احیاء نگرشی کلامی به رابطۀ امام و مردم

احیاءِ نگرشی کلامی به رابطۀ امام و مردم

دکتر مرتضی حاج حسینی

خلاصه مقاله 

‏در این مقاله، رابطۀ عالمان دین و مردم در تاریخ تشیع و سیر تطور آن از قرن دهم هجری قمری و نقش امام‏‎ ‎‏خمینی(س) ترسیم شده است. تفکر ارتجاعی اخباریگری در قرن دهم موجب گردید تا اجتهاد ممنوع گردد‏‎ ‎‏و عالمان شیعی صرفاً به نقل حدیث، ترجمه و بیان معنای صوری آن بپردازند. در این مرحله رابطه عالمان دین و‏‎ ‎‏مردم رابطۀ محدث و مستمع بود و هیچ یک حق تدبر و اندیشه نداشتند و تحجری دو سویه حاکم بود. این‏‎ ‎‏تحجر فکری دو سویه در قرن دوازدهم به دست توانای اصولیین و خصوصاً مرحوم وحید بهبهانی شکسته شد‏‎ ‎‏و پس از آن عالمان دین اجازه یافتند تا به استنباط احکام بپردازند. اما این استنباط همچنان در چارچوب فروع‏‎ ‎‏صورت می گرفت. در این مرحله رابطۀ عالمان دین و مردم رابطۀ مرجع تقلید و مقلد بود و فقط عالم دینی حق‏‎ ‎‏تدبر می یافت و مردم جز تبعیت و تقلید رابطه ای دیگر با عالمان دین نداشتند و تحجری یک سویه حاکم بود.‏‎ ‎‏این تحجر یک سویه در قرن چهاردهم به دست توانای امام خمینی(س) شکسته شد و رابطۀ عالمان دین و مردم‏‎ ‎‏به رابطۀ امام و امت تبدیل شد. در این مرحله هم امام و هم امت از سر اندیشه و تأمل، بینش و بصیرت یکدیگر‏‎ ‎‏را اختیار می کنند و هر دو آنچه به امامت و چگونگی استقرار آن مربوط می شود از سر آگاهی برخورد می کنند و‏‎ ‎‏بصیرت عنصر مقوم امامت می گردد. حوزۀ اصول و حوزۀ فروع دو حوزۀ جداگانه و مستقل به حساب نمی آید،‏‎ ‎‏فروعات تحت تابش اصول قرار می گیرد و با حضور امام، صاحب و مسئول می یابد. ‏

‏امام خمینی(س)، بر اساس این نگرش، بحث ولایت فقیه را از قلمرو فقه بیرون آوردند و به جایگاه‏‎ ‎‏اصلی اش که مسئله ای کلامی است منتقل کردند و سراسر فقه را در تابش شعاع او قرار دادند، ولایت فقیه را‏‎ ‎‏ولایت مطلقه و ولایت مطلقه را در تحول به نظام امامت یافتند و رابطۀ ولی فقیه با مردم را رابطۀ امام و امت‏‎ ‎‏دانستند. لذا از عالمان دین می خواستند تا اندیشمندانه با مسائل برخورد کنند و در برخورد با اندیشه از انگ‏‎ ‎‏التقاط و انحراف استفاده نکنند و همه را به وادی شک و تردید نیندازند. از مردم نیز می خواستند تا بیدار شوند و‏‎ ‎‏سر بسته تسلیم کسی نشوند. بر همین اساس، از انتقاد بجا و سازنده که باعث رشد جامعه می شود و راه را برای‏‎ ‎‏سعادت جامعه باز می کند استقبال می کردند و هیچکس را مطلق و مبری از انتقاد نمی دانستند، حتی برای خود‏‎ ‎‏نیز ذره ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نمی شدند. دین باور بودند و حکومت را از آن قانون الهی می دانستند و‏‎ ‎‏بر این نکته اصرار داشتند که شخص هیچ حکومتی ندارد ولو آنکه شخص رسول خدا باشد. و خلاصه اینکه‏‎ ‎‏اندیشه را بر مسندی رفیع قرار دادند و به آن صبغه ای الهی زدند و آن را عنصر مقوم نظام امامت دانستند. ‏

‏این سخن که در نظام امامت از سر اندیشه و بصیرت برخورد می شود و این حق هم برای امام و هم برای‏‎ ‎‏امت محفوظ است ممکن است موجب توهم شود. از سر اندیشه سخن گفتن مستلزم نوعی جرأت است و شعار‏‎ ‎‏«جرأت دانستن داشته باش» شعار لیبرالیسم و راسیونالیسم  یعنی عقلگرایی عصر روشنگری مغرب زمین در قرن‏‎ ‎‏17 و 18 میلادی است. این مشابهت موجب شده تا برخی متحجرین، سخن از اندیشه را به مثابه سخن از‏‎ ‎‏راسیونالیسم بپندارند و مردم را به بهانۀ ولایت مطلقه و کج فهمی از آن، به تبعیت و تقلید محض دعوت کنند و‏‎ ‎‏هر گونه تأمل و اندیشه را منافی تعبد بیانگارند و حوزۀ تقلید را گسترش دهند و مردم را از سر تحکم به اطاعت‏‎ ‎‏وادارند و به خیال خام خود حکومت اسلامی را استقرار بخشند. از این رو در ادامۀ این مقاله، به بیان ویژگیهای‏‎ ‎‏راسیونالیسم در مقایسۀ با نظام امامت پرداخته و سپس مرزهای نظام امامت و تحجرگرایان را مشخص نموده ایم‏‎ ‎‏تا نه با ساده اندیشی از تجربۀ تلخ به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف نظام امامت سازگاری ندارند‏‎ ‎‏غفلت کنیم و نه با ژست تقدس مآبی تیشه به ریشۀ دین، نظام و انقلاب زنیم.‏‏ ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 119
مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن

‏هشت سال از هجرت خورشید می گذرد. کمترین وظیفه، بزرگداشت یاد آن نورآفرین‏‎ ‎‏بزرگ است. هشت سال از لحظه های حزن انگیز رحلت آن امام عزیز می گذرد و هر چه‏‎ ‎‏بیشتر از آن حادثه تلخ می گذرد، این باور بیشتر در امت او راسخ می گردد که خمینی(س)‏‎ ‎‏یعنی قریب یک قرن تلاش خستگی ناپذیر در راه تهذیب نفس، تحصیل، تحقیق، تدریس،‏‎ ‎‏مجاهده برای عزت اسلام، اعتلای کلمۀ حق، بسط عدالت، زدودن تحجر و ساختن‏‎ ‎‏جامعه ای اسلامی بر اساس نظام امت، با هیچ قلم و زبانی قابل توصیف نیست. با گذشت‏‎ ‎‏قریب دو دهه از وقوع انقلاب اسلامی و نیز گذشت قریب یک دهه از رحلت آن‏‎ ‎‏حضرت(س)، هر روز جلوه ای از جلوات او ظهور می کند و جلوه های دیگر او غایب‏‎ ‎‏می شود. این غیبتها و ظهورها و به بیان دیگر این قوتها و فتورها به این دلیل است که جان‏‎ ‎‏خلایق تاب نمی آورد و از درک عظمت آن تابندۀ پر فروغ احساس عجز می کند. چه پایداری‏‎ ‎‏خلق در برابر پایداری اولیا اندک است و درک شخصیتی جامع اضداد آسان نیست. امید‏‎ ‎‏آنکه روح بلندش به تحقق همۀ آرمانهایش هر چه زودتر بشارت یابد که بی تردید وجود‏‎ ‎‏رهبر معظم انقلاب بس ارجمند و راهگشاست. ‏

‏در تاریخ تشیع، به دنبال نهضت اخباریگری در قرن دهم، تا قبل از مرحوم آیت الله وحید‏‎ ‎‏بهبهانی (متوفی 1208 هـ . ق) یک تحجر فکری دو سویه حکمفرما شد. تفکر ارتجاعی‏‎ ‎‏اخباریگری در آن دوره موجب شد تا اجتهاد به معنای درست آن ممنوع شود و عالمان‏‎ ‎‏شیعی صرفاً به نقل حدیث، ترجمه و بیان معنای صوری آن بپردازند. یعنی عالمان شیعی‏‎ ‎‏صرفاً محدث شوند و مردم نیز فقط مستمع، و هیچ یک به تأمل و اندیشه نپردازند. این تحجر‏‎ ‎‏فکری دو سویه به دست توانای اصولیین و خصوصاً مرحوم وحید بهبهانی شکسته شد و‏‎ ‎‏پس از آن عالمان دین اجازه یافتند بر اساس اصول به استنباط بپردازند. با این تحول، رابطۀ‏‎ ‎‏عالمان دینی با مردم به رابطۀ مرجع تقلید و مقلد تحول یافت، اما همچنان فقیه در چارچوب‏‎ ‎‏فروع و محدودۀ احکام به استنباط می پرداخت و مردم نیز جز تبعیت و تقلید، رابطۀ دیگری‏‎ ‎‏با عالمان دین نداشتند. ‏

‏در قرن سیزدهم هـ . ق، شخصیتهای حوزوی شیعی، آثار گرانبهایی در فقه و اصول عرضه‏‎ ‎‏داشتند. در رأس این آثار، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام محقق حلی از شیخ محمد‏‎ ‎‏حسن نجفی ‏‎–‎‏ اعلی الله مقامه ‏‎–‎‏ بود که یک دوره دائرة المعارف کامل و جامع فقهی به حساب‏‎ ‎‏می آمد. این دایرة المعارف بزرگ فقهی نمودار اوج نهضت فقهی و تدوین فقه به صورت‏‎ ‎‏گسترده با روشی نوین همراه با تحقیق، نقد و بررسی اقوال فقهای پیشین و نیز همراه با‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 120
‏استدلال بر اساس قرآن و حدیث بود. در این کتاب، صاحب جواهر به مسئله ولایت فقیه نیز‏‎ ‎‏پرداخت: ‏

‏«ظاهر عمل و فتوای اصحاب یعنی فقهای امامیه این است که به  عمومیت ولایت فقیه‏‎ ‎‏معتقدند و آن را از مسلمات بلکه از ضروریات می دانند.» ‏‎[1]‎

‏وی همچنین می گوید:‏

‏«ولایت فقیه از مسائل روشنی است که نیاز به دلیل ندارد. و وقتی که استوانه های مذهب‏‎ ‎‏به این مسئله تصریح کرده اند جای وسوسه نیست. به راستی کسی که در ولایت فقیه شک‏‎ ‎‏کند، طعم فقه را نچشیده و رموز گفتارهای امامان معصوم را هرگز نفهمیده است. زیرا اگر‏‎ ‎‏ولایت عامه فقیه نباشد، اکثر امور متعلق به شیعه، معطل می ماند.» ‏‎[2]‎

