انقلاب امام (س) در گام سوم

‏ ‏

انقلاب امام(س) در گام سوم

حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی 

‏نام بلند پیشوای همیشه جاوید انقلاب اسلامی «حضرت امام خمینی(س)» به یقین‏‎ ‎‏همواره بر تارک صحیفۀ انسانیت خواهد درخشید. شمع فروزانی که در شب دیجور ستم،‏‎ ‎‏روشنای خلوت غم گرفت‏‏ۀ‏‏ اسلام و مسلمین شد و آفتابی که از مشرق قلوب آزادگان پس از‏‎ ‎‏انتظاری هزار ساله بردمید و خلقی را به حقیقت نورالانوار راهبر گردید. و از این روست که‏‎ ‎‏ایران و اسلام در جهان معاصر از نام بلند او جدا نمی باشد و در هر ذکری نام زیبای او پیامد‏‎ ‎‏حیات مجدد اسلام در قرن معاصر است و هر کجا که اسمی از ایران و ایران زمین به میان‏‎ ‎‏می آید، ایشان و انقلابشان حضوری آشنا دارند. چرا که انقلاب ایران، حیات بخش‏‎ ‎‏سرزمینی بود که از سرمای ظلم و جهل در خوابی عمیق فرو رفته بود، و اکنون امیدبخش‏‎ ‎‏جهانی است که گرمی از این کانون امید می گیرد، و در انتظار نتایج این سحر رستاخیز بزرگ‏‎ ‎‏اسلامی است و لذا انقلاب اسلامی ایران زیباترین کلام در گوش خستۀ دنیای غم گرفته و‏‎ ‎‏خاموش امروز است و نام خمینی فریاد بیدارباش نسل حاضر است و از همین روست که‏‎ ‎‏انقلاب امام دریچۀ پیامی است فراگیر و جهان شمول که آیندهۀ نزدیک را در افق بی کران‏‎ ‎‏اسلام روشن می سازد و خورشید این نهضت اسلامی می رود تا در مقیاسی وسیع تر به‏‎ ‎‏انقلاب بزرگ  اسلام و انقلاب بزرگ دین مداری در گوشه گوشۀ این ارض واسعه تبدیل‏‎ ‎‏شود. ‏

‏و اکنون برآنیم تا در این مختصر از زاویه ای دیگر انقلاب اسلامی ایران را که دستاورد‏‎ ‎‏بزرگ آن حماسه سرای بی مانند است به تماشا بنشینیم. ‏

‏انقلاب سال 1357 سه حیثیت دارد؛ انقلاب سیاسی، انقلاب اجتماعی و انقلاب تاریخی. انقلاب‏‎ ‎‏سیاسی، انقلابی است که تنها ساختار سیاسی نظام موجود را تغییر می دهد‏‎ ‎‏البته از جمیع خصوصیاتی که یک انقلاب داراست برخوردار می باشد و لذا کودتا یک‏‎ ‎‏انقلاب سیاسی به حساب نمی آید. «انقلاب» جنبشی است که بتواند نظام حاکم سابق را از‏‎ ‎‏میان بردارد و چون دارای شرایط مخصوصی است، هر تغییر ساختار سیاسی را نمی توان‏‎ ‎‏انقلاب نامید. در هر جنبشی پیش از هر چیز یک نوع نارضایتی و مطلوب ندانستن وضع‏‎ ‎‏موجود می بایست در جامعه موجود باشد و در قدم دوم، سردمداران جنبش می بایست‏‎ ‎‏دست به کار فرهنگی و ساختن انسانهایی آمادۀ عمل بزنند و به عبارت دیگر پس از آنکه‏‎ ‎‏جامعه دارای زمینۀ اجتماعی مناسبی بود می بایست در جامعه باور همگانی مناسب موجود‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 19
‏باشد و در مرحلۀ سوم باید امید به تغییرات که زاییدۀ قوت عاملین جنبش و ضعف نظام‏‎ ‎‏موجود است در بستر جامعه وجود داشته باشد و در پایان، سازماندهی و تشکیلات جنبش‏‎ ‎‏می بایست حرکتی منظم داشته باشد. پس انقلاب سیاسی اگر به تحول اجتماعی نیانجامد،‏‎ ‎‏تغییر مشروط ساختار سیاسی یک کشور بدون تغییر در ساختار اجتماعی آن جامعه است. ‏

