امام خمینی (س)، روشها و موانع در تجدید حیات اندیشۀ دینی

امام خمینی(س)، روشها و موانع در تجدید حیات اندیشۀ دینی

دکتر علیرضا خسروپناه

خلاصه مقاله 

قال رسول الله  صلی الله علیه و آله:

«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی، فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» 

‏من در میان شما دو چیز گرانقدر را که قرآن و اهل بیت من باشند می گذارم و این دو چیز هرگز از هم جدا‏‎ ‎‏نمی شوند. تا این که در روز قیامت در کنار حوض بر من وارد شوند. ‏

‏اگر قرن بیستم را قرن احیاء اندیشه دینی بنامیم بیهوده نگفته ایم و می توان به احیاگران بزرگی همچون سید‏‎ ‎‏جمال الدین اسدآبادی، اقبال لاهوری، شهید مدرس و  شهید مرتضی مطهری که بدون شک هر یک در مقطع‏‎ ‎‏تاریخی خود گامهای اساسی در احیاء تفکر دینی برداشتند اشاره کرد. اما بی تردید آن کسی که سبب شد تا در‏‎ ‎‏پایان قرن اخیر شاهد به ثمر نشستن درخت احیاء  اندیشه دینی باشیم حضرت امام خمینی(س) بود که با روشها‏‎ ‎‏و سبکهای متفاوت با سایر احیاگران در این راه حرکت نمود و به پیروزی رسید. ‏

‏آنچه باعث شد که اندیشه آن حضرت تابناکتر از سایرین در آسمان احیاء اندیشۀ دینی نمایان گردد، شناخت‏‎ ‎‏کامل ایشان از کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) و کوشش فراوان در اجرای آنها در جامعه‏‎ ‎‏اسلامی بود. ‏

‏تعلیم و تربیت شاگردانی ممتاز به روش و سنت امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، احیاء فرهنگ شهادت طلبی‏‎ ‎‏برگرفته شده از مکتب عاشورای حسینی(ع) و اجرای عدالت و مساوات به سیرۀ امیرالمؤمنین علی بن‏‎ ‎‏ابیطالب(ع) باعث گردید که اندیشۀ آن حضرت نه تنها در ایران بلکه در سایر سرزمینهای اسلامی که حتی در‏‎ ‎‏تمام عالم جهانشمول گردد و از این روش برای مبارزه با استعمار و احیاء اندیشۀ ناب محمدی(ص) استفاده‏‎ ‎‏شود. ‏

‏این مقاله از دو بخش کلی تشکیل شده است: بخش اول آن به شرح موانع موجود در راه احیاء اندیشه دینی‏‎ ‎‏اختصاص دارد که عبارت اند از:‏

‏1 ‏‎–‎‏ خودباختگی و یأس عمومی ملتها. ‏

‏2 ‏‎–‎‏ تفرقه بین مسلمانان و ترویج ملی گرایی و ناسیونالیسم. ‏

‏3 ‏‎–‎‏ تحجرگرایان، مقدس نماها و آخوندهای درباری. ‏

‏4 ‏‎–‎‏ تجددطلبی و روشنفکران غرب زده و شرق زده و لیبرالها که امام خمینی(س) با هر کدام از توطئه های‏‎ ‎‏استعماری به گونه ای خاص مبارزه نمودند. ‏

‏بخش دوم مقاله به شرح روشهایی که حضرت امام(س) در احیاء تفکر و اندیشه دینی به کار برده اند پرداخته‏‎ ‎‏است که به طور خلاصه عبارت اند از:‏

‏1 ‏‎–‎‏ احیاء اندیشه هایی که دچار انحراف از مسیر واقعی شده اند که به مهمترین آنها بعد سیاسی دین (مبارزه‏‎ ‎‏با سکولاریسم)، ولایت فقیه و جمهوری اسلامی پرداخته شده است. ‏

‏2 ‏‎–‎‏ احیاء اندیشه هایی که با زمان و مکان پیش نرفته اند مثل دخالت زمان و مکان در اجتهاد و احیاء حج‏‎ ‎‏ابراهیمی و برائت از مشرکان زمان اشاره شده است. ‏

‏3 ‏‎–‎‏ احیاء اندیشه هایی که از حالت تئوری به حالت عملی تبدیل نیافته اند. مثل امر به معروف و نهی از‏‎ ‎‏منکر، جهاد در راه خدا و دفاع از کیان مسلمین، مسلمانان به عنوان امت واحد و مبارزه با ظلم و ستم در سراسر‏‎ ‎‏جهان، نماز جمعه، رسالت مساجد، فرهنگ شهادت و ایثار شرح داده شده است.‏‏ ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 145
مقدمه 

‏اگر قرن اخیر را قرن احیاء تفکر دینی بنامیم بیهوده نگفته ایم. نفوذ گسترده استعمار غرب‏‎ ‎‏و شرق در ممالک اسلامی و هجوم فرهنگ منحرف آنها در این سرزمینها در حالی صورت‏‎ ‎‏گرفت که تنها سد محکم در مقابل منافع مادی و سیاسی آنها فرهنگ غنی و متکامل اسلام‏‎ ‎‏بود که برای آنها بزرگترین تهدید محسوب می شد. ‏

‏اندیشمندان کشورهای استعماری بخوبی دریافته بودند که زمانی خواهند توانست به‏‎ ‎‏منابع و ثروتهای کشورهای اسلامی دستیابی کنند که از این سد پولادین عبور کنند. ‏

‏قرآن کریم «کتاب آسمانی» و سخنان گهربار پیامبر اعظم الشأن اسلام(ص) و اهل بیت‏‎ ‎‏گرامیش(ع) پیوسته مسلمانان را به مبارزه با ظلم و ستم دوری از تبعیض و نژادپرستی امر‏‎ ‎‏نموده و به وحدت و یکپارچگی فرا خوانده و می خوانند ‏(و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا‎ ‎تفرقوا)‏. لذا استعمار با طرح مبانی انحرافی مسلمانان از جمله ناسیونالیسم، ملی گرایی،‏‎ ‎‏فرقه گرایی، سکولاریسم (جدایی دین از سیاست)، ارتجاع دینی و ‏‎…‎‏ همت گماشت تا‏‎ ‎‏بدینسان بتواند با کنار زدن اسلام راستین راه را برای غارت سرزمینهای اسلامی هموار‏‎ ‎‏نماید. ‏

‏تبلیغات وسیع آنها در این زمینه چنان بود که بعد از سالها مسلمانان و حتی بعضی از‏‎ ‎‏علمای دینی و روشنفکران متدین به این نتیجه رسیده بودند که دین و مذهب نمی تواند‏‎ ‎‏جوابگوی مسائل دنیای بشر باشد آنچه از دین حاصل می شود مربوط به بعد اخروی زندگی‏‎ ‎‏فردی انسانها است. و اگر نبود احیاگران بزرگی همچون سید جمال الدین اسدآبادی، اقبال‏‎ ‎‏لاهوری، شهید مدرس، شهید مرتضی مطهری و ‏‎…‎‏ و بالاخره حضرت امام خمینی(س)‏‎ ‎‏تاکنون فاتحه اسلام و سرزمینهای اسلامی بکلی خوانده شده بود. ‏

