سخنرانی ریاست جمهوری اسلامی ایران

سخنرانی ریاست جمهوری اسلامی ایران

حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی 

الحمد لله رب العالمین و الصلوة و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین و علی آله الطیبین الطاهرین. 

‏از حضور عالمان، دانشمندان، متفکران و همۀ خواهران و برادران عزیزی که در این‏‎ ‎‏گردهمایی حضور به هم رسانده اند، تشکر می کنیم و به خصوص به میهمانان گرامی که برای‏‎ ‎‏شرکت در این گردهمایی مبارک به ایران تشریف آورده اند، خوشامد می گوییم. ‏

‏دربارۀ احیاء تفکر دینی و احیاگران، سخن فراوان گفته شده و البته مناسب است با توجه‏‎ ‎‏به ابهام و عدم وفاقی که در این تعاریف هست، گویندگان و سخنرانان، قبل از بحث، تعریف‏‎ ‎‏خویش را از» احیاء‏‎«‎‏ بیان و نیز در مقابل آن تلقی خود را از واژه های» اصلاح‏‎«‎‏ و» تجدید‏‎«‎‎ ‎‏مشخص کنند تا در نتیجه گیری ابهامی باقی نماند. ‏

‏تعریف احیاء هر چه باشد، با نوعی بازگشت به» خویشتن‏‎«‎‏ که در گذشته ریشه دارد‏‎ ‎‏ملازم است. این بازگشت، گاه به معنی نفی و انکار واقعیت های روزگار و نشان دهندۀ ناتوانی‏‎ ‎‏اندیشۀ بازگشت کننده از حل مشکلات زمان است و گاه به معنی بازگشت به حقیقتی است‏‎ ‎‏که در گذشته بیان شده، ولی فرا زمانی و فرا مکانی است؛ برای یافتن پایگاهی مستحکم‏‎ ‎‏جهت رویارو شدن با آنچه در زمان وجود دارد و همچنین آمادگی برای گذر از حال به آینده. ‏

‏به نظر بنده، احیاء تفکر دینی و بازگشت به خویشتن که حضرت امام(س) مظهر آن بودند‏‎ ‎‏از نوع دوم است؛ یعنی حضرت امام(س) به ریشه های اصیل دیانت و جوهر و گوهر قدسی‏‎ ‎‏دین که گرچه در گذشته بیان شده، ولی جاودانه است، رجوع و بازگشت می کنند تا با یافتن‏‎ ‎‏هویتی مستحکم به حل مسائل زمان خویش بپردازند و آمادۀ ورود به آینده شوند و به‏‎ ‎‏خصوص کار بزرگ امام، باز قدسی کردن جهانی است که از آن قدسی زدایی شده است. ‏

‏من چند ممیزه از ممیزات شخصیت والای حضرت امام(س) را ذکر می کنم بدون این که‏‎ ‎‏مدعی باشم که همۀ مشخصات شخصیت حضرت امام(س) در این چند خصوصیت‏‎ ‎‏خلاصه شده است و مطمئناً جنبه های والای دیگری نیز در شخصیت ایشان وجود دارد: ‏

‏1 - امتیاز امام، «جامعیت» شخصیت ایشان است. در تاریخ، فقیهان بزرگ، حکیمان‏‎ ‎‏نامدار، عارفان پر آوازه، سالکان واصل، مجاهدان و سیاستمداران برجسته بسیار داشته ایم،‏‎ ‎‏اما امتیاز امام این است که این همه را یک جا در شخصیت خود جمع کرده اند؛ یعنی ایشان‏‎ ‎‏«فقیه عارف حکیم سالک سیاستمدار مجاهد» بودند و جمع این صفات کمتر در یک شخص‏‎ ‎


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 11
‏اتفاق می افتد. ‏

‏2 - حضرت امام(س) توانستند سلسله جنبان یکی از مردمی ترین انقلاب‏‏ ‏‏های زمانه‏‎ ‎‏باشند و خود در رأس این انقلاب، حرکت بزرگی را ایجاد کنند تا هم نظام نامطلوبی را‏‎ ‎‏براندازد و هم نظام تازه ای را تأسیس کند؛ نظامی که امروز به لطف خداوند هجده سال از‏‎ ‎‏عمر آن می گذرد. ‏

