عرفان و عرفان امام

عرفان و عرفان امام

(مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین حسین مستوفی، 

مسئول بخش معارف اسلامی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)

‏ ‏

‎ ‎

‏حضور‏‏: ضمن تشکر، با توجه به اینکه جنابعالی سالهاست در مؤسسه، مسئول بخش معارف هستید و از طرف دیگر ما، در مجله حضور مقالات متعددی در باره عرفان امام چاپ کرده ایم و در بعضی از موارد ابهاماتی وجود دارد یا توضیح بیشتری می طلبد تصمیم بر این شد که مصاحبه ای با شما داشته باشیم که در باره چنین نکاتی- بدون پرداختن به اصطلاحات عرفانی دشوار- بحث شود. البته به نظر می رسد این گونه توضیحات برای همه کسانی که نسبت به موضوع علاقه دارند مفید باشد. لذا به عنوان اولین پرسش بفرمایید اساساً در باره عرفان تعریف مشخصی وجود دارد یا بهترین تعریفی که از این شاخه علمی شده است کدام است؟   ‏

‏          حجت الاسلام و المسلمین حسین مستوفی‏‏: بسم الله الرحمن الرحیم. عرفان به عنوان یک شاخه علمی و به عنوان یک نحله موجود در بین مسلمین غیر از معنای لغوی و لفظی، کمتر مورد تعریف - به معنای اخص کلمه- قرار گرفته است. بزرگان عرفان ، آن را به دو بخش نظری و عملی تقسیم کرده اند ولی مانند علوم دیگر همچون حکمت و فلسفه- که معروف و مرسوم است که در ابتدای کتاب های خود به تعریف علم خود می پردازند- وارد این بحث نشده اند‏‏ که چه تعریفی مناسب است و چه شروطی دارد مثلاً جامع هست ، مانع هست و غیره.‏‏ در کتاب های معروف عرفانی مانند فصوص، شروح فصوص، فتوحات و غیره با تعریف عرفان روبرو نمی شویم. ولی از لحاظ معنای اصطلاحی، عرفان یعنی در واقع موضوع عرفان، وجود است، آن هم وجود شخصی یعنی حق جل جلاله است. موضوع عرفان خداست. همه بحث عرفان نظری در باره  این وجود شخصی و اسماء و صفات و افعال اوست، حقیقت واحدی که در هستی وجود دارد و غیر از او چیز دیگری نیست مگر شئونات و ظهورات و تجلیات او.  ‏


حضورج. 84صفحه 100
مستوفی

 

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏عرفان نظری در واقع آن حقیقتی است که عارف آن را یافته است و از طریق تبیین و تشریح به بیان آن می پردازد. ‏

‏حضور‏‏: بفرمایید منظور از یافتن چیست؟‏

‏          مستوفی‏‏: اصل عرفان و راه عرفان- چه در نظر و چه در عمل- مشاهده است، شهود است. فرق عارف با غیر عارف در این است که عارف حقایق را از راه دل می یابد و بیان می کند. هرچند امروز- در گذشته هم بوده- بعضی ها که از عرفان می گویند، مطالب عرفانی را خوانده‏‎ ‎‏اند ولی اصل بر این است که عارف خود، راه عرفان را رفته و به جایی رسیده و مشاهداتی داشته و اینک آن را بیان می کند. ‏

‏حضور‏‏: یعنی عارف واقعی کسی است که در عرفان عملی پیش رفته و به مراحلی رسیده و حالا آن را بیان می کند.‏

‏          مستوفی‏‏: از این جهت بله. عرفان عملی یعنی سیر و سلوک به سوی حق. البته مباحث زیادی دارد و مراتبی دارد ولی لُب مبحث همین سیر و سلوک به سوی حق تعالی است. عارفی ‏


حضورج. 84صفحه 101
‏که در زمینه عرفان نظری سخن می گوید باید این مسیر را رفته باشد، مشاهده کرده باشد، حقایقی برای او کشف شده باشد. هرچند - همان طور که اشاره شد- امروزه عرفان به صورت یک شاخه علمی حوزوی و دانشگاهی درآمده است. یعنی همان طور که راه و رسمی برای بیان حکمت هست، راه و رسمی هم برای بیان عرفان هست و می آیند حقایق عرفانی را به صورت علمی شرح و توضیح می دهند. ‏

