کتاب نکاح

در احکام اولاد

‏ ‏

در احکام اولاد

‏         مسأله 1- با جمع شدن سه شرط می‌توان بچه را به شوهر نسبت داد: اول: نزدیکی ‏‎ ‎‏کردن شوهر با زن. دوم: گذشتن شش ماه یا بیشتر از وقتی که آنها با هم نزدیکی کردند. ‏

‏سوم: نگذشتن نه ماه بیشتر از آن وقت چنانچه علما گفته‌اند،ولی در این شرط اشکال ‏‎ ‎‏است،پس در این صورت که این سه شرط با هم جمع شدند اولاد مال پدر است ‏‎ ‎‏وگرنه می‌تواند پدر او را از خود نفی کند،بلکه واجب است که انکار کند که او بچۀ او ‏‎ ‎‏است.‏

‏         مسأله 2- اگر چنانچه مرد به زن دخول نکرده ولی منی مرد ریخته شده است در ‏‎ ‎‏رحم زن یا حوالی فرج او یا آن که رحم زن منی را جذب کرده باشد،پس در این دو ‏‎ ‎‏صورت هم بچه مال پدر شناخته می‌شود و او حق ندارد که نفی کند و منکر شود.‏

‏         مسأله 3- اگر چنانچه بیش از نه ماه شد از وقت دخول تا وقت تولد به مقدار غیر ‏‎ ‎‏معتدٌ به،جواز نفی ولد مشکل است چنانچه بدان اشاره شد.‏

‏         مسأله 4- سنت کردن پسران و ختنه نمودن آنان واجب است،و مستحب است که ‏‎ ‎‏این کار روز هفتم ولادت واقع شود.‏

‏         مسأله 5- واجب نیست بر ولیّ که سنت کند طفل خودش را،ولی واجب است بر ‏

کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 375
‏خود انسان که اگر بالغ شد سنت کند خودش را،چنانچه کافری که مسلمان شد باید ‏‎ ‎‏سنت کند ولو این که پیرمرد باشد.‏

‏         مسأله 6- کسی که ختنه نکرده طوافش باطل است؛چه طواف حج باشد چه عمره، ‏‎ ‎‏و فرقی نیست بین حج و عمرۀ واجب و مستحب،و اما نماز و عبادت‌های دیگر ‏‎ ‎‏صحیح است.‏

‏         مسأله 7- گاه اتفاق افتاده که بچه سنت کرده به دنیا می‌آید در این صورت دیگر ‏‎ ‎‏ختنه واجب نیست،بلی مستحب است که تیغ را به محل سنت شده بکشند.‏

‏         مسأله 8- لازم نیست بر مادر که بچه‌اش را شیر دهد؛نه مجانی و نه پولی،مگر ‏‎ ‎‏وقتی که زن دیگری نباشد که بچه را شیر دهد و ممکن نباشد حفظ کردن بچه در این ‏‎ ‎‏صورت لازم است او را شیر دهد با اجرت یا شیر خشک و یا چیز دیگر.‏

‏         مسأله 9- اجرت مادر به عهدۀ خود بچه است اگر بچه مالدار باشد وگرنه به عهدۀ ‏‎ ‎‏پدر است و جد،و اما اگر پدر یا جد هم مال نداشتند در این صورت بر مادر واجب ‏‎ ‎‏است که او را حفظ کند؛یا به این که شیرش دهد و یا به طریق دیگری.‏

‏ ‏

کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 376