نقش امام خمینی (س) در تفکیک اسلام حکومتی و حکومت اسلامی

نقش امام خمینی(س) در تفکیک اسلام حکومتی و حکومت اسلامی

حجت الاسلام و المسلمین محسن قنبریان

خلاصه مقاله 

پیشینۀ این بحث 

‏این مقوله (اسلام حکومتی و حکومت اسلامی) با تعابیری عا تر و متنوع در اندیشه برخی از بزرگان از‏‎ ‎‏علماء و هم روشنفکران مسلمان آمده است:‏

‏1 ‏‎–‎‏ تعبیر «استبداد دینی» در  اندیشۀ مرحوم نائینی(ره) ‏(تنبیه الامة تنزیه الملة)‏ تعبیری عامتر از همان اسلام‏‎ ‎‏حکومتی. ‏

‏2 - «گرایش تفریطی و جمود» در عرض «گرایش افراطی و روشنفکری» در مقابل «گرایش اعتدالی» در‏‎ ‎‏اندیشه شهید مطهری (اسلام و مقتضیات زمان.) ‏

‏3 ‏‎–‎‏ تعبیر «مذهب شرک» علیه «مذهب توحیدی» در اندیشه شریعتی و هم ضلع سوم مثلث زر و زور و‏‎ ‎‏تزویر تعبیری عام از اسلام حکومتی است. (مذهب علیه مذهب و ‏‎…‎‏) ‏

‏4 ‏‎–‎‏ باز به نوعی تفکرات این جریان و همسوهایش چون اندیشه جدایی دین از سیاست و جدایی اجتهاد از‏‎ ‎‏اجرا و‏‎…‎‏ دراندیشه سید جمال به چشم می خورد. ‏

‏در نوشته های برخی از این بزرگان جریانی چون بلعم باعور در مقابل موسی(ع)، فریسیان در مقابل‏‎ ‎‏عیسی(ع)، قریشیان در مقابل پیامبر(ص)، اسلام اموی و عباسی در مقابل اسلام علوی، نحله اشعری و‏‎ ‎‏اخباریگری در مقابل جریان معتدل اهل بیت(ع) و اجتهاد جریان استبداد خواه در مقابل مشروطه مشروعه خواه‏‎ ‎‏همه از نمونه های رویارویی این دو جریان شاهد آورده شده است. ‏

* تعریف و تفریق اسلام حکومتی و حکومت اسلامی

‏1ـ در اسلام حکومتی «اسلام» مقدمه و ابزار و «حکومت» غایت و هدف است. در حکومت اسلامی‏‎ ‎‏«حکومت» مقدمه و ابزار و «اسلام» غایت و هدف است. ‏

‏2ـ پس آنچه در اولی باید بماند «حکومت» است نه اسلام و در دومی آنچه ماندنی است «اسلام» است‏‎ ‎‏ولو حکومت ستانده شود (اسلام خواهی امیرالمؤمنین(ع) ‏‎…‎‏) ‏

‏3ـ اقتضای اسلام حکومتی: تنگ نظری و دگماتیسم و جمود و تحجر و التقاط و تحریف و انحصارطلبی‏‎ ‎‏و استبداد و ‏‎…‎‏ است و اقتضای حکومت اسلامی: دمکراسی و مردم خواهی، اصولگرایی و اجتهاد و احیاء تفکر‏‎ ‎‏دینی و ‏‎…‎‏ می باشد. ‏

‏از اینرو در جامعه نمونه اول روز به روز مفاهیم و ارزشهای اسلامی می میرد و در جامعه نمونه دوم روز‏‎ ‎‏به روز ارزشها و تعالیم احیاء و شکوفا می شود. ‏

‏اسلام حکومتی «اسلام پوسته گرا و عمق گریز» است و اسلام حکومت اسلامی «عمق گرا و پوسته‏‎ ‎‏گزین» است و‏‎…‎

* همدستی اسلام جمود و تحجر با اسلام حکومتی (آشکار یا پنهان) 

‏مثل همدستی پنهان مکر خوارج با جریان اموی، جریان اشاعره با عباسی و حجتیه با پهلوی و ‏‎…‎‎ ‎* اسلام حکومتی حربه ای مناسب برای تهاجم فکری  فرهنگی جریان تجددگرا با هر سنت گرایی‎ ‎‏دین کلیسایی بهانه ای برای رد دین و سکولاریسم و لائیک و سنت گریزی در مغرب زمین. ‏

‏2ـ تفکرات گم و جامد پرچمهای مناسب بر اصحاب روشنفکری و تجددگرایی غربی برای مبارزه با‏‎ ‎‏سنتگرایی و نهضتهای اصیل اسلامی مخصوصاً حکومت اسلامی در دهه های اخیر. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 263
‏* پس «اسلام حکومتی» و «جمود» دشمن مقدم نهضتهای اصیل (حکومت اسلامی) و اسلام روشنفکری‏‎ ‎‏و تجددگرا دشمن مؤخر و ویران کننده بسیاری از نهضتهایی است که از مرحله اول (پیروزی و برقراری‏‎ ‎‏حکومت اسلامی) گذشته اند می باشد. مثل نقش روشنفکری خلفا و انحراف نهضت اسلامی صدر (شهید‏‎ ‎‏مطهری ‏‎–‎‏ اسلام و مقتضیات زمان) و جریان روشنفکری مشروطه خواه و انحراف انقلاب مشروطه از مشروعیت. ‏

* نهضت اسلامی ما و دشمن مقدم 

‏نهضت اسلامی ما دو فاز انقلابی داشت. اول پیروزی بر استبداد پهلوی و استبداد دینی و جمود در داخل.‏‎ ‎‏دوم صدور انقلاب اسلامی در خارج. پس دشمن مقدم در هر دو فاز به مصاف آمده. ‏

‏اول: آخوندهای درباری و تفکر حجتیه، اسلام جمود در حوزه ها (منشور حوزویان امام امت(س) و ‏‎…‎‏)‏‎ ‎‏دوم: اسلام سعودی و اسلام درباری و در یک کلمه اسلام آمریکایی (به تعبیر امام راحل) در مصاف با‏‎ ‎‏انقلاب جهانی اسلام. ‏

* نقش امام در تفکیک بین اسلام حکومتی و حکومت اسلامی 

‏با توجه به ویژگیهای امام و امت امام، مرزبندی بین این دو جریان توسط امام(س) به خوبی تبیین شد و‏‎ ‎‏حدود دو جبهه روشن و مبین گشت. ‏

‏1 ‏‎–‎‏ روشن کردن جریان مقابل توسط امام ‏

‏1 ‏‎–‎‏ 1 ‏‎–‎‏ تعابیر آخوند درباری، آخوند ساواکی، اسلام تحجر و جمود در قبل و هنگامه پیروزی انقلاب از‏‎ ‎‏طرف امام امت(س). ‏

‏1 ‏‎–‎‏ 2 ‏‎–‎‏ تعبیر اسلام آمریکایی پس پیروزی و در عرصه صدور انقلاب اسلامی (حکومت اسلامی)‏‎ ‎‏2 ‏‎–‎‏ تبیین حکومت اسلامی و برطرف کردن ذهنیات و خلطیات حاصله:‏

‏2 ‏‎–‎‏ 1 ‏‎–‎‏ حکومت ولایت فقیه حکومت مشروطه نه مطلقه (ولایت مطلقه نه حکومت مطلقه) ‏‎…‎‎ ‎‏2 ‏‎–‎‏ 2 - ولایت فقیه حکومت قانون نه استبداد‏‎…‎

