کتاب ضمان

‏ ‏

کتاب ضمان

‏ضمان عبارت از این است که کسی به عهده بگیرد مالی را که از کسی در ذمۀ کس ‏‎ ‎‏دیگر است.‏

‏         مسأله 1- ضمان عقد است و ایجاب و قبول می‌خواهد،و با هر لفظی و لغتی که ‏‎ ‎‏مقصود را برساند واقع می‌شود،و ضامن ایجاب می‌کند و کسی که به نفع او ضمانت ‏‎ ‎‏شده قبول می‌کند.‏

‏         مسأله 2- شرط است در ضامن و مضمون‌له بالغ بودن و عاقل بودن و رشید بودن و ‏‎ ‎‏قصد داشتن و مختار بودن،و شرط است در مضمون‌له این که محجور نباشد برای ‏‎ ‎‏فلس.‏

‏مسأله 3- در صحت ضمان،چند چیز شرط است:‏

‏         اول: آن که به طور تنجیز ضامن شود بنابر احتیاط واجب،مثل این که بگوید من ‏‎ ‎‏ضامن فلان هستم و اما اگر بگوید من ضامنم اگر بدهکار خودش ندهد تا فلان زمان، ‏‎ ‎‏یا من ضامنم اگر فلان شخص بیاید،صحیح نیست.‏

‏دوم: آن که بدهکاری ثابت باشد بر عهدۀ کسی که ضامن او می‌شود.‏

‏         سوم: آن که ابهام و تردیدی به هیچ وجه در کار نباشد؛چه در دین و چه در کسی ‏‎ ‎‏که ضامن او می‌شود و چه کسی که برای او و به نفع او ضامن می‌شود،پس اگر بگوید ‏

کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 288
‏من ضامن یکی از دو بدهکاری شدم و معیّن نکند صحیح نیست،و اگر بگوید من ‏‎ ‎‏ضامن یکی از این دو نفر شدم صحیح نیست،و اگر بگوید من ضامن شدم به نفع یکی ‏‎ ‎‏از شما دو نفر صحیح نیست.‏

‏         مسأله 4- اگر بدهکاری معیّن باشد به حسب واقع ولی جنس یا مقدارش را ندانند، ‏‎ ‎‏صحیح است ضمان بنابر اقوا،مثل این که بگوید بدهکاری که فلانی دارد بر عهدۀ ‏‎ ‎‏فلانی به عهدۀ من؛با این که معلوم نباشد که یک لیرۀ طلا است یا یک سکۀ نقره است، ‏‎ ‎‏یا معلوم نباشد یک لیره است یا دو لیره.‏

‏         مسأله 5- وقتی ضمان با شرایط آن محقق شد ذمۀ بدهکار بری می‌شود و ضامن ‏‎ ‎‏بدهکار می‌شود و طلبکار حقی به بدهکار اول ندارد و باید از ضامن بگیرد.‏

‏         مسأله 6- عقد ضمان،لازم است از طرف ضامن؛یعنی ضامن نمی‌تواند آن را به‌هم ‏‎ ‎‏بزند،و از طرف آن که به نفع او ضامن شده یعنی طلبکار نیز لازم است،مگر آن که ‏‎ ‎‏ضامن در وقت ضامن شدن ندار بوده و نمی‌توانسته بدهکاری را بدهد و طلبکار این ‏‎ ‎‏امر را نمی‌دانسته؛که در این صورت می‌تواند عقد را به‌هم بزند و رجوع کند به بدهکار ‏‎ ‎‏اوّلی و از او بگیرد.‏

‏         مسأله 7- اگر ضامن در وقت عقد دارا بوده و می‌توانسته طلب را بدهد و بعد،از ‏‎ ‎‏دارایی افتاده،عقد لازم است،و اگر در وقت عقد معسر بوده؛یعنی نمی‌توانسته ادا کند ‏‎ ‎‏و بعد دارا شده،عقد را طلبکار می‌تواند فسخ کند.‏

‏         مسأله 8- اگر ضامن کسی شد بدون اذنش،نمی‌تواند در آنچه ضامن شده از ‏‎ ‎‏بدهکار اول مطالبه کند و اگر با اذن او بوده می‌تواند به او رجوع کند،لکن بعد از آن که ‏‎ ‎‏بدهکاری را پرداخت یا هر مقداری که پرداخت که در آن مقدار پرداخته شده می‌تواند ‏‎ ‎‏به او رجوع کند.‏

‏         مسأله 9- در صورتی که با اذن بدهکار ضامن شود و بدهکاری را بپردازد،اگر وقت ‏

کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 289
‏دادن بدهکاری رسیده بوده و داده،می‌تواند به بدهکار رجوع کند و بگیرد،و اگر ‏‎ ‎‏وقتش نرسیده و پیشاپیش داده باید صبر کند تا وقت برسد.‏

‏         مسأله 10- اگر بدهکار اول که کسی ضامن او شده بدهکاری را بپردازد ذمۀ ضامن ‏‎ ‎‏بری می‌شود و نمی‌تواند به بدهکار رجوع کند؛گرچه این کار بی‌اذن ضامن انجام شده ‏‎ ‎‏باشد.‏

‏         مسأله 11- اگر در مقابل بدهکاری،رهنی پیش طلبکار از بدهکار اول بوده به مجرد ‏‎ ‎‏عقد ضمان رهن به‌هم می‌خورد و فک می‌شود؛چه شرط فک او را با طلبکار بکند ‏‎ ‎‏یا نکند.‏

‏ ‏

‏ ‏

کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 290