مستکبرین و مستضعفین از دیدگاه امام خمینی (س)

مستکبرین و مستضعفین از دیدگاه امام خمینی(س)

دکتر علی اصغر مقدس 

خلاصه مقاله 

‏هدف این مقاله بررسی دیدگاه امام خمینی(س) در مورد طبقات مستکبرین و مستضعفین است. در این‏‎ ‎‏رابطه تعریف، خصوصیات، مصادیق و کارکرد هر کدام از این طبقات در جامعه اسلامی و دیگر جوامع انسانی‏‎ ‎‏مورد بررسی قرار گرفته است. سؤال این است که آیا مستکبرین و مستضعفین مترادف یا معادل طبقاتی‏‎ ‎‏مشخص اند که وجودی جامعه شناختی دارند، یا اصطلاحاتی صرفاً عرفانی، فردی هستند؟ برای دسترسی به‏‎ ‎‏اطلاعات از آثار حضرت امام(س) اعم از کتب، پیام و سخنرانیها استفاده شده است. ‏

‏شیوۀ تحقیق اسنادی است و در مواردی از تحلیل محتوا استفاده شده است. نتیجۀ بررسی نشان می دهد که‏‎ ‎‏استکبار و استضعاف، نه تنها مرتبط به نوعی خصلت درونی (روحی نفسانی) است، بلکه در کلام امام وجودی‏‎ ‎‏جمعی نیز پیدا می کند که تجلی آن در طبقات انضمامی جامعه است و در قالب این گونه طبقات است که تأثیر‏‎ ‎‏اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به جا می گذارند. ‏

‏ ‏

مقدمه 

‏انسان از این رو که مختار، صاحب عقل و برخوردار از هدایت و امدادهای غیبی است و‏‎ ‎‏در بستر ضرورت سنن تاریخی قرار دارد، قوی است. اما از این جهت که «کفور»، «عجول»،‏‎ ‎‏«منوع» و «هلوع» است دچار ضعف است. ‏

‏گروهی که وجود الهی خود را فراموش کرده و با نفس و شیطان مبارزه نکرده، به‏‎ ‎‏خصلتهای منفی خود متمایل می گردند، به جنایت علیه دیگران و فتنه و فساد دست‏‎ ‎‏می یازند. این گروه در فرآیند تکاثر و قدرت طلبی و زیاده خواهی و دوستی مال و عشیره‏‎ ‎‏خود را مستغنی دیده به طغیان کشیده می شوند، هدایت الهی را تکذیب نموده به سوی‏‎ ‎‏ظلمات پیش می روند و در نهایت ممکن است نعرۀ شوم ‏«انا ربکم الاعلی» ‏را سر دهند. این‏‎ ‎‏گردنکشان، که به خدا و رسول(ص) و خلق کبر می فروشند و به ستمگری می پردازند‏‎ ‎‏«مستکبر» خوانده می شوند، مستکبرین با ایجاد «نظامات اقتصادی سیاسی، ظالمانه» مردم‏‎ ‎‏را به گروههای مختلف تقسیم می کنند. این گروهها کم و بیش در معرض ظلم و ستم‏‎ ‎‏ستمگران قرار گرفته و چنان در تنگنا قرار می گیرند که قوت آنان به ضعف کشیده می شود.‏‎ ‎‏این گروههای ضعیف شده، در مقابل مستکبران طبقۀ مستضعفین را تشکیل می دهند. ‏

‏همانطور که مستکبران از نظر اعمال زور و ظلم مراتب دارند، مستضعفین از نظر ایمان و‏‎ ‎‏پایداری در مقابل مستکبران دارای درجاتی مختلف اند. ‏

‏اما صفت مشترک همۀ مستضعفین «مظلومیت» است و مستکبرین در «ظلم» با هم‏‎ ‎‏مشترک اند. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 371
‏امام خمینی(س) همین فراگردها را در آثار عرفانی و در نوشتارها و سخنان سیاسی و‏‎ ‎‏ارشادی خود که برگرفته از قرآن و کلام معصومین است به کرات بازگو می کنند. به ویژه تأکید‏‎ ‎‏ایشان بر جنگ دایم فقر و غنا، مؤمن و کافر، و به تعبیری دیگر مستضعفین و مستکبرین و به‏‎ ‎‏طور کلی مبارزه دایم بین حق و باطل است. ‏

‏هدف این مقاله این است که از خلال آثار امام منظور ایشان از مستکبر و مستضعف،‏‎ ‎‏خصوصیات این طبقات و افعال و رفتار و اهدافی که هر کدام دنبال می کنند  و همچنین‏‎ ‎‏ساختار دولتها و وظیفۀ آنها در قبال این دو طبقه را ارائه نماید. ‏

‏ابتدا بحثی در مورد طبقات حاکم بر جامعۀ ایران در قبل از انقلاب از دیدی جامعه‏‎ ‎‏ شناختی، مورد بحث قرار گرفته است. ‏