‏3 - قرائت حضرت امام(س) از دین و بینش دینی ایشان به گونه ای است که در عین حال‏‎ ‎‏که به اصالت ها و ارزش های اصیل دینی اهتمام جدی و اساسی دارد، با «جمهوریت» نیز‏‎ ‎‏سازگار است، به خصوص اگر در نظر بگیریم که در دو سه قرن اخیر، «جمهوریت» نوعی‏‎ ‎‏ملازمه با «سکولاریزم» دارد، کار بزرگ و اندیشۀ بلند امام از اهمیت بیشتری برخوردار‏‎ ‎‏خواهد بود. در واقع، انقلاب امام نقطه تکاملی یک حرکت در این سوی عالم برای تأسیس‏‎ ‎‏جامعۀ مدنی بر اساس دین است، در حالیکه در دنیای غرب، جامعۀ مدنی با گریز از دین و‏‎ ‎‏پشت کردن به آن تأسیس شد. ‏

‏4 - در اندیشۀ حضرت امام(س)، حقوق فراموش شده، پایمال شده یا ناشناختۀ انسان‏‎ ‎‏احیا می شود؛ یعنی با این که حرکت امام یک حرکت دینی است، در این حرکت، انسان،‏‎ ‎‏صاحب «حق تعیین سرنوشت» خویش است، نه فقط مکلفی که از بالا به او دستور بدهند و‏‎ ‎‏او به طور یک جانبه مجبور به اطاعت محض باشد. حضرت امام(س) برای انسان، حق تعیین‏‎ ‎‏سرنوشت و دخالت در عرصۀ زندگی قائل است. ‏

‏5 - امتیاز دیگر این است که این حق تعمیم می یابد؛ بدان معنا که حق حضور در عرصۀ‏‏،‏‎ ‎‏سرنوشت تنها به بخشی از جامعه یعنی «مردان» اختصاص ندارد، بلکه یک حق عام‏‎ ‎‏می باشد که زنان و مردان در آن مشترک اند. و اگر وضع ایران پس از انقلاب اسلامی را به‏‎ ‎‏خصوص با آنچه در دنیا و از جمله دنیای پیرامون ما می گذرد و با آنچه متأسفانه به نام اسلام‏‎ ‎‏بر جوامع تحمیل می شود، مقایسه کنیم، امتیاز و برجستگی اندیشۀ امام و  عظمت انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی را درخواهیم یافت. ‏

‏گرچه حضرت امام(س) در همۀ عرصه های حیات اجتماعی یعنی جنبه های فرهنگی،‏‎ ‎‏هنری و اقتصادی اندیشه های نویی دارند که باید توسط اندیشمندان و محققان در جای خود‏‎ ‎‏مورد بحث و گفتگو قرار بگیرد، لیکن بارزترین و مشخص ترین نظریۀ امام، نظریۀ «ولایت‏‎ ‎‏فقیه» است که امروز اساس و محور نظام جمهوری اسلامی است که بر دو پایۀ اسلامیت و‏‎ ‎‏جمهوریت استوار است و همچنین ارتباط میان این دو رکن نیز از ناحیه «ولایت فقیه» برقرار‏‎ ‎‏می شود. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 12
‏البته این نظریه درخور بسط و بحث فراوان است که من در اینجا به آن معترض نمی شوم،‏‎ ‎‏اما فقط به یک نکتۀ بسیار مهم که به نظر من باید دربارۀ آن تحقیق و بررسی بیشتری شود،‏‎ ‎‏اشاره می کنم و آن عبارت از نقش محوری «مصلحت عمومی» در حکومت اسلامی است،‏‎ ‎‏بدان سان که به تعبیر حضرت امام(س) حکومت اسلامی مبتنی بر «مصلحت عمومی» است‏‎ ‎‏و آنجا که مصلحت اسلام و کشور اسلامی و مسلمین ایجاب کند، حتی احکام فرعی شرعی‏‎ ‎‏نیز مانع اجرای احکام حکومتی نخواهند بود. ‏

