مبادی و اصول احیای دین بر مبنای اندیشۀ امام خمینی (س)

مبادی و اصول احیای دین بر مبنای اندیشۀ امام خمینی(س)

عماد بزی  استرالیا 

ترجمه: محمد رامین خوش لسان[1]

‏موضوع احیای دین در نزد ادیان، به ویژه اسلام (به خاطر محتوای جامع پیام آن)، از‏‎ ‎‏اهمیت زیادی برخوردار است. ‏

‏با دور شدن تدریجی جامعه از دوره ای که وحی الهی در آن نازل شده بود، مفاهیم و‏‎ ‎‏فعالیتهای بدیعی، عمدتاً از طریق رهبران آن روز، به جامعه مسلمانان راه یافت که هدف‏‎ ‎‏بیشتر آنها، دگرگون ساختن پیام اولیه و نگرش ناب اسلام بود. لازم به گفتن نیست که قدرتها‏‎ ‎‏از طریق جمعی از روحانیون درباری که با جان و دل اینگونه بدعتها را تأیید می کردند، در پی‏‎ ‎‏کسب مشروعیت برای چنین افکار و رفتارهایی بودند. ‏

‏خطرناکترین و مهمترین این مفاهیم و نگرشهای جدید، آنهایی بود که حوزه های مربوط‏‎ ‎‏به طبیعت، اقتدار سیاسی و عدالت اجتماعی را در بر می گرفت و در پی آن بود تا اهداف‏‎ ‎‏زیربنایی جهان بینی اسلامی را (نظیر مباحث تقدیر و جبر، و نقش اسلام در جهان) دگرگون‏‎ ‎‏سازد. ‏

‏یکی دیگر از عواملی که موجب ورود افکار و اندیشه های جدید به حوزه اسلام شد،‏‎ ‎‏آشنایی مسلمانان با ملتهای دیگر بود. به این معنا که مسلمانان در اثر تماس با ملل دیگر که‏‎ ‎‏در پی تسخیر چندین امپراتوری رخ داد، با فرهنگ و میراث علمی آنان آشنا شدند ‏‎–‎‏ که برخی‏‎ ‎‏از آنها (مانند یونانیان) سهم عمده ای در سیر اندیشه انسانی ایفا کرده اند ‏‎–‎‏ و از علوم و‏‎ ‎‏جریانات ذهنی فرهنگهای دیگر بهره جستند، اما اینکه میزان تأثیرپذیری از این اشکال‏‎ ‎‏علمی جدید در چارچوب مفاهیم اسلامی، تا چه حد بوده است، جای بحث دارد. ‏

‏شاید نزاع اصلی بر سر تفوق و نقش منطق در جهت فهم متون مقدس باشد. این حالت‏‎ ‎‏سر در گمی، به تشکیل مذاهب مختلف مخالف یکدیگر انجامید و در تحریف اندیشه‏‎ ‎‏اسلامی ناب مؤثر واقع شد. اگر به این عامل، نقش بازدارندۀ سلسله های رقیب را که به نام‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 437
‏اسلام حکومت می کردند نیز بیفزاییم، به عمق ضعف و تفرقه جهان اسلام بیشتر پی خواهیم‏‎ ‎‏برد. ‏

‏این وضعیت در اوایل قرن نوزدهم با استیلای تدریجی بیگانگان (غرب) بر جهان اسلام‏‎ ‎‏به نقطه بحرانی خود رسید. زیرا مسلمانان ناچار شدند، علاوه بر شرمندگی ناشی از اشغال‏‎ ‎‏سرزمینشان توسط کافران، غارت منابع اقتصادی بی پایان و وابستگی سیاسی را نیز تحمل‏‎ ‎‏کنند. ‏

‏از نتایج هولناک این تهاجم که به تقسیم شدن جهان اسلام در طول مرزهای ملی انجامید،‏‎ ‎‏تقویت تمایلات فرقه ای و ملی گرایی میان مسلمانان بود که به قمیت از دست رفتن روحیه‏‎ ‎‏برادری اسلامی و وحدت تمام شد. ‏

