فصل اول: خاطرات

جنگ های جهانی

جنگ‌های جهانی[1] 

‏در جمع روحانیون، بازاریان، دانشجویان و اقشار مختلف مردم ‏

تاریخ: 26 / 1 / 43

‏این آقایانی که می گویند که ما مملکت را می خواهیم حفظ کنیم، ما چطور ‏‎ ‎‏هستیم و کذا هستیم، شما یادتان نیست که وقتی که متفقین آمدند اینجا، چطور ‏‎ ‎‏فرار کردند این بیچاره ها از تهران تا به یزد. اگر یک آخوند پیدا کردید فرار ‏‎ ‎‏کرده، یک آخوند، یک آخوند. آن روز که در بالای تهران طیاره ها راه افتاده بود ‏‎ ‎‏و مردم را می ترساندند، من تهران بودم؛ خدا رحمت کند مرحوم آقا شیخ حسین ‏‎ ‎‏قمی رضوان‌الله علیه ـ با ایشان در آن میدان شاپور، آنجاها بودیم؛ ایشان سبیلش ‏‎ ‎‏را چاق کرده بود با کمال طمأنینه، اصلش کأنه خبری نیست من هم مثل او، هیچ ‏‎ ‎‏ابداً، کأنه خبری نیست. این بیچاره ها، این نظامی‌هایی که می گویند این قدر ما ‏‎ ‎‏کذا هستیم و کذا هستیم و برای مملکت چه می کنیم، اینها وقتی که پای استفاده ‏‎ ‎‏و پای بردن منافع و پای زورگویی هست، این طورند. خدا نکند که یک روزی ‏‎ ‎‏یک ورقی برگردد؛ اول کسی که فرار کند همین نشاندارها هستند، و ما هستیم ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 17
‏الحمدلله اینجا تا آخرش؛ مگر اینها بیایند بگیرند ما را ببرند، ما باز ‏‎ ‎‏هستیم.‏

صحیفه امام؛ ج1، ص302

*  *  *

‏دیدار با روحانیون، طلاب، و جمعی از مردم ‏

تاریخ: اواخر دی 1356

‏من خودم شاهد این قضیه بودم که وقتی که در همین جنگ عمومی که بنا بود سران ‏‎ ‎‏لشکرها، سران دوَل‏‎[2]‎‏، در ایران با هم ملاقات بکنند، استالین آن وقت رئیس شوروی بود ‏‎ ‎‏ـ این استالینی که حالا هم عکس‌هایش را می اندازند و چه می کنند؛ گر چه اخیراً دیگر ‏‎ ‎‏آبرویی ندارد لکن ایشان رئیس شوروی بود ـ آن دوتای دیگری که یکی اش از امریکا ‏‎ ‎‏بود و یکی اش از انگلستان بود، اینها با امر عادی آمدند، رفتند ـ آن طور که نقل ‏‎ ‎‏می کردند آن وقت ـ رفتند به سفارتخانه های خودشان؛ و بنا بود در تهران یک جلسه ای ‏‎ ‎‏داشته باشند. لکن استالین که همه به او برادر می گفتند و همه می گفتند ما همه با هم، ‏‎ ‎‏مثل هم هستیم و برای مردم دلسوزی می کرد و «قارداش»  به او می گفتند، ایشان، ‏‎ ‎‏می گفتند حتی گاوی که از آن شیر می خواهد بخورد آورده اند همراهش که مبادا از ‏‎ ‎‏گاوهای ایران شیر بخورد! گاو را با طیاره ای که حامل خودش بوده، حامل یک گاو هم ‏‎ ‎‏بوده! هم او اسلحه دار بی عقل و هم خودش اسلحه دار بی عقل! بلکه خدا می داند که او ‏‎ ‎‏بدتر از آن رفیقش بود! خدا می داند که این طور بود. ایشان، این آدم، با حتی گاو شیرده ‏‎ ‎‏آمد و وارد شد. و این را دیگر خودم با چشمم دیدم که از بین راه خراسان، از شاهرود ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 18
‏یا یک قدر جلوتر (این دیگر منطقه آنها بود، منطقه شوروی بود؛ ایران را به چند منطقه ‏‎ ‎‏قسمت کرده بودند، آن منطقه شوروی بود) من خودم دیدم که ـ ما با اتوبوس می رفتیم ‏‎ ‎‏برای زیارت ـ این سربازهای آنها می آمدند گدایی می کردند جلوی اتومبیل‌ها. یک دانه ‏‎ ‎‏سیگار وقتی که به او می دادند، این قدر خوشحال می شد که دستش را پشتش ‏‎ ‎‏می گذاشت و شروع می کرد سوت زدن.‏