‏ ‏

بحث

‏اگرچه رو در رویی مستضعفین و مستکبرین از اوایل پدیدار شدن دولتهای طاغی مطرح‏‎ ‎‏بوده است و به ویژه در قرآن و در کلام معصومین(ع) وضعیت و گرایش و بینش این طبقات‏‎ ‎‏ارائه شده است، لکن امام بحث و گفتگو از این طبقات را از دوران جدید تاریخ ایران و دیگر‏‎ ‎‏کشورهای اسلامی که پای استعمارگران در آنها باز شده، شروع می کنند و شواهد قرآنی،‏‎ ‎‏تاریخی را برای تحلیل وضع جدید به کار می‏‏ ‏‏گیرند. همراه با این تحلیلهاست که مصادیق،‏‎ ‎‏خصوصیات و بینش و گرایش و اعمال و رفتار آنها را برای شناخت بیشتر مسلمانان و‏‎ ‎‏مستضعفان عرضه می دارند. قبلاً لازم است که تصویری از وضعیت طبقات در جامعه ایران‏‎ ‎‏ارائه گردد و آنگاه دید و نظر امام خمینی(س) را در این زمینه بررسی نماییم. ‏

‏در جامعۀ ایران برای دورانی طولانی «ثروت» و «قدرت» ایلی دو منبع اساسی سلطه‏‎ ‎‏اجتماعی به حساب می آمده است. «ثروت» در مواردی خرید موقعیت اداری را امکان پذیر‏‎ ‎‏می ساخت و دسترسی به «قدرت»، کسب ثروت را به همراه داشت، در چنین شرایطی گرچه‏‎ ‎‏صاحبان قدرت و ثروت از موقعیت ممتازی برخوردار بودند، طبقات پایین جامعه، یعنی‏‎ ‎‏تودۀ مردم، نه تنها فاقد قدرت بودند، بلکه ابزار تسهیل کسب موقعیت، از قبیل تعلیم و‏‎ ‎‏تربیت رسمی، موقعیت نظامی و دسترسی به اشخاص ثروتمند را نیز نداشتند، فقط افراد‏‎ ‎‏معدودی از تودۀ مردم به کمک تزویر، استعدادی خاص یا تصادف خود را به  مدارج بالاتر‏‎ ‎‏می کشیدند‏‎[1]‎‏ در دوران پهلوی به خصوص در زمان محمدرضا شاه به دلیل افزایش قیمت‏‎ ‎‏نفت، سرمایه گذاری خارجی و حمایتهای آمریکا از دولت دست نشاندۀ خود، سه گروه بر‏‎ ‎‏جامعه تسلط داشتند، دربار و زیر مجموعه سران نظامی و اداری آن، سرمایه گذاران خارجی‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 372
‏و سرمایه داران وابسته؛ کارمندان، تجار، مالکان جزء، صاحبان حرف و حرفه ایها، طبقه‏‎ ‎‏متوسط و بعد از آنها قشر وسیعی از کشاورزان، کارگران و افراد حاشیه ای مانند‏‎ ‎‏حاشیه نشینها، زاغه و کپرنشینهای اطراف شهرها طبقه سوم را تشکیل می دادند که فاقد هر‏‎ ‎‏نوع نفوذ و قدرت و حمایتی از جانب دستگاه حاکمه بودند. ‏‎[2]‎‏ این گروهبندیهای نابرابر در‏‎ ‎‏جامعه، معلول نحوه سرمایه گذاریها و نظامات اقتصادی بود که به جامعه تحمیل کرده بودند.‏‎ ‎‏امام در ارائه تصویری از جامعه قبل از انقلاب اسلامی با دیدی ژرف نگر همین گروهبندیها‏‎ ‎‏را مطرح می نمایند، چنانکه ایشان در مورد رو در رویی جامعه ایران با استعمارگران و شکاف‏‎ ‎‏طبقاتی جامعه چنین می فرمایند:‏

‏«استعمارگران به دست عمال سیاسی خود که بر مردم مسلط شده اند، نظامات اقتصادی‏‎ ‎‏ظالمانه ای را تحمیل کرده اند و بر اثر آن مردم به دو دسته تقسیم شده اند: ظالم و مظلوم. در‏‎ ‎‏یک طرف صدها میلیون مسلمان گرسنه و محروم و در طرف دیگر اقلیتهایی از افراد ثروتمند‏‎ ‎‏و صاحب قدرت سیاسی که عیاش و هرزه گر و فاسدند. تلاش و کوشش دایمی این‏‎ ‎‏محرومین مظلوم این است که خود را از سلطه اقلیت حاکم نجات دهند، اما «دستگاه‏‎ ‎‏حکومتی جائر مانع رهایی این اکثریت است.» ‏‎[3]‎

‏یا در انتقاد از برنامه های شاه چنین می فرمایند:‏

‏«شاه‏‎…‎‏ به بهانه صنعتی کردن کشور راه را برای سرمایه گذاران داخلی و خارجی در‏‎ ‎‏مؤسسات صنعتی هموار کرد‏‎…‎‏ و همان مالکان بزرگ ایران را می بینیم که امروز به صورت‏‎ ‎‏کارخانه داران بزرگ که همه از وابستگان و سرسپردگان رژیم هستند ظاهر شده اند.» ‏‎[4]‎

‏در همین رابطه از سرمایه داران آمریکایی صحبت می نماید که:‏

‏«سرمایه داران آمریکایی، ایران را بهترین نقطه برای استثمار می دانند و سرمایه های خود‏‎ ‎‏را به اشکال مختلف به ایران سرازیر کرده اند.» ‏‎[5]‎

