تکثرگرایی سیاسی در جهان معاصر و جایگاه تمدن اسلامی

تکثرگرایی سیاسی در جهان معاصر و جایگاه تمدن اسلامی[1]  

‏ پلورالیسم یا کثرت گرایی و تکثرگرایی‏‎[2]‎‏ در جهان سیاست مفهوم خاصی دارد: هر‏‎ ‎‏سیستم سیاسی که در آن مراکز متعدد مشروع قدرت و اقتدار وجود دارد. به عنوان مثال،‏‎ ‎‏اروپای قرون وسطی که در آن پادشاهیها و کلیسای کاتولیک در حوزه های گوناگون جامعه‏‎ ‎‏دارای قدرت بودند - پلورالیست نامیده می شوند.‏‎[3]‎‏ ‏

‏تکثرگرایی در مفهومی وسیعتر، پذیرش شناختن تنوع سیاسی و فرهنگی در جوامع‏‎ ‎‏است. تکثرگرایی سیاسی نیز در جوامع معاصر و بویژه با رویکردی غربی – که عمدتاً نیز‏‎ ‎‏حاکم شده است - به معنی تفکیک قدرتهاست. به این مفهوم که قدرت میان چندین‏‎ ‎‏موجودیّت تقسیم می شود تا همۀ قدرت به یک نهاد حاکم تعلق نگیرد و موجودیتهای متعدد‏‎ ‎‏بتوانند در صورت ضرورت بر یکدیگر نظارت داشته باشند‏

‏تکثرگرایی معتقد است: ناهمگونی (قومی، مذهبی و طبقاتی) به طرز فزاینده ای به تنوع‏‎ ‎‏ارزشها، هنجارها و علایق می انجامد و در چنین جوامعی طیفی از گروهها برای قدرت و‏‎ ‎‏نفوذ به رقابت می پردازند.‏‎[4]‎

‏باور به فضای متکثر در صورت خود باید از باور به تکثر ارزشها حمایت کند. اما فرد‏‎ ‎‏در این باور علی رغم تأکیدی که بر گروه می شود، جایگاه ویژه ای دارد و کانون و منشأ‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 61
‏حرکت، میل و اراده به حساب می آید. در اینجا تمایلات فرد، بدون توجه به تمایلات‏‎ ‎‏سایرین و جمع، ارجحیت دارد. به دیگر سخن، محور مسأله این است که فرد خواهان‏‎ ‎‏چیست. این اندیشه به فرد این مکان و فرصت را می دهد که آنچه را که برایش ارزشمند‏‎ ‎‏است، تحقق بخشد و علی القاعده این کثرتگرایی علیه وحدتگرایی همۀ نظامهای فلسفی‏‎ ‎‏و سیاسی صف آرایی کرده است، چرا که به هر حال هر فلسفه ای باید خود را در قالب یک‏‎ ‎‏اندیشه سیاسی نیز متبلور سازد و لذا تکثرگرایی، هم نظامهای فلسفی و هم نظامهای‏‎ ‎‏سیاسی را هدف قرار داده است. در این نوع تکثرگرایی، افراد به دنبال فرصتهای مناسب‏‎ ‎‏هستند تا ارزشهای دیگر را در برابر ارزشی که خود به آن باور دارند، قربانی کنند. به‏‎ ‎‏اظهارات ایرایابرلین دقت کنید: ‏

‏ «... ماکیاولی علی رغم آنچه نشان می داد یکی از بانیان کثرتگرایی بود... ماکیاولی با‏‎ ‎‏گسیختن رشته های وحدت بدوی، در آگاهی یافتن انسانها از ضرورت دست زدن به‏‎ ‎‏انتخابی دردناک میان شقوق ناسازگار با یکدیگر، چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی‏‎ ‎‏اجتماعی، مؤثر بود.»‏‎[5]‎

‏اکنون با این مقدمه در یک جمعبندی کلیتر می توان گفت که نظریه های قدرت سیاسی‏‎ ‎‏به سه گروه اصلی تقسیم می شوند و کثرتگرایی نیز یکی از آنهاست: ‏

‏1 _ مدل طبقه حاکم‏‎[6]‎‏. ‏

‏پیروان این مدل بر این اعتقاد هستند که سازمان اقتصادی، کلید قدرت سیاسی است‏‎ ‎‏و طبقه، منبع عمدۀ قدرت سیاسی به حساب می آید، طبقه ای که مالک ابزارهای تولید است‏‎ ‎‏و آن را کنترل می کند. ‏

‏2 _ مدل نخبگان حاکم‏‎[7]‎‏. ‏

‏پیروان این مدل بر این باورند که قدرت در اختیار یک گروه اندک و خود برگزیده است‏‎ ‎‏که نسبت به وجود و نقش خود در جامعه آگاهی دارد. ‏

‏3 _ مدل کثرتگرا‏‎[8]‎‏. ‏

‏حامیان این مدل می گویند قدرت به طرز گسترده ای در جامعه توزیع شده و برای هر‏‎ ‎‏مرکز قدرت، مراکز متقابل و خنثی کننده ای وجود دارد.‏‎[9]‎‏ ‏