‏2 ‏‎–‎‏ 3 ‏‎–‎‏ ولی فقیه چون سایر مردم برابر در مقابل قانون و احکام‏‎…‎

‏2 ‏‎–‎‏ 4 ‏‎–‎‏ احیاء اصل نظارت مردم بر والیان و مسئولین، النصیحة الائمه المسلمین، امر به معروف و نهی از‏‎ ‎‏منکر‏‎…‎

‏2 ‏‎–‎‏ 5 ‏‎–‎‏ دادن حق دخالت مستقیم و غیر مستقیم به مردم در عزل و نصب کارگزاران با انتخاب شکل‏‎ ‎‏جمهوری برای حکومت اسلامی. ‏

‏2 ‏‎–‎‏ 6 ‏‎–‎‏ بر حذر داشتن روحانیون در صحنه از انحصارطلبی، مارک ضد دینی زدن بر رقیب و ‏‎…‎‏ در یک کلمه‏‎ ‎‏جلوگیری از استبداد دینی در بین متدینین و روحانیون (جناحهای موجود آنروز و‏‎…‎‏)‏‎[1]‎‏ ‏

‏پیشینۀ این بحث‏

‏این مقوله با تعابیری عامتر و متنوع در اندیشۀ  بسیاری از بزرگان از علما و روشنفکران‏‎ ‎‏مسلمان بیان شده که خود حاکی از اهمیت مسئله و حساسیت آن است. ‏

‏1 ‏‎–‎‏ مرحوم نایینی(ره) در جریان مشروطه و چاپ کتاب «تنبیه الامة و تنزیه الملة» تعبیری‏‎ ‎‏عامتر از اسلام حکومتی به نام «استبداد دینی» معرفی می کند که در ارتباط مستقیم با «شعبه‏‎ ‎‏استبداد سیاسی» برای افول دادن به نهضتهای اصیل و حرکتهای الهی و مردمی است‏‎[2]‎‏.‏

‏2 ‏‎–‎‏ شهید مطهری(ره) «در گرایش تفریطی و جمود و تنگ نظری» را در عرض «گرایش‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 264
‏افراطی و روشنفکری» قرار داده و هر دو را مقابل «گرایش اعتدال» معرفی می کند. ‏‎[3]‎

‏«خوارج» یکی از مثالهای ایشان برای «گرایش تفریطی است» که در کتاب «جاذبه و دافعه‏‎ ‎‏امام(ع)» به تفصیل پیرامون آنها سخن می گوید. ‏‎[4]‎‏ که با این بیان و مثالها روشن می شود‏‎ ‎‏که منظور استاد از گرایش تفریطی همان «اسلام حکومتی» است. چرا که وقتی خوارج با رأی‏‎ ‎‏و اندیشه جامد خود عملاً به معاویه کمک می کنند، جبهۀ اسلام حکومتی اموی بر حکومت‏‎ ‎‏اسلامی علوی غلبه می یابد. ‏

‏3 ‏‎–‎‏ دکتر شریعتی «مذهب شرک» علیه «مذهب توحیدی» را در ادوار مختلف تاریخ‏‎ ‎‏بررسی می کند و مشکل عمده و همیشگی مذاهب توحیدی را مذهب شرک می داند. آنچه‏‎ ‎‏او در کتاب «مذهب علیه مذهب» تحت عنوان «مذهب شرک» معرفی می کند همان چهره‏‎ ‎‏اسلام حکومتی است با تعبیری دیگر‏‎[5]‎‏.‏

‏4 ‏‎–‎‏ سید جمال اسد آبادی در آثار خود از اندیشۀ  «جدایی دین از سیاست» و «اجتهاد از‏‎ ‎‏اجرا و حکومت» انتقاد می کند که همه از خصیصه های این جبهه است‏‎[6]‎‏.‏

‏5 ‏‎–‎‏ مهندس بازرگان از «حاکمیت سیاست بر دین» حرف می زند و آن را خطری برای دین‏‎ ‎‏و جامعه می شمارد که باز به نوعی همان چهرۀ اسلام حکومتی است. ‏‎[7]‎

‏6 ‏‎–‎‏ در آثار برخی از این نویسندگان جریان «بلعم باعور» در مقابل موسی(ع)، فریسیان در‏‎ ‎‏مقابل عیسی(ع)، قریشیان در مقابل پیامبر اکرم(ص)، اسلام اموی و عباسی در مقابل اسلام‏‎ ‎‏علوی، نحله های اشعری و اخباریگری در مقابل جریان معتدل اهل بیت(ع) و اجتهاد و‏‎ ‎‏جریان استبداد خواه در مقابل مشروطه مشروعه خواه همه از نمونه های جریان باصطلاح‏‎ ‎‏اسلام حکومتی است. برای مثال، شریعتی «بلعم باعور» را چنین معرفی می کند: ‏

‏«بلعم با عور بزرگترین روحانی این دوره [دوره موسی(ع) ] است که مذهب مردم روی‏‎ ‎‏کاکل این فرد می چرخد و این است که علی رغم موسی(ع) در برابر نهضت موسی قد علم‏‎ ‎‏می کند و چون مذهب و احساس و ایمان مردم در دست او بوده می توانسته است که در برابر‏‎ ‎‏حق و در برابر آن دیگر (دین توحید) در طول تاریخ بزرگترین مقاومتها را بکند و مؤثرترین‏‎ ‎‏ضربه ها را بزند.» ‏‎[8]‎

‏یا دربارۀ جبهه فریسیان مقابل عیسی(ع) می گوید:‏

‏«فریسیان مدافعان دین زمانند. اینها مادی نبودند، زنادقه نبودند، دهری نبودند. آن موقع‏‎ ‎‏مادی نبوده است. اینها معتقدان و ادامه دهندگان و متولیان دین شرک در برابر عیسی(ع) و‏‎ ‎‏پیروانش بوده اند.» ‏‎[9]‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 265
معاویه پایه گذار استبداد دینی یا اسلام حکومتی در اسلام

‏مرحوم نایینی(ره) سابقه تاریخی استبداد دینی را در اسلام به زمان معاویه مربوط‏‎ ‎‏می داند. او دربارۀ ریشه های تاریخی استبداد دینی (اسلام حکومتی) می نویسد:‏

‏«اصل ابتداع و اختراع این قوه میشومه (استبداد دینی) و اعمالش در اسلام از بدع معاویه‏‎ ‎‏است که از برای مقابله با سرور اوصیا ‏‎–‎‏ ‏علیه افضل الصلوة و السلام‏ ‏‎–‎‏ عده ای از دنیاپرستان از‏‎ ‎‏قبیل عمرو عاص، محمد بن مسلم و مسلم بن خلد و مغیرة بن شعبه و اشباههم را که در انظار‏‎ ‎‏عوام امت در اعداد صحابه محسوب و در مغلطه کاری به اسم دینداری به واسطه اتصاف به‏‎ ‎‏صحابیت نفوذ و مطاعیت داشتند در تفریق کلمه و معارضه با مقام ولایت ‏‎–‎‏ سلام الله علیه ‏‎–‎‏ با‏‎ ‎‏خود همدست نمود. و هم از دستۀ دیگر ابوموسی اشعری که از معیت علنیۀ ایشان مأیوس‏‎ ‎‏بود به همان اعتزال و تقاعدشان از تصرف حق و خذلان شاه ولایت(ع) و تزهد صوری به‏‎ ‎‏ترک نصرت و خذلان حضرتش به خرج بیخردان امت دادن قناعت نمودند و به وسیلۀ معیت‏‎ ‎‏آن دسته دنیاپرست با او و سکوت و اعتزال این دستۀ دیگر رفته رفته اساس استبداد و‏‎ ‎‏تحکمات خودسرانه را در اسلام استحکام و حتی سب آن حضرت(ع) را هم بر منابر‏‎ ‎‏مسلمین رواج داد.» ‏‎[10]‎