‏در ضمن الهام گرفتن دست کم سه نسل از نخبگان جوانان مسلمان از آموزش و‏‎ ‎‏جهان بینی غربی، به این نتیجه منجر شد که نخبگان فرهنگی پنداشتند، اسلام با دورۀ معاصر‏‎ ‎‏سنخیت ندارد و مانع اصلی بر سر راه استقلال، توسعه و پیشرفت جامعه است و فقط‏‎ ‎‏می تواند در جهت امور اخلاقی و معنوی اثر مثبت داشته باشد. بنابراین بیشتر این نخبگان،‏‎ ‎‏کلید توسعه و حتی نجات جامعه را در اتخاذ علوم، ارزشها و فلسفۀ انسانی غربی دیدند. ‏

‏بسیاری از بخشهای حوزه های علمیه اسلامی اصیل نیز از اینگونه بدنامیها که توسط‏‎ ‎‏استعمارگران گسترش یافته بود، صدمه دید. البته استعمار در مراحل بعدی پا را فراتر نهاد و‏‎ ‎‏شعار جدایی اسلام از سیاست و امور حکومتی را مطرح ساخت و به آن دسته از علمای دینی‏‎ ‎‏که در امور سیاسی دخالت می کردند، با دیدۀ مخالفت نگریست، زیرا به تصور آنها اینگونه‏‎ ‎‏فعالیتها، خلوص ایمان و شأن علمای دینی را از بین می برد. ‏

‏بدیهی است علمای صادق اسلام، که دارای نفوذ کلام بودند و از توطئه های‏‎ ‎‏استعمارگران و جنبه های مختلف آن آگاهی کامل داشتند، وظیفۀ خود را در برابر این‏‎ ‎‏مشکلات، بیدارسازی جهان اسلام، تشویق و ترغیب مسلمانان به بازگرداندن شأن و‏‎ ‎‏استقلال از دست رفته و تصرف جایگاه به حق خویش در میان ملل دیگر، به عنوان سفیران‏‎ ‎‏پیام خداوند به جهانیان، می دانستند. ‏

‏سید جمال الدین اسدآبادی، پیشتاز این گروه از افراد و پیشرو احیای اسلام و پدر مبارزه‏‎ ‎‏با امپریالیسم در شرق بود. جنبش او سه هدف عمده دربرداشت که عبارت بود از: بازنگری‏‎ ‎‏برخی مفاهیم کلیدی اندیشۀ اسلامی که پیش از آن به خاطر تعبیرهای غلط موجب ابهام،‏‎ ‎‏رکود و ناراحتی شده بود؛ مقاومت در برابر نیروهای استعماری، به ویژه بریتانیا ‏‎–‎‏ شیطان‏‎ ‎‏بزرگ آن زمان ‏‎–‎‏ و فراخوان اتحاد اسلامی. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 438
‏بعدها بسیاری از مصلحان و رهبران جنبشهای احیاگری اسلامی، از الگویی که اسدآبادی‏‎ ‎‏بنا نهاد و جریان های فکری که به راه انداخت، بسیار بهره مند شدند. از جمله این افراد‏‎ ‎‏می توان از شیخ محمد عبده ‏‎–‎‏ شاگرد اسدآبادی ‏‎–‎‏ که معتقد بود در پی فعالیت سیاسی،‏‎ ‎‏گذراندن یک دورۀ مفصل تعلیماتی لازم است، و محمد اقبال، که هدف اصلی اش بازسازی‏‎ ‎‏اندیشۀ اسلامی بود، می توان نام برد. ‏

‏این احیاگران و نیز دیگرانی که از آنها در اینجا نامی برده نشده است، هر کدام به خاطر‏‎ ‎‏عوامل زیادی توفیق نسبی یافتند که بحث دربارۀ آنها از حوصله این مقاله خارج است. لکن‏‎ ‎‏به همین مقدار بسنده می کنیم که چون پیام اسلام از جامعیت لازم برخوردار است  و همه‏‎ ‎‏جوانب زندگانی انسان را در بر می گیرد و نیز از آنجا که اسلام، کلیتی پویاست که بین اجزای‏‎ ‎‏آن رابطه تأثیر و تأثر متقابل وجود دارد، هر حرکت احیاگری که خواهان ماندگاری و توفیق در‏‎ ‎‏رسیدن به اهداف خود باشد، می باید برنامه ای کامل و نگرشی در خور جامعیت پیام ناب‏‎ ‎‏ارائه دهد. ‏