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 62
‏مدل سوم یعنی مدل کثرتگرا عمدتاً در آمریکا ریشه گرفته است، بطوریکه خود واژۀ‏‎ ‎‏پلورالیسم نیز واژه ای است که برای نخستین بار توسط رابرت دال (‏‎Robert Dahl‎‏) کارشناس‏‎ ‎‏آمریکایی علوم سیاسی مطرح شد. از نظر او، قدرت در زمان، مکان و موضوع مربوطه،‏‎ ‎‏متفاوت است.‏‎[10]‎‏ ‏

‏پیروان اندیشۀ کثرتگرایی معتقدند علی رغم تغییر مضمون قدرت، هیچ گروهی‏‎ ‎‏نمی تواند بر سیاست در طیف وسیعی از مسائل تأثیرگذار باشد. از نظر معتقدان به این‏‎ ‎‏مدل دولت باید حافظ و واضع مقررات مربوط به رقابت بین گروهها و منافع مختلف باشد‏‎ ‎‏تا سیاست که محصول مراوده و مقابله این گروهها و منافع است. ‏

‏ ‏

‏واقعیت کثرتگرایی ‏

‏کثرتگرایی در جهان معاصر پا به پای اقتصاد رقابتی به نسخه ای تبدیل شده که غرب‏‎ ‎‏آن را پیچیده و این نسخه را درمانبخش کل جهان می داند. غرب در این نگرش تزریقی‏‎ ‎‏خود هیچ جایی برای تنوع فرهنگی و ساختاری سایر جوامع قایل نیست. یکی از اصلیترین‏‎ ‎‏مؤلفه های کثرتگرایی در جهان معاصر – صرف نظر از داعیه های تئوریک آن - رفاه و‏‎ ‎‏تفوق‏‎[11]‎‏ کثرتگرایی در این مسیر آنقدر به پیش رفته است که خوشبختی در زمین را از طریق‏‎ ‎‏سلطۀ هر چه بیشتر بر طبیعت، هدف غایی ‎‎زندگی می شناسد. و چون چنین است،‏‎ ‎‏مفاهیمی چون توسعۀ سیاسی، توسعۀ اقتصادی، دگرگونی اجتماعی، نوسازی و ... همه، در‏‎ ‎‏حقیقت وجوهی از همین راه نیل به خوشبختی و رفاه است. و همانطور که می بینیم حتی‏‎ ‎‏خردگرایی نیز در حال حاضر مفهومی جز کاربرد عقل در راستای تسخیر هر چه بیشتر‏‎ ‎‏طبیعت ندارد و این تسخیر در واقع نوعی کانال زدن و نقاب زدن برای حرکت سرمایۀ غرب‏‎ ‎‏در جهان معاصر است. ‏

‏بنابراین، پذیرش این فلسفۀ زندگی که غرب آنها را جنوبی و مستقر در جنوبگان‏‎ ‎‏می ‎داند، نه تنها عامل پیشرفت نیست؛ بلکه در عمل پرتاب کردن جنوبیها به درون مثلث‏‎ ‎‏برمودای همین اندیشه است: مسخ هویت فرهنگی، توقف پیشرفت ملی و نقض حاکمیت‏‎ ‎‏ملی. ‏


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 63
‏به دیگر سخن، همۀ آنچه در دهۀ پایانی قرن بیستم با عنوان نظم نوین جهانی‏‎[12]‎‎ ‎‏مطرح شده و به آن دامن زده می شود، چیزی نیست جز جراحی پلاستیک اوضاعی که ناشی‏‎ ‎‏از صدور همین اندیشه است. این اندیشه عملاً در سیاست بین المللی، جنبه ای‏‎ ‎‏ایدئولوژیک به خود گرفته و کمتر سیاستمداری است که نداند این اندیشه در حال حاضر‏‎ ‎‏به معنی محدودیت قوۀ مجریه، انتخاب قوۀ مقننه، استقلال قوۀ قضائیه، اقتصاد مبتنی بر‏‎ ‎‏خصوصی سازی و به عبارت دیگر، مالکیت خصوصی بدون مرز (حذف عدالت اجتماعی)‏‎ ‎‏و همچنین پذیرش نقش رسانه ها به عنوان رکن چهارم است. (پذیرش نقش رسانه ها به‏‎ ‎‏عنوان رکن چهارم در حالیکه غرب حاکم بر جریان بین المللی اخبار است، پذیرش این‏‎ ‎‏حاکمیت به شمار می آید.) ‏

