پیوند قلبها در ارتباط امام و امت زمینه ساز تعالی تمدن اسلامی

پیوند قلبها در ارتباط امام و امت زمینه ساز تعالی تمدن اسلامی[1] 

‏همه می دانیم در زمانی که امام به کشور بازگشتند، (بنا به نوشتۀ مطبوعات آن روز)‏‎ ‎‏حدود شش میلیون جمعیت از امام استقبال کرد. سابقه هم ندارد که یک انسانی در ابتدای‏‎ ‎‏نهضت و انقلابش این حد از محبوبیت را داشته باشد و بعلاوه این محبوبیت رو به فزونی‏‎ ‎‏هم برود. افراد نادری هستند که بتوانند آن محبوبیت ابتدایی را حفظ و نگهداری کنند، در‏‎ ‎‏حالی که در مورد امام این شش میلیون جمعیت در تشییع جنازه به ده میلیون تبدیل شد. ‏

‏حالا این چه علتی دارد که انسانی به اینجا می رسد که این قدر، محبوب انسانها واقع‏‎ ‎‏شود و این محبوبیت به حدی برسد که در رحلتش و در فقدانش افرادی جانشان را از‏‎ ‎‏دست بدهند؛ و چه علتی دارد که یک انسانی از دنیا برود و به واسطۀ این عشق و علاقه و‏‎ ‎‏محبتی که مردمش به او دارند جانشان را از دست بدهند، از مواردی است که باید دربارۀ‏‎ ‎‏ابعاد شخصیتی حضرت امام بحث شود. در واقع مسأله این است که منشأ محبوبیت امام،‏‎ ‎‏در بین جوامع اسلامی و غیراسلامی چیست؟ ‏

‏ ‏

‏منشأ محبوبیت امام‏

‏قرآن این مسأله را بیان می کند‏‏: ‏«اِنَّ الَّذینَ ٰامَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحٰاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 19
الرَّحْمٰنُ وُدّا».‏ ‏

‏قرآن کریم در این آیۀ مبارک به دو علت اشاره می کند: یکی ایمان و دیگری عمل‏‎ ‎‏صالح. قرآن می گوید کسانی که دارای ایمان و عمل صالح باشند، خدا اثر ایمان و عمل‏‎ ‎‏صالح را، وُدّ، محبت و دوستی قرار می دهد. ما می خواهیم از این دو جنبه دربارۀ امام‏‎ ‎‏ذکری کنیم و امام را بشناسیم. ‏

‏ ‏

‏معاصر بودن، مانع شناخت امام‏

‏هم عصر بودن ما با امام، مانع این شد که ما بتوانیم امام را آنگونه که هست بشناسیم.‏‎ ‎‏حضرت علی(ع) در بستر شهادت؛ خطاب به عدّه ای از صحابه که برای عیادت وی‏‎ ‎‏آمدند؛ فرمود‏‎: ‎

‏ ‏«اَنا بِاْلاَمْسِ صٰاحِبُکُمُ وَ اَنا بِالْیَوْمِ عِبْرَتٌ لَکُم وَ غَداً مُفٰارِقُکُم»‏؛ یعنی دیروز در میان‏‎ ‎‏شما بودم، امروز برای شما عبرت هستم و فردا هم از میان شما می روم. ‏غَفَراللهُ لی وَ لَکُمْ؛‎ ‎‏خدا من و شما را مورد آمرزش قرار بدهد. تا می رسد به این جا ‏«غَداً تَرَوْنَ اَیّامی»؛‏ فردا، شما‏‎ ‎‏روزگار علی را می شناسید ‏«وَ غَداً تَعْرِفُونَنی»؛‏ و فردا مرا می شناسید «‏بعد خلو مکانی‏»،بعد‏‎ ‎‏از آن که از میان شما رفتم ‏«یَکْشِفُ لَکُمُ السِّرّی»؛‏ و بعد از من، اسرار علی برای شما روشن‏‎ ‎‏می شود. یعنی شما امروز علی را نشناختید. ‏

‏دربارۀ امام عزیزمان و امام راحلمان، نیز می توان گفت که باید آینده بیاید و امام را‏‎ ‎‏بشناسد و اینکه امام کی بود. معمولاً اشخاص عالم، دانا، دانشمند و صاحبان فضیلت، در‏‎ ‎‏عصر حیات خودشان  شناخته نمی شوند. بعد از حیاتشان شناخته می شوند. اگر علی را با‏‎ ‎‏آن مقامات عالی، با آن فضایل معنوی و با اینکه یک انسان کاملی بوده است می شناختند؛‏‎ ‎‏مگر امکان داشت که گاهی شبها سرش را در میان گودال ببرد و فریاد بزند و اسرار دلش را‏‎ ‎‏با چاه در میان بگذارد؛ بعد روزگاری بگذرد و افرادی بخواهند علی را از اندیشه های آن‏‎ ‎‏رادمرد جهان انسانیت بشناسند. ‏

