امام خمینی (س) و بیداری مسلمین

امام خمینی(س) و بیداری مسلمین

محمد ابراهیم ـ سری لانکا 

ترجمه: محمد رامین خوش لسان

بسم الله الرحمن الرحیم 

‏برادر محترم رئیس، علمای محترم، برادران و خواهران عزیز دینی و عزیزترین فرزندانم. ‏

السلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏ ‏

‏ ‏

‏اول از ا... سبحان و تعالی و بعد از آن از برگزارکنندگان این سمینار که به من فرصت‏‎ ‎‏حضور در اینجا را داده اند تشکر می‏‏ ‏‏کنم. برای من لذتبخش و مغتنم است که در این روز‏‎ ‎‏پر اهمیت بمناسبت هشتمین سالگرد ارتحال آیت الله خمینی(س) در میان شما برادران و‏‎ ‎‏خواهران عزیز هستم. ‏

‏حضور در اینجا خاطراتی را نیز در من زنده می کند. انقلاب اسلامی تقریباً زمانی به وقوع‏‎ ‎‏پیوست که من در حال بررسی گرویدن به اسلام بودم. من در خانواده ای مسیحی متولد شده‏‎ ‎‏بودم و میان اقوام نزدیک من کشیشان ارشد مسیحی وجود داشتند. اما الحمدالله من بوسیلۀ‏‎ ‎‏قرآن مجید نور ایمان را دریافتم و نام خویش از «بچاس» به «ابراهیم» تغییر دادم این مصادف‏‎ ‎‏بود با زمانی که امام خمینی(س) رژیم منفور ضد اسلامی شاه را برانداخت. ‏

‏اما متأسفانه اولین تصورات من از انقلاب و رهبران منفی بوده زیرا رسانه ها، حتی در‏‎ ‎‏کشور من، تحت نفوذ غرب و آژانسهای صهیونیستی بودند و تصویر بسیار بدی از انقلاب و‏‎ ‎‏بالاخص امام خمینی(س) می ساختند. آنها روزنامه ها و رادیو و تلویزیون را مملو از‏‎ ‎‏گزارشهایی کرده بودند که بیانگر رجوع ایران به دوران تاریکی (قرون وسطی) و ممانعت‏‎ ‎‏امام از پیشرفت و توسعه بود. ‏

‏اما، الحمدالله مدتی بعد با برادران مؤسسۀ «الاسلام» آشنا و با حقایق انقلاب و رهبری‏‎ ‎‏امام خمینی(س) آگاه شدم. بتدریج رابطه نزدیکی با مؤسسۀ «الاسلام» پیدا کردم و اکنون‏‎ ‎‏مدیر بنیاد «الاسلام» هستم. این مسئله موجب شده دید عمیقتری به انقلاب اسلامی و‏‎ ‎‏رهبری حیاتبخش امام آیت الله روح الله خمینی پیدا کنم. ‏

‏صحبت درباره بنیانگذار جمهوری اسلامی، یا نگارش کتاب درباره او، روزها بطول‏‎ ‎‏خواهد کشید و کتابهای متعددی نیز خواهد شد. در حقیقت شرح تنها یک جنبه از اوصاف‏‎ ‎‏وی مستلزم روزها کار خواهد بود. بُعد عالم بودن ایشان، بعد فلسفه ایشان، عرفان و انقلابی‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 421
‏بودن ایشان و همچنین این بعد از ایشان که وی پیرو صادق پیامبر ما حضرت محمد(ص)‏‎ ‎‏بود. ایشان در خود همه خصوصیاتی را جمع کرده بود که یک شخصیت الهی را می سازد.‏‎ ‎‏تعجب ندارد که میلیونها مسلمان نه تنها در ایران بلکه  در کل جهان وی را رهبر و امام خود‏‎ ‎‏می دانند. ‏