‏کثرتگرایی در حال حاضر با اتکا بر نقش رسانه ها و بزرگنمایی این نقش، اهداف‏‎ ‎‏خاصی را دنبال می کند، کارشناسانی که اندیشه های انتقادی را در شرایط معاصر ارتباطی‏‎ ‎‏جهان دنبال می کنند، بر این باورند که نظام رسانه ای در غرب و در راس آن آمریکا با طرح‏‎ ‎‏و تعقیب اندیشۀ جریان آزاد اطلاعات به مثابه یک دکترین و با توجه به اینکه از جنبه‏‎ ‎‏سخت افزاری در توزیع پیام دست بالا دارد، کوشیده است تا به اتکا به این دکترین عملاً‏‎ ‎‏وجود مرزهای ملی را نادیده انگارد و با دفاع از این دکترین که ظاهری دموکراتیک دارد، از‏‎ ‎‏طریق تهاجم شنیداری، دیداری، و نوشتاری، در قالب پیامهای فرامرزی و فراملی، عملاً‏‎ ‎‏به جنگ حاکمیتهای ملی و مستقل برود. پدیده هایی نظیر صدای آمریکا، سی. ان. ان،‏‎ ‎‏رادیو آزاد اروپا، تلویزیون مارتی و... در واقع با سپر جریان آزاد اطلاعات، حکم ابزارهای‏‎ ‎‏مداخله گری و انگاره سازی آمریکا را در سراسر جهان دارند. و این در حالی است که‏‎ ‎‏آمریکاییها برای صدور جواز نشریه و یا ارائه مجوز شبکه تلویزیونی به خارجیها در آمریکا،‏‎ ‎‏قوانین بسیار سخت و دست و پاگیری دارند. و به همین دلیل است که غرب اکنون رشد‏‎ ‎‏کمّی رسانه ها را شاخص توسعه می داند و به عبارت بهتر، ازدیاد رسانه ها در جهان سوم را‏‎ ‎‏_ که نظام خودکفایی تولید و توزیع پیام را ندارند _ ترغیب می کنند. بطور طبیعی وقتی‏‎ ‎‏جهان سومیها نظام تولید و توزیع خود را نداشته باشند، توسعه و مسائل ارتباطی و رسانه ها‏‎ ‎‏چیزی نیست جز لوله کشی برای منبعی که در غرب قرار دارد. به دیگر سخن آمریکا اگرچه‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 64
‏ در صورت مسأله به دنبال رشد کمّی رسانه ها در جهان سوم است؛ اما با توجه به نظریۀ‏‎ ‎‏جریان آزاد اطلاعات که هدف آن از پا در آوردن حاکمیتهای ملی است و با توجه به اینکه‏‎ ‎‏رسانه های جهان مجبور به ارتزاق از منابع خبری و پیامرسانی غرب هستند، عملاً به دنبال‏‎ ‎‏ضمیمه کردن این رسانه ها به قلمرو رسانه ای خود است تا به این ترتیب سیاست «یک‏‎ ‎‏رسانۀ (آمریکایی) یک جهان» را متحقق سازد. آمریکا با اتکا به همین قلمرو رسانه ای است‏‎ ‎‏که برای دنیا انگاره سازی می کند و سفید را سیاه و به عکس، سیاه را سفید جلوه می دهد.‏‎ ‎‏یک مثال جالب در این باره، موضوع دانشجویان کرۀ جنوبی و چین است. خبرگزاریهای‏‎ ‎‏آمریکا در تلکسهای خود همواره با دو صفت از این دانشجویان یاد می کنند. از آنجایی که‏‎ ‎‏با دولت چین مشکل دارند، دانشجویان چینی را طرفدار دمکراسی! معرفی می کنند. این‏‎ ‎‏خبرگزاریها همواره در خبرهای مربوط به پوشش رویدادهای دانشجویی چین از عبارت‏‎ ‎‏دانشجویان طرفدار دمکراسی و هنگام پوشش رویدادهای کرۀ جنوبی که دولت آن متحد‏‎ ‎‏آمریکاییهاست با عنوان دانشجویان رادیکال یاد می کنند. یا مثلاً این خبرگزاریها‏‎ ‎‏ضد انقلابیون نیکاراگوئه (در دوران حاکمیت ساندنیستها) را رزمندگان آزادی می نامیدند و‏‎ ‎‏اکنون اسرائیلیها را صلح طلب و نسل انتفاضه را تروریست می خوانند و به این ترتیب‏‎ ‎‏است که آمریکاییها که اکنون قدرت ارتباطی را جایگزین قدرت میلیتاریستی کرده اند،‏‎ ‎‏سی. ان. ان را به آلترناتیو سازمان ملل تبدیل کرده و هر آنچه را که می خواهند از طریق این‏‎ ‎‏رسانه به دستور جلسه ای جهانی مبدل می سازند. جالب است که آمریکاییها دکترین‏‎ ‎‏جریان آزاد اطلاعات را هم محصول کثرتگرایی و هم معلم آن می دانند. آنها می گویند با‏‎ ‎‏سی. ان. ان ها، آسوشیتدپرسها، یونایتدپرسها و با صدای آمریکا موزائیک فرهنگی، قومی و‏‎ ‎‏عقیدتی جهان را به تصویر می کشند، حال آنکه حقیقت ماجرا، نه از کثرتگرایی، بلکه از‏‎ ‎‏همگن سازی فرهنگی و به زبان دقیقتر از استحالۀ فرهنگهای جهان در فرهنگ آمریکایی‏‎ ‎‏خبر می دهد. ‏

‏این مقدمه برای طرح اهمیت آنچه که ذکر خواهد شد، کاملاً ضروری بود، حالا تا‏‎ ‎‏حدودی با این دیباچه توانسته ایم به تصویری از کثرتگرایی در جهان معاصر دست یابیم و‏‎ ‎‏لذا می توانیم به طرف دیگر ماجرا نگاه کنیم. ‏


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 65
‏امام خمینی(ره) و انقلاب به نام خدا ‏