‏عظیم ترین و موفق ترین احیاگر مسلمان دوره معاصر بی شک امام خمینی(س) است، که‏‎ ‎‏با اعلان دوره ای جدید، مسیر تاریخ را تغییر داد و با فرستادن نیروهای جدید به میدان‏‎ ‎‏انقلاب، تغییرات عمیقی پدید آورد که عمق آن را نسلهای آینده بهتر درک خواهند کرد. ‏

‏از اینرو، محققان و دانشمندان اسلامی باید جنبش احیاگری این عالِم الهی را که اکنون‏‎ ‎‏حیات جهان اسلام مدیون تلاشهای اوست، به دقت بررسی کنند تا مسلمانان امروز و‏‎ ‎‏نسلهای آینده بیشترین بهره را از آن ببرند. ‏

‏این جنبش، برخی اصول و ویژگیهای خاص داشته است که همگی به خاطر طبیعت‏‎ ‎‏جامع آن به یکدیگر وابسته اند. این اصول عبارتند از: جدا نبودن دین از سیاست، گسترش‏‎ ‎‏بعد عرفانی اسلام، حاکمیت اصل نه شرقی و نه غربی، و فراخوان اتحاد اسلامی. ‏

‏ ‏

1) جدا نبودن دین از سیاست 

‏یکی از ویژگیهای خاص جنبش احیاگری امام خمینی(س)، ارتباط دین و سیاست است.‏‎ ‎‏از آنجا که اسلام، دین خدا و راهی است که او برای انسانها برگزیده است، در خصوص همه‏‎ ‎‏جنبه های زندگانی، اعم از مادی یا معنوی (از قبیل مسائل اخلاقی، اقتصادی و حکومتی)،‏‎ ‎‏دستوراتی صادر کرده است. امام خمینی(س) در مباحث خویش بر این نکته تأکید می کند که‏‎ ‎‏شخص پیامبر (ص) با تأسیس چنین حکومتی، بر توزیع عدالت، مدیریت کرد و ریاست امور‏‎ ‎‏نظامی را بر عهده گرفت. ضمن اینکه ضرورت استقرار چنین حکومتی به دوره پیامبر‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 439
‏محدود نمی شود، زیرا اسلام به هر زمان و مکانی قابل تعمیم است و این باور مشترک همۀ‏‎ ‎‏مسلمانان است. به علاوه، پیامبر ریاست جامعه مسلمانان را بعد از خویش به امام علی(ع)‏‎ ‎‏سپرد تا همان راه ادامه یابد و ایشان نیز به امامان بعد از خود سپرد. در زمان غیبت نیز، این‏‎ ‎‏وظیفه بر عهدۀ علمایی است که به متون مقدس آگاهند و قادرند احکام اسلامی را با تحقیق و‏‎ ‎‏تفحص در قرآن و سنت استنباط کنند. این عده با تقوا و عدالت و آگاهی از مسائل دنیای‏‎ ‎‏امروز، مکلفند حکومت اسلامی را بنا نهند. این چیزی است که در جهان، از آن به نام ولایت‏‎ ‎‏فقیه یاد می شود و باید آن را بزرگترین کمک امام خمینی(س) به جنبش اسلامی و اندیشه‏‎ ‎‏سیاسی معاصر دانست. متفکران مسلمان و رهبران جنبشهای اسلامی متعدد، در آینده از‏‎ ‎‏الگویی که امام خمینی(س) تبیین  کرد و حکومتی اسلامی که بنا نهاد، تقلید خواهند کرد و‏‎ ‎‏سود خواهند برد. ‏

‏استقرار حکومت اسلامی که امام خمینی(س) از آن به عنوان تحقق رویاهای پیامبران‏‎ ‎‏تلقی می کرد، حادثه ای تاریخی با ابعادی عظیم بود. این حادثه با تقاضای عمده توده های‏‎ ‎‏مسلمانان سراسر جهان، در به اجرا در آمدن  احکام اسلامی در تمامی شئون زندگی، موجب‏‎ ‎‏تغییر شکل اجتماعی و سیاسی خاورمیانه، جنوب آسیا و بسیاری از دیگر نقاط جهان ایجاد‏‎ ‎‏امیدی تازه در دل مستضعفان سراسر عالم، تسریع حرکتهای عدالتخواهانه در امریکای‏‎ ‎‏لاتین و افریقا به رهبری کشیشان مسیحی، احیای الهیات آزادیبخش، تحقق همه جانبه احکام‏‎ ‎‏اسلامی و تجلی حقیقی این اعمال شد. همچنین نماز، صدقات، امر به معروف و نهی از‏‎ ‎‏منکر، و حج معنایی نو یافت و آیه شریفه قران مجید ‏«الذین مکناهم فی الارض اقاموا‎ ‎الصلاة» ‏به معنای واقعی ظاهر شد. ‏

