کمال و اراده، درآمدی بر آراء سیاسی امام خمینی (س)

کمال و اراده درآمدی بر آراءِ سیاسی امام خمینی(س)

دکتر عباس منوچهری 

خلاصه مقاله 

‏بحث در مورد رابطۀ دین و سیاست سابقۀ طولانی در مباحث دینی و سیاسی دارد. این موضوع یا از منظر‏‎ ‎‏دینی مورد بحث قرار گرفته است یا از منظر سیاسی. منتهی، وجه مشترک اکثر این مباحث، توجه به رابطۀ دین‏‎ ‎‏و سیاست به عنوان رابطۀ بین دو نهاد است. به عبارت دیگر، موضوع اصلی، تعیین قلمرو عمل دین در نهاد‏‎ ‎‏سیاست یا میزان پذیرش عمل سیاسی در نهاد دین بوده است. به تعبیر دیگر، آنچه عموماً در چارچوب بحث‏‎ ‎‏رابطۀ دین و سیاست مورد بررسی قرار گرفته است رابطۀ صوری دین و سیاست است و نه رابطه ی ماهوی بین آنها. ‏

‏هدف این مقاله نشان دادن این مطلب است که امام خمینی(س) از مسیر انسان شناسی عرفانی به نظریۀ‏‎ ‎‏سیاسی خاص خویش می رسد و نباید دیدگاه ایشان را به رابطه‏‏ ‏‏ی صوری ‏‎–‎‏ نهادی دین و سیاست تقلیل داد.‏‎[1]‎‏ ‏‎ ‎‏اندیشۀ  سیاسی امام دارای دو خصوصیت عمده است، یکی این که نتیجه منطقی تفسیر عرفانی از معنای‏‎ ‎‏وجودی انسان است، و دیگر اینکه نافی هر گونه ظلم و ستم. منتهی، نکتۀ مهم این است که این دو خصوصیت‏‎ ‎‏با وساطت نظری فلسفۀ اخلاق پویای امام به یکدیگر مرتبط می شوند و فصل مشترک هر سه آنها ارادۀ انسانی‏‎ ‎‏است. ‏

‏اگر هرمنوتیک را تفسیر معنا بدانیم، عرفان امام نوعی هرمنوتیک از معنای وجودی انسان است. و اگر‏‎ ‎‏پراکسیس را پرتوی از ماهیت انسان بپنداریم، کلام و فلسفۀ اخلاق امام بیانگر پراکسیس ارادۀ  انسانی و عمل‏‎ ‎‏صالح در مبارزۀ علیه ظلم است. در چنین نگرشی تفکیک سیاست از دیانت عارضی است نه ماهوی. دین ماهیتاً‏‎ ‎‏هم کارکرد دنیوی دارد و هم کارکرد فرادنیوی. در کارکرد دنیوی، دین رهاییبخش است، و در کارکرد فرا دنیوی‏‎ ‎‏تعالی بخش. تعالی بخشی دین در هرمنوتیک عرفانی امام تجلی دارد و رهاییبخشی آن در نظریۀ پراکسیس‏‎ ‎‏اخلاقی ‏‎–‎‏ سیاسی عمل صالح. ‏

‏در اینجا ابتدا به طور اجمالی به گفتمانهای مختلف سیاسی، که به دو دسته کلی تقسیم شده اند، و‏‎ ‎‏نقطه نظرات آنها در مورد رابطۀ دین و سیاست اشاراتی خواهد شد و سپس یک بررسی مقدماتی در مورد آراء‏‎ ‎‏امام خمینی(س) در این زمینه انجام خواهد گرفت.‏‏ ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 383
1 -  گفتمانهای سیاسی 