‏انقلاب ایران مسلماً یک «انقلاب سیاسی» است چرا که یکی از اثرات آن تغییر ساختار‏‎ ‎‏سیاسی جامعه می باشد، اما این نکته حایز اهمیت است که همواره برای کارشناسان غربی‏‎ ‎‏که پیش از پیروزی انقلاب، وضع اجتماعی جامعه را مورد بررسی قرار می دادند، ظهور یک‏‎ ‎‏انقلاب سیاسی بعید می نمود، چرا که به تصور آنان گام چهارم برای پیروزی هر جنبش، یعنی‏‎ ‎‏سازماندهی و تشکیلات در جامعۀ ایران موجود نبود و گام سوم یعنی امید به تغییرات بسیار‏‎ ‎‏کم رنگ و نامناسب می نمود و این بدان جهت بود که سیستم روحانیت شیعه از دیدگاه آنان‏‎ ‎‏ناشناخته است. ‏

‏در یک نظام صحیح اجتماعی که از دیرباز در جامعۀ مذهبی ما دایر است، همواره به‏‎ ‎‏صورت ناخودآگاه و یا آگاهانه، روحانیت دارای تشکیلاتی بسیار کارآمد بوده است؛‏‎ ‎‏تشکیلاتی که از میان توده های مردم می جوشد و به واسطۀ عشق ایشان به اهل ـ  بیت و به‏‎ ‎‏خصوص سیدالشهدا (ع)، کانونهای بزرگ و همواره آماده ای را فراهم می آورد و از این‏‎ ‎‏روست که انقلاب ما از محرم 1357 رنگ جدیت به خویش می گیرد و شاید  این جملۀ امام‏‎ ‎‏که «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است» ‏‎[1]‎‏ اشاره دقیق به این نکته باشد و از‏‎ ‎‏همین جا پایه و اساس جملات عدیدۀ امام دربارۀ سیاسی بودن عزاداری ها و مرثیه سرایی ها‏‎ ‎‏معلوم می گردد‏‎[2]‎‏ و لذا می بینیم وقتی این تشکیلات دامنه‏‏ ‏‏دار روحانیت به اشارۀ مغز بیدار‏‎ ‎‏امت اسلامی حرکت خویش را آغاز می کند، قوی ترین نهاد مبارزه را پی می ریزد و باعث‏‎ ‎‏می شود روح امید به آینده و امید به تغییرات در جامعه دمیده شود. ‏

‏حضور صمیمانۀ روحانیت در جامعه ای که ایشان را با آغوش باز می پذیرد، بستر مناسبی‏‎ ‎‏است که هر نوع مبارزه از آنجا شکل گیرد و اصولاً بزرگترین مشکل انقلابها همین مرحلۀ‏‎ ‎‏سازماندهی و تشکیلات سیاسی است چه این که انقلابها و جنبشها همگی تا این مرحله به‏‎ ‎‏راحتی پیش می آیند ولی در مرحلۀ چهارم که شکننده ترین مرحله در مراحل جنبشهاست،‏‎ ‎‏اختلافات درون گروهی و ضربات نظام حاکم، مانع از به ثمر رسیدن انقلاب می شود. نمونۀ‏‎ ‎‏آن جنبش ملی شدن صنعت نفت است که اختلافات مرحوم آیت الله کاشانی و دکتر مصدق‏‎ ‎‏آن را به بیراهه برد و حرکتهای مسلحانۀ شبه نظامیان در پیش از پیروزی انقلاب که به راحتی‏‎ ‎‏توسط ساواک مهار شد. اما از آنجا که نظام و تشکیلات روحانیت، نظامی است مبتنی بر‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 20
‏اعتقاد قلبی، از دو عارضۀ فوق در امان است، در پیشگاه مأمومین، کلام  امام حجت شرعی‏‎ ‎‏است و لذا اختلافات درون گروهی هیچگاه عارض نمی شود و هیچ تشکیلات مخفی در کار‏‎ ‎‏نیست تا توسط کسی منهدم شود. ‏