‏ ‏

تعریف و تفریق اسلام حکومتی و حکومت اسلامی

‏در «اسلام حکومتی» اسلام مقدمه و وسیله و حکومت غایت و هدف است و در‏‎ ‎‏«حکومت اسلامی» حکومت مقدمه و اسلام غایت و هدف است. پس آنچه در اولی باید‏‎ ‎‏بماند حکومت است نه اسلام و در دومی صد البته ارزشهای اسلامی مقدم بر حکومت‏‎ ‎‏است. بر اساس بیانات شریف قرآنی حکومت ابزار اقامۀ قسط و عدل در جامعه است که‏‎ ‎‏آن هم خود هدف وسط و وسیله برای قرب الهی و عبودیت پروردگار است. ‏‎[11]‎

‏آنچه در صدر اسلام در مقابله «اسلام حکومتی اموی» و «حکومت اسلامی علوی» رخ‏‎ ‎‏نمود شاهد بسیار خوبی بر این مدعاست معاویه با به کارگیری صحابی خود فروخته و‏‎ ‎‏آخوندهای درباری و هم نیز جهال از صحابه چنان دست به تحریف دین و جعل حدیث‏‎ ‎‏برای تثبیت حکومت خود می زند که عجیب است. در مقابل امام علی(ع) لحظه ای حاضر‏‎ ‎‏نیست برای حفظ حکومت خویش از ارزشهای اسلامی دست بکشد. از این روست که‏‎ ‎‏اصولگرایی و عدالتخواهی او موجب می شود تا در آن شرایط زمانی و قوت جبهه مقابل و‏‎ ‎‏عدم بصیرت مردم حکومت از او ستانده شود. ‏

‏نشانۀ دیگر «اسلام حکومتی» توجیه وضع موجود است. در مقابل از خصوصیات‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 266
‏حکومت اسلامی حالت انقلابی و بر هم زنندگی وضع نامطلوب موجود است. آنچه به‏‎ ‎‏ظاهر روحانیون در زمانی به نام قضا و قدر ساختند و آنچه مرحبۀ از خود بافتند نبود مگر‏‎ ‎‏برای توجیه حکومتهای نامشروع اموی و عباسی و آن همه انقلاباتی که شیعه با تأسی از‏‎ ‎‏سالار شهیدان اباعبدالله در مقابل وضع موجود نابسامان کرده حاکی از روح انقلابی و‏‎ ‎‏تهاجمی اوست. ‏‎[12]‎

‏اقتضای اسلام حکومتی تنگ نظری و دگماتیسم، جمود و تحجر، التقاط و تحریف و‏‎ ‎‏انحصارطلبی و استبداد است و اقتضای حکومت اسلامی مردم خواهی و اصولگرایی،‏‎ ‎‏آزادی و اجتهاد و پویایی و احیاء تفکر دینی است. ‏

‏از این رو در جامعۀ نمونۀ اول روز به روز مفاهیم و ارزشهای دینی می میرد و جز پوسته و‏‎ ‎‏ظاهر از آن نشانی نمی ماند و در جامعۀ نمونۀ دوم روز به روز ارزشها و تعالیم احیا و شکوفا‏‎ ‎‏می گردد. در جامعۀ اول برای سرپوش نهادن به چهرۀ شیطانی استبداد خویش بسا که ظواهر‏‎ ‎‏شریعت زیاد هم عمل شود؛ قرآنهای نفیس چاپ شود و با صدای نیکو خوانده شود، اما‏‎ ‎‏روح اسلام و قرآن مهجور باشد و از آن حرفی نباشد. چرا که روح اسلام چیزی جز دوری از‏‎ ‎‏هر گونه شرک و عبادت و اطاعت غیر خدا نیست. از این رو اسلام حکومتی، اسلام پوسته گرا‏‎ ‎‏و عمق گریز است و اسلام حکومت اسلامی عمق گرا و پوسته گزین و در مسیر خود در صدد‏‎ ‎‏احیاء دین با بهره گیری از ظواهر شریعت است. ‏

‏آنچه امام امت(س) در احیاء حج ابراهیمی کرد و آنچه مفتیهای خودباخته و درباری‏‎ ‎‏سعودی در برابر برائت از مشرکین گفتند و نوشتند یک مثال از رویارویی حکومت اسلامی و‏‎ ‎‏اسلام حکومتی در احیاء تفکر دینی و پوسته گرایی دینی است. ‏

‏«اسلام حکومتی» نمی تواند تمدن ساز باشد (از نوع تمدن اسلامی) در صورتی که‏‎ ‎‏ماحصل حکومت اسلامی تمدن اسلامی است. روشن است که اسلامی که بر پایۀ جمود‏‎ ‎‏و تنگ نظری و تحجر باشد هیچوقت در رویارویی با مقتضیات زمان در ظرف زمان جاری‏‎ ‎‏نمی گردد و راکد می ماند و هیچیک از مظاهر علمی و پیشرفتهای بشری را بر نمی تابد (مگر‏‎ ‎‏قید اسلامیت را بزند) اخباریگری یک نمونه است که با سختگیریهای فراوان همراه است و‏‎ ‎‏صد البته موجب رکود دین و دیانت می شود. اسلام طالبان در افغانستان نمونه دیگری از این‏‎ ‎‏نوع است که هرگز به تمدنی ختم نمی شود. در حالیکه معاصر با اخباریگری تفکر اجتهادی‏‎ ‎‏اصولیین در عین اصولگرایی موجبات جاری شدن اسلام در زمان و انطباق با مقتضیات‏‎ ‎‏واقعی زمان را مهیا می کند و زمینه را برای رسیدن به تمدنی با بار اسلامی میسر می سازد.‏‎ ‎‏اساساً اجتهاد مکانیسم تعبیه شده در اسلام برای انعطاف دادن به قوانین اسلامی‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 267
‏صد در صد مسلم و معین تا قیامت است و فقه ما که به فرمودۀ امام «تئوری ادارۀ انسان از‏‎ ‎‏گهواره تا گور است‏‎[13]‎‏» نشان داده که در طی دورانهای متمادی و متفاوت زمانی جوابگوی‏‎ ‎‏ نیازهای زمان بوده است. ‏‎[14]‎

‏ ‏

اسلام حکومتی حربه ای مناسب برای تهاجم علیه حکومت اسلامی

‏برخوردهای تحجری و جامد و تفریطی این طیف که همواره مورد بهره برداری مستبدین‏‎ ‎‏و فرعونها بوده غیر از توجیه حکومتهای فاسد وقت چهره اسلام را در اذهان مردم به‏‎ ‎‏خصوص طیف تحصیلکرده و آگاه مکدر کرده است. بسیاری از روشنفکران مسلمان ما با‏‎ ‎‏دیدن نمونه هایی از این جبهه و هم تبلیغات و تعمیم دادن دشمنان ما واقعاً باور کرده اند که‏‎ ‎‏روحانیت عامل تحجر و جمود و عقب ماندگی اند و برخی آن را ضلع سوم مثلث زر و زور و‏‎ ‎‏تزویر برای استضعاف ملتها قرار داده اند. ‏

