مفهوم و مشخصات تمدن اسلامی در اندیشۀ حضرت امام خمینی

مفهوم و مشخصات تمدن اسلامی در اندیشۀ حضرت امام خمینی[1]

‏شخصیت عالیقدر و بزرگی چون «ابن سینا» و «خواجه نصیر طوسی» به جهت اعتقاد‏‎ ‎‏به ارتباط دو ساحت حکمت «نظری» و «عملی» با یکدیگر به عنوان متفکران و فلاسفۀ‏‎ ‎‏عظیم الشأن، عهده دار مقام وزارت حکومتهای وقت گردیدند. اما از آن جهت که حکومت‏‎ ‎‏در زمان آنها، در اختیار فرمانروایان غیر «حکیم» بود نتوانستند علی رغم اعتقادشان به‏‎ ‎‏ارتباط تنگاتنگ فکری و عینی دو ساحت «حکمت نظری و عملی» با یکدیگر، عهده دار‏‎ ‎‏تحقق عینی «حکمت عملی» در همۀ ابعاد اجتماعی و سیاسی آن شوند و تنها در عرصۀ‏‎ ‎‏نظر و محدوده ای بسیار کوچک از عمل و سلوک فردی، قادر به تحقق عینی حکمت عملی‏‎ ‎‏در عرصۀ زندگی اجتماعی شدند. امام خمینی(قدس سره) با دارا بودن همۀ ابعاد علمی و‏‎ ‎‏عملی مکتب جامع اسلام در تمامی ابعاد و ساحات علوم فقهی: حکمت، عرفان و‏‎ ‎‏سیاست بعد از چند قرن جدایی عینی و سیاسی دو عرصۀ حکمت نظری و عملی از‏‎ ‎‏یکدیگر، با تشکیل حکومت اسلامی ایران، به تحقق کامل پیوند فکری و سیاسی حکمت‏‎ ‎‏نظری و عملی در همۀ ابعاد فردی، اجتماعی و سیاسی آن موفق گشتند. جا دارد متفکران‏‎ ‎‏جامعه اسلامی ما با الهام از امام خمینی(قدس سره) به تبیین نظری و علمی ارتباط میان‏‎ ‎‏اصول هستی شناسی اسلام و علوم انسانی، طبیعی و حتی ریاضی و تکنولوژیک نوین‏‎ ‎

کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 29
‏مبادرت ورزند؛ اما متأسفانه مراکز فرهنگی جامعه ما غالباً به ارتباط زنده و مستقیم مبانی‏‎ ‎‏فلسفی و عرفانی با عرصۀ جامعه، سیاست، علوم انسانی و طبیعی قائل نیستند و گاه حتی‏‎ ‎‏دیده می شود که به وجود تعرض و حتی تقابل میان آنها معتقدند. از این رو برخی از متفکران‏‎ ‎‏دانشگاهی و مراکز فکری ما نیز قائل به تعرض علم و دین و در نتیجه معتقد به جدایی دین‏‎ ‎‏از عرصۀ اداره جامعه و سیاستند و به این علت هم اکنون مبتلا به نوعی از هم گسیختگی و‏‎ ‎‏خلأ فکری و اجتماعی هستند. در حالی که از دیدگاه حکمت جامع اسلامی، همۀ علوم و‏‎ ‎‏ابعاد اجتماعی و سیاسی ارتباط تنگاتنگ با اصول عالیۀ فلسفه و حتی عرفانی اسلام‏‎ ‎‏دارند. ‏