‏حضور‏‏: در این صورت خیلی ها می توانند تاریخ عرفان را بخوانند، مفاهیم عرفانی را بخوانند و بعد توضیح دهند بدون اینکه هیچ عرفان عملی داشته باشند. طبعاً چنین عرفانی یک عرفان ناقص است. آیا می توان گفت عرفان واقعی یک روش خداشناسی یا یک روش زندگی است؟‏

‏          مستوفی‏‏: عرفان نظری در حقیقت یک روش خداشناسی است، یک روش شناخت حقیقت است. همه مشرب های حکمی ‏‎ ‎‏و نیز سایر علوم در پی شناخت حقیقت هستند. هرچند در بعضی از علوم می گویند حقیقت را به معنای واقعی نمی توان شناخت ولی به هر حال در هر علمی یک معرفت و شناختی مطرح است، معرفت هستی یا اجزایی از هستی مورد نظر است. اما از جهت دیگر که اشاره کردید، عرفان عملی در واقع یک زندگی است، راه و روش زندگی است. عرفان نظری هم حقیقت شناسی است و خود این، راه و روش زندگی است. ‏

‏حضور‏‏: تفاوت اساسی عرفان اسلامی با دیگر شاخه های علوم اسلامی چیست و چه نسبتی با هم دارند؟‏

‏          مستوفی‏‏: اگر بخواهیم خلاصه کنیم، هر نوع معرفت و شناخت از سه طریق ممکن است. یکی راه حس و تجربه، یکی راه عقل و دیگری راه کشف و شهود. راه عرفان راه کشف و شهود است. هرچند در بیان، روشهای استدلالی را بکار ببرند  ولی این مسئله ثانوی است و اصل و مبنای آن کشف است. در اینجا نقل نیز ریشه در کشف دارد. اصل وحی هم شهود است. البته عارف از معارفی که در قرآن و حدیث آمده بهره می برد.‏

‏حضور‏‏: کشف و شهود به چه معناست؟ آیا عارف یا سالک باید منتظر بنشیند تا کشف درونی‏

 


حضورج. 84صفحه 102
‏برای او رخ دهد یا سیر سلوک حتماً منجر به کشف و شهود خواهد شد؟ ‏

‏          مستوفی‏‏: درک و فهم حقایق، گاهی به وسیلۀ عقل و  ادراک انجام می شود و شخص با درک و استدلال عقلی به چیزی علم پیدا می کند و به یقین می رسد (علم الیقین) و زمانی، حقایق را مشاهده می کند و با چشم دل می بیند. کشف و شهود، رؤیت حقایق است. البته این بحث دامنه طولانی دارد، شرایط و چگونگی و مراتب مختلف دارد.‏

‏برای عارف و سالک، زمانی شهود، در سیر نفسانی او به صورت اتفاقی پیش می آید، پرده ای برداشته می شود و حقیقتی بر عارف جلوه می کند و آشکار می گردد. ولی اگر عارف از مراتبی عبور کند، می تواند به جایی برسد که به اختیار خود بتواند حقایق عالم را ببیند، مانند کسانی که به خلع بدن رسیده اند. همان گونه که انسان می تواند چشم بیاندازد و محسوسات را ببیند، صاحب چنین مقامهایی می توانند چشم باطن انداخته و حقایق را مشاهده کنند، بلکه بالاتر، با حقایق وحدت پیدا کنند. ‏

‏حضور‏‏: در اینجا مناسب است توضیح بفرمایید آیا عرفان، ریشه در خارج از اسلام داشته یا از نحله های خارج از اسلام مانند مکاتب هندی و بودایی یا مثلاً عرفان مسیحیت، تأثیر پذیرفته یا خیر؟‏

‏          مستوفی‏‏: آنچه از عرفای اسلام می دانیم- چه قبل از ابن عربی مانند بایزید بسطامی، خواجه عبدالله انصاری و...، چه بعد از او مانند شاگردان ابن عربی و دیگران، آنگاه که دقت در مستندات و منابع سخن آنان می کنیم آن را در دامن اسلام می بینیم، در دامن قرآن و حدیث می بینیم. ابن عربی - که در واقع پدر عرفان نظری در اسلام است-  خود مدعی است آنچه به ‏