‏برخی از روشنفکران خودباخته و مریدان غرب هم از این طیف استفاده کرده و حربه ای‏‎ ‎‏مهم علیه اسلام ناب و روحانیت اصیل سامان داده اند. از وحدت شکل (که هر دو لباس‏‎ ‎‏شریف روحانیت دارند) و وحدت مواد (که هر دو حدیث و روایت و قرآن است) استفاده‏‎ ‎‏کرده هر دو را به یک چوب رانده اند و نهضتهای اصیل اسلامی را به همان مهر تحجر و‏‎ ‎‏جمود و عقب ماندگی محکوم کرده اند. ‏‎[15]‎

‏چه زیبا گفته است محمد عبده که «اسلام هنوز چوب نابسامانیهای اربابان کلیسا را‏‎ ‎‏می خورد.» ‏‎[16]‎‏ وقتی نوشته های روشنفکران ایرانی را ورق بزنیم پر از مشابه قرار دادن‏‎ ‎‏روحانیت ما با اربابان کلیسای قرون وسطی است و بسا نمونه هایی از جبهه اسلام حکومتی و‏‎ ‎‏تحجر را هم به عنوان شاهد مثال بیاورند که موجب شود کل نهاد روحانیت را که پرچمدار‏‎ ‎‏اصیلترین نهضتهای الهی ‏‎–‎‏ مردمی بوده اند را به عقب افتادگی و تزویر معرفی کنند. ‏

‏با نگاهی موشکافانه تر و بیانی رساتر می توان برای انقلابهای اصیل که هماره توسط‏‎ ‎‏پیامبران و اوصیا و وارثان واقعی اوصیای الهی یعنی فقهای عظام صورت می گرفته است دو‏‎ ‎‏مانع مقدم و مؤخر معرفی کرد. مانع مقدم؛ خطر تحجر یا همان اسلام حکومتی است (که‏‎ ‎‏تحجر یک شعبه از اسلام حکومتی و شعبه دیگر آن استبداد سیاسی حاکم است) و مانع‏‎ ‎‏مؤخر خطر تجددگرایی افراطی و روشنفکری است. ‏

‏در مسیر شکل گیری انقلابهای الهی، جناح تحجر که همواره توجیه گر وضع موجود است‏‎ ‎‏مانع انقلاب و دگرگونی است. اینان با قیافه هایی حق به جانب و در موضعهای موجه دینی‏‎ ‎‏چنان مهر ضد اسلامی، خارجی، شرک و امثال اینها بر پیشانی پرچمداران نهضتهای اصیل‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 268
‏می زنند که گاه برخی و شاید بیشتر نهضتها در همین جبهه اول و در رویارویی با اینان محکوم‏‎ ‎‏به شکست می شود. «فریسیان و صدیقیان» چنان عیسی(ع) را محکوم کردند که آن حضرت‏‎ ‎‏راهی جز آوارگی در بیابانها با عده ای قلیل از حواریون را نداشت. نهضت سیدالشهدا با‏‎ ‎‏همکاری استبداد سیاسی و روحانیون درباری چون «شریح قاضی» بظاهر شکست‏‎ ‎‏می خورد. در مشروطه که نهضتی است با انگیزه های کاملاً مذهبی و تولد یافته به دست‏‎ ‎‏روحانیون اصیل این مانع خود را نشان می دهد. در کنار دستگاه استبداد شعبه استبداد دینی‏‎ ‎‏و اسلام تحجری شکل می گیرد و در همان حرکات اول در زمان نهضت تنباکو با وجودیکه‏‎ ‎‏علمدار نهضت مرجعیت بزرگ شیعه است اما در برابر او صف آرایی می شود. امام راحل این‏‎ ‎‏جبهه را به خوبی بیان می فرماید: «مرحوم میرزا که دخانیات را تحریم فرمود شیاطین افتادند‏‎ ‎‏در بین مردم و به آنجا رساندند که بعضی از اهل علم بعضی از شهرها بالای منبر به طوریکه‏‎ ‎‏نقل می کنند  قلیان کشیدند بر ضد حکم میرزا.» ‏‎[17]‎

‏اما اگر نهضتی اصیل این مانع مقتدر را پشت سر بگذارد (که خود بستگی کامل به قدرت‏‎ ‎‏انقلابیون و هم بصیرت و بینش عامه مردم دارد) و انقلاب بر استبداد موجود غلبه کند و‏‎ ‎‏جبهه اسلام حکومتی را شکست دهد و خواهان برگزاری حکومت اسلامی شود تازه مانع‏‎ ‎‏دوم یعنی خطر تجددطلبی و روشنفکری افراطی خود را نشان می دهد. ‏

‏اسلام صدر پس از پیروزی بر قریشیان (که والیان خانه خدا بودند و توجیه گر وضع‏‎ ‎‏موجود بت پرستی زمانه) و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه با این مانع برخورد می کند.‏‎ ‎‏شهید مطهری(ره) اولین روشنفکر اسلام را خلیفۀ دوم معرفی می کند و به برخی از گشاده‏‎ ‎‏نظریهای او اشاره می کند که موجب انحراف از اسلام اصیل می شود:‏

‏«یکی از کسانی که به قول امروزیها در مسائل اسلامی روشنفکری به خرج می داد و کار‏‎ ‎‏این روشنفکری او به حد افراط رسیده بود خلیفۀ دوم است. خلیفه دوم به اصطلاح خیلی‏‎ ‎‏روشنفکر مآبانه کار می کرد اما تندرویهایی کرد مثلاً یکجا پیغمبر(ص) دستوری داد و او‏‎ ‎‏می گفت این موضوع فقط برای پیغمبر و زمان خودش بود ولی زمان ما تغییر کرده است و ما‏‎ ‎‏این را عوض می کنیم.» ‏‎[18]‎

‏جناح اول اسلام را به خشکی و غیر انعطاف پذیری در برخورد با مقتضیات زمان دچار‏‎ ‎‏می کنند  و این جناح اسلام بسیار باز می بیند که هیچ اصولگرایی لازم ندارد و هر چه زمان‏‎ ‎‏اقتضا کرد همان را اسلام تجویز می کند. باز در مشروطه این مانع رخ می نماید. ‏

‏به هر تقدیر با مجاهدۀ علمای عظام و همیاری مردم نهضت مشروطه شکل می گیرد و‏‎ ‎‏انقلاب به پیروزی می رسد و به رغم همه تلاشهای استعمار تهران فتح می شود و اسلام‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 269
‏حکومتی برچیده می شود، اما در همان لحظه های اول برای برقراری حکومت اسلامی نفوذ‏‎ ‎‏روشنفکران غربزده در صف انقلابیون و انزوای روحانیت اصیل موجب می گردد نهضت به‏‎ ‎‏انحراف کشیده شود و همه تلاش شیخ فضل الله نوری برای اقامۀ شریعت در کنار‏‎ ‎‏مشروطیت و خواستن مشروطه مشروعه بی ثمر می ماند و تازه به جرم تحجر و جمود و‏‎ ‎‏مخالفت با مشروطه این پرچمدار استبداد ستیز و مبارز با محاسن سفید به دار آویخته‏‎ ‎‏می شود و مردم بازی خورده هم هورا کشیده کف می زنند!‏