‏علوم اسلامی در گذشته، با نابودی عینی نظام سیاسی مبتنی بر ولایت، وحدت‏‎ ‎‏بنیادین خود را از دست دادند و به دنبال آن فهم از اسلام تجزیه گردید و هر نحله و‏‎ ‎‏متفکری از منظر علم و تخصص خود اسلام را تفسیر کرد. از این رو اسلام در گذشته به‏‎ ‎‏صورت جامع مطرح نگردید؛ در نتیجه تلقی و نحوه زندگی مسلمین به علت اختلاف علوم‏‎ ‎‏و دیدگاههای مختلف متفکران اسلامی متحمل انحرافات و اختلافات فردی و اجتماعی‏‎ ‎‏بسیار شد. در این میان هم در عرصۀ تعلیم و تربیت و هم ادارۀ جامعه و سیاست، مفهوم‏‎ ‎‏انسان کامل از دیدگاه اسلام مخدوش و مهجور ماند و غالباً دیدگاهی غیرجامع، نامتعادل‏‎ ‎‏و فردی به اسلام از سوی متفکران اسلامی ارائه شد و به این وسیله معنا و حقیقت اسلام در‏‎ ‎‏منظر مسلمین تحریف و مسخ گردید و از این رو اسلام، این دین کامل الهی در طی قرون‏‎ ‎‏متمادی دچار نوعی تعصب، جمود و تحجر فکری و سیاسی شد و یا با واکنش در برابر‏‎ ‎‏گذشته، تحت تأثیر تمدن غرب مبتلا به اندیشه های التقاطی و ظهور جریانات روشنفکری‏‎ ‎‏غربگرا و تجددگرا در چند دهۀ گذشته گردید. ‏

‏در حالی که در مکتب اسلام و بخصوص مذهب تشیع در تفکر و شخصیت ائمه‏‎ ‎‏اطهار – علیهم السلام – بعد از حضرت رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – و همچنین‏‎ ‎‏در وجود امام خمینی(قدس سره) در قرن حاضر، اسلام به صورت جامع و کامل آن مطرح‏‎ ‎‏است و این درست در جهت عکس تلقی نامتعادل و کاملاً فردی از اسلام در طول‏‎ ‎‏سده های اخیر است که منتهی به اختلاف، تفرقه و جدایی فکری و اجتماعی مسلمانان‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 30
‏شده است. به این علت امام خمینی(قدس سره) به پیروی از حضرات معصومین –‏‎ ‎‏علیهم السلام - در قرن حاضر ضمن طرح اسلام با تمام ابعاد و جامعیت آن امکان وحدت‏‎ ‎‏و یگانگی فکری، اجتماعی و سیاسی جهان اسلام بعد از چند قرن اختلاف و کشمکش‏‎ ‎‏سیاسی میان مسلمین را فراهم آوردند؛ همچنانکه دیدیم، حضرت امام(قدس سره) همواره‏‎ ‎‏دعوت به رعایت اعتدال و حفظ مراتب گوناگون علوم اسلامی می فرمودند و امت بزرگ‏‎ ‎‏اسلام را همواره متوجه مقصد «وحدت کلمه» و «اتحاد کامل سیاسی» می نمودند. البته‏‎ ‎‏لازمۀ تحقق این مقصد و هدف بزرگ الهی همچنانکه بیان گردید تدوین طرح کامل اسلام‏‎ ‎‏که تنها به تشکیل حکومت الهی - اسلامی میسر می گردد، ممکن نیست. از این رو امام‏‎ ‎‏بزرگوار علت اساسی انحرافات و عقب ماندگی مسلمین در طول تاریخ گذشته و حال را ‏‎ ‎‏در عدم حاکمیت چنین حکومتی که متکفل تحقق کامل همۀ احکام فردی، اجتماعی و‏‎ ‎‏سیاسی اسلام باشد می دانستند و موکداً در اندیشۀ تحقق نظامی مبتنی بر «ولایت مطلقه‏‎ ‎‏فقیه» بودند و سرانجام موفق به تأسیس حکومت اسلامی در ایران گشتند. ایشان در این‏‎ ‎‏مورد می فرمایند: ‏

‏ «ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آن موجب تصدیق می شود و چنان به برهان‏‎ ‎‏احتیاج ندارد. به این معنا که هرکسی عقاید و احکام اسلامی را حتی اجمالاً دریافته باشد‏‎ ‎‏چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور درآورد بی درنگ تصدیق خواهد کرد و آن را‏‎ ‎‏ضروری و بدیهی خواهد شناخت. اینکه امروز به ولایت فقیه چندان توجهی نمی شود و‏‎ ‎‏احتیاج به استدلال پیدا کرده علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموماً و حوزه های علمیه‏‎ ‎‏خصوصاً می باشد.‏‎[1]‎‏  و در جای دیگر می فرمایند: ‏