‏در مقابل این فعالیت سرمایه داران داخلی و خارجی امام می فرمایند:‏

‏«حق کارگران و زحمتکشان و چادرنشینان و زاغه نشینان بر باد رفته است.» ‏‎[6]‎

‏در کنار درباریان، سرمایه داران وابسته و سرمایه داران آمریکایی، امام از گروههای‏‎ ‎‏دیگری نیز یاد می کنند، که در سلطه و ظلم با دستگاه حاکم همکاری دارند، زمینخوارهای‏‎ ‎‏بی انصاف، سرمایه دارهایی که کار نمی کنند، طبقه ممتاز شامل ثروتمندان، یال و کوپالدارها،‏‎ ‎‏اطرافی دارها، مالکان پارکهای بزرگ و زمینهای زیاد که در ضمن حاکمیت سیاسی را نیز در‏‎ ‎‏دست داشتند‏‎[7]‎‏ و نیز خوانین، تاجر درجه اول، وزرا، دولتیها، نظامیها، اعیان و اشراف، طبقه‏‎ ‎‏مرفه بالا، استثمار پیشگان و‏‎…‎‏ اربابان زر و زور. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 373
‏همانطور که ماهیت یک چنین حاکمیت ظالم و فرعونی است، تجمع امکانات و ثروت و‏‎ ‎‏منابع با ارزش در دست اقلیتی خاص، به معنی بیچارگی و بدبختی جمع وسیعی از توده‏‎ ‎‏مردم است. چنانکه امام در وصیت نامه سیاسی ‏‎–‎‏ الهی خود به مسلمانان و مستضعفان‏‎ ‎‏وصیت می نماید که:‏

‏«ما و شماها لااقل در این صد سال اخیر که به تدریج پای قدرتهای بزرگ جهانخوار به‏‎ ‎‏همه کشورهای اسلامی و سایر کشورهای کوچک باز شده است مشاهده کردیم ‏‏ی‏‏ا‏‎ ‎‏تاریخهای صحیح برای ما بازگو کردند که هیچ یک از دول حاکم بر این کشورها در فکر‏‎ ‎‏آزادی و استقلال و رفاه ملتهای خود نبوده و نیستند، بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان یا خود‏‎ ‎‏به ستمگری و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه کرده اند برای منافع شخصی یا گروهی‏‎ ‎‏بوده، برای رفاه قشر مرفه و بالانشین بوده و طبقات مظلوم کوخ و کپرنشین از همه مواهب‏‎ ‎‏زندگی حتی مثل آب و نان و قوت لایموت محروم بوده و آن بدبختان را برای منافع قشر‏‎ ‎‏مرفه و عیاش به کار گرفته اند.» ‏‎[8]‎

‏اکنون که تا حدودی طبقاتی که می توان طبقات استکباری نامید، مشخص گردیدند، به‏‎ ‎‏طبقه مستضعفین می پردازیم. امام در معرفی قیام 15 خرداد که منجر به انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏گردید طبقۀ مستضعفین و نقش آنها را مشخص می سازند. ‏

‏به نظر امام حرکت مردم ایران (مستضعفین) در پانزده خرداد سر فصل جدیدی در‏‎ ‎‏بیداری مستضعفین با ایمان برای قیام و مبارزه قلمداد می شود که نهایتاً به پیروزی انقلاب در‏‎ ‎‏سال 1357 منجر می گردد. در 15 خرداد کسانی که در صحنه بودند و می توان آنان را‏‎ ‎‏مستضعف نامید به تعبیر امام «قشر پایین» و «سلحشوران کوخ نشین» و آنهایی که انقلاب را‏‎ ‎‏به ثمر رساندند «زاغه نشینان» و ستمدیدگان تاریخ بودند. ‏

‏به صورت دقیقتر طبقه مستضعفین شامل همه قشرهای ملت می شود، زیرا به نظر امام‏‎ ‎‏همه مردم به وسیلۀ دولتهای قوی به استضعاف کشیده شده بودند و حتی «همۀ ملتهای عالم‏‎ ‎‏را به استضعاف کشیده اند». رژیم سابق همۀ قشرها را مستضعف می دانست و فرمانبردار.‏‎ ‎‏این اقشار عبارت اند از: روحانی، بازاری، روستایی و دیگر افراد کشور. ‏‎[9]‎

‏در جایی دیگر اصطلاحاتی مانند مسلمین، مؤمنین، متوسطین، طبقه سوم، طبقات‏‎ ‎‏محروم، کوخ نشینان، دهقانان، کارگران (به ویژه کارگران صنعتی، مانند کارگران شرکت‏‎ ‎‏نفت)، جنوب شهریها، پابرهنه ها، علمای دینی، جوانان دانشگاهی، محصلین را برای‏‎ ‎‏مشخص ساختن مستضعفین به کار می برند. ‏‎[10]‎‏ امام مشخص می دارند که در قشر بازاری‏‎ ‎‏تاجرهای عمده، سرمایه داران خدماتی قرار نمی گیرند، بلکه کاسبهای جزء و کارگران بازار‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 374
‏را مدنظر دارند. ‏‎[11]‎

