سازش با شاه و سیاست گام به گام
در جمع روحانیون و اقشار مردم به مناسبت چهلم شهدای19 دی قم
تاریخ: 29 / 11 / 56
یکی از آخوندها به من نوشته بود ـ چند سال پیش از این ـ که شما مخالفت چرا می کنید با او؛ تُؤْتِی الْمُلْک مَنْ تَشاء؛ خداوند هر کس را می خواهد [سلطنت می دهد]، این مملکت را خدا داده [به او]؛ من جواب او را که ندادم، قابل جواب نبود اما این تکذیب قرآن است. مگر فرعون را کس دیگر مُلْک به او داده بود؟ آن هم خدا به او داده بود، پس چرا موسی رفت با او مخالفت کرد؟
صحیفه امام؛ ج 3، ص347 ـ 348
* * *
مصاحبه با خبرگزاری فرانسه
تاریخ: 3 / 8 / 57
خبرنگار: شما آقای مهندس بازرگان را به حضور پذیرفتید و آقای دکتر کریم سنجابی نیز به پاریس می آید؛ و گفته می شود آیتالله شیرازی هم خواهد آمد. معروف است که همه اینها هوادار سیاست آشتی هستند. آیا شما به این سیاست ملحق می شوید؟ آیا فکر می کنید در میان مخالفان سیاسی، جبهه ملی و دیگران، مردانی با وزن و اعتبار کافی برای جانشینی این دولت وجود دارد؟
امام: من با روش آشتی و بینابینی مخالفم و از اول هم با این روش مخالف بودم.
صحیفه امام؛ ج 4، ص146
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 117
در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور
تاریخ: 27 / 8 / 57
ما مکلفیم که با اینها معارضه و مبارزه بکنیم. اگر یکوقتی هم دستمان برسد، دست به تفنگ می بریم و معارضه می کنیم. خودمان تفنگ به دوشمان می زنیم و معارضه با آنها می کنیم، هر وقت مقتضی بشود.
صحیفه امام؛ ج5، ص 21
* * *
در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور
تاریخ: 18 / 9 / 57
من گاهی وقتها از فهم بعضی اشخاص تعجب می کنم که می گویند خوب حالا آمده، حالا آمده عذر خواسته دیگر! خوب، حالا بپذیرید! این آمده گفته است که من اشتباه کردم، خوب بپذیرید دیگر از او! چی بپذیریم؟ مگر خدا می پذیرد ازاو این عذر را؟ خدا حق ناس را نمی گذرد؛ خود ناس باید بگذرند. خود مردم باید بگذرند تا خدا بگذرد. مگر خدا می گذرد از حق الناس؟ بیایید حالا مصالحه بکنید! بیایید حالا خوب، عفو بکنید! نمی دانم چه! یک آقای ریش سفیدی یک کاغذ مفصلی نوشته بود ـ البته خودش آدم دانشمندی است لکن ادراکش، یک خرده عقلش ناقص است! ـ به من نوشته بود که پیغمبر اکرم در فلان جا فلان آدم را بخشید، در فلان جا فلان کافر را بخشید، در فلان جا فلان کس را بخشید. تاریخ برای من نوشته بود! مثل اینکه من حق دارم که ببخشم ایشان را! به من چه ربط دارد؟ بچه های آن پیرزن را کشته، من ببخشم؟! چطور من ببخشم کشته هایی که از این ملت، جوانهایی که از این ملت به باد رفته؟!
صحیفه امام؛ ج 5، ص197 ـ 198
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 118
مصاحبه با خبرگزاری فلسطینی وفا
تاریخ: 24 / 9 / 57
خبرنگار: باید دانست که تجربه مصدق به همه ثابت کرد که علل شکست را جستجو نمایند و نتیجتاً به گروههای مختلف سیاسی نشان داد که باید روش مبارزه را تغییر دهند. تقاضا داریم نتایجی را که از این تجربه گرفته اید بیان نمایید. آن چنان تجاربی که شما را در ایجاد اطمینان و رابطه محکم با ملت یاری نمود]
امام: من همیشه با روشهای مسالمت آمیز مخالفت کرده ام، شاه به هیچ وجه نمی تواند و نباید سلطنت کند.