‏ «هیچ کس نمی تواند بگوید دیگر لازم نیست از حدود و ثغور و تمامیت ارضی وطن‏‎ ‎‏اسلامی دفاع کنیم یا امروز مالیات و جزیه و خراج و خمس و زکات نباید گرفته شود؛‏‎ ‎‏قانون کیفر اسلام و دیات و قصاص باید تعطیل شود؛ هر که اظهار کند که تشکیل حکومت‏‎ ‎‏اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده و جامعیت احکام و‏‎ ‎‏جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است.»‏‎[2]‎‏ ‏

‏اما همچنانکه بیان گردید در فهم اصول و باطن این مکتب بزرگ تنها در تفکر برخی‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 31
‏  عرفا و فلاسفه تجلی نمود و ابعاد ظاهری، دنیوی و ناسوتی آن در عالم دین در عرصه‏‎ ‎‏فقاهت و در ساحت تحقق خارجی و سیاسی در بسیاری از حکومتهای متفرعن، خودکامه‏‎ ‎‏ مستبد تقرر یافت و اگر برخی علمای نحله های کلامی و فکری در صدد تبیین این پیوند و‏‎ ‎‏ارتباط حساس میان ظاهر و باطن اسلام که جنبه ای نظری – تاریخی دارد برآمدند، چون‏‎ ‎‏مؤید به تأیید کامل الهی نبودند به انواع اشتباهات و انحرافات پیدا و پنهان فکری و‏‎ ‎‏سیاسی دچار شدند، نظیر تفکر بسیاری از متفکران و نحله های گوناگون کلامی. در این‏‎ ‎‏میان تنها مفسران معصوم قادر به استنتاج و تبیین این امر بسیار بزرگند همانان که زندگی‏‎ ‎‏کلیه مسلمین و حتی غیرمسلمین وابسته به آنهاست. ‏

‏امام باقر - علیه السلام - در این مورد می فرمایند: ‏

‏ «شما مسلمین در هیچ امری اختلاف نمی کنید مگر آنکه اصل و بنیاد آن در قرآن‏‎ ‎‏موجود است ولی شما قادر به درک آن نیستید».‏

‏توجه به سخنان ائمۀ معصومین – علیهم السلام – که مفسران و سرپرستان دین و قیم‏‎ ‎‏فهم و تبیین حقایق نهایی و جهانی زندگی بشر و جهان هستی اند و علم آنها ناشی از علم‏‎ ‎‏الهی است، از ضرورتی حیاتی برخوردار است. در حال حاضر نیز چنین قیمی جز امام‏‎ ‎‏معصوم و صاحب وقت و زمان، حضرت مهدی –علیه السلام - نیست. علم او علمی کامل‏‎ ‎‏و مقتبس از مشکات علم الهی و ربوبی حق تعالی است و ما می دانیم در متن هستی و قلم‏‎ ‎‏خداوند هیچگونه اختلاف، تفاوت و جهلی قابل تصور نیست و اگر در فهم اسلام نقصی‏‎ ‎‏هست همه از علوم محدود آمیخته با جهل متفکران عادی سرچشمه می گیرد و اگر کسی با‏‎ ‎‏تأیید کامل حضرت حق، فانی در حقیقت هستی شود و بعد متحقق به صفات کامل‏‎ ‎‏پروردگار گردد، علم او از هر محدودیتی منزه می گردد و بلکه مظهر کامل علم ربوبی‏‎ ‎‏می شود اما این حقیقت و نکته بزرگ در عالم اسلام و بخصوص عصر جدید غرب مورد‏‎ ‎‏انکار مستقیم یا غیرمستقیم آنها قرار گرفت و در مغرب زمین افرادی چون «دکارت» و‏‎ ‎‏«هگل» سعی نمودند خود را به نحوی غیر دینی مظهر چنین علمی پایان ناپذیر قلمداد‏‎ ‎‏نمایند. از این رو تمامی آنها به انکار لزوم ارتباط علم و زندگی بشر با جهان غیب پرداختند‏‎ ‎‏اما بعد از چند قرن تلاش تمامی متفکران عصر جدید غرب در برابر یک سلسله تناقضات‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 32
‏و محدودیتهای تفکر بشری به زانو درآمدند به نحوی که در عصر حاضر تمدن بشری با یک‏‎ ‎‏سلسله بحرانها و چالشهای فکری و تاریخی مواجه گشته است. در واقع جهان غرب به‏‎ ‎‏علت انکار برخی حقایق و اصول ثابت متافیزیکی و فلسفی و توجه صرف به جنبه های‏‎ ‎‏تاریخی و متغیر فکری و اجتماعی دچار نوعی در هم ریختگی و آنارشیسم فکری و نسبیت‏‎ ‎‏کامل ارزشهای اخلاقی و خانوادگی شده و در مقابل، جهان شرق به علت عدم توجه به‏‎ ‎‏مقتضیات نوپدید جامعۀ اسلامی و اصرار و پایبندی نسبت به برخی مبانی متافیزیکی و‏‎ ‎‏غیرناسوتی دچار جمود فکری بوده است و در این میان تنها انقلاب اسلامی با الهام از‏‎ ‎‏تفکر و شخصیت حضرت امام خمینی(قدس سره) و دین اسلام درصدد تطبیق اصول و‏‎ ‎‏مبادی ثابت (نه ساکن) ما بعدالطبیعی بر جهان، تاریخ و جوامع اسلامی برآمده، همانکه‏‎ ‎‏جهان بحران زده معاصر نیاز کامل و مبرمی به آن دارد. در این مورد امام باقر - علیه السلام –‏‎ ‎‏می فرمایند: ‏

