کلیاتی در مورد تمدن غرب و تمدن اسلامی

کلیاتی در مورد تمدن غرب و تمدن اسلامی[1]

‏تمدن از نظر لغوی به معنای مدنیت و شهری شدن و در مقابل آن وحشیگری و‏‎ ‎‏بی تمدنی مطرح است و در اصطلاح، کلیۀ مراتب اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی‏‎ ‎‏یک قوم و یا یک ملت را در برگیرد که نمود عینی آن در رفتار و کردار و عملکرد آنان است. لذا‏‎ ‎‏تمدن غربی به معنای مجموعه ای از فرهنگ و اقتصاد و روحیات و عملکرد غرب و‏‎ ‎‏غربگرایان و تمدن اسلامی به مفهوم برآیندی از روحیات و عملکرد مسلمانان است. بدین‏‎ ‎‏ترتیب تمایز اساسی بین تمدن غرب و تمدن واقعی اسلام آنگاه مشخص می شود که قوم و‏‎ ‎‏ملتی به دستورات اسلام عمل کند.‏

‏فرهنگ و مدنیت و تمدن غرب در دوران جدیدش مؤخر بر تمدن اسلام است و به ظاهر‏‎ ‎‏مجموعه ای از تکنولوژی مدرن، اقتصاد قدرتمند، معماری و شهرسازی مدرن را در بردارد. ‏

‏سؤال اینست که چه خلأ واقعی وجود داشته است که اکنون در راه احیای تمدن‏‎ ‎‏اسلامی هستیم و احیای تمدن اسلامی به مفهوم احیای چه تمدنی است. با اینکه قطعاً‏‎ ‎‏تمدن غرب در اقتصاد غرب خلاصه نمی شود و تئوریسینها و مکتب نویسان غربی بعضاً به‏‎ ‎‏فراسوی اقتصاد نیز اعتقاد دارند اما در غرب اقتصاد موتور حرکت و پیشنیاز و پیشتاز‏‎ ‎‏فرهنگ است و عقیده بر آن است که با تسلط بر اقتصاد، تخصیص بهینۀ منابع و حداکثر‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 105
‏استفاده از طبیعت و رشد مادی مدینه نشینان، حوائج و نیازهای معنوی و کیفی و روحی‏‎ ‎‏آنان نیز برآورده می شود. اساس و ریشۀ صعود و نزول تمدن اسلام و تمدن غرب در تأمین یا‏‎ ‎‏عدم تأمین دو رشته نیازهای بشر است. ‏

‏انسان دو رشته نیاز دارد: نیاز مادی و نیاز معنوی؛ هر چه نیازهای حقیقی انسان بیشتر‏‎ ‎‏برآورده شود از نقص به کمال سیر می کند. اساس صعود و سقوط انسان در گرو نوع‏‎ ‎‏خواسته های اوست. اخلاق و دین و قانون همراه با حکومت و سیاست مسئول تعادل‏‎ ‎‏بخشیدن به نیازهای انسان است. انسان نیازمندترین موجودات است و برای رفع نیازهای‏‎ ‎‏خود با خود و خدا، انسانهای دیگر و طبیعت رابطه برقرار می کند. برای حصول کمال و‏‎ ‎‏تعادل باید به اندازۀ لازم و کافی با هر چهار عرصۀ فوق رابطه برقرار کند. فرهنگها و تمدن‏‎ ‎‏بشری چهارچوب نظری و عملی برای بقا و دوام و تنظیم این روابطند. ‏

‏انسان برای تنظیم روابط خود نیاز به علم و شناخت دارد. باید از فنون و تکنیکها‏‎ ‎‏استفاده کند و ارتباطات خود را تحت نظم و قاعده درآورد. چگونگی و کیفیت دسترسی به‏‎ ‎‏علم، فنون و قواعد راه زوال و فروپاشی و یا صعود کمال انسان و جوامع انسانی است.‏‎ ‎‏تمدنها ممکن است با یکدیگر در تعامل و تبادل باشند و همدیگر را حمایت یا تکمیل‏‎ ‎‏کنند و یا با اتکای به نقاط قوت و ضعفشان درصدد سلطه و یا هضم یکدیگر برآیند. ‏

