فصل اول: خاطرات

سفرها

سفرها

‏در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج از کشور‏

تاریخ:15 / 8 / 57

‏من یکوقتی ـ که شاید سی سال پیش از این، چقدر سال پیش از این بود ـ که عبور ‏‎ ‎‏کردم از خوزستان رفتم، می خواستم عتبات بروم، خوب این آب یک شط آب است، ‏‎ ‎‏یک جوی و دو جوی نیست، یک شطّی که کشتیرانی توی آن می شود، زمین، تا چشم ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 31
‏می کنی زمین افتاده و هیچ زراعت ندارد؛ من توی ذهنم آمد که شاید خاک این لیاقت ‏‎ ‎‏زراعت ندارد. یک جایی پیاده شدیم. من رفتم خاک را ... خاک خوب لکن دست ‏‎ ‎‏خیانت نمی گذارد. آب از آنجا دارد هرز می رود، زمین هم اینجا افتاده است!‏

صحیفه امام؛ ج4، ص347

*  *  *

‏در جمع معلمان شهرستان محلات ‏

تاریخ: 3 / 10 / 58

‏محلات یک محلی است که من بعضی تابستان‌ها می رفتم. تابستان را آنجا بودم. و ‏‎ ‎‏در آن وقت که من آنجا بودم احساس می کردم که مردم محلات با مردم بسیاری از ‏‎ ‎‏جاها فرق دارند. توجهشان به دیانت بیشتر بود از بعضی جاهای دیگر. از خیلی جاهای ‏‎ ‎‏دیگری. و من اینکه فهمیدم این بود که محل به واسطه خوبی علما خوب بودند‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج11، ص394

*  *  *

‏دیدار با ائمه جماعات تهران و شهرستان‌ها و روحانیون عضو بسیج ‏

تاریخ:20 / 4 / 59

‏من در مکه که مشرف بودم یک روز می خواستم یک کتابی بخرم که برای آن ‏‎ ‎‏کتابفروش هم فایده داشت، ایستاده بودم، اذان گفتند، یکدفعه رها کرد و گفت که: «سنّة ‏‎ ‎‏حنفیّة» دیگر با من حرف نزد، رفت سراغ نماز. در مدینه بازار را که من دیدم بسته بود. ‏‎ ‎‏یعنی باز بود لکن هیچ کس نبود. می رفتند سراغ نماز. چرا شما نمی روید سراغ نماز؟ ‏‎ ‎‏چرا ظهر که می شود بازار را رها نمی کنید و بروید سراغ نماز؟‏

صحیفه امام؛ ج13، ص21

*  *  *


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 32
‏در جمع کارکنان چاپخانه 17 شهریور، کارکنان صنایع دفاع و ...‏

تاریخ: 29 / 10 / 59

‏من عکس مجسمه آتاتورک را در ترکیه ـ آن وقت که تبعید بودم به آنجا ـ دیدم که ‏‎ ‎‏مجسمه او رو به غرب بود و دستش را بالا کرده بود. و آنجا به من گفتند که این ‏‎ ‎‏علامت این است که ما هر چه باید انجام بدهیم باید از غرب باشد‏‎.‎

صحیفه امام؛ ج13، ص532

*  *  *

‏دیدار با مهدی کروبی نماینده امام و سرپرست بنیاد شهید، هیأت تحریریه و کارکنان ‏‎ ‎‏ماهنامه شاهد‏

تاریخ: 2 / 4 / 60

‏سفری به همدان رفتم و یکی از آقازاده های همدان پیش من آمد ویک ورقه بزرگ ‏‎ ‎‏آورد که مال همدان بود، تمام جاهایی که در همدان هست. دهات، روستاها در آن ثبت ‏‎ ‎‏بود و نقطه هائی به شکل های مختلف در آن دیده می شد. پرسیدم این نقطه ها چیست؟‏‎ ‎‎ ‎‏گفت: هر نقطه علامت این است که چیزی، معدنی هست، مس هست، نفت هست، ‏‎ ‎‏طلا هست و عکسبرداری کردند. نقطه ها علامت چیزی هستند. و این را شنیده اید که ‏‎ ‎‏وقتی اتومبیل نبود آنها می آمدند در ایران و با شتر حرکت می کردند، حتی کویرهای ‏‎ ‎‏اینجا را دیده اند و از همه چیزهایی که داریم آنها مطلع هستند. کسی نمی داند که چه ‏‎ ‎‏مجموعه ای در این هست و باید مجهز باشیم برای مقابله.‏

صحیفه امام؛ ج14، ص497 ـ 498

*  *  *


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 33

 

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 34