‏ «به من علم به قرآن و تفسیر کامل آن و نیز علم به تغییر زمان و تحولاتی که در آن واقع‏‎ ‎‏می شود، داده شده است.»‏‎[3]‎

‏از این رو در شرایط فکری کنونی جامعۀ اسلامی ما، لزوم تحقق اسلامی شدن‏‎ ‎‏دانشگاهها به عنوان زمینه ساز فکری ایجاد تمدن بزرگ اسلامی، بدون اعتقاد حقیقی به‏‎ ‎‏ارتباط زنده و مستقیم میان علوم اسلامی و دانشگاهی و نیز اداره جامعۀ اسلامی ایران،‏‎ ‎‏امکانپذیر نیست و این خود مستلزم اعتقاد جدی به ارتباط تنگاتنگ هستی شناسی اسلامی‏‎ ‎‏و عرفانی با تمام علوم انسانی و حتی تجربی و ریاضی و نیز ادارۀ عرصۀ جامعه، سیاست و‏‎ ‎‏نظام ولایت و رهبری سیاسی است و درست در این راستا امام خمینی(قدس سره) به عنوان‏‎ ‎‏فقیه، حکیم، عارف و سیاستمداری مدبر و شجاع با تشکیل و تحقق حکومت اسلامی و‏‎ ‎‏نظام ولایت به نحوی عینی (و نه فقط در ساحت نظر) و تاریخی به لزوم ارتباط طولی و‏‎ ‎‏تنگاتنگ اصول هستی شناسی فلسفی و عرفانی مسائل حکمت عملی یعنی حقایق و‏‎ ‎‏مسائل اجتماعی و سیاسی و حتی تکنولوژیک، تحقق خارجی و تاریخی بخشیدند. اما در‏‎ ‎‏این میان با وجود اینکه مکتب اسلام و ولایت دارای کاملترین نظام فکری در همۀ‏‎ ‎‏عرصه های هستی شناسی، انسان شناسی و جهان شناسی مترقی و عمیق است، برخی از‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 33
‏روشنفکران غربزده و حتی دیندار به استثنای گروهی از نویسندگان و مترجمان عالیقدر با‏‎ ‎‏چند دهه تأخیر فکری از تفکر معاصر جهان غرب به طرح برخی مباحث گمراه کننده در‏‎ ‎‏قلمرو الهیات اسلامی و نیز طرح برخی فلسفه های سست، متناقض و بی اعتبار «تحلیلی»‏‎ ‎‏آن هم نه به قصد تبادل سازنده و مثبت افکار و نقادی عالمانه آنها - که می تواند باعث رشد‏‎ ‎‏جامعه اسلامی گردد - بلکه به عنوان حقایق و مکاتبی بنیادین و نهایی، نیز برخی مباحث‏‎ ‎‏دینی و فلسفی تحت عناوین «کلام جدید»، «فلسفه دین» و «هرمنوتیک» مبادرت می ورزند‏‎ ‎‏و با  این خودباختگی اسفبار، جامعه را دچار تردید و تشکیکی فاجعه آفرین نموده و سعی‏‎ ‎‏می کنند با ارائه یک منطق پوزیتیویستی صرف یا شبه دینی و عرفانی اعتقاد به جهان‏‎ ‎‏ماوراءالطبیعه را امری غیرعلمی و فاقد معنا و غیرقابل تحقق قلمداد نمایند و به این وسیله،‏‎ ‎‏در راستای تحقق مکتب پوزیتیویسم و سلطۀ نامتعادل تکنیک در عرصۀ جهان که وجود‏‎ ‎‏بشر را تا حدّ یک ماشین و «روبات» خدمتگزار تنزل داده است؛ تسلیم این جریان نامتعادل‏‎ ‎‏می شوند. در حالی که جهان غرب در قرن حاضر دچار یک سلسله چالشهای فکری و‏‎ ‎‏اجتماعی بزرگ گشته است. زیرا مکتب پوزیتیویسم در عرصۀ فکر، سعی در قطع ارتباط‏‎ ‎‏انسان با جهان مابعدالطبیعه داشته و در این میان اعتقاد حسی به عنوان یک نوع کالای‏‎ ‎‏فکری و فرهنگی که می بایست به مصرف زندگی طبیعی و مادی برسد، می داند و می خواهد‏‎ ‎‏در خدمت سیاست مبتنی بر سلطه جهان غرب باشد، این مکتب مادی نوین، قائل به‏‎ ‎‏اعتبار کامل علم جدید کمی و حسی صرف است در حالی که جهان غرب بخصوص بعد‏‎ ‎‏از جنگ جهانی دوم و شکست تفکر «حلقۀ وین» با تجربۀ جدایی علم و زندگی بشر‏‎ ‎‏غربی از اعتقاد به جهان ماوراءالطبیعه در چند قرن اخیر، دچار بحرانی همه جانبه در عرصۀ‏‎ ‎‏فلسفه، اخلاق، سیاست و حیث اعتبار علم جدید گردیده و در حال حاضر مجدداً با قوت‏‎ ‎‏هرچه تمامتر، به لزوم پیوند برخی مبادی علمی و نیز زندگی اجتماعی با برخی اصول‏‎ ‎‏مابعدالطبیعی، دست یافته است. ‏

