فصل دوم: مبارزه با شاه

ترک عراق و سفر به کویت

ترک عراق و سفر به کویت[1]

‏پیام به ملت ایران به مناسبت مهاجرت از عراق ‏

تاریخ: 14 / 7 / 57

‏اکنون که من ـ به ناچار ـ باید ترک جوار مولا امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ را نمایم و ‏‎ ‎‏در کشورهای اسلامی، دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم ـ که مورد ‏‎ ‎‏هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستید ـ باز نمی بینم و از ورود به کویت ‏‎ ‎‏با داشتن اجازه ممانعت نمودند، به سوی فرانسه پرواز می کنم. پیش من مکان معینی ‏‎ ‎‏مطرح نیست؛ عمل به تکلیف الهی مطرح است، مصالح عالیه اسلام و مسلمین مطرح ‏‎ ‎‏است. ما و شما امروز که نهضت اسلامی به مرتبه بسیار حساس رسیده است مسئول ‏‎ ‎‏هستیم؛ اسلام از ما انتظار دارد... من در حال گرفتاری‌ها و اشتغالات اخیر، اخبار ایران و ‏‎ ‎‏قیام‌های پی در پی نقاط مختلفه را مثل کرمانشاه و بعض مناطق کردستان و قتل‌هایی که ‏‎ ‎‏به دست دژخیمان شاه واقع شده می شنیدم، و هم متأثر و متأسف بوده و هستم و ‏‎ ‎‏هم امیدوار و سربلند؛ امیدوار به شجاعت ملت بزرگ، و سربلند از فداکاری آنان در ‏‎ ‎‏راه اسلام و مستضعفین. سربلند باد ملتی که با فداکاری خود قدم در راه پیروزی ‏‎ ‎‏حق برداشت و سدهای مانع از آن را یکی پس از دیگری شکست! پیروز باد ‏‎ ‎‏رادمردانی که با خون خود عزت بر باد رفته را بازگرفت و عظمت پایمال شده به ‏‎ ‎‏دست سلاطین ستمگر را باز یافت! من وقتی مطالعه روحیه مردان و زنان جوان از ‏‎ ‎‏دست داده را می کنم که شجاعانه در مقابل مصایب ایستادگی کرده و می کنند، برای ‏‎ ‎‏خود احساس شرمندگی می کنم. من می بایست با مصیبت‌های شما قدم به قدم ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 63
‏همراه و آنچه شما دیده اید دیده باشم؛ مع الأسف نتوانستم در بین شما باشم و آنچه ‏‎ ‎‏شما لمس کردید بکنم لکن از این راه دور، چشمم به شما روشن و قلبم برای امت ‏‎ ‎‏اسلامی می تپد.‏

صحیفه امام؛ ج3، ص 481 ـ 482

*  *  *

‏مصاحبه با روزنامه آلمانی دنیای سوم ‏

تاریخ: 24 / 8 / 57

‏خبرنگار: چرا شما مجبور شدید عراق را ترک کنید؟ چرا برای ادامه تبعید خود، در ‏‎ ‎‏پاریس اقامت می کنید؟ در صورتی که امکان بازگشت به ایران به شما پیشنهاد شده ‏‎ ‎‏است چرا پاریس را دوست دارید؟‏

‏امام: عراق تحت فشار شاه، مرا در فشار قرار داد و من وظیفه شرعی و الهی خودم دیدم ‏‎ ‎‏که برای انجام مبارزات خود به ناچار آن کشور را ترک کنم. در فرانسه موقتاً هستم و ‏‎ ‎‏مکان هم برای من مطرح نیست.‏

صحیفه امام؛ ج4، ص 510

*  *  *

‏مصاحبه با روزنامه انگلیسی فاینانشال تایمز‏

تاریخ: 18 / 10 / 57

‏عراق زیر فشار ایران می خواست از فعالیت‌های سیاسی و الهی من جلوگیری نماید ‏‎ ‎‏و من که برایم مکان مطرح نبود، برای اینکه بتوانم به کشورم خدمت کنم، آنجا را ‏‎ ‎‏می بایست ترک می گفتم.‏