‏قبل از آن در دولت انقلابی سربداران در خراسان این دو مانع بروز کرده بودند:‏

‏«قیام سربداران از نهضت عالمی پرهیزگار به نام شیخ خلیفه ریشه می گیرد، بنا به نقل او‏‎ ‎‏نخست از واعظی در سبزوار شروع نمود و به استناد علایم ظهور حضرت مهدی(عج) که در‏‎ ‎‏احادیث نقل شده مردم را به آمادگی برای ظهور دعوت نمود. متصوفه که در سبزوار نفوذ‏‎ ‎‏داشتند وی را متهم نمودند که در زیر لفافۀ تصوف چیزهای تازه می گوید و تبلیغ دیناوی‏‎ ‎‏می کند (اسلام تحجری) علمای محافظه کار با توسل به ابوسعید ایلخان مغول سرانجام‏‎ ‎‏توانستند در سال 736 هجری با اعدام شیخ خلیفه ندای قیام و فریاد نویدبخش ظهور و قیام‏‎ ‎‏او را خاموش سازند. (همدستی استبداد و اسلام تحجر) پس از کشته شدن او شاگردش‏‎ ‎‏شیخ حسن جوری پرچم نهضت او را به دوش گرفت. نهضت سربداران در سال 737 در‏‎ ‎‏«باشتین» آغاز گردید. حکومت انقلابی سربداران با فتح نیشابور و جام تا هرات گسترش‏‎ ‎‏یافت و بر اساس ایدئولوژی قیام مهدی(عج) و مذهب تشیع و فتوت و جوانمردی ایرانی پا‏‎ ‎‏گرفت. سربداران سخت به دستورات مذهبی شیخ حسن جوری پایبند بودند و از اینرو پس‏‎ ‎‏از آنکه شیخ حسن در سال 740 توسط امیر ارغونشاه به زندان افتاد و سربداران وی را از‏‎ ‎‏زندان نجات دادند رهبری انقلاب را به عهده شیخ و فرمانروایی را به امیر مسعود تفویض‏‎ ‎‏کردند. ‏‎[19]‎‏ این نو ع تقسیم مسئولیت را می توان ناشی از غیبت شیخ حسن به خاطر زندانی‏‎ ‎‏شدن وی یا کفایت اداری و نظامی امیر مسعود دانست. در هر حال همین انشعاب و تفکیک‏‎ ‎‏مسئولیت در درون نهضت موجب بروز دو جریان سیاسی گردید که برخی از آن دو را به‏‎ ‎‏گروه «میانه» و گروه «افراطی» تعبیر کرده اند. ‏‎[20]‎‏ (نفوذ جریان روشنفکری در نهضت) ‏

‏شیخ حسن همواره مقید به اصول و مبانی اسلام بود و از شیوۀ ساده زیستی و درویشی‏‎ ‎‏در زندگی پیروی می کرد، در حالیکه جناح دولت و بدنۀ تشکیلات سربداران در پی کسب‏‎ ‎‏قدرت بود. سربداران علی رغم موفقیتهایی که در مواجهه با دشمنان خارجی داشتند در‏‎ ‎‏درون تشکیلات خود دچار مشکلات فراوان بودند به طوریکه چندین بار کودتا صورت‏‎ ‎‏گرفت و قدرت در میان سران نهضت دست به دست شد و در این میان جناح لیبرال‏‎[21]‎‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 270
‏نهضت همواره سعی می کرد خود را از حصار قید و بند اصول و مقررات آزاد سازند و‏‎ ‎‏مزاحمتهای طرفداران جناح رادیکال‏‎[22]‎‏ و اصولی را از خود دور نماید و نهضتی که از ابتدا بر‏‎ ‎‏مبنای موازین و ایدئولوژی اسلام و فلسفه غیبت و انتظار و قیام به وجود آمده بود به ابزاری‏‎ ‎‏در جهت حکمفرمایی مبدل سازد. ‏‎[23]‎‏ از این رو است که شهید مطهری(ره) خطر تجددطلبی‏‎ ‎‏افراطی را یکی از آفات مهم انقلابها بیان می فرماید. ‏‎[24]‎

نهضت اسلامی ما و دشمن مقدم 

‏امام خمینی(س) مبارزه را سه مرحله معرفی فرموده اند. مرحله اول: اسلامی کردن‏‎ ‎‏ایران. مرحله دوم: اسلامی شدن جهان اسلام. و مرحله سوم: جهانی شدن اسلام. ‏‎[25]‎‏ در فاز‏‎ ‎‏اول مبارزه و حرکت نهضت یعنی انقلاب اسلامی ایران جناح جمود و تحجر بر جنگ با امام‏‎ ‎‏و یاران امام آمد و در همکاری و همیاری با استبداد سیاسی جبهه اسلام حکومتی را تشکیل‏‎ ‎‏داد. یک عده مستقیماً با دربار هماهنگ و توجیه گر سلطنت شدند و به شاه جل جلاله‏‎ ‎‏گفتند. ‏‎[26]‎‏ که امام بارها به نام آخوند درباری و آخوند ساواکی و وعاظ السلاطین در رسوایی‏‎ ‎‏آنها کوشید و عدۀ دیگر هم غیر مستقیم با اندیشه های انحرافی خود مانع حرکت انقلابی‏‎ ‎‏الهی امام شدند که انجمن حجتیه از مهمترین آنها بود. ‏

‏در فاز دوم نهضت  که امروز در آن قرار داریم یعنی زمان صدور انقلاب و اسلامی کردن‏‎ ‎‏جهان اسلام باز اسلام ارتجاع و مرفه نشین به جنگ با اسلام ناب حضرت امام(س)‏‎ ‎‏صف آرایی کرده است. اسلام سعودی و همدستی مفتیهای درباری با سلاطین کاخ نشین‏‎ ‎‏عرب در زدن انگها و مهرهای شرک و ضد سنت بودن و ‏‎…‎‏ نمونه هایی از این جریان است.‏‎ ‎‏آنچه در حج سال 66 گذشت و به فتوای مفتیهای درباری و عمال قدرت استبداد سیاسی به‏‎ ‎‏دستور اربابان غربی اش آنچنان برائت مسلمین از مشرکین را به خون کشید، نمونه ای از‏‎ ‎‏سدهای عظیم اسلام حکومتی بر سر راه نهضتهای اصیل است. ‏

‏ ‏

نقش امام(ره) در تفکیک بین اسلام حکومتی و حکومت اسلامی

‏امام راحل با بهره گیری از زحمات همه علمای سلف و پرچمداران نهضتهای اصیل‏‎ ‎‏شیعی از سیدالشهدا(ع) تامرحوم نایینی و شهید مدرس و دادن بصیرت لازم به مردم  در هر‏‎ ‎‏دو عرصۀ انقلاب با تعابیری رسا چهرۀ اسلام حکومتی را فاش نمودند. ‏

‏الف) در مرحله اول با تعابیری رسا و گویا چهره مزدور آخوندهای درباری و اسلام‏‎ ‎‏جمود را روشن کردند. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 271
‏«اگر ملت اسلام به مبانی قرآن واقف گردد و به وظایف سنگین علما و پیشوایان اسلام‏‎ ‎‏آگاه گردد روحانی نماها و آخوندهای درباری در میان اجتماع ساقط خواهند شد و اگر‏‎ ‎‏معممین ساختگی و روحانی نماهای بی حیثیت در جامعه ساقط شوند و نتوانند مردم را‏‎ ‎‏بفریبند دستگاه جبار هیچگاه موفق به اجرای نقشه های شوم استعمارگران نخواهند شد.» ‏‎[27]‎‏ ‏