‏جهت سهولت کار، در این مقاله کلیۀ گفتمانهای سیاسی به دو دستۀ اخلاقی و استیلایی‏‎ ‎‏تقسیم شده اند، و هر یک از این دو دسته به دو نوع دینی و غیر دینی. از نمونه های بارز گفتمان‏‎ ‎‏اخلاقی ‏‎–‎‏ دینی می توان به «سنت آگوستین» در اندیشۀ  مسیحی، و فارابی در اندیشۀ  اسلامی‏‎ ‎‏اشاره کرد. ارسطو و کانت نیز دارای دید اخلاقی غیر دینی هستند. نظریۀ مرجئه در دنیای‏‎ ‎‏اسلام، و نظریۀ مشیّت (‏‎Predestination‎‏) در دنیای مسیحیت گفتمانهای شاخص استیلایی ‏‎–‎‎ ‎‏دینی هستند، و نظریۀ «لوایاتان هابز» نمونه بارز گفتمان استیلایی غیر دینی است. ‏

‏1 ‏‎–‎‏ سنت آگوستین بعنوان یکی از برجسته ترین متفکرین مسیحی، در انسان شناسی قائل‏‎ ‎‏به گناهکار بودن ذاتی نوع انسان است. در دیدگاه آگوستینی، فرض بر انفصال مطلق انسان از‏‎ ‎‏خداوند و جدایی ماهویی شهر خدا (حیات معنوی) از شهر زمین (حیات مادی) است. به‏‎ ‎‏همین جهت، کلیسا در کارکرد زمینی خویش نقش هدایتگری را دارد که با وساطت بین‏‎ ‎‏انسان گناهکار و خالق مطلق امکان نجات اخروی را برای انسانها فراهم می کند. در این‏‎ ‎‏ دیدگاه، نهایتاً کلیسا توجیه گر وضع موجود شد و نظریۀ مشیت را به گفتمانی توجیه گر مبدل‏‎ ‎‏ساخت. ‏

‏در دنیای اسلام، فارابی با جهتگیری دینی خویش به پرسش رابطۀ دین و سیاست‏‎ ‎‏می پردازد. وی با اقتباس از نظریۀ سیاسی افلاطون از یکسو، و عطف توجه به تعالیم شیعه از‏‎ ‎‏سوی دیگر، به ترسیم خصوصیات حکومت مطلوب می پردازد. اما نظریه وی فاقد‏‎ ‎‏انسان شناسی روشن است و دچار فلسفۀ اخلاق ایستایی است که باعث می شود مدینۀ‏‎ ‎‏فاضلۀ وی در قالب یک طرح انتزاعی محض باقی بماند. ‏

‏2 ‏‎–‎‏ دیدگاه اخلاقی غیر دینی؛ سیاست امتداد منطقی اخلاق است. این دیدگاه با طرح‏‎ ‎‏مبانی هنجاری که متکی بر فلسفۀ اخلاق معینی است، قلمرو سیاست را حوزۀ عمل و‏‎ ‎‏انتخابهایی می داند که نتیجۀ منطقی اصول اخلاقی معینی هستند. ارسطو در این نگرش‏‎ ‎‏پیشگام است، اما چهرۀ برجستۀ این نگرش «امانوئل کانت» است. کانت بر اساس‏‎ ‎‏ معرفت شناسی و انسان شناسی خود، از یکسو استقرار مبانی اخلاقی جهت ساماندهی‏‎ ‎‏زندگی را ممکن می داند، و از سوی دیگر، مرجع نهایی در تشخیص و تعیین این مبانی را‏‎ ‎‏انسان آزاد و عاقل می داند. وی با اشاره به «الزامات قطعی» (‏‎Categorical Imperative‎‏)‏‎ ‎‏به عنوان اصل تعیین کننده در قلمرو اخلاق، به ترسیم مبانی سیاست می پردازد. از نظر وی،‏‎ ‎‏انسان با انتخاب آن گزینۀ اخلاقی که تعمیم نام آن تأمین کنندۀ خیر عمومی است پیوند‏‎ ‎‏جوهری بین انتخاب فردی و اولویت جمعی را ایجاد می کند. بر همین سیاق، انسان می تواند‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 384
‏قوانین مدنی ‏‎–‎‏ سیاسی را نیز به نحوی تدوین نماید که اراده جمعی در آن متبلور باشد. ‏

‏3 -  گفتمانهای استیلایی، ماهیتاً معطوف به قدرت اند. در گفتمان استیلایی دینی، دین‏‎ ‎‏به عنوان یک دستگاه و کانون قدرت در حوزۀ اجتماعی توجیه می شود. در چنین دستگاهی،‏‎ ‎‏سیاست که ابزار دین است و به شکل ابزاری، و نه ماهوی ‏‎–‎‏ دینی می شود. ‏