‏با صراحت باید عرض کنم من بر این باورم که برای بررسی آنچه امام خمینی(ره)‏‎ ‎‏رقم زد، نباید به معیارها و مترهای رایج متوسل شد. ما متأسفانه در روش شناسی مبتنی‏‎ ‎‏بر عینی گرایی اسیر مقوله ای به نام مرور ادبیات‏‎[13]‎‏ هستیم. به ما آموخته اند که یک‏‎ ‎‏تحقیق علمی باید متکی بر مرور ادبیات باشد و گرنه نمی تواند از پشتوانۀ علمی‏‎ ‎‏برخوردار باشد. این حرف ممکن است فی نفسه و در شرایطی برابر از جنبۀ تولید پیام و‏‎ ‎‏اطلاعات، درست و صحیح باشد، اما واقعیت مسأله این است که در اینجا هم مثل‏‎ ‎‏عرصۀ تولید پیام در نظامهای ارتباطی، ادبیات مکتوب در غرب از حجم بیشتری‏‎ ‎‏برخوردار است و لذا این روش شناسی متکی بر مرور ادبیات به ما کمکی نمی کند و ما را‏‎ ‎‏ضمناً به سوی منابع غربی هم سوق می دهد. از نظر من این نوع برخورد، چیزی جز نگاه به‏‎ ‎‏عقب نیست. ‏

‏پس اجازه بدهید هراسی به خود راه ندهیم و بدون ارجاع به ادبیات غربی به صراحت‏‎ ‎‏بگوییم، آنچه امام آفرید به مفهوم اخص کلمه نو بود و این خود ما هستیم که باید ادبیات‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی را بنویسیم و این غرب است که باید برخلاف عادات دیرینۀ خود که‏‎ ‎‏می خواست و می خواهد تا ما به ادبیات او در همۀ زمینه ها استناد کنیم به آنچه ما می نگاریم‏‎ ‎‏استناد ورزد. لذا من صرفاً استنباط شخصی ام را از پدیدۀ مورد بحث می نویسم و از اینکه‏‎ ‎‏به غیر علمی نوشتن متهم شوم، نگران نیستم. ‏

‏حقیقت این است که امام خمینی(ره) کل اندیشه کثرتگرا را به مبارزه طلبید. غرب و‏‎ ‎‏در رأس آن آمریکا بسیار بیشتر از خود ما به عنوان پیروان امام خمینی(ره) از عمق این خطر‏‎ ‎‏آگاه است و به همین دلیل هم بود که آمریکا برای شکستن ابهت و صلابت امام و‏‎ ‎‏همچنین برای اینکه این نماد جهانی عزت مسلمانان را در زمان حیات خود از پا در آورد تا‏‎ ‎‏بعداً به اسطوره ای جهانی تبدیل نشود، از هیچ ترفندی فروگذار نکرد. آمریکا می دانست‏‎ ‎‏مردی که یک تنه مسیر را تغییر داده است، اگر در طول حیات، بی اعتبار نکند تا ابد گرفتار‏‎ ‎‏اسطوره اش باقی خواهد ماند. و اینچنین نیز شد. غرب سهمگینترین ضربات را از امام‏‎ ‎‏دریافت کرد. ‏


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 66
‏1 _ نگرۀ معنوی‏

‏امام سراپا معنویت بود. اما این عارف بزرگ، مصلح هم بود. امام در این جهانِ به‏‎ ‎‏شدت دنیازده و مادی، همه معنویت و آخرتگرایی خود را به توده های پیرو خود هدیه کرد و‏‎ ‎‏با این آخرتگرایی اسلامی علیه دنیاگرایی غرب وارد عمل شد و چه زیبا گفت که انقلاب‏‎ ‎‏ما انفجار نور است. ‏

‏غرب با شعار خوشبختی و رفاه به میدان آمده بود و امام دو علامت سؤال‏ ‏بزرگ در‏‎ ‎‏برابر آن قرار داد: خوشبختی چیست؟ و چه کسانی خوشبخت هستند؟ ‏

‏امام به ما گفت یک موی کوخ نشینان را بر کاخ نشینان ترجیح می دهد و این ترجیح‏‎ ‎‏صرفاً یک انتخاب ساده نبود، از یک جهان بینی خبر می داد، از عدالت اجتماعی که پدیده‏‎ ‎‏فراموش شده در غرب بود و از همین جنبه بود که هر جا کوخ نشینی در هر نقطه از جهان‏‎ ‎‏بود، خود را مخاطب خمینی کبیر و او را مقتدای خویش شناخت. امام دنیا را آنچنانکه‏‎ ‎‏خوار بود ترسیم کرد و به همۀ وجدانهای پاک آموخت که سر خویش از خاک به سوی آسمان‏‎ ‎‏بلند کنند. ‏