‏امام خطر این طیف و قدمت این خطر را برای ملت گوشزد می فرماید که:‏

‏«فقیهی که وارد دستگاه ظلمه می گردد و از حاشیه نشینان دربار می شود و از اوامرش‏‎ ‎‏اطاعت می کند امین نیست و نمی تواند امانتدار الهی باشد. خدا می داند که از صدر اسلام تا‏‎ ‎‏کنون از این علمای سوء چه مصیبتهایی بر اسلام وارد شده است.» ‏‎[28]‎

‏امام از موانع و سنگ اندازیهای جناح جمود و تحجر هم بسیار سخن گفتند که منشور‏‎ ‎‏حوزویان پر از این شکوه هاست. ‏

‏«خطر تحجرگرایان و مقدس‏‏ ‏‏ نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست. طلاب عزیز‏‎ ‎‏لحظه ای از تفکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. اینها مروج اسلام‏‎ ‎‏آمریکایی اند و دشمن رسول الله.» ‏‎[29]‎‏ و در جای دیگر تصریح می فرمایند که:‏

‏«استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد دو راه برای‏‎ ‎‏ضربه زدن انتخاب نمود: یکی راه ارعاب و زور و دیگر راه خدعه و نفوذ. در قرن معاصر‏‎ ‎‏وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد راههای نفوذ تقویت گردید. اولین و مهمترین‏‎ ‎‏حرکت القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت‏‎ ‎‏تا اندازه ای کارگر شده است.» ‏‎[30]‎

‏امام جناح مقابل را به دو قسم آگاه و ناآگاه تقسیم می کند که هر دو کمکار استبداد و‏‎ ‎‏استعمارند:‏

‏«ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته به مراتب کاریتر از اغیار بوده و هست. در شروع‏‎ ‎‏مبارزات اسلامی اگر می خواستی بگویی شاه خائن است بلافاصله جواب می شنیدی که‏‎ ‎‏شاه شیعه است. عده ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می دانستند و هیچ کس‏‎ ‎‏قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلیکه پدر پیرتان از این دستۀ‏‎ ‎‏متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است.» ‏‎[31]‎

‏«ترویج تفکر شاه سایه خداست و یا با گوشت و پوست نمی توان در مقابل توپ و تانک‏‎ ‎‏ایستاد و اینکه ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسی‏‎ ‎‏می دهد و از همه شکننده تر شعار گمراه کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان(عج) باطل‏‎ ‎‏است و هزاران آن قلت دیگر مشکلات بزرگ و جانفرسایی بود که نمی شد با نصیحت و‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 272
‏مبارزه منفی و تبلیغات جلو آنها را گرفت.» ‏‎[32]‎

‏اما راست قامتی امام و هم موضع مرجعیت و زمامت امر و بزرگی مرتبه اش در نزد مردم‏‎ ‎‏و همگانی شدن نهضت در بین کثیری از روحانیت اصیل موجب شد که معظم له از این راه پر‏‎ ‎‏صعوبت گذر کند و انقلاب اسلامی به پیروزی برسد. اما طبق سنت تاریخی انقلابها در‏‎ ‎‏عرصه پیروزی به زودی خطر روشنفکری رخ نمود و جریانهای لیبرال و تجددطلب در‏‎ ‎‏جامعه رخ نمودند که باز با فراست امام و بصیرت امت خطر به  اندازه زیادی منتفی شد.‏‎ ‎‏گرچه در دوران پس از قطعنامه و پایان شور و شوق جنگ و عرصه دفاع مقدس باز جریانات‏‎ ‎‏روشنفکری و تجددطلبی با حرفهای ظاهراً منطقی و چهره های ظاهر الصلاح حضور پیدا‏‎ ‎‏کردند. انواع مجلات روشنفکری در داخل و خارج و سمینارها و سخنرانیهای مختلف‏‎ ‎‏خارجی و داخلی درصدد است تا باز آن روح اصولگرایی را از نهضت حذف و این نهضت‏‎ ‎‏را هم بسان سایر نهضتهای الهی منزوی کند که بحق امت اسلامی الان در امتحانی سخت‏‎ ‎‏قرار دارد و رهبر معظم انقلاب هم از خطر تهاجم فرهنگی به خصوص در ابعاد فکری با‏‎ ‎‏زمینه های روشنفکری و هم وجود جریانهای لیبرالی خزنده بارها سخن گفته اند. ‏‎[33]‎

‏ب) در فاز دوم و با صدور انقلاب اسلامی به سایر ملل مسلمان باز جناح جمود و جهود‏‎ ‎‏صف آرایی می کند. ‏

‏گفته شد که حکومت اسلامی با احیاء تفکر دینی عجین است. از این رو وقتی امام‏‎ ‎‏امت(س) مثلاً حقیقت مرده شدۀ حج را بیان می کند و پویایی آن را بر مسلمین بیان می دارد‏‎ ‎‏باز اسلام حکومتی سعودی به کمک مفتیهای درباری اش به مصاف این تفکر می آید. ‏

‏«بزرگترین درد جوامع اسلامی این است که فلسفۀ واقعی بسیاری از احکام الهی را درک‏‎ ‎‏نکرده اند و حج با آنهمه راز و عظمتی که دارد هنوز به صورت یک عبادت خشک و یک‏‎ ‎‏حرکت بی حاصل و بی ثمر باقی مانده است.» ‏‎[34]‎

‏ایشان در وصف جناح مقابل می فرماید:‏

‏«چه بسا جاهلان متنسک بگویند که قداست خانۀ حق و کعبه معظمه را به شعار و‏‎ ‎‏تظاهرات و راهپیمایی و اعلان برائت نباید شکست و حج جای عبادت و ذکر است نه میدان‏‎ ‎‏صف آرایی و رزم. و نیز چه بسا عالمان متهتک القا کنند که مبارزه و برائت و جنگ و ستیزکار‏‎ ‎‏دنیاداران و دنیاطلبان بوده است و ورود در مسائل سیاسی آنهم در ایام حج دون شأن‏‎ ‎‏روحانیون و علما می باشد که خود این القائات نیز از سیاست مخفی و تحریکات‏‎ ‎‏جهانخواران به شمار می رود.» ‏‎[35]‎

‏همچنین در جای دیگر بیان می دارد:‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 273
‏«آری در منطق استکبار جهانی هر که بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند متهم به‏‎ ‎‏شرک خواهد شد و مفتیها و مفتی زادگان این نوادگان «بلعم باعوراها» به قتل و کفر او حکم‏‎ ‎‏خواهند داد.» ‏‎[36]‎

‏سپس اسلام ناب محمدی(ص) را در مقابل این اسلام حکومتی علم می نماید:‏

‏«مگر مسلمانان نمی بینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانونهای فتنه و جاسوسی‏‎ ‎‏مبدل شده اند که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهای کثیف‏‎ ‎‏ درباری، اسلام مقدس نماهای بی شعور حوزه های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و‏‎ ‎‏نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و‏‎ ‎‏سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها و در یک کلمه اسلام آمریکایی را ترویج می کنند و از‏‎ ‎‏طرف دیگر سر بر آستان سرور خویش آمریکای جهانخوار می گذارند.» ‏‎[37]‎