‏در سازمان سنتی روحانیت تشکیلات زیرزمینی و نامعلوم بودن نحوۀ حضور در جامعه‏‎ ‎‏منتفی است و بر عکس، در این نظام، روحانیت در متن جامعه زندگی می کند و در میان‏‎ ‎‏توده های زجر کشیده به مبارزه ادامه می دهد. پس اولاً به واسطۀ ناشناختگی مکانیزم‏‎ ‎‏ساختاری سازماندهی و ثانیاً وحدت ایدئولوژی و تقوای اجتماعی که معلولی از ایدئولوژی‏‎ ‎‏شیعه است، انقلاب اسلامی ایران در بستری مناسب رشد می نماید و حضور قاطعانۀ امام‏‎ ‎‏هر مشکلی را پیش از آنکه بال و پر گیرد از میان برمی دارد و این مرحله از انقلاب اسلامی در‏‎ ‎‏روزهای پایانی بهمن 1357 در میان شور و نشاط زایدالوصف مردم و با قدرت الهی به بار‏‎ ‎‏می نشیند و نظام سیاسی سابق سرنگون می گردد. ‏

‏نوع دوم انقلابها، «انقلاب اجتماعی» است؛ انقلابی که علاوه بر تغییر ساختار سیاسی،‏‎ ‎‏ساختار اجتماعی نظام سابق را نیز تغییر می دهد. به عبارت دیگر انقلاب اجتماعی علاوه بر‏‎ ‎‏تغییر ساختار سیاسی، نوع نظام حاکم را نیز تعویض می کند و ساختار اجتماعی جدیدی را‏‎ ‎‏پی می ریزد و روابط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نوین را مطرح می سازد و انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏ایران چنانکه گذشت علاوه بر سیاسی بودن، یک انقلاب اجتماعی است، چرا که نوع‏‎ ‎‏حکومت سلطنت مشروطه را به نظامی اسلامی مبتنی بر اندیشۀ بلند امام راحل یعنی‏‎ ‎‏«ولایت فقیه» تبدیل کرده است. انقلاب اجتماعی ما انقلابی است که ریشه در عقاید مذهبی‏‎ ‎‏جامعۀ اسلامی دارد و اساساً انقلاب سیاسی ایران معلول انقلاب اجتماعی است چرا که‏‎ ‎‏روحانیت به عنوان رهبران اصلی این انقلاب، حاکمیت را در اذن خدا می دانستند و لذا به‏‎ ‎‏واسطۀ عقیدۀمذهبی خویش در زمان غیبت، آن را در کف با کفایت ولایت فقیه‏‎ ‎‏می خواستند. پس اگر در جامعۀ ما تغییر سیاسی دیده می شود، معلول تغییرات ساختاری‏‎ ‎‏اجتماعی است که به تبع نوع حکومت، حاکمان نیز تغییر می کنند. و لذا در پرتو چنین تفکری‏‎ ‎‏امام به عنوان عارفی واصل که پای‏‏ ‏‏بند به وظیفۀ شرعی است، قدم در راه اصلاح‏‎ ‎‏ساختار اجتماعی نظام موجود می گذارد و با پیروزی انقلاب، نظام اجتماعی متناسب با‏‎ ‎‏فرایض اسلام را پی‏‏ ‏‏ریزی می کند؛ نظامی که فرهنگ عمومی جدیدی را می طلبد و منابع‏‎ ‎‏اقتصادی و سیاسی را به گونه ای نوین توزیع می کند و در قشربندی اجتماعی، تحولی‏‎ ‎‏شگرف و بنیادین ایجاد می نماید و در نتیجۀ تغییرات ساختاری فوق، طبیعی است که‏‎ ‎‏مدیران جدیدی را با اندیشه سیاسی و فرهنگی جدید بر مسند حکومت می نشاند و اصولاً‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 21
‏در انقلابهای ایدئولوژیکی که به پیروزی سیاسی رسیده اند، حضور فرهنگی و نیاز به‏‎ ‎‏تغییراتی در دامنه فرهنگ عمومی جامعه پیش از پیروزی سیاسی حاصل می شود. به این‏‎ ‎‏معنا که حرکت‏‏ ‏‏های سیاسی پیش از آنکه وارد مراحل پایانی خویش شوند، در بستر‏‎ ‎‏جامعه ای رشد می کنند که به یک اندیشه دل بسته است و همان اندیشه و فکر است که زمینۀ‏‎ ‎‏مساعد اجتماعی را برای تسریع در حرکت سیاسی فراهم می سازد و در مراحل انحطاط،‏‎ ‎‏ابتدا آن اندیشه و ارزشهای اولیه از بین می رود و در باور جامعه کم رنگ می شود و بعد آن‏‎ ‎‏حرکت سیاسی به انتهای حیات خود می رسد و لذاست که مقابله با تهاجم و شبیخون‏‎ ‎‏فرهنگی دشمنان به عنوان اولویتی همیشگی برای نظام سیاسی ما محسوب می شود. چرا که‏‎ ‎‏حیات سیاسی انقلاب ما آن گاه در معرض تهدید قرار می گیرد که اندیشه ای که علت آن بوده‏‎ ‎‏است در معرض تردید قرار گیرد. مخصوصاً با توجه به نظام مذهبی جامعۀ ما که حضور در‏‎ ‎‏صحنۀ سیاست را تنها بدان علت تحمل می کند که آن را عبادت محسوب می نماید. و  اکنون‏‎ ‎‏که ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سایۀ حکومت اسلامی نشسته ایم، شاهد آن هستیم‏‎ ‎‏که انقلاب ایران در هر دو جنبۀ انقلابی خویش به پیروزی رسیده است و ساختاری را‏‎ ‎‏متناسب با وضعیت مطلوب جامعه فراهم آورده است و لذا اینک انقلابهای سیاسی و‏‎ ‎‏اجتماعی امام به پایان رسیده و نظام های سیاسی و اجتماعی جدیدی جایگزین آن گردیده‏‎ ‎‏است. ‏‎[3]‎‏ اما این بدان معنا نیست که انقلاب امام به پایان خود نزدیک شده باشد، بلکه بُعد‏‎ ‎‏سوم انقلاب امام که «انقلاب تاریخی» یا به عبارت دیگر انقلاب دوران‏‏ ‏‏ساز است، از این پس‏‎ ‎‏رخ می نماید. انقلابی که بتواند مسیر تاریخ را از بستری نامناسب و نکوهیده به شاهراه‏‎ ‎‏هدایت برگرداند و چنین انقلابی هدف اصلی و علت غایی فعالیت های اجتماعی آن عارف‏‎ ‎‏کامل بوده است. در دیدگاه یک عارف کامل، سلوک دارای چهار مرحله است که آخرین آن‏‎ ‎‏همراه بردن خلقی به سوی بارگاه حضرت ذوالجلال می باشد. ‏