‏این نوع برخورد امام در کلیت خود، کثرتگرایی غربی را که توسعه و مدرنیزاسیون تبلور‏‎ ‎‏آن بود، به مبارزه فراخواند. درس امام در این محور این بود: لذت انگاری،‏‎[14]‎‏ فلسفۀ‏‎ ‎‏زندگی نیست. حب و بغض در دنیا در ارتباط با خداوند متعال معنا دارد و این معنا یعنی‏‎ ‎‏شلیک تیر خلاص به دار و ندار اندیشۀ لذت انگارانۀ غرب. این معنا یعنی اینکه هر‏‎ ‎‏سیاستی تنها وقتی سمت و سوی درست دارد که در ارتباط با خداوند دیده و طراحی شود.‏‎ ‎‏این تلقی یعنی نادیده گرفتن مصلحتگرایی و پراگماتیسم، یعنی همان شهامتی که به‏‎ ‎‏گورباچف، آخرین زمامدار ابرقدرتی به نام شوروی، بگوید اندیشه های کمونیستی شما به‏‎ ‎‏درد سپردن به موزه های تاریخ می خورد. در این برخورد، پایبندی به اندیشۀ توحیدی موج‏‎ ‎‏می زند. اندیشه ای که قدرت را تکثیر نمی کند، از آن سهم نمی دهد بلکه آن را مختص ذات‏‎ ‎‏باریتعالی می داند. این اندیشه فقط قدرتی را که فی سبیل الله شکل گرفته است، به رسمیت‏‎ ‎‏می شناسد. امام از همین زاویه بود که با صلابت گفت من، با اطمینان می گویم که اسلام،‏‎ ‎‏ابرقدرتها را به خاک مذلت می نشاند. این اطمینان برخاسته از همان جهت فلسفی بود که‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 67
‏امام به مسلمین عطا کردند. امام از زاویه های مادی، کمیتی و ساختاری به جهان‏‎ ‎‏نمی نگریستند. نگاه امام به زمین و زمان، کیفی بود و کیفیترین امور از دیدگاه امام اموری‏‎ ‎‏بودند که رو به سوی خدا داشتند. ‏

‏ ‏

‏2 _ امت یا ملت‏

‏تکثرگرایی در ذات خود با امور برخوردی تفکیکی دارد. این نگاه انفکاکی در سطح‏‎ ‎‏جهانی و در اوج اندیشۀ سیاسی خود با پدیدۀ دولت _ ملتها‏‎[15]‎‏ انجامید. این نوع دولتها‏‎ ‎‏می کوشند به هر طریقی نفع اتباع خود را دنبال کنند. در این اندیشه حتی امپریالیست شدن‏‎ ‎‏هم عیب و ایرادی ندارد. ‏

‏امام خمینی(ره) در این زمینه نیز بحث تازه ای را مطرح کردند؛ ملت یا امت امام با یک‏‎ ‎‏چشم به ایران و با چشمی دیگر به جهان اسلام چشم دوخته بودند، امام برای مسلمین یک‏‎ ‎‏سرنوشت قائل بودند و به جای جغرافیا، نژاد، آیین و... به مرزبندی دیگری دامن زدند.‏‎ ‎‏اسلام در برابر کفر و الحاد است که مصداق آن با عنوان شیطان بزرگ مشخص شد. این‏‎ ‎‏نگاه با جوهر کلاسیک ملی گرایی در تعارض کامل بود. امام به مسلمانان آموختند به جای‏‎ ‎‏سطح ملی به سطوح بین المللی فکر کنند. این درس را ما ایرانیها از همه بهتر فراگرفته ایم. ‏

‏مروری بر پیامهای حضرت امام خمینی(ره) به کنگرۀ عظیم حج که حاکی از همین‏‎ ‎‏نگرش امتی به مسائل جهان اسلام بود، گویای چند واقعیت است که در ادامه فصل بندی‏‎ ‎‏موجود به آنها می پردازم. در هر حال، این نگاه باعث شد تا امروز مسلمانان چچن،‏‎ ‎‏بوسنیایی، کشمیری، مصری و اردنی و ... صرفنظر از مرزهای ملی، به مسائل مشترک‏‎ ‎‏یکدیگر بیندیشند و وجود همین محورهای مشترک باعث شد تا غرب همۀ این وجوه مشترک‏‎ ‎‏را تحت عنوان بنیادگرایی‏‎[16]‎‏ طبقه بندی کند. ‏

‏ ‏

‏3 _ نگاه فراملی‏

‏این نگاه را از موضوع سلمان رشدی مرتد می توان دریافت. علی القاعده از زاویۀ یک‏‎ ‎‏نگاه صوری و سطحی بهای این نوع موضعگیری در قبال تبعۀ کشور دیگر _ با توجه به‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 68
‏میثاقهای بین المللی موجود _ گران است و نباید آن را تقبل کرد. اما این موضعگیری از نگاه‏‎ ‎‏امام خمینی(ره) کاملاً اصولی و بجا بود حکم ارتداد سلمان رشدی در شرایطی صادر شد‏‎ ‎‏که ما تحت شدیدترین فشارهای تبلیغاتی و خصمانۀ غرب قرار داشتیم. این موضعگیری‏‎ ‎‏در آن شرایط دشوار سیاسی، در چارچوب انتخاب ملت یا امت و به نفع امت صورت‏‎ ‎‏گرفت. امام در این موضعگیری نشان دادند که مصالح امت فراتر از مصلحت ملی است.‏‎ ‎‏ایشان به ما آموختند مهم نیست تحریم شویم. یا فلان امکان خود را در اثر تهاجم نظامی از‏‎ ‎‏دست بدهیم؛‏‎ ‎‏مهم این است که هویت اسلامی خویش را احیا کنیم و سطح شعور و‏‎ ‎‏آگاهی را ارتقا ببخشیم. و از دیگر سو، در همین موضعگیری بود که مسلمانان جهان، امام‏‎ ‎‏ما را در شفافترین صورت خود دیدند و به عینه دریافتند که او مدافع واقعی کیان رسول خدا‏‎ ‎‏و دین مبین اسلام است. این مسلمانان دیدند که چگونه می توان در برابر همۀ کفر ایستاد‏‎ ‎‏و تهاجم آنان را بر ضد خودشان تبدیل کرد. این مسلمانان دیدند در حالیکه سران آنها در‏‎ ‎‏مجامع و کنفرانسهای بین المللی، از ترس غرب، حتی سخنان فرمایشی خود را هم با بسم‏‎ ‎‏الله الرحمن الرحیم شروع نمی کنند، چطور خمینی کبیر تمامیت غرب را به عقب می راند و‏‎ ‎‏پس از دوران عثمانیها برای نخستین بار در قلمرو خود غرب، لرزه بر اندام آنان می افکند. ‏