‏ ‏

صفات مستکبرین و مستضعفین

‏به نظر امام مستکبرین دارای چنین صفاتی هستند:‏

‏سلطه گری، تجاوزگری، ستمگری، عافیت طلبی، رفاه طلبی، فسادگری، تفرقه اندازی،‏‎ ‎‏خفیف کنندۀ مردم، انکار کنندۀ واقعیت (کتمان ستمدیدگان و گاهی خدا و رسول(ص))،‏‎ ‎‏ورگویی، ترسویی و بزدلی، زیادطلبی، مفتخواری، موذیگری، یا حیله بازی و توطئه گری،‏‎ ‎‏نژادپرستی به علاوه مستکبرین برای استمرار حاکمیت خود سعی دارند که مستضعفین به‏‎ ‎‏خودباوری و خوداتکایی و ایمان به توانایی خود نرسند، یا آنها را در حالت ترس از قدرت و‏‎ ‎‏عقب ماندن از پیشرفت های علمی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نگاه دارند. ‏

‏و از طرف دیگر مستضعفین دارای چنین خصوصیاتی هستند:‏

‏انقلابی، پایداری در مبارزه، شجاعت، متعهد به اسلام، عدم پایبندی به مقام و موقعیت،‏‎ ‎‏اخلاص در عمل، دارای قدرت معنوی، اطمینان و امیدواری، رزمندگی و اهل دفاع،‏‎ ‎‏واقعیت گرا. ‏‎[12]‎‏ چنانکه می فرمایند:‏

‏«اگر نبودند این محرومان جامعه که دلبستگی به این دنیا به آن طوری که بالاتریها به خیال‏‎ ‎‏خودشان دارند، اگر نبود این همت محرومان و همت این روستاییان و همت این‏‎ ‎‏جنوب شهریها‏‎…‎‏، نه رژیم سابق ظلمش از بین رفته بود و نه ما در مقابل مشکلات‏‎ ‎‏می توانستیم مقاومت کنیم.» ‏‎[13]‎

‏امام به  این مطلب اشاره دارند که در یک نظام استکباری، اقشاری از مستضعفین هستن‏‎ ‎‏ که یا در صحنه مبارزه وارد نمی شوند، و یا به دلیل غفلت، یا فریب مستکبران و عدم ایمان و‏‎ ‎‏یا ارعاب تبدیل به عمله ظلمه می شوند، مانند کارمندان و سربازان یک دستگاه و توده های‏‎ ‎‏مردم بیخبر و درخواب ماندۀ کشورهای جهان. ‏‎[14]‎

 

علما و روحانیون

‏نکته دیگری که باید دقیقتر مورد بررسی قرار گیرد، جایگاه علما و روحانیون در بین این‏‎ ‎‏طبقات است. علما و روحانیون و حتی نویسندگان، روشنفکران، گویندگان «از هر ملت و‏‎ ‎‏مذهب»، از اقشار مسئول در جامعه اند و باید در جبهه مستضعفان باشند. ‏‎[15]‎‏ و بنا به وظیفه به‏‎ ‎‏توده های مظلوم کمک کنند. چنانکه می فرمایند: «علمای اسلام موظف اند با انحصارطلبی و‏‎ ‎‏استفاده های نامشروع ستمگران مبارزه کنند.» ‏‎[16]‎‏ یا «قرآن است که وادار کرد پیغمبر اسلام را‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 375
‎ ‎‏به اینکه با این سرمایه دارها دایماً در جنگ باشد.» و یا اینکه: «انبیا(س) برای دو چیز مبعوث‏‎ ‎‏شده اند، یکی شکوفایی معنویت مردم و دیگر بیرون آوردن ضعفا از تحت سلطه‏‎ ‎‏استکبار.» ‏‎[17]‎‏ علمای دینی نقش خطیرتری نیز دارند و آن مواظبت از دین در مقابل انحرافات‏‎ ‎‏است. امام به خصوص در اواخر عمر شریف خود بر اسلام ناب محمدی(ص) در مقابل‏‎ ‎‏اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه داری، اسلام التقاطی و بالاخره اسلام آمریکایی تأکید فراوان‏‎ ‎‏داشتند. مسلماً عامۀ مردم در آلودن دین به خرافه و شرایط خاص معیشتی خود نقش دارند،‏‎ ‎‏اما دگرگونه کردن دین و تحریف حق و تسریع در امر ستم و تجاوز به وسیله علمای منحرف‏‎ ‎‏دینی انجام می گیرد. مستکبرین برای استمرار حاکمیت و مشروعیت بخشیدن به سلطه خود‏‎ ‎‏نیازمند به تفکر دینی انحرافی هستند که به وسیلۀ علمایی که به دنبال هوای نفسانی رفته یا‏‎ ‎‏دچار جمود و تحجر و بیدردی هستند، تأمین می شود. بنابراین به نظر امام خطر این علما از‏‎ ‎‏سلطه گرانی که به صورت علنی به مردم تجاوز می کنند  بیشتر است، ‏‎[18]‎‏ چون در اینصورت‏‎ ‎‏این علما خود جزیی از دستگاه استکباری می گردند (آخوندهای درباری). در این مرحله‏‎ ‎‏امام به مثلث حاکمه ای که متشکل از: زراندوزان حیله گر، قدرتمداران بازیگر و مقدس نمایان‏‎ ‎‏بی هنر است، اشاره دارند‏‎[19]‎‏ که مؤید همین برداشت است. به نظر امام رمز پیروزی‏‎ ‎‏مستضعفین بر مستکبرین تمسک به اسلامی است که اسلام پابرهنگان، اسلام مردم عادی‏‎ ‎‏است و نه اسلام سرمایه داران خدانشناس. روحانی که در خدمت مستکبرین قرار گرفت‏‎ ‎‏نمی تواند با ظلم و شرک و کفر مقابله کند. ‏‎[20]‎