‏ملا احمد نراقی نیز در کتاب عوایدالایام به این مسئله پرداخته است. بنا بر نظر وی،‏‎ ‎‏ولایت در عصر غیبت از سوی امام معصوم(ع) به فقهای جامع الشرایط تفویض شده است.‏‎ ‎‏ایشان نوزده روایت را برشمرده که در آنها از فقها با عناوینی چون «ورثة الانبیاء»، «امناء‏‎ ‎‏الرسل»، «خلیفة رسول الله»، «حصون الاسلام» و ‏‎…‎‏ یاد شده است. ‏‎[3]‎

‏طرح مسئله ولایت فقیه به نوبۀ خود تحولی دیگر به حساب می آمد. اما از آنجایی که این‏‎ ‎‏طرح در همان محدوده و محور فقه صورت گرفته بود، آن رویش و بالندگی لازم را برای‏‎ ‎‏مسئله ولایت فقیه به دنبال نداشت. ‏

‏با ظهور شیخ مرتضی انصاری در این قرن، فقه جعفری وارد مرحلۀ تکاملی خود شد.‏‎ ‎‏وی با تأسیس مبانی جدید به نحو بارز و بی سابقه ای بر عمق و دقت مباحث فقهی افزود.‏‎ ‎‏مرحوم شیخ انصاری نیز در کتاب مکاسب به بحث ولایت فقیه پرداخت. ‏

‏در قرن چهاردهم، حضرت امام خمینی(س) به تبع مرحوم شیخ انصاری به طرح مسئله‏‎ ‎‏ولایت فقیه پرداختند و صفحات 459 تا 520 جلد دوم کتاب البیع را به این مقوله اختصاص‏‎ ‎‏دادند. ایشان با نگرشی کلامی نسبت به ولایت فقیه، آن را با دلایل عقلی و کلامی شکوفا‏‎ ‎‏نمودند. یعنی بحث ولایت فقیه را از قلمرو فقه بیرون آوردند و به جایگاه اصلی اش که‏‎ ‎‏مسئله‏‏ ‏‏ای کلای است منتقل کردند. امام خمینی(س) بر اساس این نگرش، ولی فقیه را در‏‎ ‎‏جایگاه امام معصوم نشاندند و سراسر فقه را در تابش شعاع او قرار دادند، ولایت فقیه را‏‎ ‎‏ولایت مطلقه و ولایت مطلقه را در تحول به نظام امامت یافتند و رابطۀ آن را با مردم رابطۀ‏‎ ‎‏امام و امت دانستند. ‏

‏بر اساس این نظر، ولایت مطلقه ای که از جانب خدا به نبی اکرم(ص) واگذار شده به امام‏‎ ‎‏معصوم و سپس در زمان غیبت به ولی فقیه منتقل می گردد و از اهم احکام الهی به شمار‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 121
‏می آید و بر جمیع احکام فرعی الهی تقدم دارد. اختیارات حکومت اسلامی به چارچوب‏‎ ‎‏احکام فرعی الهی محدود نمی شود والا ولایت مطلقه به پدیده ای بی معنا و بی محتوا تبدیل‏‎ ‎‏می گردد. ‏‎[4]‎‏ بنابراین حکومت، فلسفۀ عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است‏‎ ‎‏و جنبۀ عملی فقه را در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی به‏‎ ‎‏نمایش می گذارد. پس حاکم اسلامی باید سراسر فقه را با دید کلامی بنگرد، خود را صاحب‏‎ ‎‏و مسئول فرعی و فقهی بداند و آنها را بر اساس مصلحت، مفسده و احیاناً ضرورت‏‎ ‎‏سازماندهی کند و از آشفتگی بیرون آورد و برای سامان فرد و جامعه بر اساس دو عنصر‏‎ ‎‏زمان و مکان به کار بندد. و این در صورتی محقق می شود که مردم که استقرار نظام به دست‏‎ ‎‏آنهاست، به بینش و بصیرت لازم برسند. مصالح خویش را در هدایتهای حاکم اسلامی ببینند‏‎ ‎‏و در روندی طبیعی، ولی فقیه را امام و خود را امت بدانند. ‏

‏«حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفۀ عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی‏‎ ‎‏بشریت است، حکومت نشاندهندۀ جنبۀ عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی‏‎ ‎‏و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره‏‎ ‎‏تا گور است.» ‏‎[5]‎

‏پس در مرحلۀ اول یعنی مرحله ای که رابطۀ عالم دینی و مردم رابطۀ محدث و مستمع بود‏‎ ‎‏هیچ یک حق تدبر و اندیشه نداشتند و تحجری دو سویه حاکم بود. در مرحلۀ دوم یعنی‏‎ ‎‏مرحله ای که رابطۀ عالم دینی و مردم رابطۀ مرجع تقلید و مقلد شد، حوزۀ بحث، بیشتر به‏‎ ‎‏فروعات محدود می شد و فقط عالم دینی حق تدبر و اندیشه می یافت و تحجری یکسویه‏‎ ‎‏حاکم بود. اما در مرحلۀ سوم یعنی مرحله ای که رابطۀ عالم دینی و مردم رابطۀ امام و امت‏‎ ‎‏فرض شد، حوزۀ بحث نه تنها به فروعات محدود نمی شود بلکه حوزۀ اصول و حوزۀ فروع‏‎ ‎‏دو حوزۀ جداگانه و مستقل به حساب نمی آید، بلکه فروعات تحت تابش اصول قرار‏‎ ‎‏می گیرد و با حضور امام، صاحب و مسئول می یابد. در این مرحله هم امام و هم امت از‏‎ ‎‏سر اندیشه و تأمل، بینش و بصیرت یکدیگر را اختیار می کنند و هر دو در آنچه به امامت و‏‎ ‎‏چگونگی استقرار آن مربوط می شود از سر آگاهی برخورد می کنند و بصیرت عنصر مقوم‏‎ ‎‏امام و امت، بلکه نظام امامت می گردد. امام آگاهی می بخشد و امت آگاه می شود. پس امت با‏‎ ‎‏آگاهی و از سر عشق به اطاعت از امام گردن می نهد. چنین نظامی هرگز با خطر نابودی‏‎ ‎‏مواجه نمی شود. زیرا در هر شرایطی متناسب با آن شرایط، هم امام و هم امت آگاهانه برای‏‎ ‎‏حفظ نظام و مصالح آن اقدام می کنند. خود را در چارچوب احکام فرعی محدود نمی کنند و‏‎ ‎‏از هر امری چه عبادی و چه غیر عبادی، مادامی که جریان آن خلاف مصالح اسلام است‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 122
‏جلوگیری می کنند. ‏

‏«حکومت می تواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، در مواقعی که آن‏‎ ‎‏قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد یکجانبه لغو کند و می تواند هر امری را چه‏‎ ‎‏عبادی و یا غیر عبادی است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی که چنین‏‎ ‎‏است جلوگیری کند، حکومت می تواند از حج که از فرایض مهم الهی است در مواقعی که‏‎ ‎‏مخالف صلاح کشور اسلامی دانست، موقتاً جلوگیری کند.» ‏‎[6]‎

‏این سخن که در نظام امامت (ولایت مطلقه)، از سر اندیشه و بصیرت برخورد می شود و‏‎ ‎‏این حق هم برای امام و هم برای امت محفوظ است ممکن است موجب توهم شود. از سر‏‎ ‎‏اندیشۀ سخن گفتن مستلزم نوعی جرأت است و شعار «جرأت دانستن داشته باش» شعار‏‎ ‎‏لیبرالیسم و راسیونالیسم یعنی عقلگرایی عصر روشنگری مغرب زمین در قرن 17 و 18‏‎ ‎‏میلادی است. این مشابهت موجب شده تا برخی متحجرین سخن از اندیشه را به مثابۀ‏‎ ‎‏سخن از راسیونالیسم بپندارند و مردم را به تبعیت و تقلید محض دعوت کنند و هر گونه تأمل‏‎ ‎‏و اندیشه را منافی تعبد بینگارند و با حربۀ ولایت مطلقه و کج فهمی از آن، حوزۀ تقلید را‏‎ ‎‏گسترش دهند و مردم را از سر تحکم به اطاعت وادارند و به خیال خام خود حکومت‏‎ ‎‏اسلامی را استقرار بخشند. لذا ابتدا به بیان ویژگیهای راسیونالیسم در مقایسه با نظام امامت‏‎ ‎‏پرداخته و سپس مرزهای نظام امامت و تحجرگرایان را مشخص می کنیم تا نه با ساده اندیشی‏‎ ‎‏از تجربۀ تلخ روی کار آمدن به ظاهر عقلای قوم که هرگز با اصول و اهداف نظام امامت‏‎ ‎‏سازگاری ندارند غفلت کنیم و گذشتۀ تفکر و خیانت آنان را به فراموشی سپاریم و نه با‏‎ ‎‏ژست تقدس مآبی تیشه به ریشۀ دین، انقلاب و نظام بزنیم و دین و اندیشۀ دینی را با خرافه،‏‎ ‎‏تحجر و تبعیت ناآگاهانه به بن بست کشیم. ‏

‏ ‏

راسیونالیسم و امامت 

‏1 ‏‎–‎‏ راسیونالیستها با نگرش و جهان بینی مادی، به جهان و انسان نگاه می کنند. ایشان‏‎ ‎‏هیچکس حتی انسانهای هوس آلود را تقبیح نمی کنند و به تحول در وضعیت خود فرا‏‎ ‎‏نمی خوانند. اما در نظام امامت با نگرش و جهان بینی الهی که پشتوانۀ محکم فلسفی، عقلی،‏‎ ‎‏عرفانی و قرآنی دارد به انسان نگاه می شود. انسان ذو مراتب فرض می شود: انسان در مرتبۀ‏‎ ‎‏غرایز، انسان در مرتبۀ عقل و انسان در مرتبۀ ایمان که هر یک از این مراتب نیز درجاتی دارند‏‎ ‎‏و هر مرتبه گذرگاه نیل به مرتبۀ بعدی است. ‏

‏2 ‏‎–‎‏ راسیونالیستها، فرمانبری از غرایز را نیز نشانۀ آزادی می انگارند و آزاد بودن از همه‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 123
‏چیز حتی از قید مقدسات و عقاید را نوعی افتخار می شمرند. اما در نظام امامت، متوقف‏‎ ‎‏شدن در مراتب پایین و محروم شدن از مراتب عالیتر، نوعی بند و اسارت تلقی می گردد و‏‎ ‎‏نیل به مراتب عالیتر و رها شدن از بند غرایز، نوعی رهایی و آزادی به حساب می آید. ‏