‏در این دیدگاه، عرفان مثبت، عرفانی است که عارف را در بستر هدایت جامعه و بر مسند‏‎ ‎‏تأثیرگذاری ببیند. عارفی به عنوان یک «عارف حقیقی» نامیده می شود که از مجاز انانیت‏‎ ‎‏وارهد و آن گاه خلقی را همراه خویش به ساحت قدس حقیقت حقۀ صرفه اصلیه رهنمون‏‎ ‎‏شود و امام که از چشمه‏‏ ‏‏سار زلال این تفکر سیراب است از انقلاب ایران به عنوان مرحلۀ‏‎ ‎‏چهارم سلوک خویش سود می جوید و از آنجا که در دیدگاه اسلام هر کجا ندای مسلمانی و‏‎ ‎‏فریاد دادخواهی مظلومی شنیده می شود، آن سرزمین پایگاه اسلام و آن زمان عاشورایی‏‎ ‎‏دگر است، هرگز یک عارف کامل به ملیت و ناسیونالیزم بسنده نمی کند. و این نه بدان‏‎ ‎‏معناست که سرزمین آبا و اجدادی، حدود و ثغوری پوچ و بی مقدار است بلکه بدان‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 22
‏معناست که سرزمین حقیقی هر مسلم پیش از آنکه مرزهای جغرافیایی باشد، وسعتی به‏‎ ‎‏اندازۀ فریاد دادخواهی مسلمانان و در بندکشیدگان عالم دارد و از همین روست که انقلاب‏‎ ‎‏امام در حقیقت یک انقلاب تاریخی است. انقلابی برای احیاء تفکر اسلامی و در نگاهی‏‎ ‎‏وسیعتر، احیاء دین مداری، دیانت سالاری و حیات دوباره بخشیدن به تفکر دینی. و اگر‏‎ ‎‏انقلاب سیاسی و انقلاب اجتماعی در محدودۀ جغرافیای کشور پهناور عزیزمان نمود پیدا‏‎ ‎‏می کند، تنها به واسطۀ ملازمه ای است که میان حکومت جامعۀ اسلامی و احیاء تفکر دینی‏‎ ‎‏در کل جهان موجود می باشد. ‏

