فصل اول: خاطرات

کاشانی

کاشانی[1] 

‏در جمع روحانیون مازندران و اقشار مختلف مردم‏

تاریخ: 25 / 3 / 60

‏یک گروهی که از اولش باطل بودند [هر کاری می خواهند بکنند] ـ من از آن ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 26
‏ریشه هایش می دانم ـ یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سر سخت مخالف ‏‎ ‎‏بودند. از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتی که مرحوم آیت‌الله کاشانی دید که ‏‎ ‎‏اینها خلاف دارند می کنند و صحبت کرد، اینها [این ] کار کردند [که ] یک سگی را ‏‎ ‎‏نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را «آیت‌الله» گذاشتند! این در زمان آن‏‎[2]‎‏ بود ‏‎ ‎‏که اینها فخر می کنند به وجود او. او هم مُسلِم نبود. من در آن روز در منزل یکی از ‏‎ ‎‏علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم که یک سگی را عینک زده اند و به اسم ‏‎ ‎‏«آیت‌الله» توی خیابان‌ها می گردانند. من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با ‏‎ ‎‏شخص نیست؛ این سیلی خواهد خورد. و طولی نکشید که سیلی را‏‎ ‎‏خورد. و اگر مانده ‏‎ ‎‏بود سیلی بر اسلام می زد.‏

صحیفه امام؛ ج14، ص456 ـ 457

*  *  *

‏در جمع اعضای کمیسیون بازرگانی مجلس و نهادهای وابسته به نخست وزیری ‏

تاریخ: 26 / 9 / 62

‏آقای کاشانی از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با ‏‎ ‎‏استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او. در ایران هم که آمدند تمام زندگی شان ‏‎ ‎‏صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را می شناختم. در یک وقت وضع ایشان ‏‎ ‎‏طوری شد که وقتی که از منزل می خواست حرکت کند فرض کنید بیایند به مسجد ‏‎ ‎‏شاه، مسجد شاه مطلع می شد، در نظر داشتند، اعلام می شد، این طور بود وضع ایشان. ‏‎ ‎‏بعدش دیدند که اگر یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را در کار می آورد، این ‏‎ ‎‏حتمی است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به جوسازی. آن طور ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 27
‏جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند ـ و آن طور که من شنیدم ـ عینک ‏‎ ‎‏زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیت‌الله. و من خودم در یک ‏‎ ‎‏مجلسی بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه بود، هیچ ‏‎ ‎‏کس پانشد. من پاشدم و یکی از علمای تهران که الآن هم هستند و من جا دادم به ‏‎ ‎‏ایشان ـ جا هم ندادند.‏

صحیفه امام؛ ج18، ص248

*  *  *

‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 28

  • . آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی در مبارزات ملی شدن صنعت نفت دکتر مصدق را همراهی کرد و پس از قیام سی تیر به ریاست مجلس هفدهم برگزیده شد. همه پرسی و بستن مجلس به وسیله دکتر مصدق سبب بروز اختلاف بین این دو رهبر نهضت گردید که به کودتای 28 مرداد 1332 انجامید.
  • . محمد مُصدّق، نک: ص 213.