‏3 ‏‎–‎‏ راسیونالیستها، به دین به عنوان نوعی بند نگاه می کنند و پشت کردن به آن و نفی‏‎ ‎‏ولایت و ایمان دینی را شرط آزادی می شمارند. اما در نظام امامت به دین به عنوان صراط‏‎ ‎‏مستقیم انسانیت نگاه می شود. صراطی که هم ابزاری است برای گسستن بندهای فردی و‏‎ ‎‏اجتماعی، و هم استقامت در آن و نیل به مراتب عالی انسانی هدف نهایی است. پس پشت‏‎ ‎‏کردن به آن و ولایت والیان دینی مستلزم ماندن در بندهای فردی و اجتماعی و محروم شدن‏‎ ‎‏از صراط مستقیم انسانیت است. ‏

‏4 ‏‎–‎‏ راسیونالیستها، تمامی انسانها را ساکنان یک کوی می دانند و همۀ آنها را خطاپذیر‏‎ ‎‏می شمارند و هیچ یک را برتر از دیگری نمی دانند. اما در نظام امامت به امام معصوم(ع) به‏‎ ‎‏عنوان انسان کاملی که تفاوت او با سایر انسانها، تفاوت انسان کامل با انسان ناقص یا تفاوت‏‎ ‎‏انسان بالفعل با انسان بالقوه است و احتمال خطای او صفر است، نظر می شود. ‏

‏5 ‏‎–‎‏ راسیونالیستها بر این اعتقادند که در امور سیاسی، اجتماعی برای اجتناب از خطا،‏‎ ‎‏باید نقش فرد پایین بیاید و از دادن اختیارات بسیار به یک فرد، هر که باشد، اجتناب شود. اما‏‎ ‎‏در نظام امامت، امام معصوم و جانشین او، به دلیل کمالات بالفعلش و بر اساس بینش و‏‎ ‎‏بصیرتی که آن را به اثبات رسانده است و با هماهنگی با امتی که دارای عقیده است و آن‏‎ ‎‏عقیده را آگاهانه و با آگاهی بخشیهای امام انتخاب کرده است، هدایت انسانهای بالقوه را‏‎ ‎‏عهده دار می گردد. ‏

‏6 ‏‎–‎‏ راسیونالیستها در حقوق سیاسی اجتماعی آنچه راکه محصول مشارکت همگان باشد‏‎ ‎‏حق می پندارند هر چه باشد دینی یا غیردینی. اما در نظام امامت، دین واقعی و راستین به‏‎ ‎‏چشم حقیقت و هدف نگریسته می شود. ‏

‏7 ‏‎–‎‏ در نظر راسیونالیستها، تربیت یعنی تربیت انسانی که با جامعه و مقتضیات آن‏‎ ‎‏هماهنگ باشد و گناه یعنی ناسازگاری با جامعه؛ اما در نظام امامت تربیت یعنی پرورش‏‎ ‎‏انسانهایی که در مسیر رشد قرار می گیرند و از گناه یعنی آنچه آنان را از معنویات و مراتب‏‎ ‎‏عالیتر محروم می کند، پرهیز می نمایند. ‏

‏8 ‏‎–‎‏ در نظر راسیونالیستها، همه چیز باید در میدان تجربه آزموده شود؛ حتی اگر دین و یا‏‎ ‎‏آزادی جنسی باشد؛ اما در نظام امامت با توسعۀ مراکز علمی و تحقیقات، حمایت همه‏‎ ‎‏جانبه ای از مخترعین، مکتشفین و همۀ نیروهایی که شهامت مبارزه با جهل را دارند، صورت‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 124
‏می گیرد و مسائل علمی در میدان تجربه آزموده می شود. مسائل فکری و اعتقادی در منظر‏‎ ‎‏اندیشه و استدلال و تأمل فلسفی قرار می گیرد و دین در حوزۀ رفتار پس از اثبات نبی و امام و‏‎ ‎‏حدود اختیارات آنها آگاهانه یا از سر تعبد توأم با بصیرت پذیرفته می شود. ‏

‏9 ‏‎–‎‏ راسیونالیستها معتقدند که حاکم باید آنچه محصول مشارکت همگان یا اکثریت است‏‎ ‎‏را بپذیرد و به اجرا گذارد و فقط تا این حد مجاز است دم از هدایت مردم بزند که افراد‏‎ ‎‏ناسازگار با محصول مشارکت اکثریت را با استفاده از شیوه های علمی با اکثریت همراه نماید‏‎ ‎‏و نباید آنان را آنطور بخواهد که خود می خواهد، بلکه در هر مرتبه و سطحی هستند باید آنها‏‎ ‎‏را بپذیرد و حق ندارد برای آنان تعیین تکلیف کند بلکه باید حق آنها را ادا نماید. اما در نظام‏‎ ‎‏امامت، حاکم باید دین الهی را، با هماهنگی با مردم و با پشتوانه آنها را به اجرا گذارد. یعنی‏‎ ‎‏اجرای دین الهی پس از هماهنگی و با کمک خود مردم انجام می شود و همواره به این‏‎ ‎‏هماهنگی به عنوان پشتوانه محکم توجه می شود و هرگز فکر تحمیل، جواز نمی یابد. ‏

‏10 ‏‎–‎‏ بنابر نظر راسیونالیستها حاکم صرفاً با رأی اکثریت رأی دهندگان مشروعیت‏‎ ‎‏می یابد. اما در نظام امامت، پس از آنکه مردم صراط مستقیم انسانی یعنی دین راستین و‏‎ ‎‏حقیقی را آگاهانه یافتند، در زمان امام معصوم(ع) با آگاهی کامل به امامت امام معصوم(ع)‏‎ ‎‏تن می دهند و در زمان غیبت خبرگانی را بر می گزینند تا مجتهد عادلی را برای رهبری‏‎ ‎‏حکومتشان تعیین کنند. در این صورت او ولی منتخب مردم می گردد. ‏

‏11 ‏‎–‎‏ راسیونالیستها، انسانمدارند و به اصالت فرد و در نتیجه رفاه و لذت او می اندیشند.‏‎ ‎‏اما نظام امامت، خدا محور است، به اصالت ارزشها می اندیشد، صلاح فرد را در گرو صلاح‏‎ ‎‏جامعه می داند و به رفاه مردم با حفظ شعایر و ارزشهای کامل اسلامی به دو از تنگ‏‏ ‏‏نظری و‏‎ ‎‏افراط و نیز با مبارزه با فرهنگ مصرفی که یکی از بزرگترین آفتهای جامعۀ اسلامی است‏‎ ‎‏توجه می کند. ‏

‏12 ‏‎–‎‏ در نظر راسیونالیستها، عموماً هنر برای هنر است و نهایتاً در خدمت انسان و‏‎ ‎‏خواسته ها و لذایذ او قرار می گیرد. اما در نظام امامت، هنری مورد توجه است که نشان‏‎ ‎‏دهندۀ نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی باشد. عدالت‏‎ ‎‏اجتماعی، شرافت و انصاف انسانی را به تصویر کشد و راه ستیز با حق ستیزان و مساوات‏‎ ‎‏همگان در برابر قانون الهی را بیاموزد، یعنی هنری که در خدمت ارزشهاست. هنری که‏‎ ‎‏حقیقت انتظار در مکتب امامت را واقع بینانه و در عین حال هنرمندانه ترسیم نماید و راه و‏‎ ‎‏رسم استقرار حکومت عدل جهانی را تعلیم دهد. ‏

‏«تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهندۀ اسلام ناب محمدی(ص) اسلام ائمه‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 125
‏هدی(ع)، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و‏‎ ‎‏شرم آور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبندۀ سرمایه داری مدرن و کمونیسم‏‎ ‎‏خون آشام و نابودکنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط،  اسلام سازش و فرومایگی، اسلام‏‎ ‎‏مرفهین بیدرد و در یک کلمه اسلام آمریکایی باشد. هنر در مدرسه عشق نشان دهندۀ نقاط‏‎ ‎‏کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است، هنر در عرفان اسلامی‏‎ ‎‏ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسیم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و‏‎ ‎‏پول است. هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالو صفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ‏‎ ‎‏اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا لذت می برند، تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز‏‎ ‎‏با جهانخواران شرق و غرب و در رأس آنان آمریکا و شوروی را بیاموزد.» ‏‎[7]‎

‏به این ترتیب در نظام امامت به لیبرالیسم و راسیونالیسم پشت می شود. ‏‎[8]‎‏ اما باید توجه‏‎ ‎‏داشت که گریز از دام لیبرالیسم و راسیونالیسم نباید به سقوط در مرداب تحجر بینجامد. ‏

‏تردیدی نیست که حوزه های علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع‏‎ ‎‏مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات، انحرافات و کجرویها بوده اند و علمای بزرگ‏‎ ‎‏اسلام در همۀ عمر خود تلاش کرده اند تا مسائل حلال و حرام الهی را بدون دخل و تصرف‏‎ ‎‏ترویج نمایند. اگر فقهای عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومی به عنوان علوم قرآن و‏‎ ‎‏اسلام و اهل بیت(ع) به خورد توده ها داده بودند. ‏‎[9]‎‏ ولی این بدان معنا نیست که از همۀ‏‎ ‎‏روحانیون دفاع شود. چرا که روحانیون مقدس نما و تحجرگرا، افرادی که با ژست‏‎ ‎‏تقدس مآبی، چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام می زنند که گویی وظیفه ای غیر از این‏‎ ‎‏ندارند، کم نبودند و نیستند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه های علمیه‏‎ ‎‏کم نیست‏‎[10]‎‏ و پروندۀ آنان همچنان باز است اگر چه شیوۀ مقدس مآبی و دین فروشی عوض‏‎ ‎‏شده است. ‏‎[11]‎‏ آنان پیش از انقلاب می گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام‏‎ ‎‏است و پس از انقلاب مسئولین نظام را دارای اندیشه های کمونیستی معرفی می کردند و اگر‏‎ ‎‏در گوشه ای خلاف شرعی که هرگز خواست مسئولین نبود رخ داد، فریاد وا اسلاما سر‏‎ ‎‏می دادند. فرهنگ شهادت و شهیدان را به سخریه می گرفتند و مسئولان نظام را به حلال‏‎ ‎‏کردن حرامها و حرام کردن حلالها متهم می کردند‏‎[12]‎‏ و ‏‎…‎