‏به عبارت دیگر اینترناسیونالیسم اسلامی از دیدگاه امام منافاتی با حکومت های ملی‏‎ ‎‏ندارد ولی حکومت های خاص هرگز نباید به ناسیونالیسم های مانع تبدیل شوند که در این‏‎ ‎‏صورت هدف غایی نظام توحیدی اسلام را به مخاطره می اندازد و در این دیدگاه‏‎ ‎‏فرهنگ های محلی هرگز هم عرض فرهنگ عام اسلامی نیستند بلکه موضوعی برای آن‏‎ ‎‏دستورات الهی می باشند. و اسلام یک دین حکومتی است که دستورات خویش را در متن‏‎ ‎‏فرهنگ های پیراسته شده از خرافات و کژی‏‏ ‏‏ها، برنامه ریزی می کند و این کلام آن گاه رنگ و‏‎ ‎‏بوی حقیقی خود را می گیرد که نقش زمان و مکان را در اجتهاد، یعنی در کلیشه اوامر شارع‏‎ ‎‏دخالت دهیم که خود حدیث مفصل و دفتر همواره گشوده ای را می طلبد. ‏

‏پس انقلاب حقیقی امام، انقلابی دوران ساز بر مبنای یافته های یک فقیه جامع و عارف‏‎ ‎‏کامل است که وجود خارجی فردا را آن سان می طلبد که در وجود ذهنی خویش تصویر کرده‏‎ ‎‏و از قاموس فرهنگ متعالی اسلام برداشت نموده است. از زمره انقلابهای تاریخی دنیا که‏‎ ‎‏عبارتند از انقلابهایی، با پیامی برای کل جامعۀ بشری و نوعی جدید از جهان‏‏ ‏‏بینی برای‏‎ ‎‏جامعۀ در بند کشیده، می توان از انقلاب فرانسه و انقلاب روسیه نام برد که این هر دو‏‎ ‎‏داعیه دار جهان‏‏ ‏‏بینی و به تبع آن ایدئولوژی نوینی برای جامعۀ فردای بشری هستند. ‏

‏اما در دیدگاه انقلاب تاریخی امام، فردای بهتر در گرو بازگشت به اصالتهای انسانی،‏‎ ‎‏اخلاقیات فراموش شده امروز جامعۀ جهانی، خلوص و تقوای اجتماعی می باشد و در این‏‎ ‎‏دیدگاه که دنیا را مزرعه ای برای آخرت می داند، حیات این جهانی مقدمه ای است برای‏‎ ‎‏حیات جاودان. و حیات دنیوی تنها وقتی به صحت و سلامت حقیقی خویش دست می یابد‏‎ ‎‏که مقدمه ای باشد برای رسیدن به آرامش اخروی و لذا وقتی می توان نظام موجود بر جامعۀ‏‎ ‎‏بشری را نظامی متعالی دانست که به مقدمیت آن یقین پیدا کرده باشیم و یا اگر محدوده علم‏‎ ‎‏و یقین را ضیق می یابیم به ظنونی عمل کنیم که دلایلی یقینی بر حجیت آنها یافته ایم. و از‏‎ ‎‏آنجا که جهان را نظامی منظم می دانیم که اگر یک ذره را از جای برگیریم، همۀ عالم سراپای‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 23
‏از هم فرو می ریزد. در تفسیر صحت و سلامت محتاج نگاه تیزبین شارعی هستیم که مصالح‏‎ ‎‏و مفاسد را بدانسان که در حقیقت محض نهفته است باز شناسد و بر جامعه عرضه کند و از‏‎ ‎‏این رو جامعه ای را سالم و صحیح می دانیم که امور خویش را به مستندات مکنون غیبی‏‎ ‎‏تدوین کند. و در ضمن معتقدیم که دین علاوه بر حکم تشریعی که محمولات حرمت و‏‎ ‎‏حلیت را بر موضوعات بار می کند، حکم وضعی هم دارد، به عبارت دیگر دین علاوه بر‏‎ ‎‏ارتباط معنوی فرد با خدا، در مورد مشکلات و برنامه های اجتماعی هم حکم دارد و به‏‎ ‎‏صورت ابتدا به ساکن مبانی اقتصادی و سیاسی خویش را منجز می کند، علاوه بر این که‏‎ ‎‏مبانی موجود در جامعه را که مقبول می شناسد، امضا می نماید. و از این روست که تفکر‏‎ ‎‏دینی که در نگاهی صحیح تر، تفکر اسلامی است به عنوان قانون همیشه ماندگار امام در‏‎ ‎‏انقلاب تاریخی آن عزیز موجود می باشد. برخلاف آنچه در نگاه اول به ذهن می آید جامعۀ‏‎ ‎‏اسلامی جامعه ای است که رو به آینده دارد. ‏

