شرایط وجوب حج
مسأله 1- برای وجوب حج شرطهایی است:
اول: به حد بلوغ رسیدن،پس بر طفل گرچه نزدیک به بلوغش باشد واجب نیست و اگر حج کند صحیح است،لکن بعد از بلوغ اگر مستطیع شد باید حج بهجا آورد.
دوم: عقل،پس بر مجنون واجب نیست،مگر آن که مجنون ادواری باشد و دورۀ
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 199
عاقل بودنش به قدری باشد که به حج و تحصیل مقدماتی که حاصل نیست برسد.
سوم: استطاعت از جهت مال و بدن و باز بودن راه و امن بودن و وقت داشتن برای حج کردن،و هر یک از اینها را فاقد باشد حج بر او واجب نیست.
مسأله 2- مراد از استطاعت،عقلی نیست،بلکه آن چیزی است که شرع معیّن فرموده،و آن دارا بودن زاد و توشۀ سفر است به هر مقداری که محتاج است به حسب اختلاف فصول و اختلاف اشخاص از حیث عزت و شرف و قوّت و ضعف،و دارا بودن مرکوب است به هر نحوی که متعارف است،به طوری که اگر از آن به مادون آن اکتفا کند خلاف شأن و آبروی اوست که در این صورت واجب نیست و یا آن که رفتن با آن حرج و مشقت دارد و یا در معرض خطر است.
مسأله 3- اگر توشۀ سفر ندارد لکن میتواند بین راه با کسب تهیه کند واجب نیست حج بر او،و اگر برود کافی از حج واجب نیست.
مسأله 4- اگر کسی از محل سکونتش استطاعت ندارد،ولکن تا محلی بدون استطاعت رفت و از آنجا تا مکه به واسطۀ کمی راه مستطیع شد؛یعنی خرج رفتن و برگشتن به وطنش را داشت،حج بر او واجب است در صورتی که شرایط دیگر هم موجود باشد.
مسأله 5- شرط است در وجوب حج،آن که توشه و نفقۀ رفتن و برگشتن را داشته باشد به طور متعارف،مگر آن که بخواهد در مکه بماند،در این صورت نفقۀ برگشتن لازم نیست،یا بخواهد به جای دیگر غیر از وطنش اقامت کند که نفقۀ برگشتن تا آنجا لازم است اگر نفقه کمتر باشد،و اما اگر بیشتر باشد ولکن از روی ناچاری باید در آن محل اقامت کند،شرط است نفقۀ تا آن محل را اگرچه از وطنش بیشتر است، دارا باشد.
مسأله 6- لازم نیست در استطاعت،آن که خود توشۀ راه و مرکب را داشته باشد،
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 200
بلکه اگر پول توشه و کرایۀ مرکوب را داشته باشد مستطیع است،بلکه لازم نیست پولش را هم داشته باشد،بلکه اگر چیزی داشته باشد از آنچه که احتیاج به آن ندارد در معاش متعارف،مثل آن که زمینی داشته باشد زیادتر از مورد احتیاج که کفایت میکند بر خرج سفرش باید بفروشد و حج کند.
مسأله 7- واجب نیست که برای حج قرض کند گرچه بتواند به آسانی قرض را بدهد،بلکه اگر مال هم دارد لکن خریدار ندارد،یا طلب دارد لکن بدهکار طلب را قبل از موعد نمیدهد،واجب نیست قرض کند و مکه برود و مستطیع نیست.
مسأله 8- اگر نزدش چیزی نیست که با آن حج برود،لکن طلبکار از کسی است به مقداری که اگر بدهد میتواند حج برود،پس اگر موعد طلب رسیده است واجب است با هر وسیله طلبش را وصول کند و حج برود گرچه به رجوع به ظالم باشد و اگر موعدش نرسیده لکن اگر مطالبه کند میدهد،لازم نیست مطالبه کند و مستطیع نیست.
مسأله 9- اگر به اندازۀ خرج مکه مال دارد لکن شرایط دیگر مثل صحیح بودن بدن یا باز بودن راه حاصل نیست،میتواند آن مال را تصرف کند و از بین ببرد،و اما اگر شرایط حاصل است لکن وقت رفتن نرسیده و قافلۀ حج راه نیفتاده و احتمال میدهد که اسباب دیگر مهیا شود و قافله نیز حرکت کند نمیتواند در آن مال تصرف کند،و اگر تصرف کرد و کاروان حرکت کرد حج بر عهدۀ او میآید.
