حاشیه بر رسالۀ ارث ملا هاشم خراسانی

فصل اول در بیان درجۀ ارث نسبت به سایر مصارف ترکۀ میت

‏ ‏

فصل اول در بیان درجۀ ارث نسبت به سایر مصارف ترکۀ میت

‏بدان که از برای ترکۀ میت شش مصرف است مرتّب،که با بودن مصرفِ مقدم، ‏‎ ‎‏نمی‌توان ترکه را صرف در مصارف مؤخّره نمود؛با فرض تزاحم و عدم امکان جمع:‏

‏        اولِ از آن مصارف:حقوقِ متعلقۀ به عین ترکه است؛از قبیل خمس و زکات متعلقۀ ‏‎ ‎‏به عین ترکه،نه به ذمۀ میت،مثل آن که مالک بعد از تعلق خمس و زکات و وجوب آن ‏‎ ‎‏در اموالش مازاد از خمس و زکات را تلف نمود و مرد،پس زکات و خمس مقدمند بر ‏‎ ‎‏مصارفِ بعد،اگرچه محتمل است که از قبیل کسر مشاع ‏‎[1]‎‏باشد نه کلی خارجی.بلی ‏‎ ‎‏متولیِّ رسانیدن زکات که و الیِ عام باشد می‌تواند از زکات،تجهیز نماید آن میت را و ‏‎ ‎‏زکات حساب کند مِن بابِ فی سبیلِ اللّٰه ‏‎[2]‎‏.و مثل خمس و زکات متعلقۀ به اعیان ترکه ‏‎ ‎‏است،عینِ منذوره ‏‎[3]‎‏و محلوفٌ علیها در نذر و حلفِ مطلق و یا مشروط با حصول ‏


کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 423
‏شرطش.اگرچه احتمال می‌رود که اگر منذور و محلوفٌ علیها را به قبضِ مستحقّ نداده ‏‎ ‎‏باشد،لوازمات تجهیز مقدم باشد بر وفا به نذر و حلف.‏

‏و اما اگر ترکۀ میت متعلقِ حق غیر باشد،مثل حق غرماء در فلس و حق الرهانه و ‏‎ ‎‏حق الجنایه،پس در تقدیم آن بر تجهیز میت اشکال است ‏‎[4]‎

‏         دوم از آن مصارف،اگر زیاد آمد از مصرف اول:آن چیزی است که تجهیزِ میت ‏‎ ‎‏توقف بر آن دارد؛از بذل مالی که واجب نیست بر نوع مکلفین بذل نمودنِ آن را،از ‏‎ ‎‏قبیلِ قدرِ واجب ‏‎[5]‎‏از کفن و سدر و کافور و آبِ غسل و زمینِ قبر یا ثَمَن آنها،یا ثَمَن ‏‎ ‎‏بعضی از آنها اگر یافت نشود مجانی ‏‎[6]‎‏یا متبرعٌ بها،و از قبیل آنچه اخذ می‌شود ظلماً ‏‎ ‎‏به جهت دفن در زمین مباح یا به جهت تغسیل و تکفین و به جهت سایر امور لازمۀ ‏‎ ‎‏تجهیز،و از قبیل آنچه اخذ می‌شود به جهت اختیار مکان یا کفن مناسبی که اگر اختیار ‏‎ ‎‏آن مکان و آن پارچه نشود به جهت تغسیل یا دفن یا کفن آن میت،موجب هتک ‏‎ ‎‏احترام و ذلت و حقارت آن میت خواهد بود،و هکذا سایر مخارج لازمه ولو به ‏‎ ‎‏ملاحظۀ شئونات میت که در ترکش موجب ذلت و حقارت او بوده باشد،که تمام اینها ‏‎ ‎‏مقدمند بر مصارف متأخره؛اگرچه احتیاط در آنچه اخذ می‌شود ظلماً یا به ملاحظۀ ‏‎ ‎‏احترامات و حفظِ شئونات میت به راضی نمودن دیّان بر فرض مزاحمت و محسوب ‏‎ ‎‏نداشتن بر صغارِ ورثه مطلقاً،به غایت مطلوب است.‏