صحیفه امام؛ ج3، ص303 ـ 304

*  *  *

‏در جمع استادان دانشگاه «ابو ریحان» و جمعی از کارکنان نیروی هوایی ‏

تاریخ: 27 / 11 / 57

‏در جنگ عمومی من خودم شاهد بودم که سران سه دولت آمدند [متفقین ] ‏‎ ‎‏سران سه دولت یک مجلسی در ایران داشتند، یک کنفرانسی در ایران داشتند ‏‎ ‎‏آمدند ایران. شاید اکثر شما یادتان نباشد ولی خوب من یادم هست. چرچیل ‏‎ ‎‏یکی شان بود، روزولت یکی شان بود، استالین یکی. آن طوری که نقل کردند ‏‎ ‎‏چرچیل آمد به فرودگاه و از آنجا با تاکسی آمد رفت [به محل ] کارش؛ آن یکی ‏‎ ‎‏هم همین طور ساده آمد؛ اما آقای استالین گاو هم همراهش آورده بود که مبادا ‏‎ ‎‏شیر غیر این گاو را بخورد! زندگی اشرافی ای که او داشت هیچ کس نداشت! در ‏‎ ‎‏عین حال می گفتند ما با سایر افراد مثل هم هستیم! آن وقت خود من در همان ‏‎ ‎‏وقتی که این با این وضع آمد ـ که همه چیز برایش مهیا بود و چقدر با ‏‎ ‎‏تشریفات وارد شد، حتی گاو را آوردند که مبادا از شیر مثلاً گاو ایران بخورد یا ‏‎ ‎‏گاو غیر تربیت شده بخورد ـ من خودم می رفتم از تهران به مشهد با اتوبوس ـ ‏‎ ‎‏از آن طرف تا طرف‌های مشهد ... مال لشکر روسیه بود ـ این افرادی که نظامی ‏‎ ‎‏بودند می آمدند برای سیگار گدایی می کردند! در عین حال تبلیغات این طور بود ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 19
‏که می گفتند «قارداش»! به هم می گفتند «قارداش» یعنی ما برادریم، مثل هم ‏‎ ‎‏هستیم!‏

صحیفه امام؛ ج6، ص 164

*  *  *

‏دیدار با هیأت‌های نمایندگی شرکت کننده در کنفرانس بین المللی بررسی مداخلات ‏‎ ‎‏امریکا در ایران ‏

تاریخ: 14 / 3 / 59

‏من هر دو جنگ بین‌المللی را یادم هست، و گمان ندارم هیچ کدام از شما جنگ ‏‎ ‎‏بین‌المللی اول را یادش باشد. ما در جنگ بین‌المللی هم مشاهده می کردیم، من کوچک ‏‎ ‎‏بودم لکن مدرسه می رفتم، و سربازهای شوروی را در همان مرکزی که ما داشتیم؛ در ‏‎ ‎‏خمین، من آنجا آنها را می دیدم، و مورد تاخت وتاز ما واقع شدیم در جنگ بین‌المللی اول.‏