‏حضرت امام(س) در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده لوحان بیسواد با‏‎ ‎‏همراهی علمای دین باور کمر همت بستند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و‏‎ ‎‏آبرو سرمایه گذاشتند. به گفتۀ خود حضرت امام(س)، خون دلی که پدر پیرتان از این دستۀ‏‎ ‎‏متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است، و گلولۀ حیله و‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 126
‏مقدس مآبی و گلولۀ زخم زبان و نفاق و دورویی آنها، هزار بار بیشتر از باروت و سرب جگر‏‎ ‎‏و جان را می سوخت و می درید. ‏‎[13]‎‏ پس شناخت ویژگیهای آنان و معرفی خصایص نظام‏‎ ‎‏امامت بسیار ضروری می نماید:‏

‏ ‏

تحجرگرایان و امامت 

‏1 ‏‎–‎‏ در نظام امامت، امام همواره در پرتو تعالی معنوی خویش، حق را حاضر و خویش را‏‎ ‎‏غایب می بیند و قوت سلوک و طهارت او به حدی است که همچنان که کثرت حجاب او از‏‎ ‎‏وحدت نمی شود، وحدت نیز حجاب او از کثرت نمی شود. پس خویش را همچنان در‏‎ ‎‏حضور مردم می بیند، احساس مسئولیت می کند، بار امامت و هدایت بر او سنگینی می کند‏‎ ‎‏(یجب علیه). پس مأمور هدایت مردم می شود، سعی می کند تا به مردم در همۀ سطوح‏‎ ‎‏صبغه ای الهی ببخشد و چون این توان را در خود می بیند همۀ کثرتها و تنوعها را می پذیرد، به‏‎ ‎‏قدر عقول آنها با ایشان برخورد می نماید و آنها را به وحدت رهنمون می کند و در  این مسیر‏‎ ‎‏جز از سر لطف برخورد نمی کند (یجب عنه). اما مقدس نماهای متحجر تاب و تحمل و قبول‏‎ ‎‏کثرت و تنوع را ندارند و هرگز به چگونگی رهنمون کردن آن به وحدت نمی اندیشند و‏‎ ‎‏نمی توانند بیندیشند لذا از سر تحکم با مردم برخورد می کنند. «در حکومت اسلامی همیشه‏‎ ‎‏باید باب اجتهاد باز باشد، و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی،‏‎ ‎‏فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر، آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق‏‎ ‎‏جلوگیری از آن را ندارد ‏‎…‎‏ این مسئله روشن است که بین افراد و جناحهای موجود وابسته به‏‎ ‎‏انقلاب، اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسی است ولو این که شکل عقیدتی به آن داده شود.‏‎ ‎‏چرا که همه در اصول با هم مشترک اند و به همین خاطر است که من آنان را تایید می نمایم ‏‎…‎‎ ‎‏اگر آقایان از این دیدگاه که همه می خواهند نظام و اسلام را پشتیبانی کنند به مسائل بنگرند بسیاری از معضلات و حیرتها برطرف می گردد. ولی این بدان معنا نیست که همۀ افراد تابع‏‎ ‎‏محض یک جریان باشند. با این دید گفته ام که انتقاد سازنده، معنایش مخالفت نبوده و تشکل‏‎ ‎‏جدید معنایش اختلاف نیست‏‎…‎‏ اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بی جهت در‏‎ ‎‏فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت اسلام و‏‎ ‎‏انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب‏‎ ‎‏لطمه وارد کرده است.» ‏‎[14]‎

‏2 ‏‎–‎‏ در نظام امامت، دنیا و تمتعات آن نه به کلی منع می شود و نه فی حد نفسه مطلوب‏‎ ‎‏تلقی می گردد، بلکه رنگ و صبغۀ الهی می یابد و در جهت تکامل فرد و جامعه مورد استفاده‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 127
‏واقع می شود. اما متحجرین که عموماً اهل افراط و تفریط هستند، یا به استناد حدیثی، دنیا و‏‎ ‎‏تمتعات آن را منع می کنند و یا به استناد حدیثی دیگر، دنیاطلبی، ثروت اندوزی و‏‎ ‎‏سرمایه داری و در نتیجه تجمل و بیدردی را مشروع می پندارند و چه بسا برخی از احکام‏‎ ‎‏اسلام مثل زکات را دلیلی بر پذیرفتن و مشروعیت فقر در جامعه می انگارند. ‏

‏«آنچه گفته شده و می شود که انبیا(ع) به معنویات کار دارند و حکومت و سر رشته داری‏‎ ‎‏دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز می کردند و ما نیز باید چنین کنیم‏‎ ‎‏اشتباه تأسف آوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و باز کردن راه برای‏‎ ‎‏استعمارگران خونخوار است، زیرا آنچه مطرود است حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و‏‎ ‎‏ستمگری است که برای سلطه جویی و انگیزه های منحرف و دنیایی که از آن تحذیر‏‎ ‎‏نموده اند جمع آوری ثروت و مال و قدرت طلبی و طاغوت گرایی است و بالاخره دنیایی‏‎ ‎‏است که انسان را از حق تعالی غافل کند. و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری‏‎ ‎‏از ظلم و جور و اقامۀ عدالت اجتماعی همان است که مثل سلیمان بن داود و پیامبر عظیم‏‎ ‎‏الشأن اسلام(ص) و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می کردند از بزرگترین واجبات و‏‎ ‎‏اقامۀ آن از والاترین عبادات است. ‏‎[15]‎

‏«اسلام نه با سرمایه داری ظالمانه و بیحساب و محروم کنندۀ توده های تحت ستم و‏‎ ‎‏مظلوم موافق است، بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم می کند و مخالف‏‎ ‎‏عدالت اجتماعی می داند گرچه بعضی کج فهمان بی اطلاع از رژیم حکومت اسلامی و از‏‎ ‎‏مسائل سیاسی حاکم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوری وانمود کرده اند و باز هم‏‎ ‎‏دست برنداشته اند که اسلام طرفدار بی مرز و حد سرمایه داری و مالکیت است و با این‏‎ ‎‏شیوه که با فهم کج خویش از اسلام برداشت نموده اند چهرۀ نورانی اسلام را پوشانیده و راه‏‎ ‎‏را برای مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده که به اسلام بتازند‏‎…‎‏» ‏‎[16]‎

‏«آنها که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با‏‎ ‎‏سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانه اند و آنهایی هم که تصور‏‎ ‎‏می کنند سرمایه داران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می شوند و به مبارزان راه‏‎ ‎‏آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند، آب در هاون می کوبند، بحث مبارزه و رفاه، بحث‏‎ ‎‏قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع‏‎ ‎‏نمی شوند.» ‏‎[17]‎

‏3 ‏‎–‎‏ در نظام امامت، آزادی اندیشه، قلم و بیان هست و شرط ضروری تکامل به حساب‏‎ ‎‏می آید و هرگز با آن مقابله نمی شود‏‎[18]‎‏ اما مقدسین متحجر که تاب تحمل اندیشه، آزادی قلم‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 128
‏و بیان را ندارند هر سخن از سر اندیشه ای را مقابله با تعبد می انگارند. لذا در نظام  امامت‏‎ ‎‏اندیشمندان تجلیل می شوند اما مقدس مآبها، متعبدان قشری را تجلیل می کنند و تحلیلگران‏‎ ‎‏و سؤال آفرینان منتقد را تکفیر. ‏

‏استاد شهید مرتضی مطهری که حضرت آیت الله خامنه ای آثار ایشان را مبنای فکری‏‎ ‎‏نظام جمهوری اسلامی ایران معرفی کرده اند در این باره چنین می گویند:‏

‏«اگر در صدر اسلام در جواب کسی که می آمد و می گفت من خدا را قبول ندارم می گفتند‏‎ ‎‏بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت، اسلام به این دلیل مانده که با شجاعت و‏‎ ‎‏صراحت با افکار مختلف مواجه شده است.» ‏‎[19]‎

‏«در آینده هم اسلام فقط و فقط با مواجهۀ صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف‏‎ ‎‏است که می تواند به حیات خود ادامه دهد‏‎…‎‏ و من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار‏‎ ‎‏می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است.‏‎ ‎‏اسلام را فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار‏‎ ‎‏مخالف و مواجهۀ صریح و روشن با آنها.» ‏‎[20]‎

‏«وظیفۀ همگی ما این است که به آزادیها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم زیرا اگر بنا‏‎ ‎‏شود حکومت جمهوری اسلامی زمینۀ اختناق را به وجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد‏‎ ‎‏خورد.» ‏‎[21]‎

‏«اگر جلو فکر را بخواهیم بگیریم اسلام و جمهوری اسلام را شکست خواهیم داد.» ‏‎[22]‎

‏4 ‏‎–‎‏ در نظام امامت، حتی عبادات هم باید از سر بینش باشد و به بصیرت بینجامد. و‏‎ ‎‏انسان تا در این جهان است باید مراتب و مراحل آن جهان را طی کند. محال است انسان در‏‎ ‎‏این جهان، چشم حقیقت بینش باز نشده باشد و در آن جهان باز گردد. آنچه به نام لقاء الله در‏‎ ‎‏قرآن کریم آمده است باید در همین جهان تحصیل گردد. اما زاهدان و متعبدان قشری‏‎ ‎‏می پندارند که با انجام یک سلسله اعمال ظاهری، بدون اینکه نفس در این جهان چشم‏‎ ‎‏حقیقت بینش باز شده باشد و اطوار خود را طی کرده باشد می توان به جوار قرب الهی‏‎ ‎‏رسید، در حالیکه این پندار آنان خیال خام و وعدۀ نسیۀ شیطانی است چرا که: «‏من کان فی‎ ‎هذه اعمی فهو فی الاخرة اعمی.» 