‏از این رو، درحال حاضر، میان این حاکمیت تکنولوژیکی و فکری «انتقادی» و‏‎ ‎‏ژرف بین که با وجود اعتقاد به لزوم پیشرفت کامل علمی و تکنولوژیک جامعۀ جهانی به‏‎ ‎‏نحوی مبهم، اما جدی خواستار تحقق رابطه متعادل میان وجود انسان با مبداء هستی است‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 34
‏و طالب فراتر رفتن از بسیاری از محدودیتهای تفکر و تمدن معاصر غرب است، نوعی‏‎ ‎‏تعارض و کشمکش فکری عمیق، وجود دارد. به صورتی که تمامی متفکران جهان غرب، به‏‎ ‎‏این تفکر انتقادی معتقدند، هر چند فاقد اصول متعادل فکری و مابعدالطبیعی مورد نیاز‏‎ ‎‏هستند و به این علت برخی از آنها به جهان شرق دور و اساطیر پناه برده اند؛ در حالی که‏‎ ‎‏افراد سطحی مغرب زمین و برخی روشنفکران خودباختۀ شرقی سخت مجذوب و مرغوب‏‎ ‎‏برخی پیشرفتهای مادی علم جدید گشته اند و در این میان تنها مکتب اسلام و تشیع و تفکر‏‎ ‎‏مبتنی بر «نظام ولایت» می تواند الهام بخش متفکران منتقد و عمیق مغرب زمین قرار گیرد.‏‎ ‎‏اما علی رغم این حقیقت، بسیاری از اندیشمندان جامعه ما مفتون نام تکنولوژی و علم‏‎ ‎‏جدیدند. در حالی که جولان این تمدن مادی خود زمانی بیش نمی پاید و بزودی جای خود‏‎ ‎‏را به بنیادهای عمیق فرهنگی و الهی که در خود، علوم کاملاً پیشرفته و هماهنگ با نظام و‏‎ ‎‏جهان تکوین و هستی را داراست خواهد داد. از این رو اندیشۀ ولایت علی رغم برخی‏‎ ‎‏کاستیهای موجود، با تحقق کاملش می تواند به دور از افراط و تفریطهای فکری و عملی دو‏‎ ‎‏دوره قرون وسطی و عصر جدید با طرح لزوم ارتباط متعادل میان انسان و جهان یا عرصه‏‎ ‎‏طبیعت با عالم مابعدالطبیعه و در نهایت خداوند و مبدأ هستی – که مهمترین ویژگی دین‏‎ ‎‏اسلام است – جهان اسلام و بلکه نوع بشر را از انحراف چند هزار سالۀ تاریخ بشر که در‏‎ ‎‏نتیجۀ سوءاستفاده از منابع جهان طبیعت یا در روابط اجتماعی و سیاسی به انحایی از‏‎ ‎‏استبداد اومانیستی و یا دموکراسیهای نامتعادل در چند قرن اخیر دچار آمده اند، رهایی‏‎ ‎‏بخشد و به این وسیله به تعارض و تناقض میان دو نحوۀ تفکر «ایده آلیستی» و «رئالیستی»‏‎ ‎‏صرف که با نوعی از آرمانگرایی غیر حقیقی و اومانیستی و موهون و یا واقع بینی صرف‏‎ ‎‏مادی و طبیعی همراه است، پایان بخشد تا به این وسیله بتواند جوامع غربی را از برخی آثار‏‎ ‎‏سوء فکری و اجتماعی دو جریان و تفکر «آمپریستی و پوزیتیویستی» افراطی از یک سو و‏‎ ‎‏مکتبهای نامتعادل «اگزیستانس» علی رغم برخی تعالیم ارزشمند این هر دو جریان که بشر‏‎ ‎‏غربی را در نهایت، میان واقع بینی صرف و انحطاط و ابتذال طبیعی تفکر جهان‏‎ ‎‏آنگلوساکسون از یک سو و یا آرمانگرایی خیالی و شکست خورده و به بن بست رسیدۀ‏‎ ‎‏فلاسفه مارکسیست و مکاتب اگزیستانس و پدیدارشناسی از سوی دیگر سرگردان‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 35
‏ساخته اند در امان بمانند. ‏