‏اینها مواردی است که از جمله به ذهن من آمد و مسلماً موارد فراوان دیگری نیز از‏‎ ‎‏امتیازات امام وجود دارد. ‏

‏نکته دومی که من در این محفل به استحضار خواهران و برادران می رسانم آن است که:‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی ایران که حضرت امام خمینی(س) محور آن بودند در کدام زمان تحقق یافت‏‎ ‎‏و دارای چه آثار و نتایجی بود؟‏

‏عصر ما، عصر استیلای تمدن غربی است؛ تمدنی که با نفی و انکار دین یا دست کم‏‎ ‎‏راندن دین به فردی ترین و مخفی ترین لایه های ذهن انسان آغاز شد و به «عقل ابزاری» به‏‎ ‎‏عنوان تنها وسیله ای که انسان می تواند به کمک آن جهان را شناخته و با آن رابطه برقرار کند،‏‎ ‎‏تکیه کرد. این بینش و تمدنِ برخاسته از آن به زودی دچار بحران شد، اما چند قرن طول‏‎ ‎‏کشید تا دریابد که ریشۀ این بحران چیست. ‏

‏قرن نوزدهم، قرن بحران‏‏ ‏‏های بزرگ اجتماعی و اقتصادی در غرب است؛ بحرانی که‏‎ ‎‏همچنان تداوم یافته و از جمله در نیمۀ اول قرن بیستم میلادی به صورت دو جنگ ویرانگر‏‎ ‎‏جهانی بروز می کند، اما امروز در آغاز سدۀ پانزدهم هجری قمری و طلیعۀ هزارۀ سوم‏‎ ‎‏میلادی به نظر می رسد کم و بیش همه بشریت به این نتیجه رسید که بحران موجود در‏‎ ‎‏جهان امروز و تمدن معاصر، «بحران معنویت» است؛ یعنی بحرانی که از خلأ معنویت ناشی‏‎ ‎‏می شود. ‏

‏امروز اعتماد و یقین کامل و مطلق به کارآیی عقل بشری، تجربه، علم، ترقی و پیشرفت از‏‎ ‎‏بین رفته است؛ یعنی ما امروز به شدت دربارۀ تمامیت و کارآیی مطلق این امور و اعتماد‏‎ ‎‏کامل به آنها تردیدهای جدی را در سراسر جهان می بینیم و این امر اختصاص به جهان اسلام‏‎ ‎‏ندارد، بلکه در جهان غرب هم این تردید در میان اندیشمندان و متفکران وجود دارد و‏‎ ‎‏احساسِ اینکه کمبودی در زندگی بشر هست که با علم صِرف و تجربه و عقل محض‏‎ ‎‏نمی توان آن را ترمیم و زندگی انسان را اداره کرد، به چشم می خورد. به عبارت دیگر، ذهن و‏‎ ‎‏دل بشرِ امروز در آستانۀ هزارۀ سوم میلادی به سوی نوعی تعبیر و تفسیری معنوی از جهان،‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 13
‏انسان و سلوک فردی و اجتماعی او گرایش دارد و بشر امروز به سوی چنین تعبیر و تفسیر‏‏ی‏‎ ‎‏میل کرده است. ‏

‏این رویکرد، دو صورت دارد: یکی صورتی که در واقع، چندان اصیل نیست و نوعی‏‎ ‎‏انحراف نیز در آن دیده می شود و بیشتر در کشورهای صنعتی به چشم می خورد؛ تمایل‏‎ ‎‏عمومی به نوعی تقدیرگرایی، طالع بینی، تله پاتی، وجوه مختلف عرفان های غیر دینی مانند‏‎ ‎‏ذِن، اعتقاد به امور غیبی و حتی بسیاری از امور خرافی روز به روز در دنیای صنعتی گسترش‏‎ ‎‏پیدا می کند که این، خود نشان دهندۀ آن است که بشر امروز در ورای پیشرفتهای مادی و زرق‏‎ ‎‏و برقهایی که زندگی مادی داشته، در جستجوی حقیقت دیگری است. ‏

