فصل دوم: مبارزه با شاه

بازگشت به ایران

بازگشت به ایران

‏سخنرانی در بهشت زهرا‏

تاریخ: 12 / 11 / 57

‏... دولتی که ناشی می شود از یک شاهی که خودش و پدرش غیرقانونی است، خودش ‏‎ ‎‏علاوه بر او غیرقانونی است، وکلایی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از ‏‎ ‎‏همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این ملت ‏‎ ‎‏حرفی را که داشتند در زمان محمدرضا خان می گفتند که این سلطنت را ما نمی خواهیم ‏‎ ‎‏و سرنوشت ما با خود ماست، حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می دانیم، ‏‎ ‎‏این مجلس سنا را غیرقانونی می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم. آیا کسی که ‏‎ ‎‏خودش از ناحیۀ مجلس، از ناحیۀ مجلس سنا، از ناحیۀ شاه منصوب است، و همۀ آنها ‏‎ ‎‏غیرقانونی هستند، می شود که قانونی باشد؟ ما می گوییم که شما غیرقانونی هستید باید ‏‎ ‎‏بروید. ما اعلام می کنیم که الآن دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی ‏‎ ‎‏می کند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است! خودش تا چند سال پیش از این، تا ‏‎ ‎‏آن وقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است؛ حالا چه ‏‎ ‎‏شده است که می گوید من قانونی هستم؟!...‏


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 93
‏ما می گوییم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم ـ تمام اینها غیرقانونی ‏‎ ‎‏است و اگر ادامه به این بدهند، اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند، و ما آنها را محاکمه ‏‎ ‎‏می کنیم. من دولت تعیین می کنم! من تو دهن این دولت می زنم! من دولت تعیین ‏‎ ‎‏می کنم! من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم! من به واسطۀ اینکه ملت مرا قبول ‏‎ ‎‏دارد این آقا‏‎[1]‎‏ که خودش هم خودش را قبول ندارد! رفقایش هم قبولش ندارند، ملت ‏‎ ‎‏هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد؛ فقط امریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده، ‏‎ ‎‏به ارتش دستور داده که از این پشتیبانی بکنید؛ انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته ‏‎ ‎‏است که باید از این پشتیبانی بکنید. یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد، نه هیچ یک ‏‎ ‎‏از طبقات ملت از هر جا بگویید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که ‏‎ ‎‏می آورند توی خیابان‌ها! از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند، از این حرف‌ها ‏‎ ‎‏هم می زنند. لکن ملت این است، این ملت است. می گوید که در یک مملکت که دو تا ‏‎ ‎‏دولت نمی شود! خوب، واضح است این؛ یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت ‏‎ ‎‏غیرقانونی باید برود. تو غیر قانونی هستی! دولتی که ما می گوییم، دولتی است که متکی ‏‎ ‎‏به آرای ملت است؛ متکی به حکم خداست. تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را! باید ‏‎ ‎‏سر جایش بنشیند این آدم! و یا اینکه به امر امریکا و اینها وادار کند یک دسته ای از ‏‎ ‎‏اشرار، این ملت را قتل عام کند. ما تا هستیم نمی گذاریم اینها سلطه پیدا کنند. ما ‏‎ ‎‏نمی گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم‌های سابق. ما نخواهیم ‏‎ ‎‏گذاشت که محمدرضا برگردد. اینها می خواهند او را برگردانند. بیدار باشید! ای مردم، ‏‎ ‎‏بیدار باشید! نقشه دارند می کشند. ستاد درست کرده مردکه در آن جایی که هستش؛ ‏‎ ‎‏روابط دارند درست می کنند. می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه ‏‎ ‎
کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 94
‏چیزمان اختناق در اختناق باشد، و همۀ هستی ما به کام امریکا برود. ما نخواهیم ‏‎ ‎‏گذاشت؛ تا جان داریم نخواهیم گذاشت.‏