‏ ‏

‏تمدن اسلام (صعود و سقوط): ‏

‏دعوت پیامبر بزرگ اسلام در مکه، حکومت در مدینه، فتوحات اسلامی، سقوط‏‎ ‎‏ابرقدرتهای وقت به دست مسلمانان و پایه ریزی فرایندی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی به‏‎ ‎‏نام تمدن اسلام در پهنۀ بزرگی از جهان که اوج آن در قرن چهارم جلوه کرده است،‏‎ ‎‏مجموعه ای از سابقۀ تمدن اسلام است. ‏

‏ ‏

‏عوامل پیدایش‏

‏الف) عوامل درونی (انسان سازی):‏

‏1 _ نفی غیر خدا و نقش خلیفة اللهی انسان؛ ‏


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 106
‏2 _ تکیه بر انسان سازی (فعالیت 13 ساله در مدینه)؛ ‏

‏3 _ اصل قرار دادن آخرت، آباد کردن دنیا در مسیر آخرت (‏الدنیا مزرعة الاخرة)؛‏ ‏

‏4 _ تکیه بر علم آموزی و آزادی ‏‏افکار و اندیشه (‏ز گهواره تا گور دانش بجوی‏، ‏اطلب‎ ‎العلم من المهد الی اللحد، فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنة)؛‏ ‏

‏5 _ بهره گرفتن از پیشرفتهای فرهنگی سایر ملتها. ‏

‏پیامبر اسلام تمام توان خود را برای تحول فرهنگی و درهم شکستن باورهای غلط و‏‎ ‎‏جایگزین کردن تفکری نو بر پایۀ دین و تربیت انسان دینی مصروف نمود. ‏

‏ ‏

‏ب) عوامل برونی‏

‏حرکت مجاهدان دین باور و درهم شکستن‏ ‏تمدنهای آن‏ ‏روز، از نیمه های قرن دوم‏‎ ‎‏هجری نشانه های یک حرکت نوین عمدۀ فرهنگی است که در اثر گسترش اسلام به وجود‏‎ ‎‏آمد. معجزۀ بزرگ پیامبر اسلام(ص) این بود که از قومی با تعصبهای انحرافی و جاهل و با‏‎ ‎‏تمدن نازل انسانهایی می سازد که در نیمه های قرن دوم هجری یک حیات نوین علمی و‏‎ ‎‏فرهنگی و پایه های یک تمدن بزرگ را در جهان بنا می کند و در قرن چهارم به اوج خود‏‎ ‎‏می رساند؛ اما همین تمدن در اثر عملکرد حکومتها (جایگزینی ولایت و امامت با‏‎ ‎‏سلطنت) و پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) فاصله گرفتن از عوامل پیش گفته به انحطاط‏‎ ‎‏گرایید. صعود و سقوط اسلام در اسپانیا به عنوان دروازۀ اروپا درس عبرتی است برای همۀ‏‎ ‎‏تمدنها. صعود و سقوط تمدن امروز غربی ریشه در قرون وسطی دارد. تمدن قرون وسطایی‏‎ ‎‏با اینکه به ماواء الطبیعه اعتقاد دارد، (اعتقاد انحرافی): اما تمدن رهبانیت است و بقدر‏‎ ‎‏لازم به طبیعت و نیازهای مادی انسان (محور عمودی) توجه نمی کند؛ لذا گسترش نمی یابد.‏‎ ‎‏جنگهای صلیبی، نخستین تقابل فرهنگ و تمدن غربی قرون وسطائی و تمدن اسلامی‏‎ ‎‏است. تمدن غربی قرون وسطائی در اثر جنگهای صلیبی و مواجهه با تمدن مقتدر اسلام‏‎ ‎‏رو به ضعف می گذارد و از درون آن، تمدن جدیدی عمدتاً در ضدیت با تمدن غربی و‏‎ ‎‏توجه بسیار بیشتر به محور افقی طبیعت و رابطۀ با انسانها شکل می یابد. اما توجه به انسان‏‎ ‎‏معطوف به توجه به نیازهای مادی و جسمی انسان می شود (محور افقی و علوم تجربی‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 107
‏نظیر فیزیک، و شیمی و اقتصاد، مردم شناسی و جامعه شناسی اهمیت و ارزش می یابد و‏‎ ‎‏فلسفه، الهیات، تهذیب نفس و اخلاق از اهمیت می افتد.) ‏

