احکام خرید و فروش

در بیان خیارات و آن بر چند قسم است

‏ ‏

در بیان خیارات و آن بر چند قسم است

‏         مسأله 1-          اول: خیار مجلس،و مراد از آن،مجلسی است که خرید و فروش در ‏‎ ‎‏آن‌جا واقع می‌شود،پس مادام که فروشنده و خریدار از هم جدا نشده‌اند هر یک ‏‎ ‎‏می‌توانند معامله را به‌هم بزنند و بعد از جدا شدن از هم ولو به یک قدم باشد-در ‏‎ ‎‏صورتی که افتراق به یک قدم عرفاً محقق شود-این خیار ساقط و معامله لازم می‌شود ‏

کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 223
‏و اگر با هم از مجلس بیرون روند بدون آن که از هم دور شوند این خیار برقرار است،و ‏‎ ‎‏موجب سقوط نمی‌شود.‏

‏         دوم: خیار حیوان،از وقت عقد تا سه روز برای مشتری ثابت است،پس اگر اسب ‏‎ ‎‏و قاطر یا حیوان دیگر بخرد تا سه روز می‌تواند معامله را فسخ نماید،و خیار حیوان از ‏‎ ‎‏برای فروشنده نیست در صورتی که ثمن حیوان باشد.‏

‏         مسأله 2- اگر تصرف کند مشتری در حیوان،تصرفی که دلالت نوعیه به رضا دارد و ‏‎ ‎‏کشف از رضا می‌کند غالباً،خیار حیوان ساقط می‌شود،مثل لمس کردن جاریه و ‏‎ ‎‏بوسیدن آن و نگاه کردن به مواضعی از او که قبل از خریدن حرام بود.و اما سوار شدن ‏‎ ‎‏اسب چند قدم و علف و آب دادن آن دلالت به رضا ندارد،بلی تراشیدن سم و نعل ‏‎ ‎‏کردن دلالت به رضا دارد،پس بنابراین مطلق تصرف،احداث حدثی نیست که کاشف ‏‎ ‎‏از رضا باشد.‏

‏         مسأله 3- اگر در بین سه روز حیوان معیوب شود بدون تعدی و تفریط مشتری، ‏‎ ‎‏خیار او ساقط نمی‌شود.‏

‏         سوم: خیار شرط؛به این که در ضمن عقد برای هر دو یا برای یکی از آنها و یا برای ‏‎ ‎‏اجنبی شرط خیار کنند تا هر مدت که قرار بدهند؛کم باشد یا زیاد.البته باید مدت خیار ‏‎ ‎‏مضبوط و معیّن باشد و مبدأ و منتهای مدت را تعیین نمایند و مبدأ در صورت عدم ‏‎ ‎‏تعیین آن از وقت عقد خواهد بود.‏

‏         مسأله 4- ثبوت خیار شرط در عقد نکاح و مطلق ایقاعات مثل طلاق و عتق و ابراء، ‏‎ ‎‏ثابت نیست.‏

‏         مسأله 5- اگر صاحب خیار بمیرد حق الخیار به ورثۀ او منتقل می‌شود و در جمیع ‏‎ ‎‏خیارات ورثه به جای او مباشر رد و فسخ می‌شوند و مبیع را بر حسب قواعد ارث به ‏‎ ‎‏آنها می‌دهند.چنانچه ثمن برگشته،میان ورثه تقسیم می‌شود و هر کدام را به قدر حصۀ ‏‎ ‎‏خود می‌دهند.‏


کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 224
‏         چهارم: خیار غبن است؛به آن که مالی که قیمت آن را نمی‌داند به کمتر از قیمت آن ‏‎ ‎‏بفروشد یا به زیادت بخرد و هر کدام که مغبون باشند خیار فسخ دارند.‏

‏         مسأله 6- مغبون اختیار دارد که اصل بیع را فسخ کند یا به همان قیمت که معامله ‏‎ ‎‏کرده راضی شود و نمی‌تواند طرف را مجبور کند به دادن تفاوت قیمت،بلی با تراضی ‏‎ ‎‏طرفین عیبی ندارد.‏

‏         مسأله 7- خیار غبن ثابت است از وقت عقد نه از وقت اطلاع بر غبن،پس هرگاه ‏‎ ‎‏مغبون پیش از آن که بر غبن خود مطلع شود معامله را فسخ نمود و بعد از فسخ،غبن ‏‎ ‎‏او ظاهر شد چون فسخ در موقعش واقع شده اثر خود را می‌کند.‏

‏         مسأله 8- مناط در خیار غبن قیمت در حال عقد است،پس اگر قیمت زیاد بشود ‏‎ ‎‏بعد از عقد-ولو قبل از اطلاع مغبون به نقصان در حین عقد-خیار ساقط نمی‌شود، ‏‎ ‎‏کما این که نقصان بعد از عقد مؤثر در ثبوت خیار نیست.‏

‏         مسأله 9- اگر دو چیز را با هم خرید و بعد معلوم شد در یکی از آنها مغبون است ‏‎ ‎‏نمی‌تواند یکی را قبول و دیگر را فسخ نماید،ولی مخیر است میان فسخ مجموع و یا ‏‎ ‎‏قبول مجموع به همان قیمت اول،بلی در بعض صور می‌تواند همان را که در آن مغبون ‏‎ ‎‏بوده رد کند.‏