حضورج. 84صفحه 103
‏عنوان فصوص بدست آورده بر اثر الهامی از سوی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بوده است. عرفان اسلامی در دامن اسلام پرورش یافته و رشد کرده و به کمال رسیده است. ولی اینکه بگوییم از هیچ اندیشه و مکتبی، هیچ تأثیر نپذیرفته و هیچ عارفی در اسلام از دیگر عارفان جهان اثری نگرفته است، در حالی که در عالم تأثیر و تأثر وجود دارد، نمی توان چنین ادعایی کرد و نمی توان کلاً نفی کرد. علاوه بر این بررسی چنین چیزی و تعیین چگونگی تأثیرپذیری و میزان آن -  چه در عرفای قدیم و چه در عرفای جدید و چه از عرفان مسیحی و یهودی و چه از سایر نحله ها- کار ساده ای نیست و نیاز به بررسی وسیع و عمیق دارد. ‏

‏حضور‏‏: در عرفان اسلامی بعضی از نحله های انحرافی مانند صوفیگری هم وجود دارد. در این زمینه به طور کلی توضیح بفرمایید.‏

‏          مستوفی‏‏: یک اصطلاح دیگر که در تاریخ اسلام وجود دارد "تصوف" است که دررابطه آن با عرفان و عرفا سخنان فراوان گفته شده است. حقیقت مطلب این است که دعوت به تهذیب و زهد و تقوی یا جهاد اکبر در اسلام، ریشه قرآنی دارد، در سخنان رسول الله (صلی الله علیه و آله) ریشه دارد. وصول به مرحله علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین، ریشه قرآنی دارد. ولی بعضی ها که در این راه رفتند آنچنان به باطن گرایی افتادند که ظاهر دین و عمل به ظاهر شریعت، فراموش شد. از ظاهر عبور کردند با اینکه نمی شود شریعت را رها کرد. بعضی ها در این مسیر ادعای طریقیت و کشف حقیقت کردند و بعضاً در دام مرید پروری افتادند و به انحراف کشیده شدند. البته نمی توان همه آنان را که در تاریخ به  تصوف و صوفیه معروف شده اند به این اتهام منتسب کرد ولی بخشی از صوفیه دچار چنین انحرافاتی شده اند. ‏

‏حضور‏‏: یعنی ترک عمل به ظاهر شریعت اسباب چنین انحرافاتی شده است.‏

‏          مستوفی‏‏: بله و نیز سایر نفسانیات مانند میل به مرید پروری یا بعضی منافع دنیوی، در بعضی مدعیان، اسباب ادعای کشف و کرامات شده و گاه نیز کناره گیری از مسئولیت های اجتماعی و زندگی عادی و معمولی و مخالفت ظواهر دین، باعث این گونه انحرافات شده است. ‏


حضورج. 84صفحه 104
‏البته همان طور که عرض شد همه کسانی که به تصوف و صوفیگری منسوبند چنین انحرافاتی ندارند بلکه بعضی از آنها دچار این گونه مشکلات شده اند. ‏

‏حضور‏‏:‏‏آیا این اعتقاد بر حق ‏‏عرفانی که همه چیز و همه افعال از خداست، ممکن نیست  در نزد بعضی ها به نوعی جبر یا شانه خالی کردن از وظایف اجتماعی یا انحراف از تقوای الهی منجر شود؟ ‏

‏          مستوفی‏‏: این حقیقت که آنچه در جهان هستی اتفاق می افتد از خداوند است، حقیقت و سخنی است که وحی و عقل  و حکمت و عرفان در آن متّفق هستند، ولی باید به این نکته توجه کرد که اسباب و علل موجود در عالم گزاف نیست، بلکه آنها دارند کار انجام می دهند. اما هرچه می کنند چون وجود و قدرت و علم آنها از حق است، بنا بر این استقلال ندارند و لذا می توان آن را به حق نسبت داد. فهم صحیح عین مطلب، همان درک " امر بین الامرین" است که اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بیان فرموده اند. یکی از بهترین شاهدها می تواند ذکر " بحول الله و قوته اقوم و اقعد" در نماز باشد که می گوید با حول و قوّه خداست که من برمی خیزم و می نشینم. این مسئله در همه کارهای انسان هست. در همه جا انسان با حول و قوّه اعطا شده از سوی حق - آنهم آن به آن- دارد کار انجام می دهد، ولی انسان کار می کند، نمی تواند از خود سلب مسئولیت کند و به وجدان خویـش می فهـمد که او کار انـجام می دهـد، اما این کار او به استقلال از حق نیست زیرا وجود و حیات و قدرت و علم و همه و همه چیز او ‏