‏ ‏

طبقات جامعه انقلابی و دولت

‏قبل از وارد شدن به بحث جامعه انقلابی و حکومت مستضعفین، اقشار جامعه برحسب‏‎ ‎‏طبقات مستکبر و مستضعف و موضعگیری آنها در شکل زیر نشان داده شده است. ‏

‏مستکبرین ضد انقلابی‏

‏سرمایه‏‏ ‏‏داران خارجی‏

‏و قدرتمندان سلطه‏‏ ‏‏گر‏

‏سلاطین و اعیان و اشراف                                              زمینداران بزرگ‏

‏سرمایه‏‏ ‏‏داران بزرگ                                                     کارخانه‏‏ ‏‏داران بزرگ‏

‏آخوندهای درباری‏

‏اقشار بیطرف‏

‏تجار باراز، بعضی از وزرا و کارمندان، سربازان، بعضی از بالانشینها‏

‏مستضعفین‏

‏علمای حقیقی، کسبه، مؤمنین، زاغه‏‏ ‏‏نشینان، پا برهنه‏‏ ‏‏ها، جوانان دانشگاهی، کارگران، دهقانان، قشر جوان، طبقه پایین و دیگر گروههای طبقه سوم‏

‏ ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 376
‏در فرآیند تحول انقلابی نقش تعیین کننده مستضعفین بر کسی پوشیده نیست، مهم‏‎ ‎‏استیفای حق و حقوق این طبقه بعد از انقلاب است. امام کراراً این مطلب را تکرار می کنند‏‎ ‎‏که: «طبقه محروم بر ما منت دارند، آنها بودند که ما را از زوایا بیرون آوردند، آنها بودند که‏‎ ‎‏رنج کشیدند، آنها این نظام را درست کردند و همین جمعیت هستند که پیروزی را به دست‏‎ ‎‏آوردند، بنابراین همین ها هم صاحب حقی هستند، از اقشار بالاکسی حق ندارد، آنها که از‏‎ ‎‏بالا نشستند و نگاه کردند و یا با مردم مقابله کردند، حق ندارند.» ‏‎[21]‎

‏بنابراین حکومت باید از مستضعفین تشکیل شده باشد، به فکر آنها باشد و آنها را در‏‎ ‎‏صحنه نگاه دارد و در امور سیاسی ‏‎–‎‏ اقتصادی مشارکت دهد. در چنین دولتی درک‏‎ ‎‏محرومیت و محرومیت زدایی، مردمداری، برنامه ریزی جهت توسعه و پیشرفت علمی،‏‎ ‎‏فرهنگی و اقتصادی، کمک و مساعدت به مستضعفین عالم، بویژه توده های مسلمان در‏‎ ‎‏جهت ایجاد حکومت جهانی اسلام، بدون ترس از ابرقدرتها دنبال می شود. چون در اسلام‏‎ ‎‏خدمتگزاری به خلق (خدمت بدون منت) از اهم عبادات است و طبقات مرفه نیز باید در این‏‎ ‎‏امر با دولت مشارکت داشته باشند. ‏

‏از طرف دیگر مستضعفین نیز باید متحد گردند، به علم و تقوا مجهز شوند و برای گرفتن‏‎ ‎‏حق خود قیام کنند. امام چنان به این اتحاد مستضعفان اهمیت می دادند، که پیشنهاد تشکیل‏‎ ‎‏«حزب مستضعفان» می دهند، تا به صورت سازمان یافته ای از حق و حقوق مستضعفان دفاع‏‎ ‎‏کند. لکن اعضای این طبقه نیز باید اگر به مقام و موقعیتی دست یافتند از جاده اعتدال خارج‏‎ ‎‏نشوند، جهاد با نفس را فراموش نکنند و خود به خوی مستکبری مبتلا نگردند. ‏

‏امام در سخنان عرفانی خویش می فرمایند:« گاهی وابستگی به یک تسبیح هم می تواند‏‎ ‎‏منشأ دلدادگی به دنیا گردد، تا چه رسد به مقام و موقعیتهای بالاتر از آن.» ‏

‏بالاخره از نظر امام جامعۀ عادله اسلامی، جامعه ای است که اکثریت مردم دارای یک‏‎ ‎‏وضعیت متوسط اقتصادی باشند به زبان جامعه شناسی، آرایش چنین جامعه ای باید لوزی‏‎ ‎‏شکل باشد، که در آن اقشار کم درآمد و آنهایی که از رفاه کامل برخوردارند، بیش از 20‏‎ ‎‏درصد از جامعه را دربرنگیرند. در نظامهای استکباری توزیع مردم در موقعیتهای اقتصادی‏‎ ‎‏هرمی شکل است یعنی اقلیتی ضعیف (3 تا 10 درصد) بین 50 تا 80 درصد امکانات را در‏‎ ‎‏اختیار دارند. ‏