‏این بزرگواران با سعی و تلاش وصف ناپذیر خود مانع از پیشرفت تفکر غیر دینی شده و‏‎ ‎‏تلاش فراوانی برای جلوگیری از انحراف مسلمین و برگشت مجدد آنان به دوران عزت و‏‎ ‎‏افتخار صدر اسلام شدند. که شرح این تاریخچه در مجال این مقاله نمی گنجد. ‏

‏اگر چه هر یک از آن بزرگواران قدمهای غیر قابل انکاری در احیاء اندیشۀ دینی برداشتند‏‎ ‎‏اما بدون شک آن کسی که باعث به ثمر نشستن درخت احیاء تفکر دینی گردید وجود والای‏‎ ‎‏حضرت آیت الله العظمی امام خمینی(س) بود. ‏

‏امام امت(س) با روشها و سبکهایی متفاوت با احیاگران ماقبل خود در این مسیر گام نهاد.‏‎ ‎‏برداشت کامل و درست حضرت امام(س) از کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و‏‎ ‎‏تمسک به این دو ثقل بزرگ و امانت الهی باعث شد که ایشان در این راه از دیگران متمایز‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 146
‏گردد. ‏

‏تعلیم و تربیت شاگردانی ممتاز به روش و سنت امام باقر و امام صادق ‏‎–‎‏ علیهماالسلام -،‏‎ ‎‏احیاء فرهنگ شهادت طلبی گرفته شده از مکتب عاشورای حسینی(ع)، همت گماشتن در‏‎ ‎‏مسیر برپایی عدالت و مساوات به گونه و سیرۀ حضرت علی(ع) باعث گردید که امروز‏‎ ‎‏اندیشه آن بزرگوار جهانشمول گردد و در سرتاسر نقاط عالم از این روش برای مبارزه با‏‎ ‎‏استعمار و سلطۀ غرب استفاده شود. لهذا در این مقاله سعی شده است که به شرح روشهایی‏‎ ‎‏که آن حضرت در احیاء تفکر و اندیشه دینی به کار برده اند بپردازیم. ‏

‏آن روشها در این مقاله به سه بخش کلی تقسیم شده اند که عبارتند از:‏

‏1 ‏‎–‎‏ احیاء اندیشه هایی که دچار انحراف از مسیر واقعی شده اند، مثل حکومت دینی، بُعد‏‎ ‎‏سیاسی دین (مبارزه با سکولاریسم). ولایت فقیه و جمهوری اسلامی و‏‎…‎

‏2 ‏‎–‎‏ احیاء اندیشه هایی که با زمان و مکان پیش نرفته اند مثل دخالت زمان و مکان در‏‎ ‎‏اجتهاد و احیاء حج ابراهیمی و برائت از مشرکان زمان و‏‎…‎

‏3 ‏‎–‎‏ احیاء اندیشه هایی که ا ز حالت تئوری به حالت عملی تبدیل نیافته اند. مثل امر به‏‎ ‎‏معروف و نهی از منکر، جهاد در راه خدا و دفاع از کیان مسلمین، مسلمانان به عنوان امت‏‎ ‎‏واحد و مبارزه با ظلم و ستم در سراسر جهان، نماز جمعه، رسالت مساجد، فرهنگ شهادت‏‎ ‎‏و ایثار و ‏‎…‎‏ .‏

‏اما قبل از بحث در این زمینه بخش اول مقاله به موانع موجود در راه احیاء اندیشه دینی‏‎ ‎‏اختصاص دارد که البته می تواند برای هر احیاگری که قصد احیاء اندیشه دینی را داشته باشد‏‎ ‎‏موجود باشد که حضرت امام(س) با تدبیر این موانع را کنار زدند. امید است که خداوند‏‎ ‎‏متعالی توفیق فهم صحیح افکار حضرت امام خمینی(س) را به ما عطا نماید تا بتوانیم‏‎ ‎‏همواره پیرو و ادامه دهنده راه آن حضرت باشیم. ‏

‏ ‏

موانع ایجاد شده توسط استعمار در راه احیاءِ اندیشه دینی 

 خودباختگی و یأس عمومی ملتها:‏ یکی از مسائلی که استعمار در بدو تهاجم خود‏‎ ‎‏به کشورهای جهان سوم اعم از اسلامی و غیر اسلامی ایجاد می کند و پیوسته آن را ترویج‏‎ ‎‏می دهد. خودباختگی ملتها در زمینه های مختلف، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و‏‎…‎‎ ‎‏است. بطوریکه توان و استعداد ملتها در زمینه های مختلف گرفته شده و مانع از هر گونه‏‎ ‎‏پیشرفت آنها می شود. در این مورد حضرت امام(س) می فرمایند:‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 147
‏«یکی از مصیبتهای بزرگی که برای ملت بار آوردند اینکه ملت را نسبت به خودشان هم‏‎ ‎‏بدبین کردند، به این معنا که ما اگر یک مریض پیدا بکنیم در تهران الان هم می گویند که اینجا‏‎ ‎‏نمی شود بروید به انگلستان، بروید به پاریس. این مطلبی است که از دست آنها برای ما پیدا‏‎ ‎‏شده است، یعنی ما خودمان را باختیم در مقابل آنها.» ‏‎[1]‎

‏به همین خاطر حضرت امام(س) با این بیماری بشدت مبارزه نمود و سعی در بیداری‏‎ ‎‏ملت نسبت به این توطئه نمود و حتی به دولتمردان نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی این‏‎ ‎‏نکته را گوشزد می نمودند:‏

‏«آن خودباختگیها را که دولت سابق و دولتهای سابق داشتند و چشم گو بودند هر چه آنها‏‎ ‎‏می گویند قبول بکند آنها دیگر نباید باشد.» ‏‎[2]‎

‏همچنین در وصیت نامه سیاسی ‏‎–‎‏ الهی خود به دولتها و دست اندرکاران دستور‏‎ ‎‏می فرمایند:‏

‏«از متخصصین خود قدردانی کنند و آنان را با کمکهای مادی و معنوی تشویق به کار نمایند‏‎ ‎‏و از ورود کالاهای مصرف ساز و خانه‏‏ ‏‏برانداز جلوگیری نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود‏‎ ‎‏همه چیز بسازند.» ‏‎[3]‎

‏ ‏

 ایجاد تفرقه بین مسلمانان و ترویج ملی گرایی و ناسیونالیسم:‏ بعد از جنگهای‏‎ ‎‏صلیبی، غربیها برای جلوگیری از قدرت مجدد مسلمانان و گسترش اسلام در قلب اروپا‏‎ ‎‏بهترین چاره را تقسیم امپراتوری اسلام به کشورهای متعدد دیدند. استعمار نو نیز با همین‏‎ ‎‏روش و ترویج ناسیونالیسم و ملی گرایی و فرقه گرایی در بین کشورهای اسلامی آنها را بدین‏‎ ‎‏تلقینات پوچ و واهی واداشته و با ایجاد درگیریهای قومی ‏‎–‎‏ نژادی در بین مسلمین آنها را از‏‎ ‎‏توجه به حرکت خزنده در غارت و تاراج سرزمینهای اسلامی منحرف گردانید. حضرت‏‎ ‎‏امام(س) در این مورد می فرمایند:‏

