میراث الگوی رهبری امام خمینی (س)

میراث الگوی رهبری امام خمینی(س)


دکتر عبدالعزیز ساشادینا  کانادا

ترجمه: محمد رامین خوش لسان

مقدمه 

‏نظام بین المللی معاصر با چالش جدا نگه داشتن دین از سیاست مواجه بوده است. تلاش‏‎ ‎‏در جهت محدود کردن دین به وجدانهای افراد، منجر به پیدا شدن فرهنگی شده است که‏‎ ‎‏بجای آوردن فرائض دینی را بصورت عمومی و بعضاً خصوصی، مردود می داند و گویا تعهّد‏‎ ‎‏دینی افراد برای آنها اهمیتی ندارد. با وجود اینکه تفکر علوم سیاسی معاصر مقوله ای کاملاً‏‎ ‎‏عمومی بمعنی «سکولاریزه» شده، لکن دین بعنوان یک نیروی اخلاقی و شاید سیاسی‏‎ ‎‏رواج یافته و از این بابت موجب تخریب تفکر بسیاری از مفسران فرهنگهای حقوقی و‏‎ ‎‏سیاسی گشته است. ‏

‏تحلیل گران، روندهای سیاسی، پس از انقلاب اسلامی ایران در 1979 ‏‎–‎‏ 1978، از‏‎ ‎‏پذیرفتن این واقعیت که زنان و مردان امروزی با اشتیاق دین را بصورت جدی پذیرفته اند، با‏‎ ‎‏تعصب امتناع می ورزیدند. غالب نظریه های پیرامون ایران بعد از انقلاب، باورهای دینی را‏‎ ‎‏غیر مهم جلوه می دهند و می خواهند القا کنند که نظامهای اجتماعی اگر تحت سیطره دینی‏‎ ‎‏باشند معیوب هستند. اندیشه غربی جدایی کلیسا از حکومت به اشکال مختلف وارد‏‎ ‎‏مباحث اسلامی معاصر شده، و بر رابطۀ الهی و طبیعی میان دین و اقتدار سیاسی اثر گذاشته‏‎ ‎‏است. این قبیل مباحث، تلاشهای پیامبر اسلام را در ایجاد مملکت اسلامی بر کره زمین‏‎ ‎‏منوط به ایجاد نوعی شور ایمان و سرمستی و پایبندی عمیق دینی در افراد، بعنوان اساس‏‎ ‎‏فعالیت جمعی، می داند. ‏

‏من نیازی به تحلیل دقیق دیدگاههای دوره بعد از دوره روشنگری درباره اسلام و یا دیگر‏‎ ‎‏ادیان ابراهیمی نمی بینم. به همین اکتفا می کنم که اسلام بصراحت به مفهومی کامل از‏‎ ‎‏زندگانی بر مبنای رابطه نزدیک میان این جهان و آخرت تأکید دارد. استمرار منطقی میان دو‏‎ ‎‏جهان که در اندیشه اسلامی مطرح است، نظریه مبتنی بر جدایی جهان مادی و معنوی و‏‎ ‎‏نگرش سکولاریستی امروزی که در مورد دین مطرح است را نیز قهراً رد می‏‏ ‏‏کند. ‏

‏دانشمندان اجتماعی در تلاش خود برای محدود کردن اعتقادات دینی منتج به اقدامات‏‎ ‎‏اجتماعی، دین را بیشتر بعنوان تبلور فرهنگ انسانی دریافته اند، و نه تعهد انسانها به‏‎ ‎‏موجودی ماورا که نه تنها خواهان بندگی و تسلیم بندگان در برابر ارادۀ خود است، بلکه‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 447
‏خواهان اشتغال فعال بندگان در زندگانی روزانۀ اجتماعی برای اجرای آن اراده نیز هست.‏‎ ‎‏اینکه آیا دین می تواند بعنوان یک منبع نظام دهنده اخلاقی و مدنی در یک دولت / ملت‏‎ ‎‏معاصر بکار رود، برای تحلیلگران اجتماعی - سیاسی که به الگویی سکولاری برای نظم‏‎ ‎‏عمومی قائل هستند و در نتیجه توانایی درک عینی ایثار دینی بعنوان یک نیروی اخلاقی و‏‎ ‎‏سیاسی را ندارند موجب ابهام بوده است. بنابراین جای تعجب نیست که مقصود از اکثر‏‎ ‎‏تحلیل هایی که پیرامون جمهوری اسلامی ایران توسط جامعه شناسان و دانشمندان علوم‏‎ ‎‏سیاسی صورت گرفته تحقیر و تخریب بوده، و در این تحلیل ها مباحثی دال بر بی اهمیت‏‎ ‎‏بودن دین در برقراری نظم مجدد از فرهنگ سکولاریزه غرب وارد شده است. ‏

