

‏کراراً من گفتم که بیا برو از این گروهک‌های فاسد، از این منافقین، تبرّی کن؛ ‏‎ ‎‏حیثیت خودت را از دست نده. بیا برو در ملأ عام و اینها را از خود بران. اینها تو را به ‏‎ ‎‏تباهی می کشند. این گرگ‌هایی که اطراف تو جمع شده اند الاّ بعض معدود آنها، همه ‏‎ ‎‏آنها گرگ‌هایی هستند که می خواهند ترا به تباهی بکشند، اینها را از خود بران. و برای ‏‎ ‎‏اینکه نتوانست بفهمد اسلام یعنی چه و کشور اسلامی یعنی چه و ملت اسلام یعنی چه ‏‎ ‎‏و ارتش اسلام یعنی چه و سایر قوای مسلح اسلام یعنی چه، این خودش را به تباهی ‏‎ ‎‏کشاند‏‎…‎‏ ‏

‏ ‏

‏آن آقا، من کراراً به او گفتم که حسابت را از این منافقین جدا کن و اعلام کن به اینکه ‏‎ ‎‏شماها از اسلام نیستید و شماها به من ارتباط ندارید، نپذیرفت، و دید آنچه دید. و من ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 241
‏امیدوارم که توبه کند تا خدای تبارک و تعالی او را بیامرزد و در آن عالم روسیاه ‏‎ ‎‏نباشد...‏

‏ ‏

‏آقای بنی صدر هم شمّ سیاسی نداشت. من الآن هم نصیحت می کنم آقای بنی صدر ‏‎ ‎‏را به اینکه نبادا در دام این گرگ‌هایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید، ‏‎ ‎‏و این آبرویی که از دست دادید بدتر بشود. من علاقه دارم که تو بیشتر از این خودت ‏‎ ‎‏را تباه نکنی. من علاقه دارم که همه اشخاصی که در این مملکت زندگی می کنند یک ‏‎ ‎‏زندگی انسانی ـ الهی باشد. نبادا یک وقت در دام اشخاصی بیفتی که این ملت آنها را ‏‎ ‎‏سر تا پا شناخته است؛ و آنها از تو پشتیبانی کنند و تو هم در دام آنها بیفتی؛ که هم دنیا ‏‎ ‎‏به باد رفته است تا آخر، و هم آخرت. اگر نصیحت‌های من را گوش کرده بودی، این ‏‎ ‎‏مسائل پیش نمی آمد. لکن نگذاشتند؛ آنهایی که به تو اظهار علاقه می کردند آنها به ‏‎ ‎‏اسلام علاقه نداشتند؛ و تو را کشاندند به جایی که تباه کردند، بیش از این خودت را ‏‎ ‎‏تباه نکن؛ به دام این اشخاصی که مثل اژدها دهان باز کرده اند تا همه حیثیت تو را به باد ‏‎ ‎‏فنا بدهند و ببلعند نیفت. چنانچه توبه کنی و برگردی و علاقه خودت را از این ‏‎ ‎‏گروه‌های مفسد، فاسد، جنایتکار، سلب کنی، و در یک کناری بنشینی مشغول تصنیف و ‏‎ ‎‏تألیف بشوی، صلاح تو است. اگر شما آن نصیحتی را که آن روز من با حال بیماری در ‏‎ ‎‏بیمارستان به شما کردم گوش کرده بودید، امروز این طور نبود و من نمی خواستم باشد؛ ‏‎ ‎‏آن روز من [در] یکی از حرف‌ها، که اساس همه گرفتاری‌های بشر است، تنبه دادم که ‏‎ ‎‏حُبُّ الدُّنیا رَأْسُ کُلِّ خَطیئَة. تمام خطاهایی که از ماها صادر می شود روی این حبّ ‏‎ ‎‏نفس و جاه و مال و منال است؛ اگر این کلمه را گوش کرده بودید و هواهای نفسانی را ‏‎ ‎‏زیر پا گذاشته بودید، این طور نمی شد که همۀ گروه‌ها، همۀ دوستان شما، از شما ‏‎ ‎‏منفصل بشوند، الاّ این گروه‌هایی که می خواهند شما را آلت دست قرار بدهند و به ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 242
‏مقاصد خودشان برسند. دوست‌های درجه اول شما پشت بشما کردند. گروه‌هایی که با ‏‎ ‎‏شما بودند و برای شما شعار می دادند پشت به شما کردند. و این دلیل این بود که شما ‏‎ ‎‏قدرت سیاسی ندارید، بزرگتر دلیل این است که انسان یازده میلیون رأی را تباه کند! این ‏‎ ‎‏گذشت و ناگوار گذشت، من نمی خواستم این طور بشود. لکن باز برای هر کس، هر کار ‏‎ ‎‏بکند، جای توبه هست. درِ توبه باز است. رحمت خدا واسع است. شما توبه کن و یک ‏‎ ‎‏قدم طرف خدا برو و پشت به هوای نفسانی بکن، خداوند می پذیرد تو را. آبروی تو را ‏‎ ‎‏اعاده می دهد. حیثیت تو را اعاده می دهد.‏

