مقایسه میان الهیات آزادیبخش و جهاد امام خمینی (س)

مقایسه میان الهیات آزادیبخش و جهاد امام خمینی(س)


دکتر مارتین مک درموت  لبنان 

ترجمه: محمد رامین خوش لسان 

‏موضوع این مقاله از طریق کمیته علمی کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر‏‎ ‎‏دینی مورد توجه من قرار گرفت. محور و موضوع مطرح شده عبارت بود از «تأثیر امام در‏‎ ‎‏الهیات آزادیبخش آمریکای لاتین و آفریقا». واقعیت اینست که هیچ تأثیری وجود نداشته‏‎ ‎‏است. اینجانب در نوشته های منادیان الهیات آزادی بخش هیچ مطلبی دال بر آشنایی و توجه‏‎ ‎‏آنها به مشکلات اسلام یا امام خمینی(س) ندیده ام. اما فکر می کنم مقایسه ایندو کار‏‎ ‎‏ارزشمندی باشد. ‏

‏ ‏

الهیات آزادی بخش چیست؟ 

‏الهیات، در مفهوم مسیحی آن برداشتی است که از اسرار خداوند داریم و شامل زندگانی‏‎ ‎‏افراد و جوامع می گردد. آزادی از قید معصیت موضوع تعلیم مسیح از بدو تولد ایشان بوده‏‎ ‎‏است. ‏

‏اما از دهه 1960 به بعد، به دنبال مجمع دوم واتیکان، الهیون مسیحی آمریکای جنوبی‏‎ ‎‏بالاخص آنهایی که برای تحصیلات به اروپا سفر کرده بودند، شروع به تأمل دربارۀ وضعیت‏‎ ‎‏سیاسی و اقتصادی محرومان و نیاز برای آزادی از قید استثمارگران و استعمارگران نمودند. ‏

‏این الهیون ضمن رعایت موازین به طرح مقوله کهن «آزادی»، که به اندازه خود مسیحیت‏‎ ‎‏قدمت دارد پرداختند، و توامان افکار خویش را در زمینه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‏‎ ‎‏سوق دادند. و این افکار خاص را «الهیات رهایی بخش» نامیدند. ‏

‏سنت الهی مسیحیت طی اعصار رشد می کند و توسعه می یابد و افکار جدید پیدا‏‎ ‎‏می شوند  که برای حل مسائل جدید یا مسائل قدیمی که اکنون شکل جدیدی پیدا کرده اند‏‎ ‎‏لازم است. پاسخهای جدید به غنی تر ساختن سنت و ارضای نسلهای جوانتر که با پاسخهای‏‎ ‎‏قدیمی قانع نمی شوند کمک می کند... اما به شرط آنکه پاسخهای جدید استمرار حقیقی‏‎ ‎‏صحبتهای قبلی باشد و نه در تعارض با آن. ‏

‏الهیون رهایی بخش تاریخ آمریکای جنوبی را در چارچوب تضاد طبقاتی و تضاد میان‏‎ ‎‏کاپیتالیسم ‏‎–‎‏ سوسیالیسم بازنگری نمودند. کوبا در مقام الگو قرار گرفت زیرا در تاریخ علیه‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 527
‏استیلای آمریکای شمالی قرار داشت. ‏