‏برای تمدن غربی بهشت تنها منحصر به روی زمین است؛ لذا در تسلط و بهره برداری و‏‎ ‎‏بهره کشی از روی زمین آنچه می تواند انجام می دهد، بهشت روی زمین همان افزایش‏‎ ‎‏مصرف به عنوان رفاه بیشتر است. بشر متمدن غربی برای ارضای بیشتر خود به علاوه بر‏‎ ‎‏راههای مناسب در استخراج منابع کشور در راه استثمار (بهره کشی از انسان) و استعمار‏‎ ‎‏(حمله به کشورها و غارت اموال و دارائیهای آنان) نیز دست می زند. استثمار و استعمار‏‎ ‎‏ابتدا در درون اروپا رخ می دهد و سپس به آمریکا و سایر کشورها سرایت می کند. بین‏‎ ‎‏استعمارگران جنگهای جهانی اول و دوم رخ می دهد و میلیونها انسان جان خود را از دست‏‎ ‎‏می دهند. قتل و غارت و نابسامانی و استعمار و استثمار جزئی از خسارات و هزینه های‏‎ ‎‏تمدن جدید است. علاوه بر آن بی رحمانه به استخراج طبیعت می پردازد (محیط زیست را‏‎ ‎‏به شدت آلوده می کند و تعادل طبیعت را در اثر استخراج و استفاده بی رحمانه به هم‏‎ ‎‏می زند) و اکنون تمدن غرب پس از چهارصد سال استخراج و استثمار و استعمار به‏‎ ‎‏بن بست رسیده است. آمارهای زیر گوشه هایی از بن بست جهانی تمدن کنونی است: ‏

‏31 درصد جمعیت کشورهای در حال توسعه در فقر مطلق هستند؛ در کشورهای‏‎ ‎‏جنوب آفریقا 50 % و در آمریکای لاتین بیش از 40 % جمعیت زیر فقر هستند. ‏

‏در این کشورها بیش از 1900 میلیون نفر بی سواد و 192 میلیون کودک دچار  سوء‏‎ ‎‏تغذیه هستند. بسیاری از مردم جهان در معرض صدمات ناشی از مواد مخدر، آوارگی،‏‎ ‎‏بیکاری، بی خانمانی، جرم و جنایت و بیماری ایدز قرار دارند. ‏

‏تمدن غرب در تمام تئوریهای توسعۀ خود به ابزاری نظیر سرمایه توجه کرده است و‏‎ ‎‏انسان را فراموش نموده است؛ لذا علی رغم یک سیر صعودی مادی به سه مشکل عمده‏‎ ‎‏برخورده است: ‏

‏1 _ تعادل و نظم اجتماعی را فرو ریخته است؛ ‏

‏2 _ تعادل و اکوسیستم را به هم زده است؛ ‏

‏3 _ آنچه که اصل بوده و اساس کارهاست (انسان) مورد بی توجهی قرار دارد. ‏


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 108
‏چون هر سیستمی به تعادل نیاز دارد، لذا در قرن آتی تمدن غرب که عدم تعادلهای‏‎ ‎‏مهمی را ایجاد کرده است با چالشهای فراوانی مواجه است. شاید به دنبال برگشت به‏‎ ‎‏تعادل است اما آیا منافع گروهها و طبقاتی که منافع و سودشان در ادامه وضع موجود است‏‎ ‎‏و نیز طبقۀ مسلط و حاکم اجازه برگشت به آن می دهند. ‏

‏بشر متمدن غربی به تکنولوژی بسیار بالائی دست یافته است؛ اما تکنولوژی و تحقیق‏‎ ‎‏را از مسائل زندگی جدا کرده است تا بقول خودش تکنولوژی عقلانی شود. درمقابل‏‎ ‎‏تکنولوژی در خدمت پول و سرمایه قرار گرفته و به نابودی بشریت و جنگ و تسلط بر اقوام‏‎ ‎‏و گسترش فساد بیشتر کمک می کند تا به توسعۀ واقعی انسانی و رفع نیازهای بشری؛ لذا‏‎ ‎‏دانشمندانی نظیر ماکسول فلسفۀ حکمت را در مقابل فلسفۀ دانش در تکنولوژی مطرح‏‎ ‎‏می کنند و تغییر ساختار در مورد استفاده از تکنولوژی را پیشنهاد می کنند. ‏

‏تمدن غرب برای نجات از چالشها، اخیراً توسعه انسانی را مطرح می کند؛ اما ضوابط‏‎ ‎‏توسعۀ انسانی چیزی جز چند ضابطه برای توسعه مادی نیست، افزایش امید به زندگی،‏‎ ‎‏توسعۀ سواد و مشارکت بیشتر زنان و بهبود شاخصهای تغذیه، نظام بیمه های اجتماعی برای‏‎ ‎‏پوشش حداقل زندگی فقیران پیشنهاد می شود بدون اینکه به نیازهای واقعی توسعه ای و‏‎ ‎‏پرورشی آنان توجه شود. ‏