‏مکتبهای انسانی را چندین نوع می توان تفسیر کرد. مکتبهایی که واپس گرا و مرتجع اند و‏‎ ‎‏اینان کاملترین نقطۀ حیات بشر را در پشت سر خویش می یابند و لذاست که مدعی بازگشت‏‎ ‎‏به ادوار سابق تاریخی می باشند و مکتبهایی که جامعۀ بشری را دارای نوساناتی سینوسی در‏‎ ‎‏ محور زمان می دانند و معتقدند هر از چند گاهی جامعه های انسانی افول و یا صعود می کنند‏‎ ‎‏و تصویرهای دیگری که از حوصلۀ این مقاله خارج است. ‏

‏اما در دیدگاه انقلاب تاریخی امام، دولت کریمه، دولتی است که به دستان با کفایت محیی‏‎ ‎‏عالم بشریت تحقق خواهد یافت و حکومت صدر اسلام اگر چه دارای محاسن بسیاری‏‎ ‎‏است، لکن جامعه ای کامل نمی باشد و لذاست که در جهان‏‏ ‏‏بینی دینی، مصلحی خواهد آمد‏‎ ‎‏که نمودار تکامل بشریت را به بالاترین نقطۀ انسانی خویش رهنمون می شود و لذاست که‏‎ ‎‏انقلاب دوران ساز امام رو به آیندۀ درخشان اسلام دارد و هرگز جامعه ایده آل خویش را در‏‎ ‎‏پشت سر نمی یابد، اما این نه بدان معنی است که از گذشتۀ خویش گریزان باشد بلکه بدین‏‎ ‎‏معنی است که در عین وامدار بودن به گذشتۀ افتخارآمیز خویش، ادوار ماضی را دارای‏‎ ‎‏نقصانهایی می یابد که باید در آینده، جامعۀ اسلامی را از آن پیراست و این نکته ای است از‏‎ ‎‏تعالیم الهی مکتب تشیع که در آیین انقلاب امام ظاهر گردیده است. ‏

‏از آنچه گذشت دانستیم که در اندیشۀ امام، حکومت تنها بدان جهت مقدس است که‏‎ ‎‏حقیقتی را واگوید و جامعه ای را به کمال رهنمون شود. و این نیست مگر بازگشت به‏‎ ‎‏اصالتهای انسانی و فطرت پاک الهی که همواره مبدأیی را می جوید و رو به سوی معادی‏‎ ‎‏دارد. فطرتی که پیش از هر چیز خویشتن را محتاج آیینی خردمندانه می داند که از نزد‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 24
‏حکیمی خردمند بر لوح جان او نقش بسته باشد، فطرتی که زمینه ساز اخلاقیات انسانی و‏‎ ‎‏حیاتی زیبا و دلپذیر است و این نیست مگر در سایۀ عمل به تفکر دینی که ریشه در مُودای‏‎ ‎‏عقل عملی دارد. و اساساً منابع فقه شیعه چهار دسته اند که سه دسته بیانگر احکام رسول‏‎ ‎‏خارجی ‏‎–‎‏ صلوات الله و سلامه علیه ‏‎–‎‏ هستند و دستۀ چهارم یعنی عقل که بیانگر دستورات‏‎ ‎‏رسول باطنی است: ‏«لله علی الناس حجتان».‏ و این عقل چنانکه در جایگاه خود تنقیح‏‎ ‎‏گردیده است همان عقل عملی و به تعبیری رساتر همان فطرت سالمی است که حجیت سه‏‎ ‎‏دستۀ دیگر از منابع فقیه هم به وسیلۀ او ثابت شده است. ‏