صحیفه امام؛ ج5، ص 400

*  *  *


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 64
‏مصاحبه با روزنامه اندونزیایی تمپو‏

تاریخ: 23 / 10 / 57

‏خبرنگار: حقیقت قضیه با عراق چه بود که شما آنجا را ترک کردید؟ چرا شما فرانسه را ‏‎ ‎‏انتخاب نمودید؟ و موضع شما در مقابل رئیس جمهوری فرانسه، بعد از تذکر 21 نوامبر ‏‎ ‎‏مبتنی بر اینکه فرانسه نمی تواند سرزمینی باشد که از آنجا بتوان مردم را به خشونت دعوت ‏‎ ‎‏کرد، چیست؟ و اگر دولت فرانسه به شما اجازه اقامت ندهد مقصد بعدی شما کجاست؟‏

‏امام: دولت عراق زیر فشار شاه فعالیت‌های مرا در جهت خدمت به اسلام و مسلمین ‏‎ ‎‏نمی توانست تحمل کند و لذا ناچار به ترک آن کشور شدم و عازم کویت شدم و با ‏‎ ‎‏اینکه ویزای کویتی داشتم مانع از ورود به خاک کویت شدند. ناچار به فرانسه آمدم تا ‏‎ ‎‏در اینجا تصمیم به اقامت در یک کشور اسلامی را بگیریم. و هر گاه در مدت اقامت ‏‎ ‎‏موقتی خودم در فرانسه احساس محدودیت در انجام وظایفم بکنم، خاک فرانسه را ‏‎ ‎‏ترک خواهم کرد و مهم نیست که کجا باشم؛ زمین خدا وسیع است.‏

صحیفه امام؛ ج5، ص 439 ـ 440

*  *  *

‏دیدار با  سید عباس مُهری و گروهی از علاقه مندان انقلاب اسلامی در کویت‏

تاریخ: 6 / 12 / 57

‏خدای تبارک و تعالی مقدراتی دارد که ما سرّ آن را نمی فهمیم مگر بعد از زمان‌ها. ‏‎ ‎‏بعد از آنکه به واسطه فشار دولت ایران و فشار محمد رضا شاه بر دولت عراق و ‏‎ ‎‏محصور کردن آنها منزل ما را، و رفت و آمدهایی که بین ما و دولت عراق شد، ‏‎ ‎‏گفتگوهایی شد و ما به آنها اخطار کردیم که یک مسأله شرعی است، یک وظیفه الهی ‏‎ ‎‏است و من نمی توانم مسأله الهی و وظیفه شرعی را به قول شماها ترک کنم. من این ‏‎ ‎‏کارهایی که در اینجا انجام می دهم، شما هم هر کاری دارید بکنید. آنها از ما تقاضا ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 65
‏می کردند که چون ما تعهداتی با دولت ایران داریم و این کارهایی که شما و اصحاب ‏‎ ‎‏شما می کنند مخالف آن تعهدات است، ما نمی توانیم تحمل کنیم. من جواب دادم من که ‏‎ ‎‏تعهدی ندارم، شما تعهد دارید! من یک تکلیف شرعی دارم، عمل می کنم و به تعهد ‏‎ ‎‏شما اعتنایی نمی کنم. هم در منابر خطابه می خوانم، و هم اعلامیه صادر می کنم، و هم ‏‎ ‎‏نوار پر می کنم و می فرستم. این تکلیف من. شما هم هر تکلیفی دارید عمل کنید. بعد از ‏‎ ‎‏رفت و آمدها، آنها [بعثی‌ها] برادرهای من [را] که جزء رفقای نجف بودند، آنها را ‏‎ ‎‏ترساندند. و به من رسید که گفتند که ما با خودش ـ مثلاً ـ کار نداریم لکن شماها را ‏‎ ‎‏چه خواهیم کرد. من دیدم که خوب،‏‎ ‎‏ممکن است که یکوقتی گزندی به این دوستان من ‏‎ ‎‏برسد، عازم حرکت شدم و آمدم به ـ البته تحت مراقبت دولت عراق ـ آمدم به سرحد ‏‎ ‎‏کویت. و در سرحد کویت هم همان فشاری که در آنجا بر دولت عراق بود بر دولت ‏‎ ‎‏کویت هم بود. و آنها حتی اجازه اینکه ما عبور کنیم از این طرف شهر به آن طرف شهر ‏‎ ‎‏هم ندادند. و من گله ای از هیچ کس ندارم؛ چون آنها ملتزم بودند به واسطه ‏‎ ‎‏قراردادهایشان عمل کنند. و من نه از دولت عراق نه از دولت کویت گلایه ای ندارم. ‏‎ ‎‏لکن خدای تبارک و تعالی تقدیری فرموده بود و ما غافل بودیم‏‎.‎‏ ما بنایمان بر این بود ‏‎ ‎‏که از کویت بعد از دو ـ سه روزی که با آقایان ملاقات می کنیم برویم به سوریه، و آنجا ‏‎ ‎‏یک اقامت طولانی بکنیم. لکن خداوند تقدیر کرده بود که باید راه، چیز دیگر باشد. و ‏‎ ‎‏ما نمی دانستیم که این تقدیر به کجا منتهی می شود. ‏