‏به نظر من یکی از اصلیترین چالشهای موجود در جنبۀ بین المللی پی ریزی تمدن‏‎ ‎‏اسلامی 1400 و تبیین هرچه بیشتر همین نکته در سیاست خارجی ما است. تا تضادهای‏‎ ‎‏احتمالی منافع ملت و امت را در واضحترین شکل ممکن ترسیم کنیم و در رفع این‏‎ ‎‏تضادها به نفع امت بکوشیم. ‏

‏ ‏

‏3 _ تکلیف به جای مصلحت  ‏

‏بارها شنیدیم که امام واژۀ مکلف را در صورتهای مختلف به کار گرفتند. این تأکید‏‎ ‎‏تذکار گونه صرفاً از این جنبه بود که ما و نسل فردا را مکلف بار بیاورند. چرا که وقتی که پای‏‎ ‎‏تکلیف به میان بیاید جا برای مصالحه و مسامحه تنگ می شود. ‏

‏و اگر کمی دقت به خرج دهیم علت سردرگمی آمریکا در برابر امام خمینی(ره) را‏‎ ‎‏درک خواهیم کرد. سیاستمداران غربی هرچه پا به سن می گذارند محافظه کارتر می شوند؛‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 69
‏اما امام خمینی(ره) هرچه به سن مبارک و پربارشان افزوده می شد، رادیکالتر می شدند و این‏‎ ‎‏امر به یک راز کاملاً پیچیده برای غرب تبدیل شده بود. حال آنکه پشت این راز چیزی نبود‏‎ ‎‏جز برخوردهای تکلیفی امام با مسائل. تکلیف با سن در ارتباط نیست، تکلیف انسان‏‎ ‎‏مکلف در هیچ زمان و مکانی از او سلب نمی شود. هنر امام این بود که تکلیف را در‏‎ ‎‏سطح یک رهبر در حد اعلی بروز داد و همین تکلیف و پایبندی بود که مشروعیتی بی سابقه‏‎ ‎‏در تاریخ را برای امام  خمینی(ره) به ارمغان آورد. این تفاوت، به خصوص با توجه به فساد‏‎ ‎‏موجود در سطح سران جهان (رسواییهای متعدد کلینتون در آمریکا، رشوه در میان‏‎ ‎‏زمامداران ژاپن، فرانسۀ میتران، ایتالیای برلوسکنی، انگلستان میجر، هندرائو، کرۀ جنوبی‏‎ ‎‏چون دوهوان و...) برای توده های چشم دوخته به امام، مفاهیم ویژه تری در بر داشت. و‏‎ ‎‏ما هنوز چشمان بهت زده ادوارد شوارد نادزه فرستادۀ ویژۀ کرملین را در نظارۀ خانۀ سادۀ امام‏‎ ‎‏، این رهبر قرن، از یاد نبرده ایم. ‏

‏ ‏

‎ ‎‏4 _ ارائۀ تعریف تازه از حوزه اقتدار‏

‏حوزۀ اقتدار در فرهنگهای حقوقی و سنن دیپلماتیک، مفهومی جغرافیایی دارد. امام‏‎ ‎‏خمینی(ره) این معنا را زیر و رو کردند. حوزۀ اقتدار از دیدگاه امام تنها زمانی به رسمیت‏‎ ‎‏شناخته می شد که مشروعیت خود را از توده ها گرفته بود. طبق این گزارش اگر در جایی‏‎ ‎‏مسلمانان، قدرت اوّل و یا دوّم  به حساب می آمدند؛ اما اهرمهای قدرت را در اختیار آنان‏‎ ‎‏قرار نداده بودند (نمونه های الجزایر، بوسنی، مصر و اردن و...) رأس هرم قدرت‏‎ ‎‏نمی توانست از مشروعیت برخوردار باشد. مفاهیمی چون صدور انقلاب، تشکیل‏‎ ‎‏هسته های حزب الله و گردانهای قدس در این چهارچوب از ثقل ویژه ای برخوردار بودند. ‏