‏تحلیل و ارزیابی صحیح نقش اسلام در جریان انتقال ایران از نظام سلطنتی به یک‏‎ ‎‏دولت / ملت مدرن اسلامی به درک جهان بینی اسلامی با تأکید آن بر ایجاد نظم عمومی‏‎ ‎‏اخلاقی بستگی دارد. بمنظور تحلیل نظام دینی در اسلام ما باید به دعوت پیامبران در قرآن‏‎ ‎‏به ایجاد نظام اخلاقی جهانی با عنایت به پیشامدهای تاریخ اجتماعی توجه داشته باشیم.‏‎ ‎‏حوادث اجتماعی پاسخ های مناسب رهبران دینی را در پی داشتند لکن تنها عدۀ معدودی از‏‎ ‎‏دین شناسان حاضر شدند بر اخلاق توحیدی در تاریخ تاکید نمایند و آنرا عینیت بخشند. ‏

‏تاریخ، در دوره استعماری و بعد از دوره استعماری تا دهه 1970، نقش اجتماعی و‏‎ ‎‏سیاسی رهبران دینی در وظیفه شرعی مبارزه با ظلم در جهان اسلام را کاهش داده بود.‏‎ ‎‏تشکیلات دینی مسلمانان سنی در جهان اسلام بصورت یک طبقه مرفه تحت حمایت‏‎ ‎‏حکومت درآمده بود. رهبران دینی شیعه استقلال خویش را در برابر سیطره حکومت حفظ‏‎ ‎‏کردند و از مصالحه با رهبران سیاسی محفوظ ماندند. این استقلال دینی نقش عمده ای در‏‎ ‎‏رویدادهای بزرگ تاریخ اجتماعی اسلام در دوره معاصر داشته است. دلایل متعددی در‏‎ ‎‏تاریخ اسلام مؤید این است که مصلحان جهان اسلام باید امام علی(ع) یا امام حسین(ع) را‏‎ ‎‏الگوی خویش قرار دهند بررسی نقش میراث الگوی امام خمینی(س) در استقرار نظام‏‎ ‎‏اسلامی بدون عنایت و انطباق آن با تاریخ مبارزات ضد ظلم امام حسین(ع) کاری بس‏‎ ‎‏غیر ممکن می باشد. ‏

‏رهبری ایدئولوژیکی امام خمینی(س) سیر اندیشۀ  سیاسی مسلمانان را در دوره‏‎ ‎‏استعماری شدیداً مورد انتقاد قرار می داد. میراث آن منتقد منجر به پدید آمدن یک الگوی‏‎ ‎‏قانونمند از نظام اسلامی گشته است. از زمان انحلال خلافت در 1924، تقاضا برای تشکیل‏‎ ‎‏یک حکومت اسلامی نافرجام مانده بود. اما با استقرار حکومت اسلامی به رهبری امام‏‎ ‎‏خمینی(س) در ایران، اکثر مسلمانان جهان، منهای دولتهایشان که فاقد مشروعیت لازم‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 448
‏بودند، ایران را الگوی نوین برای نظام اسلامی بر مبنای قانون شریعت دیدند. تقاضاهایی که‏‎ ‎‏بمنظور دموکراتیزه کردن نظام سیاسی یا اسلامی کردن نظام حقوقی صورت می گیرند‏‎ ‎‏بی تردید از الگوی امام در ایران الهام می گیرد. جای شگفتی است که با وجودیکه‏‎ ‎‏حکومتهای اسلامی رسماً مواضع علیه ایران اتخاذ می کنند  لکن تمایل مردم این‏‎ ‎‏کشورها عکس آن است. سیستم حکومتی حاکم در ایران امروز مایه غبطه کشورهای‏‎ ‎‏اسلامی است که با شیوه های سیاسی خویش مردم را از خود رانده اند. مهمتر اینکه ایران‏‎ ‎‏نشان داده که قوانین اسلامی قادر هستند زیرساخت سیاسی و اقتصادی لازم برای استقرار‏‎ ‎‏شرافت انسانی و عدل را به مفهوم اسلامی آن پی ریزی کنند. ‏

