قلمرو علم و دین و بینش امام خمینی

قلمرو علم ودین و بینش امام خمینی 

محمد رضا امین زاده

 خلاصه مقاله

‏در فرهنگ اسلامی معلومات واقعی حسی و عقلی و آنچه از طریق وحی و الهام حاصل می شود، علم‏‎ ‎‏نامیده می شود دین به معنای اصول و فروعی است که خداوند برای صاحبان عقل وضع کرده است و همچنین‏‎ ‎‏به معنای طاعت نیز آمده است. ‏

‏براساس بیانات حضرت امام(س) قلمرو معرفت دینی معرفت خداوند می باشدچرا که دین مکمل نظام‏‎ ‎‏وابستگی جهان و انسان به خداوند است اگر انسان در بعد ارادی رها شود و حرکتی در مسیر غیر وابستگی به‏‎ ‎‏خداوند داشته باشد لازمه اش نقص نظام وابستگی است در حالی که آفرینش جهان و انسان حکیمانه است و‏‎ ‎‏نباید در هیچ بعد آن نقص وجود داشته باشد. ‏

‏بین علم و دین دو نوع رابطه متصور است: 1 - رابطۀ تکوینی دین با علم: ازآنجا که علم ارزش وجودی‏‎ ‎‏دارد دین آن را به استخدام خود درمی آورد تا پرده های غفلت را از نفس انسان کنار زند. ‏

‏2 - رابطۀ تشریعی دین با علم: دین خواستار استفادۀ خوب و مناسب از علم بوده و بکارگیری آن را در‏‎ ‎‏مسائل غیرانسانی رذیلت می داند. در متن مقاله استدلالات و شواهدی از قرآن کریم و سخنان حضرت‏‎ ‎‏امام(س) ارائه شده است. ‏

‏از آنجا که تضادی بین علم و دین وجود ندارد بلکه ارتباط و پیوند آن دو، مقدمۀ پیشرفت و توسعۀ جامعه در ابعاد‏‎ ‎‏دنیوی و اخروی می باشدحضرت امام(س) با درک این واقعیت نفس مهمی در آشتی علم و دین و‏‎ ‎‏گسترش توجه به دین در مجامع علمی  و دانشگاهی داشتند چرا که حضرت امام(س) از دانشگاه انتظار داشتند‏‎ ‎‏که مرکز معنویات باشد نه مرکز شقاوت، و همچنین تأکید داشتند که باید بین خود و دانشگاه وحدت ایجاد‏‎ ‎‏شود. ‏

والحمدالله رب العالمین 


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 41
مقدمه: 

‏موضوع علم و دین که در محافل روشنفکری ازبازار داغی برخوردار است، می تواند‏‎ ‎‏در سؤالهای مختلف و ابعاد گوناگون جلوه کند و مورد بحث و بررسی قرار گیرد. ‏

‏آیا دین قابلیت هماهنگی با علم را دارد؟ ‏

‏آیا معرفت دینی با تحول علم، دگرگون میشود؟ ‏

‏آیا بین علم و دین تباین کلی وجود دارد؟ ‏

‏آیا دین توانایی همگامی با رشد علم را دارد؟ ‏

‏آیا علم اثبات کنندۀ حقانیت دین یا ذهنی و تخیلی بودن دین است؟ و آیا... . ‏

‏دین و صنعت، دین و حریت، دین و سیاست، دین و ارادۀ جامعه بشری، دین و رشد‏‎ ‎‏تواناییهای بشری، دین و علوم انسانی، دین و نیازهای بشری و ... مسائلی است که جامعۀ‏‎ ‎‏متحول امروز تبیین آنها را طلب می کند. ‏

‏ اما سخن ما در این مقال قلمرو علم و دین و دیدگاه حضرت امام «ره» در آن است. ابتدا‏‎ ‎‏لازم است مقصود خود را از دو مفهوم (علم و دین) روشن کنیم. ‏

علم: ‏علم در معنای عام هر دانستنی را شامل می شود. دانستنیهایی که دارای جنبه‏‎ ‎‏عقلی، حسی، اعتباری، ذهنی و وهمی و ظنی است. اما در فرهنگ اسلامی معلومات‏‎ ‎‏واقعی حسی و معلومات واقعی عقلی آنچه از طریق وحی برای رسول و نبی و از طریق‏‎ ‎‏الهام برای امام معصوم و غیر امام معصوم (در صورتی که  الهام الهی باشد) حاصل‏‎ ‎‏می شود، تحت عنوان علم قرار می گیرد. اما ذهنیات که احیاناً همراه با وهم و ظن است،‏‎ ‎‏دردیدگاه اسلامی علم نیست؛ غیر علم است. ‏‎[1]‎‏ ‏

‏اما نزد برخی از گروهها برآنچه از طریق تجربه و حسّ به دست آمد، اطلاق علم‏‎ ‎‏می شود. با توجّه به این نظر مسائل غیر تجربی مانند شناخت روح، ملائکه، خدا، معاد و‏‎ ‎‏... علمی نیستند و در هنگامی که علم را مقابل دین قرار می دهند، منظورشان علم به‏‎ ‎‏دست آمده از طریق حسی و تفکرات حسی و تجربی است. ‏

‏در این فرض سؤال این است که آیا دین همگام و مطابق با علم است یا نیست؟ و یا‏‎ ‎‏علم مؤید دین است یا نیست؟ آیا دین مانع رشد است یا سبب رشد؟ ‏

دین:‏ دین درمعنای اصطلاحی عبارت از اصول و فروعی است که خداوند متعال‏‎ ‎


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 42
‏برای صاحبان عقل وضع کرده است: ‏

اِنَّ الَدَّینَ عِنْدَاَللهِ الإِسْلامِ‎[2]‎

‏ودین به معنای طاعت نیز آمده است: ‏«لا تدینون دین الحق»‎[3]‎‏ - طاعت حق را فرمان‏‎ ‎‏نمی برند. ‏

‏حقیقت دین ربط ارادی انسان به خداوند متعال است، این ربط همان وحی و پیام الهی‏‎ ‎‏است که به واسطۀ رسول و نبی و اوصیای آنها به انسانها می رسد. رسول، نبی و وصی‏‎ ‎‏تجسم دین هستند، ناطق دین در بُعد اندیشه، عمل و گفتارند و به همین جهت، تعریف ما‏‎ ‎‏از نبی و رسول این است که آنها ربط مجسم بین بُعد ارادی انسان با خداوند متعال‏‎ ‎‏می باشند. ‏