‏و بدان که مثل تعزیه‌داری و دفن در رواق مطهّر معصومین-صلوات اللّٰه علیهم ‏‎ ‎‏أجمعین-از ترکۀ میت برداشته نمی‌شود؛چون اینها از احتراماتی نیست که ‏


کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 424
‏ترکش موجب ذلت و حقارت میت بشود،بلکه موجب حقارت بازماندگان او ‏‎ ‎‏خواهد بود.‏

‏         مسأله- اگر میت ترکه‌ای نداشت که صرف تجهیزش بشود،و متبرّعی هم یافت ‏‎ ‎‏نشود،پس از بیت المال مسلمین،اگر از خراج اراضی مفتوحة العنوه و از زکاتِ عنوانِ ‏‎ ‎‏سهمِ سبیل اللّٰه‏‎[7]‎‏یافت شود،تجهیز می‌شود.و بر سایر مکلفین لازم نیست بذل؛ولو ‏‎ ‎‏بر اولاد میت،مگر کفن زوجه و مملوک که بر زوج و مالک است.‏

‏         مسأله- آنچه واجب است از امور میت بر نوعِ مکلفین کفایةً،اخذ اجرت برای آنها ‏‎ ‎‏حرام است؛چه واجب تعبّدی باشد از قبیل نماز بر جنازه خواندن و غسل دادن،و چه ‏‎ ‎‏واجب توصّلی ‏‎[8]‎‏از قبیل استقبال نمودن میت را در حال احتضار و حمل جنازه و ‏‎ ‎‏حنوط نمودن و کفن کردن و قبر کندن و دفن نمودن.بلی،اگر ولیّ میت خصوصیتِ ‏‎ ‎‏زایده بر قدر واجب را امر نماید؛نظیر حفر قبر زیاده بر قدر واجب یا حمل جنازه را به ‏‎ ‎‏کیفیت خاصه،پس اجرت گرفتن برای آن خصوصیات زایده اشکالی ندارد،لکن از ‏‎ ‎‏ترکه صرف نخواهد شد مگر به اذن کبار ورثه از سهم خودشان.و اگر در امور واجبه ‏‎ ‎‏متبرّعی یافت نشود و اجبار مکلفین هم ممکن نباشد،پس در واجبات غیر تعبّدی، ‏‎ ‎‏دادن اجرت جایز است و از اصل ترکه محسوب می‌شود علی الاقوی؛اگرچه بر ‏‎ ‎‏گیرنده حرام خواهد بود ‏‎[9]‎‏،بلکه همچنین است اگر مکلف امتناع بنماید از تغسیلی که ‏‎ ‎‏واجب تعبدی است مگر به اجرت. ‏‎[10]‎

‏         سوم از آن مصارف،اگر ترکه زیاد آمد از دو مصرف سابق:دیونی است که بر ذمۀ ‏


کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 425
‏میت است،از قبیل خمس و زکات و منذور ‏‎[11]‎‏و محلوفٌ علیه و معهودٌ علیه که متعلّق ‏‎ ‎‏به ذمۀ میت باشد،و از قبیل کفارات و دیات و حج و سایر واجبات مالی،و از قبیل ‏‎ ‎‏دیونی که بر ذمۀ میت باشد ولو دینِ مستوعب باشد؛اگرچه در تقدیم تجهیز بر دینِ ‏‎ ‎‏مستوعب اشکال است ‏‎[12]‎‏و احتیاط به اذن گرفتن از دیّان ترک نشود.‏

‏         چهارم از آن مصارف،اگر ترکه زیاد آمد از سه مصرف سابق:وصیت‌های میت ‏‎ ‎‏است که از ثلثِ مابقیِ ترکه بعد از سه مصرفِ سابق خارج می‌شود.و اگر وصیت به ‏‎ ‎‏زیاده از ثلث مابقیِ ترکه نموده،پس در اخراجِ آن مقدارِ زاید،موقوف است به اذن و ‏‎ ‎‏اجازۀ ورثه؛چه قبل از موت مورّث اجازه بنماید یا بعدَ الموت.‏