‏         پنجم از خیارات: خیار تأخیر است؛به این که بفروشد چیزی را و نگرفته باشد ‏‎ ‎‏تمام پول را و تسلیم هم نکند متاع را بر مشتری و شرط هم نشده باشد تأخیر انداختن ‏‎ ‎‏تحویل پول یا متاع،پس در این صورت فروشنده سه روز صبر می‌کند اگر مشتری در ‏‎ ‎‏خلال سه روز آمد،پس متاع از آن اوست و الّا بایع مخیر است در فسخ معامله،و اگر ‏‎ ‎‏متاع در این مدت تلف شود از کیسۀ فروشنده خواهد بود.‏

‏         مسأله 10- خیار تأخیر ثابت است در صورتی که متاع مورد معامله عین شخصی ‏‎ ‎‏باشد و اگر کلی باشد نیز رجحان دارد ثابت بودن آن،لکن احوط آن است که فسخ به ‏‎ ‎‏رضای طرفین باشد.‏


کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 225
‏مسأله 11- خیار تأخیر در غیر بیع از سایر معاملات ثابت نیست.‏

‏         مسأله 12- اگر متاع تلف شود از مال بایع خواهد بود در خلال سه روز،و بعد از آن ‏‎ ‎‏علی الاقوی.‏

‏         ششم: خیار رؤیت است؛به آن که مشتری بخرد چیزی را ندیده به اوصافی که ‏‎ ‎‏فروشنده می‌گفت،سپس معلوم شود نقصان آن نسبت به اوصاف،می‌تواند معامله را ‏‎ ‎‏فسخ کند.و همچنین اگر فروشنده بفروشد چیزی را به وصف غیر و بعد ملتفت ‏‎ ‎‏شود که زیادتر است،پس ثابت می‌شود از برای فروشنده خیار رؤیت.و همچنین ‏‎ ‎‏ثابت می‌شود از برای فروشنده در صورتی که ثمن ناقص باشد از صفتی که برای آن ‏‎ ‎‏ذکر شده.‏

‏         مسأله 13- خیار رؤیت در عین شخصی است که در حین معامله غایب یا در ‏‎ ‎‏حکم غایب باشد و فوری است در وقت دیدن بنابر مشهور،اگرچه خالی از اشکال ‏‎ ‎‏نیست.‏

‏         هفتم: خیار عیب است؛به آن که اگر مشتری عیبی در مبیع بیابد مخیر است که ‏‎ ‎‏معامله را به‌هم زند یا معیوب را قبول کند با تفاوت قیمت آن قبل از تصرف در آن به ‏‎ ‎‏نحوی که تغییر در عین حاصل شود و قبل از حادث شدن عیبی در آن پیش مشتری و ‏‎ ‎‏قبل از اسقاط رد به قول و یا به فعلی که بر آن دلالت دارد،پس هرگاه در آن تصرف ‏‎ ‎‏نموده و یا معیوب شده نمی‌تواند معامله را به‌هم زند،بلکه فقط می‌تواند ارش بگیرد. ‏

‏و همچنین اگر فروشنده عیبی در ثمن معیّن پیدا کند.و هر چیزی که از مجرای طبیعی و ‏‎ ‎‏از خلقت اصلی کم و زیادی داشته باشد آن عیب است،مثل کوری و لنگی،لکن آبستن ‏‎ ‎‏بودن حیوانات،غیر کنیز،عیب نیست.‏

‏         مسأله 14- خیار عیب ثابت می‌شود به وجود عیب در متاع حین عقد،اگرچه معلوم ‏‎ ‎‏نشده باشد.و اما عیبی که سبب آن بعد از معامله حاصل شود موجب خیار نیست،و ‏‎ ‎‏اگر در وقت عقد معیوب بوده و بعد از ظهور عیب یا قبل از آن اسقاط خیار نماید و یا ‏

کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 226
‏در ضمن عقد شرط سقوط کند ساقط می‌شود،و همچنین اگر متاع را بفروشد با هر ‏‎ ‎‏عیبی که دارد،بلکه در صورت اخیره ارش هم ندارد،کما این که سقوط ارش به اسقاط ‏‎ ‎‏در ضمن عقد یا بعد از عقد،تابع قرارداد است.‏

‏         مسأله 15- اگر صاحب خیار بمیرد حق الخیار به وارث منتقل می‌شود در جمیع ‏‎ ‎‏خیارات،و چیزهایی که مانع بردن ارث است،مثل رقّیت و قتل و کفر،مانع ارث بردن ‏‎ ‎‏خیار نیز هست.‏

‏         مسأله 16- اگر وارث یک نفر شد حکمش واضح است،و اما اگر متعدد شد خیار ‏‎ ‎‏حق جمیع ورثه است علی الاقوی،که فسخ یکی بدون ضم دیگران بی‌اثر است؛چه ‏‎ ‎‏در جمیع مال باشد چه در حصۀ خود.‏

‏ ‏

کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 227