‏و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ شما را خواستار هستم. و من عرض ‏‎ ‎‏می کنم بر همۀ ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آن وقتی که اینها ساقط ‏‎ ‎‏بشوند؛ و ما به واسطۀ آرای مردم، مجلس سنا‏‎[2]‎‏ درست بکنیم؛ و دولت اول را ـ دولت ‏‎ ‎‏دائمی را ـ تعیین بکنیم. و من باید یک نصیحت به ارتش بکنم و یک تشکر از یک ‏‎ ‎‏ارکان ارتش، یک قشرهایی از ارتش. اما آن نصیحتی که می کنم این است که ما ‏‎ ‎‏می خواهیم که شما مستقل باشید. ما داریم زحمت می کشیم، ما خون دادیم، ما جوان ‏‎ ‎‏دادیم، ما حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، می خواهیم که ‏‎ ‎‏ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد، شما نمی خواهید، آقای سرلشکر، شما نمی خواهید ‏‎ ‎‏مستقل باشید؟ شما می خواهید نوکر باشید؟! من به شما نصیحت می کنم که بیایید در ‏‎ ‎‏آغوش ملت؛ همان که ملت می گوید بگویید. بگویید ما باید مستقل باشیم. ملت ‏‎ ‎‏می گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای امریکا و اجنبی ‏‎ ‎‏باشد؛ شما هم بیایید ـ ما برای خاطر شما این حرف را می زنیم ـ شما هم بیایید برای ‏‎ ‎‏خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگویید: ما می خواهیم مستقل باشیم، ما نمی خواهیم ‏‎ ‎‏این مستشارها باشند. ما که این حرف را می زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما ‏‎ ‎‏این است که بریزید توی خیابان، خون جوان‌های ما را بریزید که چرا می گویید من باید ‏‎ ‎‏مستقل باشم! ما می خواهیم تو آقا باشی.‏

‏و اما تشکر می کنم از این قشرهایی که متصل شدند به ملت. اینها آبروی خودشان ‏‎ ‎‏را، آبروی کشورشان را، آبروی ملتشان را، اینها حفظ کردند. این درجه دارها، همافرها، ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 95
‏افسرهای نیروی هوایی ـ اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند؛ و همین طور آنهایی ‏‎ ‎‏که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان ‏‎ ‎‏را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت کردند. ما از آنها ‏‎ ‎‏تشکر می کنیم و به اینهایی که متصل نشدند می گوییم که متصل بشوید به اینها. اسلام ‏‎ ‎‏برای شما بهتر از کفر است؛ ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می گوییم ‏‎ ‎‏این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید. رها بکنید این را. خیال نکنید که ‏‎ ‎‏اگر رها کردید، ما می آییم شما را به دار می زنیم! این چیزهایی است که شماها یا کسان ‏‎ ‎‏دیگر درست کرده اند؛ و الاّ این همافرها و این درجه دارها و این افسرها که آمدند و ‏‎ ‎‏متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ می کنیم. و ما می خواهیم که ‏‎ ‎‏مملکتْ مملکت قوی باشد. ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد. ما ‏‎ ‎‏نمی خواهیم نظام را به هم بزنیم. ما می خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظامِ ناشی از ‏‎ ‎‏ملت در خدمت ملت؛ نه نظامی که دیگران سرپرستی اش بکنند و دیگران فرمان به آن ‏‎ ‎‏بدهند.‏

صحیفه امام؛ ج 6، ص13، 16ـ18

*  *  *

‏در جمع کارکنان نیروی دریایی‏‏ ‏

تاریخ: 17 / 11 / 57

‏یک برادر ارتشی خطاب به امام: یک موضوع دیگر اجازه بدهید به عرضتان برسانم ‏‎ ‎‏و آن اینکه الآن خیلی انتظار تشریف فرمایی شما را به قم دارند و منتظر هستند که شما ‏‎ ‎‏تشریف ببرید آنجا. و معتقدند که راحت می شوند که آقا می روند قم؛ دیگر از این ‏‎ ‎‏دردسرها راحت می شوند!‏

‏امام: نه! بگویید که من تا شما را راحت نکنم نمی روم. نه، نه ان‌شاءالله!‏


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 96
‏ یکی دیگر از برادران ارتشی: قم را می توانند خیلی زود محاصره اش کنند و خیلی ‏‎ ‎‏راحت ارتباط را قطع کنند.‏