‏         مسأله- اگر وصیت نمود به سه امرِ واجبِ مالی؛از قبیل خمس و زکات و ردِّ ‏‎ ‎‏مظالم و کفارات و حج،و واجب بدنی؛از قبیل صلاة وصوم،و مستحبات؛از قبیل ‏‎ ‎‏زیارت و قرآن خواندن و اطعام نمودن،و وصیت نکرده باشد که از خصوص ثلث ‏‎ ‎‏بدهند،پس واجب مالی را از اصل مال می‌دهند؛اعم از این که تصریح کرده باشد به ‏‎ ‎‏وجوب اینها به این که بگوید:صد تومان خمس واجب بدهید،یا تصریح نکند و ‏‎ ‎‏بگوید:صد تومان خمس بدهید،و ندانیم که وجوبی است یا احتیاطی یا استحبابی؛ ‏‎ ‎‏چون ظاهر از کلام او اشتغال ذمه‌اش می‌باشد،بلی اگر معلوم باشد که مستحبی است از ‏‎ ‎‏ثلث داده می‌شود.‏

‏         مسأله- اگر وصیت کرده باشد که این سه امر را از خصوصِ ثلث بدهند و ‏‎ ‎‏غرضش آن باشد که زیاده از ثلث،صرف در این سه مصرف نشود،پس در این ‏


کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 426
‏فرض واجبات مالی را ‏‎[13]‎‏از ثلث می‌دهند.و اگر زیاده بر ثلث باشد از اصل می‌دهند و ‏‎ ‎‏بعد از اخراج واجبات مالی بقیۀ از ثلث ترکۀ میت-اگر چیزی از ثلث باقی باشد- ‏‎ ‎‏صرف در واجب بدنی می‌شود.و اگر واجب بدنی زیاده بر ثلث باشد از اصل داده ‏‎ ‎‏نمی‌شود،ولو میت ولدِ ذکور هم نداشته باشد،مثل آن که وصیت به مستحبات از ‏‎ ‎‏اصل داده نمی‌شود بلکه اگر بعد از اخراج این دو،بقیۀ از ثلث را اگر چیزی زیاد بیاید ‏‎ ‎‏صرف در مستحباتی که وصیت نموده خواهد شد؛ولو در حین وصیت ذِکراً مقدم ‏‎ ‎‏باشد بر واجب مالی و بدنی.و به همین ترتیب است اگر به دو امر از این سه امر وصیت ‏‎ ‎‏کرده باشد.‏

‏         مسأله- اگر وصیت به هر سه امر کرده باشد و غرضش ‏‎[14]‎‏آن است که ثلث ترکه را ‏‎ ‎‏در این سه مصرف بالسویه صرف کنند،و غرضش هم این نباشد که زیاده از ثلث ‏‎ ‎‏صرف در این سه مصرف نشود،پس در صورت وفا و عدم مزاحمت اشکالی ندارد.و ‏‎ ‎‏در صورت مزاحمت و عدم وفا،ثلث ترکه را بین هر سه بالسویه قسمت می‌نمایند.و ‏‎ ‎‏اگر ثلثِ از ثلث،کفایت به واجبات مالی ننماید بقیه را از اصل ترکه می‌دهند،به خلاف ‏‎ ‎‏واجبِ بدنی و متبرعٌ بها،و چون اخراج وصیت بعد از دیون میت است،پس در این ‏‎ ‎‏مسأله و امثال آن از صورِ وصیت به مقداری از کسور تسعه به جهت دین و غیر دین و ‏‎ ‎‏مزاحمت با تمام دین،تعیینِ مقدارِ وصیت به این قسم است ‏‎[15]‎‏که ملاحظه شود آنچه ‏


کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 427
‏وصیت نموده برای خصوص دین چه مقدار از کسور تسعه است بالاضافه به جمیع ‏‎ ‎‏ترکه،و به مقدارِ کسرِ مشاعِ تحت آن بالاضافه به مقدار زاید بر آن مقدار زاید افزوده ‏‎ ‎‏شود از مساوی دین،و از آن زاید با آنچه بر آن افزوده شده موصیٰ به اخراج شود.پس ‏‎ ‎‏در فرض مسأله هرگاه ترکۀ میت ده تومان باشد و دینِ او شش تومان و موصیٰ به،ثلثِ ‏‎ ‎‏ترکه که در این سه مصرف مرقوم صرف شود بالسویه،پس اوّلاً شش تومان که ‏‎ ‎‏مساوی دین است موضوع شود،و زیاده بر دین که چهار تومان است پنج قران که ثُمن ‏‎ ‎‏او و کسر مشاعِ تحتِ تسعی است که برای دین معین نموده از مساوی دین برداشته ‏‎ ‎‏می‌شود و بر مقدار زاید افزوده می‌شود،و از چهار تومان و نیم ثلث خارج می‌شود و به ‏‎ ‎‏ضمّ نمودن ثلثِ ثلث را که پنج قران باشد به پنج تومان و نیم بقیۀ ترکه مساوی می‌شود ‏‎ ‎‏باتمام دین،الباقی از ثلث که ده قران باشد،صرف می‌شود در دو مصرف دیگر ‏‎ ‎‏بالسویه.‏

‏و هرگاه در همین فرض مرقوم وصیت بنماید که ثلث را صرف در دین و در ‏‎ ‎‏واجبات بدنیه نمایید بالسویه،پس زاید بر دین،چهار تومان است و هشت قران ‏‎ ‎‏که خمس او،و کسرِ مشاعِ تحتِ سدسی است که برای دین معین نموده بر چهار ‏‎ ‎‏تومان افزوده می‌شود،و از چهار تومان و هشت قران ثلث خارج می‌شود،و به ‏‎ ‎‏ضمّ نمودن نصفِ ثلث که هشت قران باشد به پنج تومان و دو قران بقیۀ ترکه ‏‎ ‎‏مساوی می‌شود باتمام دین،الباقی از ثلث که هشت قران باشد،صرف می‌شود در ‏‎ ‎‏واجبات بدنیه.‏

‏         مسأله- هرگاه وصیت نمود به چند امری که واجب بدنی است،یا به چند امر ‏‎ ‎‏مستحب و ثلثش وفا نکند،پس اگر چند وصیت باشد،ابتدا می‌شود بالاوّلِ فالاوّل.و ‏‎ ‎‏اگر یک وصیت باشد به چند امر،پس اگر آن امور قابل تبعّض باشند،بالسویه قسمت ‏‎ ‎‏می‌شود در صورتی که اجرتشان مساوی باشد،و بالنسبه قسمت می‌شود در صورتی ‏‎ ‎‏که اجرتشان تفاوت داشته باشد؛چنانچه هرگاه ترکۀ میت وفا نکند به واجبات مالی ‏‎ ‎

کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 428
‏باید ترکه را بین دیّان بالنسبه تقسیط نمود.‏

‏         مسأله- هرگاه واجب مالی و بدنی هر دو بر ذمۀ میت باشد و بدون وصیت از دنیا ‏‎ ‎‏برود،پس واجب مالی از اصل ترکه داده می‌شود و از آن جمله است حَجّةُ الاسلام. ‏

‏و اما واجب بدنی از ترکه داده نمی‌شود،بلکه اگر ولیّ دارد او باید به عمل آورد ‏‎ ‎‏بشخصه او بنایبه آنچه از نماز و روزه‌ای که از او فوت شده باشد لعذرٍ،بلکه مطلقاً ‏‎ ‎‏علی الاحوط. ‏‎[16]‎

‏         مسأله- بدان که موصی می‌تواند وصیت بنماید به چیزی که باعث حرمان بعضی از ‏‎ ‎‏ورثه بشود از ارث کلاًّ أم بعضاً،مثل آن که وصیت بنماید به اعیانِ منقوله که اعیانِ غیرِ ‏‎ ‎‏منقوله به جهت وارثش بماند،و حال آن که این وصیت موجب حرمان زوجه است کلاًّ ‏‎ ‎‏أم بعضاً،یا آن که ثلث خود را در اعیان حبوه قرار دهد که موجب حرمان ولد اکبر ‏‎ ‎‏بشود از حبوه.و اما وصی،پس در وصیتِ مطلقه؛نمی‌تواند اخراجِ ثلث را از خصوصِ ‏‎ ‎‏منقولات یا از اعیانِ حبوه بنماید،بلکه باید بالنسبه توزیع نماید.و همچنین دین و ‏‎ ‎‏مئونۀ تجهیز را علی الاحوط.‏