‏هشت سال از ارتحال امام می گذرد امّا هیچکس منکر نیست که روح و اندیشۀ  امام‏‎ ‎‏خمینی(س) جاویدان مانده و اکنون زنده است و شخصیت منور ایشان نه تنها به مردم ایران‏‎ ‎‏بلکه  به همه مسلمانان جهان انگیزه می بخشد، همانطور که دو دهه پیش تحت رهبری ایشان‏‎ ‎‏یکی از قوی ترین رژیم های جهان که ابرقدرتهای شرق و غرب پشتیبان آن بودند به وسیله‏‎ ‎‏پرچم اسلام سقوط کرد. بنقل از دیوید هرست، روزنامه نگار بنام، با وقوع انقلاب آیت الله‏‎ ‎‏خمینی، روحانی 78 ساله سپیدمو، شخصی که اکثر دولتها شش ماه قبل اسم او را نشنیده‏‎ ‎‏بودند، توانسته کاری را که بظاهر غیرممکن بوده ممکن سازد. وی صرفاً شخصی نیست که‏‎ ‎‏شاه را پایین کشاند، بلکه کسی است که می توان ادعا کرد عامل بنیادی همه خیزشها و‏‎ ‎‏جنبشها گردیده و بزرگترین چالش مقابل نظم بین المللی موجود پس از جنگ عالمگیر دوم را‏‎ ‎‏موجب شده است. ‏

‏از تبعیدگاه خودش در نجف عراق و سپس از نوفل لوشاتو هیچ راهی برای برقراری‏‎ ‎‏ارتباط با مردم نداشت مگر از طریق نوارهای سخنرانی ایشان که بصورت پنهانی دست به‏‎ ‎‏دست می شد و تلفن به نمایندگان خود از راه دور، با این وجود، تخت طاووس و یکی از‏‎ ‎‏قویترین ارتشهای جهان در برابر طنین صدایش خرد گردید، همانند دیوارهای اریحا که‏‎ ‎‏مقابل صدای شیپور یوشع شکست... ‏

‏دیوید هرست اضافه می کند: «برای مسلمانان همه جا، این موضوع اهمیت خاص و عام‏‎ ‎‏دارد. آنها ناخواسته تحت تأثیر پافشاری ایشان در راه هدف، مبارزۀ شجاعانه ایشان علیه‏‎ ‎‏استبداد و زندگانی ساده ایشان چند گلیم، کاسه ای سوپ و پنج نوبت نماز ‏‎–‎‏ قرار می گیرند و‏‎ ‎‏آنها بیاد خصایص خوب خلفای صدر اسلام می افتند. نویسنده دیگری امام را اینطور‏‎ ‎‏توصیف می کند: «سبک رهبری وی چنان بود که اسلام خود، جهاد علیه جهان کفر را آغاز‏‎ ‎‏نمود، و این جهان تا تبدیل جهان و شکل گرفتن سرنوشت بشریت ادامه خواهد داشت.» ‏

‏امام خمینی(س) توانست جهان را تبدیل کند، بالاخص جهان اسلام را. وی علما را از‏‎ ‎‏خواب دینی و توده ها را از حقارت و نداشتن اعتماد بنفس خارج ساخت؛ مسلمانان ایران و‏‎ ‎‏جهان را شجاع و متکی به خود پرورانید. اجازه دهید به وضعیت ایران و جهان اسلام در‏‎ ‎‏زمانی که امام خمینی(س) مبارزات خود را آغاز نمود نگاه کنیم. در ایران رضا شاه پهلوی با‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 422
‏حمایت کامل غرب بویژه آمریکا حکومت می کرد. او بقدری به زور و قدرت خویش مغرور‏‎ ‎‏شده بود که خود را شاهنشاه می خواند و صراحتاً احکام اسلامی را مسخره می کرد. ‏

‏در واقع او و حامیانش هر چیزی را که غیر اسلامی بود توسعه می دادند ‏‎–‎‏ مشروب‏‎ ‎‏فروشی در همه جا بود، مکانهای شب نشینی زیاد شد، زنان را تشویق و مجبور به بی حجابی‏‎ ‎‏و تقلید از مدهای غربی می کردند. جای تعجب ندارد که ایران را مرکز گناه در خاورمیانه‏‎ ‎‏می دانستند. ضمناً ایران تحت استیلای شاه مقر توطئه هایی بود که بمنظور تضعیف دول‏‎ ‎‏مسلمان و ایجاد تفرقه میان ایشان طراحی شده بود. اینجا نه تنها پایگاه نیروهای آمریکایی‏‎ ‎‏بود، بلکه ارتباط قوی با اسرائیل، توطئه هایش و سرویسهای مخفی آن داشت. ‏