‏پیام تاریخی انقلاب امام، بازگشت به منابع عقلی و نقلی فقه اسلامی است، بازگشتی که‏‎ ‎‏در محیط زمان نیست تا ارتجاع نام گیرد، بلکه در محدودۀ نفس است که رجوع به کمال لقب‏‎ ‎‏می یابد. و از این روست که احیاء تفکر دینی احیاء فطرت پاک انسانهاست و رجوع به فطرت‏‎ ‎‏رساترین پیام انقلاب تاریخی امام است. انقلابی که در آغاز راه خویش می باشد و از این پس‏‎ ‎‏این وظیفه ای است بر دوش مأمومین آن امام که پرچم انقلاب دوران ساز را بر بلندی عزت و‏‎ ‎‏افتخار به اهتزاز درآوردند. و پیام حقیقی انقلاب ایران را در گوش جهانیان طنین انداز کنند.‏‎ ‎‏پیامی که صدور انقلاب امام در گرو اعلام آن است و حیات انقلاب امام جز با صدور آن‏‎ ‎‏میسر نیست و در همین راستا باید همواره بستر مناسب چنین تفکری را در جامعه آماده کرد‏‎ ‎‏و زمینه های مناسب موجود را حفظ نمود. و در این نگاه است که حرم مطهر امام به عنوان‏‎ ‎‏کعبۀ آمال مسلمانان و کانون فریاد آرمان خواهی نقش حقیقی خویش را می یابد و در همین‏‎ ‎‏تفکر است که حرکت مسلمانان عزیز در فلسطین به عنوان پرچمداران خیزش جهانی اسلام‏‎ ‎‏معنای واقعی می یابد و با چنین نگاهی است که روح بیداری اسلامی در کالبد جهان خسته‏‎ ‎‏دمیده می شود و در زمانه ای که جز جهل و خرافه معبودی پرستش نمی شود، فریاد اسلام از‏‎ ‎‏قلب اروپا بلند می‏‏ ‏‏گردد و با چنین مقیاسی است که روح دین مداری حتی در آیین های غیر‏‎ ‎‏اسلامی از دم گرم مسیحای امام دمیده شده است. و در چنین نگرشی، اگر نظام های سیاسی‏‎ ‎‏و اجتماعی جمهوری اسلامی در جهت نیل به هدف متعالی انقلاب دوران ساز قرار نگیرد،‏‎ ‎‏علت  غایی انقلاب امام به فراموشی سپرده شده است. و چون در نگاه فلسفی علت غایی،‏‎ ‎‏در حقیقت علت فاعلیت فاعل است لذا به فراموشی سپرده شدن روح انقلاب امام از بین‏‎ ‎‏رفتن نظام های سیاسی اجتماعی آن بزرگوار را در پی دارد و حیات سیاسی و اجتماعی نظام‏‎ ‎‏موجود ریشه در دوام انقلاب امام و تداوم انقلاب تاریخی ایران دارد. ‏

‏از همین روست که در طول زندگانی انقلابی امام، هیچ گاه آن عارف واصل را محصور در‏‎ ‎‏حصارهای جغرافیایی و تاریخی نمی یابید. حکم قتل سلمان رشدی نمونه ای است که‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 25
‏همواره یادآور پیام آسمانی آن یگانۀ دوران است. «حزب مستضعفین جهان» ‏‎[4]‎‏ پیام روشن آن‏‎ ‎‏فقیه آگاه می باشد. و این فریادها که در نظام سیاسی اجتماعی جمهوری اسلامی از امام‏‎ ‎‏شنیده می شود، طنین انقلاب همیشه جاوید امام برای نیل به احیاء تفکر دینی است. ‏

‏در نگاهی دقیق، انقلاب تاریخی امام متشکل از دو پیام است، احیاء دین مداری به عنوان‏‎ ‎‏جنس و احیاء تفکر اسلامی به عنوان فصل و لذاست که «احیاء هر نوع تفکر دینی» اگر چه‏‎ ‎‏تمام هدف این انقلاب نیست ولی از این انقلاب برخاسته است. و لذا انقلاب امام در نگاه‏‎ ‎‏توحیدی خود به احیاء هر نوع آیین غیر خرافی می پردازد و در نگاه جامع خویش احیاء تفکر‏‎ ‎‏اسلامی را مطرح می سازد و لذا اگر پیام حقیقی و تام انقلاب امام، تبدیل به احیاء هر نوع‏‎ ‎‏تفکر دینی شد باید آن را معلول درک ناقص مخاطبین و یا دگماتیزم مذهبی صاحبان اندیشه‏‎ ‎‏غیر اسلامی دانست. ‏