صحیفه امام؛ ج14، ص 485 ـ 493

*  *  *

‏دیدار با مهدی کروبی (نماینده امام و سرپرست بنیاد شهید)، اعضای هیأت تحریریه ‏‎ ‎‏و کارکنان ماهنامه شاهد‏

تاریخ: 2 / 4 / 60

‏من این نگرانی را داشتم و مصمم هستم که یک وصیتی بنویسم و در آن شرح بدهم که اینها ‏‎ ‎‏از کجا می خواهند شروع کنند و آنها فرصت شان نبود و خواستند از حالا شروع کنند. ولی نشد ‏‎ ‎‏«نه مجلس به درد می خورد و نه شورای نگهبان و نه قضات». می گفت همه اینها بی دین هستند. ‏‎ ‎‏بنی صدر بارها به من گفت: این دولت را کنار بگذاریم. می خواست مرا دیکتاتور کند و من ‏‎ ‎‏می خندیدم و می گفتم اگر قدرت داری خود شما این کار را بکنید. اینها جاهلند. اینها بی دین ‏‎ ‎‏هستند. اینها قرار داشتند مجلس خبرگان را منحل کنند و می گفتند برگردیم به 22 بهمن. باید ‏‎ ‎‏بگویم همه غلط است و برگردیم به 22 بهمن و آنوقت شروع کنیم.‏

صحیفه امام؛ ج 14، ص499

*  *  *


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 243
‏دیدار با خانواده های شهدای فاجعه 7 تیر و اعضای حزب جمهوری اسلامی ‏

تاریخ: 11 / 4 / 60

‏شما دیدید که آقای بنی‌صدر حسابش را جدا نکرده، خدا می داند که من مکرر به این ‏‎ ‎‏گفتم که آقا، اینها تو را تباه می کنند. این گرگ‌هایی که دور تو جمع شده اند و به هیچ چیز ‏‎ ‎‏عقیده ندارند، تو را از بین می برند، گوش نکرد، هی قسم خورد که اینها فداکار هستند، اینها ‏‎ ‎‏مردم کذا هستند؛ یعنی، آنهایی که دور و بر او هستند. خوب من می دانستم که این جور ‏‎ ‎‏نیستند. یک دسته ای، که می روند توی وزارتخانه دزدی می کنند این را تأییدش می کند. خوب ‏‎ ‎‏معلوم می شود، دزدی را شما گفتید. این قدر عقلشان ناقص است این را تأیید می کردند. ‏

صحیفه امام؛ ج 15، ص30 ـ 31

*  *  *

‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 244

  • . در 14 اسفند 59، بنی صدر به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق در دانشگاه تهران، سخنانی اختلاف برانگیز بر علیه دیگر مسئولان کشور بیان نمود که به اغتشاش انجامید. طرفداران گروهک منافقین به ضرب و جرح مخالفین خود پرداختند و در نتیجه تعدادی از شرکت کنندگان در مراسم مصدوم شدند.
  • . اشاره به سخنان ابوالحسن بنی‌صدر رئیس‌جمهور وقت.
  • . کتاب شناخت تألیف محمد حنیف نژاد از نخستین پایه گذاران سازمان مجاهدین خلق، شامل مبانی جهان بینی سازمان.
  • . با شدت گرفتن اختلاف بین مسئولان سه قوه، امام هیأتی برای حل اختلافات تعیین کردند. شهاب الدین اشراقی (داماد امام) به نمایندگی از سوی بنی صدر، محمد یزدی از سوی آقایان بهشتی، خامنه ای و هاشمی رفسنجانی، و مهدوی کنی به عنوان نماینده امام معرفی شدند. این هیأت در 12 خرداد 60 با انتشار بیانیه ای بنی صدر را در بیشتر موارد مقصر اعلام کرد. بنی صدر مفاد بیانیه را نپذیرفت و آن را محکوم نمود.
  • . محمدعلی رجایی معلم آموزش و پرورش، همکار فدائیان اسلام،  هیأتهای مؤتلفه و نهضت آزادی بود. در سال 53 در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق دستگیر و زندانی شد. در آبان 57 با اوج گیری انقلاب اسلامی از زندان آزاد شد. در سال 59 با پیشنهاد مجلس به عنوان نخست وزیر بنی صدر معرفی و پس از عزل بنی‌صدر، از مرداد 60 دومین رئیس جمهور ایران بود. وی در هشتم شهریور همان سال در جریان بمب‌گذاری ساختمان نخست وزیری به دست منافقین، همراه با محمدجواد باهنر که سمت نخست وزیری وی را داشت به شهادت رسید.
  • . آقای ابوالحسن بنی صدر.