‏در جهان اسلام، خارج از ایران، وضعیت بسیار وخیم بود. در اکثر قریب به اتفاق کشورها‏‎ ‎‏همه «ایسم»ها غیر از اسلام وجود داشتند ‏‎–‎‏ کمونیسم، ناسیونالیسم، سکولاریسم، بعثیسم و‏‎ ‎‏غیره. رهبران این کشورها نه بر منبای شریعت و نه بر مبنای شورا حکومت می کردند. اگرچه‏‎ ‎‏نوع حکومتهای کشورهای اسلامی از برخی لحاظ با یکدیگر تفاوت داشتند لکن از یک‏‎ ‎‏جنبه مشترک بودند و آن هدف انهدام اسلام به روشهای غربی و جایگزینی آن با باورها و‏‎ ‎‏اهداف غربی و ساخت غرب بود. همه آنها در حال سوق دادن کشورهایشان به دنباله رویی‏‎ ‎‏از غرب و تغییر قبلۀ خود بسوی کاخ سفید بودند. ‏

‏امام خمینی(س)، به منظور بیدار ساختن مسلمانان ابتدا در ایران و سپس در کل جهان،‏‎ ‎‏باید زنجیرهای گوناگون را پاره می کرد. هنگامی که در نجف بود، ایشان مجبور شد نزد‏‎ ‎‏شیعیان علیه باور وسعت گرفته جدایی دین از سیاست مبارزه کند. در واقع به نظر می رسید‏‎ ‎‏که این تفکر غالب در کل جهان اسلام بخاطر کنترل و نفوذ استعمار وجود داشته است ‏‎–‎‎ ‎‏اساساً اینکه اسلام و سیاست دو مقوله جداگانه هستند. ‏

‏در کتاب «ولایت فقیه» یا «حکومت اسلامی»، شامل سخنرانی های امام در مسجد شیخ‏‎ ‎‏انصاری نجف، امام خمینی(س) ضمن گوشزد کردن خطرات بزرگ امپریالیسم، صهیونیسم‏‎ ‎‏و رژیم های دیکتاتوری در کشورهای اسلامی، بشدت بر جو حاکم بر حوزه های علمیه‏‎ ‎‏نجف انتقاد کرد و گفت این محصول توطئه های امپریالیسم در چند دهه علیه علما بوده‏‎ ‎‏است. آگاهی اجتماعی و سیاسی در جوار الزام خدمت به جامعه بعنوان مسائل مغایر با روح‏‎ ‎‏اسلام تلقی می گردید. «نجفیان» در مقالاتش پیرامون امام خمینی(س) در کتاب «زندگانی و‏‎ ‎‏آثار امام خمینی(س)» مخالفتهایی را هنگامی که ایشان طریق حقیقی اسلام و جدا نبودن‏‎ ‎‏دین از سیاست در اسلام با آن روبرو می شد، پرداخته است. الحمد الله امام توانست نه تنها‏‎ ‎‏دشمنان اسلام را شکست دهد بلکه  آن بخش از علمایی را که اسلام را به مسجد و نماز‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 423
‏محدود می کردند نیز شکست داد. ‏

‏بخشهایی از این کتاب بسیار مهم نه تنها در ایران بلکه در همه جهان نفوذ عمیقی گذاشت‏‎ ‎‏و برای گشودن طریق استقلال معنوی مسلمانان کاملاً ضروری بود زیرا در زدودن‏‎ ‎‏تار عنکبوتهایی که در حوزه های روشنفکری و معنوی بوجود آمده بود لازم بود. بمنظور‏‎ ‎‏مجاب کردن مسلمانان بالاخص روشنفکران و نسل جوانتر، در منحرف شدن از مسیر‏‎ ‎‏اسلام، عوامل خارجی پیوسته خواهان جا انداختن این هستند که اسلام چیزی برای گفتن‏‎ ‎‏ندارد، و اسلام شامل چند حکم مربوط به حیض و نفاس می گردد و مطالعۀ مناسب برای‏‎ ‎‏روحانیون همین هاست. ‏