‏در این دیدگاه حاکمیت سیاسی یا شکل سزاروپاپیسم (‏‎Sezaropapism‎‏) و یا پاپ، مرشد‏

‏شدن شاه (هنری هشتم و شاهان صفویه) را به خود می گیرد. در شکل اول، دستگاه دینی‏‎ ‎‏کانون قدرت است و در شکل دوم، دین ابزار قدرت. در مجموع در گفتمان استیلایی، یا‏‎ ‎‏حاکمیت صاحب منصبان دستگاه دینی در حوزۀ سیاست و یا استیلای قدرتمندان سیاسی‏‎ ‎‏به نام دین توجیه می شود. یکی از شاخصترین گفتمانهای مرجئه توجیه گری استیلایی‏‎ ‎‏قدرتمندان سیاسی در دنیای اسلام بوده است. ‏

‏4 ‏‎–‎‏ دیدگاه استیلایی غیر دینی (سکولار) در دوران رنسانس متولد شد. ماکیاولی طراح‏‎ ‎‏صلی و «هانر» تدوینگر فلسفی این دیدگاه بوده اند. این دیدگاه با تکیه بر تسمیه گرایی در‏‎ ‎‏قلمرو معرفت شناسی و با تأکید بر انسان شناسی اتمیستی (ذره ای) دیدگاه استیلایی سکولار‏‎ ‎‏را مدون ساخت. این دیدگاه، با طرح تقابل حرص و هراس به عنوان دو خصیصۀ اصلی‏‎ ‎‏انسان، بریدگی مطلق انسانها از یکدیگر و رها شدگی آنها در حیات زمینی را «وضع طبیعی» ‏‎ ‎‏آنها می پندارد و بر صیانت نفس، از طریق قدرت «لوایاتانی» تأکید می کند. بر همین اساس‏‎ ‎‏اندیشه سیاسی مدرن، سیاست را حوزۀ تأمین کنندۀ چنین غایتی می شناسد و بر ضرورت‏‎ ‎‏انفصال ارزش از سیاست و غلبۀ عقلانیت ابزاری بر طبیعت ‏‎–‎‏ که در نهایت به غلبه انسان بر‏‎ ‎‏انسان ختم می شود ‏‎–‎‏ تأکید دارد. ‏

‏آراء امام خمینی(س) ماهیتاً در ستیز بارز با گفتمانهای استیلایی است، اما با گفتمانهای‏‎ ‎‏اخلاقی وجوه مشترک بسیاری دارد. به خصوص پیوند جوهری بین اخلاق و سیاست که در‏‎ ‎‏دیدگاه «کانت» وجود دارد بسیار مشابه دیدگاه امام است. منتهی، کانت با انسان شناسی‏‎ ‎‏ایده آلیستی آغاز می کند و امام با هرمنوتیک عرفانی روانی وجه ممیزۀ بسیار تعیین کننده ای‏‎ ‎‏است. ‏

‏ ‏

 هرمنوتیک کمال و اراده

‏هرمنوتیک شیوۀ تفسیر معناست، و هرمنوتیک عرفانی آن هرمنوتیکی است که معنای‏‎ ‎‏بودن انسان و غایت وجودی وی را در عشق به کمال تفسیر می کند. از نظر امام انسان که‏‎ ‎‏«خلاصه عالم» و «عصارۀ عالم» است‏‎[1]‎‏ ماهیتاً رو به سوی کمال دارد:‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 385
‏«یکی از فطرتهایی که جمیع سلسلۀ نبی انسان معمر بر آن هستند... فطرت عشق به کمال‏‎ ‎‏است... اگرچه در تشخیص کمال و آنکه کمال در چیست، و محبوب و معشوق در کجاست،‏‎ ‎‏مردم کمال اختلاف دارند... ولی باید دانست که با همه وصف، هیچ یک از آنها عشقشان و‏‎ ‎‏محبتشان راجع به آنچه گمان کردند نیست، و معشوق آنها و کعبۀ آمال آنها آنچه را توهم‏‎ ‎‏کردند، نمی باشد. زیرا که هر کس به فطرت خود رجوع کند، در می یابد که قلبش به هر چه‏‎ ‎‏متوجه است، اگر مرتبه بالاتری از آن بیابد فوراً قلب از اولی منصرف گردد و به دیگری که‏‎ ‎‏کاملتر است، متوجه شود‏‎[2]‎‏... آیا در جمیع سلسلۀ موجودات در عالم تصور و خیال، و در‏‎ ‎‏تجویزات عقلیه و اعتباریه، موجودی که کمال مطلق داشته باشد، جز ذات مقدس مبدأ عالم‏‎ ‎‏(جلت عظمته) سراغ دارید؟ و یا آیا جمیل علی الاطلاق که بی نقص باشد جز آن محبوب‏‎ ‎‏مطلق هست.» ‏‎[3]‎