‏از چالشهای آیندۀ تمدن غرب جنگ فقر و غناست: 15% جمعیت غربی، 60%‏‎ ‎‏انرژی جهان را مصرف می کنند؛ متوسط تغذیۀ یک هندی 400 کالری است و تغذیه یک‏‎ ‎‏غربی 4000 کالری. با اینکه این بهره وری به دلیل فعالیت بالا و استفاده از علم و‏‎ ‎‏تکنولوژی است، اما یک پایۀ مهم و اساسی آن به استعمار طبیعت و استثمار انسانها و‏‎ ‎‏عقب نگهداشتن ملتها و دولتها برمی گردد. که باید تاریخچۀ ارتباطات هند و انگلیس و‏‎ ‎‏علل رشد بریتانیا و عقب ماندگی هند به دقت بررسی شود. ‏

‏نگهبانان، حافظان و علاقمندان تمدن غربی برای حفظ و بقای تمدن خود انواع‏‎ ‎‏ابزارهای سیاسی، نظامی، فرهنگی و تبلیغاتی آشکار و پنهان را بکار برده اند تا ضعفها و‏‎ ‎‏سقوط خود را پوشش دهند. سخنان رئیس (‏‎OECD‎‏) در این مورد گویاترین سند است: ‏

‏ «با اینکه گاه و بیگاه نغمه هایی از فرهنگ سازان و دانشمندان غربی در ضعف و‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 109
‏چالشهای تمدن غرب بیان می شود، اما آیا بحق مقصر این وضع را روشن کرده اند، آیا‏‎ ‎‏می توانند در میان بهشت رفاهی و مصرفی دنیای غرب شعله های آتش و شراره هایی که بر‏‎ ‎‏علیه تمدن غرب روشن شده است ترسیم کنند.»‏

‏اکنون زمانی است که باید دانشمندان به چشم انداز های تمدن غرب و هزینه های آن‏‎ ‎‏توجه کنند. آیا باز هم باید ستایشگر (توسعه) غربیها بود (که نمونه ای از آن 17 میلیون‏‎ ‎‏انسان مبتلا به ایدز در کشورهای جهان سوم و نیز سرعت شگرف گسترش فاصله بین شمال‏‎ ‎‏و جنوب است) ‏

‏تمدن غربی با اصالت دادن به سرمایه برای رشد و نیازهای مادی و جسمی در‏‎ ‎‏مصرف، عملاً نیازهای معنوی و کیفی را فرعی کرده است (ضمن اینکه در هدف رفاه مادی‏‎ ‎‏نیز شکست خورده است) لذا موجب افسردگی، سرگردانی، طغیان، عصیان، احساس‏‎ ‎‏پوچی در نسل جوان (نظیر ایجاد حزب سبزها در آلمان) و نگرانی و یأس اندیشمندان و‏‎ ‎‏محققین شده است. گرایش به هیپی گرایی، پانکیسم و... و پیوستن امواج بیکران انسانها‏‎ ‎‏به اسلام یا روی آوردن به کلیسا نشانۀ عدم تعادل و زوال و انحطاط فرهنگ غربی است. اما‏‎ ‎‏فرهنگ و تمدن اسلامی را چگونه احیا کنیم یا تحقق بخشیم که سقوط دیگری برای آن‏‎ ‎‏فراهم نشود و دچار مشکلات فرهنگ و تمدن غربی قرون وسطی هم نشویم. ‏

‏تمدن اسلام از توجه به انسان نشأت می گیرد و به انسان ختم می گردد آیات و‏‎ ‎‏دیدگاههای حضرت امام، مقام معظم رهبری در مورد توجه به انسان و بویژه توجه فرهنگی‏‎ ‎‏به انسان است. ‏

‏آیات پیامبر در مکه بر محور تنظیم و تعمیق و گسترش روابط انسان با خدا و تهذیب‏‎ ‎‏نفس خویش است (آنچه که تمدن غربی امروزی از آن به شدت غافل شده است و همین‏‎ ‎‏باعث انحطاط آن می شود، آیات و سیرۀ پیامبر در مدینه عمدتاً بر روابط انسان با طبیعت و‏‎ ‎‏سایر انسانهاست؛ یعنی آنچه تمدن قرون وسطائی غرب از آن غفلت ورزید و باعث‏‎ ‎‏سقوطش گردید) ‏