‏با توجه به تعریف فوق از دین، نتیجه بیان و پیام دین در مسائل مختلف (جهان‏‎ ‎‏ شناسی، انسان شناسی، تاریخ، احکام، حقوق، اخلاق، عقاید و...) هدایت و نشان دادن‏‎ ‎‏راه عبودیت و وابستگی ارادی به خدا در دو بُعد اندیشه و عمل است. (معرفت خدا و‏‎ ‎‏فرمانبری از الله). ‏

قلمرو معرفت دینی در دیدگاه امام(ره) 

‏این مفهوم را در بیانات امام خمینی - رضوان الله تعالی علیه - به تفصیل ملاحظه‏‎ ‎‏می کنیم که قلمرو معرفت دینی معرفت خداست: ‏

‏«دین حق همان اسلام و تسلیم در بارگاه حق تعالی است... اصلاً انبیا برای آدم ساختن‏‎ ‎‏آمده اند...»‏‎[4]‎‏ ‏

«عمدۀ نظر کتاب الهی و انبیای عظام بر توسعه معرفت است، تمامی کارهایی که آنها می کردند، برای این که معرفت الله را به معنای واقعی توسعه دهند...»[5] 

«آنچه که انبیا برای او مبعوث شده بودند و تمام کارهای دیگر، مقدمۀ اوست، بسط توحید و شناخت مردم از عالم است که چطور است، ارائه عالم به آن طوری که هست، نه به آنطوری که ما ادراک می کنیم...»[6] 

«مقصد انبیا حکومت نبوده است، حکومت برای مقصد دیگر بوده، نه مقصد بوده، تمام مقاصد برمی گردد به معرفت الله، هرچه در دنیا واقع بشود و انبیا هر چه دنبالش بودند که خداشناسی، واقعاً خداشناسی، اگر او حاصل بشود 

مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 43
همه چیز دنبالش حاصل است... مسأله این است که همه دنبال این بودند که مردم را آشنا کنند با خدا.»[7] 

«دعوتها هر چه می شود مقدمّه است برای اینکه انسان را بیدار کنند، انسان را بفهمانند به «او». ارائه بدهند به «او» که چه بوده و چه هست و چه خواهد بود و عالم چه جور است وضعش با ذات مقدّس حق تعالیٰٰ.»[8] 

‏این مطلب که قلمرو معرف دینی، شناخت خداوند متعال وعبودیت خداست، علتش‏‎ ‎‏این است که دین مکمل نظام وابستگی جهان و انسان به خداوند متعال است. اگر انسان در‏‎ ‎‏بُعد ارادی (اندیشه و عمل) رها شود و حرکتی در مسیر غیر وابستگی به الله داشته باشد،‏‎ ‎‏لازمه اش نقص نظام وابستگی است. در حالی که آفرینش جهان و انسان حکیمانه است و‏‎ ‎‏در هیچ بُعدش نباید نقص وجود داشته باشد. خروج اراده از عبودیت ایجاد نقص در نظام‏‎ ‎‏وابستگی است، و این خلاف حکمت الهی است. به همین جهت دین برای تکمیل‏‎ ‎‏آفرینش حکیمانه (که عین وابستگی به الله است) از جانب خداوند به واسطه انبیا و‏‎ ‎‏رسولان و اوصیا فرستاده می شود. به عبارت دیگر، دین هماهنگ کنندۀ نظام ارادی با‏‎ ‎‏نظام تکوینی است. نظام تکوین تسلیم محض خداست، انسان در نظام ارادی باید‏‎ ‎‏هماهنگ با نظام تکوین بوده و تسلیم محض خدا باشد. و امام - رحمة الله علیه - به همین‏‎ ‎‏لحاظ فرمود: «دین حق همان اسلام و تسلیم در بارگاه حق تعالیٰ است.»‏

«افغیر دین الله یبغون وله اسلم من فی السموات و الارض طوعاً و کرهاً و الیه یرجعون»[9] آیا غیر از آیین خدا می طلبد (وابستگی به غیر الله را طلب می کنند) و تمامی کسانی که در آسمانها و زمین هستند از روی اختیار یا از روی اجبار، در برابر فرمان او تسلیم اند و همه به سوی او بازگردانده می شوند. 

‏خروج از دین، خروج از نظام حکیمانه و داخل شدن از نظام عبث و پوچی است، که‏‎ ‎‏تهی از ظهور، واقعیت و کال است. و آنچه تهی از ظهور، کمال و واقعیت باشد، پذیرش‏‎ ‎‏خدای حکیم نخواهد بود. ‏

«و من یتبع غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخاسرین[10] هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق) آیینی برای خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد. و او در آخرت از زیانکاران است. 

‏به هرحال آنچه دین بیانگر آن است، برای تبیین نظام حکیمانه و تنبیه انسان به‏‎ ‎


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 44
‏وابستگی محض جهان و انسان به خدای واحد و روشن ساختن توحید افعالی و صفاتی و‏‎ ‎‏بیان راه وصول به مقصد انسانی برای ظهور و هستی برتر است. ‏

‏با توجه به روشن شدن دو مفهوم دین و علم به بیان رابطۀ آنها با یکدیگر می پردازیم تا‏‎ ‎‏شبهه ضد بودن علم بادین و مخالفت دین بار شد علم  و بهره مندیهای علمی رفع شود، و‏‎ ‎‏نیز قلمرو تحلیل علمی دین و قلمرو و دخالت دین در علم مشخص گردد. ‏

‏ ‏

رابطه علم ودین

‏ ‏

‏علم به معنای تجربی و حسی به کشف از واقعیتهای موجود در طبیعت می پردازد و راه‏‎ ‎‏بهره گیری از پدیده های طبیعت را به روی انسان می گشاید. رابطۀ دین با چنین علمی که‏‎ ‎‏معلول تفکر و اندیشۀ حسی و تجربی آدمیان است دو گونه است: 1 - رابطۀ تکوینی دین با‏‎ ‎‏علم 2 - رابطه تشریعی دین با علم. ‏