‏الهیات، در دید آنها، باید کاربردی تر می شد. واژگان کهنه معنای نو پیدا کردند. تعابیر‏‎ ‎‏بسیار انتقادانه و جدیدی از انجیل صورت گرفت و واژگان انجیل وسیله ای گردید برای‏‎ ‎‏طغیان علیه بی عدالتی اجتماعی ‏‎–‎‏ اقتصادی موجود. آنها تعبیری نو از نجاتی که مسیح با خود‏‎ ‎‏به ارمغان آورد ارائه دادند. البته نجات از گناه. اما گناه شکل اجتماعی و ساختاری گرفت و از‏‎ ‎‏حالت اخص که داشت خارج گردید، و به چیزی مبدل شد که با اصلاح در زندگانی یا اصلاح‏‎ ‎‏قلب دیگر بدست نمی آمد و با انقلاب سیاسی یا اقتصادی ممکن می گشت. آنها جهان را به‏‎ ‎‏دو بخش سیاه و سفید بدون سایه های خاکستری، و بصورت پاکی مطلق و شر مطلق، و‏‎ ‎‏استعمارشدگان و استثمارگران تقسیم کردند. نقطه تمرکز و هدف الهیات به دعوت برای‏‎ ‎‏حرکت سیاسی تبدیل شد. ایمان کهنه مورد تفسیر جدید و ارزیابی مجدد در ارتباط با‏‎ ‎‏کارکرد و کارآیی آن در مسائل تغییرات و پیشرفت سیاسی ‏‎–‎‏ اجتماعی قرار گرفت. ‏

‏در موارد بسیاری این روش تحلیل مسائل مورد استفاده قرار می گرفت و از آن برای‏‎ ‎‏توجیه خشونت حرکتهای چریکی مارکسیستی در طغیان علیه نظامهای قدرتمند بهره می گرفتند. ‏

عکس العمل کلیسای کاتولیک

‏بدیهی است این چنین الهیاتی در شکل افراطی اش برای رؤسای کلیسای کاتولیک قابل‏‎ ‎‏قبول نبود. انتقادات ایشان را در سه بند می توان خلاصه کرد: ‏

‏کلیسا بر تأکید فراوانی که الهیات رهایی بخش بر نجات افراد فقیر از بند استعمار‏‎ ‎‏اقتصادی و سیاسی دارد صحه می گذارد، لکن تلاش در محدود کردن رهایی و آزادی به‏‎ ‎‏جنبۀ مادی این جهان را شدیداً مورد انتقاد قرار می دهد. ‏

‏2)انتقاد اصلی اینست که با مبنا قرار دادن تضاد طبقاتی، کل فلسفه مسیحیت زیر سؤال‏‎ ‎‏رفته است و بجای دعوت از مردم برای زندگی در صلح آنها را به تنفر داشتن از یکدیگر‏‎ ‎‏می خوانند. ‏

‏3)علاوه بر اینها، روش مارکسیستی استقرار دولت توتالیتاری همراه با نفی شأن انسانی‏‎ ‎‏است. ‏

‏پاسخ منادیان الهیات رهایی بخش:‏

‏برای آنهایی که از مارکسیسم الهام می گیرند این یک رؤیای دینی است که بگوییم شر را‏‎ ‎‏می توان با دوست داشتن و گذشت از بین برد. مارکسیسم با تکیه بر فرق میان افراد و طبقات‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 528
‏به منظور گسترش تضاد میان اینها پیش می رود که در نهایت به جامعه بی طبقه برسد. ‏

‏ ‏

پاسخ کلیسای کاتولیک 

‏روش عیسی مسیح با روش اینها مغایرت دارد. مطابق تعلیمات وی شر نتیجه‏‎ ‎‏ساختارهای اجتماعی و سیاسی نیست بلکه از قلوب مردان آزاده و مسئول نشأت می گیرد.‏‎ ‎‏راه فائق آمدن بر شر اینست که افراد بجای تنفر از یکدیگر همدیگر را دوست داشته باشند.‏‎ ‎‏پیروی از مسیح مترادف دگردوستی است و نه خودخواهی. و از این طریق جامعه اصلاح‏‎ ‎‏می گردد. بجای اینکه دین را تحت شعاع سیاست قرار بدهیم، افراد باید از طریق دین و‏‎ ‎‏سپس بوسیله سیاست در جهت خیر همگانی تلاش کنند. ‏

‏تعلیمات اجتماعی ناب کلیسای کاتولیک سخنان فراوان درباره عدالت و اینکه جامعه‏‎ ‎‏چگونه باید باشد دارد. اما اختلاف در اینجا بر سر اینکه چطور اینکار عملی گردد، می باشد. ‏