‏در ضمن ولایت فقیه بین دو مذهب بزرگ اسلام، در خصوص قدرت سیاسی، سازگاری‏‎ ‎‏ایجاد کرد و در نتیجه به روند ایجاد وحدت اسلامی سرعت بخشید. به این ترتیب ولایت‏‎ ‎‏فقیه همه مسلمانان را در یک سکو قرار داد و آنان را به دخالت در تعیین سرنوشت سیاسی‏‎ ‎‏خود و زندگی کردن بر مبنای احکام و دستورات الهی علاقه مند ساخت. آیه شریفه ‏«قل انما‎ ‎اعظکم بواحدة ان تقوموا... مثنی و فرادی»،‏ معرف کل حرکت و در واقع زندگانی امام‏‎ ‎‏خمینی(س) است. دانستن این نکته که امام در نخستین بیانیه سیاسی خود، در اوایل دهه‏‎ ‎‏1940، هدف خویش را با این آیه شریفه آغاز کرد، بسیار آموزنده است. قیام برای خدا،‏‎ ‎‏عبادت شریفی است که امام در موارد متعدد در توصیف مأموریت پیامبران و امامان پس از‏‎ ‎‏ایشان، از آن استفاده کرده است. جالب اینکه این همان ویژگی است که ایشان به حرکت‏‎ ‎‏مردم ایران که به انقلاب اسلامی انجامید، نسبت داده شده است. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 440
‏اسلام دارای ابعاد عرفانی و معنوی وسیعی است که هر فرد می تواند به تناسب توانایی و‏‎ ‎‏انگیزه ای که دارد از آن سود برده، آن را ارتقا دهد. به اعتقاد امام، برخورداری از این دو بعد‏‎ ‎‏برای علمای دین و روشنفکران (به ویژه علمای دین)، که مسؤولیت رهبری جامعه و هدایت‏‎ ‎‏تلاشهای مردم به سوی اهداف الهی را بر عهده دارند، خیلی مهم است. ایشان همواره با‏‎ ‎‏تأکید بر تهذیب معنوی در کنار تحصیل علم، تهذیب معنوی را بر تحصیل علم، مقدم‏‎ ‎‏می دانست و در سخنرانیها و اظهاراتش، از افرادی یاد می کرد که به رغم پشت سر گذاشتن‏‎ ‎‏مدارج متعدد در علوم دینی، تنها به علت نداشتن خلوص نیت و درک حقیقی از توحید،‏‎ ‎‏ضربات سهمگینی بر پیکر اسلام وارد کرده اند. دیدگاه ایشان بیانگر این آیه شریفه قرآن‏‎ ‎‏مجید دربارۀ علما و تقوای آنان است: ‏«انما یخشی الله من عباده العلماء» ‏این آیه به علمایی‏‎ ‎‏اشاره می کند که از مرحله علم عقلی یا فقهی، فراتر رفته و به درجه یقین رسیده اند. امام نیز‏‎ ‎‏در یکی از سخنان خود، این مطلب را با زیبایی تمام بیان کرده است: تا زمانی که شخص «با‏‎ ‎‏قلم عقل بر صفحه دل به بیان لا اله الا الله نپردازد»، مؤمن حقیقی نخواهد بود. ‏

‏بعضی از سخنان امام بیانگر رنجش و ناراحتی ایشان از علمایی است که جنبش وی را به‏‎ ‎‏مسخره می گرفتند و دربارۀ مشروعیت حکومت اسلامی شبهه ایجاد می کردند: «مارهایی،‏‎ ‎‏که در حوزه های دینی هستند، چنان پلیدند که «رشته های قلب پدر پیر شما را پاره می کنند». ‏