صحیفه امام؛ ج12، ص374

*  *  *

‏در جمع دانشجویان دانشکده افسری ‏

تاریخ: 15 / 3 / 59

‏وقتی که این قوای ثلاث ـ انگلستان و شوروی و امریکا ـ از سرحدّات ما آمدند و ‏‎ ‎‏هجوم کردند به ایران، از قراری که گفتند، یکی از صاحب منصب‌های آن وقت گفته بود ‏‎ ‎‏ـ یعنی، رضا خان از او پرسیده بود ـ که مقاومت چقدر بود. گفته بود: سه ساعت. آن ‏‎ ‎‏هم دروغ گفته بود. بعد، گفته بود: چرا این جور شد؟ گفته بود: این هم مهم بود. اینها ‏‎ ‎‏که آمدند من خودم شاهد این بودم از سرحدّات، وقتی که این اجنبی‌ها وارد شدند در ‏‎ ‎‏تهران، صاحب منصب‌ها گذاشتند و فرار کردند؛ یعنی، تمام پادگان‌ها را رها کردند. ‏‎ ‎‏سربازها را من می دیدم که توی کوچه ها، توی خیابان، سرِخود دارند می گردند و حتی ‏‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 20
‏چیزی هم که بخورند نداشتند. یک شتری عبور می کرد، قافله شترهایی عبور می کردند، ‏‎ ‎‏مثل اینکه خربزه بود؛ اینها که می افتاد از رویشان، اینها حمله می کردند که بخورند و ‏‎ ‎‏صاحب منصب‌هایشان بارهایشان را بستند و فرار کردند.‏

صحیفه امام؛ ج12، ص401

*  *  *

‏پیام رادیو تلویزیونی به ملت ایران به مناسبت آغاز سال نو‏‏ ‏

تاریخ: 1 / 1 / 60

‏در آن سالی که متفقین آمدند به ایران، من خوب یاد دارم که در قم که ما بودیم، ‏‎ ‎‏تقریباً تمام دکان‌های نانوایی بسته شده بود و قحطی وجود پیدا کرده بود، حتی یک ‏‎ ‎‏روز، که اواخر امور بود، من با یک بچه ای که همراهم بود داشتیم می رفتیم، یکدفعه این ‏‎ ‎‏بچه به من گفت: آی نون! که نان را، مدت‌ها بود نان سنگک را ندیده بود.‏

صحیفه امام؛ ج14، ص228

*  *  *

‏در جمع روحانیون همدان و اصفهان، اعضای نهادهای اجرایی و ...‏

تاریخ: 11 / 9 / 61

‏آنهایی که اساس زندگی است نان است و ـ نمی دانم ـ گوشت است و اینها هست. حالا ‏‎ ‎‏گران است ـ من هم قبول دارم گران است ـ اما نباید ما وقتی که یک جنسی گران شد، در ‏‎ ‎‏حالی که خوب بود اصلش به حسب قاعده دنیا، قحطی باشد؛ پیدا نشود ـ اصلاً گوشت، ‏‎ ‎‏من خودم با این چشم‌هایم دیدم که یک اسبی که مرده بود، یک عده ریختند سرش و ‏‎ ‎‏گوشتش را بردند. من خودم این را دیدم ـ امروز گوشت هست، منتها گران است.‏

صحیفه امام؛ ج17، ص128

*  *  *


کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 21
‏دیدار با فرمانده سپاه پاسداران، سرپرست بسیج مستضعفان، مسئولان پایگاه‌های مقاومت و ...‏