مسأله 10- شرط است در وجوب حج باقی ماندن مال تا آخر اعمال و اگر تلف شود در بین راه؛چه وقت رفتن و چه وقت برگشتن بدون اختیار او،معلوم میشود که مستطیع نبوده،و اما اگر خودش عمداً توشه و مرکوب خود را تلف کند حج به عهدۀ او مستقر میشود و باید برود.
مسأله 11- شرط است در وجوب حج،آن که علاوه بر خرج سفر،مخارج عیالات
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 201
خود را در زمان رفتن و برگشتن داشته باشد به طور مناسب با حال آنها،و مراد از عیال آنهایی است که باید در نظر عرف خرج آنها را بدهد اگر در شرع واجب نباشد،مثل برادر فقیر که در منزل اوست و جزء خانوادۀ او محسوب است،بلکه اگر یک نفر اجنبی هم عیال او شمرده شود در عرف،باید مخارج او را داشته باشد.
مسأله 12- شرط است در وجوب حج،آن که پس از برگشت دارای چیزی باشد که او و عیالاتش را اداره کند از قبیل ملک و علاقه یا تجارت و زراعت و صنعت و کسب مناسب با حال او،و اگر سرمایه ندارد لکن با آبرو و وجاهت میتواند تجارت کند و امرار معاش نماید،کفایت میکند و حج بر او واجب است.
مسأله 13- اهل علم فقیر که با وجوه شرعیه امرار معاش میکنند و پس از برگشت از حج نیز به همان منوال امرار معاش میکنند اگر به قدر مخارج حج داشته باشند،حج بر آنها واجب نیست و همچنین فقرایی که با گدایی میگذرانند و همچنین کسانی که تفاوت نمیکند به حال آنها حج رفتن،و قبل از حج و بعد از حج به یک منوال هستند بر هیچیک اینها حج واجب نیست.
مسأله 14- شرط است در وجوب حج،استطاعت بدنی؛پس بر مریضی که نمیتواند برود یا مشقت دارد برای او یا پرستار میخواهد و خرج او را ندارد حج واجب نیست.
مسأله 15- شرط است در وجوب حج،آن که وقت وسعت داشته باشد،پس اگر مالدار شد در وقتی که برای رفتن با مقدمات لازمه وقت ندارد یا ممکن است خود را برساند با مشقت زیاد،حج بر او در این سال واجب نیست و اگر استطاعت او باقی ماند،سال دیگر واجب است حج کند.
مسأله 16- شرط است در وجوب حج،آن که در راه مانعی از عبور نباشد و برای او امکان رفتن و تمام کردن عمل باشد و اگر راه خطرناک باشد به طوری که بر جان
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 202
و یا عرض و یا مال خود میترسد و راه هم منحصر است به همین راه،حج بر او واجب نیست.
مسأله 17- اگر رفتن به حج مستلزم ضرر مالی باشد،غیر از آنچه لازمۀ عادی حج است،پس اگر تحمل آن ضرر برای او حرجی است و مشقت و کلفت دارد بر او واجب نیست،والّا واجب است.
مسأله 18- بعد از حاصل شدن شرایطی که ذکر شد اگر رفتن به حج موجب ترک واجبی یا فعل حرامی شد باید ملاحظۀ اهمیت را کرد،پس اگر حج اهم است باید حج برود و اگر یکی از آنها مهمتر است باید ترک کند رفتن را،لکن اگر رفت و حج کرد حجش صحیح است و کافی است،گرچه معصیت کرده است در ترک واجب یا فعل حرام.
مسأله 19- اگر کسی پیش از آن که مستطیع شده،نذر کند که به زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام برود در هر روز عرفه،نذر او مانع از حج او نمیشود و باید حج برود و به نذر عمل نکند،لکن اگر حج نرفت باید به نذرش عمل کند و اگر عمل نکرد کفارۀ ترک نذر را باید بدهد.
مسأله 20- اگر کسی خودش مالدار نیست و دیگری به قدر کفایت سفر حج در رفتن و برگشتن به او ببخشد که به حج برود واجب است قبول کند و برود،و اما اگر مالی ببخشد و اسم حج نیاورد واجب نیست قبول کند.
مسأله 21- اگر کسی خرجی حج ندارد ولکن کسی دیگر او را برای حج مهمان کند و بگوید حج بکن و به عهدۀ من مخارج حج و مخارج عیالت،حج بر او واجب میشود،به شرط آن که اطمینان و وثوق داشته باشد به قول طرف،و در صورتی که مورد وثوق نباشد واجب نیست.و فرقی نیست بین آن که مخارج را بتدریج بدهد یا یکمرتبه بدهد و یا آن را ملک او کند برای حج رفتن یا نکند.