‏امام همچنین از روشنفکرانی که فقط به علایق حیوانی می پرداختند و علم حقیقی و‏‎ ‎‏خلوص لازم را نداشتند و به حاکمان مستبد و حامیان خارجی آنها خدمت می کردند و در‏‎ ‎‏نتیجه بر پیکر اسلام ضربه می زدند، شکایت می کرد. ‏

‏امام خمینی(س) موجی از روحانیت را در جهان اسلام آغاز کرد که می توان آن را اساس و‏‎ ‎‏ستون ایثارگریهای ملت ایران و جوانان مسلمان سراسر جهان دانست. این حالت روحانی که‏‎ ‎‏با مطالعۀ متعهدانه قرآن و علاقه وافر به دعا و بسیاری از تمرینهای معنوی دیگر آغاز شد و‏‎ ‎‏شدت یافت، مسلمانان را هر چه بیشتر به عالم غیبت متصل کرد و به تلاش در راه اسلام و‏‎ ‎‏ایثار در راه خداوند، چهره ای خوشایندتر بخشید. این پدیدۀ جدید که میان مسلمانان، به‏‎ ‎‏ویژه جوانان، رقابتی سالم در جهت رسیدن به اهداف اسلام پدید آورد (تا جایی که آنها به‏‎ ‎‏راحتی جان خود را نیز ایثار می کردند)، جهانیان را به شگفتی واداشت. ‏

‏سعادتمندی مسلمانان بیشتر از آن روست که آثار متعدد عرفانی و اخلاقی به جا مانده از‏‎ ‎‏امام، چراغ راه و راهنمای جویندگان حقیقت و افرادی است که افتخار پیمودن راه عرفانی را‏‎ ‎‏دارند. در همه آثار امام، از «جهاد اکبر» گرفته تا اثر جامع و دقیق «چهل حدیث» و اثر بسیار‏‎ ‎‏تخصصی «مصباح الهدایه» که تنها برای متخصصان این رشته قابل استفاده است، روحی‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 441
‏احساس می شود که همه «طریقت»ها را پیموده و به اوج توحید دست یافته و مشتاق «گرفتن‏‎ ‎‏دست مردم» و «رساندن» آنها به وادی آرامش است. ‏

‏بیانات و خطبه های سیاسی امام، از این جهت که سرشار از موضوعات و تصورات‏‎ ‎‏عرفانی و روحانی است و بر اعماق وجود فرد تأثیر می گذارد و در مردم شور فعالیت سیاسی‏‎ ‎‏و ایثار به وجود می آورد، پدیده ای بی نظیر و یگانه در تاریخ اندیشه سیاسی معاصر است. ‏

‏نویسنده این مقاله معتقد است، با عنایت به چالشهای بزرگ و حوادث پر آشوبی که در‏‎ ‎‏روند جمهوری اسلامی پیش آمده است، هیچ رهبری چه دینی و چه غیر دینی، و نیز بدون‏‎ ‎‏توجه به میزان برخورداری او از علم و درایت، توانایی رویارویی با چنین چالشهایی را‏‎ ‎‏نخواهد داشت، مگر آنکه همچون امام عمیقاً در عالم خالص و ناب عرفان غرق باشد. ‏

‏این «پیر» جماران بود که توانست شاه را شکست دهد و در برابر ابرقدرتها بایستد و در‏‎ ‎‏موارد متعدد آنها را حقیر کند و در برابر آثار فلج کننده جنگ تحمیلی و فتنه خونین سازمان‏‎ ‎‏منافقان، بردباری نشان دهد و سرانجام پس از هشت سال مخالفت آشکار با آتش بس، آن را‏‎ ‎‏به خاطر حفظ مصالح اسلام بپذیرد. وی نمونه بارز عاشقی بود که «مست» از شراب شوق‏‎ ‎‏الهی است. ‏