‏امام: نخیر، این را خاطر جمع باشید. من اهل قم و اهل تهران و اهل جایی [نیستم ]! من ‏‎ ‎‏اهل ایرانم. من در ایران هستم و با همه ایرانی ها رفیقم .‏

صحیفه امام؛ ج 6، ص76

*  *  *

‏دیدار با مسئولان، معلمان و کارکنان مدرسه علوی ‏

تاریخ: 30 / 11 / 57

‏باید این [را] هم عرض کنم که ما در مدرسه «علوی» وارد شدیم و آنجا را بگویم ‏‎ ‎‏غصب کردیم! یا اینکه میهمان آقایان شدیم. و من به مجرد اینکه روز تحصیل آمد، ‏‎ ‎‏گفتم این افراد را جمع کنند و بروند و من هم بروم جای دیگر. بعد آمدند گفتند ـ از ‏‎ ‎‏خود آقایان که متصدیان امور مدرسه هستند ـ تقاضا کردند که «شما اگر رفتنِتان خیلی ‏‎ ‎‏طولانی نیست از اینجا به جای دیگر نروید، از اینجا بروید به قم، این برای ما مثلاً ‏‎ ‎‏خیلی پشتوانه ای است»؛ از این جهت ما اطاعت امرشان را کردیم. و من تا سه ـ چهار ـ ‏‎ ‎‏پنج روز دیگر ان‌شاء‌الله رفع زحمت می کنم .‏

صحیفه امام؛ ج6، ص 204

*  *  *

‏در جمع خانواده های شهدای انقلاب اسلامی و اعضای کمیته مرکزی انقلاب اسلامی ‏

تاریخ: 26 / 6 / 58

‏اگر نبود اراده خدا، که منصرف کرد اینها را از اینکه مقابله کنند، و نبود آنکه رعب ‏‎ ‎‏در بسیاری از آنها ایجاد کرد [کار پیش می رفت ] اینها با یک شب می توانستند همه ‏‎ ‎‏تهران را خراب کنند. همه چیز دستشان بود. همه مراکزی که یک نفر آدم که گوشش ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 97
‏می جنبید همه را بمباران کنند. نه اینکه برای خدا نکردند؛ خدا اذهان اینها را همچو ‏‎ ‎‏منصرف کرد و دل‌های اینها را همچو پُر از خوف کرد که دست به آن آلاتی که باید ‏‎ ‎‏بزنند نزدند. این یکی از معجزاتی بود که در این قضیه واقع شد. و معجزه دیگر همین ‏‎ ‎‏توطئه ای بود که برای کودتا در همان شب‌های آخر، که ما در تهران بودیم، اینها دیده ‏‎ ‎‏بودند. و قبلش توطئه این بود که حکومت نظامی را روز هم اعلام بکنند. ما هم هیچ ‏‎ ‎‏خبر از هیچ نداشتیم. اعلام بکنند مردم توی خیابان‌ها نیایند، قوای انتظامیه تمام را ‏‎ ‎‏بگیرند؛ تمام خیابان‌ها و اینها را قوای انتظامی و آلاتی که آنها دارند؛ تانک‌ها را بیاورند ‏‎ ‎‏مستقر کنند. و بنا بر این بود که در همان شب بریزند و هر کس را که احتمال بدهند که ‏‎ ‎‏این یک مثلاً چیزی هست از بین ببرند و بعد هم چه بکنند. ما هیچ اطلاع نداشتیم. مِنْ ‏‎ ‎‏حَیْثُ لا یَحْتَسِبْ قضایا واقع شد، مثلاً گفته شد که بشکنید این اعتصاب را، این نظام را، ‏‎ ‎‏این حکومت نظامی را. خوب، مردم شکستند؛ و آنها نتوانستند که بیاورند نابودشان ‏‎ ‎‏بکنند. بعد آن درگیری‌ها پیدا شد. مرحوم قرنی،‏‎[3]‎‏ ـ خدا رحمتش کند ـ اینجا بود. به من ‏‎ ‎‏گفت که مقاتله و جنگ ما بین مردم و قوای دولتی در آن شب سه ساعت و نیم بود. با ‏‎ ‎‏سه ساعت و نیم، دست‌های خالی بر تانک و توپ و مسلسل و اینها غلبه کرد! این ‏‎ ‎‏غلبه، غلبه الهی بود. این نظر خدا بود. ‏