‏سنت و سیره پیامبر(ص) دال بر ضرورت ایجاد حکومت بوده است. بدواً باستناد تاریخ،‏‎ ‎‏وی خود به ایجاد حکومت پرداخت. وی مشغول ابلاغ احکام اسلام شد و مدیریت جامعه‏‎ ‎‏را بعهده گرفت. استاندارانی به نواحی مختلف گسیل داشت. قضاوت کرد و قاضی تعیین‏‎ ‎‏نمود، نماینده روانه کشورهای مختلف، رؤسای قبائل و شاهان نمود. صلح نامه هایی امضا‏‎ ‎‏کرد و مقام فرمانده لشگر را بعهده گرفت. کوتاه سخن اینکه همه وظایف یک حکومت را‏‎ ‎‏عهده دار گردید. بعد از آن جانشینی برای خود مطابق دستور الهی تعیین نمود همین نکته که‏‎ ‎‏خداوند قادر و تعالی به وسیله پیامبر(ص) انسانی را برای رهبری جامعه مسلمین بعد از وی‏‎ ‎‏تعیین می کند، دال بر ایناست که ضرورت ایجاد حکومت بعد از ارتحال پیامبر(ص) نیز به قوت‏‎ ‎‏خود باقیست. از طرفی، پیامبر با عمل تعیین جانشین، فرمان و حکم الهی را بر همه ابلاغ‏‎ ‎‏نمود که تلویحاً ضرورت ایجاد حکومت را می رساند. ‏

‏خود پیداست که ضرورت اجرای احکام که مستلزم تشکیل حکومت توسط پیامبر(ص)‏‎ ‎‏می گردید به آن زمان محدود نمی گشت. با رجوع به آیات شریفه می فهمیم که احکام‏‎ ‎‏اسلامی محدود به زمان و مکان نیستند و بطور ثابت و تا آخرالزمان غیر قابل تغییر هستند.‏‎ ‎‏این احکام مختص زمان پیامبر نبوده بلکه  به دوره بعد از ارتحال ایشان نیز مربوط است و‏‎ ‎‏احکام جزایی و مالیاتهای منظور شده در اسلام کماکان ادامه دارد و دفاع از کیان اسلامی به‏‎ ‎‏جای خود باقیست. ادعای اینکه قوانین اسلامی را می توان مسکوت گذارد یا به زمان یا‏‎ ‎‏مکان خاص محدود کرد با اصول مبنایی اسلام تناقض دارد. ‏

‏از آنجایی که عمل به قوانین بعد از ارتحال پیامبر(ص) نیز لازم است، و همیشه تا آخر نیز‏‎ ‎‏لازم خواهد بود، تشکیل حکومت و برقراری ارگانهای دولتی و اداری نیز ‏ ‏ضروری است.‏‎ ‎‏بدون تشکیل حکومت و ارگانهای اینچنین برای اطمینان از اجرای قوانین در چارچوب یک‏‎ ‎‏نظام عادل، هرج و مرج و آنارشی از بین نخواهد رفت و فساد اجتماعی و اخلاقی بروز‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 424
‏خواهد کرد. تنها برای جلوگیری از بروز آنارشی و بی نظمی و محافظت از جامعه در برابر‏‎ ‎‏فساد، تشکیل یک حکومت است و در نتیجه برقراری نظم در همه امور کشور. ‏

‏اگر مسلمانان به هیچ کاری غیر از نماز و راز و نیاز و ذکر نپردازند، امپریالیستها و دولتهای‏‎ ‎‏استعماری موافق با آنها با ما کاری نخواهند داشت. اگر می خواستیم بگوییم «بیایید بر اذان‏‎ ‎‏گفتن تکیه کنیم» و دعاها را صحیح بخوانیم، «بگذارید آنها هر چه می خواهند بدزدند‏‎ ‎‏خداوند آنها را مؤاخذه می کند! قدرت و وسیله متعلق به خداست، و انشاء الله در آخرت‏‎ ‎‏پاداش می گیریم.» اگر منطق ما چنین باشد آنها با ما کاری ندارند. ‏

‏در زمان اشغال عراق، یک افسر انگلیسی سؤال کرد: «آیا این اذان که از مسجد الان‏‎ ‎‏می شنوم برای سیاست انگلستان خطرناک است؟» وقتی به او پاسخ دادند که بی خطر است‏‎ ‎‏گفت: پس، بگذار هر چه می خواهند اذان بگویند!» ‏