‏ ‏

2) اصل نه شرقی نه غربی

‏علت شکست بسیاری از احیاگران و جنبشهای آزادیبخش در جهان اسلام، اصیل نبودن‏‎ ‎‏آنهاست. به این معنا که این جنبشها یا مفاهیم و راهبردهای خویش را از منابع غیر اسلامی‏‎ ‎‏اقتباس می کردند یا برخی افکار اسلامی را با ایدئولوژیهای بیگانه که با مقتضیات زمان‏‎ ‎‏متناسب بود، درهم می آمیختند. با توجه به اینکه در دهه های نخست قرن بیستم، به ویژه در‏‎ ‎‏جهان عرب، شرط لازم جهت دستیابی به استقلال و توسعه، جدایی کامل از سنت و پذیرش‏‎ ‎‏جهان بینی انسان مدارانه بود، نوعی «سوسیالیسم اسلامی» در دهه های پنجاه و شصت‏‎ ‎‏عمومیت یافت. در آن زمان سوسیالیسم به عنوان راه کاری مناسب برای حل مشکلات جهان‏‎ ‎‏اسلام بسیار جالب و عملی به نظر می رسید و برخی فعالان سیاسی مسلمان که درک عمیقی‏‎ ‎‏از جهان بینی اسلامی نداشتند و بیعت آنان با رسالت اسلام شبهه انگیز بود، خواستار اخذ‏‎ ‎‏مفاهیم و ایده آلهای سوسیالیستی و متحول کردن دکترین های اسلامی با کمک گرفتن از آنها‏‎ ‎‏شدند، گویی دین، مقوله ای ساکن و منفعل است. برخی از آنها که عمیقتر می اندیشیدند و‏‎ ‎‏حس کمتری در برابر این ایده آلها و آرمانهای سوسیالیستی داشتند، خواهان آن بودند تا با‏‎ ‎‏ایجاد پیوند با مجموعۀ اندیشه ها، به نوعی مشروعیت دست یابند و وجهۀ مناسبی برای‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 442
‏خود کسب کنند. البته تلاشهای آنان چندان هم بی حاصل نبود و زیانی که از جانب آنها متوجه‏‎ ‎‏اسلام شد، بیش از سودی بود که رساندند، زیرا موجب تحریف اصول اسلام ناب شدند و‏‎ ‎‏بسیاری از جوانان را به بیراهه راندند. ‏

‏امروز همان داستان با الهام از دموکراسی، که اکنون در سطح جهان بسیار پر جاذبه به نظر‏‎ ‎‏می رسد، تکرار شده است و بسیاری از فعالان سیاسی مسلمان که به مصیبت برادران قبلی‏‎ ‎‏خویش گرفتار آمده اند، در نشان دادن مردمی بودن اسلام و اثبات گرایی طبیعت آن، به تلاطم‏‎ ‎‏افتاده اند. ‏

‏با وجودی که هیچ شکی در آزادمنشی اسلام و احترام و اهمیت این دین به آرای عمومی‏‎ ‎‏وجود ندارد، لکن اسلام بر جهان بینی و نظام ارزشی کاملاً متفاوتی بنا شده است و تلاش‏‎ ‎‏برای یافتن شباهت میان اسلام و دمکراسی، نخستین گام در جهت انحراف کامل از اسلام و‏‎ ‎‏در نتیجه منتهی شدن به شکست است. ‏

‏امام خمینی(س) همواره بر اصل «نه شرقی و نه غربی» و یگانه بودن جهان بینی اسلام و‏‎ ‎‏شیوه مبارزۀ آن تأکید می کرد و به همین خاطر، درست در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏ناچار شد قدم پیش بگذارد و موضع گروهی از افراد سیاسی تحصیل کردۀ غرب را که‏‎ ‎‏گرایشهای آزادیخواهانه داشتند و معتقد بودند حکومت اسلامی باید جمهوری دمکراتیک‏‎ ‎‏اسلامی خوانده شود، فرو نشاند. ایشان با بینش کامل و قاطعیتی که مخصوص ایشان بود، در‏‎ ‎‏برابر این امر ایستاد، زیرا کسب مشروعیت از منبع غیر اسلامی را به معنای گشوده شدن در‏‎ ‎‏به روی طیف نامحدودی از انحرافها، سیاستها و اقدامهای غلط می دانست. ‏

‏امام اگر چه به شدت مقابل ایدئولوژی کمونیستی شرق و ایدئولوژی غرب ایستاد، لکن‏‎ ‎‏همواره امریکا را که در أس فرهنگ غرب قرار داد، دشمن و منظور اصلی مبارزات خود‏‎ ‎‏قلمداد کرد و از این رو به او لقب «شیطان بزرگ» داد. با اندکی توجه می توان دریافت که‏‎ ‎‏ارزیابی امام دربارۀ میزان خطرآفرینی این دو ایدئولوژی کاملاً صحت دارد و گواه راستین‏‎ ‎‏این مدعا، فرو ریختن ایدئولوژی کمونیستی در برابر بعضی چالشهای تحمیل شده از سوی‏‎ ‎‏فرهنگ غربی، حرکت اسلامی و اصول معیوب موجود در خود این ایدئولوژی است. ‏