صحیفه امام؛ ج 5، ص237
* * *
مصاحبه با روزنامه «لیبرال» ژاپن
تاریخ: 24 / 10 / 57
خبرنگار: می خواهید چه کسی ایران را رهبری کند؟ در چه شرایطی حاضر به مصالحه با رژیم فعلی هستید؟ به چه شرطی به ایران برخواهید گشت؟
امام: کسانی باید ایران را رهبری کنند که کاردان و امین و صددرصد مورد اعتماد ملت و متکی به آرای آنها باشند و شایستگی آنها را ملت برحسب ضوابط اسلامی احراز کرده باشد. و اما مصالحه با رژیم یعنی خیانت به اسلام و همۀ مسلمین، و از این جهت در هیچ شرایطی مصالحه ممکن نیست. و اما در مورد برگشتن به ایران؛ هر زمانی که احساس کنم در داخل ایران بیشتر می توانم به ملتم خدمت کنم بی درنگ به آنجا خواهم رفت.
صحیفه امام؛ ج5، ص 450
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 119
دیدار با نمایندگان کانون نویسندگان ایران
تاریخ: 29 / 11 / 57
من هر کس که آمد از اینهایی که همچو یواش یواش می خواستند راه بروند و میانه روی کنند، به آنها گفتم که ما تکلیف خدایی [داریم ]، تکلیف من نیست که [مسامحه ] بکنم؛ با من نیست که یک قدری آسان راه بروم. من یک تکلیف الهی دارم و مطابق تکلیف الهی عمل می کنم. کشته بشوم، عمل کردم به تکلیف الهی؛ پیش ببرم، عمل کردم به تکلیف الهی ام.
صحیفه امام؛ ج6، ص 190
* * *
دیدار با سید عباس مُهری و گروهی از علاقه مندان انقلاب اسلامی در کویت
تاریخ: 6 / 12 / 57
ما در پاریس که بودیم، رفت و آمدهای زیاد، مخفی و بعضی وقتها آشکار بود برای اینکه ما را وادار کنند که دست برداریم. می گفتند هر چه می خواهید می دهیم، هر کاری بخواهید می کنیم. خود شاه ـ شاه سابق ـ به وسایل پیغام داد که من مملکت را تسلیم شما می کنم، و من همین شاهی باشم در صورت، و همه کارها در دست شما باشد. و من به او اعتنا نکردم. و این قدرت الهی بود که ما را کمک می کرد.
صحیفه امام؛ ج 6، ص230
* * *
دیدار با علمای حوزه علمیه قم
تاریخ: 15 / 12 / 57
در این نهضت هم بعضی قدم قدم می گفتند برویم، که حالا قدم اولش را [برداریم ]
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 120
من به آن آقایی که آمد پاریس و این مطلب را گفت گفتم در قدم اول پایتان را می شکنند!
صحیفه امام؛ ج 6، ص333
* * *
دیدار با فرماندهان و درجهداران پادگانهای تبریز
تاریخ: 23 / 3 / 58
دولتهای اسلامی ـ الاّ کمی از آنها ـ و چه ابرقدرتها، که همه شان پشتیبان محمد رضا بودند، همه بودند. به من پیغامها می دادند؛ خصوصاً از امریکا؛ و می خواستند که او باشد؛ چنانچه خودش هم وسایطی ایجاد کرد که باشد و هر چه قدرت است دست ماها باشد و ایشان سلطنت بکنند؛ و من می دانستم دروغ می گوید.