‏در واقع کلیسای کاتولیک در تاریخ طویل خویش از راه تجربه دریافته که هر موقع از‏‎ ‎‏مسیح تبعیت کرده استقلال خود از دولت را حفظ نموده و مسیحیت رشد کرده است. ‏

‏موقعی که در زمانها و مکانهای خاص مسیحیت از دولت کمک طلبیده، کلیسا اسیر و‏‎ ‎‏ابزار دولت گردیده و مجبور شده برای بدست آوردن استقلال از دست رفته اش متحمل‏‎ ‎‏صدمات فراوانی گردد. دولت در مواقعی به کلیسا کمک نموده، لکن این کمک کلیسا‏‎ ‎‏بلاعوض نبوده است. معمولاً بهایی را باید پرداخت و معمولاً از دست دادن استقلال دینی و‏‎ ‎‏مبدل شدن به ابزاری در دست دولت بهای آن بوده است. ‏

‏ ‏

وضعیت فعلی 

‏با فروپاشی کمونیسم در سال 90 - 1989 الهیات رهایی بخش در شکل غیر اصیل آن توسط‏‎ ‎‏دیگران بکار گرفته شده و موجب بی اعتباری آن گشته است. کلیسا کماکان به کمک‏‎ ‎‏رساندن به فقرا اهمیّت می دهد، اما نه از طریق مقابل هم قرار دادن یک طبقه با طبقه دیگر یا‏‎ ‎‏اصلاح جامعه به وسیله راه انداختن انقلابی خشونت آمیز. ‏

‏اسلام، از طرف دیگر، هرگز در مورد مشروعیت استفاده از زور و خشونت، برای نیل به‏‎ ‎‏آرمان خود «عدالت در دنیا» تردید نکرده  است. و این رویه در قرآن و زندگانی پیامبر نیز‏‎ ‎‏مشهود است. ‏

‏در ذیل نتیجه تلاش یک بیگانه در توصیف و شرح روند شکل گیری مقولۀ جهاد نزد‏‎ ‎‏شیعیان امامی آمده است: بدواً از جهاد تهاجمی، به آرامش، و سپس شکل گیری ایدۀ جهاد‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 529
‏تدافعی، و نهایتاً، فراهم شدن زمینه برای جهاد تهاجمی. ‏

‏تعلیمات کلاسیک شیعیان امامی پیرامون جهاد در یک وجه مهم با سنی ها فرق می کند:‏‎ ‎‏اینکه رهبری بعهدۀ چه کسی است. شیعیان می گفتند رهبر باید امام هادی و معصوم باشد،‏‎ ‎‏یا، بعداً گفتند کسی که از طرف وی منصور شده باشد. ‏

‏با عنایت به مقوله جهاد می توان تاریخ شیعیان را به چهار بخش تقسیم نمود:‏

‏1) قدرت (661 ‏‎–‎‏ 656 / 40 ‏‎–‎‏ 35): از دورۀ خلاقت امام علی(ع) در 661 ‏‎–‎‏ 651 / 40 ‏‎–‎‏ 35 و‏‎ ‎‏اندک زمانی بعد از آن، امامت فرزند دوم ایشان امام حسین(ع) 680 ‏‎–‎‏ 669 / 61 ‏‎–‎‏ 50، که علناً‏‎ ‎‏علیه شورشیان حامی عایشه، امویان و خوارج که همگی را مرتد می دانند اعلام جهاد نمود. ‏

‏ 2)دوره آرامش (1058 ‏‎–‎‏ 680 / 450 ‏‎–‎‏ 61): از جنگ کربلا آغاز شد و تا زمان 9 امام‏‎ ‎‏باقیمانده و زمان غیبت صغری را که با غایب شدن دوازدهمین امام (873 / 260) و زمان‏‎ ‎‏غیبت کبری که آغاز آن مصادف بود با فوت (940 / 329) چهارمین و آخرین نائب که گفته‏‎ ‎‏می شد با امام غایب در ارتباط بودند، ادامه داشت. ‏

