امام خمینی، ‏اجتهاد و سیاست

امام خمینی، اجتهاد و سیاست

داود فیرحی

‏ ‏

‏هدف مقاله حاضر ارزیابی ماهیت متغیر اجتهاد، به ویژه در قلمرو عمل و احکام‏‎ ‎‏سیاسی است. اجتهاد اسلامی معادل حکمت عملی یونانیان و غرب جدید است که گفته‏‎ ‎‏می شود ارسطو یکی از مؤسسان یا دست کم، از شارحان بزرگ آن بوده است. این دو‏‎ ‎‏علم عملی (اجتهاد اسلامی و حکمت عملی) بیش تر ناظر به آن دسته از اعمال ارادی‏‎ ‎‏انسان ها است که نه از روی طبع، بلکه منبعث از «انتخاب عقلانی» معطوف به مصلحت‏‎ ‎‏مدنی است. و از آن روی که عمل در تمام سطوح مقدم بر نظریه در علوم عملی است و‏‎ ‎‏مصالح عملی نیز تغییرپذیر است. لاجرم حکمت عملی و اجتهاد اسلامی وضعیتی غیر‏‎ ‎

کتابچکیده مقالات کنگره امام خمینی(س) و اندیشه حکومت اسلامیصفحه 92

برهانی، غیر سرمدی و تحول پذیر دارد و اعتبار و مشروعیت این نوع دانش صرفاً  به‏‎ ‎‏توان مندی علمی آن وابسته است.‏

‏در این مقاله کوشش شده است ضمن مقایسه اجمالی حکمت عملی با اجتهاد‏‎ ‎‏اسلامی، دیدگاه های حضرت امام خمینی(ره) در خصوص نسبتِ اجتهاد و سیاست و‏‎ ‎‏ضرورت تحول اجتهاد با توجه به تحولات مصالح و عمل سیاسی ارزیابی گردد و‏‎ ‎‏توضیحاتی نیز از اندیشه های فارابی و غزالی ذکر شود.‏

‏چنین می نماید که حضرت امام(ره) آشکارا بین مصلحت و اجتهاد در زندگی سیاسی‏‎ ‎‏پیوند زده است و با توجه به این که مصادیق و جزئیات تصمیم سیاسی هرگز حکم قاطع و‏‎ ‎‏ثابتی نمی تواند داشته باشد، به دگرگونی و صیرورت ذاتی اجتهاد و احکام سیاسی در‏‎ ‎‏زمان و مکان مختلف حکم کرده است. در نظر اندیشمندانی چون امام خمینی، فارابی،‏‎ ‎‏غزالی و ارسطو، دانش سیاسی – اعم از اجتهاد یا حکمت عملی – چون با ذات متغیر عمل‏‎ ‎‏سیاسی سروکار ندارد، معلوماتشان هم چون جیوه است که پیوسته در دگرگونی است و‏‎ ‎‏ثبات ندارد. و نیز سعی شده است که دگرگونی اجتهاد و به طور کلی فهم احکام سیاسی،‏‎ ‎‏به ویژه با تکیه بر اندیشه امام خمینی، و با اشاره به آرای اندیشمندان پیش گفته به اجمال‏‎ ‎‏بررسی می شود.‏

کتابچکیده مقالات کنگره امام خمینی(س) و اندیشه حکومت اسلامیصفحه 93