صحیفه امام؛ ج10، ص10 ـ 11

*  *  *


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 98
‏دیدار با اعضای  هیأت دولت ‏

تاریخ:10 / 7 / 58

‏ما هیچ بنا نداشتیم که به پاریس برویم. مسائلی بود که هیچ اراده ما در آن دخالت ‏‎ ‎‏نداشت. هر چه بود، و تا حالا هر چه هست و از اول هر چه بود با اراده خدا بود. من ‏‎ ‎‏هیچ برای خودم یک چیزی که، عملی خودم کرده باشم، یک چیزی برای خودم قائل ‏‎ ‎‏باشم نیستم، برای شما هم قائل نیستم. هر چه هست از اوست. کارهایی می شود که ما ‏‎ ‎‏اصلاً در ذهنمان نمی آمد که این کار مثلاً باید بشود می شد، و می دیدیم که نتیجه دارد. ‏‎ ‎‏در همین آخر که ما آمدیم تهران، و آقایان هم به عنوان وزارت بودند؛ حکومت نظامی ‏‎ ‎‏اعلام کردند، من اصلاً نمی دانستم که اینها برای چه حکومت نظامی اعلام کرده اند ـ بعد ‏‎ ‎‏به ما گفتند ـ لکن به ذهنم آمد که ما بشکنیم این حکومت نظامی را. آنها روز اعلام ‏‎ ‎‏کردند که از ظهر به آن طرف حکومت نظامی. و من نوشتم و شکسته شد، و بعد ما ‏‎ ‎‏فهمیدیم که توطئه بوده است. این حکومت نظامی برای این بوده است که بعدش مستقر ‏‎ ‎‏بشوند در خیابان‌ها نظامی‌ها و قوایی که دارند؛ و شب کودتا کنند و همه ماها را و ‏‎ ‎‏شماها را از بین ببرند، این را هم خدا کرد، هیچ ما در ذهنمان یک مسأله ای نبود.‏

صحیفه امام؛ ج10، ص 196

*  *  *

‏در جمع اعضای انجمن اسلامی پزشکان اصفهان ‏

تاریخ: 25 / 9 / 58

‏آن شبی که اینها می خواستند کودتا بکنند ... بعدها ما فهمیدیم که بنای آنها بر این ‏‎ ‎‏بوده است که هر کس احتمال بدهند که [مؤثر] باشد بکشند او را. از بین ببرند. و اعلام ‏‎ ‎‏کردند حکومت نظامی روز را؛ که روز هم نباید بیرون بیایید. خدا خواست که شکسته ‏‎ ‎‏شد این. من هیچ فکر نمی کردم که این روی چیست. بعد به من گفتند کودتاست. فکر ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 99
‏نمی کردم که این حکومت نظامی را برای چه دارند تأسیس می کنند. ما برای اینکه یک ‏‎ ‎‏مقابله ای با آنها کرده باشیم گفتیم به این اعتنا نکنید .... بعد معلوم شد که این را خدا ‏‎ ‎‏خود پیش آورده . ‏

صحیفه امام؛ ج11، ص 275

*  *  *

‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 100

  • . اشاره به این که بختیار پس از پذیرفتن نخست وزیری شاه، از سوی جبهه ملی طرد شد.
  • . در پایان این سخنرانی امام فرمودند: مقصود من از مجلس «سنا» مجلس «مؤسسان» بود نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است! همیشه بوده!
  • . شهید ولیّ‌الله قرنی، نخستین رئیس ستاد مشترک ارتش پس از پیروزی انقلاب در سوم اردیبهشت 1358 به دست گروهک تروریستی فرقان به شهادت رسید. سپهبد قرنی در سال 1337 پس از کشف طرح کودتا علیه شاه از ارتش اخراج و به سه سال زندان محکوم شد. وی به دلیل همکاری با نهضت امام خمینی بار دیگر دستگیر و زندانی شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با درجه سرلشگری به ارتش بازگشت و از سوی امام به ریاست ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران منصوب گردید.