‏البته امام عنایت به این موضوع دارند که در شرایط جنگی و مقابله با نظامهای سلطه گر‏‎ ‎‏رسیدن به چنین وضعی مشکل است، لکن این فرصتی برای محتکرین، زالوصفتان‏‎ ‎‏سرمایه دار و دیگر افراد سوء استفاده کننده هم نباید باشد که در آشفته بازار اقتصادی و یا از‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 377
‏طریق مقام و موقعیت خود به ثروتهای کلان نایل شوند. چه به نظر امام حفظ منافع محرومین‏‎ ‎‏و گسترش مشارکت عمومی آنان و مبارزه اسلام با زراندوزان، بزرگترین هدیه و بشارت‏‎ ‎‏آزادی انسان از اسارت فقر و تهیدستی به شمار می رود. لذا هر جناحی که از مسلمانان به‏‎ ‎‏قدرت رسید، باید اصول را فراموش نکند. استقلال کشور، حذف سیطره و شر زالو صفتان‏‎ ‎‏وابسته به دولت و بازار و خیابان از سر مردم، فراهم نمودن زندگی پاک و سالم برای‏‎ ‎‏کارمندان شریف، کارگران، کشاورزان متدین و کسبه صادق، رشد اقتصادی و پیشرفت‏‎ ‎‏فرهنگی و علمی جزء اصول حکومت اسلامی است. ‏‎[22]‎

‏در ارتباط با استمرار ارزشهای انقلابی و موضعگیری دولتها، به این مسئله باز می گردیم. ‏

‏ ‏

استمرار ارزشهای انقلابی و پایداری در مقابل سلطه

‏سؤال مهمی که در هر جامعه انقلابی مطرح می شود این است، به فرض اینکه حاکمیت‏‎ ‎‏بعد از انقلاب یک حاکمیت مستضعف گرا، یا به تعبیر امام حکومت مستضعفین و محرومین‏‎ ‎‏باشد، چه تضمینی وجود دارد که چنین حکومتی با همین ارزشهای ویژۀ انقلابی ادامه پیدا‏‎ ‎‏کند؟‏

‏امام، ساختار (یا اسکلت) حکومت اشرافی را به صورتی می بینند، که هر که در آن باشد،‏‎ ‎‏نمی تواند طبقات محروم و مستضعف را درک کند. اصلاً چنین واقعیتی برای آنها معنا ندارد.‏‎ ‎‏به نظر ایشان کسی که در رفاه و امکانات وسیع بار آمده و در تنعم زندگی می گذراند، یا اصلاً‏‎ ‎‏محرومیت را نمی فهمد و یا دستی از دور بر آتش دارد اگر چنین است، در چه صورت کسانی‏‎ ‎‏که قدرت را به دست گرفته اند، یا موقعیت هایی را اشغال کرده اند، به استکبار کشیده‏‎ ‎‏نمی شوند؟ یعنی خوی اشرافیگری در آنها رشد نمی کند، و یا به تعبیری دیگر، به صورت‏‎ ‎‏طبقه ای ممتاز در نمی آیند، که حق و حقوق ویژه ای برای خود قائل باشند؟‏

‏امام این خطر را احساس نموده بودند، که چون در نظام های غیر دینی و یا دینی غیر‏‎ ‎‏واقعی، صاحبان مقام از موقعیت خود سوء استفاده می کنند  و یا گرچه در انقلابات‏‎ ‎‏کمونیستی به نام خلق و توده های محروم حکومت را به دست می گیرند، لکن وقتی بر مرکب‏‎ ‎‏قدرت سوار می شوند، مردم را فراموش می کنند، لذا روی این اصل تأکید داشتند که اولاً در‏‎ ‎‏توزیع امکانات و تصدی مسئولیتها، باید معیار امتیازها خدایی باشد، و نه سلیقۀ انسانها.‏‎ ‎‏چون ایشان به همه مسئولان کشور تذکر می دهند که در تقدم ملاکها، هیچ ارزش و ملاکی‏‎ ‎‏مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نیست و همین تقدم ارزشی و الهی باید معیار انتخاب و‏‎ ‎‏امتیاز دادن به افراد و استفاده از امکانات و تصدی مسئولیتها و اداره کشور و بالاخره‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 378
‏جایگزین همه سنتها و امتیازات غلط مادی و نفسانی باشد، چه در زمان جنگ و چه در‏‎ ‎‏حالت صلح و چه امروز و چه فردا. ‏‎[23]‎

‏به علاوه «مصلحت زجر کشیده ها و جبهه رفته ها و شهید و اسیر و مفقود و مجروح‏‎ ‎‏داده ها و در یک کلام مصلحت پابرهنه ها و گودنشینها و مستضعفین بر مصلحت قاعدین در‏‎ ‎‏منازل و مناسک و متمکنین و مرفهین گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام اسلامی مقدم‏‎ ‎‏باشد و نسل به نسل و سینه به سینه شرافت و اعتبار پیشتازان نهضت مقدس و جنگ فقر و‏‎ ‎‏غنا محفوظ بماند و باید سعی شود تا از راه رسیده ها و دین به دنیافروشان، چهره کفرزدایی‏‎ ‎‏و فقرستیزی روشن انقلاب ما را خدشه دار نکنند و لکه ننگ دفاع از مرفهین بیخبر از خدا را‏‎ ‎‏بر دامن مسئولین نچسبانند و آنهایی که در خانه های مجلل و راحت و بی درد آرمیده اند و‏‎ ‎‏فارغ از همه رنجها و مصبتهای جانفرسای ستون محکم انقلاب و پابرهنه های محروم، تنها‏‎ ‎‏ناظر حوادث بوده اند و حتی از دور هم دستی بر آتش نگرفته اند، نباید به مسئولیتهای کلیدی‏‎ ‎‏تکیه کنند، که اگر به آنجا راه پیدا کنند چه بسا انقلاب را یک شب بفروشند.» ‏‎[24]‎