‏قال رسول الله(ص):‏

‏ ‏(ان العبد لیصلی الصلاة لایکتب له سدسها و لاعشرها و انما یکتب للعبد من صلاته ما‎ ‎عقل منها.)‏ ‏‎[23]‎

‏قال علی(ع): ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 129
‏ ‏(المتعبد بغیر علم کحمار الطاحونة یدور و لایبرح من مکانه.)‏ ‏‎[24]‎

‏5 ‏‎–‎‏ در نظام امامت دعوت به تعبد، تقلید و گسترش ولایت والیان دینی و فقها تا آنجا ادامه‏‎ ‎‏می یابد که به اصل امامت لطمه ای نزند. از این رو آنجا که پای اصل امامت، پذیرش، استقرار‏‎ ‎‏و دوام آن به میان می آید، امت به عمل از سر اندیشه و نه عمل از سر تقلید، آن هم اندیشه ای‏‎ ‎‏که با ایمان توأم است و صبغۀ الهی یافته، دعوت می شود. اما تحجرگرایان و متعبدان قشری،‏‎ ‎‏بی حساب به گسترش دامنۀ تعبد و تقلید می پردازند حتی در کیفیت استقرار امامت نیز از‏‎ ‎‏تبعیت کورکورانه دم می زنند، غافل از این که امامت متقوم به بصیرت و بینش است و نفی‏‎ ‎‏بصیرت به نفی امامت می انجامد و امامت را به کمتر از آن تنزل می دهد و یا به سقوط‏‎ ‎‏می کشاند. ‏‎[25]‎

‏6 ‏‎–‎‏ در نظام امامت، امام صاحب و مسئول فروعات و حاکم بر فقه می شود و امامت بر‏‎ ‎‏فقاهت مقدم است. اما نزد قشری مذهبان، رهبری یک امت باید در چارچوب فروعات‏‎ ‎‏انجام شود. ‏‎[26]‎‏ لذا در نظام امامت با شناخت دقیق اصول، بر سر اصول هرگز معامله ای‏‎ ‎‏صورت نمی گیرد و مسامحه ای انجام نمی شود و با منتقدان، معترضان و معاندان یکسان‏‎ ‎‏رفتار نمی شود. اما متحجران به دلیل عدم برخورداری از اندیشه، چه بسا از روی نادانی،‏‎ ‎‏اصلی را قربانی فرعی نمایند و از سر تعصب و حس جانبداری بی منطق بر آن اصرار ورزند و‏‎ ‎‏همه را با یک چوب برانند و گاهی دوستان منتقد و دردمند را به جای معاندان و آشوب‏‎ ‎‏ طلبان مورد مؤاخذه قرار دهند. ‏

‏7 ‏‎–‎‏ در نظام امامت، رهبری جامعه به مجتهد عادلی سپرده می شود که عالم به زمان است‏‎ ‎‏و در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد است، با الفبای مبارزه آشناست و در هیچ شرایطی‏‎ ‎‏غافلگیر نمی شود شرط مرجعیت او هم لازم نیست. اما مقدس مآبها و متحجران که رابطۀ‏‎ ‎‏عالم دینی و مردم را رابطۀ مرجع تقلید و مقلد می پندارند و از نظام امامت و مقومات آن‏‎ ‎‏بی خبرند فرد اعلم در علوم معهود حوزه ها را بدون توجه به اینکه در مسائل حکومتی و‏‎ ‎‏اجتماعی مجتهد است یا نه، زمامدار جامعه می پندارند و به عواقب تنزل از نظام امامت‏‎ ‎‏نمی اندیشند و رهبری نظام را با مشکل مواجه می کنند. ‏‎[27]‎

‏8 ‏‎–‎‏ در نظام امامت، جنگ فقر و غنا و برقراری عدالت اجتماعی، رکنی رکین است و‏‎ ‎‏آسایش و امنیت امام در آسایش و امنیت مردم است و مادامیکه حتی یک نفر از افراد امت‏‎ ‎‏در فقر به سر برد، امام به خود اجازه نمی دهد وضعیتی بهتر از او برای خود فراهم نماید و‏‎ ‎‏این افتخار را با هیچ چیز عوض نمی کند. اما متحجرین به بهانۀ شوکت و اقتدار و مباح برای‏‎ ‎‏همه مباح است و ‏‎…‎‏، توازن جامعه را بر هم می زنند، فقر را لازمه زندگی دنیوی می پندارند و‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 130
‏عدالت اجتماعی را ایده ای بر نیاوردنی و نشدنی می انگارند. ‏

‏«چیزی که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به‏‎ ‎‏در روند حمایت از محرومین و پابرهنه هاست، چرا که هر کسی از آن عدول کند، از عدالت‏‎ ‎‏اجتماعی اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هر شرایطی خود را عهده دار این مسئولیت‏‎ ‎‏بزرگ بدانیم و در تحقق آن اگر کوتاهی بنماییم خیانت به اسلام و مسلمین کرده ایم» ‏‎[28]‎

‏«فقرا و متدینین بی بضاعت، گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید‏‎ ‎‏تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را‏‎ ‎‏حفظ کنیم.» ‏‎[29]‎

‏«امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها‏‎ ‎‏و مرفهین بیدرد شروع شده است و من دست و بازوی همۀ عزیزانی که در سراسر جهان‏‎ ‎‏کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را‏‎ ‎‏نموده اند می بوسم و سلام و درودهای خالصانۀ خود را به همۀ غنچه های آزادی و کمال نثار‏‎ ‎‏می کنم.» ‏‎[30]‎

‏9 ‏‎–‎‏ در نظام امامت با دیدی واقع بینانه و شناختی حقیقی از جامعه و فرد، گسترش و بسط‏‎ ‎‏معارف اسلامی با تلفیق دو فرهنگ نظری و تجربی که مصداق حقیقی وحدت حوزه و‏‎ ‎‏دانشگاه است و به کم کردن فاصله ها می انجامد، انجام می پذیرد. ولی متحجران یا با‏‎ ‎‏خیالبافیهای نظری محض بدون در نظر گر فتن روانشناسی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی‏‎ ‎‏مردم و یا با نزدیکی و وحدت فیزیکی حوزه و دانشگاه، به خیال خام خود به بسط معارف‏‎ ‎‏اسلامی می پردازند و بیش از این قدرت فهم ندارند. ‏‎[31]‎

‏10 ‏‎–‎‏ در نظام امامت، علما، استادان و اندیشمندان پاک، متعهد و مبارز با تبعیت صحیح و‏‎ ‎‏آگاهانه از مقام امامت و با دورنگری تمام تلاش می کنند تا با حفظ روح توانایی و راه و رسم‏‎ ‎‏استقلال، زمینۀ ارتقای همه جانبۀ اخلاقی، اعتقادی، علمی و هنری جوانان را فراهم نمایند.‏‎ ‎‏اما مقدس مآبها در بیشتر موارد از بیشتر این ابعاد غافل می شوند و بر یکی از آنها تعصب‏‎ ‎‏می ورزند و با غفلت از عمق و باطن و توجه به امور سطحی و ظاهری اسلام را بدنام‏‎ ‎‏می کنند. ‏‎[32]‎

‏ 11ـ در نظام امامت، کوشش می شود تا دروغ، غیبت، تهمت، ‏‎…‎‏ و سایر گناهان رخت‏‎ ‎‏بربندد، آبروی مؤمن از آبروی کعبه مهمتر تلقی می شود. واجبات با انگیزۀ الهی انجام‏‎ ‎‏می شود و بازار تقوا و عمل صالح رونق می گیرد. بین امام و امت عشق حکمفرما می گردد.‏‎ ‎‏امام عاشق حق می شود. حق در او متبلور می گردد و حضورش در میان مردم، مردم را نیز‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 131
‏عاشق حق می کند، امام عاشق مردم و مردم عاشق امام می شوند. امام لحظه به لحظه عمر‏‎ ‎‏خود را در راه عشق مقدس خدمت به امت می گذراند و امت نیز از سر عشق و آگاهی، اموال‏‎ ‎‏و نفوس و تمامی هستی خویش را به راحتی تقدیم امام می کند و برای برپایی نظام سراپا‏‎ ‎‏عشق امامت از هیچ چیز دریغ نمی ورزد. ‏‎[33]‎‏ اما متحجران که از درک عمق رابطۀ امامت بین‏‎ ‎‏امام و امت غافلند، به ظاهر توجه دارند و از نعمت دورنگری محروم اند، از سر به ظاهر‏‎ ‎‏مصلحت اندیشی برای رسیدن به جامعه ای به ظاهر آراسته به صفات اسلامی از روشهایی‏‎ ‎‏که با فطرت و وجدان انسانی سازگاری ندارد استفاده می کنند. به آبروی مؤمن بهایی‏‎ ‎‏نمی دهند. با قیافه های حق به جانب و طرفداری از دین و ولایت، همه را بی دین معرفی‏‎ ‎‏می کنند. قسیم جنت و نار می شوند و گویی از پیش خدا آمده اند، بهشتیها، جهنمیها و حتی‏‎ ‎‏مرتبه و منزلت آنها را می دانند و خلاصه برای رسیدن به منویات خویش، دروغ، غیبت و‏‎ ‎‏تهمت را تجویز می کنند و خود را صاحب مال و جان و آبروی مردم می دانند و با ایجاد جو‏‎ ‎‏رعب و وحشت، بازار زهد و ریا را رونق می بخشند. اینها در برقراری استبداد سعی وافر‏‎ ‎‏دارند و از تحکم و زورگویی دریغ نمی کنند و بر اساس استراتژی اذیت و جور از هر ابزاری‏‎ ‎‏بهره می گیرند. ‏‎[34]‎

‏12 ‏‎–‎‏ در نظام امامت، مبارزان حقیقی ارزشهای اسلامی یعنی امام و امت در دفاع از‏‎ ‎‏اصول، برقراری نظام امامت، دفاع از مستضعفان و محرومان و مبارزه با رفاه طلبان،‏‎ ‎‏دنیاخواهان و سرمایه داران از هیچ تهمتی باک و هراس ندارند، اما متحجران از خدا بی خبر‏‎ ‎‏برای جمع بین قیام و راحت طلبی، دنیاخواهی و آخرت جویی از هیچ تهمتی دریغ نمی کنند‏‎ ‎‏و فوراً با انگهای مختلف در صدد رسیدن به خواسته های خود بر می آیند. این همه تلاش،‏‎ ‎‏برای دنیاخواهی آنان است و نه آخرت طلبی. چرا که انسان طالب آخرت، از خدا می ترسد‏‎ ‎‏و تقوا و ورع را سرمشق زندگانی خود می داند. این مقدس نماهای احمق، در صورت عدم‏‎ ‎‏توفیق در نیل به خواسته های خود، یا به لجاجت درصدد توجیه شرعی خطاها و گناهان‏‎ ‎‏خویش بر می آیند و همچنان قیافه ای حق به جانب می گیرند و یا با چرخشی یکصد و هشتاد‏‎ ‎‏درجه به بهانۀ تعبد، به همرنگی با جماعت و حفظ منافع خویش همت می گمارند. ‏‎[35]‎

‏استقامت و استواری مبارزان حقیقی ارزشهای اسلامی و خارج کردن متحجران از خدا‏‎ ‎‏بی خبر و مزدوران حیله باز، مهمترین شرط استقرار حکومت عدل جهانی است. ‏