‏اما رویکرد دوم، رویکرد آگاهانه و مشخص، به خود دین و معنویت دینی است که البته‏‎ ‎‏خود این رویکرد نیز دو صورت دارد:‏

‏یکی رویکرد «برون دینی» است؛ یعنی فیلسوفان و اندیشمندان به سوی معنویت و دین‏‎ ‎‏به طور خاص به عنوان عاملی که می تواند خلأ ذهنی و زندگی بشر را پر کند، گرایش پیدا‏‎ ‎‏کرده اند. ‏

‏دوم رویکرد «درون دینی» است؛ یعنی روی آوردن به مناسک و آداب دینی در سطح‏‎ ‎‏وسیعتر و گسترده تر و معتقد شدن پیروان ادیان به ارزشها و مبانی دینی خویش و پیدایش‏‎ ‎‏جنبشهای سیاسی ‏‎–‎‏ اجتماعی دینی، چه در دنیای اسلام و چه در دنیای غیر مسلمان، که همۀ‏‎ ‎‏اینها نشان دهندۀ آن است که بشر دوباره به دین روی آورده است. یعنی پس از تجربه‏‎ ‎‏ایدئولوژی های سکولار نظیر لیبرالیزم، سوسیالیزم، مارکسیزم، ناسیونالیزم و سایر ایسم ها،‏‎ ‎‏در دوران ما انسان عطف توجه بیشتری به دین کرده و به سوی معنویت روی آورده است. ‏

‏اما این بازگشت، دقیقاً بازگشت به گذشته نیست. زندگی و تجارب بشر، دستاوردهایی‏‎ ‎‏دارد که انسان امروز نمی تواند از آن بگذرد؛ اینکه انسان، موجود آزاد و مختاری است،‏‎ ‎‏اندیشۀ او محترم است، حرمت او باید در صحنۀ اجتماع نگاه داشته شود، حق تعیین‏‎ ‎‏سرنوشت متعلق به انسان است و او باید در این عرصه حضور آگاهانه، فعالانه و مختارانه‏‎ ‎‏داشته باشد، ولی این همه در کنار معنویت و پای بندی به اصول معنوی و دینی و اتصال‏‎ ‎‏زمین به آسمان و غیب است. ‏

‏به نظر من، آیندۀ بشریت دین خواه، در گرو موفقیت او در پیوند دادن میان «دینداری و‏‎ ‎‏معنویت گرایی»، با «به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت انسان به وسیلۀ خود او» ‏‎ ‎‏می باشد. باری انقلاب اسلامی ایران در چنین فضایی پیروز شد و البته به نوبۀ خود در‏‎ ‎‏گسترش این فضا و تعمیق آن در سراسر جهان، تأثیر شایان داشت. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 14
‏اولاً انقلاب اسلامی سبب شدکه حرکتهای درون زا و جنبشهای اسلامی در سراسر‏‎ ‎‏کشورهای اسلامی پیدا شود یا آنچه قبلاً بود، به صورت جدی تر و گسترده تر مطرح شود و‏‎ ‎‏حتی جنبشهای غیر اسلامی به خصوص در کشورهای عقب نگه داشته شدۀ مسیحی دامن‏‎ ‎‏زده شود. ‏

‏بی تردید اگر با دیدۀ انصاف بنگریم، انقلاب اسلامی، هم در ایجاد این جنبشها و هم در‏‎ ‎‏تعمیق و بسط جنبشهای موجود، اثر فراوان داشت، بدون اینکه انقلابیون مسلمان ایران برای‏‎ ‎‏اینکه چنین حرکتهایی را از بیرون بر کشورهای اسلامی تحمیل کنند تلاشی از خود نشان‏‎ ‎‏داده باشند، و البته معنی «صدور انقلاب» نیز همین است؛ یعنی ارزشها و تجارب انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی ایران، در مسلمانان و حتی غیر مسلمانانۀ دیندار، ایجاد یک شخصیت و اعتماد به‏‎ ‎‏نفس کرد تا بتوانند با حضور در عرصه، وجود خود را ابراز و حقوق خود را مطالبه کنند. ‏