رابطه تکوینی دین با علم: ‏دین با آنچه دارای ارزش وجودی است، رابطۀ مثبت دارد،‏‎ ‎‏آن را تأیید می کند و به استخدام خویش در می آورد تا به وسیله آن پرده های غفلت را از‏‎ ‎‏نفس انسان کنار زند، غبار بیگانگی که برنفس انسان نشسته بشوید و آشنایی و هماهنگی‏‎ ‎‏خویش را با ذات انسان آشکار سازد. زیرا وجود هر شیئی با تحلیل عقلی، انسان را به‏‎ ‎‏همان مؤثر فی الوجودی راهنمایی می کند که دین با بیان و پیامش به آن ارشاد می کند.‏‎ ‎‏علمی که رفع جهل از آدمی می کند؛ و معرفت طبیعت آن گونه ای است که هست، از ارزش‏‎ ‎‏عالی وجودی برخوردار است، و دین فراگیری آن را حسن فعلی می داند و از آن در حدی‏‎ ‎‏که تأمین کنندۀ هدفش باشد، بهره می جوید. و امّا در بهره گیری مادّی انسان از علم، دین با‏‎ ‎‏رابطه تشریعی بهرۀ خود را از علم می گیرد. ‏

‏فراخوانی قرآن انسان را به تفکر در آیات آفاقی در راستای رابطه تکوینی دین با علم‏‎ ‎‏معنا و مفهوم پیدا می کند. این فراخوانی بیان همان حسن فعلی و صحّه گذاشتن بر ارزش‏‎ ‎‏وجودی علم است. حسن فعلی فراگیری علم و ارزش وجودی را دین به علم نبخشیده، و‏‎ ‎‏لکن دین آن را کانالی جهت رسیدن به مقصود خویش قرارداده است. (یعنی وصول‏‎ ‎‏علمی و به دنبال آن وصول عملی به حق) ‏

«سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق[11] بزودی 


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 45
نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است. 

«ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لایات لاولی الاباب»[12] به حقیقت در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه های (روشنی) برای خردمندان است. 

«الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکَّرون فی خلق السّموات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً فقنا عذاب النّار»[13] - آنانی که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد می کنند و در (اسرار) آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند، (و می گویند) - بارالها!اینها را بیهوده نیافریده ای. 

‏منزّهی تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!‏

‏آیات فوق اشاره کلی به چند نکته دارد: ‏

‏1 - توجّه  دادن به حُسن فعلی تفّکر در آسمانها و زمین که وابسته به ادارکات حسّی و‏‎ ‎‏تجربی است. ‏

‏2 - نظر حسی و تجربی با تحلیل عقلی آشکار کنندۀ آیه بودن آسمانها و زمین است. ‏

‏3 - روشن شدن حق به وسیلۀ آیات. ‏

‏4 - هدفداری خلقت و باطل نبودن آن. ‏

‏5 - وابستگی جهان و انسان به وجود الله. ‏

‏چنانکه تفکّر علمی در جهان طبیعت نکات فوق را نتیجه دهد، دین بهره تکوینی خود‏‎ ‎‏را از علم برده است. شخص ممکن است در هنگام تفکر و اندیشه حسّی و تجربی به‏‎ ‎‏کشف واقعیات مجهول نایل شود. کشف واقع کار بشری است، ربطی به دین ندارد.‏‎ ‎‏ممکن است در این کشف، جهات خطایی وجود داشته باشد و ممکن است، کشف تام‏‎ ‎‏نباشد و ناقص باشد. رفع خطا و کشف تام از واقعیت اموری هستند که برعهده بشر‏‎ ‎‏گذاشته شده است. در هر جا که واقعیت علمی ظهور فعلی پیدا کند. دین حضور  خودش‏‎ ‎‏را اعلان می کند و طالب آگاهی به نکات فوق از عالم است. اگر عالم در شعاع کشف واقع‏‎ ‎‏به نکات فوق توجه کرد و به درک آنها نایل شد، عالمی دیندار است و مطلوب دین حاصل‏‎ ‎‏شده است و اگر عالم در همان درک حسی ماند و حاضر به تحلیل عقلی نشد، و نکات‏‎ ‎


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 46
‏فوق برای او مجهول ماند دین مُهر بطلان برعلمیت او می زند، بدان جهت که در کفر به‏‎ ‎‏حق باقی مانده است، نه بدان جهت که فیزیکدان و شیمیدان است، زیرا حسن فعلی و‏‎ ‎‏ارزش وجودی علم زایل شدنی نیست. مهر بطلان به این معنا که تنها بهره اش از علم این‏‎ ‎‏است که تمتع مادی ببرد، چنانکه حیوانها در شعاع وجود غرایز می برند. و این عالم در‏‎ ‎‏شعاع تفکّرش. ‏

«والذین کفروا یتمتعون و یاکلون کما تأکل الانعام و النار مثویً لهم[14] و آنانی که کافر شدند از متاع زودگذر دنیا بهره می گیرند و همچون چارپایان می خورند و سرانجام آتش دوزخ جایگاه آنهاست. 

‏دین علم عالم را کانالی برای رهایی عالم از افتادن در اسفل سافلین دنیا قرار می دهد و‏‎ ‎‏او را از کالانعام بودن رهانیده و از تبعیت باطل نجات می دهد به تبعیت حق در می آورد: ‏

‏«‏الذَّین کفروا اتَّبعوا الباطل و اَنَّ الذین امنوا اتبعوا الحق من ربّهم‏»‏‎[15]‎‏ ‏

‏با توجّه به موارد فوق، دین نه تنها سر ستیز با علم ندارد که با گروه باطل در نحوۀ‏‎ ‎‏بهره گیری نادرست از علم و نگاه محض حیوانی به علم مبارزه می کند. و علم آنگاه که با‏‎ ‎‏کشف واقعیت و تحلیل درست در دستگاه عقلانی هدف دین را تأمین کرد، قابلیت پیدا‏‎ ‎‏می کند که وسیلۀ صحیح برای بهره های انسانی آدمیان از علم باشد. ‏