‏ ‏

امام و امت 

‏حضرت امام(س) اولاً به تهذیب نفس پرداختند:‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 132
‏«حجاب خودبینی و خودپرستی از جمیع حجب ضخیم تر و ظلمانی تر است و خرق این‏‎ ‎‏حجاب از جمیع حجب مشکلتر و خرق جمیع حجب را مقدمه است بلکه مفتاح مفاتیح‏‎ ‎‏الغیب و الشهادات و باب الابواب عروج به کمال روحانیت خرق این حجاب است‏‎…‎‏» ‏‎[36]‎

‏اولاً ایشان در سن 27 سالگی کتاب شرح دعای سحر را نوشتند و تا آخر عمر به آنچه در‏‎ ‎‏آن بیان نموده بودند پایبند ماندند و در 29 سالگی مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة را‏‎ ‎‏نوشتند و ‏‎…‎‏ ایشان آن قدر به تهذیب نفس اهمیت می دادند که در مجالس درس خارج خود‏‎ ‎‏نیز، از آن سخن می گفتند و قیمت و ارزش انسان را در گرو آن می دانستند. ‏

‏ثانیاً از نظر علمی از آنچنان درخشندگی برخوردار شدند که کلاسهای درس ایشان به‏‎ ‎‏جهت بار علمی و قدرت بیان به بزرگترین و پرجمعیت ترین حوزۀ فقاهت و اجتهاد تبدیل‏‎ ‎‏شد. به گونه ای که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در مورد ایشان فرمودند: «حاج آقا روح‏‎ ‎‏الله چشم و چراغ حوزه اند.» ‏

‏ثالثاً نه همچون اندیشه ستیزان از فلسفه و استدلال فرار کردند، نه همچون عارف نمایان‏‎ ‎‏تحت لوای ‏«العلم هو الحجاب الاکبر» ‏جهل خویش را توجیه نمودند و نه همچون آنان که با‏‎ ‎‏شعار انحرافی اسقاط تکلیف به پیش می روند و باطن و ضمیر پاک منهای عمل را ملاک‏‎ ‎‏صلاح می دانند، خود را از شریعت منفصل کردند بلکه از شراب طهور برهان نوشیدند و با‏‎ ‎‏همراه نمودن آن با تهذیب نفس و عبادت بر سبیل شریعت، از حجاب علم گذر کردند و به‏‎ ‎‏مقام عبودیت رسیدند و خود را شایستۀ اشراقات ربانی گردانیدند و عارف کامل، بل کمل‏‎ ‎‏شدند یعنی عارفی گشتند که خود راه کمال را یافته بودند و می خواستند با دستگیری از‏‎ ‎‏دیگران، آنها را هم به کمال برسانند. پس به میان مردم آمدند و به آنان صبغه ای الهی زدند.‏‎ ‎‏قوت سلوک و طهارت آن عزیز به حدی بود که وحدت حجاب او از کثرت نشد و هنر،‏‎ ‎‏صداقت و تعهدش به نحوی جلوه نمایی نمود که مردم او را برگزیدند، پس برای استقرار‏‎ ‎‏امامت کوشید. قیام کرد، خود را به کام خطر فرو برد، زندان رفت، شکنجه شد، تبعید شد و‏‎ ‎‏با این همه پیشتازی از مردم نیز خواست تا قیام کنند، خود را به کام خطر اندازند، زندان‏‎ ‎‏روند، شکنجه شوند، تبعید شوند و ‏‎…‎‏ ‏

‏و بالاخره او و مردم تا پای جان برای اقامۀ نظام امامت یعنی برقراری جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏ایستادند و امامت به منصۀ ظهور نزدیک شد چرا که امامت قربانی می خواست و امام و مردم‏‎ ‎‏هر دو آن را پذیرفته بودند و تا پای جان آن را تقبل کرده بودند:‏

 (قال یا بنی انی اری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری قال یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنی انشاء الله من الصابرین فلما اسلما و تله للجبین و نادیناه یا ابراهیم قد صدقت الروء یا انا کذلک 

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 133
نجزی المحسنین ان هذا لهو البلاء المبین) [37]

 (و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما)‏ ‏‎[38]‎

‏و به این ترتیب امامت با قربانی، که هم امام و هم امت با قربانی کردن نفس خویش آن را‏‎ ‎‏آغاز کرده بودند به ظهور رسید و این قربانی عنصر مقوم امامت بود که در هر مرحله قدری‏‎ ‎‏از آن به ظهور می رسید. ‏‎[39]‎

‏اصلاً ویژگی خاص حسین بن علی(ع) که او را برجسته می کند این است که او با یک‏‎ ‎‏دورنگری بنیادی و ژرف، همه چیز خود را قربانی می کند و این همه یعنی اقامۀ نظام امامت.‏‎ ‎‏چه قربانی عنصر مقوم امامت است. پس شاید بحث از اینکه مقصد اباعبدالله(ع) حکومت‏‎ ‎‏بود یا شهادت، بیمورد باشد؛ چرا که منطق شهید همان منطق امام است و شهادت با امامت و‏‎ ‎‏امامت با شهادت تفسیر می شود. زیرا شهید نیز همچون امام پرتوافشانی می کند، شمع‏‎ ‎‏فروزنده ای می شود در اجتماع، که اگر پرتوافشانی او نبود جامعه در ظلمات و استبداد و‏‎ ‎‏استبعاد فرو می رفت و ره به جایی نمی برد. ‏

‏و به همین جهت است که قرآن در تعبیری لطیف پیامبر اکرم(ص) را سراج منیر می خواند‏‎ ‎‏و به همین جهت است که قرآن نبی اکرم را رحمة للعالمین می داند و به همین جهت است که‏‎ ‎‏مجاهدین فی سبیل الله و شهدا را با خاصة اولیاء الله مساوی دانسته اند. ‏

‏شهید از خویش می گذرد و به خدا می اندیشد. امام هم از خویش می گذرد و به خدا‏‎ ‎‏می اندیشد. شهید حیات خویش را در حیات جامعه می بیند، امام نیز حضور خویش را در‏‎ ‎‏حضور امت می بیند. شهید با دمیدن روح به اندام مردۀ ارزشهای انسانی به جامعه حیات‏‎ ‎‏می بخشد. امام نیز با دمیدن روح به اندام مردۀ ارزشهای ا نسانی به جامعه حیات می بخشد.‏‎ ‎‏حضرت امام(س) در مقاطع مختلف انقلاب با آگاهی‏‏ ‏‏ بخشی به مردم، با لیبرالها و‏‎ ‎‏راسیونالیستها مقابله کردند و دست آنها را کوتاه کردند. ‏‎[40]‎‏ حتی امام به حوزۀ داخلی هم اکتفا‏‎ ‎‏نکردند و با اندیشه به جنگ مکاتب الحادی رفتند و آنان را به اسلام و تأمل در اندیشه های‏‎ ‎‏آن دعوت کردند‏‎[41]‎‏ و خلاصه آنکه، آنجا که پای اندیشه در میان بود، حضرت امام(س) به‏‎ ‎‏راحتی با قوت علمی تمام در برابر منحرفان ایستادند و در این خصوص به هنگام عمل‏‎ ‎‏کردند. و اگر در این رابطه هشداری داده اند به خاطر برخورد نسنجیدۀ برخی افراد متحجر‏‎ ‎‏بوده است. لذا از عالمان خواسته اند تا در برخورد با اندیشه از انگ و برچسب استفاده نکنند‏‎ ‎‏و عامل انحراف و ورود جوانان به وادی شک و تردید نشوند. ‏

‏«امروز که بسیاری از جوانان و اندیشمندان در فضای آزاد کشور اسلامی مان احساس‏‎ ‎‏می کنند که می توانند اندیشه های خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامی بیان دارند‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 134
‏با روی گشاده و آغوش باز حرفهای آنان را بشنوید و اگر بیراهه می روند با بیانی آکنده از‏‎ ‎‏محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنها دهید و باید به این نکته توجه کنید که‏‎ ‎‏نمی شود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آنان را نادیده گرفت و فوراً انگ التقاط و‏‎ ‎‏انحراف بر نوشته هایشان زد و همه را یکباره به وادی تردید و شک انداخت. اینها که امروز‏‎ ‎‏اینگونه مسائل را عنوان می کنند، مسلماً «دلشان برای اسلام و هدایت مسلمانان می تپد والا‏‎ ‎‏داعی ندارند که خود را با طرح این مسائل به درد سر بیندازند.» ‏‎[42]‎

‏حضرت امام(س) با عنایت به فرهنگ به عنوان بالاترین و والاترین عنصری که در‏‎ ‎‏موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد و اساساً هویت آن جامعه را تشکیل می دهد و‏‎ ‎‏استقلال و موجودیت جامعه در گرو آن است و کسب استقلال در ابعاد دیگر بدون استقلال‏‎ ‎‏در آن ممکن نیست بر ارتقای سطح فرهنگی مردم تأکید می کردند.‏‎[43]‎‏ و معتقد بودند مادامی‏‎ ‎‏که روح بزرگ عقیده و جهاد در راه عقیده در کالبد ملت است از هیچ کجروی و توطئه ای‏‎ ‎‏هراسی نخواهد بود.‏‎[44]‎‏ هماهنگی بین دولت و مردم را رأس تحولات و از ارکان مهم‏‎ ‎‏موفقیت انقلاب اسلامی می دانستند. به آن اهمیت زیادی می دادند و بر حفظ آن به هر‏‎ ‎‏قیمتی سفارش می کردند.‏‎[45]‎‏ مسئولان را خدمتگزاران مردم می دانستند.‏‎[46]‎‏ و به مردم توصیه‏‎ ‎‏می کردند که بیدار شوند و سربسته تسلیم کسی نشوند، از سر تحقیق و تشخیص در انتخابات‏‎ ‎‏شرکت کنند و هرگز در این امر حیاتی کورکورانه عمل نکنند.‏‎[47]‎‏ از انتقاد به جا و سازنده که‏‎ ‎‏باعث رشد جامعه می شود و راه را برای سعادت جامعه باز می کند استقبال می کردند.‏‎[48]‎‏ و‏‎ ‎‏هیچ کس را مطلق و مبری از انتقاد نمی دانستند.‏‎[49]‎‏ برای هیچکس امتیازی قائل نمی شدند و‏‎ ‎‏حتی برای خود نیز ذره ای مصونیت و حق و امتیاز قائل نبودند و در صورت بروز تخلف،‏‎ ‎‏خود را نیز مهیای مؤاخذه می دانستند.‏‎[50]‎‏ حکومت را از آن قانون الهی می دانستند و بر این‏‎ ‎‏نکته اصرار داشتند که شخص هیچ حکومتی ندارد ولو آنکه شخص، رسول خدا باشد.‏‎[51]‎‏ جناحهای موجود وابسته به انقلاب اسلامی را تأیید می کردند و لزومی نمی دیدند که همۀ‏‎ ‎‏افراد تابع محض یک جریان باشند.‏‎[52]‎‏ از اختلافات ناشی از حب نفس به خدا پناه می بردند و‏‎ ‎‏حرکت در جهت حذف یا تخریب گروههای وابسته به انقلاب اسلامی را مخل به اسلام و‏‎ ‎‏انقلاب می دانستند.‏‎[53]‎‏ فدا شدن در راه اسلام را شرط پیشرفت اسلام می دانستند و این شیوه‏‎ ‎‏را سیرۀ انبیای عظام خصوصاً نبی اکرم(ص) و اصحابش در طول تاریخ می دانستند.‏‎[54]‎‏ و نه‏‎ ‎‏تنها از اینکه با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیتشان نزد مقدس نماهای احمق و‏‎ ‎‏آخوندهای بی سواد صدمه ای بخورد هراسی نداشتند.‏‎[55]‎‏ بلکه آنقدر به مبارزه با آنها اهمیت‏‎ ‎‏می دادند که افتخار می کردند قربانی مبارزه با آنان شوند:‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 135
‏«ما باید سعی کنیم تا حصارهای جهل و خرافه را شکسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب‏‎ ‎‏محمدی(ص) برسیم و امروز غریب ترین چیزها در دنیا همین اسلام است و نجات آن‏‎ ‎‏قربانی می خواهد و دعا کنید من نیز یکی از این قربانیها باشم.» ‏‎[56]‎