‏به غیر از امام علی(ع) و امام حسین(ع)، امامان دیگر دارای قدرت حکومتی نبودند و‏‎ ‎‏همگی آرام بودند. و پس از غائب شدن دوازدهمین امام، فقها از جوامع می خواستند که آرام‏‎ ‎‏باشند و بدنبال شورش و جنگ نباشند، بلکه تقیه پیشه کنند تا اینکه مهدی (عج) ظهور کند و‏‎ ‎‏در پیروزی نهایی، در جهاد علیه همه دشمنان هادی آنان باشد. آنها می گفتند که جهاد تنها‏‎ ‎‏می تواند با رهبری امام معصوم باشد.‏‎[1]‎‏ ‏

‏3) دوره بازنگری نظری (1058 / 450 تا 1794 / 1208): از اواخر دوره آل بویه تا دوره‏‎ ‎‏صفویه (1722 ‏‎–‎‏ 1105 / 1722 ‏‎–‎‏ 907) و پس از آن. ‏

‏اولین تفسیر جدید که بسیار خلاصه و علمی بود و دربارۀ آرامش و قعود بود در اواخر‏‎ ‎‏دوره آل بویه تدوین گردید. در این هنگام رژیم شیعه زیدی در بغداد برای مقابله با‏‎ ‎‏سلجوقیان مهاجم به حمایت نیاز داشت. در چنین وضعیتی شیخ الطایفه ابوجعفر الطوسی‏‎ ‎‏(متوفی 1067 / 460) تذکر داد که جهاد تدافعی (رباط) در همه احوال جائز است و جزء‏‎ ‎‏احکامی است که در غیاب امام راستین نیز جاری است. الطوسی همچنین اضافه کرد که‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 530
‏جهاد فقط می تواند تحت رهبری امام عادل «یا کسی که از طرف وی منصوب شده باشد» ‏‎ ‎‏صورت گیرد. (محمد بن الحسن الطوسی، الاقتصاد فیما بتعلّق بالاعتقاد (بیروت:‏‎ ‎‏دارالاضواء، 1986 / 1406، ص 461). با گذشت دوران مختلف و ظهور نکردن مجدد‏‎ ‎‏مهدی(عج)، فقها وظیفۀ خود دانستند که وظایف امام غایب را عهده دار گردند (وظائف‏‎ ‎‏عمدۀ امام عبارت بودند از: فراخواندن مردم به جهاد، تقسیم غنائم، امامت نماز جمعه،‏‎ ‎‏تنفیذ احکام، اقامۀ حدود، دریافت زکات و خمس). این تفسیر جدید عمدتاً جنبۀ نظری‏‎ ‎‏داشته، زیرا شرائط سیاسی مانع از عملی شدن آن می گردید. حتی هنگامی که در قرن‏‎ ‎‏14 / 10 صفویان ایران را به کشوری شیعه مبدل نمودند، باز هم فقها در سیاست دخالت‏‎ ‎‏نمی کردند زیرا رؤسای صفوی ایدئولوژی خاص خویش را داشتند که مطابق آن خود را‏‎ ‎‏جانشین امامان می دانستند و نه فقها را. ‏

‏4)دوره رشد قدرت شیعیان:  از دوره قاجار (1925 ‏‎–‎‏ 1794) تا انقلاب اسلامی (1979) ‏

‏در اواخر قرن 18 / 13 یک سلسله ترکمن به نام قاجار قدرت را به ایران در دست گرفت.‏‎ ‎‏اینها هیچ ادعای ربانی برای در دست گرفتن حکومت نداشته و مسائل مذهبی را‏‎ ‎‏عمدتاً در اختیار فقها گذاشتند. لکن طی دو جنگ روسیه و ایران (13 ‏‎–‎‏ 1808 و 28 ‏‎–‎‎ ‎‏1826) رؤسای قاجار بمنظور بسیج مردم علیه متجاوزین، لازم دیدند که از فقها بخواهند که‏‎ ‎‏جنگها را جهاد بخوانند. این درخواست آنها را فقها بجا آوردند، و همزمان خویش را قوی تر‏‎ ‎‏و قاطع تر از رؤسای قاجار در مقاومتشان علیه متجاوزین روسی نشان دادند. در نتیجه اعتبار‏‎ ‎‏آنها نزد مردم افزون گردید و اعتبار رؤسا از بین رفت. و فقها در فتاوی خود ارزش قابل‏‎ ‎‏توجهی به مبحث جهاد تدافعی منطبق با قوانین ‏‎–‎‏ یا بهتر است بگویم بی قانونی ‏‎–‎‏ جنگهای‏‎ ‎‏امروزی دادند. ‏