‏اگر به سیاستهای امپریالیستها توجه نشود و اسلام را صرفاً به چند باب همیشگی محدود‏‎ ‎‏کنیم، امپریالیستها مزاحم نخواهند شد. هر چه می خواهی نماز بخوان آنها به نفت شما نظر‏‎ ‎‏دارند. برای چه خودشان را نگران نماز شما بکنند؟ آنها منابع ما را می خواهند و خواهان‏‎ ‎‏تبدیل کردن کشورهای ما به بازاری برای کالاهای خود هستند. ‏

‏به همین دلیل حکومتهای عرسک خیمه شب بازی دست نشانده آنها مانع از صنعتی‏‎ ‎‏شدن ما می شوند  و در عوض کارخانه های مونتاژ و صنایع وابسته به خارج را، راه‏‎ ‎‏می اندازند. آنها نمی خواهند ما انسان به معنای حقیقی کلمه باشیم زیرا از انسانهای حقیقی‏‎ ‎‏هراس دارند. حتی اگر فقط یک انسان حقیقی ظهور کند، آنها از او می ترسند زیرا بقیه از او‏‎ ‎‏دنباله روی می کنند  و فشاری ایجاد می گردد که می تواند بیان ظلم، استعمار و حکومتهای‏‎ ‎‏عروسکی را برچینند. برای همین هر موقع یک انسان حقیقی ظهور کرده او را کشته یا‏‎ ‎‏زندانی یا تبعید کرده و سعی نمودند با گفتن: «او یک آخوند سیاسی است» ! او را تخریب‏‎ ‎‏کنند. ‏

‏در حالیکه پیامبر(ص) خود یک فرد سیاسی بود. این تبلیغات شیطانی صرفاً توسط‏‎ ‎‏عوامل سیاسی امپریالیسم اعمال می گردد تا شما را از پرداختن به سیاست برحذر دارد، و‏‎ ‎‏مانع دخالت در امور جامعه و مبارزه علیه دولتهای توطئه گر و سیاستهای ضد ملی و ضد‏‎ ‎‏اسلامی آنها گردد. آنها می خواهند کار خودشان را بدون مانع انجام دهند. ‏

‏قابل ذکر است که امام به خبرنگار مشهور مصری محمد هیکل در ملاقات ایشان با او‏‎ ‎‏گفت (این گزارش در کتاب «بازگشت آیت الله» نوشته محمد هیکل آمده):‏

‏« این روزها، مشکلات مقابل یک حاکم ظاهراً از طیف مشکلاتی که رهبران 13 یا 14‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 425
‏قرن پیش داشتند گسترده شده و سپردن همه امور به فقها شاید از روی کم تجربگی آنها‏‎ ‎‏باشد. وقتی خمینی(س) را در پاریس دیدم پرسیدم که یک فقیه چطور می تواند مسائل و‏‎ ‎‏مشکلات اقتصاد یا فضا را حل کند. جواب ایشان بسیار زیرکانه بود. «سلطان خالد از فضا‏‎ ‎‏چه می داند؟» وی پرسید که این نظامیان که اکنون قدرت را در جهان عرب در دست گرفته اند‏‎ ‎‏از اقتصاد چی می دانند؟ یک فقیه حداقل قانون خدا را می داند، اما اینها نه قانون انسان را‏‎ ‎‏می دانند و نه قانون خدا را». ‏

‏«خمینی منتقدینی را که می گویند مردان دین باید از سیاست پرهیز کنند قبول ندارد. و‏‎ ‎‏می پرسد مگر محمد نبی (ص) از سیاست دوری کرد؟ اگر وی تنها پیامبر خدا بود، کتاب ا...‏‎ ‎‏قرآن مجید، را به انسانها می داد و ناپدید می شد. اما خداوند باو گفته بود که مبارزه کند. وی‏‎ ‎‏جامعه را بسیج کرد و در مقام قاضی آن درآمد. فرماندهی سپاه جنگی را عهده دار شد و‏‎ ‎‏سفیر گسیل نمود و عهدنامه بست. گفتن اینکه دین از دولت جداست حرف لغوی است.‏‎ ‎‏بگفته خمینی(س) امپریالیستها همین را می خواهند. آنها می خواهند ما را قانع کنند که دین‏‎ ‎‏صرفاً الهیات است. ایشان می گوید انگلیسها هنگام ورود به عراق طی جنگ جهانی اول،‏‎ ‎‏همه تجمع ها را منع کردند. بعد یک روزی یک نفر به فرمانده ارشد گزارش داد که یک نفر از‏‎ ‎‏مسجد فریاد می زند. فرمانده گفت: «اگر فقط فریاد می زند، بگذارید تا آخر دنیا فریاد بزند.‏‎ ‎‏توی مساجد بمانند و تا می خواهند از مناره ها فریاد بکشند.» ‏