‏خطر فرهنگ غربی برای فرهنگهای غیر غربی ناشی از چند ویژگی جذاب این فرهنگ‏‎ ‎‏است که عبارتند از: دمکراسی و حقوق بشر، آزادی و شیوۀ زندگی امریکا، و وفور اقتصادی.‏‎ ‎‏گرچه فرهنگهای غیر غربی در رویارویی با چالشهای بزرگ ناشی از این ویژگیها، به میراث و‏‎ ‎‏ارزشهای بومی خود پناه می برند، اما نکته مهم این است که اگر این ارزشها و این میراث بر‏‎ ‎‏مبنای اصل «توحید» بنا نشده باشد، فرهنگ بنا شده بر آن نیز دیر یا زود سقوط می کند (نظیر‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 443
‏همان چیزی که اکنون در چین به وقوع پیوست و نتایج کامل آن در یکی دو دهۀ آینده‏‎ ‎‏آشکار خواهد شد). ‏

‏انتخاب نام «شیطان بزرگ» برای امریکا ناشی از فهم دقیق و عمیق امام از قرآن مجید و‏‎ ‎‏سیاست جهان معاصر است. زیرا امریکا نیز همانند شیطان، برای تحت تأثیر قرار دادن‏‎ ‎‏مسلمانان، آشکارا به ارائۀ یک نظام فکری کاملاً متضاد با نظام مکتبی اسلام نمی پردازد،‏‎ ‎‏بلکه به شکل غیر مستقیم و از طریق ایجاد تصویر و تقاضا، آنها را به پیروی از احساسات،‏‎ ‎‏هوا و هوس و خود محوری وامی دارد. از اینرو تا زمانی که مسلمانان از هوسهای خویش‏‎ ‎‏پیروی می‏‏ ‏‏کنند، روابط نامشروع دارند، و به ثروت و رفاه می اندیشند، به نماز و روزه اهمیتی‏‎ ‎‏نمی دهند، زیرا در چنین شرایطی، فرد اراده و شرافت خویش را از دست می دهد و به‏‎ ‎‏راحتی در خدمت منافع و طرحهای استبدادی قرار می گیرد. و لذا نماز و روزه و سایر‏‎ ‎‏واجبات اسلامی نیز از معنا و محتوای واقعی خود دور می شوند. ‏

‏در این مفهوم است که امریکا، ذات شیطان بزرگ را می یابد و نقش او را ایفا می کند.‏‎ ‎‏بنابراین، به اعتقاد امام مقابله با امریکا باید درهمه شئون و ابعاد سیاسی، اقتصادی و به ویژه‏‎ ‎‏فرهنگی و معنوی صورت گیرد. فرهنگ ناب و نظام ارزش معنوی اسلام موجب می شود‏‎ ‎‏همه اشکالی که مخالف این نظام هستند، در نظام شیطانی بگنجند. خداوند می فرماید: «این‏‎ ‎‏نظام بر مؤمنانی که از فرهنگ اصیل اسلامی برخوردارند، هرگز اثر نخواهد داشت.» ‏

‏ ‏

3) فراخوان اتحاد اسلامی 

‏وحدت اسلامی آرزوی تمامی احیاگران مسلمان مخلص است، لکن به علت شرایط‏‎ ‎‏تاریخی اعم از سیاسی و اندیشه ای، جهان اسلام خرد شده است. از آنجا که اخیراً نیروهای‏‎ ‎‏امپریالیستی می کوشند آنچه در گذشته موجب پراکندگی مسلمانان شده بود، بزرگتر جلوه‏‎ ‎‏دهند، این امر مشکلات جدیدی را ایجاد کرده است. ‏

‏می توان ادعا کرد، در دوره های اخیر، هیچیک از احیاگران مسلمان به اندازه امام‏‎ ‎‏خمینی(س) به ایجاد وحدت اسلامی، اشتیاق و اعتقاد نداشته است. ‏