‏بیان قرآن در خلقت آسمانها و زمین و به طور کلی جهان و انسان، تاریخ و اقوام و ادیان‏‎ ‎‏گذشته و خصوصیات ذاتی و عارضی انسان و ... یک هدف عالی را تعقیب می کند و آن‏‎ ‎‏توجه دادن انسانها به خدا و اصلاح امور دنیوی برای رسیدن به سعادت اُخروی و قرب‏‎ ‎‏الهی است. اما در صدد شناخت تفصیلی آنها نیست به نحوی که آدمیان به همۀ جوانب و‏‎ ‎‏جهات و ظرایف مسائل در موضوعات فوق آگاه شوند و تفکر آنها در موضوعات فوق و‏‎ ‎‏کشف یک واقعیت معلول زحمات علمی و حرکتی علمی خود شخص است ربطی به دین‏‎ ‎‏ندارد. نظریه ای که دانشمندان مسلمان در مورد مسأله ای مربوط به جهان و انسان ارائه‏‎ ‎‏می دهند، خواه مطابق با واقع باشد و خواه مخالف، مربوط به خودشان است، به دین‏‎ ‎‏نسبت داده نمی شود. ‏

‏برداشت خود را از یک مطلب، از یک آیه و یا روایت نمی توانیم به دین نسبت دهیم،‏‎ ‎‏مگر آنگاه تعیین حاصل کنیم که نظر دین همین است. دین محیط بر علم است نه در مرتبه‏‎ ‎‏نازلتر از علم تا به وسیلۀ نظریات اشخاص بخواهد روشن شود و محتاج به تلاش عالمان‏‎ ‎


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 47
‏تجربی باشد. ابوذر یک دیندار واقعی است و دین را خوب می شناسد. در صورتی که‏‎ ‎‏ممکن است بویی ازعلوم تجربی نبرده باشد. سلمان، مقداد و... به همین نحو. تفکر در‏‎ ‎‏آسمانها و زمین، درخود و تحولات جهان همین اندازه که شخص را متوجه خدای بزرگ‏‎ ‎‏کند. هدف دین از تشویق به نظر در آیات آفاقی و انفسی حاصل شده است و ممکن است‏‎ ‎‏تفکر در ظرایف عالم وجود و رشد علمی به همراه رشد عقل، ایمان انسان را محکمتر و‏‎ ‎‏شدیدتر کند. آیا شخصی هست که دین او با دین حضرت لقمان برابری کند و معرفتی که‏‎ ‎‏او داشته، داشته باشد در صورتی که علوم تجربی زمانش در پایین ترین درجه از رشد‏‎ ‎‏است؟ ‏

‏اگر علوم تجربی مقدمۀ شناخت دین و مسائل دینی بود، برانبیا و رسولان لازم بود که‏‎ ‎‏قبل از اقدام به بیان ذی المقدمه، به بیان مقدمات به نحو گسترده بپردازند. در صورتی که‏‎ ‎‏انبیا مردم را با توجه به فطرت به خدا و معاد دعوت می کردند و اگر اشاره ای به مسائل‏‎ ‎‏تجربی داشتند از باب این بوده که فطرت را بیدار کنند. اگر برخی از معتقدین به اسلام به‏‎ ‎‏عنوان مسلمان به علومی چون جامعه شناسی، جغرافیا، تاریخ، فنون، پزشکی، ریاضی،‏‎ ‎‏فیزیک و شیمی روی آورده اند و صاحب نظر زمان خود در این زمینه ها بوده اند، مربوط به‏‎ ‎‏اسلامی بودن آنها نیست، هرچند درک توحیدی او از انسان و جهان در بیان نظریات و‏‎ ‎‏تفکراتش تأثیر داشته است. ‏

‏صرف چنین تأثیری سبب نمی شود که بگوییم جامعه شناسی اسلامی یا جغرافیای‏‎ ‎‏اسلامی، پزشکی اسلامی و ... زیرا آنچه در شعاع اندیشه و تجربه اش به دست آورده‏‎ ‎‏معلول تلاش علمی و حرکت علمی خودش هست. تنها تأثیر دین در حرکت علمی او،‏‎ ‎‏احیاناً تشویق و ایجاد انگیزه در فراگیری آن علم است و یا اینکه به حرکت علمی او جهت‏‎ ‎‏خاص و بینش خاص داده و در نحوه بهره گیری اش از علم اثر گذاشته است. تمام آنچه‏‎ ‎‏بیان شد در این جمله پرمعنای امام - رضوان الله تعالی علیه - جمع شده که فرمودند: ‏

«تمام مقاصد (انبیا) برمی گردد به معرفت الله ... انبیا مظهر رحمت حق تعالی هستند. می خواهد  که همۀ مردم خوب باشند، می خواهند  همۀ مردم معرفت الله داشته باشند.»[16] 

«همه ادیان برای همین مسأله آمده اند که درست کنند، انسانها را درست کنند. اصلاً موضوع بحثشان انسان است، به چیز دیگر هیچ فکر نمی کنند، به 


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 48
انسان فکرمی کنند. برای اینکه همۀ عالم هم خلاصه اش همین انسان است. انسان یک موجودی است خلاصۀ همه موجودات عالم است...»[17]  