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 203
مسأله 22- در این نحو از استطاعت که به بخشش حاصل میشود،شرط نیست که در وقت برگشتن دارای معاشی باشد که او را اداره بکند.
مسأله 23- اگر مهماندار در بین راه از قولش برگشت،بعید نیست که واجب باشد بر او مخارج برگرداندن مهمان را به وطنش.
مسأله 24- اگر بعد از آن که مهمان احرام بست مهماندار از قولش برگشت،بعید نیست که واجب باشد مخارج تمام کردن حج و برگرداندن او را به وطنش.
مسأله 25- کسی که حج بر او واجب گردید و مستقر شد و بعد از آن به مرضی مبتلا شد که نتوانست حج برود و امید خوب شدن نداشت یا پیری مانع از رفتن شد یا آن که حج رفتن برای او حرج و مشقت شدید دارد،واجب است بر او که نایب بگیرد،و احتیاط واجب آن است که فوراً نایب بگیرد.
مسأله 26- اگر کسی مالدار بود و استطاعت مالی داشت و به واسطۀ مرض یا چیز دیگر نتوانست حج کند و وجوب حج بر او مستقر نشد،واجب نیست نایب بگیرد بنابر اقوا.
مسأله 27- کسی که عذر داشت و نایب گرفت و حج بهجا آورد،اقوا آن است که حج نایب کافی است از حج او؛چه عذرش تا آخر عمر باقی بماند یا بعد از عمل حج عذرش برطرف شود،لکن اگر عذرش قبل از تمام شدن حج نایب مرتفع شود؛چه در بین راه در وقت رفتن باشد یا در بین عمل باشد،حج نایب کافی نیست و باید خودش حج بکند.
مسأله 28- کسی که حج بر او مستقر شده بود و به حج رفت،اگر بعد از محرم شدن و داخل شدن در حرم بمیرد،کفایت میکند این عمل از حج واجب او،و واجب نیست قضای آن،و اگر قبل از آن بمیرد واجب است حج او را قضا کنند.
مسأله 29- اگر زن استطاعت پیدا کرد،شرط نیست که شوهر او را اذن بدهد،و
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 204
جایز نیست برای شوهر که او را منع از حج بکند.
مسأله 30- اگر زن نذر کند که حج برود و نذرش مضیّق باشد،اذن شوهر لازم نیست و اما اگر موسّع باشد تا وقت تنگ نشده باید اذن بگیرد،چنانچه در حج مستحب شرط است اذن شوهر.
مسأله 31- زنی که مستطیع باشد شرط نیست که محرمی همراه او باشد،در صورتی که در امان باشد نسبت به خودش و ناموسش،چه شوهردار باشد یا نباشد،و اگر در امان نباشد واجب است بر او که کسی را همراه ببرد؛گرچه با اجرت،و اگر پول اجرت دادن نداشت و رفتن موقوف بود بر اجیر گرفتن،این زن استطاعت ندارد و بر او حج واجب نیست.
مسأله 32- اگر کسی حج بر او واجب شد و اهمال کرد از رفتن،حج بر عهدۀ او است و باید به هر نحوی شده حج برود،و اگر مرد باید قضای حج را از مالش بهجا بیاورند.
مسأله 33- اگر کسی استطاعت پیدا کرد و حج نرفت و شرایط استطاعت او باقی بود تا وقت برگشتن از حج به حسب عادت،حج بر او مستقر میشود و به عهدۀ او میآید.
مسأله 34- آنچه در مسألۀ پیش ذکر شد راجع به استطاعت مالی و بدنی و باز بودن راه است،و اما مثل عقل که از شرایط است،لازم نیست وقت برگشتن به وطن باقی باشد،بلکه اگر تا وقت تمام شدن اعمال باقی بود بر عهدهاش میآید.
مسأله 35- اگر حج واجب به عهدۀ کسی بود و مرد باید از اصل مال او حج برای او بگیرند و همچنین اگر حج نذری بر او واجب باشد.
مسأله 36- ورثه نمیتوانند در مال میت تصرف کنند قبل از آن که حج بگیرند،یا مقدار مصرف را به ولیّ میت بدهند.
کتابرساله نجاة العباد و حاشیه بر رساله ارث ملاهاشم خراسانیصفحه 205