‏«امریکا و شوروی برای تضعیف اسلام و دولتهای اسلامی مشغول فعالیت از قبیل تفرقه‏‎ ‎‏ افکنی و ایجاد تشنجات داخلی به دست عمال مزدور یا فریب خورده و برافروختن جنگ بین‏‎ ‎‏کشورهای اسلامی و مستضعف جهان هستند.» ‏‎[4]‎

‏باز تذکر می دهند:‏

‏«این که من مکرر عرض می کنم که این ملی گرایی اساس بدبختی مسلمین است، برای این‏‎ ‎‏است که این ملی گرایی، ملت ایران را در مقابل سایر ملتهای مسلمین قرار می دهد و ملت‏‎ ‎‏عراق را در مقابل دیگران و ملت کذا را در مقابل کذا. اینها نقشه هایی است که مستعمرین‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 148
‏کشیده اند که مسلمین با هم مجتمع نباشند.» ‏‎[5]‎

‏«گاهی با اسم تشیع و تسنن که بعضی شیاطین که به اسلام هم اعتقاد ندارند با این اسم‏‎ ‎‏می خواهند تفرقه بیندازند و گاهی به اسم ترک و فارس‏‎…‎‏» ‏‎[6]‎

‏حضرت امام(س) برای خنثی نمودن این توطئه آنها را به اسلام اصیل فرا خوانده و به‏‎ ‎‏وحدت و یکپارچگی دعوت می نماید:‏

‏«اگر دولتهای اسلامی به خود بیایند و گرایش کنند به اسلام و از عربیت برگردند به‏‎ ‎‏اسلامیت و از ترکیت برگردند به اسلامیت حل می شود مسائل‏‎…‎‏ تا به اسلام رسول خدا(ص)‏‎ ‎‏برنگردیم نه می توانیم قضیۀ فلسطین را حل کنیم، نه افغانستان و نه سایر جاها را.» ‏‎[7]‎

‏حضرت امام خمینی(س) صلاح مسلمانان را در وحدت مقابل جهانخواران و سلطه ‏‎ ‎‏جویان دانسته و نفاق و تفرقه را به همان نحو که قرآن کریم فرموده است موجب شکست و‏‎ ‎‏هلاکت می دانستند. ‏

‏«مصالح عالیه اسلام و مسلمین مظلوم را فدای فرقه گرایی و ملی گرایی نکنند و برادران‏‎ ‎‏مسلم خود را هر چه بیشتر متوجه به توحید کلمه و ترک عصبیتهای جاهلی که جز به نفع‏‎ ‎‏جهانخواران و وابستگان آنان تمام نمی شود بنمایند.» ‏‎[8]‎

‏سپس می فرمایند:‏

‏«هیچ نژادی بر دیگری و نه سفید بر سیاه و نه سیاه بر سفید. هیچ کدام بر دیگری فضیلت‏‎ ‎‏ندارند. فضیلت باتقوی است فضیلت با تعهد است، با تعهد به اسلام است. اینها تبلیغاتی بوده‏‎ ‎‏است که، تلقیناتی بوده است که از ابرقدرتها که می خواستند ما را بچاپند، شده است و مع‏‎ ‎‏ الاسف بعضی اشخاص مسلمان صحیح هم باورشان آمده است.» ‏‎[9]‎

‏ ‏

 تحجرگرایان، مقدس نماها و آخوندهای درباری:‏ شاید مهمترین آفت درونی‏‎ ‎‏دیانت همین تحجر و مقدس نمایی و وجود آخوندهای درباری باشد. استعمارگران‏‎ ‎‏می دیدند که محور اکثر نهضتهای اسلامی و آزادیبخش در سرزمینهای اسلامی حداقل در‏‎ ‎‏این صد سال اخیر توسط علمای دین و روحانیون مبارز صورت گرفته است. لذا با ایجاد این‏‎ ‎‏طبقۀ منحرف از مبانی اسلام اصیل سعی در سرکوب نمودن حرکتهای اسلامی و انقلابی‏‎ ‎‏توسط همین مقدس نماها و آخوندهای درباری و تحجرگرایان بنمایند. ‏

‏ (در اینجا باید اشاره کرد که اگر چه تحجر ناشی از عدم دخالت زمان و مکان در علوم‏‎ ‎‏دینی و بسنده کردن به روشهای کهنه به وجود می آید که در قسمت دوم مقاله بیشتر به آن‏‎ ‎‏پرداخته می شود اما با کمی دقت می توان براحتی دست پنهان استکبار جهانی را در ایجاد آن‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 149
‏مشاهده کرد.) ‏

‏امام خمینی(س) از پایگاه مقدس دین به مبارزه با این طبقه منحرف پرداخت. مبارزۀ امام‏‎ ‎‏با تحجرگرایی و مقدس مآبی حتی به سالهای پیش از نهضت 15 خرداد 42 برمی گردد. که‏‎ ‎‏چه بسیار بود سختیها، زخم زبانها و طعنها که امام از دست این طبقۀ ناآگاه به اسلام ناب‏‎ ‎‏محمدی(ص) کشیدند. اما امام با توکل به خداوند تبارک و تعالی و دوراندیشی و صبر و‏‎ ‎‏مقاومت و با استوار نمودن آنها در میان علما، طلاب روشنفکران متدین و ملت مانع از‏‎ ‎‏حرکت انحرافی آنها در حوزه و جامعۀ اسلامی شدند. در این رابطه به جملاتی از آن‏‎ ‎‏حضرت اشاره می نماییم:‏

‏«روحانیون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوز ه های علمیه‏‎ ‎‏هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عده ای با ژست‏‎ ‎‏تقدس مآبی چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این‏‎ ‎‏ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست. طلاب عزیز‏‎ ‎‏لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند. اینها مروج اسلام آمریکایی اند و‏‎ ‎‏دشمن الله.» ‏‎[10]‎

‏باز می فرمایند:‏

‏«امروز، جامعه مسلمین طوری شده که مقدسین ساختگی جلو نفوذ اسلام و مسلمین را‏‎ ‎‏می گیرند و به اسم اسلام به اسلام صدمه می زنند. ریشه این جماعت که در جامعه وجود دارد‏‎ ‎‏در حوزه های روحانیت است.» ‏‎[11]‎

‏و درباره آخوندهای درباری هشدار می دهند که:‏

‏«اینها دین شما را از بین می برند. اینها را باید رسوا کرد تا اگر آبرو دارند در بین مردم رسوا‏‎ ‎‏شوند. اگر اینها در اجتماع ساقط نشوند، امام زمان را ساقط می کنند، اسلام را ساقط می کنند.‏‎ ‎‏باید جوانهای ما عمامه اینها را بردارند.» ‏‎[12]‎