‏ ‏

‏موانع فکری سیاسی زمانه در مقابل اندیشه های امام‏

‏امام اندیشه های فراوانی داشت؛ اما تنها در این اواخر عمرش بود که توانست یک‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 20
‏قدری آنها را ابراز کند. امام در سال 67 در پیام به روحانیت فرمود: خون دلی که پدر پیرتان‏‎ ‎‏از متحجرین خورد، از دستگاههای ظالم نخورد. یعنی وضع زمانۀ امام این طور بود که‏‎ ‎‏امکان بروز اندیشه اش نبود. در آنجا دارد که روزگار امام این طور بود که فرزند خردسالش‏‎ ‎‏از کوزۀ آبی نوشید، گفتند: کوزه را آب بکشید. مرحوم حاج آقا مصطفی و من در مدرسۀ‏‎ ‎‏فیضیه داشتیم قدم می زدیم؛ وارد مدرسۀ دارالشفاء شدیم؛ (مرحوم حاج آقا مصطفی و من‏‎ ‎‏هنوز معمّم نبودیم) یادم هست حاج آقا مصطفی تشنه اش شد؛ به یک حجرۀ مدرسه‏‎ ‎‏دارالشفاء رفت که آب بخورد؛ (آن وقت معمول بود که از کوزه آب می خوردند) کوزۀ آب را‏‎ ‎‏برداشت و نوشید؛ صاحب حجره در اتاق را باز کرد؛ تا نگاهش به ایشان افتاد، گفت الان‏‎ ‎‏کوزه را آب می کشم. تو پسر حاج آقا روح الله هستی و بابات اهل فلسفه است! کنایه از‏‎ ‎‏اینکه تو نجس هستی! امام در عصری زندگی می کرد که چنین حوزه هایی وجود داشت.‏‎ ‎‏حوزه ای که افکارش این بود که فلسفه خواندن حرام است؛ سیاست که هیچ حتی فلسفه‏‎ ‎‏حرام بود و اگر کسی فلسفه می خواند نجس شمرده می شد. امام آمد و در این محیط، یک‏‎ ‎‏حکومت این چنینی تشکیل داد. ‏

‏آن روزی که امام نهضت را شروع کرد، به قدری روایات جعلی درست کردند؛‏‎ ‎‏روایات ضعیف درست کردند؛ یا اگر روایات صحیح بود معنایش را نفهمیدند. گفتند:‏‎ ‎‏هر پرچمی که قبل از امام زمان(عج) برافراشته شود این پرچم باید سرنگون شود. برداشت‏‎ ‎‏جامعۀ مقدس آن روز از ولایت، این بود. مگر کسی جرأت می کرد که بگوید اسلام سیاست‏‎ ‎‏دارد؟ یا اسلام حکومت دارد؟ امام در همان زمان طلبگی اش، اعتراضش به یک عده‏‎ ‎‏روحانیون این بود که چرا ساکت هستید و چرا در مقابل رضاخان قلدر قیام نمی کنید؟ در‏‎ ‎‏آن عصر، مگر کسی جرأت می کرد کتاب کشف الاسرار امام را بخواند که آن تعبیر را‏‎ ‎‏نسبت به رضاخان دارد؟ این امام بود که در همان موقع، فکرش تشکیل حکومت‏‎ ‎‏اسلامی بود. ‏

‏اما وقتی می خواست نهضت را شروع کند به بعضی از علما فرمود: یادتان باشد که‏‎ ‎‏آتاترک در ترکیه قیام کرد، عدّه ای از بزرگان و علما را به دریا انداخت شما اگر بخواهید‏‎ ‎‏حکومت اسلامی تشکیل بدهید، باید خون بدهید، زجر بکشید و استقامت بکنید. ‏


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 21
‏تأثیر عامل ایمان در گرایش مردم به امام  ‏

‏از نظر قرآن یک علت دوستی مردم، ایمان است. ایمان به چی؟ این موضوع را از قول‏‎ ‎‏شهید مطهری به شما بگویم؛ شهید مطهری برای دیدن امام به پاریس رفته بود. وقتی که‏‎ ‎‏برگشت از ایشان سئوال کردند که چه دیدی؟ گفت: چهار «امن» دیدم. ‏