‏ثانیاً انقلاب اسلامی ایران سبب شد که جهان مسیحیت نیز به تکاپو برخاسته و خود را به‏‎ ‎‏صورت جدی تر در عرصۀ اجتماعی و سیاسی جهان دخیل بداند و به جای پرداختن صرف‏‎ ‎‏به فرد انسان مسیحی، به جامعۀ مسیحی و سرنوشت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‏‎ ‎‏مسیحیان و جهانیان توجه کند. ‏

‏اکنون ما در ایرانی بسر می بریم که از عمر نظام دینی و تجربۀ تازۀ آن با حضور مردم و‏‎ ‎‏دخالت آنها در عرصۀ سرنوشت، هجده سال می گذرد که در همه عرصه ها از جمله در‏‎ ‎‏عرصه هفتمین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری، همه ما شاهد شادابی و حضور مردم در‏‎ ‎‏صحنه و دلبستگی آنها به نظام، انقلاب و رهبری خود بودیم. این انقلاب تاکنون منشأ یک‏‎ ‎‏سازندگی بزرگ و ایجاد یک جامعۀ سربلند با حضور مردم بوده و از این پس نیز خواهد بود.‏‎ ‎‏در پایان کلام، می خواهم یک نکتۀ حساس را ذکر کنم و مخاطب من همۀ جهانیان و‏‎ ‎‏متفکران جهانی هستند:‏

‏انقلاب ما «انقلاب کلام» بود. ابزار این انقلاب، پیام و کلام و سخن بود، نه سلاح و زور.‏‎ ‎‏این کلام امام بود که مردم را بیدار کرد و به صحنه آورد و این پیام امام بود که مردم را در‏‎ ‎‏عرصه سرنوشت حاضر کرد تا انقلاب را به پیروزی رساندند. انقلاب ما متکی بر سلاح و‏‎ ‎‏زور و کودتا نبود. ‏

‏انقلابی که بتواند با کلام و سخن، براندازی کند، یقیناً در مرحلۀ سازندگی و تأسیس و‏‎ ‎‏بسط نظام، بیشتر بر کلام، سخن و منطق متکی است و ما افتخار می کنیم که ابزار مهم انقلاب‏‎ ‎‏ما سخن و کلام است، چنانکه بزرگترین رسالت پیامبر اکرم(ص) نیز «بلاغ» بوده، بلکه بلاغ‏‎ ‎‏تنها رسالت مهم پیامبر گرامی(ص) محسوب می شود که: «و ما علی الرسول الاٌ البلاغ». ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 15
‏در اینجا ما یک سخن و پیام به همۀ جهانیان داریم:‏

‏انقلاب اسلامی در عین حال که در درون کوشیده و می کوشد تا پایه های جامعه را بر‏‎ ‎‏اساس معنویت، دینداری، اخلاق و ادب مستحکم کند و این همه را به عنوان اساس هویت‏‎ ‎‏جامعه و منشأ اساسی وفاق عمومی در جامعه مورد توجه قرار دهد، به امر توسعه همه جانبه‏‎ ‎‏و پایدار با استفاده از همۀ دستاوردهای بشری نیز اهتمام دارد و به لطف خداوند با مشارکت‏‎ ‎‏و حضور مردم در این عرصه همچنان پیش خواهد رفت و بدون تردید، فردای آن بهتر از‏‎ ‎‏امروز خواهد بود. ‏