‏اما از نظر امام پیمودن راه وصف به کمال مطلق، معضلۀ وجودی(‏‎Ontological‎‎ ‎‎Problenatic‎‏) انسان است؛ نه جبر، بلکه ارادۀ انسانی است که وصول به  کمال را ممکن‏‎ ‎‏می سازد. از نظر امام، انسان بر سر یک دو راهی است. ‏

‏«یک راه، راه انسانیت است، که این راه مستقیم است، صراط مستقیم یک سرش به‏‎ ‎‏طبیعت است، یک طرفش به الوهیت اختیار با شماست که این دو راه را اختیار کنید.» ‏‎[4]‎

‏بنابراین، از نظر امام انسان موجودی است که می تواند با اتکا به خصلت وجودی خویش‏‎ ‎‏(اراده)، به معنای وجودی خویش (کمال) را تحقق بخشد. تأکید امام بر ارادۀ  انسانی در‏‎ ‎‏دیدگاه کلامی ایشان نیز بسیار برجسته است. ایشان دو نظریه کلامی جبر و تفویض را رد‏‎ ‎‏می کند و تأکید را بر محوریت ارادۀ  انسانی، در عین عدم استقلال وجودشناختی آن‏‎ ‎‏می گذارد:‏

‏«موجودات امکانی مؤثر هستند، لکن نه به طور استقلال بلکه آنان را فاعلیت و علیت و‏‎ ‎‏تأثیر هست، لکن نه به گونه ای که مستقل و مستبد در فاعلیت و علیت و تأثیر باشند...» ‏‎[5]‎

‏«راه وسط عبارت از آن است که هم مقام ربوبی حفظ شود و هم حدود امکانی محفوظ‏‎ ‎‏بماند.» ‏‎[6]‎

‏«عزم و اراده و تصمیم و قصد از افعال نفس است و مانند شوق و محبت نیستند که از امور‏‎ ‎‏انفعالی باشند. پس مبدأ اراده و تصمیم، خود نفس است... نفس، یا همان علم و شعوری که‏‎ ‎‏در مرتبۀ دانش می باشد اراده و قصد و تصمیم را ایجاد می کند.» ‏‎[7]‎

‏امام خمینی(س) در ارتباط با این موضوع، در مبحث کلامی دیگری، رسالت انبیا را نیز‏‎ ‎‏در ارتباط با سیر غایتمند (‏‎Teleological‎‏) معنا می کند: ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 386
‏«انسان، یک مرتبۀ باطن، یک مرتبۀ عقلیت، یک مرتبۀ بالاتر از مرتبۀ عقل در انسان به‏‎ ‎‏قوه هست، از اول در سرشت انسان هست که این انسان از عالم طبیعت سیر می کند تا به‏‎ ‎‏آنجایی که وهم ماها نمی تواند برسد و همۀ اینها محتاج تربیت است... انبیا آمدند تا این‏‎ ‎‏انسان را به آن مراتبی که کسان دیگر، علمای طبیعت نمی توانند... تربیت کنند، و نمو و...‏‎ ‎‏ارتقا بدهند. ‏‎[8]‎‏ آن چیزی که انبیا می خواستند این بود که همۀ امور را الهی کنند، تمام ابعاد‏‎ ‎‏عالم را و تمام ابعاد انسان را که خلاصۀ عالم است و عصارۀ عالم است... الهی کنند.» ‏‎[9]‎