حضورج. 84صفحه 105
‏از حق تعالی است. بنا بر این مسئولیت بر عهده او باقی است. " کلّ نفس بما کسبت رهینه"، هر شخصی در گرو دست آوردهای خویشتن است.  ‏

‏حضور‏‏: معروفترین چهره های عرفان اسلامی و شیعی، بخصوص عرفای معاصر چه کسانی هستند؟ منظور فقط یادآوری بعضی ازعرفای بزرگ است که در تاریخ عرفان به عنوان عرفای صاحب نام و اندیشه شناخته شده اند.‏

‏          مستوفی‏‏: در تاریخ عرفان می توان دو مرحله را در نظر گرفت. یکی مرحله قبل از ابن عربی و یکی مرحله بعد از وی. همچنین بعضی از عرفا در عرصه عرفان نظری صاحب نام هستند، بعضی در مرحله عرفان عملی و بعضی هم در هردو زمینه مطرح بوده اند. قبل از ابن عربی عرفای صاحب نامی که الان به خاطر دارم، خواجه عبدالله انصاری، بایزید بسطامی، جنید و دیگران هستند. اما پدر عرفان نظری- هرچند بحثهای سلوکی هم دارد- محی الدین ابن عربی است و شاگردان و پیروان او خصوصاً صدرالدین قونوی، کاشانی، قیصری، جندی، جامی، ابن تُرکه هستند که در تاریخ عرفان نظری، مشهور و صاحب نام هستند. ‏

‏در شیعه، در عرفای نامبرده، کاشانی منتسب به تشیع است ولی بقیه مشهور به سنت هستند. البته در گذشته در بین عرفای شیعه، سید حیدر آملی، قاضی سعید قمی، فیض کاشانی از عرفای معروف شیعه هستند. در سده های اخیر، از زمان صفویه که اصفهان یکی از مراکز مهم علوم شد عرفان هم در کنار علوم مختلف رشد کرد و شخصیت های معروفی در عرصه عرفان بروز و ظهور پیدا کردند. از جمله آسید محمد رضای قمشه ای که از عرفای مشهور است که  از اصفهان به تهران آمد و عرفان تهران هم از این زمان نضج گرفت و رشد کرد. ‏

‏آقا محمد رضا قمشه ای به عنوان یکی از عرفای بزرگ، شاگردان صاحب نامی را تربیت کرد از جمله میرزا هاشم اشکوری که استاد مرحوم شاه آبادی بود که ایشان هم استاد حضرت امام بودند. عرفان تهران، شاخه مهمی از عرفان شیعی است. یک شاخه مهم دیگر عرفان، عرفانی است که در نجف رشد کرد که به اخلاقیون هم مشهور هستند. آقا سید علی شوشتری که ‏


حضورج. 84صفحه 106
‏معاصر و همشهری شیخ انصاری است در حقیقت پایه گذار آن است. مهم ترین شاگرد وی، ملا حسینقلی همدانی است و بعد از او شاگردانی داشته از جمله آمیرزا آقا جواد ملکی تبریزی، سید احمد کربلایی و شاگرد او حاج علی آقای قاضی که مرحوم علامه طباطبایی شاگرد او بوده است. اینها شاخه نجف هستند که از بزرگان عرفان شیعی در دوران معاصرند. ‏

‏حضور‏‏: در باره جایگاه امام خمینی در میان عرفای معاصر توضیح دهید و بفرمایید دیدگاه های ایشان به کدامیک از عرفا و مکتب های عرفانی نزدیک است و از کدامیک بیشتر بهره برده اند؟‏

‏          مستوفی‏‏: در تاریخ زندگی امام خمینی یکی از مهمترین و قابل توجه ترین موضوعات، گرایش ایشان به عرفان است که از سنین جوانی با قوت وجود داشته است. ولی آنچه شناخته شده است ایشان به صورت مستقیم فقط یک استاد داشته اند که ایشان مرحوم میرزا علی آقای شاه آبادی هستند که امام در قم به مدت هفت سال - از سال 1307 تا سال 1314 شمسی - در درس وی حاضر می شدند و فصوص و مصباح و منازل السائرین و بحثهای دیگری را از ایشان استفاده کرده اند.‏