‏جهاد تهاجمی سنتی که بمنظور گسترش اراضی اسلام علیه کافران مطرح بود حداقل در‏‎ ‎‏نظر، از طریق محدودیتهای بشردوستانه متعددی که مصداق جهاد تدافعی نیستند اصلاح‏‎ ‎‏شد. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 531

جهاد تهاجمی (فرض کفایة)

‏1) مستلزم کسب اجازۀ پیامبر یا امام یا‏‎ ‎‏منصوب از طرف اوست‏

جهاد دفاعی (فرض عین)

‏مستلزم کسب اجازه نیست. مردم‏‎ ‎‏باید بدون توجه به عدالت رؤسای خود از آنها‏‎ ‎‏اطاعت کنند.‏

‏2) مستثنی: زنان، بیماران، پیران،‏‎ ‎‏کودکان، بردگان، مجانین‏

‏استثناء وجود ندارد.‏

‏3) تنها یک جنگ در سال، و ترک‏‎ ‎‏جنگ در ماههای حرام‏

‏بدون محدودیت.‏

‏4) مالیاتهای جنگی نباید موجب عسر‏‎ ‎‏و حرج گردند.‏

‏محدودیتی در مطالبات وجود ندارد.‏

‏5) غنائم میان رزمندگان تقسیم می‏‏ ‏‏شود‏

‏از غنائم می‏‏ ‏‏توان برای کمک به جبهه‏‏ ‏‏های‏‎ ‎‏دیگر استفاده کرد.‏

‏6) مالیات جنگی را نباید بوسیله زور‏‎ ‎‏جمع کرد.‏

‏محدودیتی نیست.‏

‏7) تعهدات و پیمانهای بسته شده با‏‎ ‎‏دشمن نباید لغو گردند.‏

‏در صورت ضرورت می‏‏ ‏‏توان بصورت‏‎ ‎‏یکطرفه لغو نمود.‏

‏8) فقط علیه کافران بکار گرفته شود.‏

‏می‏‏ ‏‏توان مقابل مسلمانان دیگر که شهوت‏‎ ‎‏زور و ثروت آنها مشابه کافران است اعمال‏‎ ‎‏شود.‏

‏9) قبل از یورش بردن بر دشمن باید‏‎ ‎‏آنها را به آغوش اسلام دعوت نمود.‏

‏هیچ دعوتی که منجر به از دست رفتن عامل‏‎ ‎‏غافلگیری باشد بکار نمی‏‏ ‏‏رود.‏

‏10) اگر تعداد دشمنان از 2 به 1 بیشتر‏‎ ‎‏باشد نباید جنگ کرد.‏

‏تعداد دشمن مد نظر نیست.‏

‏11) تاکتیکهای حیله‏‏ ‏‏گرانه منع گردیده‏‎ ‎‏مانند حمله غافلگیرانه، حمله در شب،‏‎ ‎‏استفاده از سلاح گرم، ریشه کندن‏‎ ‎‏کردن درختان، مسدود کردن چاهها‏‎ ‎‏یا آب انداختن در اراضی.‏