‏اما، از نظر امام خمینی(س)، مقصود نهایی نبوت در غایت به واسطۀ عمل خود انسان‏‎ ‎‏محقق می شود. آنچه بقا یا فنای انسان را به دنبال دارد عمل انسان است. نبوت واسطۀ تحقق‏‎ ‎‏سعادت انسانی است و عمل انسان عامل آن:‏

‏«بالجمله صورت بهشت و جهنم جسمانی همان صور اعمال و افعال حسنه و سیئه‏‎ ‎‏بنی آدم است... عالم بهشت و جهنم دو نشئه و دار مستقلی می باشند که بنی آدم به حرکات‏‎ ‎‏جوهریه و سوقهای ملکوتی و حرکات ارادیۀ عملیه و خلقیه به سوی آنها مسافرت‏‎ ‎‏می کند.» ‏‎[10]‎

‏«در عالم مابعدالطبیعه، جنت و نار هم از کار و کارگری پیدا شده است. بهشت و دوزخ از‏‎ ‎‏کار انسان پیدا شده. در کار انسان است که با عمل صالح یا کار خوب است که مبدأ محقق‏‎ ‎‏بهشت است یا اعمال غیر صالح و فاسد است که مبدأ دوزخ است.» ‏‎[11]‎

‏بنابراین، غایت وجودی انسان (‏‎Telos‎‏) در متعالی ترین ابعاد آن چیزی نیست مگر تجسم‏‎ ‎‏عمل صالح، عملی که متکی بر ایمان است و معطوف به مقام ربوبی. عمل صالح واسطۀ‏‎ ‎‏کمالیابی انسان است و در هر لحظه تجلی گاه حالات و خلقیات انسان و این همان پراکسیس‏‎ ‎‏(‏‎Praxis‎‏) است. امام بر اساس هرمنوتیک عرفانیِ غایت گرای خود و نگرش خود نسبت به‏‎ ‎‏عمل صالح در چنین هرمنوتیکی، به تدوین فلسفۀ اخلاق خود می پردازد. ‏

‏با توجه به اینکه حرکت تعالی جویانه، معنای زندگی انسان (هرمنوتیک عرفانی) و ارادۀ‏‎ ‎‏انسانی (کلام پراکسیسی) وسیلۀ ماهوی وی در پیمودن راه کمال است، هر مانعی بر سر این‏‎ ‎‏راه یک ضد ارزش است. امام در این رابطه به دو دسته عوامل اشاره دارد، عوامل درونی و‏‎ ‎‏عوامل بیرونی. در بحث اخلاق، خود امام به موانع درونی می پردازد و در بحث سیاست به‏‎ ‎‏موانع بیرونی. ‏

‏از نظر امام، عنصر شر درونی در قالب حب نفس از موانع اصلی تحقق ماهیت وجودی‏‎ ‎‏انسان است، و تهذیب نفس راه عملی مقابلۀ با آن:‏

‏«تمام مفاسد روحانی و اخلاقی و اعمالی از حبّ به دنیا و غفلت از حق تعالی و آخرت‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 387
‏است... [و] مهمترین علاجها... این است که هر یک از این ملکات زشت را که در خود‏‎ ‎‏می بینی، در نظر بگیری و برخلاف آن تا چندی مردانه قیام و اقدام کنی.» ‏‎[12]‎

‏از دید امام خمینی(س) ملاک اخلاقی برای عمل انسانی از یکسو خیر و شر و از سوی‏‎ ‎‏دیگر سعادت وجودیشان است. امام خمینی(س) به روشنی رابطۀ بین عرفان (عشق به‏‎ ‎‏کمال)، کلام (ارادۀ  انسانی) و اخلاق (سعادت و شقاوت، خیر و شر) را تبیین می نماید. در‏‎ ‎‏این رابطه می فرماید:‏