‏         مسأله- متولی از برای اخراج این مصارف چهارگانه که گفته شد،اگر وصی مطلق ‏‎ ‎‏داشته باشد،او خواهد بود،و همچنین اگر وصی در امور معیّنه داشته باشد،نسبت به ‏‎ ‎‏آن امور.و اما در غیر آن امور و همچنین در موردی که ابداً وصی نداشته باشد،متولیِ ‏‎ ‎‏اخراج ورثه ‏‎[17]‎‏خواهند بود،بر فرض حضور و کبر و رشدشان.و اگر همۀ ورثه صغیر ‏‎ ‎‏یا سفیه یا غایب باشند،این امور راجع خواهد بود به حاکم شرع و مأذون از قِبَل او،و ‏‎ ‎‏اگر ممکن نباشد راجع خواهد بود به عدول المؤمنین.و اگر بعضی از ورثه کبیر و رشید ‏‎ ‎‏و حاضر بوده باشند و بعضی دیگر صغیر یا سفیه یا غایب بوده باشند،به کبیر و رشید و ‏‎ ‎‏حاضر،و ولیّ صغیر و سفیه و غایب امر راجع خواهد بود.‏


کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 429
‏         پنجم از آن مصارف:حبوۀ پدر است که حق پسری است که وقت موت پدر، ‏‎ ‎‏پسری بزرگ‌تر از آن نباشد.و اگر میت دو پسر داشته باشد از دو عیال به یک سن، ‏‎ ‎‏اعیانِ حبوه را بین آن دو پسر باید بالسویه قسمت نمود.‏

‏        مسأله- مراد به حبوه که از مال پدر باید مجاناً به اکبر ذکور از اولاد داده شود،چهار ‏‎ ‎‏چیز است:لباس مستعمل پدر است هر قدر که باشد،نه آنچه دوخته لکن هنوز ‏‎ ‎‏نپوشیده ‏‎[18]‎‏یا به عنوان تجارت و کاسبی کردن پوشیده باشد،و قرآن است و انگشتر و ‏‎ ‎‏شمشیر،و در صورت تعدد این سه، ‏‎[19]‎‏هر کدام انتسابش به میت بیشتر باشد آن را ‏‎ ‎‏حبوه می‌برد،و با تساوی در نسبت احتیاط به صلح و تراضی ترک نشود.و بعضی از ‏‎ ‎‏علمای اعلام،از حبوه شمرده‌اند کتب هرچه باشد و سلاح و رحل و راحلۀ میت را،و ‏‎ ‎‏در صورت تعدد این سه،حکم انگشتر را خواهد داشت و احتیاط به مراعات فرمایش ‏‎ ‎‏این بعض ترک نشود.و اگر عینِ حبوه یا بعضی از آنها در ترکه نباشد،قیمت آنها حبوه ‏‎ ‎‏داده نمی‌شود.‏

‏         مسأله- معتبر است ‏‎[20]‎‏در حبوه بردنِ پسرِ بزرگ،آن که حبوه بعضی از ترکۀ میت ‏‎ ‎‏باشد نه آن که ترکه منحصر باشد به عین حبوه،علی الاحوط.و اما بلوغ پسر و ‏‎ ‎‏انفصالش حیّاً در حین موت پدر شرط نیست علی الاقوی،بلکه حبوۀ حمل را جدا ‏‎ ‎‏می‌گذارند مثل ارثش تا حین انفصال.و اما در اشتراط عقل و رشد پسر تأمل است ‏‎[21]‎‎ ‎‏و طریق احتیاط واضح است.‏


کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 430
‏         مسأله- هرگاه تجهیز میت و دِیْن او مزاحمت داشته باشد با اصل حبوه بردن؛به ‏‎ ‎‏آن که غیرِ حبوه به جهت تجهیزش کفایت نکند و یا دینش مستغرق باشد مثلاً،پس ‏‎ ‎‏تجهیز و اداء دینش مقدم است بر حبوه بردن.بلی پسر بزرگ می‌تواند تجهیز و اداء ‏‎ ‎‏دیون پدرش را از مال خود مجاناً بنماید و حبوه‌اش را هم ببرد.و اگر تجهیز و دیون ‏‎ ‎‏میت مزاحمت با حبوه ندارد،از حبوه چیزی کسر داده نمی‌شود؛اگرچه احوط ‏‎[22]‎‏آن ‏‎ ‎‏است که اکبر ذکور بالنسبه از حبوه هم سهم بدهد.‏

‏         مسأله- هرگاه وصیت بنماید به عینی از اعیان ترکه؛چه آن عین حبوه باشد یا غیر ‏‎ ‎‏حبوه یا هر دو،پس اگر متعلق وصیت به مقدار ثلث از ترکه باشد یا کمتر،باید به ‏‎ ‎‏وصیت عمل نمود،مقدم بر حبوه در صورت مزاحمت،و در عوضِ حبوه چیزی به ‏‎ ‎‏پسر بزرگ داده نمی‌شود.و اگر متعلق وصیت زیادتر از ثلث است،پس در صورت ‏‎ ‎‏عدمِ مزاحمتِ با حبوه در آن مقدارِ زاید،اجازۀ همۀ ورثه لازم است و پسر بزرگ هم ‏‎ ‎‏حبوه را می‌برد،و در صورت مزاحمت با حبوه در مازاد از ثلث،نسبت به حبوه اجازۀ ‏‎ ‎‏پسر بزرگ لازم است و در مازاد،نسبت به غیرِ حبوه اجازۀ همۀ ورثه لازم است.و ‏‎ ‎‏تشخیص مقدار زیاده از هر یک معلوم است،مثل آن که میت وصیت بنماید به انگشتر ‏‎ ‎‏و به منزلش،و قیمت این دو به اندازۀ نصف از ترکه باشد،پس مجموعِ متعلقِ وصیت ‏‎ ‎‏سه سدسِ ترکه است،باید یک ثلث از انگشتر را پسر بزرگ اجازه بنماید و یک ثلث از ‏‎ ‎‏منزل را همۀ ورثه،و اما نسبت به دو ثلث از انگشتر و از منزل که مطابق با ثلثِ از ترکۀ ‏‎ ‎‏میت است وصیتش مُمضیٰ است و هکذا.‏

‏         مسأله- هرگاه وصیت نماید میت به مقدار معلومی،مثل آن که بگوید:صد تومان ‏‎ ‎‏مخارج تعزیه‌داری من بنمایید،یا به مقدار مشاعی،مثل نصف یا ثلث یا ربعِ مالِ مرا ‏‎ ‎‏خرج خودم بکنید،در این دو فرض وصیت فی الجمله مزاحم با حبوه خواهد بود، ‏


کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 431
‏پس اگر آن مقدار به اندازۀ ثلث یا کمتر از ثلث ترکه است باید به وصیت عمل بشود ‏‎ ‎‏و از حبوۀ پسر بزرگ به همان اندازه کسر داده می‌شود؛اگر ثلث است،ثلث و اگر ‏‎ ‎‏ربع است،ربع و هکذا.و اگر آن مقدار زیاده بر ثلث ترکه است،مثل آن که وصیت ‏‎ ‎‏به صد تومان کرده و تمام دارایی میت دویست تومان است یا آن که وصیت به نصف ‏‎ ‎‏ترکۀ خود کرده باشد،پس به اندازۀ ثلث از حبوه و غیرِ حبوه به وصیت عمل می‌شود ‏‎ ‎‏و در مازاد،نسبت به حبوه از پسر بزرگ باید اجازه گرفت و نسبت به غیر حبوه از ‏‎ ‎‏همۀ ورثه.‏