‏هنگام بررسی پیرامون میراث امام خمینی(س) برای امت اسلامی، ارزیابی رهبری دینی‏‎ ‎‏پیشرو در چارچوب روابط بین المللی معاصر ضروری است. ظهور امام خمینی(س) بعنوان‏‎ ‎‏نظریه پرداز و بنیانگذار کشوری اسلامی در دوران معاصر را نمی توان با تعاریف رایج‏‎ ‎‏جابجایی قدرت و رهبری در اندیشه علوم سیاسی بیان نمود. برای این منظور به جعل مبانی‏‎ ‎‏جدید در کلیات پیرامون رهبری دینی در پرتو پیشرفت قانونمند در ایران نیاز است. ‏

‏مقولۀ فقهی «ولایت فقیه» از دید جامعه شناختی معرف یک پروسه اخلاقی ‏‎–‎‏ مدنی است‏‎ ‎‏که بوسیلۀ آن فقیه مسلمان حائز شرایط (جامع الشرایط) مقلدین خود را به ایجاد‏‎ ‎‏سازمانها و نهادهای حکومتی و اداری لازم جهت اجرای برخی اهداف الهی سوق می دهد.‏‎ ‎‏این اهداف شامل ارزشها، انگیزه ها و آرزوهای رهبر و پیروان می گردد. در فقه شیعه رهبری‏‎ ‎‏در جمیع امور دینی ولایت داشته و حوزه اقتدار به یک کشور خاص محدود نمی گردد.‏‎ ‎‏مرجع تقلید بر همه مقلدین ولایت مطلق داشته و آنها را به سوی اهداف حکومت اسلامی‏‎ ‎‏فرا می خواند، اگر چه ممکن است این اهداف میان همه پیروان مشترک نباشند. ریشۀ الگوی‏‎ ‎‏رهبری امام خمینی(س) تحت «شیوۀ دریافت و عمل رهبران» از باب ارزشها و نیازهای‏‎ ‎‏خودشان و پیروانشان، در رسیدن به اهداف اخلاقی و مدنی یک کشور ملت معاصر، نهفته‏‎ ‎‏است. این بعد از رهبری دینی در دیگر کشور ‏‎–‎‏ ملتهای اسلامی که نخبگان حاکم نسبت به‏‎ ‎‏اهداف اسلامی جامعه اخلاقی ‏‎–‎‏ مدنی بی تفاوت هستند رعایت نشده است. به هرج و مرج و‏‎ ‎‏آشوب سیاسی تحت حکومت فعلی سکولار الجزایر بعنوان شاهد بنگرید. ‏

‏اگرچه دانشمندان جامعه شناس در هنگام مطالعه در مورد ایران امروز به تحلیل ساختار‏‎ ‎‏اجتماعی و نظم متعارف جوامع به منظور توضیح دادن مبنای کسب مشروعیت اقتدار دینی‏‎ ‎‏رجوع می کنند، لکن در، درک اهمیت مستقل ارزشهای دینی و اخلاقی در تأثیر اقتدار دینی‏‎ ‎‏بر تحولات اجتماعی ناتوان هستند. تحلیلهای بی طرفانه و عینی از آرمانهای اسلامی انقلاب‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 449
‏ایران نمودار تغییر یافتن تعریف رهبری دینی کلاسیک رایج میان دانشمندان غربی است. ‏