‏«مبرهن است و به تجربه نیز پیوسته است که نفس تا در این عالم است از اعمال و افعال‏‎ ‎‏صادرۀ از خود منفعل می گردد، چه اعمال صالحه و چه فاسده در هر یک از اعمال، در نفس‏‎ ‎‏اثری حاصل شود، اگر عمل نیکو و صالح است، اثر نورانی کمالی، و اگر به خلاف آن است،‏‎ ‎‏اثر ظلمانی ناقص در آن حاصل شود، تا یک سره قلب یا نورانی شود یا ظلمانی، و منسلک‏‎ ‎‏در سلک سُعدا شود یا اشقیا. پس تا در این دار عمل و منزل زراعت هستیم با اختیار خود‏‎ ‎‏می توانیم قلب را به سعادت یا شقاوت کشانیم و رهین اعمال و افعال خود هستیم. ‏«فَمَن‎ ‎یعمل مثقال ذَرَّةً خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّة شراً یره» ‎[13]‎

‏نگرش امام نسبت به عمل صالح از منظر تئوریک کاملاً (‏‎Praxiologic‎‏) است، زیرا عمل‏‎ ‎‏را تجلی نیت می شناسد و معتقد است «که نیت، صورت فعلیه و جنبۀ ملکوتیۀ عمل‏‎ ‎‏است.» ‏‎[14]‎‏ از نظر ایشان، نیت از عمل افضل است، بلکه نیت تمام حقیقت عمل است. ‏‎[15]‎

‏اگر مفهوم کلیدی در فلسفۀ اخلاق امام خمینی(س) عمل صالح است، مبارزه سیاسی‏‎ ‎‏مصداقی است از مصادیق عمل صالح. مفهوم مبارزه فصل مشترک اخلاق و سیاست است و‏‎ ‎‏ارادۀ  انسانی محور این فصل اشتراک. با ارادۀ  انسانی هم می توان به تهذیب نفس پرداخت و‏‎ ‎‏هم می توان در مقابل قدرتهای سلطه گر بیرونی که مخدوش کنندۀ تجلی کمالجویی انسانها‏‎ ‎‏در حیات اجتماعی آنهاست ایستاد. رابطۀ ماهوی بین اخلاق و سیاست در بحث امام در‏‎ ‎‏مورد ستیز علیه ظلم نشان داده شده است. به عقیده امام:‏

‏«آنچه مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است.» ‏‎[16]‎

‏چنین مبارزه ای در عین اخلاقی بودن سیاسی نیز هست. خصلت ‏‎Axioproxis‎‏ گفتمان‏‎ ‎‏امام در همین جا قابل مشاهده است:‏

‏«زیر بار ظلم رفتن مثل... ظلم کردن، هر دو از ناحیه عدم تزکیه است... تزکیه، ذکر اسم‏‎ ‎‏الله و صلوة، اینها مراتبی است، اگر ما به آن رسیده بودیم نه حال انفعالی پیدا می کردیم برای‏‎ ‎‏پذیرش ظلم و نه ظالم بودیم.» ‏‎[17]‎

‏به این ترتیب با اشاره به ظلم و سلطه بعنوان موانع بیرونی بر سر راه کمالیابی انسان، امام‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 388
‏به صورت عمل سیاسی تأکید می نماید. در این ارتباط می گوید: «زندگی در دنیای امروز‏‎ ‎‏زندگی در مدرسۀ اراده است و سعادت و شقاوت هر انسانی به ارادۀ  همان انسان رقم‏‎ ‎‏می خورد.» ‏‎[18]‎

‏از نظر امام «مسئله اساسی عصیان و شورش همه مردم بر ضد ستمگرانی است که بدانها‏‎ ‎‏ستم می کنند.» ‏‎[19]‎‏... این یک سیره انبیا بوده... انبیا و اولیا در مقابل ظلم، در مقابل اشخاصی‏‎ ‎‏که ظلم به مردم می کردند، قیام می کردند. سیرۀ انبیا همین بوده است که اگر چنانچه یک‏‎ ‎‏سلطان جائر بر مردم حکومت می خواهد بکند بایستد در مقابلش. ‏‎[20]‎‏ لذا همۀ مسلمانها‏‎ ‎‏تکلیفشان این است که هم عمل بکنند و هم علم پیدا کنند. مبارزه با ظلم و با فساد به اندازۀ‏‎ ‎‏قدرتشان بکنند.» ‏‎[21]‎