‏و با اشاره به وابستگی آنها می فرمایند:‏

‏«این بیخبران هستند که حکومت جائران و ظلم سران وابسته را توجیه و مظلومین را از‏‎ ‎‏استیفای حقوق حقۀ خویش منع و در مواقع لزوم به تفسیق و کفر مبارزان و آزادیخواهان در‏‎ ‎‏راه خدا حکم می دهند.» ‏‎[13]‎

‏ ‏

 تجددطلبی و روشنفکران غربزده و شرقزده و لیبرالها:‏ یکی دیگر از اثرات‏‎ ‎‏هجوم افکار غرب در کشورهای اسلامی ایجاد «تجددطلبی دینی» و یا به عبارتی «مسخ‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 150
‏مذهبی» بود که گامی بزرگ در جهت خواسته های جهانخواران غرب و شرق در زدودن‏‎ ‎‏روحیه مذهبی در بین مسلمانان و جامعه اسلامی به شمار می رود. این حرکت مرموزانه که‏‎ ‎‏توسط روشنفکران و لیبرالها چه مستقیماً علیه مذهب توسط افرادی همچون تقی زاده،‏‎ ‎‏کسروی و‏‎…‎‏ و چه غیر مستقیم به عنوان دفاع از مذهب (حتی به صورت صادقانه) صورت‏‎ ‎‏گرفت که آثار و نتایج سویی در جامعۀ اسلامی بر جا گذاشت. ایجاد گروههای منحرفی‏‎ ‎‏همچون آرمان مستضعفان، منافقین و فرقان که حاصل تفکرات همین روشنفکران بظاهر‏‎ ‎‏متدین بود علاوه بر اثرات ضد ارزشی که در جامعه اسلامی بر جا گذاشتند منجر به شهادت‏‎ ‎‏جمع زیادی از یاران امام از جمله شهید مرتضی مطهری، شهید مفتح، شهید بهشتی و ‏‎…‎‎ ‎‏گردیدند. ‏

‏لیبرالیسم اگر چه بعد از حاکمیت مطلق کلیسا در برابر آزادی اندیشه «در زمان رنسانس» ‏‎ ‎‏به وجود آمد ولی دامنه آن محدود به ممالک غربی نگردید، بلکه به صورت جبهه ای در‏‎ ‎‏مقابل هر اندیشه دینی قرار گرفت. روشنفکران غربزده ما نیز به الهام از لیبرالیسم غربی‏‎ ‎‏بدون توجه به اینکه دین مبین اسلام خود مروج علم و اندیشه و مشوق توسعه و پیشرفت‏‎ ‎‏است (برخلاف مسیحیت قرون وسطی) به مقابله با اندیشۀ اسلامی برخاستند و همچون‏‎ ‎‏خالقان غربی خود به مبارزه منفی با ارزشها و مبانی اسلام پرداختند. ‏

‏حضرت امام خمینی(س) با شناخت کامل از خاستگاه و مبدأ تفکرات آنان به مبارزه‏‎ ‎‏صریح با آنها پرداخت و چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه بعد از آن بارها و بارها‏‎ ‎‏دست رد بر سینه آنها زدند. در اینجا به فرازهایی از سخنان آن حکیم فرزانه اشاره‏‎ ‎‏می نماییم:‏

‏«همین روشنفکران بعضی شان کتاب هم که می نویسند یا یک اسم غربی روی آن‏‎ ‎‏می گذارند یا مطالب را وقتی ذکر می کنند استشهاد می کنند به قول یک نفر غربی. عیب این‏‎ ‎‏است که هم آنها غربزده هستند.» ‏‎[14]‎

‏حضرت امام(س) در وصیت نامه سیاسی ‏‎–‎‏ الهی خود می نویسند:‏

‏«با کمال تأسف، نویسندگان باصطلاح روشنفکر که به سوی یکی از دو قطب گرایش دارند‏‎ ‎‏به جای آنکه در فکر استقلال و آزادی کشور و ملت خود باشند خودخواهی و فرصت طلبیها‏‎ ‎‏و انحصارجوییها به آنان مجال نمی دهد که لحظه ای تفکر نمایند و مصالح کشور و ملت خود را‏‎ ‎‏در نظر بگیرند‏‎…‎‏» ‏‎[15]‎

‏سپس به مسلمانان جهان برای مبارزه با این توطئه سفارش می کنند:‏

‏«ای مسلمانان جهان‏‎…‎‏ بر فرهنگ اسلامی تکیه زنید و با غرب و غربزدگی مبارزه نمایند و‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 151
‏روی پای خودتان بایستید و بر روشنفکران غربزده و شرقزده بتازید.» ‏‎[16]‎

‏باز می فرمایند:‏

‏«به حرفهای آنهایی که برخلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب‏‎ ‎‏می کنند و می خواهند ولایت فقیه را قبول نکنند گوش ندهید.» ‏‎[17]‎

‏«امروز زمانی است که ملتها چراغ راه روشنفکرانشان شوند و آنان را از خودباختگی و‏‎ ‎‏زبونی در مقابل شرق و غرب نجات دهند که امروز روز حرکت ملتهاست.» ‏‎[18]‎

‏و در جای دیگر هشدار می دهند که:‏

‏«تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد.» ‏‎[19]‎

‏اینک به بخش دوم مقاله که اختصاص دارد به روشهایی که حضرت امام خمینی(س) در‏‎ ‎‏احیاء اندیشۀ دینی همت گماشتند، می پردازیم:‏

‏حضرت امام خمینی(س) هدایت جامعه به سوی اسلام ناب محمدی(ص) را در احیاء‏‎ ‎‏سه دسته اندیشه دینی یافتند که با تلاش و سعی خود و برنامه ریزی اصولی موفق به تجدید‏‎ ‎‏حیات آنها گردیدند که نتایج و آثار آن را در تمام جهان به خصوص جهان اسلام شاهد‏‎ ‎‏هستیم. این سه دسته عبارت اند از:‏

‏الف) احیاء اندیشه هایی که دچار انحراف از مسیر واقعی شده اند، که مهمترین آنها‏‎ ‎‏عبارت اند از: 1) بُعد سیاسی دین 2) حکومت اسلامی 3) ولایت فقیه 4) جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏ب) احیاء اندیشه هایی که با زمان و مکان پیش نرفته اند، که مهمترین آنها عبارت اند: 1)‏‎ ‎‏دخالت زمان و مکان در اجتهاد. 2) احیاء حج ابراهیمی و برائت از مشرکان زمان. ‏

‏ج) احیاء اندیشه هایی که از حالت تئوری به حالت عملی تبدیل نیافته اند که مهمترین آنها‏‎ ‎‏عبارت اند از: 1) امر به معروف و نهی از منکر. 2) مسلمین به عنوان امت واحد و مبارزه با‏‎ ‎‏ظلم و ستم در سراسر جهان. 3) جهاد فی سبیل الله و دفاع از کیان مسلمین. 4) شهادت و‏‎ ‎‏ایثار. 5) جایگاه واقعی مساجد 6) نماز جمعه. ‏