‏رهبری دینی ایران دیگر ابزاری نیست که صرفاً برای مقاصد دینی و تغییرات دینی از آن‏‎ ‎‏استفاده شود و به نیروی محرکۀ عمده ای برای انقلاب اجتماعی ‏‎–‎‏ سیاسی مبدل گشته است.‏‎ ‎‏عنصر تعیین کننده در این الگوی جدید، شیوه رویارویی امام خمینی(س) با واقعیتهای عینی‏‎ ‎‏در بدو انقلاب بود. دیدگاه کلی ایشان نسبت به جهان، آنطور که از سخنرانی ها و‏‎ ‎‏نوشته هایشان پیداست بخاطر تازگی و منحصر به فرد بودن آن نادر است و عاری از هر گونه‏‎ ‎‏وهم می باشد. در جنبه برخورد وی با واقعیتهای عملی ایران، و جهان اسلام بطور عام، امام‏‎ ‎‏خمینی(س) خویش را بسوی واقعیتهای وضعیت امت با بررسی دقیق و انتقادآمیز آن به‏‎ ‎‏منظور تشخیص سببها سوق داد. و بر خلاف رویه برخی از رؤسای معاصر تشکیلات مذهبی‏‎ ‎‏شیعی، وی این تصمیم مهم را گرفت که خویش را به قعر این واقعیت تیره بیاندازد و از آنجا‏‎ ‎‏راهی برای هدایت امت از آن محل آشوب بسوی جایگاه حقیقی اجتماعی و سیاسی خود‏‎ ‎‏پیدا کند. ساختار اسلامی ‏‎–‎‏ آرمانی وی بر پایۀ واقعیتهای ملموس در شرایطی که مسلمانان‏‎ ‎‏تحت حکومتهایی استبدادی زندگی می کردند ساخته شده بود. ‏

‏شیوه برخورد وی با مسائل امت بر اساس دانش عمیق وی در فقه اسلامی نشأت‏‎ ‎‏می گرفت، و با خلق یک ایده آل آغاز گردید و به وجودی واقعی ختم شد. امام خمینی(س) از‏‎ ‎‏محتوای دروس فقهی، شامل وحی، قرآن و سنت نبوی اصول و مفاهیم را استخراج و کشف‏‎ ‎‏می نمود و میان آن ایده آل و محیط واقعی با همۀ پدیده های آشکار و ساختارهای پنهان آن‏‎ ‎‏یک رابطۀ منطقی ایجاد نمود. او می خواست ببیند که جامعه با سیری جامعه شناسانه بسوی‏‎ ‎‏ایجاد یک کشور مستقل اسلامی اجتماعی، و رابطه افراد درون متنی اجتماعی، حرکت‏‎ ‎‏می کند. ‏

‏در اینجاست که می توان تغییر در شیوه رهبری دینی جهان را ملاحظه کرد. برخی از‏‎ ‎‏معاصرین ارشد امام خمینی(س) وضعیت جهان اسلام را به عنوان یک خلاف قاعده‏‎ ‎‏تاریخی در روند شکل گیری مستمر جامعه ایده آل مسلمین می‏‏ ‏‏دانند. برای اینکه آن ایده آل‏‎ ‎‏شکل واقعی پیدا کند، می باید منتظر بازگشت امام(عج) می ماندند. ‏

‏امام خمینی(س) و شاگردانش به جای تسلیم شدن در مقابل جهان فاسد، که خیلی ها آنرا‏‎ ‎‏ضلالتی که موقتاً بر حیات تاریخی ما مسلط شده است می دانند، راه حل را در استقرار‏‎ ‎‏«حاکمیت فقیه» می دانستند. با این تدبیر مسئولیت مواجهه با این واقعیت ناصحیح و بررسی‏‎ ‎‏دقیق و اصلاح آن بر دوش اعضای عالم جامعه قرار گرفت. و اگرچه آرزوی ظهور امام‏‎ ‎‏دوازدهم و ایجاد جهان ایده آل تحت رهبری ایشان بعنوان راه اصلی آینده بشریت باقی ماند،‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 450
‏لکن راه امام خمینی(س) مستلزم از میان بردن ضعفها و ظلم ها در همین زندگی کنونی بود،‏‎ ‎‏در حالیکه منتظر تحقق کامل جهان ایده آل در آینده تحت رهبری امام مهدی(عج) هستیم. ‏