‏در چنین شرایطی امام خمینی(قدس سره) مبشر لزوم تحقق ارتباط متعادل میان‏‎ ‎‏«وجود» و «زمان» به نحوی حقیقی (نه به صورت اعوجاج آمیز آن که در تفکر «هگل» و‏‎ ‎‏«هیدگر» ملاحظه می شود) در عرصه هستی شناسی و انسان شناسی بودند. ‏

‏از سوی دیگر امام خمینی(قدس سره) مبشر لزوم تحقق یگانگی دین با سیاست،‏‎ ‎‏حکومت و اداره جامعه، متذکر لزوم تحقق کامل توحید الهی در عرصه های مذکور و در‏‎ ‎‏زندگی اجتماعی مسلمین گشتند و برای جهان غیرمسلمان مبشر نفی سلطه و استبداد‏‎ ‎‏جهانی شدند و از این جهت معظم له منادی آزادی و رعایت حقیقی حقوقی انسانها و ملل‏‎ ‎‏گوناگون عالم به خصوص جهان استضعاف و عقب نگهداشته شده اند. جهانی که به‏‎ ‎‏علت تحولات بزرگ تکنولوژیک و عصر ارتباطات رو به سوی تشکیل دهکده ای واحد و‏‎ ‎‏نظمی نوین دارد و البته لازمه تحقق این وحدت جهانی تفاهم و رعایت واقعی حقوق همه‏‎ ‎‏ملل عالم است و این درست در جهت عکس سیاستهای سلطه طلبانۀ جهان غرب قرار‏‎ ‎‏دارد. از این رو امام خمینی(قدس سره) در جهت مخالف جهان سلطه مبادرت به ایفای‏‎ ‎‏مترقیانه ترین نقش ممکن بین المللی برای ورود کشورهای گوناگون عالم به جهانی واحد و‏‎ ‎‏یکپارچه نمودند. ‏