‏ ‏

دخالت دین در علوم

‏ ‏

‏دین برای رسیدن به مقصود متعالی خود (وابستگی ارادی انسان به خدا در تمام ابعاد‏‎ ‎‏به دخالت در علوم می پردازد، امّا دخالت درنحوۀ فراگیری و بهره گیری علم نه در نظریات‏‎ ‎‏علمی (آنجا که واقعیت کشف شده باشد) آنجایی که علوم ازانسان و جامعه، انسان و‏‎ ‎‏تاریخ، حقوق، اقتصاد، تربیت و اخلاق انسان سخن می گویند؛ دخالت دین این است که با‏‎ ‎‏نگاه مکتبی و الهی به انسان بنگرند و با درکی توحیدی از انسان و با توجه به واقعیتهای‏‎ ‎‏موجود در نقس انسان به بررسی جامعه، تاریخ، تربیت، اقتصاد و فرهنگش بپردازند. زیرا‏‎ ‎‏که تحلیلی غیر از این تفسیر نادرستی را از مسائل  فوق ارائه خواهد داد؛ تفسیری که انسان‏‎ ‎‏و مسائل او را واژگون شده معّرفی خواهد کرد. و درجایی که علوم از پدیده های جهان از‏‎ ‎‏خلقت و دیگر مسائل آن سخن می گوید؛ باید دو مطلب را درنظر داشته باشد: 1 – جهان‏‎ ‎‏به عنوان ایت و نشانه خدا 2 - جهان برای انسان و مرکزی برای سیر انسان به سوی خدا‏‎ ‎‏این دو مطلب احیاناً دخالتی در نحوۀ کشف واقعیت طبیعی نداشته باشند، ولکن جهت‏‎ ‎‏علم و کیفیت بهره مند از علم را به خوبی مشخص می کند، و علم را از لغویت بیرون‏‎ ‎‏می اورد، و آن را آلوده شدن به هوی و هوسها رهایی می بخشد. و آنجا که این واقعیتِ‏‎ ‎‏دارای ارزش ذاتی و حسن فعلی بخواهد وسیله فساد و شیوع آن شود؛ دین شخص‏‎ ‎‏دارندۀ آن را هرچند از ادامه فراگیری و رشد علم ممکن است باز ندارد، ولکن جلوی‏‎ ‎‏بهره مندی جاهلانه و فسادگرانه اش را از علم می گیرد. امام خمینی - رضوان الله تعالی‏‎ ‎‏علیه - در بسیاری موارد خطاب به دانشگاهیان بر این مطلب تأکید داشتند، که علوم‏‎ ‎‏دانشگاهی در سایۀ دین و دینداری و تهذیب از ثمره انسانی برخوردار می شود: ‏

«... مهم در دانشگاهها، دانشسراها، تربیت های معلم، تربیت های دانشجو، این است که همراه با تعلیمات و تعلّمات، تربیت انسانی باشد. چه بسا اشخاص که در علم به مرتبۀ اعلا رسیده اند، لکن تربیت انسانی ندارند، که یک همچو اشخاصی ضررشان برکشور، ضررشان بر ملت، ضررشان بر اسلام، از دیگران 


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 49
زیادتر است. آن کسی که دانش دارد، لکن دانستنش توأم با یک تهذیب اخلاق و یک تربیت روحی نیست، این دانش موجب این می شود که ضررش برملت و کشور زیادتر باشد از آنهایی که دانش ندارند. همین دانش را یک شمشیری می کند دردست خودش و با آن شمشیر دانش ممکن است که ریشۀ یک کشور را از بین ببرد و قطع کند.»[18] 

‏دین از واقعیت هر هستی پرده برداشته و سخنش از هستی است، درصورتی که علوم‏‎ ‎‏تجربی کشف ظواهر پدیده های مادی را (در حدودی ناچیز که برای بشر قابل تجزیه‏‎ ‎‏است) به عهده دارد. دین کارش این است که حقیقت هستی را بدون قید و شرط در فهم‏‎ ‎‏بشری به انسان معرفی کند، و "الله" را به عنوان حقیقت مطلق آنگونه که هست بشناساند،‏‎ ‎‏حقیقت جهان ماده و دنیا را معرفی کند، از هستی انسان و جهان آنچنانکه هستند، سخن‏‎ ‎‏بگوید و تفسیری صحیح از جهان غیب و پنهان از مشاهدۀ آدمیان ارائه دهد. معرّف عالم‏‎ ‎‏پس از مرگ با خصوصیات و جلوه های آن باشد. و ... ‏

‏علمی که به تفسیر واقعیت هستی نشسته، فوق دانشی است که به ظواهر پرداخته‏‎ ‎‏است. و اگر دین احیاناً سخنی از ظواهر به نحو کلی و بعضاً به نحو جزئی دارد، برای این‏‎ ‎‏است که اشخاص  محصور شده در محسوسات را به جانب معقولات بکشاند و بتدریج به‏‎ ‎‏درک واقعیت از هستی برساند: ‏

«درآفرینش آسمانها  و زمین و آمد و شد شب و روز، کشتیهایی که در دریا به سود مردم در حرکت اند و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانه هایی است (از ذات پاک خدا و یگانگی او) برای مردمی که عقل دارند و می اندیشند.»[19]  

«از آیات او این است که برق (و رعد) را به شما نشان می دهد که هم مایۀ ترس و هم امید است (ترس از صاعقه، امید به نزول باران) و از آسمان آبی فرو می فرستد که زمین را بعد از مردنش به وسیلۀ آن زنده می کند؛ در این نشانه هایی است، برای جمعیتی که تعقل می کنند.»[20] 

‏دو آیۀ فوق نمونه ای از آیات بسیاری است، که ما را از محسوس (علم حسی و‏‎ ‎‏تجربی) به معقول (کشف واقعیت هستی) فرا می خواند. ‏

‏نتیجۀ این علوم تجربی در عرض علم دین نیستند، بلکه ابزار و وسیله برای درک‏‎ ‎


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 50
‏واقعیتی است که دین بیان می کند. آنهم برای کسانی که قادر به فهم واقعیتهای دینی بدون‏‎ ‎‏این ابزار نیستند. و اِلاّ آنانی که هستی را با خود هستی می شناسند، این را به کار نمی آید.‏‎ ‎‏آن کسی که از ذات حق به حق پی می برد، چه نیازی به سیر در ظواهر مادیت دارد. ‏‎[21]‎‏ و‏‎ ‎‏این که ظواهر مادی قابلیت دارند که در یک حد هر چند ناچیز واقعیت هستی را روشن‏‎ ‎‏کنند، بدان جهت است که جلوه و آیه ای از آن حقیقت هستی بدون قید و شرط هستند و به‏‎ ‎‏همین جهت ارزش عالم در علوم طبیعی این است که به فهم جلوه هایی از هستی مطلق‏‎ ‎‏رسیده است و حقیقت جهان، دنیا، انسان و مسأله پس از مرگ و کیفیت زندگی بر او‏‎ ‎‏مجهول خواهد ماند. زیرا بیان مسائل فوق به عهدۀ انبیاست. به بیان بلند امام - رضوان الله‏‎ ‎‏تعالی علیه - : ‏