‏در نتیجه، بجای پرداختن به عبادات محض و کناره گیری از متن اجتماعی ‏‎–‎‏ محیطی فاسد‏‎ ‎‏و ناعادل، ایشان مانند پیامبران ابراهیمی قداست را در رویارویی با زمینۀ ملموس و تجربی‏‎ ‎‏این جهان دید که در آن مؤمنین می باید در جهت پیاده کردن اهداف الهی قرآن کوشا باشند.‏‎ ‎‏در روح حقیقی قرآن، آرمان رهبر دینی تلاش در جهت تغییر جهان از طریق تطبیق واقعیتهای‏‎ ‎‏تجربی به آرمانهای عدالت و برابری است، و این شیوه زیربنای برنامه احیاگری امام‏‎ ‎‏خمینی(س) در جامعه اسلامی تحت رهبری پر تلاش و فعال ایشان بود. ‏

‏اسلام افراد مذهبی خود را ملزم می کند که مشارکت فعالانه در امور دنیوی داشته باشند‏‎ ‎‏و مستضعفان را از چنگ ظالمان نجات دهند. از جهت اخلاقی و معنوی هیچ چیز باندازه‏‎ ‎‏منحرف کردن افراد از توجه به مشکلات این جهان مخربتر نیست. ببینید بسیاری از ادیان‏‎ ‎‏بخاطر رهایی یافتن از بندهای واقعیتهای ملموس و گریختن به عالم ازلیت بر سر این جهان‏‎ ‎‏چه آورده اند. در نقطه مقابل، امام خمینی(س) با تقلید از پیامبر(ص) و جانشین های بر حق‏‎ ‎‏ایشان، با شجاعت رودرروی جهان ایستادند و نشانه های قدرت و ماده گرایی را پایین‏‎ ‎‏کشیدند. امام به پیروانش یادآور شد، دینی که تلاش در جهت استقرار عدالت اجتماعی در‏‎ ‎‏آن نادیده گرفته شود با اسلام بیگانه است. ‏

‏قطعاً هر دینی که بخاطر ترس از فساد ناشی از قدرت خود را در  گوشه ای دورافتاده از‏‎ ‎‏اجتماع محصور سازد تن به نتایجی مخرب می دهد که از هر جهت مخل هر نوع احساس‏‎ ‎‏امنیت در برابر نیروهای فاسد است. این همان قوۀ محرکۀ اخلاقی اسلام است که از ابتدا تا‏‎ ‎‏انتها بوده و سرچشمه الگوی امام خمینی(س) برای کشور ‏‎–‎‏ ملت اسلامی در مقام عضوی از‏‎ ‎‏نظام بین المللی، و مسئول و پاسخگوی مردم خویش و ملل دیگر در موضوعات مربوط به‏‎ ‎‏عدالت بوده است. میراث باقیمانده از امام برای همه مسلمانان جهان تذکر مؤکد ایشان به‏‎ ‎‏این است که اگر مسلمانان خواهان دینداری مستقل و آزادانه هستند باید در امور دنیوی‏‎ ‎‏سخت بکوشند و همواره این کوشش را با آخرت مرتبط بدانند. قداست، متشکل از یک‏‎ ‎‏زندگی منظم و ثابتی است که با ارزشهای الهی منطبق باشد، و رضایت خود را در رعایت‏‎ ‎‏وظایف خویش نسبت به خداوند و دیگر انسانها بیابد. ‏