‏اما جهان غرب تاکنون با اعتقاد به مکتب اومانیسم و لزوم جداسازی معنویت و دین‏‎ ‎‏از ساحت تفکر و عرصه سیاست بشری و با جایگزینی انسان، ثروت، قدرت، تجمل و‏‎ ‎‏غرور به جای اعتقاد به مبداء غیب (علی رغم برخی موفقیتهای بزرگ مادی و فکری) موجب‏‎ ‎‏ظهور انواع تبعیضات طبقاتی و سیاسی در سطح جهان معاصر گردیده است. ‏

‏در حال حاضر مغرب زمین بدون رجوع آگاهانه و متعادل به اصل الاصول زندگی بشر‏‎ ‎‏و جهان هستی و یا توجیه ناب الهی در دو عرصه تفکر و عمل هرگز قادر به خروج از این‏‎ ‎‏وضع بحرانی و متناقض جهانی نیست و این خود حقیقتی ژرف است که درباره آن خداوند‏‎ ‎‏بزرگ در قرآن کریم می فرماید: ‏

‏ «ای اهل کتاب بیایید در برابر یک سخن تسلیم و فرمانبردار باشیم و آن اینکه جز خدا‏‎ ‎‏را نپرستیم و برخی دیگر را تحت سلطه و انقیاد خود قرار ندهیم...»‏‎[4]‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 36
‏در این میان تشکیل تدریجی دهکدۀ واحد جهانی با تحولات سریع خود در عصر‏‎ ‎‏ارتباطات زمینۀ مادی و جهانی را برای ظهور عالمگیر و عدل گستر آخرین امام معصوم‏‎ ‎‏شیعیان فراهم می سازد به نحوی که سرانجام، جهان با گذر از یک سلسله تناقضات هولناک‏‎ ‎‏فکری، سیاسی و اقتصادی معاصر و آینده که در نهایت به علت عدم واقع بینی سران کفر و‏‎ ‎‏جهان سلطه منجر به ظهور و جنگهای آن حضرت خواهد شد به سر منزل امن و فلاح‏‎ ‎‏خواهد رسید و به این وسیله همه موانع تحقق تمدن واحد جهانی تحت حاکمیت مکتب‏‎ ‎‏بزرگ اسلام از میان برخواهد خاست و اسلام با تمام ابعاد مادی، معنوی خود حاکم بر‏‎ ‎‏جهان خواهد شد و نوع بشر با تجربه تاریخ خونبار چند هزار سالۀ خود به آنچنان رشد‏‎ ‎‏فکری و معنوی نائل خواهد شد که دیگر هرگز اختلاف ناشی ازجهل و یا خودخواهی‏‎ ‎‏وجود نخواهد داشت و بلکه بالعکس به نهایت وحدت آگاهانه و مثبت اعتقادی،‏‎ ‎‏اقتصادی و سیاسی با همفکران خود در سراسر جهان دست خواهد یافت. در این ارتباط از‏‎ ‎‏برخی روایات صحیح اسلامی مستفاد می شود که در آخرالزمان مردم به آنچنان رشدی نایل‏‎ ‎‏می گردند که دیگر با یکدیگر اختلاف نزاع برانگیز نخواهند داشت. ‏

‏به این ترتیب از نگاه دین مبین اسلام جهان بشری در آینده از عرصۀ خونین معرکه های‏‎ ‎‏تناقضات اعتقادی و تاریخی بزرگی عبور خواهد کرد تا نظام واحد جهانی اسلام آگاهانه‏‎ ‎‏بر عالم حاکمیت یابد و سرانجام جهان بشری شاهد تحقق یگانگی و ارتباط تنگاتنگ‏‎ ‎‏میان واقعیت و حقیقت، جهان غیب و ابدیت با عالم طبیعت و ناسوت باشد.‏

‏ ‏

‏پی نوشتها: ‏

‏ ‏

‏ ‏

کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 37

‏ ‏

کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 38

  • نعمت الله باوند، نویسنده و استاد دانشگاه و رئیس گروه فلسفه و کلام سازمان تبلیغات اسلامی.
  • . ولایت فقیه، امام خمینی، ص 5.
  • . همان، ص27.
  • . اصول کافی، باب حجت.
  • . آل عمران / 64.