‏هیکل اضافه می کند: «خمینی می گوید، هنگامی که مرا در 1963 دستگیر کرده بودند،‏‎ ‎‏در تهران یک نفر از دربار نزد من آمد و پرسید چرا در سیاست دخالت می کنم، او گفت:‏‎ ‎‏«سیاست همه اش پدر سوخته بازی، دروغ و نفاق است. آنرا بعهده ما بگذار.» ‏

‏خمینی جواب می دهد: «شاید این توصیف نوع سیاست آنها باشد، لکن سیاست‏‎ ‎‏اسلامی را شامل نمی شود.» ‏

‏من بر مبارزه امام علیه آنهایی که تلاش می کردند اسلام را از سیاست جدا کنند دقت‏‎ ‎‏کرده ام زیرا این یکی از بزرگترین موانع بیداری مسلمین جهان نه تنها بین مسلمین عادی بلکه‏‎ ‎‏حتی بین علما که این جدایی را بی سروصدا پذیرفته بودند. بدیهی است سلاطین، شیوخ و‏‎ ‎‏دیکتاتورها نیز از این امر خشنود بودند زیرا آنها را قادر می ساخت هر طور بخواهند زندگی‏‎ ‎‏و حکومت کنند و تقصیرها به گردن نماز و عبادات می افتاد و مسلمانان باید دین خود را به‏‎ ‎‏مساجد محدود می کردند و در امور رهبران غیر اسلامی دخالت نمی کردند. بنابراین اگر قرار‏‎ ‎‏بود بیداری میان مسلمانان پدید بیاید باید ابتدا ذهن خویش را از این باورهای غلط جدایی‏‎ ‎‏اسلام از سیاست و دنباله رویی مسلمانان از غرب که مسیحیت از سیاست جدا گشته، پاک‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 426
‏می کردند. ‏

‏امام خمینی(س) بود که آزادی اندیشه مسلمانان را در جهان معاصر موجب گردید و‏‎ ‎‏مفهوم غربی دین را از میان برد و مسلمانان را به اسلام حقیقی که از دین، سیاست، زندگی‏‎ ‎‏اجتماعی، اقتصاد و غیره تشکیل می شد برگردانند و دینی را که روش کامل زندگی را نشان‏‎ ‎‏دهد معرفی نمود. امام خمینی(س) در بیداری مسلمانان و آگاه ساختن آنها به این حقیقت‏‎ ‎‏سهم بسزایی داشت. ‏

‏حوزۀ دیگری که امام اهمیت زیادی برای آن قائل بود، وحدت میان مسلمین بود وی به‏‎ ‎‏دفعات اهمیت این بعد را متذکر گردید و مسلمانان را از قدرت پتانسیل امت در برابر‏‎ ‎‏دشمنان آگاه ساخت. ایشان نسبت به تقسیم مسلمین به کشور ‏‎–‎‏ ملت ها و حاکمین تحمیل‏‎ ‎‏شده بر امت اعتراض داشت. ایشان کسانی را که در جهت تفرقه میان شیعه و سنی تلاش‏‎ ‎‏می کردند لعن می کرد، و معتقد بود آنهایی که دم از جدایی شیعه و سنی می زنند نه شیعه‏‎ ‎‏هستند و نه سنی، برای امام، یکی از بزرگترین بدبختی ها تشکیل دولت صهیونیستی اسرائیل‏‎ ‎‏در اراضی مسلمین بود. امام نه تنها کلیه روابط را با کشورهایی که مورد انزجار مسلمین بود،‏‎ ‎‏در زمانی شاه ایران با آنها ارتباط داشت قطع نمود. بلکه برای آگاه ساختن مسلمانان از عمق‏‎ ‎‏فاجعه نقشه ریخت و جمعه آخر رمضان را روز قدس اعلام نمود. در این روز مسلمانان عالم‏‎ ‎‏عهد می بندند تا رهایی قدس از دست حاکمین نژادپرست صهیونیستی دست از مبارزه‏‎ ‎‏برندارند. ‏