صحیفه امام؛ ج6، ص 226 ـ 227

*  *  *

‏دیدار با اعضای هیأت دولت در سالروز هجرت از نجف به پاریس‏

تاریخ: 10 / 7 / 58

‏از بغداد یک وقت رئیس امْن آمد. او آدم ملایمی بود، و صحبت‌هایش هم همه ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 66
‏تعارف بود و اینکه شما هر کاری بخواهید بکنید مانعی ندارد و هر عملی انجام بدهید ‏‎ ‎‏مانعی ندارد و فلان، و ایشان رفت. بعد از چند روز یک نفر دیگری آمد ـ که گفتند این ‏‎ ‎‏مقدّم است بر آن رئیس امن ـ ایشان به طور رسمی به ما گفت که ما چون یک ‏‎ ‎‏معاهداتی، تعهداتی، با دولت ایران داریم، از این جهت، نمی توانیم تحمل کنیم که شما ‏‎ ‎‏اینجا فعالیت بکنید. و شاید امروز همین مقدار گفت. و روز بعدش باز آمد و بیشتر و ‏‎ ‎‏گفت که نباید شما چیزی بنویسید، یا در منبر صحبتی بکنید، یا نواری پر کنید و ‏‎ ‎‏بفرستید؛ برای اینکه این مخالف تعهدات ماست. من به او گفتم که این یک تکلیف ‏‎ ‎‏شرعی است که به من متوجه است. من هم اعلامیه می نویسم، و هم در موقعش در منبر ‏‎ ‎‏صحبت می کنم، و هم نوار پر می کنم و به ایران می فرستم. این تکلیف شرعی من است. ‏‎ ‎‏شما هم هر تکلیفی دارید عمل کنید. بعد صحبت‌هایی کرد و چه و بالاخره منتهی شد ‏‎ ‎‏به اینکه من همچو علاقه ای به یک محلی ندارم. من هر جایی که بتوانم خدمت بکنم ‏‎ ‎‏آنجا خواهم رفت و نجف پیش من مطرح نیست که من اینجا بمانم. گفت: خوب، شما ‏‎ ‎‏هر جا بروید همین مسائل هست؛ یعنی جلوگیری می شود. گفتم که من ـ در صورتی ‏‎ ‎‏که هیچ در ذهن من این نبود، تا آن وقت هم نبود ـ که من می روم خارج. من می روم ‏‎ ‎‏پاریس که مملکتی است که آن دیگر وابسته به ایران و مستعمره ایران نیست. البته ‏‎ ‎‏ناراحت شد اما حرفی نزد.‏

صحیفه امام؛ ج10، ص 194 ـ 195

*  *  *

‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 67

  • . با اوج گرفتن انقلاب اسلامی ایران مأموران امنیتی عراق با ممانعت از فعالیت‌های سیاسی، امام را تحت فشار قرار دادند و ایشان به قصد کویت عراق را ترک کردند ولی دولت کویت از ورود ایشان ممانعت کرد.