‏با ذکر نکته ای این مقاله را به پایان می بریم:‏

‏هرگز نباید فراموش کرد که انقلاب ما جز با  دست عنایت حق تعالی به پیروزی نرسید و‏‎ ‎‏جز در ظل توجهات حضرت احدیت جل جلاله راه به کمال نبرد و از این پس نیز نخواهد‏‎ ‎‏برد. این نکته ای است که در جای جای کلام امام و زندگانی آن بزرگوار مشهود و ملموس‏‎ ‎‏است و  انقلابی را که حاصل تلاش امت و امام می باشد تنها باید با نگاه عارفانه و‏‎ ‎‏خداشناسانه به تحلیل نشست و هرگز نباید دست مدد الهی را در فراز و نشیب آن نادیده‏‎ ‎‏گرفت. و هرگز نباید پای بند حصارهای علمی شد چه آنکه نه پیروزی انقلاب با محاسبۀ‏‎ ‎‏محاسبه‏‏ ‏‏گران میسر شد و نه دوام آن در سایه تدابیر مدرسه ای میسر است و آنچه این نهضت‏‎ ‎‏را تا به امروز پیش آورده و از این پس نیز آن را ادامه خواهد داد: ایمان سرشار، توکل عظیم،‏‎ ‎‏لطف الهی و پیوند ناگسستنی امت و امام بوده است. و اینها اگر چه در قالب های علمی قابل‏‎ ‎‏توجیه است اما با قالب های علمی پدید نیامده است. این نه بدان معنی است که قواعد علوم‏‎ ‎‏انسانی کارآمد نیستند و کارآیی ندارند بلکه بدان معنی است که تمام العله نمی باشند و در‏‎ ‎‏مسیر تکامل جامعۀ بشری، دست توانا و چشم بینا و عقل فعالی همواره کمک کار و معین‏‎ ‎‏اولیاء الله بوده است چنانکه آن بزرگوار می فرماید:‏

‏«ما عقب ماندگان و حیرت زدگان و آن سالکان و چله نشینان و آن عالمان و نکته سنجان و‏‎ ‎‏آن متفکران و اسلام شناسان و آن روشنفکران و قلم داران و آن فیلسوفان و جهان‏‏ ‏‏بینان و آن‏‎ ‎‏جامعه شناسان و انسان یابان و آن همه و همه، با چه معیار این معما را حل و این مسأله را‏‎ ‎‏تحلیل می کنند که از جامعه مسمومی که در هر گوشه آن عفونت رژیم ستمشاهی فضا را‏‎ ‎‏مسموم نموده بود، بازار و مغازه هایش مسموم، خیابان و گردشگاه‏‏ ‏‏هایش مسموم، مطبوعات‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 26
‏و رسانه های گروهیش مفتضح و مسموم، وزارتخانه ها و اداراتش مسموم، مجلس شورا و‏‎ ‎‏دادسراها و دادگاه هایش مسموم، مراکز تعلیم و تربیتش از کودکستان تا دانشگاهش مسموم و‏‎ ‎‏بدتر از مسموم و فضای حاکم بر سرتاسر کشور مسموم، که هر یک برای مسموم نمودن‏‎ ‎‏جوانان و به فساد کشاندن آنان عاملی فعال بود و نونهالان تازه جوانان ما در یک چنین‏‎ ‎‏محیطی به جوانی و رشد رسیده بودند که به حسب موازین و عادت باید سرشار از‏‎ ‎‏مسمومیت و فساد اخلاق و عقیدت باشند که اگر معلم و مربی اخلاق و مهذب نفوس‏‎ ‎‏بخواهد تنها یکی از آنها را با صرف سالهای طولانی متحول گرداند میسر نگردد، چگونه در‏‎ ‎‏ظرف سالهای معدود از بطن این جامعه و انقلاب که خود نیز اگر معیارهای عادی را حساب‏‎ ‎‏کنیم باید کمک به فساد کند، یک همچو جوانان سرشار از معرفت الله و سراپا عاشق لقاء الله‏‎ ‎‏و با تمام وجود داوطلب برای شهادت و جان نثار برای اسلام که پیران هشتاد ساله و سالکان‏‎ ‎‏کهنسال به جلوه ای از آن نرسیده اند، بسازد، جز دست غیبی و دستگیری الهی و تصرف‏‎ ‎‏ربوبی، با چه میزان و معیار می توان تحلیل این معما کرد؟» ‏‎[5]‎

 

 

 

 پی نوشتها

‎ ‎

 

 

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 27

 

‏ ‏

 

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 28

  • - کلمات قصار، ص 58.
  • - قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی(س)، تبیان، دفتر سوم.
  • - اگر چه می توان هنوز تغییرات اجتماعی را ادامه داد و به نگاه عدالت جویانه اسلامی رسید.
  • - ر.ک: صحیفه امام، ج 9، ص 276-279.، سخنرانی حضرت امام(س) در تاریخ 25 / 5 / 58.
  • - پیام امام خمینی(س)، 10 / 1 / 1361.