‏ ‏

مستوفی-4


حضورج. 84صفحه 107
‏غیر از ایشان استاد مشخص دیگری را برای امام نمی شناسیم هرچند امام قبل از اینها با عرفان آشنا بوده و حتی می توان گفت مسلط بوده اند. ولی از لحاظ مطالعه، امام در زمینه عرفان مطالعات فراوانی داشته اند و آثار بزرگان عرفان مانند ابن عربی و شاگردانش، سید حیدر آملی، قاضی سعید قمی، آقا میرزا جواد ملکی تبریزی و دیگران را مطالعه و بررسی کرده اند. ‏

‏حضور‏‏: مهمترین آثار عرفانی امام- چه کتاب هایی که به صورت مستقل به عرفان پرداخته است و چه آثاری که به صورت فرعی یا همراه موضوعات دیگر مسایل عرفانی را مطرح کرده است - کدامها هستند؟ ‏

‏          مستوفی‏‏: سئوال خوبی است. آثار عرفانی را می توان به دو دسته بلکه سه دسته تقسیم کرد (تألیفات، تقریرات و شاگردان) که امام همه را داشته اند. یکی آثار خود امام که بعضاً به طور مستقل به موضوع عرفان پرداخته است مانند مصباح الهدایه یا به صورت غیر مستقل مانند مباحث اخلاقی و سخنان ایشان که بخش مهمی از آن مربوط به مسایل عرفانی است. دسته دوم، تقریراتی است که شاگردان ایشان تهیه کرده اند و دسته سوم هم خود این شاگردان هستند که در مکتب امام پرورش یافته اند، مانند مرحوم سید ابراهیم خویی (مقبره ای).‏

‏مرحوم سید جلال الدین آشتیانی می گوید: امام تدریس رسمی عرفان داشته اند و همین طور برای بعضی از خواص، عرفان تدریس می کردند. دو تا اجازه عرفانی در اول صحیفه امام هست که این مطلب را ثابت می کند. بعد از تعطیل درس رسمی عرفان، امام به تدریس حکمت یعنی فلسفه صدرایی پرداختند ولی در مباحث اخلاقی مسایل سیر و سلوک و مسایل معرفتی عرفانی را مطرح می کردند. درس اخلاق امام سالها در مدرسه فیضیه ادامه داشت. ‏

‏حضور‏‏: در باره کتابها و آثار خود امام، بیشتر توضیح بفرمایید.‏

‏          مستوفی‏‏: امام خمینی از جوانی دست به قلم برده و در باره عرفان آثار ارزشمندی از خود به جای گذاشته اند. این آثار به دو دسته تقسیم می شود. یک دسته آثاری است که به صورت کاملاً تخصصی در باره عرفان نظری است و با همان سبک و سیاق کتب عـرفان نـظری‏


حضورج. 84صفحه 108
‏نوشته شده است مانند مصباح الهدایه، تعلیقه بر فصوص، شرح دعای سحر که مرحوم آشتیانی - که در زمان ما خود از صاحب نظران بزرگ در عرفان محسوب می شود- در باره شرح دعای سحر و مصباح الهدایه می گوید- یعنی تعبیرشان این است- که این دو کتاب تنه به تنه کتاب های عرفانی قرون هفتم و هشتم و نهم می زند که بزرگترین آثار عرفانی پیروان ابن عربی در این دوران بوجود آمده است، یعنی در آن سطح از استحکام نوشته شده است. آثار دیگر امام که مربوط به بحثهای اخلاقی و عرفانی و تربیتی است مانند آداب الصلاه، سرالصلاه، اربعین، شرح جنود عقل و جهل که تا حدود چهل سالگی امام بوجود آمده، شامل مباحث عرفانی نیز می باشد. اما بعد از آن در زمینه عرفان، اثری از ایشان در دست نداریم. بعد از تعطیل درس اخلاق، جلوه های عرفانی شخصیت امام را، هم در درس فقه و هم در نهضت بزرگ ایشان که تأثیر عظیمی در جهان داشته است ملاحظه می کنیم. البته تفسیر سوره حمد در پنج جلسه در سال 1358 نمونه دیگری در این زمینه است. ‏

‏حضور‏‏: درست است. در بسیاری از سخنرانی ها و پیامهای سیاسی امام، نور عرفان، پرتو افکنده است که بعضی از بزرگان از جمله حضرت آیت الله جوادی آملی به آن اشاره کرده اند. در این باره بیشتر توضیح بفرمایید.‏

‏          مستوفی‏‏: از آغاز پیروزی انقلاب تا روزهای آخر شاید کمتر پیام یا سخنی از امام بیابیم که در زمینه تهذیب و تذکر اخلاقی در آن چیزی موجود نباشد. به هر عنوانی که ایشان پیام داده اند یا سخنرانی کرده اند گوشه ای از مطالب عرفانی و معرفتی را حتماً در آن گنجانده اند و ‏