‏ ‏

‏7 _ مفهوم ولی فقیه ‏

‏ارائۀ مفهوم ولایت و قائل شدن قدرت ویژه برای آن، پیش از آنکه از دیدگاه امام‏‎ ‎‏مفهوم تمرکز قدرت را داشته باشد، مفهوم اعطای اختیارات و آزادی کامل به فردی را‏‎ ‎‏داشت که خود به تبلور تکلیف مبدل شده بود. هر فردی با این مختصات و با این درجه از‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 70
‏ مسئولیت، باید آزادترین دستها را داشته باشد تا از آزادی و کیان مسلمین دفاع کند و این‏‎ ‎‏زیباترین تعریف از مفهوم آزادی است: داشتن آزادی وسیع برای حمایت و دفاع از کیان‏‎ ‎‏اسلام. مخاطرات این معنا را غرب به خوبی احساس کرده است. غرب می داند ایران‏‎ ‎‏بی توجه به هیاهوی موجود، درصدد جا انداختن نظام مبتنی بر ولایت در جهان است و به‏‎ ‎‏همین دلیل هم هست که سعی می کند هر طور شده این چهره را مخدوش کند تا جهان‏‎ ‎‏اسلام از آن تبعیت نکند. ‏

‏این مفهوم تازه، حوزۀ اقتدار یکی از گرانبهاترین میراثهای امام خمینی(ره) است و‏‎ ‎‏بنابراین ولی فقیه درةالتاج عزت امروز مسلمین است. ‏

‏ ‏

‏8 _ ابزارهای نوین تعمیق امنیت ملی ‏

‏امام، تنها در این جنبه به کثرتگرایی خاص خود پرداختند. از دیدگاه امام خمینی(ره)‏‎ ‎‏هرجا مسلمانی به پا می خواست، انرژی مشتهای گره کرده اش را با سایر مسلمین تقسیم‏‎ ‎‏می کرد. امام با برخوردهایی فارغ از مصلحت گرایی، همه مسلمین جهان را به خیزش‏‎ ‎‏فراخواندند و همین خیزشهاست که امروز به بار نشسته است.‏

‏امام این خیزشهای سراسری را ابزارهای تازۀ تعمیق امنیت ملی می دانستند و به آن باور‏‎ ‎‏داشتند. مفهوم ید واحده که بارها توسط ایشان مطرح شد، معنایی جز این نداشت. به روز‏‎ ‎‏جهانی قدس نگاهی بیندازیم تا متوجه سردرگمی غرب شویم. آمریکاییها به خوبی‏‎ ‎‏می دانند که چچن، بوسنی، فلسطین و ... ادامه های امنیت ملی ایران هستند و به عمق‏‎ ‎‏امنیت ملی ایران افزوده اند. فرانسویها به خوبی می دانند چرا نظام آنها با آن همه داعیۀ‏‎ ‎‏دموکراسی و تسامح حالا باید در برابر روسری یک دانش آموز در پاریس اینقدر نگران و‏‎ ‎‏مضطرب شود. ترکیه لائیک می داند پیروزی حزب اسلامگرای رفاه یعنی چه و آلمان‏‎ ‎‏هلموت کهل می داند چرا باید در برابر ایران اسلامی عقب نشینی کند. انگلیس می داند‏‎ ‎‏تشکیل پارلمان مسلمانان در این کشور چه مفاهیمی دارد، اسرائیل می داند چه کسی زمین‏‎ ‎‏را زیر پایش به آتش کشیده و رویاهای آلوده اش را سوزانده است مسکو می داند، چچن‏‎ ‎‏یعنی چه و نماز خواندن هزاران مسلمان در سرزمین سرخها چه پیامدهایی را در آسیای‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 71
‏ مرکزی دارد....‏

‏ اینها مفاهیم تازۀ امنیت ملی هستند، این نوع امنیت که امروز صاحب آن شده ایم به‏‎ ‎‏برکت امام فراهم آمد. غرب الان با دهها ایران مواجه شده و نمی داند به کدامیک از آنها‏‎ ‎‏بپردازد. امام خمینی(ره) با نگرش ویژۀ خود به امنیت باعث تجزیه انرژی غرب شدند. ‏

‏ ‏

‏9 _ تعیین تکلیف برای بحث سنت و مدرنیسم ‏

‏طرح نظریۀ ولایت فقیه و احیا شدن مفهوم اجتهاد به بحث ساختگی سنت و‏‎ ‎‏مدرنیسم فیصله داد. امام خمینی(ره) با احیای ارزشهای اسلامی عملاً این معنا را مطرح‏‎ ‎‏ساختند که غلبۀ عناصر ارزشی بر فاکتورهای اقتصادی و اجتماعی، باید یک اصل اساسی‏‎ ‎‏باشد. ما برخلاف گذشته، حالا بحران هویت نداریم به مسلمان بودن و به رویه های زندگی‏‎ ‎‏اسلامی افتخار می کنیم و این نیز دستاوردی عظیم و گرانقیمت است. ما به سنن خود‏‎ ‎‏افتخار می کنیم. اجتهاد یک متدلوژی برای تعیین تکلیف نو و کهنه است. یک پای اجتهاد‏‎ ‎‏در مدرنیسم و پای دیگر آن در سنت است. با این متدلوژی هر نویی با کهنه مقایسه و‏‎ ‎‏بررسی می شود و اساساً این دو پدیده دیوار به دیوار یکدیگر هستند. دقت کنیم که کل‏‎ ‎‏تحلیل سطحی غرب از انقلاب، رویارویی سنت (انقلاب) با مدرنیسم (نظام شاه) است.‏‎ ‎‏خوشبختانه امروز ما در حالی به بحث تمدن اسلامی می پردازیم که از تقابل مصنوعی و از‏‎ ‎‏دام تقسیم بندی سنت و مدرنیسم گریخته ایم. ما حالا پیشینه خود را شناخته ایم و به آن‏‎ ‎‏باور آورده ایم و گول نوگراییها بخصوص به معنی لباس استتاری غربگرایی را نمی خوریم.‏‎ ‎‏این اعاده هویت و باور به سنن و در تقابل ندیدن هر نویی با هر سنتی، معماری جز امام‏‎ ‎‏خمینی(ره) نداشت. ‏