‏اما در عرصه جهانی و بشری نیز انقلاب ما می تواند و بلکه باید پیشتاز حرکت «گفتگو» ‏‎ ‎‏باشد؛ گفتگو با همۀ صاحبان مذاهب اسلامی که در واقع گفتگوی درونی میان مسلمانان‏‎ ‎‏است و همچنین گفتگو با همۀ صاحبان ادیان مختلف و حتی گفتگو با سایر تمدنها و‏‎ ‎‏فرهنگها اعم از دینی و غیر دینی. ما به جای نظریۀ خطرناک و نادرست «برخورد تمدنها» ‏‎ ‎‏مدعی و مبلغ گفتگوی فرهنگها و تمدنها با یکدیگر هستیم، ولی دو مانع بزرگ بر سر راه این‏‎ ‎‏گفتگو وجود دارد: یکی مانع تاریخی و دیگری مانع عصری. ‏

‏میان ما و دنیای مسیحیت، ذهنیت تاریخی ناگواری حاکم است به خصوص بعد از‏‎ ‎‏جنگهای صلیبی، یک نوع بدبینی در میان دنیای مسیحیت و میان مسیحیان و مسلمانان ایجاد‏‎ ‎‏شده است که در طول زمان نیز به صورت امری رسوب یافته، ذهنیت دو دنیا را نسبت به‏‎ ‎‏یکدیگر بد و سیاه کرده است که البته این مشکل برای دنیای مسیحیت بیشتر است؛ زیرا به‏‎ ‎‏هر حال مسلمانان چون به حضرت موسی و عیسی _ علیهما سلام ‏‎–‎‏ به عنوان پیامبران معصوم‏‎ ‎‏الهی معتقد هستند، زمینۀ تفاهم و تعارف آنان با مسیحیان یا یهودیان همان یا دیگر پیروان‏‎ ‎‏ادیان الهی بیشتر است، در حالیکه مسیحیان چون دیدگاه دیگری نسبت به اسلام دارند‏‎ ‎‏ممکن است با بدبینی بیشتری نسبت به اسلام و مسلمانان بنگرند و این ذهنیت تاریک و‏‎ ‎‏سیاه، مانع مهمی است که گفتگوها را دشوار می کند، قهراً غلبه بر آن نیز کار مشکلی است. ‏

‏یک مشکل ذهنی نیز میان خود ما مسلمانان وجود دارد که اختلاف کلامی میان فرقه های‏‎ ‎‏اسلامی در طول زمان به صورت ستیز های خونین و کینه توزانۀ سیاسی در تاریخ تجلی کرده‏‎ ‎‏و نوعی کینه و بدبینی عاطفی غالب شده است به گونه ای که تا حدودی جلو برخورد منطقی‏‎ ‎‏با مسائل را می گیرد. ‏

‏اما مانع عصری عبارت است از روحیۀ استعماری تمدن غرب. این تمدن بعد از اینکه‏‎ ‎‏استقرار یافت، متأسفانه بروز و ظهور جهانی آن به صورت «استعمار» بود؛ یعنی صاحبان‏‎ ‎‏منافع اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی، از مرزهای ملی خود بیرون آمده و در صدد استیلای‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 16
‏بر جهان برآمدند و برای استیلای خویش، به کارگیری هر ابزاری را مجاز دانستند و از جمله‏‎ ‎‏بر ذهنیت های منفی تاریخی تکیه کردند تا نه تنها اختلافات میان مسیحیان و مسلمانان و‏‎ ‎‏میان فرقه های اسلامی باقی بماند، بلکه به انحاء مختلف به این اختلافات دامن زده شود تا‏‎ ‎‏استعمارگران بتوانند در پناه این اختلافات به منافع نامشروع خود دست یابند. ‏

‏اکنون باید متفکران جهان اسلام و اندیشمندان جهان مسیحیت و دانشمندان دنیای امروز‏‎ ‎‏که خواستار گفتگو با یکدیگرند، این دو مانع تاریخی و عصری را مورد توجه قرار دهند و به‏‎ ‎‏خصوص از اینکه دین و اعتقادات و اندیشه ابزار دست سیاستمداران و صاحبان منافع‏‎ ‎‏سیاسی و اقتصادی قرار گیرد، پرهیز کنند و اندیشمندان و متفکران دلسوز، ابتکار عمل‏‎ ‎‏حضور در عرصه های بین المللی را از سیاستمداران که بیشتر به منافع آنی و احیاناً نامشروع‏‎ ‎‏خود می اندیشند، بگیرند، و این، گرچه کار مشکلی است، اما شدنی است. ‏