‏اینک به شرح هر کدام از موارد فوق با استفاده از فرمایشات امام خمینی(س)‏‎ ‎‏می پردازیم. ‏

‏ ‏

الف) احیاء اندیشه هایی که دچار انحراف از مسیر واقعی شده اند

‏1‏  الف) بُعد سیاسی دین:‏ استعمارگران با طرح تز سکولاریزم (جدایی دین از‏‎ ‎‏سیاست) که در بین کشورهای اسلامی ترویج دادند سعی نمودند که پرچمداران واقعی دین‏‎ ‎‏را که جبهه مقابل نفوذ آنها به حساب می آمدند از صحنۀ اجتماع و حکومت کنار بزنند که‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 152
‏البته تا حدود زیادی این در این کار موفق شدند و بخش عمده ای از اسلام را که مربوط به‏‎ ‎‏اجتماع و سیاست است کنار زدند و آن قسمتی از اسلام را که مربوط به مسائل فردی است و‏‎ ‎‏به منافع آنها در تاراج منابع و معادن و ثروتها لطمه ای نمی زند باقی گذاشتند. لذا حضرت‏‎ ‎‏امام(س) با دوراندیشی مقدمه تشکیل حکومت اسلامی را مبارزه با این تز استعماری‏‎ ‎‏دانستند و از ابتدای نهضت اسلامی خود شروع به رد تز جدایی دین از سیاست از منظر‏‎ ‎‏اسلام راستین و سنت رسول اکرم(ص) و ائمه هدی(ع) نمودند و تلاش فراوانی برای ورود‏‎ ‎‏مجدد دین در عرصۀ اجتماع و سیاست کردند که در اینجا به فرازهایی از سخنان ایشان‏‎ ‎‏اشاره می نماییم:‏

‏«جدایی دین از سیاست را‏‎…‎‏ استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کرده اند، تا دین را‏‎ ‎‏از تصرف امور دنیا و تنظیم جامعه مسلمانان برکنار سازند و ضمناً علمای اسلام را از مردم و‏‎ ‎‏مبارزان راه آزادی جدا کنند در این صورت می توانند بر مردم مسلط شده و ثروتهای ما را‏‎ ‎‏غارت کنند.» ‏‎[20]‎

‏سپس به زندگی پیامبر اکرم(ص) اشاره می نماید:‏

‏«پیغمبر اسلام(ص) تمام عمرش در امور سیاسی بود. تمام عمرش را صرف کرد در‏‎ ‎‏سیاست اسلامی و حکومت اسلامی تشکیل داد.» ‏‎[21]‎

‏و بعد می فرمایند:‏

‏«دیانت اسلام یک دیانت عبادی تنها نیست و فقط وظیفه بین عبد و خدای تبارک و تعالی.‏‎ ‎‏وظیفه روحانی تنها نیست و همینطور یک مذهب و دیانت سیاسی تنها نیست، عبادی است و‏‎ ‎‏سیاسی، سیاستش در عبادات مدغم است و عبادتش در سیاسات مدغم است، یعنی همان‏‎ ‎‏جنبه عبادی یک جنبه سیاسی دارد.» ‏‎[22]‎

‏سپس به احکام الهی اشاره می فرمایند:‏

‏«از یک دورۀ کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام را دربردارد سه‏‎ ‎‏چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است، مقداری از احکام هم‏‎ ‎‏مربوط به اخلاقیات است، بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات حقوق و سیاست و‏‎ ‎‏تدبیر جامعه است.» ‏‎[23]‎

‏«بسیاری از احکام عبادی اسلام منشأ خدمات اجتماعی و سیاسی است. عبادتهای اسلام‏‎ ‎‏اصولاً توأم با سیاست و تدبیر جامعه است. مثلاً نماز جماعت و اجتماع حج و جمعه در عین‏‎ ‎‏معنویت و آثار اخلاقی و اعتقادی حایز آثاری سیاسی است.» ‏‎[24]‎

 الف) حکومت اسلامی:‏ امام خمینی(س) تنها راه به ثمر نشستن تلاش مجاهدان و‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 153
‏مبارزه با ظلم و اجرای احکام اسلام و برقراری عدالت را تشکیل حکومت اسلامی‏‎ ‎‏می دانستند و با تربیت شاگردانی با این باور و تشویق علمای اعلام برای تشکیل حکومت‏‎ ‎‏اسلامی آن را جزء لاینفک اسلام راستین و سنت پیامبر اکرم(ص) می دانستند، بطوری که‏‎ ‎‏حکومت اسلامی را جزو ضروری ترین احکام اسلام و منکران آن را منکران جاودانگی دین‏‎ ‎‏اسلام به حساب می آوردند. ‏

‏«سنت و رویۀ پیغمبر اکرم(ص) دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است، زیرا اولاً خود تشکیل‏‎ ‎‏حکومت داد‏‎…‎‏ ثانیاً برای پس از خود به فرمان خدا تعیین حاکم کرده است.» ‏‎[25]‎

‏بعد با دلیل به اینکه اجرای احکام اسلام منحصر به زمان پیامبر اسلام(ص) نبود‏‎ ‎‏ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را واجب می نمایند:‏

‏«به ضرورت شرع و عقل آنچه در دوره حیات رسول اکرم(ص) و زمان امیرالمؤمنین علی‏‎ ‎‏بن ابیطالب(ع) لازم بوده یعنی حکومت و دستگاه اجرا و اداره پس از ایشان و در زمان ما لازم‏‎ ‎‏است.» ‏‎[26]‎

‏و سپس می فرمایند:‏

‏«هر که اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد منکر ضرورت اجرای‏‎ ‎‏احکام شده و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.» ‏‎[27]‎

‏و بعد با ذکر اهداف حکومت می فرمایند:‏

‏«اگر ما به قدرت و حکومت برسیم ثروتهایی را که این مالکان به ناحق متصرف شده اند‏‎ ‎‏ضبط خواهیم کرد و بر اساس حق و انصاف میان محتاجان مجدداً توزیع خواهیم نمود.» ‏‎[28]‎

‏«حکومت حق، برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی‏‎ ‎‎…‎‏ از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادت است.» ‏‎[29]‎

 الف) ولایت فقیه:‏ امام خمینی(س) با مطرح کردن ولایت فقیه به عنوان بدیهی ترین‏‎ ‎‏حکم اسلامی که نیازی به برهان ندارد الگوی حکومت اسلامی در زمان غیبت امام‏‎ ‎‏زمان(عج) را ترسیم نمودند. ‏

‏حضرت امام(س) با استدلال به اینکه بنا، اجرای قانون اسلام است متصدیان آن نیز‏‎ ‎‏باید افرادی باشند که آگاهی کامل بر این قوانین داشته باشند. ایشان پس از استناد به روایتی‏‎ ‎‏از امام صادق(ع) چنین می نویسند: ‏