‏بدین ترتیب، فلسفۀ نبوت به همراه عرفان و اخلاق در گفتمان سیاسی امام تجلی نهایی‏‎ ‎‏خویش را می یابد و هرمنوتیک اراده و کمال در خدمت آگاهی و رهایی قرار می گیرد. ‏

‏تفکر سیاسی امام از نوع تفکر دینی و ‏‎Axio – proxiological‎‏ است. چنین خصیصه ای‏‎ ‎‏ویژگی اصلی گفتمان عرفانی سیاسی امام است. اگر گفتمان عرفانی را آن گفتمان بدانیم که در‏‎ ‎‏آن محوریت با عشق به کمال است، و گفتمان سیاسی را آن نوع گفتمانی بدانیم که دغدغۀ‏‎ ‎‏قدرت را دارد، گفتمان عرفانی ‏‎–‎‏ سیاسی آن گفتمانی است که با نفی اصالت هر نوع قدرت‏‎ ‎‏دنیوی رو به سوی کمال انسان در اتحاد عرفانی خالق با مخلوق دارد. بنابراین، تفکر امام در‏‎ ‎‏بُعد انسانشناسی عرفانی و با محوریت کمال انسانی تفکری ‏‎Teleological‎‏ است. از سوی‏‎ ‎‏دیگر در منطق کلامی و اخلاقی خویش، این تفکر، تأکید بر نقش ارادۀ انسانی و عمل صالح‏‎ ‎‏در سیر به سوی کمال دارد و بالنتیجه تفکری است ‏‎proxiological‎‏. همچنین، هرمنوتیک‏‎ ‎‏عرفانی امام از معنای وجودی و غایت هستی انسان، به ضرورت دیدگاهی ایجابی در اخلاق‏‎ ‎‏می رسد و لزوم تهذیب را به شرط معطوف شدن ارادۀ  انسانی به  سوی کمال می داند. تهذیب‏‎ ‎‏به معنای نفی عملی هر گونه مانع درونی در این سیر است. اما انسان موجودی تاریخی -‏‎ ‎‏اجتماعی است. حرکت به سمت غایت وجودی از مسیر تاریخ و جامعه ممکن است. امام‏‎ ‎‏خمینی(س) با اتکا به هرمنوتیک کمال و اراده به این نتیجه می رسد که سیر به کمال و تهذیب‏‎ ‎‏درون ایجاب می کنند که انسان با اتکا به ارادۀ خویش، که از ذات وی است، دست به نفی‏‎ ‎‏موانع بیرونی زده و وضعیتی که امکان حرکت جوهری و تاریخی وی به سوی کمال را به‏‎ ‎‏وجود می آورد، ایجاد کند. به همین علت می توان دیدگاه امام  را‏‎Axio – praxiological ‎‎ ‎‏ نامید. ‏

‏نهایت اینکه، اندیشه امام خمینی(س) با تعالی جویی عرفانی آغاز می شود و به‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 389
‏رهایی بخشی سیاسی ختم می شود. ‏

 

 

پی نوشتها

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 390

  • - در این مقاله، نظریه ولایت فقیه مورد بحث واقع نشده است. فرض بر این است که این نظریه بر مبنای آنچه هرمنوتیک کمال و پراکسیس اراده نامیده شده است، بهتر قابل درک است.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 61-62.
  • - آیین انقلاب اسلامی، گزیده ای از اندیشه و آراء امام خمینی(س) مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، تهران، ج 13، ص 186.
  • - همان، ص 188.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 327-328.
  • - طلب و اراده، حضرت امام خمینی(س)، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ج 13، ص 73.
  • - همان، ص 77.
  • - همان، ص 111.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 175-176.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 61-62
  • - چهل حدیث، حضرت امام خمینی(س)، ص 308.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 327-328.
  • - آیین انقلاب اسلامی، صص 224 – 222.
  • - چهل حدیث، امام خمینی(س)، انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (س)، تهران، ص 137.
  • - همان، ص 284.
  • - همان.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 300-301.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 498-500.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 137.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 3، ص 371-372.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 150-151.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 3، ص 227-229.