‏امام حج را بعنوان وسیله ای جهت آگاه سازی مشکلات امت بکار گرفت. حتی در سال‏‎ ‎‏1971 امام کلیه حاجیان را به اتحاد و مبارزه برای استقلال بیت المقدس دعوت کرد. در‏‎ ‎‏سالهای بعد دعوت امام در حج، مسلمانان را بجریان انداخت و آنها را بیاد ظلمهای رسیده‏‎ ‎‏به آنها توسط ظالمین جهان انداخت. ‏

‏نمونه ای از بیانات امام به حاجیان بشرح زیر است:‏

‏«وظیفه مسلمانان این است که از ایام حج اولاً برای طرح مشکلات سیاسی مسلمانان و‏‎ ‎‏ثانیاً آگاه ساختن برادران مسلمانان خود از مشکلات موجود در کشورشان بدست عاملین‏‎ ‎‏استعمار استفاده کنند. در طی این تجمع روحانی مردم هر کشور باید مشکلات کشورشان را‏‎ ‎‏به کل جهان اسلام گزارش دهند. (ذیحجه 1390) ‏

‏«اگر فرایض حج را درست مطابق روح حقیقی آن بجا می آوردیم، بسیاری از مشکلات‏‎ ‎‏مسلمانان از بین می رفت. وظیفه زائرین محترم بیت الحرام این است که از هر فرقه ای که‏‎ ‎‏هستند، به دستورات قرآن عمل کنند. آنها باید متحد گردند تا بتوانند در برابر برنامه های‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 427
‏مخرب اسلام زدایی قدرتهای شرق و غرب، و عروسکهای آنها که خواهان انهدام آرمانهای‏‎ ‎‏وحدت اسلامی و برادری هستند، مقاومت کنند. آنها باید به احکام آیات قرآن (3: 103)‏‎ ‎‏عمل کنند که به آنها فرمان می دهد جمیعاً به ریسمان خداوند چنگ بزنند و از تفرقه اجتناب‏‎ ‎‏کنند. آنها باید سود معنوی و سیاسی بیشتری از این سنت دینی / سیاسی حج، که بوسیله‏‎ ‎‏خداوند بمنظور بیشتر کردن منافع یکتاپرستان جهان و مسلمین تعیین گردیده، کسب کنند.‏‎ ‎‏(حج 1401) ‏

‏«فرصتی که هر سال از طریق این تجمع عظیم در این مکان مقدس بدستور قادر متعال‏‎ ‎‏بدست می آید، ملل مسلمان را موظف می سازد برای تحقق اهداف مقدس اسلام و اهداف‏‎ ‎‏متعالی شریعت مبارزه کنند. همه مسلمانان را ملزم می سازد برای پیشرفت و وحدت جوامع‏‎ ‎‏خود، با دست در دست هم دادن تلاشی مشترک بمنظور رهایی اراضی خود و خارج‏‎ ‎‏ساختن سرطان استعمار انجام دهند. در آنجا با هم تبادل نظر کنند درباره مصائب کشورشان،‏‎ ‎‏بویژه مشکلات فقرا و راه حلهای آنها، بالاخص مشکل آزاد ساختن زمینهای اسلامی‏‎ ‎‏فلسطین از چنگال صهیونیسم، دشمن لجوج اسلام و انسانیت. ‏

‏علمای مسلمانی که در این تجمع شرکت می کنند، از هر کشوری که باشند، باید تبادل‏‎ ‎‏رأی کنند و بیانیه های مشترک در جهت بیداری ملل صادر کنند و اینها را در موقع بازگشت‏‎ ‎‏در کشورشان پخش کنند، خداوندا، خواب رفتگان را بیدار و رهبران کشورهای اسلامی را به‏‎ ‎‏خود آگاه گردان تا بتوانند مطابق دستور اسلام رهبری کنند و قدرت شکستن بتهای‏‎ ‎‏خودپرستی و طاغوت را داشته باشند.» ‏