تبیین روشن حکومت اسلامی و برطرف کردن ذهنیات

‏الف) اصولگرایی و اسلامگرایی ‏‎–‎‏ امام امت(س) اولین خصیصۀ اسلام حکومتی را در‏‎ ‎‏رفتار و گفتار زیر پا نهاد. ایشان هرگز حکومت را اصل ندانست و ارزشها و اصول مسلم‏‎ ‎‏اسلامی را اصل و حکومت را مقدمۀ برگزاری این اصول قرار داد. اصولاً در اندیشۀ  امام‏‎ ‎‏گرچه حاکم اسلامی حاکم بر احکام اولیه شریعت است و با موقعیتهای خاصی می تواند‏‎ ‎‏موقتاً حکم اولیه ای را تعطیل نماید، ولی هرگز اجازۀ تعطیلی ارزشها و اصول اسلامی را‏‎ ‎‏ندارد. حکومت ابزار اقامه قسط و عدل اجتماعی است، آن مقدمه و این ذی المقدمه است.‏‎ ‎‏هرگز جایز نیست برای ماندن حکومت لحظه ای عدل را تعطیل کرد، چون فلسفۀ وجودی آن‏‎ ‎‏اقامه عدل بوده است. ایشان می فرماید:‏

‏«عهده دار شدن حکومت فی حد ذاته شأن و مقامی نیست بلکه وسیله انجام وظیفه،‏‎ ‎‏اجرای احکام و برقراری نظام عادلانۀ اسلام است.» ‏‎[38]‎

‏امام امت(س) هرگز مصالح سیاسی و دیپلماتیک مرسوم بین سیاسیون و حکومتداران را‏‎ ‎‏در تعارض با اصول اسلامی ترجیح نمی داد. فتوای قتل سلمان رشدی و نامه به گورباچف‏‎ ‎‏رهبر شوروی سابق دو نمونه از این الگوی رفتاری است که کاملاً برخلاف مصالح سیاسی‏‎ ‎‏مرسوم است، ولی امام چون از اصول اسلامی لحظه ای عدول نکرده است نمی خواهد در‏‎ ‎‏اینجا هم عدول نماید. ‏

‏ب) حکومت اسلامی حکومت مشروطه است نه مطلقه. ‏

‏امام راحل(س) در این باره می فرماید: «حکومت اسلامی نه استبدادی است نه مطلقه،‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 274
‏بلکه مشروطه است. البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آنکه تصویب قوانین تابع آرای‏‎ ‎‏ اشخاص و اکثریت باشد. مشروطه از این جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقید‏‎ ‎‏به یک مجموعه شرط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم(ص) معین گشته است.‏‎ ‎‏مجموعۀ شروط همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود، از اینجهت‏‎ ‎‏حکومت اسلامی حکومت قانون الهی بر مردم است.» ‏‎[39]‎‏ ‏

‏ج) حکومت اسلامی حکومت قانون است. ‏

‏«حکومت اسلامی حکومت قانون است. در این طرز حکومت حاکمیت منحصر به‏‎ ‎‏خداست. قانون اسلام یا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد. همه‏‎ ‎‏افراد از رسول اکرم گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند.» ‏‎[40]‎

‏برخلاف حکومتهای استبدادی که اراده یک فرد حاکم است و حرف او قانون است و‏‎ ‎‏قانون برای همه جز خود او لازم الاتباع است. از این روست که برخی متفکران اسلامی‏‎ ‎‏حکومت اسلامی را «ولایت فقه» معرفی می کنند. یعنی فقه و قانون اسلام است که حکومت‏

‏می کند نه شخص فقیه و رهبر. در واقع صدور یک حکم و فتوا اولین فرد که باید اطاعت کند‏‎ ‎‏خود والی و فقیه است بعد سایر مردم. ‏‎[41]‎

‏امام برای برطرف سازی ذهنیات آلوده به اسلام حکومتی می فرماید: «شما از ولایت‏‎ ‎‏فقیه نترسید. فقیه نمی خواهد به مردم زورگویی کند. اگر یک فقیهی بخواهد زورگویی کند‏‎ ‎‏این فقیه دیگر ولایت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حکومت می کند. پیغمبر اکرم(ص)‏‎ ‎‏هم تابع قانون بود.» ‏‎[42]‎

‏و) احیاء اصل النصیحة الائمة المسلمین و امر به معروف و نهی از منکر. ‏

‏در اسلام حکومتی مردم هیچگونه حق تعارض با حاکمان را ندارند. انواع و اقسام ابزار‏‎ ‎‏توجیه و فلسفه بافیها مثل قضا و قدر و جبر و اختیار و ‏‎…‎‏ در کار بوده است. تا اینکه هر گونه‏‎ ‎‏روحیۀ تعارض و نصیحت را، حتی از ذهن مردم ببرند و شاه را سایه خدا و پایدار و معصوم‏‎ ‎‏جلوه دهند و حتی اگر غیر معصوم باشد قضا و قدر الهی بر این بوده است که تحت سلطنت‏‎ ‎‏او باشیم و‏‎…‎‏ .‏

‏حکومت اسلامی به اقتضای ذاتی اش احیا کننده تفکر دینی است. امر به معروف و نهی‏‎ ‎‏از منکر منزوی شده در سالها سلطنت شاهان دوباره احیا می شود و حرف از نصیحت ائمه‏‎ ‎‏مسلمین به عنوان یک حق والی بر مردم به میان می آید. سایه خدا بودن کجا و فرمایش امام‏‎ ‎‏کجا که فرمود: «خدا می داند که شخصاً برای خود ذره ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم‏‎ ‎‏و اگر تخلفی از من سر زند مهیای مؤاخذه ام.» ‏‎[43]‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 275
‏مردم در حکومت اسلامی هم نقش نظارت عمومی پیدا می کنند  و هم نقش نظارت‏‎ ‎‏خصوصی. اولی به وسیلۀ ابزار عمومی زبان و قلم و همه افراد، و دومی با انتخاب نماینده در‏‎ ‎‏خبرگان و مجلس شواری اسلامی برای نظارت بر کار حاکمان حکومت اسلامی، از ولی فقیه‏‎ ‎‏تا دولت و سایر اعضای حکومت. قانون نمایندگان را چنین حقی می دهد که در تمام مسائل‏‎ ‎‏داخلی و خارجی کشور اظهار نظر کنند. ‏‎[44]‎

‏هـ) دادن حق رأی به مردم. ‏

‏باز از خصیصه های حکومتهای دیکتاتوری و اسلام حکومتی گرفتن هر گونه حق رأی و‏‎ ‎‏تعیین سرنوشت از مردم است، در صورتیکه در حکومت اسلامی در عین اینکه مشروعیت‏‎ ‎‏نظام از خداوند است نه رأی مردم، اما نقشهای بسیاری به مردم واگذار شده است، مثل‏‎ ‎‏تعیین رهبر با بیعت خود، انتخاب شکل حکومت، انتخاب رئیس جمهوری و نمایندگان‏‎ ‎‏مجلس و ‏‎…‎‏ امام در این باره می فرماید:‏

‏«حکومت جمهوری اسلامی مورد نظر، از رویۀ پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) الهام‏‎ ‎‏خواهد گرفت و متکی به آرای عمومی ملت می باشد و نیز شکل حکومت با مراجعه به آرای‏‎ ‎‏ملت تعیین خواهد گردید.» ‏‎[45]‎

‏«ماهیت حکومت جمهوری اسلامی این است که با شرایطی که اسلام برای حکومت‏‎ ‎‏قرار داده است با اتکا به آرای عمومی ملت حکومت تشکیل شده و مجری احکام اسلام‏‎ ‎‏باشد.» ‏‎[46]‎