‏ ‏

‏جمع بندی ‏

‏با آنچه طرح شد می خواهیم این نتیجه را بگیریم که ما عملاً وارد مرحلۀ یافتن تمدن‏‎ ‎‏گمشدۀ اسلامی شده ایم. این ورود 18سال پیش صورت گرفته است. و چیزی جز انفجار‏‎ ‎‏نور نمی توانست چشم جهان را به این مرحله جلب کند. اگر اکنون از مظاهر مادی تمدن‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 72
‏صرفنظر کنیم، ما با میراث امام، صاحب زیربنای این تمدن اسلامی و به دیگر سخن‏‎ ‎‏صاحب دستمایه آن شده ایم: بیداری اسلامی. ‏

‏به اعتقاد من برای اینکه این زیربنای تمدن اسلامی (بیداری اسلامی) که به برکت‏‎ ‎‏وجود مبارک امام(ره) تأمین شد، تثبیت و حفظ شود و در عین حال بر دامنه اش افزوده‏‎ ‎‏گردد، باید آنها را تبدیل به نرم افزارهایی کاربردی کرد و این است معنای تدوین ادبیات‏‎ ‎‏انقلاب در آستانه ورود به دومین دهۀ تولد آن. ‏

‏جنبشهای اسلامی امروز در هر جای جهان که هستند یا قدرت اول به حساب می آیند‏‎ ‎‏و یا قدرت دوم هستند که در آستانۀ کسب قدرت می باشند. این است معنای واقعی نظم‏‎ ‎‏نوین جهانی. ‏

‏غرب به برکت این بیداری اسلامی در حالتی تدافعی قرار دارد. حتی تهاجم فرهنگی‏‎ ‎‏نیز از یک موضوع انفعالی صورت می گیرد. ما ابتدا با ظهور جهانی خود، غرب را از‏‎ ‎‏خوش خیالیهایش خارج ساختیم و او از موضعی انفعالی علیه ما وارد عمل شد. اینکه‏‎ ‎‏غرب هنوز اصرار دارد که مدل ما باید عین مدل توسعۀ او باشد، فقط به این دلیل است که‏‎ ‎‏ما الگو ارئه نکنیم. تذکر حکیمانۀ رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای به ما در‏‎ ‎‏این باره که باید دید پول و تلاش در کشور صرف کدام طبقات می شود هیچ معنایی جز‏‎ ‎‏راندن ما به مسیری که امام خمینی(ره) تعریف کردند، ندارد. این جمله حضرت آیت الله‏‎ ‎‏خامنه ای که رشد ناخالص ملی بخشی از هدف ما است و نه همۀ آن؛ هیچ مفهومی جز‏‎ ‎‏تأکید بر اینکه فاکتورهای ارزشی باید بر عناصر اقتصادی و غیره غلبه داشته باشند، ندارد. ‏

‏خلاصه کنم، امروز به برکت نگرش امام خمینی(ره) و به برکت انقلاب اسلامی‏‎ ‎‏آموخته ایم و تجربه کرده ایم و تا حدود زیادی عملی کرده ایم آنچه را که مولا علی(ع) بر آن‏‎ ‎‏تکیه داشت. خوشا به حال آنانکه حب و بغض، اخذ و ترک، و علم و عمل آنها در ارتباط‏‎ ‎‏با خدا است و این یعنی آغاز احیای تمدن اسلامی و امام این انقلاب را به نام خدا آغاز‏‎ ‎‏کردند. ‏


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 73
پی نوشتها:

‎ ‎

کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 74

  • یونس شکرخواه، استاد دانشگاه و دبیر سرویس خارجی روزنامه کیهان.
  • .  Plralism.Thedorsey dictionary of amercan gorement and poliics. the dorsey.              
  • . Gaym.shqafritzpress. cghicago. ILLionis60604 - 1988. p / 407.
  • . Games watson and anne hiII. Adictionary of commuication and media studies second edition. Edward arnold. London. 1990. p134.
  • . رامین جهانبگلو - مدرنیته، دموکراسی و روشنفکران، کثرتگرایی و دموکراسی در اندیشه های ایزایابرلین، نشر مرکز، تهران 1374، ص 81.
  • . Ruling calss Model.
  • . Ruling Elite Model.
  • . Pluralism Mpdel.
  • . Sussan calvrt pelert. sociology Today. harvester/wheatsheaf. 1992. PP
  • . Lbid 96 - 105.
  • . New word order.
  • . Free flow of Information.
  • . Review ofliterature.
  • . Hedonism.
  • . Nation - state.
  • . Fundimentalism.