‏حضرت امام(س) ویژگی بارز مقدس‏‏ ‏‏نمایان را در تزویرشان می دانستند. تزویری که از‏‎ ‎‏درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود می کند:‏

‏«در حوزه ها و دانشگاهها، مقدس نماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کرده ام‏‎ ‎‏اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود می کنند. اینها با قیافه های حق به‏‎ ‎‏جانب و طرفداری دین و ولایت همه را بی دین معرفی می کنند باید از شر اینها به خدا پناه‏‎ ‎‏ببرم.» ‏‎[57]‎

‏و هر چه زمان بیشتر می گذرد پایبندی توده ها و خصوصاً نسل جوان به اندیشه، فهم و‏‎ ‎‏تعقل و زدودن تحجر بیشتر می شود و دشمنان بیشتر سعی می کنند تا اندیشه و فهم‏‎ ‎‏آنان را رنگی مادی دهند و از آن در جهت منافع خویش استفاده کنند. لذا مسئولیت رهبران و‏‎ ‎‏مسئولان فرهنگی جامعه بیشتر می شود. ‏

‏تذکر این نکته هم ضروری است که همیشه در طول تاریخ راههای متفاوتی برای از میان‏‎ ‎‏برداشتن عقیده ای وجود داشته است مثلاً برای انکار خدا سه گونه تلاش انجام شده است.‏‎ ‎‏1 ‏‎–‎‏ برخی با صراحت مابعدالطبیعه و خدا را منکر شده و وجود را به طبیعت مادی‏‎ ‎‏منحصر دانسته اند. ‏

‏2 ‏‎–‎‏ برخی خدا را آنچنان معرفی کرده اند که فعال نباشد (خدای رخنه پوش یا ساعت ساز‏‎ ‎‏لاهوتی).‏‎[58]‎

‏3 ‏‎–‎‏ و برخی آن را حال در طبیعت یا جامعه دانسته اند یعنی آن را تا حد طبیعت یا جامعه‏‎ ‎‏تنزل داده و آن را همان طبیعت یا جامعه در لباس مبدل دانسته اند.‏‎[59]‎

‏برخورد با دسته اول آسان، با دسته کمی مشکل و با دسته سوم مشکل تر است؛ زیرا‏‎ ‎‏دو دسته اخیر، وجود خدا را پذیرفته اند و از آن تفسیری غلط ارائه کرده اند. اینگونه شگردها‏‎ ‎‏برای خذف نظام امامت نیز ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه انجام شود. ‏

‏1 ‏‎–‎‏ ممکن است برخی دربارۀ رهبری بگویند جمهوریت صرف می تواند راهگشا باشد و‏‎ ‎‏به رهبری نیازی نیست. ‏

‏2 ‏‎–‎‏ ممکن است برخی رهبری را بپذیرند و او را به رشادت کلی محدود کنند و از‏‎ ‎‏دخالت در امور کشور منع کنند. ‏

‏3 ‏‎–‎‏ ممکن است برخی یا با حربۀ نفی جمهوریت، مشروع ندانستن آن و تز اعمال‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 136
‏حاکمیت وارد شوند و یا با حربۀ به ظاهر صواب توسعه محدودۀ اوامر و نواهی رهبر، با‏‎ ‎‏تفسیرها و حدسهای شخصی، توصیه های او را به محدودۀ اعتقادات، خصوصاً حوزه‏‎ ‎‏امامت و کیفیت استقرار آن بکشانند و حق اندیشیدن را از امت سلب نمایند و ولایت فقیه را‏‎ ‎‏که در اصل با تحول به نظام امامت معنی می یابد، به مثابۀ ولایت بر افرادی که توان اندیشیدن‏‎ ‎‏ندارند و شرعاً استقلال در تصرف ندارند بینگارند و آن را بدنام کنند. در هر دو صورت‏‎ ‎‏ایشان رهبری را تا حد مرجعیت و نفی امامت تنزل داده و  عملاً به حوزۀ فروعات محدود‏‎ ‎‏کرده اند زیرا بشر فطرتاً در حوزۀ اعتقادات و خصوصاً امامت و چگونگی استقرار آن، و به‏‎ ‎‏ویژه در عصر حاضر، جز از سر اندیشه عمل نمی کند. این راه غالباً از طرف ساده اندیشان و‏‎ ‎‏زودباوران طراحی می شود. ‏

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات  گرفت جام می و گفت عیب پوشیدن

‏امام خمینی(س) در مورد عدم دخالت مجتهدین در سیاست (اشاره به شگرد اول و دوم) و‏‎ ‎‏نیز توسعۀ ظاهری محدودۀ عمل مجتهدین (شگرد سوم) چنین می فرمایند:‏

‏«تا حالا می گفتند که مجتهدین در سیاست نباید دخالت بکنند، این منافی با حق‏‎ ‎‏مجتهدین است. آنجا شکست خورده اند، حالا عکسش را دارند می گویند ‏‎…‎‏ اینکه می گویند‏‎ ‎‏انتخابات از امور سیاسی است و امور سیاسی هم حق مجتهدین است. هر دویش غلط است‏‎ ‎‎…‎‏ این طور نیست که انتخابات را باید چند تا مجتهد عمل کنند. این معنی دارد که مثلاً یک‏‎ ‎‏دویست تا مجتهد در قم داشتیم و یک صد تا مجتهد در جاهای دیگر داشتیم، اینها بیایند‏‎ ‎‏انتخاب کنند، دیگر مردم بروند کنار؟ این توطئه ای است‏‎…‎‏ همانطور که در صدها سال‏‎ ‎‏توطئه شان این بود: باید روحانیون و مذهب از سیاست جدا باشد‏‎…‎‏ حالا دیدند این شکست‏‎ ‎‏ خورد یک نقشه کشیدند و آن این است که انتخابات حق مجتهدین است، انتخابات یا‏‎ ‎‏دخالت در سیاست حق مجتهدین است. دانشگاهیها بدانند این را که همانطوری که یک‏‎ ‎‏مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت‏‎ ‎‏خودش دخالت کند‏‎…‎‏ بیدار باشید توجه کنید‏‎…‎‏ آن وقت شیطنت این بود که سیاست از‏‎ ‎‏مذهب خارج است و‏‎…‎‏ حالا می گویند سیاست حق مجتهدین است. یعنی در امور سیاسی‏‎ ‎‏در ایران پانصد نفر دخالت کنند باقی شان بروند سراغ کارشان. یعنی مردم بروند سراغ‏‎ ‎‏کارشان، هیچکاری به مسائل اجتماعی نداشته باشند و چند نفر پیرمرد ملا بیایند دخالت‏‎ ‎‏کنند. این از توطئه سابق بدتر است برای ایران، برای اینکه آن یک عده از علما را کنار‏‎ ‎‏می گذاشت، منتها به واسطۀ آنها هم یک قشر زیادی کنار گذاشته می شوند. این تمام ملت را‏‎ ‎‏ می خواهد کنار بگذارد‏‎…‎‏ یعنی نه اینکه می خواهد مجتهد را داخل کند، این می خواهد‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 137
‏مجتهد را با دست همین ملت از بین ببرد.» ‏‎[60]‎

‏پس باید با بیداری تمام در حفظ نظام امامت یعنی جمهوری اسلامی با دو وجهۀ‏‎ ‎‏اسلامیت و جمهوریت بکوشیم و نظام امامت یعنی میراث خمینی کبیر(س) را پاسداری‏‎ ‎‏ نماییم و عنصر مقوم امام و امت یعنی اندیشه را بر مسندی رفیع قرار دهیم و به آن صیبغه ای‏‎ ‎‏ الهی زنیم و صادقانه از اصول و اهداف امام راحل(س) و منویات مقام معظم رهبری‏‎ ‎‏حضرت آیت الله خامنه ای با آگاهی تمام حراست نماییم. و از خداوند متعال بخواهیم که‏‎ ‎‏همیشه یار و یاورمان باشد. ناآگاهانمان را آگاهی، آگاهان و عالمانمان را درد و اخلاص و‏‎ ‎‏مخلصانمان را فراست و تیزبینی عطا فرماید و میراث خمینی عزیز را به دست مهدی(عج)‏‎ ‎‏برساند. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 138
پی نوشتها:

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 139

  • - محمد حسن نجفی، جواهرالکلام، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1392 هـ .ق، ج 16، ص 178.
  • - همان، ج 21، ص 397.
  • - ملا احمد نراقی، عواید الایام، منشورات مکتبة بصیرتی، قم، صص 185 و نیز ر.ک حکیمی،  الحیاة، ج 2، صص 280 – 282.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 451-452، در پاسخ به نامه ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در مورد اختیارات حکومت اسلامی.«… حکومت … به معنای ولایت مطلقه ای که از جانب خدا به نبی اکرم(ص) واگذار شده… از اهم  احکام الهی است و بر جمیع احکام فرعیه الهیه تقدم دارد،… و تعبیر به آنکه اینجانب گفته ام حکومت در چارچوب احکام الهی دارای اختیار است بکلی برخلاف گفته های اینجانب است. اگر اختیارات حکومت در چارچوب احکام فرعیه الهیه است، باید عرض کنم حکومت الهیه و ولایت مطلقۀ مفوضۀ به نبی اسلام(ص) یک پدیدۀ بی معنا و بی محتوا باشد.» 16 / 10 / 66
  • - امام خمینی(س)، ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290، در مورد استراتژی آینده انقلاب و حکومت اسلامی خطاب به مراجع اسلام و روحانیون 3 / 12 / 67.
  • - امام خمینی(س)، ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 452، در پاسخ به نامه ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در مورد اختیارات حکومت اسلامی 16 / 10 / 66.
  • - امام خمینی(س)، ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 145-146.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 267-268 در خصوص انسان، صراط مستقیم، وظیفه انبیاء، کارهای انحرافی و تربیت:«در رأس همه امور تربیت انسانی است برای همۀ انبیا، برای تربیت مردم که اشخاصی که در قوه دارند چیزهایی را، انبیا آمدند که این قوه ها را بالفعل کنند، انسان بالقوه انسان بالفعل بشود، استقامت داشته باشد در کارها، در عقاید و به صراط، مستقیم کنند… این راه مستقیم الهی است که می تواند انسان را از نقص رو به کمال ببرد، از ظلمات به نور برساند. خدای تبارک و تعالی مردم را دعوت کرده است که از ظلمتها به سوی نور روند و در ظلمات باقی نمانند. کارهایی که انحرافی است ظلمات است. اخلاق زشت ظلمت است، اعمال زشت ظلمت است، نور آن است که خداوند دعوت به او کرده و اسلام هدایت به او.» 20 / 7 / 58.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 273-276.
  • - همان، ص 277-279.
  • - همان، ص 279-281.
  • - همان، ص 281-282.
  • - همان، ص 279-281.
  • - همان، ص 177-180.امام خمینی(س)، همچنین (ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 288-290) توان ادارۀ جامعه ای غیر اسلامی را شرط مجتهد زیرک و باهوش می دانند و این در صورتی است که ظرفیت پذیرش آن جامعه را داشته باشد:«… یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعۀ بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد.» 3 / 12 / 67.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 405-407.
  • - همان.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 86-87.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص 93-92.«در مملکت ما آزادی اندیشه هست، آزادی قلم هست، آزادی بیان هست…» 21 / 6 / 58.ر.ک: صحیفه امام، ج 10، ص  79-82«اسلام دین مستند به برهان و متکی به منطق است و از آزادی بیان و قلم نمی هراسد و از طرح مطلبهای دیگر باکی ندارد…»  31/6/58ایشان در همه موارد آگاهی می بخشیدند و مردم را آگاهانه به امری دعوت می کردند مثلاً در مورد عدم دخالت نظامیان در امور سیاسی این چنین استدلال می کردند (ر.ک: صحیفه امام، ج 14، ص 441-440):«وظیفه هر نظامی و هر پادگان این است که امور سیاسی در او حکومت نکند، برای اینکه سرباز اگر وارد شد در امور سیاسی، سربازیش را از دست می دهد. یک سربازی که افکارش را متوجه بکند به اینکه کی جلو باشد، کی عقب باشد، چه جور بشود و… این دیگر سرباز اسمش نیست، این یک آدم سیاسی است که کلاه سربازی را غصب کرده…» 24 / 3 / 60.
  • - استاد شهید مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، دفتر انتشارات اسلامی، ص 14.
  • - همان، ص 15.
  • - همان، ص 49.
  • - همان، ص 50.
  • - البحار 84 / 249 عن «غوالی الئالی».
  • - غررالحکم 53، الاختصاص 238.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 335-339  : «مردم در سراسر کشور، در انتخاب فرد مورد نظر خود آزادند و احدی حق تحمیل خود یا کاندیدای گروه یا گروهها را ندارد… احدی شرعاً نمی تواند به کسی کورکورانه و بدون تحقیق رأی بدهد… و بالجمله حکومت اسلام و مردم است و… و رأی نیز از آن مردم است و احدی تحت فرمان مقام یا مقاماتی نیست.» 22 / 11 / 62ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 242-243، در دیدار با فقها و حقوقدانان شورای نگهبان: «مردم در صحنه حاضر باشند و تحت تأثیر کسی واقع نشوند. مردم با علما و اشخاص مورد اعتمادشان مشورت کنند، بعد به هر کسی که خواستند رأی دهند.» 20 / 9 / 62ر.ک: صحیفه امام،ج 18، ص 275-276): «ما نباید مقلد کسی باشیم که هر چه را عده ای تشخیص دادند عمل کنیم.» 12 / 10 / 62(همان، ص 284-285) در دیدار با استانداران، فرمانداران و بخشداران سراسر کشور:«اینطور نیست که کورکورانه انسان دنبال این باشد که ببیند کی چه گفته، این صحیح نیست، این در اسلام نیست و در جمهوری اسلامی هم نباید باشد.» 13 / 10 / 62
  • - رجوع کنید به پی نوشت 4.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 177-178.«یک فرد اگر اعلم معهود حوزه ها باشد ولی نتواند مصلحت جامعه خویش را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینۀ اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی تواند زمام جامعه را در دست گیرد.» ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 371، در پاسخ به نامۀ آیت الله مشکینی در مورد متمم قانون اساسی:«در مورد رهبری… باید فردی را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلامی مان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند… من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت می کند. اگر مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آنها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد. قهری او مورد قبول مردم است و در این صورت او ولی منتخب مردم می شود و حکمش نافذ است.» 9 / 2 / 68.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 99-100.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 86-87.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 84-86.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 97-99 در مورد چگونگی بسط معارف اسلامی: «فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیر حوزه ای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله ها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند تا میدان برای بسط معارف اسلامی وسیع گردد.» 29 / 4 / 67
  • - همان، ص 95-96:«من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایه های عظیم الهی و به این گلهای معطر و نوشکفتۀ جهان اسلام سفارش می کنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید و خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید و من به همۀ مسئولین و دست اندرکاران سفارش می کنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقای اخلاقی و اعتقادی و عملی و هنری جوانان را فراهم سازید و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهی کنید و روح استقلال و خودکفایی را در آنان زنده نگه دارید. مبادا اساتید و معلمینی که به وسیلۀ معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیده اند، تحقیر و سرزنش نمایند و یا خدای نکرده از پیشرفت و استعداد خارجیها بت بتراشند و روحیۀ پیروی و تقلید و گداصفتی را در ضمیر جوانان تزریق نمایند و به جای اینکه گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانی خود توجه کنند و روح توانایی و راه و رسم استقلال را در آنها زنده نگه دارند.» 29 / 4 / 67.
  • - این ویژگی افسانه نیست بلکه چیزی است که امام به آن تحقق بخشید و همه شاهد آن بودیم.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 239-240:«شما باید نشان دهید که در جمود حوزه های علمیه آن زمان که هر حرکتی را متهم به مارکسیستی یا حرکت انگلیسی می کردند تنی چند از عالمان دین باور دست در دست …» «شما باید به روشنی ترسیم کنید که در سال 41، سال شروع انقلاب اسلامی و مبارزه روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و مقدس مآبی، چه ظلمها بر عده ای روحانی پاکباخته رفت، چه ناله های دردمندانه کردند، چه خون دلها خوردند، متهم به جاسوسی و بی دینی شدند ولی با توکل بر خدای بزرگ کمر همت را بستند و از تهمت و ناسزا نهراسیدند و خود را به توفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و کفر، علم و خرافه، روشنفکری و تحجرگرایی سرافراز ولی غرقه در خون یاران و رفیقان خویش پیروز شدند.» 25 / 10 / 67.ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 279-284 «در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم… هر کس صددرصد معتقد به مبارزه نبود، زیر فشارها و تهدیدهای مقدس نماها از میدان به در می رفت… طلاب جوان باید بدانند که پروندۀ این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز سیاست بازان امروز شده اند…» حضرت امام(س) در ادامه به بیان نوع اتهامهای مقدس نماها به علمای دین باور می پردازند. 3 / 12 / 67ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 86-87:«در حوزه ها و دانشگاهها، مقدس نماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کرده ام اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود می کنند. اینها با قیافه های حق به جانب و طرفداری دین و ولایت همه را بیدین معرفی می کنند. باید از شر اینها به خدا پناه ببرم. 29 / 4 / 67
  • - همان.
  • - امام خمینی(س)، پرواز در ملکوت، ترجمه سید احمد فهری، ص 45.
  • - صافات 102.
  • - بقره 124.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 104-105:«تا فداکاری نباشد، اسلام را نمی شود پیش برد… سیرۀ انبیای عظام خصوصاً نبی اکرم(ص) و اصحابش در طول تاریخ، فدا شدن در راه اسلام بوده است و مردم ما هم این سیره را پیش گرفته و از آنان تبعیت می کنند.» 3 / 9 / 61
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 285-287.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 220-221.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 97-99.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 243-244.
  • - همان ص 462.
  • - همان ص 353-354.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، ص 357-359.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 254-256: «ملت باید چشمش را باز کند تا این جمهوری اسلامی را حفظ کند» و نیز ج 15، ص 72-73 «وضع انقلاب این طور است که مردم سربسته و در بسته تسلیم کسی نمی شوند» و همان، ص 114-116 «ملت باید بیدار باشد» و نیز رک به پی نوشت 17.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 178- 180 و 249-250.
  • - همان، ص 178-180.
  • - همان، ص 281-282.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 424-426.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 178-180.
  • - همان.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 104-105.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 21، ص 151-152.
  • - همان، ص 160.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 20، ص 86-87.
  • - در قرون وسطی علل به اولی (خداوند) و ثانوی (که متکی به خداوند بود) تقسیم می شد. این تفکر با ارائه تصویر مکانیکی و ماشین وار از طبیعت در قرن 17، رو به ضعف نهاد. لذا برخی از دانشمندان کوشش نمودند تا بین تصویر مکانیکی از طبیعت و اعتقاد به خداوند جمع نمایند. در این میان نیوتن تصویر منظمی از طبیعت، که بیشتر ترکیبی از نیرو و جرم بود و در آن، جهان از قوانین لایتغیر ریاضی بیعت می کرد، ارائه نمود. وی، در عین حال، به استناد وجود نوعی بی انتظامی (رخنه) در حرکت سیارات منظومۀ شمسی، وجود خداوند را به عنوان خدای رخنه پوش پذیرفت.
  • - دورکیم جامعه شناس معروف، خداوند را همان جامعه در لباس مبدل می داند.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 366-367.