‏روشهایی که امام به منظور دستیابی به وحدت اتخاذ کرد، عبارت است از: آگاهی دادن به‏‎ ‎‏مسلمانان دربارۀ اینکه اختلافات میان آنها سطحی و جزیی است و قرآن مجید برای همه‏‎ ‎‏مقدس و خاتم بودن حضرت محمد(ص) بر همگان آشکار است، ایراد سخنرانی دربارۀ‏‎ ‎‏اهمیت رسیدن به وحدت و در واقع بازیافتن شرافت از دست رفته و شکست دادن‏‎ ‎‏استعمارگران و کسب استقلال واقعی (اهمیت این روش با توجه به محبوبیت جهانی ایشان و‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 444
‏تعداد کثیر مخاطبانشان در سراسر جهان، بیشتر درک می شود) ؛ ایجاد جوی برادرانه به‏‎ ‎‏منظور بحث و تبادل نظر میان علمای مسلمان شیعی و سنی (به همین علت از بعد از پیروزی‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی، هنگام برگزاری همایشهای اسلامی، جنب و جوش زیادی در میان‏‎ ‎‏مسلمانان سراسر جهان اسلام و بسیاری از کشورهایی که در آنها مسلمانان در اقلیت هستند،‏‎ ‎‏مشاهده می شود، زیرا تأکید عمده در اغلب آنها، بر ایجاد وحدت اسلامی و برادری و تلاش‏‎ ‎‏در جهت یافتن شأن و افتخار از دست رفته است) ؛ آشنا ساختن مسلمانان به معنای حقیقی و‏‎ ‎‏اولیه اشکال مختلف عبادت های اسلامی، به ویژه نماز جمعه و حج (زیرا این دو عبادت‏‎ ‎‏اسلامی، عرصه گفتگو و بحث میان مسلمانان جهان دربارۀ مشکلات و مسائلی است که به‏‎ ‎‏آن دچارند). اعلامیه سالانه امام در ایام حج ‏‎–‎‏ این بزرگترین اجتماع مسلمانان جهان ‏‎–‎‎ ‎‏خلاصه ای از وضعیت جاری حرکت اسلامی و بیانیه ای سیاسی بود که از طریق آن‏‎ ‎‏مسؤولیتها و وظایف روشن می شد. راهپیمایی برائت از مشرکان، که تا همین اواخر در مکه‏‎ ‎‏برگزار می شد و تعداد زایران جهان شرکت کننده در آن پیوسته افزایش می یافت، نمادی از‏‎ ‎‏وحدت مسلمانان و اختیار راهی نو و مستقل در عرصۀ فعالیتهای سیاسی در سطح جهان‏‎ ‎‏بود) ؛ استحکام بخشیدن به وحدت اسلامی از طریق متمرکز ساختن مسلمانان جهان حول‏‎ ‎‏محور موضوعات مهمی که در جهان اسلام مطرح است (نظیر مسأله فلسطین، افعانستان و‏‎ ‎‏لبنان). ‏

‏قویترین انگیزه برای وحدت اسلامی در جهان اسلام در دوران معاصر، حضور مسلمانان‏‎ ‎‏در عرصه های سیاسی و جبهه های جنگ است (نظیر قضیه سلمان رشدی، که طی آن جهان‏‎ ‎‏شاهد تبلور حقیقی معنای امت بود). ‏

‏گرچه در سالهای اخیر وهابیان تا حدودی در ایجاد تفرقه و ابهام در اذهان مسلمانان مؤثر‏‎ ‎‏بوده اند، اما  خوشبختانه اصول اولیه اسلام بدون خدشه باقی مانده است و بسیاری از‏‎ ‎‏علمای آگاه در جهان اسلام، آماده و طالب ادامه دادن این راه هستند. ‏

‏در پایان ذکر این نکته ضروری است که امام ابتدا در کالبد مردم ایران و سپس در کالبد‏‎ ‎‏جهان اسلام حیاتی دوباره دمید. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 445

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 446

  • - این مقاله در همایش «امام خمینی و احیاء تفکر دینی» که در خرداد 1376 برگزار گردید، ارائه شد و از طریق مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی(س) در اختیار فصلنامه پژوهش قرار گرفت که بدین وسیله از مسؤولین و دست اندرکاران محترم آن مرکز قدردانی می شود.