‏پس از رحلت پیامبر گرامی محور ولایت و امامت به حکومت و سلطنت تبدیل شد و‏‎ ‎‏ارتباط انسان با خدا و تهذیب نفس دچار ضعف گردید و محور رابطۀ انسان با طبیعت‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 110
‏گسترش یافت؛ اما در عین حال با دستمایۀ فرهنگی پیامبر و حکومت علی(ع)، قیام مبارک‏‎ ‎‏امام حسین(ع) و مجاهدتهای آشکار و پنهان امامان، فرهنگ و تمدن اسلامی هفت قرن‏‎ ‎‏ادامه یافت و اسلام فرهنگ و تمدن اصلی جهان بود؛ ضمن اینکه بر اساس دستمایه های‏‎ ‎‏اولیه در برخی جبهه های خداشناسی، علم النفس در حوزه های علمیه نیز گسترش یافت. ‏

‏اما بالاخره حکومت اسلامی در سه بخش، عثمانی در جبهۀ اروپا، ایرانیان در جبهۀ‏‎ ‎‏روسها و گورکانیان هند از انگلیس شکست می خورد و حکومت اسلامی به تدریج رو به‏‎ ‎‏افول می گذارد و ادامۀ فرهنگ سازی اسلامی به حوزه های علمیه، طلاب و روحانیت سپرده‏‎ ‎‏شد. ‏

‏ ‏

‏چالشها و سؤالات فرا روی تمدن اسلام‏

‏ضعف دولت‏ ‏و‏ ‏ملتهای اسلامی سؤالات زیادی را مطرح کرده است که چرا ملتهایی‏‎ ‎‏پایبند به آخرین دین خدا و خالق متعال هستند شکست می خوردند و برای ادامه راه‏ ‏چه‏‎ ‎‏باید کرد. پس از افول تمدن اسلامی این سؤالات مطرح می گردد: علت پیشرفت غرب‏‎ ‎‏چیست؟ راه خروج از عقب افتادگی چگونه است؟ ‏

‏در پاسخ، عده ای عوامل را به استبداد و فساد دولتها منتسب می کنند و عده ای عامل‏‎ ‎‏عمده را تحجر دینی می دانند و برای رفع عقب ماندگی سه راه حل مطرح می شود: ‏

‏1 _ نفی کامل تمدن غرب (وهابیون)؛ ‏

‏2 _ هضم کامل در تمدن غرب (متمدن شدن اسلام و مسلمانان، روشنفکران غرب‏‎ ‎‏زده)؛ ‏

‏3 _ برقراری تولی و تبرای صحیح بین دو تمدن (افرادی چون سید جمال). ‏

‏راه اول از قبل شکست خورده است. راه دوم با انقلاب اسلامی، اندیشه و رهبری امام‏‎ ‎‏خمینی و مقام معظم رهبری در حال افول است. اما ریشه های مهمی بطور آشکار و پنهان‏‎ ‎‏دارد و دروازۀ باز تهاجم فرهنگی است. ‏

‏راه سوم در اندیشه های امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری به وسعت به چشم‏‎ ‎‏می خورد. و آن توجه جدی، لازم و کافی به محور عمودی و افقی و چهارراه نیازهای‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 111
‏انسانی. اصلاح طلبان امروز راه نجات را در احیای اسلام ناب محمدی و اتحاد سراسری‏‎ ‎‏اسلام می دانند و این طریق در احیای راه سوم که راه جاذبه و دافعۀ صحیح با غرب و تمدن‏‎ ‎‏است نهفته است. بدین ترتیب به لحاظ تئوریک انقلاب اسلامی سرآغاز بعثت و خیزش‏‎ ‎‏سومین دورۀ احیای فرهنگ و تمدن اسلامی است و پیام اساسی آن این است که‏‎ ‎‏چهارچوبه ای متعادل برای فرهنگ و مدنیت بشری ارائه دهد که هر دو دستۀ نیازهای مادی‏‎ ‎‏و معنوی را بطور متعادل و متناسب مد نظر قرار دهد و بر اساس قلمرو زیر، هم در محور‏‎ ‎‏افقی و هم در محور عمودی در حد لازم و کافی رابطه برقرار کند. ‏