حضورج. 84صفحه 109
‏با هر قشر و دسته ای، سخن گفته اند به این مسایل اشاره کرده اند. گاهی در مقدمه سخن، چنین مطالبی آمده است خصوصاً به مناسبتهایی مانند ماه شعبان، ماه مبارک رمضان، شبهای قدر و غیره. این مفاهیم، خاص خاص است. و همان طور که اشاره کردید حضرت آیت الله جوادی آملی گفته اند که وقتی امام، تفسیر سوره حمد را می گفتند، من در را می بستم و خودم را کاملاً در اختیار آن قرار می دادم تا این سخنان را دقیق گوش کنم که بسیار عالی است و بسیاری از مطالب عالیه معرفت را جع به وجود، مقام انبیا و اولیاء، ولایت، توحید و... در همین مقدمه سخنرانی های سیاسی ایشان موجود است. ‏

‏حضور‏‏: در زمینه این گونه سخنان چه نوع تحقیقاتی انجام شده یا کتاب هایی منتشر شده است؟‏

‏          مستوفی‏‏: مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی از همان اوایل تأسیس، بخشی را به عنوان عرفان در نظر گرفت و فیش برداری های فراوانی انجام شد که هم از صحیفه است یعنی مجموعه پیامها و سخنرانیهای امام و هم از کتب ایشان و بعد هم اینها منتشر شد. ما، پنج اصل اعتقادی یعنی توحید، نبوت، امامت، عدل و معاد را در قالب کتاب های تبیان منتشر کردیم. در این کتابها دیدگاه های عرفانی امام آمده است. بحث های قوی اسماء و صفات، تجلیات، انسان کامل، خاتمیت، نزول، سیر و سلوک، انسان شناسی، توسط مؤسسه، در تبیان های مستقل و یا در تبیان های اعتقادی، چاپ و منتشر شده است. در سال های اخیر، شرح و توضیحاتی راجع به همین مباحث مانند بحث ولایت و... در دفتر قم به انجام رسیده و منتشر شده است. ‏

‏چند سال قبل کنگره ای هم تحت عنوان اخلاق و عرفان در قم برگزار شد که مقالات فراوان تحقیقی و مصاحبه های علمی، تهیه و در مجلدات متعدد منتشر گردید. علاوه بر اینها پایان نامه های تحقیقاتی و مقالات متعددی داریم که در منشورات مختلف از جمله در خود مجله حضور منتشر شده است. ‏

‏همچنین پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، برخی رساله های خوب درباره عرفان امام خمینی، در سطح دکترا داشته است که از آنها دفاع شده و به انجام رسیده است. ‏


حضورج. 84صفحه 110

مستوفی-3

 حضور‏‏: با توجه به آثار گوناگون امام خمینی در باره عرفان، مهمـترین نـوآوری های ایشـان در ‏

‏چه زمینه هایی بوده است؟ ‏

‏          مستوفی‏‏: در باره نوآوریهای امام خمینی یا مسایل جدیدی که مطرح کرده اند باید در دو قسمت بحث کنیم. یکی از کارهای صاحب نظران این است که مبحثی را که در گذشته بوده به صورت و سبک و سیاق علمی تنظیم یا به قول حوزویها تقریر کنند. یکی از کارهای مهم  حضرت امام که بالاترین و قویترین اثر عرفانی امام محسوب می شود، مصباح الهدایه است که یک تقریر قوی و یک تألیف جدید در بیان مبحث نبوت، خلافت و امامت است. بسیاری از مطالب این کتاب ممکن است در آثار مختلف عرفانی موجود باشد ولی تنظیم مقدمه و مؤخره و نتیجه و تنظیم و ترتیب مطالب و شرح و توضیح آنها خود یک کار قوی و بزرگ است. بحث مهم دیگر حضرت امام درباره نماز است که دارای بسیاری از نکات بکر و جدید است. در لا به لای این مباحث، امام دیدگاههای عرفانی خود را بیان کرده اند که خیلی از آنها تخصصی است مثل اسماء خداوند، اسم مستأثر، عما، بحث صدور، بحث نزول، وحدت شخصی وجود که اینها چه تفسیر و تبیینی دارد. در این مباحث امام یا نظری را تقویت کرده اند یا استدلال جدیدی آورده اند و نوآوری های زیادی نیز داشته اند. ‏