‏امام در وصیت نامه خویش آورده:‏

‏«و اما به ملتهای اسلامی توصیه می کنم که از حکومت جمهوری اسلامی و از ملت‏‎ ‎‏مجاهد ایران الگو بگیرید؛ و حکومتهای جائر خود را در صورتی که به خواست ملتها، که‏‎ ‎‏خواست ملت ایران است، سر فرود نیاوردند با تمام قدرت به جای خود بنشانید، که مایۀ‏‎ ‎‏بدبختی مسلمانان حکومتهای وابسته به شرق و غرب می باشند. و اکیداً توصیه می کنم که به‏‎ ‎‏بوقهای تبلیغاتی مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی گوش فرا ندهید که همه کوشش دارند‏‎ ‎‏که اسلام را از صحنه بیرون کنند که منافع ابرقدرتها تأمین شود.» ‏

‏«و وصیت من به ملتهای کشورهای اسلامی است که انتظار نداشته باشید که از خارج‏‎ ‎‏کسی به شما در رسیدن به هدف، که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلامی است، کمک کند؛‏‎ ‎‏خود باید به این امر حیاتی، که آزادی و استقلال را تحقق می بخشد، قیام کنید و علمای اعلام‏‎ ‎‏و خطبای محترم کشورهای اسلامی، دولتها را دعوت کنند که از وابستگی به قدرتهای بزرگ‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 428
‏خارجی خود را رها کنند، و با ملت خود تفاهم کنند؛ در این صورت پیروزی را در آغوش‏‎ ‎‏خواهند کشید. و نیز ملتها را دعوت به وحدت کنند؛ و از نژادپرستی که مخالف دستور اسلام‏‎ ‎‏است بپرهیزند؛ و با برادران ایمانی خود در هر کشوری و با هر نژادی که هستند دست‏‎ ‎‏برادری دهند، که اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده و اگر این برادری ایمانی با همت دولتها و‏‎ ‎‏ملتها و با تأیید خداوند متعال روزی تحقق یابد، خواهید دید که بزرگترین قدرت جهان را‏‎ ‎‏مسلمین تشکیل می دهند به امید روزی که با خواست پروردگار عالم این برادری و برابری‏‎ ‎‏حاصل شود.» ‏

‏ابعاد دیگری نیز در تعلیمات امام، سخنرانی ها و اعمال وی وجود دارد که موجب تحرک‏‎ ‎‏عمده اسلامی مسلمانان جاهای مختلف گردید، اما متأسفانه، محدودیت جا اجازه پرداختن‏‎ ‎‏به آنها را نمی دهد و عقیده نویسنده را در ابتدای مقاله دال بر اینکه چندین رساله برای‏‎ ‎‏وصف امام لازم است تأیید می کند. لکن نمی توانم مقاله را به اتمام برسانم تا دو عمل دیگر‏‎ ‎‏امام را ذکر نکنم که توجه نه تنها مسلمانان بلکه تمام جهانیان را به خود جلب کرد: یکی‏‎ ‎‏فتوای امام در مورد سلمان رشدی شیطانی و دیگری نامه به رهبر شوروی میخائیل‏‎ ‎‏گورباچف؛ این دو اقدام به جهان ثابت کرد که امام خمینی(س) قدرت پیش بینی و هدایت‏‎ ‎‏خارق العاده ای داشت. این مقاله را با آوردن گزیده ای از نویسندۀ مالزیایی سید جعفر‏‎ ‎‏الشعف تمام می کنم:‏

‏«امام خمینی(س) تبلور اسلام بود. وی به تنهایی انقلاب و همۀ ملت بود. امام سرچشمه‏‎ ‎‏ نیروی معنوی پدید آمده در قلب میلیونها مسلمان بود که فطرتاً به اسلام علاقمند بودند. امام‏‎ ‎‏دیدگاه ناب و جهانی اسلام را پیش رو آورد و آنرا به جهانیان معرفی نمود. حیات وی برای‏‎ ‎‏اسلام بود. امام مرحوم شده اما میراث او زنده است و رشد می کند، و بر دشمنان جهانی‏‎ ‎‏اسلام فائق خواهد شد.»‏

‏الله اکبر‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 429

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 430