‏«جای تردید نیست که امام(ع) فقها را برای حکومت و قضا تعیین فرموده است. بر عموم‏‎ ‎‏مسلمانان لازم است که از این فرمان امام(ع) اطاعت نمایند.» ‏‎[30]‎

‏سپس می فرمایند:‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 154
‏«چون حکومت اسلام حکومت قانون است قانون شناسان و از آن بالاتر دین شناسان یعنی‏‎ ‎‏فقها باید متصدی آن باشند. ایشان هستند که بر تمام امور اجرایی و اداری و برنامه ریزی کشور‏‎ ‎‏مراقبت دارند. فقها در اجرای احکام الهی امین هستند.» ‏‎[31]‎

‏«حکومت نشان دهندۀ جنبۀ عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی‏‎ ‎‏نظامی و فرهنگی است.» ‏‎[32]‎

‏با این شیوه نه تنها محوریت حکومت اسلامی به دست علمای اعلام و دانشمندان دینی‏‎ ‎‏قرار می گرفت بلکه توطئه اسلام منهای روحانیت را که چه در گذشته و چه در حال به وسیلۀ‏‎ ‎‏استعمار و نوکران آنها مطرح می شود بطور کلی منتفی می نماید. ‏

‏«اگر گفتند: اسلام منهای روحانیت، بدانید با اسلام هم موافق نیستند، این را برای گول‏‎ ‎‏زدن می گویند. این را برای این که این دژ را بشکنند. دنبالش اسلام رفته است. دیگر محتاج به‏‎ ‎‏چیزی نیست اسلامی که گویندۀ اسلامی ندارد این اسلام نیست.» ‏‎[33]‎

‏نکتۀ مهم دیگری که لازم است در اینجا بدان اشاره شود این است که حضرت امام(س)‏‎ ‎‏اختیارات حکومتی ولی فقیه را در بالاترین سطح قائل بودند؛ یعنی به «ولایت مطلقه فقیه» ‏‎ ‎‏اعتقاد داشتند. لذا حتی در بازنگری قانون اساسی در سال 67 دستور فرمودند که کلمه‏‎ ‎‏ولایت فقیه در قانون اساسی به «ولایت مطلقه فقیه» تغییر یابد. در اینجا به جمله ای از کتاب‏‎ ‎‏ولایت فقیه ایشان اشاره می نمایم. ‏

‏«این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود یا‏‎ ‎‏اختیارات حضرت امیر(ع) بیش از فقیه است باطل و غلط است.» ‏‎[34]‎

‏و ‏

‏«مخالفت با ولایت فقیه تکذیب ائمه و اسلام است.» ‏‎[35]‎

 الف) جمهوری اسلامی:‏ مطرح شدن جمهوری اسلامی از سوی رهبر کبیر انقلاب‏‎ ‎‏به دو سبک حکومتی در جهان (استبدادی ‏‎–‎‏ جمهوری) خط بطلان کشید و حتی در اوایل‏‎ ‎‏انقلاب در برابر گروهی دست نشانده که سعی می کردند کلمۀ اسلامی را از جمهوری حذف‏‎ ‎‏کنند تا بدینوسیله انقلاب اسلامی به سمت یکی از بلوکهای غرب و شرق کشیده شود‏‎ ‎‏شدیداً مخالفت فرمودند. ‏

‏«شکل حکومت ما جمهوری اسلامی است. جمهوری به معنای اینکه متکی بر آراء‏‎ ‎‏اکثریت است برای اینکه متکی به قانون اسلام است و دیگر حکومتها اینطور نیستند که تکیه بر‏‎ ‎‏قانون اسلام داشته باشد.» ‏‎[36]‎

‏و در جای دیگر می فرمایند:‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 155
‏«حکومت جمهوری اسلامی است و اساسش بر آزادی و استقلال کشور و عدل و تعدیل‏‎ ‎‏تمام دستگاههای دولتی است.» ‏‎[37]‎

‏ ‏

ب  احیاء اندیشه هایی که با زمان و مکان پیش نرفته اند

 ب) دخالت زمان و مکان در اجتهاد:‏ دوری چندین قرنۀ اسلام عزیز از صحنه‏‎ ‎‏زندگی اجتماعی و مسائل مربوط به حکومت از جمله اقتصاد و سیاست سبب گردیده بود‏‎ ‎‏که فقه نتواند در تمام میدانهای مربوطه پای به پای پیشرفتهای جهانی حرکت کند و نظرات‏‎ ‎‏خود را ابراز نماید و از آنجایی که فقه در واقع تئوری واقعی و کامل ادارۀ انسان باید باشد‏‎ ‎‏لازم بود متناسب با این رویدادهای جدید در جهان واکنش مناسب نشان دهد. توجه‏‎ ‎‏حضرت امام(س) به این مسئله و اعتقاد به ارائه اجتهادی متناسب با مقتضیات زمان و مکان‏‎ ‎‏و فقهی متناسب با مشکلات و معضلات روز موجود در جهان جلوۀ احیاگری او را بیش از‏‎ ‎‏پیش برجسته نموده به عنوان شاهد به نمونه هایی از سخنان ایشان اشاره می نمایم. ‏

‏«زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئله ای که در قدیم دارای حکمی بوده‏‎ ‎‏است به ظاهر، همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام حکم‏‎ ‎‏جدیدی پیدا کند.» ‏‎[38]‎

‏امام در بیانات خود به اعضای مجمع تشخیص مصلحت می فرمایند: ‏

‏«یکی از مسائل بسیار مهم در دنیای پرآشوب کنونی نقش زمانی و مکانی در اجتهاد و نوع‏‎ ‎‏تصمیم گیری است. حکومت فلسفه عملی برخورد با شرک و کفر و معضلات داخلی و‏‎ ‎‏خارجی را تعیین می کند و این بحثهای طلبگی مدارس که در چارچوب تئوریها است نه تنها‏‎ ‎‏قابل حل نیست که ما را به بن بستهایی می کشاند که منجر به نقض ظاهری قانون اساسی‏‎ ‎‏می گردد.» ‏‎[39]‎

‏باز می فرمایند:‏

‏«روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد نمی تواند درک کند که‏‎ ‎‏اجتهاد مصطلح برای ادارۀ جامعه کافی نیست. حوزه ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آیندۀ‏‎ ‎‏جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای‏‎ ‎‏عکس العمل مناسب باشند.» ‏‎[40]‎

 ب) احیاء حج ابراهیمی و برائت از مشرکین زمان:‏ برائت از مشرکین زمان، امریکا و‏‎ ‎‏صهیونیسم جنایتکار، روح حج بود که توسط امام خمینی(س) در دو دهۀ اخیر در کالبد خفته‏‎ ‎‏آن دمیده شد. استفاده از دو عنصر زمان و مکان چنانکه در بالا بدان اشاره شد سبب گردید‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 156
‏که حج ابراهیمی همچون دوران صدر اسلام لرزه بر اندام مستکبرین زمان بیندازد. در نظر‏‎ ‎‏امام احیاء حج، احیاء مسلمانان و مجد اسلام است که در اینجا به فرازهایی از سخنان آن‏‎ ‎‏بزرگوار اشاره می نماییم:‏