حضورج. 84صفحه 111
‏اینها در عرفان امام، مشخص است ولی یک موضوع مهم در عرفان امام هست و آن اینکه ایشان عرفان را با زندگی آمیخته است. مثلاً تعابیر عرفانی امام را درباره شهید و شهادت یا حرکت های اجتماعی و سیاسی ملاحظه بفرمایید، اینها از آن گونه نوآوری هایی است که در گذشته کمتر بوده است. ‏

‏حضور‏‏: بنا بر این می توان گفت محور اندیشه امام و نهضت امام بر عرفان استوار است. در باره جایگاه عرفان امام در میان مجموعه اندیشه های ایشان چه توضیحی دارید؟‏

‏          مستوفی‏‏: عرفان زندگی است. چون اصل و هدف عرفان، وجود خداوند و دریافت حضور حق و مشاهده حضور او در جهان است. یعنی هرچه جلوه در جهان است از اوست. هرچه در جهان انجام می شود از حق است و غیر خداوند در عالم، کاره ای نیست. شما این مفهوم را در سخن و سیره امام به طور ملموس و محسوس می بینید. مثلاً در همین انقلاب اسلامی وقتی امام سخن می گوید چه می گوید. می گوید ما کاره ای نیستیم. هرچه هست از اوست. نه اینکه تعارف کند، واقعاً خود را نمی بیند و برای خود نقش قایل نیست. نقش خودش را نمی بیند. اما نمی توان گفت فقه امام از مقدمه عرفانی نتیجه گرفته شده است - که بعضی ها دنبال این هستند- فقه، فقه است و مبانی استدلالی خودش را دارد. اما یک  وقت می گوییم آن روح علمی عرفان در تمامی  اندیشه ایشان موجود است، بله، ولی بیشترین بروز و ظهور آن در درس حکمت ایشان است. امام وقتی حکمت متعالیه را درس می دهند در آنجا کاملاً به مباحث عرفانی می پردازند.‏

‏حضور‏‏: حکمت و فلسفه امام نیز بحث مفصلی است که به نظر می رسد لازم است در مصاحبه دیگری به طور کامل به آن بپردازیم ولی در حال حاضر برای اینکه بحث عرفان امام را به یک نتیجه ای برسانیم بفرمایید به نظر شما چگونه می توان عرفان امام را بیشتر به جهان معرفی و بیشتر آن را ترویج کرد؟‏

‏          مستوفی‏‏: می دانیم که بشر بعد از دوران علم گرایی و مـاده گرایی که در قرن نوزدهـم و ‏


حضورج. 84صفحه 112
‏تا حدود نیمه  قرن بیستم به اوج خود رسید، در نیمه دوم قرن بیستم گرایش های معنوی بشر دوباره قوت گرفت و امروزه در همه دنیای مدرن ظهور آثار این معنویت گرایی را می بینیم. مثلاً چند سال قبل یکی از پر فروشترین کتابهای منتشره شده در آمریکا کتاب مثنوی مولوی بود که مملو از نکات عرفانی است. یعنی در عالم گرایش جدی به معنویات وجود دارد. متأسفانه انحرافها و لغزشهای فراوانی هم وجود دارد  و سوء استفاده های زیادی نیز از این مسـئله شده است. به همین دلیل اگر ما بتوانیم عرفان اسلامی را - به تعبیر امروزیها- با قرائت امام خمینی به جهان عرضه کنیم مسلماً مشتاقان فراوانی را در همه عالم به خود جذب خواهد کرد. البته نیاز به هنر بیان و قلم هست. هنر شناخت مخاطب و ارتباط با او مسئله است. در این زمینه ما واقعاً عقب هستیم. آن بیانات قوی گذشته با زبان نسل امروز هماهنگی ندارد. باید با حفظ اصالت مطالب و بدون انحراف ولی با بیان نوین چنین مسایلی را بیان کرد. اگر ما بتوانیم بیان نوین را بیابیم می توانیم بیشترین مخاطب را جذب کنیم. ‏