‏محدودیتی نیست.‏

‏ ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 532
‏امام خمینی(س)، به خاطر خطری که از ناحیۀ رژیم بی دین پهلوی بر اسلام وارد شده است،‏‎ ‎‏در کتاب فقیه (1969) بصراحت اعلام نمود که تقیه دیگر جایز نیست. وی از‏‎ ‎‏فقهایی که از سیاست دوری می جستند انتقاد کرد. علاوه بر آن، وی گفت در صورت حمله به‏‎ ‎‏بیضةالاسلام «بر مسلمین واجب است دفاع کنند به هر وسیله ای که ممکن است، بذل مال و‏‎ ‎‏جان، و اذن امام(ع) و نائب او شرط نیست». در این مطلب وی در ادامه و تکمیل دکترین‏‎ ‎‏جهاد تدافعی پیشینیان خود بحث نمودند. ‏

‏اما ظاهراً مطلب فراتر از این در زمان امام خمینی(س) به وقوع پیوسته و در قانون اساسی‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی  نه تنها جهاد دفاعی بلکه جهاد تهاجمی را نیز مجاز دانسته اند. ‏

‏قانون اساسی جمهوری اسلامی  ایران به ارتش مأموریت مضاعف داده که هم مدافع‏‎ ‎‏مرزها باشد و هم مهاجم در گسترش قانون خدا در سراسر عالم. بعد بصورت معمایی‏‎ ‎‏اضافه می کند، اما این مهم باید بدون دخالت در امور داخلی دیگران انجام گیرد. ‏

‏ ‏

خلاصه

‏برای مقایسه باید وجوه مشترک و وجوه افتراق بررسی شوند. ‏

الف) مشترکات:‏ هم امام خمینی(س) و هم الهیات آزادیبخش عقیده دارند:‏

‏- اظهار تنفر از استثمار مردم فقیر بالاخص در مناطق محروم جهان. ‏

‏- مبارزۀ مستمر بمنظور رسیدن به عدالت. ‏

‏- بکارگیری زور و خشونت در جایی که نیل به هدف ایجاب کند. ‏

ب) تفاوتها:

‏ریشه دکترین امام خمینی(س) پیرامون جهاد در اسلام نهفته، در صورتیکه الهیات‏‎ ‎‏آزادیبخش اصول خویش را بیشتر از تحلیل های مارکسیستی تا سوابق مسیحی اقتباس کرده‏‎ ‎‏است. ‏

‏- امام خمینی(س) توانسته ابزار قدرت یک کشور مدرن را در خدمت دکترین خویش‏‎ ‎‏قرار دهد، در حالیکه الهیات رهایی بخش عمدتاً جنبشی روشنفکر توسط تحصیلکردگان‏‎ ‎‏اروپایی بوده و در مواردی چند نیز حرکتهای چریکی را موجب گردیده که این حرکتها مورد‏‎ ‎‏قبول اکثر مسیحیان نبوده است. ‏

‏- امام خمینی(س) توانست بر مبنای اندیشۀ خویش سنت دینی خویش را آغاز کند و‏‎ ‎‏شکل دهد، در حالیکه الهیات رهایی بخش بخاطر اعتقاد به دکترین مبارزۀ میان طبقات، خود‏‎ ‎‏را در مقابل کلیسای کاتولیک محکوم و مقصر می دید. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 533
‏- پیروان و جانشینان امام خمینی(س) هنوز در تلاش هستند که جهاد کنند و این تئوری را‏‎ ‎‏گسترش دهند، در حالیکه با سقوط مارکسیسم سیاسی الهیات رهایی بخش از نظر‏‎ ‎‏ایدئولوژیکی یتیم گردیده است. ‏

‎ ‎

نتیجه گیری

‏بدیهی است این نتیجه گیری با احترام و عدم اعتماد یک بیننده خارجی غیر معتقد به‏‎ ‎‏اسلام همراه است. و تنها برای بحث و طرح بیان شده است. اصولاً یک نظام تا زمانی که به‏‎ ‎‏مبادی بنیانی خود معتقد باشد می تواند رشد کند و شکوفایی داشته باشد. اما موقعی که از‏‎ ‎‏آن دور شود پژمرده می‏‏ ‏‏گردد. علت استمرار و شکوفایی دکترین جهاد امام خمینی(س)‏‎ ‎‏وفاداری آن به تعلیمات مبنایی اسلام است. در صورتیکه علت سقوط و رکود فعلی شکل‏‎ ‎‏افراطی الهیات رهایی بخش تضاد آن با تعلیمات اصولی مسیحیت است. به عبارت دیگر‏‎ ‎‏احیاء دکترین جهاد توسط امام خمینی(س) بر مبنای توسعۀ اصیل تعلیمات اسلامی صورت‏‎ ‎‏گرفت، در حالیکه الهیات رهایی بخش انحراف در تعلیمات ناب مسیحیت بود. ‏