‏«اعلان برائت مرحله اول مبارزه و ادامۀ آن مراحل دیگر وظیفه ماست و در هر عصر و‏‎ ‎‏زمانی جلوه ها و شیوه ها و برنامه های مناسب خود را می طلبد.» ‏‎[41]‎

‏«امروز فریاد برائت ما از مشرکان و کافران، فریاد از ستم ستمگران و فریاد امتی است که‏‎ ‎‏جانشان از تجاوزات شرق و غرب و در رأس آنان آمریکا و اذناب آن به لب رسیده است و خانه‏‎ ‎‏و وطن و سرمایه اش به غارت رفته است.» ‏‎[42]‎

‏«اعلان برائت از مشرکان از ارکان توحیدی و واجبات سیاسی حج است.» ‏‎[43]‎

‏«مسلمین باید در حج وقتی که می روند یک حج زنده و یک حجی که محکوم کننده این‏‎ ‎‏شوروی جنایتکار و آن امریکای جنایتکار باشد انجام دهند. یک همچو حجی مقبول‏‎ ‎‏است.» ‏‎[44]‎

‏ ‏

ج  احیاء اندیشه هایی که از حالت تئوری به حالت عملی تبدیل نیافته بودند

‏قسمت آخر مقاله اختصاص دارد به اندیشه هایی که به دلیل نبودن زمینه های لازم در‏‎ ‎‏جامعه اسلامی به دست فراموشی سپرده شده بودند و از حالت نظری (فقط در رساله های‏‎ ‎‏عملیه یا کتب احادیث) به حالت عملی و اجرایی در جامعه تبدیل نیافته بودند که دم از‏‎ ‎‏مسیحایی امام خمینی(س) در اواخر قرن بیستم به آنها حیاتی تازه بخشید و با اجرای آنها‏‎ ‎‏طراوت تازه ای در جامعه اسلامی ایجاد گردید. اکنون به مهمترین اینها اشاره می نمایم. ‏

1 - ج) امر به معروف و نهی از منکر:‏ اگر در نهضت امام خمینی(س) دقت نماییم بخوبی‏‎ ‎‏درمی یابیم که از ابتدای آن تا به حال برگرفته از بزرگترین نهضت عالم یعنی نهضت‏‎ ‎‏عاشورایی امام حسین(ع) است. امام حسین(ع) در نامه ای که به برادرشان می نویسند هدف‏‎ ‎‏از قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت جدشان رسول الله(ص) ذکر‏‎ ‎‏می فرمایند. حضرت امام(س) در کتاب تحریرالوسیله درباره امر به معروف و نهی از منکر‏‎ ‎‏چنین می نویسند:‏

‏«این دو از بالاترین فرایض و اشرف آن است و به وسیله این دو واجبات برپا داشته می شوند.‏‎ ‎‏وجوب این دو از ضروریات دین است و هر کس آن را با التزام به لوازم آن انکار کند کافر است.» ‏‎ ‎ ج) مسلمین به عنوان امت واحد و مبارزه با ظلم و ستم در سراسر جهان:‏ یکی از‏‎ ‎‏عواملی که سبب شده است که اندیشه های حیاتبخش حضرت امام(س) در سرتاسر جهان‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 157
‏به ویژه جهان اسلام طنین انداز گردد ناشی از اعتقاد ایشان به «امت واحد اسلام» و دادرسی‏‎ ‎‏از کلیه مظلومین و مستضعفین عالم بود. ‏

‏اگر امروز فریاد اسلام گرایی در فلسطین، لبنان، پاکستان، الجزایر، بوسنی و ‏‎…‎‏ بلند است‏‎ ‎‏و اگر امروز سیاهپوستان امریکا با طنین الله اکبر در مقابل کاخ ظلم و ستم تجمع می کنند همه‏‎ ‎‏و همه ناشی از اندیشۀ تابناک حضرت امام(س) در اتحاد مسلمانان و دردمندی ایشان نسبت‏‎ ‎‏به همه دردمندان عالم می باشد. به فرازهایی از بیانات آن حضرت اشاره می کنیم:‏

‏«جمهوری اسلامی با تمام وجود برای احیاء هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان‏‎ ‎‏سرمایه گذاری می کند‏‎…‎‏ ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل‏‎ ‎‏مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم.» ‏‎[45]‎

‏«جمهوری اسلامی می خواهد مطلبی را که قرآن و خدا و رسول فرموده است در همه‏‎ ‎‏کشورها پیاده کند و ایران مقدمۀ آن است. می خواهد به همۀ کشورها بفهماند که اسلام بنایش‏‎ ‎‏در برابری و برادری و وحدت است و همۀ مسلمین ید واحد هستند در برابر دیگران، ما‏‎ ‎‏می خواهیم به همۀ ملتها بفهمانیم که اسلام دین وحدت است.» ‏‎[46]‎

‏«امروز اسلام عزیز در مقابل کفر و منطق در برابر زور واقع شده است و نهضت ما اسلامی‏‎ ‎‏است قبل از آنکه ایرانی باشد. نهضت مستضعفین سراسر جهان است قبل از آنکه به منطقه ای‏‎ ‎‏خاص متعلق باشد.» ‏‎[47]‎

‏«هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان تحت سلطه ستمگران به پا خیزید و دست اتحاد به‏‎ ‎‏هم دهید و از اسلام و مقدرات خود دفاع کنید و از هیاهوی قدرتمندان نهراسید که این قرن به‏‎ ‎‏خواست خداوند قادر قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران و حق بر باطل است.» ‏‎[48]‎

 ج) جهاد در راه خدا و دفاع از کیان مسلمین:‏ عزت مسلمانان در گرو جهاد در راه‏‎ ‎‏خدا رقم می خورد، در سایۀ جهاد است که شکوه و صلابت اسلام به نمایش گذاشته‏‎ ‎‏می شود و پوزه ابرقدرتها و مستکبرین به خاک ذلت مالیده می شود. حضرت امام(س)‏‎ ‎‏همواره در گفتار و عمل در احیاء این امر مهم همت گماشتند. به سخنانی از ایشان در این‏‎ ‎‏رابطه اشاره می نماییم:‏

‏«رسول اکرم از اولی که آن رسالت به او محول شد تا آن وقتی که در بستر مرگ خوابیده بود‏‎ ‎‏با شهادت بین این بستر و آن بعثت تمام فعالیت بوده است، جنگ بوده، دفاع بوده و کسی که‏‎ ‎‏زندگی امیرالمؤمنین(ع) را مشاهده کند نیز همینطور بوده. جهاد در راه خدا و جهاد در راه‏‎ ‎‏احکام خدا بوده است و سایر ائمه علیهم السلام.» ‏‎[49]‎

