کتاب وصیت
مسأله 1- غیر از وصیت به مثل آزاد کردن بنده،دو قسم وصیت میشود: اول: آن که وصیت کند که چیزی از ترکهاش مال کسی باشد و آن را وصیت تملیکیه گویند. دوم:
آن که وصیت کند چیزی بدهد به کسی،یا وصیت کند که برای من نماز و روزه و حج بگیرید،یا در کجا مرا دفن کنید و آن را عهدیه گویند.
مسأله 2- وقتی که علامتهای مردن در انسان پیدا شد واجب است بر او اگر ممکن است هر چه نزد او است از مال مردم؛چه امانت و چه غیر آن،به صاحبش برساند،و واجب است قرضهای خود را اگر وقت دادنش رسیده بدهد و واجب است آنچه بر او از نماز و روزه و کفاره است بهجا آورد.
مسأله 3- اگر ممکن نیست که خودش آنچه گفته شد ادا کند و بهجا آورد،پس اگر ورثۀ او یا وصی او مورد اطمینان است که آنچه باید عمل کند عمل میکنند،لازم نیست وصیت کند.والّا باید وصیت کند که آنچه پیش او است از مردم رد کنند و آنچه به عهدۀ او است از بندگان خدا و از خدای تعالی بهجا آورند،و باید طوری وصیت کند که چیزی مخفی نماند،و باید شاهد بگیرد برای بدهکاریها و امانتهای مردم و بالاخره محکم کاری کند به قدر متعارف.
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 305
مسأله 4- وصیت تملیکیه که اشاره به تفسیر آن شد،سه رکن دارد: اول: موصی(آن که وصیت میکند). دوم: موصیبه(آنچه به او وصیت میشود). سوم: موصیله(آن کس که برای او وصیت میشود).
و اما وصیت عهدیه دو رکن دارد: اول: موصی(وصیت کننده). دوم: موصیبه (آنچه به او وصیت میشود)و اگر کسی را وصی خود قرار دهد او نیز رکن سوم است.
مسأله 5- در وصیت عهدیه محتاج به قبول نیست،پس اگر کسی وصیت کند که مرا فلان جا دفن کنید یا صوم و صلاة برای من بدهید قبول نمیخواهد،لکن اگر کسی را وصی خود قرار داد که انجام کارهای او را بدهد،در وصی شدن قبول معتبر است.
مسأله 6- در وصیت تملیکیه هرگاه وصیت برای کلی باشد مثل وصیت برای فقرا و سادات قبول لازم ندارد،بلکه وصیت مطلقاً قبول نمیخواهد و باید به آن عمل کرد و حرام است تبدیل آن بدون قبول،لکن مالک شدن آن کس که برای او وصیت شده محتاج به قبول اوست و قهراً مالک نمیشود،بنابراین وصیت عقد نیست،بلکه ایقاع است و جزء سبب از برای مالک شدن است.
مسأله 7- اگر کسی که برای او وصیت شده(موصیله)مرد در زمان حیات وصیت کننده یا بعد از مردنش قبل از آن که رد کند یا قبول،ورثۀ او جانشین او میشوند در قبول و پس از قبول مالک میشوند.
مسأله 8- شرط است در کسی که وصیت میکند،آن که بالغ و عاقل باشد و رشد داشته باشد و قصد و اختیار داشته باشد.
مسأله 9- اگر طفل ده ساله وصیت کند در امور خیریه مثل مسجد ساختن و پل و بیمارستان ساختن،صحیح است وصیت او.
مسأله 10- سفیه اگر ممنوع شده باشد از طرف حاکم،وصیتش باطل است در
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 306
اموالش،بلی اگر سفیه بودنش قبل از بلوغ بوده و باقی مانده تا حال بلوغ،ممنوع بودنش از وصیت محتاج به حکم نیست.
مسأله 11- اگر کسی به قصد خودکشی خود را مسموم کرد یا از جایی به زیر افکند یا کار دیگری کرد که با آن کار در معرض مردن واقع میشود و پس از آن وصیت در اموالش کرد وصیت او باطل است،در صورتی که قصد خودکشی داشته باشد،ولی اگر از روی اشتباه و خطا خود را مسموم کرد یا در معرض هلاک انداخت وصیت او باطل نیست.
مسأله 12- اگر اول وصیت کرد و پس از آن خودکشی کرد وصیتش صحیح است، اگرچه از اول قصد داشته باشد که پس از وصیت خودکشی کند.