‏البته غلبه بر این دو مانع باید با محوریت اندیشمندان دلسوز در جهان اسلام و مسیحیت‏‎ ‎‏و دنیای امروز با هدف تعارف با یکدیگر و شناخت متقابل برای رسیدن به هدف مشترکی‏‎ ‎‏که امروز نیاز به آن در دنیای اسلام و جهان معاصر کاملاً به چشم می‏‏ ‏‏خورد یعنی پر کردن‏‎ ‎‏«خلأ معنویت» که منشأ بحران چند قرن اخیر در دنیای امروز است، صورت گیرد که البته‏‎ ‎‏ابزار این تعامل و داد و ستد، چیزی جز «منطق» نخواهد بود. ‏

‏امروز متفکران جهان اسلام و دنیای مسیحیت و کلیه اندیشمندان دنیای معاصر می توانند‏‎ ‎‏با کنار زدن لایه ها و پرده های تعصب از ذهنها و با تکیه بر اندیشه، کلام و منطق باب گفتگو با‏‎ ‎‏یکدیگر را باز کرده و گسترش دهند؛ برای رسیدن به جهانی صلح آمیز که انسان و حقوق او‏‎ ‎‏در آن محترم و معنویت از احترام برخوردار باشد و حقوق انسان پایمال منافع نامشروع‏‎ ‎‏صاحبان مکنت اقتصادی و قدرت سیاسی جهانی نگردد. ‏

‏و در جهان اسلام می توان با همه برادران و خواهران مسلمان با تکیه بر «هویت مشترک‏‎ ‎‏اسلامی» که بحمد الله به برکت انقلاب اسلامی تقویت شده و پایۀ یک نظام قرار گرفته، و‏‎ ‎‏جهان اسلام بیش از هر زمان نیازمند به بازیافت و تقویت آن است و با هدف رسیدن به یک‏‎ ‎‏زندگی سربلند، آزاد، آباد و مستقل برای همۀ مسلمانان باب گفتگوها را باز و آن را وارد آفاق‏‎ ‎‏جدیدی کرد. ‏

‏انقلاب اسلامی ایران بر پایۀ ارزشها و تفکرات خویش، آماده است تا در دنیایی که زور و‏‎ ‎‏ترور و کشتار و دروغ بر آن حاکم است، برای رسیدن به صلحی پایدار باب گفتگوی خویش‏‎ ‎‏را با متفکران و اندیشمندان منصف در جهان اسلام و در تمدن غرب و جهان مسیحیت و‏‎ ‎‏میان همۀ ادیان در همۀ زمینه ها باز کند و آن را گسترش دهد، چنانکه تاکنون کرده است. ‏


کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 17
‏ما معتقدیم رسیدن به صلح پایدار جهانی که بشر بسیار به آن نیازمند است، از طریق‏‎ ‎‏گفتگو و بحث و حاکم گردانیدن «منطق» بر رابطۀ میان انسانها و دور شدن از تعصب میسر‏‎ ‎‏است و به لطف خداوند، انقلاب و نظام اسلامی و اندیشمندان و متفکران جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏و جهان اسلام آمادگی این گفتگوها، بحثها و تفاهمها را دارند و این هم از برکاتی است که‏‎ ‎‏انقلاب امام به بار آورده است. ‏

‏امیدواریم ما که پیروان راه حضرت امام خمینی(س) هستیم و در عصر جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏و دورانی که رهبری امت به عهدۀ ولی فقیه و جانشین امام معصوم(ع) است بسر می بریم،‏‎ ‎‏بتوانیم در این مسیر گامهای بلندتری را برداریم و در درجۀ اول، خداوند و سپس روح امام‏‎ ‎‏امت(س) را از خود راضی نگاه داریم. ‏

والسلام علیکم و رحمة الله 

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی(س) و احیاء تفکر دینی، 13-11 خرداد 1376 (ج. 2)صفحه 18