تاریخ: 28 / 9 / 61

‏من تاریخی برای شما بگویم که گمان ندارم هیچ یک از شما در آن وقت بوده ‏‎ ‎‏باشید و آن مسائل را از نزدیک لمس کرده باشید: وقتی که ارتش انگلستان و شوروی ـ ‏‎ ‎‏روسیه آن وقت ـ جنگ داشتند با آلمان و طرفدارهای او، قبلاً به دستور آنها در ایران ‏‎ ‎‏راه‌ها را ساختند و خط آهن کشیدند؛ برای اینکه تجهیزات آنها عبور کند از اینجا و بعد ‏‎ ‎‏در یک ‏‎ ‎‏ساعتی، از ارتش روسیه و ارتش انگلستان هجوم کردند به ایران. به مجرد اینکه ‏‎ ‎‏در سرحد ـ سرحدهای دور ـ اینها وارد شدند، وضع ارتش ایران به هم خورد. در ‏‎ ‎‏سرحدات، ادعا اول شده بود که سه ساعت مقاومت کردند و بعد که رضا شاه پرسیده ‏‎ ‎‏بود ـ از قراری که نقل کرده اند ـ چرا این قدر کم مقاومت کردید؟ گفته بودند: اینکه ‏‎ ‎‏گفتند سه ساعت، یک دروغ بوده، ما همچو که آمدند فرار کردیم. و آن وقت معروف ‏‎ ‎‏شد که آن یکی که دو نمی شود اعلامیه ارتش ایران است در این هجوم، که یک اعلامیه ‏‎ ‎‏داد، دوم نداشت. این در سرحدات بود.‏

‏در تهران، من آن روز تهران بودم و در یک میدانی که نزدیک به این خط آهن، ‏‎ ‎‏ایستگاه خط آهن بود، آنجا بودم و دیدم که سربازها در تهران از سربازخانه ها بیرون ‏‎ ‎‏آمده اند و دارند فرار می کنند. هیچ در تهران خبری نبود. فقط در سرحدات بود که ‏‎ ‎‏خبرش رسیده بوده که بله، این طور شده است. سربازها از سربازخانه ها بیرون آمده ‏‎ ‎‏بودند و یکیشان را، یکی دو نفرشان را من دیدم که دنبال یک شتری که یک باری به ‏‎ ‎‏بارش بود، می گردیدند که چیزی ازش بیفتد، بخورند. تمام، تقریباً تمام فرماندهان ‏‎ ‎‏ارتش چمدان‌هاشان را بستند و فرار کردند؛ از تهران فرار کردند.‏

صحیفه امام؛ ج17، ص144 ـ 145

*  *  *

‎ ‎

کتابعکس رخ یار: نکته هایی از امام درباره خویشتن خویشصفحه 22

  • . جنگ جهانی اول از 1914 تا 1918 بین دول محور (آلمان، اطریش، مجارستان، بلغارستان و عثمانی) به رهبری آلمان و نیروهای متفقین به رهبری فرانسه و بریتانیا، ده میلیون کشته به جا گذاشت. علی‌رغم اعلام بی‌طرفی دولت ایران نیروهای متفقین از شمال و جنوب وارد ایران شدند و خرید آذوقه مردم توسط اشغالگران قحطی بزرگی در سال‌های 1917 تا 1919 به وجود آورد.جنگ جهانی دوم، گسترده‌ترین جنگ در جهان با هفتاد میلیون کشته از سال 1939 تا 1945 ادامه داشت.در سوم شهریور 1320 نیروهای شوروی از شمال و شرق و بریتانیا از جنوب و غرب به ایران حمله کردند و با اشغال شهرهای سر راه به تهران آمدند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد و رضا شاه ناچار به استعفا گردید. متفقین با انتقال سلطنت به ولیعهد، محمدرضا پهلوی، وی را به سلطنت رساندند. اشغال ایران برای انتقال کمک‌های نظامی بریتانیا و امریکا به شوروی صورت گرفت و راه آهن سراسری ایران به این منظور مورد استفاده نیروهای متفقین قرار گرفت.
  • . کنفرانس تهران از 28 نوامبر تا اول دسامبر 1943 با شرکت چرچیل، روزولت و استالین با هدف توافق در مورد چهره جهان پس از جنگ، در سفارت شوروی در تهران برگزار شد.