‏ ‏

‏خدا‏

‏امامت و ولایت‏

‏سایر انسانها‏

‏انسان‏

‏طبیعت‏

‏نفس انسان‏

‏ ‏

‏این راه، اساس و تئوری و اندیشه و فرضیۀ آن از حکومت اسلامی امام خمینی(ره)‏‎ ‎‏نشأت می گیرد‏‎ ‎‏و به سرعت در‏‎ ‎‏حال حرکت و گسترش در‏‎ ‎‏جهان است. فرازهای زیر از‏‎ ‎‏سخنان حضرت امام و مقام معظم رهبری گویای این موضوع است: ‏

‏ «اسلام پیشرفته ترین حکومت را دارد و به هیچ وجه حکومت اسلام با‏‎ ‎‏تمدن مخالفتی‏‎ ‎‏نداشته و ندارد. اسلام خود از پایه گذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است. هر کشوری که به‏‎ ‎‏قوانین اسلام عمل نماید از پیشرفته ترین کشورها خواهد بود. ما امیدواریم که با پیروزی خود‏‎ ‎‏این مطلب را به جهان ثابت کنیم.» / امام خمینی(ره) /‏

‏ «در این مرحله از انقلاب (دوران سازندگی) هدف عمده عبارت است از ساختن‏‎ ‎‏کشوری نمونه که در آن رفاه مادی همراه با عدالت اجتماعی و توأم با روحیه و آرمان انقلابی‏‎ ‎‏با برخورداری از ارزشهای اخلاقی اسلام تأمین شود. هر یک از این چهار رکن اصلی ضعیف‏‎ ‎‏یا مورد غفلت باشد، بقای انقلاب و عبور آن از مراحل گوناگون ممکن نخواهد شد.»‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 112
‏/ مقام معظم رهبری /‏

‏ «در حیات طیبۀ اسلامی صفای معنوی هست، رفاه مادی هم هست، یعنی امنیت‏‎ ‎‏اجتماعی هست، امنیت روحی هم هست، یعنی علم و سواد و دانش و بینش و تحقیق‏‎ ‎‏هست، تعبد و خلوص و توجه به خدا و عبادت هم هست.» / مقام معظم رهبری /‏

‏تمدن غرب در مقابل این اندیشۀ نوین دو راه دارد یا با انقلاب اسلامی کنار آید یا با آن‏‎ ‎‏به مبارزه برخیزد، عمق ماده پرستی نخبگان و سردمداران تمدن غرب آنان را به مقابله‏‎ ‎‏واداشته است؛ اما عقلای قوم ملتها را به اندیشه و بررسی راههای تفاهم ترغیب می کنند.‏‎ ‎‏بطور وسیعی در اندیشه و نظرات متفکران غرب توجه به دین و مذهب و خدا و تذهیب‏‎ ‎‏نفس به چشم می خورد و این تحرک عقلای قوم چشم انداز گسترش تفکر دینی و اسلامی را‏‎ ‎‏نوید می دهد. ‏

‏چه کار باید کرد که در آغاز بعد سوم خیزش تمدن اسلامی افول تمدن حتی در‏‎ ‎‏سالهای دور آغاز نگردد. ‏

‏ _ اولین محور: تمسک و توجه به ولایت؛ ‏

‏ _ دومین محور: توجه همزمان بر محور افقی و عمودی ارتباطات انسان؛ ‏

‏ _ سومین محور: پرورش انسان دینی نه استفاده از آن به عنوان ابزاری برای توسعۀ مادی. ‏

‏محور برنامۀ بلندمدت توسعه باید انسان باشد، توسعه در گرو (تکامل انسان) و‏‎ ‎‏تکامل انسانی منوط به تقرب الهی در طریق تقرب عبادت خداوند و اجرای بایدها و‏‎ ‎‏نبایدهای اسلام است و بدین ترتیب فرهنگ محور برنامه توسعه بوده و به ابعاد اقتصادی‏‎ ‎‏و اجتماعی به عنوان زمینه های رشد و توسعه انسان باید بها بدهد. ‏

‏انسان در چهار محور نفس و خویشتن، خانواده، اجتماع و دولت باید پرورش یابد. در‏‎ ‎‏این پرورش پشتوانه ای از معارف و احکام اسلامی در اختیار دارد و مبتنی بر راهبرد امامت و ولایت است.‏


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 113

کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 114

  • دکتر کاظم نجفی علمی، استاد دانشگاه و رئیس طرح توسعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ایران 1400.