«موضوع علم انبیا، انسان است. هرچه هست با انسان حرف است... انبیا آمدند که - بفهمانند به ما که قضایا چه هست، ما همه حیران، سرگردان، همه عالم سرگردانند، نمی دانند قضایا چیست. اینهایی که ادعای انسان شناسی و اسلام شناسی می کنند، ادّعاست؛ کی انسانی را می شناسد و کی اسلام را؟ به یک پرده هایی، یک ورقهای بسیار مختصری از انسان ... انسان به معنای حقیقی انسان، به آن معنایی که انسان است جزذات مقدس حق و آنهایی که ملهم اند به الهام او، کسی نمی شناسد...»[22] 

رابطۀ تشریعی دین با علم:‏ رابطۀ تشریعی دین با علم هماهنگ با رابطه تکوینی دین با‏‎ ‎‏علم است، بلکه رابطه تشریعی مکمل رابطه تکوینی است، و بدون آن رابطۀ تکوینی دین‏‎ ‎‏با علم ناقص است. در رابطۀ تکوینی دین با علم، تکیه بر ارزش وجودی علم است،‏‎ ‎‏کشف واقعیت است و فراگیری آن دارای حسن فعلی است و اسلام بهرۀ خود را در کشف‏‎ ‎‏حقایق کلّی و تعلّق عالم به حکمت، قدرت، علم و حیات الهی می گیرد. امّا رابطۀ تشریعی‏‎ ‎‏دین با علم ظهورش درکیفیت بهره گیری از علم است که تحت عنوان حسن فاعلی علم‏‎ ‎‏قرار می گیرد. دین خوب بهره مند شدن از علم را طلب می کند. و قبح فاعلی علم را طرد‏‎ ‎‏کرده و به کارگیری آن را در غیر مسائل انسانی رذیلت می داند. ‏

‏دردیدگاه دین، غایت علم عبادت است. در ‏غررالحکم‏ روایتی از امیرالمؤمنین – علیه‏‎ ‎‏السلام - نقل شده که فرمودند: ‏«غایة العم العادة»‏ و از مجموع آیات و روایات مربوط به‏‎ ‎‏علم به طور مطلق با دلالت مطابقی و یا التزامی و تضمنی استفاده می شود که انسان در‏‎ ‎


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 51
‏شعاع فراگیری علم و استفاده از آن باید به مقام بندگی خدا نایل شود و حصول این غایت‏‎ ‎‏جز در شعاع تهذیب نفس ممکن نیست. به کارگیری علم برای نتایج مادیش نیازی به‏‎ ‎‏تهذیب نفس ندارد. علم خواه همراه با مدارا، صبر، ایثار، گذشت، عظمت، عزت، کرامت‏‎ ‎‏و ... باشد یا نباشد، نتایج مادی که مورد نظر انسان است از ان گرفته می شود؛ زیرا این‏‎ ‎‏نتایج تکوینی علم است. کارخانه ساختن، بنای ساختمانها، شهرسازی، پل سازی، برق،‏‎ ‎‏مداوای بیمار و ... نتایج تکوینی علم هستند و رابطۀ علم با آن نتایج رابطه علّت یا معلول‏‎ ‎‏است. امّا نتیجۀ انسانی از علم گرفتن، معلول حسن فاعلی در بهره گیری از علم است و‏‎ ‎‏حسن فاعلی در شعاع ایمان به خدا و آنچه از جانب خداوند نازل شده است، تحقق‏‎ ‎‏می یابد. حسن فاعلی ظهور فعلی دین و ایمان است. عملی که دارای حسن فعلی است‏‎ ‎‏مانند علم آموختن و بهره گیری مادی از علم، زمانی که با حسن فاعلی (انگیزه الهی) و‏‎ ‎‏صفات فضیلت توأم شود، نتیجۀ انسانی می دهد. و رابطۀ تشریعی دین با علم در همین‏‎ ‎‏نکته نهفته است. در چنین صورتی است که علم و عالم تقدّس پیدا می کند.  ‏

‏اهتمام حضرت امام - رضوان الله علیه – بر توجه به هدایت انبیا در میان تمام اقشار‏‎ ‎‏ملت بخصوص قشر دانشمندان و دانش پژوهان برای همین مهم است که بهرۀ انسانی از‏‎ ‎‏مادیات گرفتن جز در شعاع حسن فاعلی و صفات فضیلت ممکن نیست. ‏

«اگر ما تربیت و تعلیم نداشته باشیم، تربیتی که انبیا آورده اند، برای اینکه غیر انبیا راه را نمی دانند... مکتب غیر انبیا اصلاً اطلاع از ماورای طبیعت ندارد، هرچه مکتب هست همین طبیعت است، مکتب انبیاست که ماورای طبیعت را هم طرح می کند... یک آدمی که اصل، نمی داند ماورای طبیعت چیست، همین طور نشسته توی خانه اش ومی گوید: نخیر، نیست. انبیا می دانند راه چه هست، از کجا باید رفت، چه جوری  باید رفت. راهی است که تا به وسیلۀ انبیا و تعلیمات انبیا نباشد، انسان نمی تواند به مقصدش برسد... همه مظاهر تمدن را انبیا قبول دارند، لکن مهار شده، نه مطلق و نه رها. شهوات را جلویش را نگرفتند، جلو اطلاقش را گرفتند...»[23]

«... تمام انبیا برای آدم درست کردن آمدند و قرآن کتاب آدمسازی است... اگر شما یا ما گمان کنیم که علم منشأ سعادت است ولو هر چه باشد، این اشتباه است. برای اینکه علم گاهی منشأ بسیاری از تفاوتهاست. «چو دزدی با چراغ 


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 52
آید، گزیده تر برد کالا» گفتۀ حکیم سنایی است ظاهراً... یک فرد دانشگاهی که انحراف پیدا کند غیر از یک فرد بازاری و کارگراست... انحراف اساتید دانشگاه انحراف خودشان تنها نیست، انحراف یک گروه است. چه گروهی؟ آن گروهی که می خواهند  مملکت را اداره کنند که گاهی به انحراف یک کشور منجر می شود... اگر بنا باشد فقط تربیت علمی باشد، شما یک طبیب درست می کنید ولی نظر این طبیب چه باشد، این طبیب فردا می شود یک کاسب که یک مریض را معطل می کند برای اینکه حق ویزیت را زیاد بکند. ممکن است از نظر طبابت خوب طبیبی باشد، ولی مهذب نیست، چون متقی نیست با دوافروش می سازد تا نسخه هر چه گرانتر بنویسد. یک مهندس درست می کنید که درعلم خودش خیلی خوب است اما وقتی که می خواهد یک نقشه ای بدهد آن استادهایی را که دارد طوری به کار می برد که مفید نباشد و به شکل منفعت طلبی باشد...»[24] 