‏برحذر داشتن روحانیون از انحصارطلبی فکری و سیاسی. ‏

‏امام امت(س) در عین نظر به خطر التقاط زدگی و انحراف فکری جوانان توسط‏‎ ‎‏روشنفکران و تحصیلکردگان غرب و توصیه های مکرر به جوانان مبنی بر همراهی با‏‎ ‎‏روحانیت اصیل و دوری از اسلام منهای روحانیت به روحانیت تذکر می دهد که فکرها و‏‎ ‎‏نظرهای مخالف خود را با سعه صدر تحمل کنند و پاسخ بگویند و از انحصار طلبی و انگ زدن‏‎ ‎‏بپرهیزند. ایشان می فرماید:‏

‏«از باب تذکر و تأکید عرض می کنم، امروز که بسیاری از جوانان و اندیشمندان در فضای‏‎ ‎‏آزاد کشور اسلامیمان احساس می کنند  که می توانند اندیشه های خود را در موضوعات و‏‎ ‎‏مسائل مختلف اسلامی بیان دارند با روی گشاده و آغوش باز حرفهای آنها را بشنوید و اگر‏‎ ‎‏بیراهه می روند با بیانی آکنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنها دهید. و باید‏‎ ‎‏به این نکته توجه کنید که نمی شود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آنان را نادیده‏‎ ‎‏گرفت و فوراً انگ التقاط و انحراف بر نوشته هاشان زد و همه را یکباره به وادی تردید و شک‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 276
‏انداخت.» ‏‎[47]‎

‏پس در حکومت اسلامی بر خلاف اسلام حکومتی آزادی تفکر و بیان در آن‏‎ ‎‏چارچوبه ای که شریعت اسلامی بیان کرده مجاز است و هیچ کس حق جلوگیری از آن را‏‎ ‎‏ندارد. قانون اساسی جمهوری اسلامی در این باره نکات بسیار ارزنده ای دارد. مثلاً «در‏‎ ‎‏اصل 24 آمده است نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی‏‎ ‎‏اسلام یا حقوق عمومی باشد. تعطیل آن را قانون معین می کند.» ‏‎[48]‎

‏یا در اصل 26 آمده است:‏

‏«احزاب و جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی‏‎ ‎‏شناخته شده آزادند مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی و وحدت ملی و موازین‏‎ ‎‏اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچکس را نمی توان از شرکت در آنها‏‎ ‎‏منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.» ‏‎[49]‎

‏امام امت(س) همچنین با رهنمودهای حکیمانۀ خود ضمن تأیید روحانیون در صحنه و‏‎ ‎‏تأیید هر دو جناح سیاسی آنروز کشور بارها آنها را از انحصارطلبی و انگ زدن به یکدیگر و‏‎ ‎‏کارهای حذفی بر حذر می داشتند. از باب نمونه فرمودند:‏

‏«امروز هیچ دلیل شرعی و عقلی وجود ندارد که اختلاف سلیقه ها و برداشتها و حتی‏‎ ‎‏ضعف مدیریتها دلیل بهم خوردن الفت و وحدت طلاب و علمای متعهد گردد.» ‏‎[50]‎‏ ماحصل‏‎ ‎‏افکار و آرمانها و زحمتهای آن پیر بزرگ امروز حکومت جمهوری اسلامی است با مردمی‏‎ ‎‏آزاده و با بصیرت و پشت سر رهبری خردمند و فرزانه و تکیه بر قانون اساسی محکم و‏‎ ‎‏استوار که ان شاء الله نمونه خوب و ارزشمندی برای همه جهان اسلام خواهد بود. ‏

 

 

 

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 277

پی نوشتها

 

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 278

 

 

 

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 279

  •  - نقل قولهای امام خمینی(س) در این مختصر نگنجید که در مشروح مفصلاً خواهد آمد.
  • - ر.ک، تنبیه الامه و تنزیه المله، مرحوم علامه نائینی(ره).
  • - ر.ک، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، شهید مطهری.
  • - ر.ک، جاذبه و دافعه امام علی(ع)، فصل خوارج، شهید مطهری.
  • - ر.ک، مذهب علیه مذهب، دکتر شریعتی.
  • - ر.ک، آثار سید جمال اسد آبادی.
  • - ر.ک، فصلنامه 15 خرداد، زمستان 75، مقاله ای در این باره.
  • - ر.ک، مذهب علیه مذهب، دکتر شریعتی، ص 14.
  • - مذهب علیه مذهب، ص 14.
  • - تنبیه الامه و تنزیه المله، ص 108.
  • - ر.ک، وحی و نبوت، فصل هدف بعثتها، شهید مطهری.
  • - ر.ک، اسلام و مقتضیات زمان، ج1، شهید مطهری.
  • - منشور حوزویان، امام خمینی(س).
  • - ر.ک، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، فصل اجتهاد شهید مطهری و کتاب ختم نبوت از شهید مطهری.
  • - برای نمونه هفته نامه اشپیگل (1978 / 50)، «برنامه خمینی بازگشت به قرون وسطی است یا استبداد شاه به دیکتاتوری ملاها تبدیل می شود و…»
  • - نقل از سیره نبوی، شهید مطهری.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 171-172.
  • - ر.ک، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 39.
  • - ر.ک، خروج و عروج سربداران، ص 60.
  • - همان.
  • - برای حفظ امانتداری تغییری در متن استاد عمید زنجانی داده نشد، ولی پر واضح است لیبرال یا رادیکال به معنی مصطلح امروزی در آن زمان کاربرد نداشته است گرچه برخی مظاهر و روبناهای این ایدئولوژی سیاسی امروز در آن دوره متبلور بوده است.
  • - نقل از کتاب برگزیده کتاب ریشه های انقلاب اسلامی، استاد عمید زنجانی.
  • - ر.ک، پیرامون انقلاب اسلامی، شهید مطهری، ص 122، و کتاب نهضتهای صد ساله اخیر، فصل آفات نهضتها، شهید مطهری.
  • - ویژه نامه فجر سعادت، از روزنامه رسالت، 14 بهمن 75، ص 8، مصاحبه با حبیب الله عسکراولادی.
  • - حکومت اسلامی، درس 7، ص 9.
  • - پاسخ به رنجنامه، 9 صفر 93.
  • - حکومت اسلامی، درس 7، ص 26.
  • - منشور حوزویان.
  • - همان.
  • - همان.
  • - همان.
  • - همان.
  • - رابطه بین جریان تجددطلب افراطی یا (پیام روشنفکری و اسلام حکومتی در خور توجه بسیار است که مجال بحث در اینجا نیست).
  • - امام امت(س)، پیام استقامت، تیر 67.
  • - امام امت(س)، فریاد برائت، مرداد 69.
  • - امام امت(س)، پیام استقامت، تیر 67.
  • - همان.
  • - روزنامه جمهوری اسلامی، ویژه نامه 9 / 1 / 75.
  • - همان.
  • - همان.
  • - ر.ک، کتاب رهبری در اسلام و ولایت فقیه، آیت الله جوادی آملی.
  • - روزنامه جمهوری اسلامی، ویژه نامه 9 / 1 / 75.
  • - امام امت(س)، منشور حوزویان.
  • - ر.ک، اصل 84 قانون اساسی.
  • - جمهوری اسلامی، 9 / 1 / 75.
  • - همان.
  • - امام امت(س)، پیام استقامت، تیر 67.
  • - قانون اساسی اصل 24.
  • - قانون اساسی اصل 26.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 1، ص 383-385.