‏         ششم از آن مصارف،بعد از اخراج مصارف سابقه:ارث است؛چنانچه مفصلاً ذکر ‏‎ ‎‏خواهد شد،ان شاء اللّٰه تعالی.‏

‏ ‏

‏ ‏

کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 432

  • -این احتمال اقوا است،بنابراین در مقدار باقیمانده فقرا به طور اشاعه شریک هستند و مقدارِ تلف‌شده دین است بر ذمۀ میت.و در مقدار مشترک،حق تجهیز مقدم است بر اداء دین،و مال فقرا باید به آنها رد شود و با آن تجهیز جایز نیست.
  • -اگر سبیل اللّٰه مطلقِ خیرات باشد،و آن مشکل است،لکن تجهیز آن از بیت المال جایز است.
  • -بر فرض صحّتِ نذر نتیجه تقدم آن بی‌اشکال است،لکن صحّتِ نذر نتیجه محل اشکال است،ودر نذرِ فعل ظاهراً تجهیز مقدم باشد.
  • -اشکالی در تقدمِ تجهیز بر حق غرماء و حق الرهانه نیست،و اقرب تقدم حق الجنایه است،گرچه خالی از اشکال نیست.
  • -بلکه قدر متعارف به حسب شئون میت از تمام چیزهایی که میت محتاج به آن است و از مئونه‌تجهیز است.
  • -در صورتی که مخالف احترام و شئون میت نباشد و اگر موردی باشد که موجب هتک میت شودپس آنچه مربوط به دفن است،مراعات آن از اصل مال میت باید بشود.
  • -گذشت اشکال در سبیل‌اللّٰه،و وجوب تجهیز از بیت المال نیز ثابت نیست.
  • -حرمت اخذ اجرت بر واجبات توصّلیه ثابت نیست و بر واجبات کفائیه ولو تعبّدیه نیز محل‌اشکال است،لکن احتیاط در آن ترک نشود و در اول نیز احتیاط خوب است.
  • -بلکه حرام نخواهد بود مطلقاً،چنانچه گذشت.
  • -احوط آن است که اجرت را بر نفسِ واجب قرار ندهند،بلکه بر مقدمات آن قرار دهند.
  • -نذر و حلف و عهد بر اعطاء،از قبیل دین بر ذمه نیست علی الاقوی،و بر نتیجه محل اشکال است‌صحت آن،لکن نذر بر اعطاء و حلف و عهد بر آن،از واجبات مالیه است و از صلب مال اخراج می‌شود.
  • -هیچ اشکالی نیست در تقدیم تجهیز بر دین مطلقاً.
  • -واجبات چه مالی و چه غیر مالی بر تبرّعات مقدم می‌باشند،لکن مالی بر غیر مالی تقدم ندارد وباید توزیع شود بین آنها.و در صورت نقصانِ ثلث نقیصۀ مالی را از اصل تتمیم کنند و غیر مالی ملغیٰ می‌شود.و توزیع در صورتی است که بعضی از وصایا مقدم بر بعض نباشد و الّا به مقدم باید عمل شود ثمَّ المقدم.و در صورت نرسیدن ثلث،واجب مالی را از اصل می‌دهند و غیر مالی ملغیٰ است.
  • -مجردِ غرض موجب لزوم توزیع نمی‌شود،بلکه باید انشاءِ وصیت کند به این که ثلث بالسویه‌مصرف شود،تا لازم شود توزیعِ بالسویه.
  • -محتاج به محاسبه است.
  • -ترک نشود.
  • -احتیاط در آن است که در قسم اول و چهارم به اذن حاکم یا وکیل او باشد.
  • -اگر برای پوشیدن دوخته باشد،از حبوه است.
  • -ظاهر آن است که با تعدّد نیز حبوه محسوب است،در صورتی که مستعمل بالفعل یا مهیای برای‌استعمال باشد.و در کتب و سلاح و رحل و راحله احتیاط به تصالح خیلی مطلوب است؛گرچه حبوه نبودن آنها اقوا است.
  • -اقوا عدم اعتبار است.
  • -اقوا عدم اشتراط است.
  • -ترک نشود.