‏بعد مهم دیگر میراث امام خمینی(س) جهانی تجربی، که وی سعی در ایجاد تحول در‏‎ ‎‏آن داشت، را می توان در حوزه روابط بین الملل دید. همانطور که از انتقاد امام خمینی(س) از‏‎ ‎‏نظم جهانی بین المللی آشکار شده، در میان ادیان جهان اسلام تنها جهان بینی منسجم و غیر‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 451
‏سکولار را که حائز اهمیت باشد ارائه می دهد، و در نتیجه تنها دید خارجی مهم درباره طرح‏‎ ‎‏نوین ‏‎–‎‏ سکولار نظم جهانی بین الملل از اوست. بخاطر حالت ضدیتی که در اسلام در برابر‏‎ ‎‏مؤسسات و نهادهای دینی مانند «کلیسا» ‏‎Church‎‏ وجود دارد، اسلام تنها دین ابراهیمی‏‎ ‎‏است که می تواند دید مهمی که بتواند شناخت ما را از خودمان در متن طرح مستقل نظم‏‎ ‎‏بین المللی عمومی عمیق نماید ارائه می دهد. به همین دلیل، اسلام را ایدئولوژی بنیادگرایان‏‎ ‎‏«پیش از دوره معاصر» ‏‎Premodern‎‏ تلقی کردن، بی توجهی به خصوصیات ذاتی این دین‏‎ ‎‏ابراهیمی است، و موجب از دست دادن فرصت برای رسیدن به تفاهم پیرامون درک اسلام‏‎ ‎‏از روابط بین انسانها و دریافت و تشخیص سکولار و عمدتاً غربی دربارۀ نظم بین الملل‏‎ ‎‏عمومی می گردد. ‏

‏در تحلیل نهایی باید گفت، بدون مطالعۀ کامل آراء امام خمینی(س) در باب رهبری دینی‏‎ ‎‏که نظم بین الملل عمومی را به لرزه انداخته، دریافت اینکه چرا در تعیین صلاح جامعۀ‏‎ ‎‏جهانی و در تلاش برای حفظ اعتماد به توان انسان در استقرار صلح و عدل، از میان کل ادیان‏‎ ‎‏جهانی، اسلام فقط به مصاف با برتری جوئیهای نظام سکولار عمومی بین المللی بپا خاسته‏‎ ‎‏ناممکن است. بعلاوه، اگر به اعتماد به نفسی که امام در جهت رهایی و خوداتکایی در امت‏‎ ‎‏پدید آورده توجه خاص نداشته باشیم. درک اینکه چرا اسلام به عنوان تهدیدی علیه منابع‏‎ ‎‏اقتصادی و سیاسی غرب، و به جای کمونیسم، تلقی می گردد، امکان ندارد. ‏

‏امام خمینی(س) در مبحث حکومت اسلامی می فرمایند که ما باید به ماوراء و زندگیهای خود‏‎ ‎‏فکر کنیم. نباید در این فکر باشیم که در آینده مردم چقدر در رفاه خواهند بود، بلکه  باید به‏‎ ‎‏این اندیشه کنیم که مردم چگونه مردمی خواهند بود. ما درصدد تأمین رفاه مادی آنها‏‎ ‎‏نیستیم، بلکه خواهان فراهم نمودن آن شرایطی هستیم که انسانها را به سوی شأن و شرافت‏‎ ‎‏انسانی سوق می دهد. از اینرو، ولایت تلاشی مستمر در جهت دستیابی به نظمی است که‏‎ ‎‏نظام الهی را در زمین مستقر می سازد. فرزندان ما، ما را در برابر تاریخ مسئول خواهند‏‎ ‎‏شمرد، نه به جهت تشکیلات سیاسی ‏‎–‎‏ اقتصادی که برای ایشان به ارث می گذاریم، بلکه‏‎ ‎‏بخاطر مسیری که برگزیده ایم و برای تفحص آنها باقی می گذاریم تا خود راه آینده خویشتن‏‎ ‎‏را جستجو کنند. ‏

‏در جمع بندی عرایض خود باید بگویم الگویی که امام خمینی(س) برای امت در‏‎ ‎‏پاسخگویی دینی فعالانه به تصویر کشید، بر عهدۀ فرد فرد مسلمانان مسئولیتی عظیم نهاد، تا‏‎ ‎‏در دنیا به شهروندانی مسئول مبدل شوند و ارزشهای اخلاقی و معنوی را که تضمین کنندۀ‏‎ ‎‏مفهوم حقیقی آزادی و شرافت برای تمامی انسانها هستند، گسترش دهند. ‏

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 452