صحیفه امام؛ ج 8، ص 124
* * *
در جمع خانواده های شهدای 15 خرداد 42 و شهدای حوادث بندر انزلی
تاریخ: 9 / 8 / 58
من که در پاریس بودم، می آمدند آنجا پیغام می دادند، خودشان می آمدند که بگذارید که این شورای سلطنتی باقی باشد، و روی شورای سلطنتی یک کارهایی بکنید، و بعد ما کارهایی بکنیم و بعد چه؟ خوب، من می دانستم که اینها یا نمی فهمند مطلب را؛ یا مقصدشان این است که همان مسائل حفظ بشود. شورای سلطنتی را ما فرض کنید قبول کنیم، معنایش این است که سلطنت را قبول کردیم. و الاّ شورای سلطنتی با شاه است، هر وقتی بخواهد کنارش می گذارد. این معنایش این است که ما خود شاه را قبول
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 121
داریم. می آمدند بعضی از همین روشنفکرها و بعضی از همین اشخاصی که حالا انقلابی شدند، همینها می آمدند می خواستند ما را اغفال کنند ـ یا خودشان هم نمی فهمیدند ـ که شما کاری بکنید که این شورای سلطنتی باقی باشد. در صورتی که آن که رئیس شورای سلطنتی بود آمد پاریس، من گفتم تا استعفا نکردی من با تو ملاقات هم نمی کنم، استعفا هم کرد او.
صحیفه امام؛ ج 10، ص409
* * *
دیدار با اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، محمدعلی رجایی، نخست وزیر و اعضای هیأت دولت
تاریخ: 6 / 8 / 59
من بعضی وقتها به کسانی که خیرخواهی می کردند، می گفتم خوب، من جواب این پیرزنی که جوانش را از دست داده، چه بگویم؟ ما بیاییم آقای محمد رضا را با او مصالحه کنیم به اینکه او حکومت نکند، سلطنت بکند!! معنی سلطنت این است که ایشان آن بالاها بنشینند و ما اعلیحضرت آریامهرش را بگوییم و ـ عرض می کنم ـ همه تشریفات و همه تجلیلات را از او بکنیم، منتها او دیگر تو سر ما نزند. من می گفتم، من جواب این پیرزنی که آمده می پرسد از من که تو چکاره بودی که جوان من از دستم رفت، تو او را اعلیحضرت همایونی می خوانی؟
صحیفه امام؛ ج 13، ص297
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 122
دیدار با سید علی خامنه ای (نماینده امام در شورای عالی دفاع) و فرماندهان نظامی سراسر کشور
تاریخ: 24 / 3 / 60
در خلال این گیرودارهایی که در این دو سال اخیر بود و من در پاریس بودم، اخیراً این مسائل را پیش می آوردند که اول راجع به اینکه شاه حالا باشد و او سلطنت بکند و دیگر حکومتی برای او نباشد؛ مطابق قانون عمل بکند. خوب، من می دانستم که اینها اغفال شده اند. یکی از همین محترمین اینها که آمد و این را طرح کرد، من گفتم: شما این مطلب را می گویید که شاه باید سلطنت کند و حکومت [نکند]، و ما هم بیاییم این را قبول کنیم، خوب، شما این اطمینان را دارید که شاه زیر بار این مسأله می رود؟ یا اینکه اگر شما یک کلمه این مطلب را بگویید، من هم مثل شما باورم بیاید و بیایم مصالحه کنیم با ایشان، [بعداً] تمام شماها را از بین خواهد برد؟ این دفعه در ماند! نتوانست جواب بدهد. واقعاً هم نمی شد جواب بدهد. اینها این طوری پرورش پیدا کردند.
صحیفه امام؛ ج 14، ص 436
* * *
دیدار با دادستان، رئیس و حکام شرع دادگاههای انقلاب اسلامی
تاریخ: 18 / 11 / 61
آن مسأله ای که همه کس می گفت، هر کس می رسید می گفت که «نمی شود، نکنید، خونریزی می شود، چه می شود»، بعضی از آقایان از قم به من نوشتند که «آقا دیگر بس است ـ دیگر ـ این شاه ماندنی است، دیگر بس است رها کنید» خوب، اینها نمی دانستند قضیه را و معذور بودند. از این ور خیرخواه بودند، معذور هم بودند.
صحیفه امام؛ ج 17، ص 287
* * *
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 123