‏باز می فرمایند:‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 158
‏«هیچ ارزشی و ملاکی مهمتر از تقوا و جهاد در راه خدا نیست.» ‏‎[50]‎

 ج) شهادت و ایثار:‏ شهادت والاترین خواسته انبیا و اولیا در طول تاریخ است.‏‎ ‎‏شهادت طلبی دست ردی بر خواهشهای سراب گونه دنیا است که رشتۀ عبودیت و بندگی‏‎ ‎‏مخلصان و مجاهدان در راه حق را به زیباترین تصویر ترسیم می کند. فرهنگ شهادتی را که‏‎ ‎‏امام احیاگر آن در قرن اخیر بود، تحقق ‏«یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزاً عظیماًً» ‏ی هزاران عاشق‏‎ ‎‏لسوخته ای است که قرنها از حنجرۀ عشقشان طنین انداز بود. شهادتی را که امام در فرهنگ‏‎ ‎‏عاشورایی خود به مشتاقانش آموخت درس مقاومتی بود که مهر بطلان سازش را در برابر‏‎ ‎‏صاحبان زر و زور و مستکبرین جهانخوار در برگهای تاریخ تا ابد ثبت نمود. ‏

‏به فرازهایی از سخنان گهربار آن حضرت اشاره می نماییم.‏

‏«خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت‏‎ ‎‏به جهانیان داده است.» ‏‎[51]‎

‏«اذناب امریکا باید بدانند که شهادت در راه خدا مسئله ای نیست که بشود با «پیروزی» یا‏‎ ‎‏«شکست» در صحنه های نبرد مقایسه شود. مقام شهادت خود اوج بندگی و سیر و سلوک در‏‎ ‎‏عالم معنویت است.» ‏‎[52]‎

‏«همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و سوختگان و‏‎ ‎‏دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنانکه با شهادت رفتند. خوشا به حال آنانکه به‏‎ ‎‏دامن خود پروراندند.» ‏‎[53]‎

‏«خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز و ما را هم از وصول به‏‎ ‎‏آن محروم مکن. خداوندا، کشور و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نیازمند به مشعل‏‎ ‎‏شهادت، تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش.» ‏‎[54]‎

 ج) جایگاه واقعی مساجد:‏ یکی دیگر از آثار حضرت امام(س) رساندن مساجد به‏‎ ‎‏جایگاه واقعی شان در صدر اسلام و زمان خلافت حضرت امیر(ع) بود. ایشان می فرمایند: ‏

‏«مسجد در صدر اسلام مرکز جنبش حرکتهای اسلامی بود و از مسجد تبلیغات اسلامی‏‎ ‎‏شروع می شده است و از مسجد قوای اسلامی برای سرکوبی کفار و وارد کردن در بیرق اسلام‏‎ ‎‏بوده است. همیشه در صدر اسلام مسجد مرکز حرکات و جنبشها بوده است.» ‏‎[55]‎

‏سپس می فرمایند:‏

‏«من تکلیفم را باید ادا کنم، به شما بگویم، به شما (دانشگاهیها) شما دانشجوها، همه تان‏‎ ‎‏مساجد را پر کنید. سنگر است اینجا. سنگرها را باید پر کرد.» ‏‎[56]‎

 ج) نماز جمعه:‏ امام خمینی(س) در طول نهضت اسلامی خود بارها بر روی‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 159
‏نمودهای قدرت اجتماعی اسلام از جمله نماز جماعت، جمعه و حج تاکید نمودند. ‏

‏ایشان در این رابطه می فرمایند:‏

‏«نماز جمعه که نمایش از قدرت سیاسی و اجتماعی اسلام است باید هر چه شکوهمند و‏‎ ‎‏پر محتواتر اقامه شود.» ‏‎[57]‎

‏«نماز جمعه باشکوهمندی که دارد برای نهضت کوتاه عمر ما یک پشتوانه محکم و در‏‎ ‎‏پیشبرد انقلاب اسلامی عامل مؤثر و بزرگی است.» ‏‎[58]‎

‏به پایان مقاله رسیدیم در حالیکه در غم هشتمین سالگرد ارتحال مرشد و مرادمان‏‎ ‎‏نشسته ایم. غم جانسوزی که همچون آتشی تا قیامت بر دل عاشقان و رهروان او نهاده شد که‏‎ ‎‏هرگز خاموش نگردد. ‏

‏به عنوان حسن ختم فرازی از سخنان آن حضرت را به بسیجیان و رهروان راستین ولایت‏‎ ‎‏تقدیم می نماییم. ‏

‏«قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند به راه‏‎ ‎‏خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد و به یاری خدا در‏‎ ‎‏کنار بسیجیان جهان اسلام این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها خواب راحت را از دیدگان‏‎ ‎‏جهانخواران و سرسپردگانی که به ستم و ظلم خویشتن اصرار می نمایند سلب خواهد کرد.» ‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 160

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 161

‏پی‌نوشتها:‏

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 162

  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 421-422.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 99-100.
  • - وصیت نامه سیاسی – الهی امام.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 143-144.
  • - همان، ج 13، ص 86-87.
  • - همان ، ج 14، ص 296-297.
  • - همان، ج 13، ص 83-84.
  • - همان ، ج 20، ص 86-87.
  • - همان ، ج 13، ص 86-87.
  • - همان، 21، ص 277-279.
  • - ولایت فقیه، امام خمینی، ص 73.
  • - همان مدرک، ص 202.
  • - بیانات امام به حجاج بیت الله الحرام، در سال 66.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 459-460.
  • - وصیت نامه سیاسی – الهی امام بند «ی».
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 207-208.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 390-391.
  • - همان، ج 13، ص 207-208.
  • - همان، ج 21، ص 273-274.
  • - ولایت فقیه، ص 19.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 11.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 447.
  • - ولایت فقیه، ص 8.
  • - همان مدرک، ص 156.
  • - همان مدرک، ص 25.
  • - همان مدرک، ص 26.
  • - ولایت فقیه، ص 27.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 3، ص 370.
  • - وصیت نامه سیاسی – الهی امام.
  • - ولایت فقیه، ص 106.
  • - همان مدرک، ص 80.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 289.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 289.
  • - ولایت فقیه، ص 55.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 307.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 181.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 4، ص 354.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 217-218.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 291-293.
  • - فریاد برائت، مرداد 1366.
  • - همان مدرک.
  • - همان مدرک.
  • - از بیانات امام در تاریخ 26 / 5 / 62.
  • - از بیانات امام 29 / 4 / 67.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 12، ص 511-512.
  • - همان، ج 11، ص 109-110.
  • - همان، ج 15، ص 170-172.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 14، ص 518-519.
  • - همان، ج 3، ص 478.
  • - از بیانات امام 29 / 4 / 67.
  • - همان مدرک.
  • - فریاد برائت، مرداد 1366.
  • - از بیانات امام 29 / 4 / 67.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 65.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 12، ص 392-393.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 492.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 492.