‏هماهنگی بین رابطه تکوینی دین با علم و رابطۀ تشریعی دین با علم این است که اگر‏‎ ‎‏دین با توجه به ارزش وجودی علم و کشف واقعیت، بهره اش را که شناخت، خداوند‏‎ ‎‏متعال است می گیرد، در رابطۀ تشریعی دین با علم که سخن از بهره گیری انسانی است به‏‎ ‎‏غایت علم که رسیدن به تقرب به خدای متعال باشد برسد. علم همانگونه که راه برای‏‎ ‎‏معرفت الله است، راه برای تقرّب به الله نیز باشد. و علم زمانی راه برای تقرّب به الله‏‎ ‎‏است که همراه با تربیت انسانی باشد. چنانکه امام - رضوان الله تعالی علیه - خطاب به‏‎ ‎‏دانشجویان فرمودند: ‏

«مهم در دانشجویی و دانشیاری و در استادی و در شاگردی و در تربیت، در علم این است که یک تربیت صحیح همراه با علم باشد، عالمم تربیت شده به تربیت انسانی، که همان تربیت اسلامی است. کوشش کنید که هر قدمی که برای علم بر می دارید برای عمل ظاهری و برای اعمالی باطنی، ایجاد تقوا در خودتان، ایجاد استقامت، امانت در خودتان بکنید، که وقتی از دانشگاه ان شاء الله بیرون می آیید یک انسانی باشید که هم معلومات داشته باشید و هم امانتدار باشید. برای معلوماتتان، هم امانتدار باشید و هم تزکیۀ نفس کرده باشید...»[25]


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 53
تأثیر امام در پیوند و آشتی علم و دین و گسترش توجه به دین در مجامع علمی و‎ ‎دانشگاهی

‏ ‏

‏باتوجه به رابطۀ تکوینی و تشریعی دین با علم متوجه شدیم که بین علم و دین تضادی‏‎ ‎‏وجود ندارد و دین بهرۀ خودش را از علم که کشف واقعیت است می گیرد. حوزۀ دینی که‏‎ ‎‏اینک محصور در تحقیق و بیان مسائل دینی است، یا دانشگاه که تحقیقش در رشته های‏‎ ‎‏مختلف علوم تجربی و بررسی علوم انسانی احیاناً در شعاع تجربه است، بر اساس دو‏‎ ‎‏قسم رابطه فوق می توانند به هم بپیوندند و با دخالت در تمام شئون ملت و مملکت،‏‎ ‎‏جامعه ای عالی انسانی را در امور دنیوی و اخروی بنا کنند. جدایی دانشگاه از حوزه یک‏‎ ‎‏امر عرضی است که در اثرحاکمیت دنیاطلبان پدید آمده است. آنانی که نه به حقیقت دین‏‎ ‎‏پی برده بودند و نه به واقعیت علم، و این دو را رو در روی یکدیگر می دیدند و یا گروهی‏‎ ‎‏که این تضاد را احساس نمی کردند ولکن مغرضانه در پی رسیدن به اهداف ما دیگرانۀ‏‎ ‎‏خود به اختلاف بین این دو قشر دامن می زند و این مطلب را امام خمینی - رضوان الله‏‎ ‎‏تعالی علیه - بخوبی احساس کرده بودند، و بارها در دیدار با دانشگاهیان و حوزویان این‏‎ ‎‏مطلب را ابراز فرمودند و تأکید بر وحدت و آشتی بین علم و دین، دانشگاه و حوزه و‏‎ ‎‏گسترش دین در مجامع علمی و دانشگاهی داشتند. این تأکید درنحوۀ انتظار امام از حوزه‏‎ ‎‏و دانشگاه و درمسأله وحدت بین این دو قشر نهفته است که به اختصار به آن می پردازیم.‏‎ ‎

انتظارات امام از دانشگاه و حوزه: انتظارات امام - رضوان الله علیه – از دانشگاه‎ ‎این بود که مرکز معنویات باشد نه مرکز شقاوت: 

«دانشگاه مرکز سعادت و در مقابل مرکز شقاوت یک ملت است. از دانشگاه باید سرنوشت یک ملت تعیین بشود. دانشگاه خوب یک ملت را سعادتمند می کند و دانشگاه غیر اسلامی، دانشگاه بد، یک ملت را به عقب می زند. در رژیم سابق شاید از همۀ جنایتها، جنایت اینکه دانشگاه را به طور صحیح نگذاشتند عمل بکند شاید از همه جنایات بالاتر باشد، آنچه در اسلام مطرح است، اموال نیست، مادیات نیست، معنویات است که باید از دانشگاه به همۀ اقشار سرایت 

مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 54
بکند. یعنی چه دانشگاه شما و چه دانشگاه روحانیون، این دو قشر هستند که تربیت امت به عهدۀ این دو قشر است. این دو قشر از همۀ قشرها عملشان شریفتر و از همه قشرها مسئولیتشان بیشتر است... دانشگاه باید مرکز درست کردن انسان باشد، چه دانشگاه روحانی و چه دانشگاه شما و این یک امری بوده است که انبیا - علیهم السلام - مأمور بر همین امر بوده اند، که انسان درست کنند ... دانشگاه مبدأ همۀ تحولات است... دانشگاه را درستش کنید، دانشگاه را اسلامیش کنید... در یک دانشگاهی، عملش نورانی، علمش نورانی، اخلاقش نورانی، همه چیزش نورانی باشد، الهی باشد... شما دانشگاهیها کوشش کنید که انسان درست کنید. اگر انسان درست کردید، مملکت خودتان را نجات دهید... قشر روحانی و قشر دانشگاهی، سعادت ملت را شماها باید بیمه کنید، این مسئولیت به دوشتان آمده ... دانشگاه کوشش کند، دانشگاههای دینی کوشش کنند، دانشگاههای علمی شما کوشش کنند انسان درست کنند... اگر در دانشگاه شما انسان درست شد، او می خواهد ملت را نجات بدهد. در فکر این نیست که خودم چه باشم، مقام خودم چه باشد؟ می خواهد نجات بدهد. و اگر طاغوتی شد می خواهد استفاده کند، نمی خواهد نجات بدهد، می خواهد خودش را، برای خودش کار کند، نه برای کشور...»[26]  