‏صراحت لهجه و شفافیت پیامهای امام در اینجا نیز مشهود است و ابهامی ندارد. کسی‏‎ ‎‏می تواند ارزشهای انقلابی را ادامه دهد که خود در کوران حوادث انقلاب و جنگ آبدیده‏‎ ‎‏شده باشد. پیام این معنی را هم می رساند که مسئولین نباید در خانه های مجلل و راحت‏‎ ‎‏بیارمند و از رنج و مصیبت مردم غافل گردند و، تقوا در کنار جهاد از اصول خدشه ناپذیر‏‎ ‎‏است. ‏

‏اما سؤالی دیگر همچنان بیجواب می ماند و آن اینکه مسئولین و نسل دوم انقلابیون که در‏‎ ‎‏کوران حوادث نبوده اند، اگر به حاکمیت رسیدند، چه چیزی آنها را نگاه می دارد؟ چگونه‏‎ ‎‏ممکن است از موقعیت خود سوء استفاده نکنند؟ در این رابطه به نظر امام، قبل از هر چیز‏‎ ‎‏اعتقاد به خدا کارساز است. اما باید اعتقاد به ظاهر و باطن، اول و آخر بودن خدا از عقل‏‎ ‎‏آدمی به دل او برسد، چه بسا عقل به واقعیتی حکم می کند و دل رضا نمی دهد، دوم، علما،‏‎ ‎‏روحانیون و دولتمردان زمانی حامی محرومان هستند که:‏

‏1 ‏‎–‎‏ ساده زیستی و زهدگرایی را فراموش نکنند. 2 ‏‎–‎‏ از زی روحانی خارج نشوند. 3 ‏‎–‎‏از‏‎ ‎‏گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏است پرهیز کنند. 4 ‏‎–‎‏ رفاه طلبی و حرکت در مسیر دنیا را پیشه خود نسازند. 5 ‏‎–‎‏ به مردم‏‎ ‎‏خدمت کنند و در غم و شادی و مشکلات آنان شریک باشند. 6 ‏‎–‎‏ با کوخ نشینان نشست و‏‎ ‎‏برخاست کنند و از کاخ نشینان دوری جویند. 7 ‏‎–‎‏ تکیه گاه مستضعفان باشند. 8 ‏‎–‎‏ از بیت المال و‏‎ ‎‏مقام خود سوء استفاده نکنند. 9 ‏‎–‎‏ از اسلام سوء استفاده نکنند، امام می فرمود «اسلام جیب‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 379
‏پرکن نیست.» 10 ‏‎–‎‏ خود را به رخ مردم نکشند. امام از اینکه ایشان را کراراً در تلویزیون نشان‏‎ ‎‏می دهند، سخت متعرض مدیر وقت صدا و سیما بودند. 11 ‏‎–‎‏ از ابزار و وسایل ساده استفاده‏‎ ‎‏کنند، مثلاً امام در زمانی که بیم جان مسئولین مطرح بود تذکر می‏‏ ‏‏دهند که یک پیکان شما را‏‎ ‎‏بیشتر از ماشینهای آن چنانی حفظ می کند. ‏‎[25]‎‏ سوم، همه اینها امکان پذیر نیست، مگر اینکه‏‎ ‎‏آدمی حب نفس و حب دنیا را از دل خود بیرون کرده باشد و مقام و موقعیت را دایمی و با‏‎ ‎‏ارزش نداند. در عین قدرت خود را همیشه عاجز به حساب آورد، اگر شرایط اقتضا کرد به‏‎ ‎‏راحتی از مقام و موقعیت خود در گذرد و به مقام نچسبد. مثل رئیس جمهورهای آمریکا‏‎ ‎‏نباشند که اگر از قدرت کنار رفتند «دق» کنند. چهارم، مردم و تشکلهای اسلامی همیشه ناظر‏‎ ‎‏بر رفتار و اعمال مسئولین باشند و در امور مشارکت داشته و از امر به معروف و نهی از منکر‏‎ ‎‏باز نایستند. ‏

‏ ‏

نتیجه گیری

‏بررسی آثار امام خمینی(س) نشان می دهد، که امام بر پایه تعلیمات اسلام دو دسته را در‏‎ ‎‏جامعه تشخیص می دهند یک طایفه مستکبرین و سودجودها و وابستگان به آنها، که همه‏‎ ‎‏ شان همان برنامه فرعون ها را دارند، و یک دسته هم مستضعفین جامعه هستند که یک‏‎ ‎‏اکثریت محروم هستند. ‏‎[26]‎‏ گرچه خوی مستکبری ریشه در نفس آدمی دارد که منشأ آن حب‏‎ ‎‏دنیاست و ظلم ستیزی فطری آدمی است، اما این حالت درونی هنگامی که به صحنه اجتماع‏‎ ‎‏وارد می گردد و بروز و ظهور جامعه شناختی می یابد، گروهبندیهای مشخصی را به وجود‏‎ ‎‏می آورند که از نظر اجتماعی مؤثر واقع می شوند. به عبارت دیگر اگر چه موسی و فرعون در‏‎ ‎‏درون هر آدمی حضور دارد، لکن در نظامات اجتماعی است که فرعونها یک گروه مستکبر‏‎ ‎‏را می سازند و موسی ها با هم یک جمع معترض را به وجود می آورند. سرمایه دارها، مالکان‏‎ ‎‏بزرگ، قلدرها، اشراف و اعیان و سلاطین وجود عینی طبقه مستکبرین، و علمای حقیقی،‏‎ ‎‏کسبه جزء، پابرهنه ها، و‏‎…‎‏ جزء طبقه مستضعفین قرار می گیرند. ‏