‏همان طور که امام فرمودند اسلام مطابق فطرت است و عرفان هم چیزی جز بیان همان نیست. وجود ما چیزی جز سایه و ظهور و اشراقی از حق نیست. اگر این حقیقت و ولایت که وسایط فیض حق هستند که مطابق فطرت و روح انسان است بیان شود به گونه ای که بشود با وجود انسان امروزی ارتباط پیدا کند ما می توانیم موفق باشیم وگرنه دیگران که ممکن  است بخشی از حقیقت را با انحراف و نادرستی بیامیزند موفق خواهند شد. باید کسانی را داشته باشیم که بیان مناسب داشته باشند. باید چنین افرادی تربیت و آماده شوند. این مهمترین نیاز امروز ماست. ‏


حضورج. 84صفحه 113
‏حضور‏‏: بله، همین طور است. ولی حضرت امام در سخنان متعدد خود به نکته دیگری نیز اشاره کرده اند و در واقع از این بابت نگرانی زیادی داشتند و آن عملکرد روحانیین و علما و مسئولین جمهوری اسلامی است. امام همواره بر تبلیغات درست و معرفی صحیح اسلام تأکید داشتند ولی در عین حال مکرر تذکر داده اند که اگر عملکرد ما - خصوصاً عملکرد مقامات و مسئولین و روحانیون- خلاف اسلام و خلاف آنچه می گویند و تبلیغ می کنند باشد نه تنها تبلیغ و بیان خوب، اثری نخواهد داشت بلکه اسباب صدمه به اسلام خواهد شد. در این زمینه چه نظری دارید؟‏

‏          مستوفی:‏‏ اولین معلم و اولین دعوت کننده به سوی حق و حقیقت، خود فرد است. انبیاء علیهم السلام چرا معصوم بودند؟ یکی از ویژگی های انبیاء عصمت است. چون اگر کسی خودش معصوم نباشد و بری از گناه و خطا نباشد چگونه می تواند داعی باشد؟ پیامبر هر قومی مهذب ترین و پاکترین آن قوم است. چون اگر این طور نباشد چگونه دعوت کند و چگونه افراد در پی او بیایند؟ مردم اول پیامبر را می بینند و بعد سخن او را می شنوند. ‏‏وقتی رسول الله (صلوات الله و سلامه علیه و آله) مبعوث شدند حتی مشرکین تا روز آخر هم او را به امانتداری می شناختند. او را محمد امین می خواندند. پیامبر(ص) از وقتی از مکه  به مدینه هجرت کردند هنوز امانتهای همین مشرکین- که او را قبول نداشتند- در نزد ایشان امانت بود و به علی ابن ابیطالب (علیه السلام) سفارش کردند که آنها را به صاحبانش برگرداند.   ‏

‏اگر ما بخواهیم دعوت کننده به راه امام باشیم اول از همه خودمان باید عامل به آن باشیم. در خاطراتی که از امام، نقل شده بسیاری از افراد اول مجذوب اخلاق و رفتار امام شدند، مجذوب آن فروتنی و صداقت شدند، مجذوب منش او شدند، مجذوب تقوا و زهد و عدالت و ظلم ستیزی او شدند. ویژگیهای عالی انسانی اسلامی او افراد را جذب کرد قبل از اینکه مجذوب سخنان او شوند. ما قبل از اینکه از راه امام بگوییم باید خودمان مصداق آن باشیم. اگر جمهوری اسلامی می خواهد داعی چنین دعوتی باشد باید خود نمونه بارز اینها باشد. ‏


حضورج. 84صفحه 114
‏امام صادق (علیه السلام) فرمودند: "کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم" یعنی با عمل خود دعوت کنید. همچنین آن حضرت فرموده‏‎ ‎‏اند اگر در قومی صد هزار نفر یا بیشتر باشند - مفهوم آن این است- با تقواترین و پاکترین و زاهدترین فرد بین آنها باید شیعه ما باشد. باید این گونه باشد وگرنه تضاد بین گفتار و عمل تأثیر منفی هم دارد. واقعیت مسئله این است و شکی هم در آن نیست. ما این را مفروغ عنه گرفتیم که بحث تبلیغ را مطرح کردیم. اصلاً همه استادان عرفان و اخلاق اول خودشان متخلق به اخلاق الهی بودند. چنین اشخاصی در آن جمع یا آن محل یا آن شهر که بودند مردم ایشان را به عنوان شخص اخلاقی مؤدب به آداب اسلامی  می شناختند بعد پای درس و سخن او می رفتند.‏

‏حضور‏‏: متشکرم. ان شاء الله همگی لااقل تا حدودی در عمل به این اعتقادات خود پایبند باشیم.‏

 

Picture 3

حضورج. 84صفحه 115