مسأله 13- وصیت که واقع شده باطل نمیشود اگر وصیت کننده مجنون شود یا بیهوش گردد گرچه تا مردن طول بکشد.
مسأله 14- شرط است در آن کس که برای او وصیت میشود،آن که وجود داشته باشد در حال وصیت،پس وصیت از برای میت و برای طفلی که بعدها وجود پیدا میکند و در شکم مادر هم نیست،باطل است.و اما برای طفلی که در شکم مادر است اگرچه باز روح در آن دمیده نشده صحیح است،به شرط آن که زنده متولد شود و اگر مرده متولد شود وصیت،باطل و مال به ورثۀ وصیت کننده به ارث میرسد.
مسأله 15- شرط است در آنچه به او وصیت میشود،آن که مالیت داشته باشد؛چه از اعیان باشد مثل زمین و ملک و فرش و کتاب یا از منافع باشد یا در ذمۀ غیر باشد و یا حق قابل انتقال به غیر باشد؛چه موجود باشد مثل حق تحجیر یا بعد موجود شود مثل میوۀ درخت که بعد موجود میشود،و باید آنچه به او وصیت میشود دارای منفعت حلال باشد،پس صحیح نیست وصیت کردن به شراب و به خوک و به آلات لهو و قمار،و اگر به منفعت وصیت شد باید حلال باشد،پس صحیح نیست وصیت به
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 307
منفعت خواننده؛به معنی این که به اجرت غنا وصیت کند یا به منفعت آلات قمار و لهو وصیت کند.
مسأله 16- اگر وصیت بکند به واجب مالی،مثل دادن بدهکاریهای خود و آنچه از خمس و زکات و مظالم و کفارات در عهدۀ اوست و حج واجب؛چه حجة الاسلام باشد یا به نذر و مثل آن بر او واجب شده باشد،باید از اصل مال او بدهند؛چه زیادتر از ثلث باشد یا نباشد،بلکه اگر وصیت هم نکرده باشد باید از مال بدهند؛گرچه برای وارث هیچ نماند.
مسأله 17- اگر به غیر واجب مالی و آنچه گذشت باشد،مثل آن که وصیت کند که فلان ملک من مال فلان شخص باشد یا وصیت کند به چیز دادن به فقرا و زیارت کردن برای او یا روضهخوانی و امثال آن،یا وصیت کند به واجب غیر مالی مثل نماز و روزه، در صورتی که ذمهاش به آنها مشغول باشد،در تمام اینها وصیت در ثلث مالش صحیح است و در زیادتر باطل است،مگر آن که ورثه وصیت او را امضا کنند،و در هر مقداری امضا کردند در همان مقدار صحیح است.
مسأله 18- اگر بعضی از ورثه امضا کردند و بعضی نکردند،وصیت صحیح است به مقدار حق آنها در زیادتر از ثلث.
مسأله 19- شرط است در امضای ورثه،آن که یا با لفظی که دلالت میکند بر امضا، یا عملی که برساند آن را،امضا کنند و مجرد راضی بودن کفایت نمیکند.
مسأله 20- در ثلث که وصیت صحیح است،حساب میشود بعد از آن که قرضهای او و همۀ واجبهای مالی او مثل خمس و زکات و حج واجب خارج شوند،پس هر چه باقی ماند ثلث آن از میت است و باید به وصیت او عمل کرد.
مسأله 21- شخص میتواند برای خود وصی معیّن کند که وصیتهای او را انجام دهد،و شرط است که وصی بالغ و عاقل و مسلمان باشد،و صحیح نیست آن که وصی
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 308
مسلم کافر باشد چه ذمی یا غیر آن،و شرط نیست در وصی که عادل باشد،بلکه اگر مورد اطمینان و وثوق باشد کفایت میکند بنابر اقوا.
مسأله 22- اگر به نابالغ،بالغی منضم شود در وصیت،مانعی ندارد و شخص بالغ عمل میکند خودش به وصیت تا زمانی که طفل بالغ شود،پس از آن هر دو عمل میکنند.
مسأله 23- وصی امین است و چیزهایی که در دست اوست از میت،اگر بیتعدی و تفریط تلف شود ضامن نمیباشد و نباید غرامت بدهد.
مسأله 24- وصیت از طرف وصیت کننده جایز است و میتواند مادامی که زنده است آن را بههم بزند یا تبدیل کند.
مسأله 25- وصیت که واقع شد تا رجوع ننموده به حال خودش باقی است هرچند مدت طولانی شود،و اگر شک کنیم که رجوع کرده یا نکرده باز به حال خودش باقی است و باید عمل به او کرد.
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 309