‏امام خمینی(س) به این معنی اشاره دارند که ‏«حب الدنیا راس کل خطئیه» ‏یک واقعیتی‏‎ ‎‏است و ریشه حب دنیا را حب نفس می دانند، ‏‎[27]‎‏ که بالاخره به استکبار ختم می شود. از‏‎ ‎‏طرف دیگر تا زمانی که مستکبران سیستم یا نظام و تشکیلاتی ایجاد نکرده اند، به استضعاف‏‎ ‎‏کشیدن توده های مردم به طور کامل محقق نمی شود. به وسیله نظام اقتصادی، نظام‏‎ ‎‏استعماری، نظام سیاسی و نظام فرهنگی استکباری است که تسلط بر توده مردم و ضعیف‏‎ ‎‏نگاه داشتن آنها عملی می شود. ایجاد یک جامعه سالم و عادلانه بدون فرو ریختن این‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 380
‏دستگاه استکباری و بر پاداشتن دولتی مستضعف گرا امکان پذیر نیست. ‏

‏به نظر امام از آنجا که در همه حکومتها ولو متشکل از مستضعفین، تضمینی برای عدم‏‎ ‎‏انحراف آن و تبدیل نشدنش به نظام استکباری نیست، بنابراین دایماً به گروههایی که در‏‎ ‎‏جبهه مستضعفین قرار دارند و به خصوص علما و روحانیون دینی تذکر می دهند که مواظب‏‎ ‎‏خود و نفس خود باشند و وظیفه اصلی خود را که وظیفه انبیای عظام است فراموش نکنند.‏‎ ‎‏یعنی در صدد بالا بردن سطح معنویت مردم باشند، که در واقع جلوگیری از گسترش خو و‏‎ ‎‏منش استکباری است و دوم اینکه با دستگاههای استکباری مبارزه نمایند و مستضعفین را از‏‎ ‎‏زیر سلطه و استیلای مستکبرین بیرون آورند. ‏

‏در واقع جوهره ولایت فقیه هم همین است، یعنی حاکمیت کسی که حب نفس و حب‏‎ ‎‏دنیا و در نتیجه خوی استکباری ندارد و دیگران را هم از متمایل شدن به آن باز می دارد و یار‏‎ ‎‏و مددکار مستضعفین و دشمن سرسخت مستکبران است. حتی اگر بگوییم یک بخش‏‎ ‎‏اساسی از احیاء تفکر دینی که امام مطرح نموده اند مربوط به یادآوری علما به وظیفه و‏‎ ‎‏مسئولیت اصلی آنها در جامعه بشری است، سخنی به گزاف نگفته ایم. چون در کمتر‏‎ ‎‏جامعه ای، نقش روحانیون در راهنمایی مردم برای عبادات فردی و یا ایمان فردی و‏‎ ‎‏خصوصی مورد اعتراض واقع شده است آنچه که فراموش گردیده، نقش آنان در حق جویی،‏‎ ‎‏ظلم ستیزی و در صف مقدم مستضعفین بودن برای احقاق حقوق آنها از مستکبرین است. ‏

‏مقاله را با دعایی از خود امام به پایان می بریم که فرمود:‏

‏«خداوندا بر ما منت بنه و انقلاب اسلامی ما را مقدمه فرو ریختن کاخهای ستم جباران و‏‎ ‎‏افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان و همۀ ملتها را از ثمرات و برکات وراثت و‏‎ ‎‏امامت مستضعفان و پابرهنگام برخوردار فرما.» ‏‎[28]‎

‏خداوندا، روح پرفتوح حضرت امام راحل(س)، راه گشای اسلام ناب محمدی(ص) و‏‎ ‎‏اسلام مستضعفان را غریق رحمت خویش ساز و مقام عالی ایشان را متعالی گردان. ‏

 

پی نوشتها

 

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 381

  • - Behnam̦ Reza̦ Cultural Foundation of Iranian Politcs ̦ Utah Press  ̦salt lake city̦ 1985.
  • - Ashraf̦ Ahmad̦ Iran: Imperialism̦ class Modernization from above̦  ph. D.Disser New school of social science̦ New york̦ 1971.
  • - امام خمینی(س)، ولایت فقیه، امیرکبیر، تهران، 1360 ص 43.
  • - امام خمینی(ره)، در جستجوی راه از کلام امام، دفتر اول، امیر کبیر، تهران، 1363، ص 81.
  • - همان،
  • - همان،
  • - همان،
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 446-448.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17 ص 425-426.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 352-354.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 316-318.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 155-156.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 425-426.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 332-333.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 500-501.
  • - ولایت فقیه، ص 43.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 14.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 119-120.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 204-205.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 119-120
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 346-347.در جایی دیگر می فرمایند: «این پایین شهریها و این پابرهنه ها… اینها ولی نعمت ماها هستند، اگر اینها نبودند ما یا در تبعید بودیم یا در حبس یا در انزوا»، ر.ک: صحیفه امام، ج 16، ص 23-25.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 176-177.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 311-312.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 312-314.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 19، ص 317-319.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 506-507.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 16، ص 161-162.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 324-326.