‏گاهی امام(ره) از توطئه های درون دانشگاهی پرده برداشته و به دانشگاهیان هشدار‏‎ ‎‏می داد که در مقابل آن بایستند و نگذارند دانشگاه محیط فعال برای زباله های غربی باشد:‏

«دانشگاه ما که مرکز آدمسازی باید باشد... حالا بیدار باشد که عدۀ معدودی توی این دانشگاهها دارند می روند ونمی خواهند اسلام پیدا بشود، نه اینکه می خواهند دانشگاه درست بشود، خیر، آنها از درست شدن دانشگاه می ترسند ... اینها (غربزدگان) می خواهند، دانشگاه را نگذارند آدم تویش پیدا بشود، و شما جدیت کنید که آدم پیدا بشود... نیایید شکایت کنید که در دانشگاه یک کسی آمده و دارد حرف می زند، خوب، برو مقابلش بایست، بگو آقا تو چه می گویی؟ تو برای ملت دلت می سوزد؟ ... انیها عّمال اند برای اینکه ما را محتاج به آنها کنند. بشناسید دوستان خودتان و دشمنان خودتان را. قشرهای روشنفکر (اسلامی) دشمنهای اسلام را بیرون کنند از مراکز خودشان ...»[27] 


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 55
‏امام خمینی - رضوان الله تعالی علیه - با اعتقاد به اینکه انسان عصارۀ عالم خلقت‏‎ ‎‏است و باید طوری تربیت شود که مادیات هم در مهار معنویات باشد، ‏‎[28]‎‏ از دو قشر‏‎ ‎‏روحانی و دانشگاهی حاکمیت معنویت برمادیت را توقع داشتند. و آنچنانکه از بیانات‏‎ ‎‏فوق استفاده می شود، اینکه در صدد انسانسازی باشند، و خود مهذب شوند و در نظر‏‎ ‎‏مبارک ایشان چکیدۀ رسالت انبیا همین تهذیب نفس است که در جامعۀ اسلامی بلکه‏‎ ‎‏بشری به عهدۀ دو قشر علمای دین و دانشمندان دانشگاهی و دانش پژوهان در این دو‏‎ ‎‏مرکز مهم گذاشته شده است. و شرط موفقیت این دو قشر وجود علم همراه با عمل است:‏

‏«علم وعمل دو بال است که انسان را به مقام انسانیت می رساند.»‏‎[29]‎‏ ‏

تأکید بر وحدت دو مرکز حوزه و دانشگاه: ‏ یکی از راههای گسترش دین در مجامع‏‎ ‎‏دانشگاهی و اسلامی شدن دانشگاهها وجود وحدت بین حوزه ودانشگاه است، که امام -‏‎ ‎‏رحمة الله علیه – بر آن تأکید بسیار داشتند. یکی از نکات بیان شده در پیام امام خمینی در‏‎ ‎‏آستانۀ بازگشایی دانشگاهها و مدارس کشور در تاریخ 31 / 6 / 58 این بود: ‏

«مراکز علمی و فرهنگی قدیم و جدید و روحانیون و دانشمندان فرهنگی و طلاب علوم دینیه و دانشجویان دانشگاهها و دانشجویان و دانشسراها دو قطب حساس و دو مغز متفکّر جامعه هستند. و از نقشه های اجانب، کوشش در جدایی این دو قطب و تفرقه اندازی بین این دو مرکز حساس آدمساز بوده و هست. جدا کردن این دو مرکز، در مقابل یکدیگر قرار دادن آنها را، اینها را در مقابل هم قرار دادن و در نتیجه خنثی کردن فعالیت آنان در مقابل استعمار و استثمارگران از بزرگترین فاجعه های عصر حاضر است. فاجعه ای که ما و کشور ما را تا آخر به تباهی و نسل جوان ما را که از ارزنده ترین مخازن کشور است به فساد می کشد. این توطئه شیطانی طاغوتی را که اکنون قشرهای ملت و خصوصاً دانشمندان بیدار بدان توجه کرده اند، باید با به کار بردن تمام تدبیر و توان خنثی کرد و راه تفاهم و اتحاد را هرچه سریعتر و سریعتر باز نمود و با وحدت این دوقطب، این دو قطب متفکّر، کشور عزیز به رشد واقعی و ترقی و تعالی حقیقی می رسد. علما و دانشمندان این دو مرکز لازم است کوشش کنند در پیوند دادن این دو قشر عزیز و باید بدانند که نه دانشگاهی بدون روحانی می تواند به استقلال برسد و نه روحانی بدون دانشگاهی، عزیزان من! اگر اسلام را می خواهید و کشور را، به 


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 56
فرمان خداوند متعال گوش فرا دهید و اطاعت کنید که می فرماید: «اطیعوالله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم». اختلاف و نزاع، شماها را به شکست می کشد و قدرت را از شما سلب می کند و رنگ و بوی شما را در جوامع بشری می برد. «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا» از خداوند تعالیٰ توفیق همگان را در به ثمر رساندن جمهوری اسلامی و به پا داشتن عدل و قسط خواستارم»[30]


مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 57

‏پاورقیها:‏

‏ ‏

مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 58

‏ ‏

مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 59

  • - سورۀ النجم، آیه 28.
  • - آل عمران، 19.
  • - توبه، آیه 30.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 234-235.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 115-116.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 284-285.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 436-437.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 19،  ص 285-287.
  • - آل عمران، آیه 83.
  • - آل عمران، آیه 85.
  • - فصلت، آیه 53.
  • - آل عمران، آیه 190.
  • - همان سوره، آیه 191.
  • - محمد(ص)، آیه 12.
  • - سوره محمّد(ص)، آیه 3.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 436-439.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 67-68.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 368-369.
  • - بقره، آیۀ 146.
  • - روم، آیه 24.
  • - مامن دلّ علی ذاته بذاته (دعای صباح).
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 325-327.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 515-517.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 468 - 471.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 2-4.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 61-69.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 177-178.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 177-178.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 267-268.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 81-83.
‎       
مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی (س) و احیاء تفکر دینیج. 1صفحه 60