‏هنگامی که اسلام آرام و ساکت بود، این حالت، انحرافی جدلی از ایدۀ اصلی آن بود.‏‎ ‎‏هنگامی که مسیحیت خود را داخل در سلاح و جنگ و انقلاب نمود آن نیز از مبدأ اصلی‏‎ ‎‏خویش منحرف شده بود. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 534
Bibliography

I

سیدهُم، الأب وِلْیِم، لاهوت التحریر فی أفریقا، یسزموند تُوتُو واللاهوت الأسود، بیروت: دار المشرق، 1997.

 

 

سیدهُم، الأب وِلْیِم، لاهوت التحریر فی أمریکا الللاتینیّة، بیروت: دار المشرق، 1993.

Blanquart, P., Beirnaert, et al., A la 13 recherche d'un   Theologie de la Violence,  Paris : Ce r f' , 1968. 

Boff' , Leonardo, OFM, Jesus-Christ libereteur (traduit du   portugais),  Paris : Cerf, 1974, 1983. 

Gutierrez, Gustavo, La Force historique des Pauvres,   (traduit de L' e s paano I par Francis Gu i ba l ) ,  Paris : Cerf,   I no. 

Gutierrez, Gustavo, Theologie de la Liberation.

Perspectives, (traduit de 1 'espagnol par Francois Malley,   O.P.), Bruxelles: Lumen Vitae, 197.L 

Theologies de la liberation. Documents e t Debe t s . Avant -   Propos de Bruno Chenu et Bernard Lauret, Paris: 

Cerf/Centurion, 1985. 

Segundo, Juan-Luis, S.J, Catechisme pour auJourd'hui, 3   vols.,  Paris : Cerf / Desclee , 

Segundo, Juan-Luis, S.J, Jesus devant la Conscience moderne,   (traduit de 1 'espaanol par Francis Guibal), "Cogitatio   fidei", No. 148; Paris: Cerf, 1988. 

Segundo, Juan-Luis, S.J,Le Christianisme de Paul, (traduit   de 1 'espaanol par Francis Guibal), "Cogitatio fidei", No.   151; Paris: Cerf, 1988

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 535

محمد بن الحسن الطوسی، الاقتصاد فیما بتعلّق بالغعتقاد (بیروت: دار الإضواء، 1986 / 1406)، ص 461.

روح الله الخمینی، زیدة الإحکام (قم، مهر، الطبعة الرابعة، 1402) ص 139. و أیضاً: تحریر الوسیلة (دمشق: المستشاریة الثقافیة للجمهوریة الإسلامیة الإیرانیة، 1407 / 1987).

 

 

Kohlberg, E., "The Development of the Imami Shi' i Doctrine   of Jihad," ZDMG, 126 (1976), 64-86; reprinted in Kohlberg,   Belief and Law in Imami Shi'ism, (Variorum, 1991), XV.  

Lambton, A.K .. "A Nineteenth Century View of Jihad," S. I,   32 (1970), 181-192

‏ ‏

‏ ‏

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 536

  • پیشوایان تشیع هیچگاه در برابر ظلم و ستم خلفا سکوت نکرده اند بلکه تمام عمر خود را در حال مبارزه با خلفای غاصب بوده اند. بنابراین نظر نویسندۀ مقاله صحیح نیست و تنها عده کمی از فقها این برداشت را از تقیه داشتند نه همۀ آنها. لذا شورشهایی متعدد نیز در همین زمان صورت می گرفت که مورد تأیید برخی از فقهای شیعه بود.