‏اول ‏«اَمَنَ بِسَبیلِهِ» ‏امام ایمان به راهش دارد؛‏‎ ‎

‏دوم ‏«اَمَنَ بِهَدَفِهِ»‏ ایمان به هدفش دارد؛‏‎ ‎

‏سوم ‏«اَمَنَ بِقِوْمِهِ» ‏ایمان به ملتش دارد. یعنی یک رابطۀ تنگاتنگی بین امام و امت بوده‏‎ ‎‏است. و هر دو همدیگر را خوب می شناختند. امام یک جامعه شناس قوی بود؛ یعنی امت‏‎ ‎‏و ملتش را واقعاً شناخته بود. امت هم، امام را خوب شناخته بود؛ یعنی واقعاً یک رابطۀ قوی‏‎ ‎‏بین امام و این ملت بود. گاهی امام خطاب به مردم می فرمود: شما می دانید که من نسبت‏‎ ‎‏به شما عشق می ورزم و شما هم مرا می شناسید. آنقدر به مردم، به رأی مردم، به فکر مردم‏‎ ‎‏اعتقاد داشت که شما می بینید انتخابات که می شد امام می فرمود: میزان رأی ملت است،‏‎ ‎‏ملّت قیِّم نمی خواهند؛ مردم خودشان راه را پیدا کرده اند. می فرمود: شما بر من منّت دارید.‏‎ ‎‏گاهی به مسئولین می فرمود که اینها «ولی نعمت» ما هستند؛ اینها ما را آزاد کردند. من یادم‏‎ ‎‏هست که گاهی در حسینیۀ جماران مسئولین نظام جمهوری اسلامی می آمدند برای‏‎ ‎‏ملاقات، امام می فرمود: این مردم بودند که شما را از زندان نجات دادند والا شما و ما باید‏‎ ‎‏حالا حالاها در زندان باشیم. بها به ملت می داد. عشق به مردم داشت، آن هم، چه‏‎ ‎‏طبقه ای؟ طبقۀ محروم گاهی از آنها تعبیر به محرومین می کرد و گاهی تعبیر به مستضعفین.‏‎ ‎‏وقتی می خواست اسلام ناب را معرفی کند می فرمود: اسلام پابرهنگان، اسلام محرومان،‏‎ ‎‏اسلام مستضعفان، اسلام زجرکشیده ها. اسلام آمریکایی را که می خواست معرفی کند‏‎ ‎‏می فرمود: اسلام مرفهین بی درد. ‏

‏امام تکیه گاهش مردم بود نه خودش. تا می خواست بگوید من، می گفت عنایت خدا‏‎ ‎‏بود و شما مردم؛ من کاری نکردم. من کی هستم؟ ‏

‏چهارم ‏«اَمَنَ بِرَبِّهِ»؛‏ ایمان به پروردگارش داشت. ایمان به خدا داشت. مرحوم شهید‏‎ ‎‏مطهری می گفت: امام رو کرد به من و فرمود فلانی، این ما نیستیم که این کارها را می کنیم؛‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 22
‏این خداست، ما توجه نداریم. می گفت یک دست غیبی پشت این نهضت است. او دارد‏‎ ‎‏ما را هدایت می کند. در جایی امام فرمود: من، تصمیم رفتن به فرانسه را نداشتم؛ این‏‎ ‎‏هدایت الهی بود، این هدایت خدا بود که من به آنجا بروم. اگر انسان در یکی یکی این‏‎ ‎‏جملات قدری دقت بکند و اگر توجه پیدا کند، می رسد به اینجا که مسأله الهی است.‏‎ ‎‏بعضی چیزها دست انسان نیست، اصلاً همه اش خداست. ‏

‏امام که از فرانسه برگشت به یکی از دوستان گفت که می دانی من چرا باید سیزده،‏‎ ‎‏چهارده سال تبعید بشوم؟ یک آن از خدا غفلت کردم و آن، زمانی بود که به امام گفته بودند‏‎ ‎‏قدری آرام بگیرید، ممکن است شما را دستگیر کنند؛ امام فرموده بود دیگر قابل نیستند مرا‏‎ ‎‏دستگیر کنند. مردم پشتیبان هستند. امام وقتی برگشت به یکی از دوستان گفت یادت هست‏‎ ‎‏آن جمله را گفتم، این چوب آن یک جمله است. امام اینقدر دقیق بود که یک آن از خدا‏‎ ‎‏غفلت نکند. امام هیچ گاه غفلت از خدا نکرد. پس عامل اوّل عامل ایمان است. ‏

‏ ‏

‏تأثیر عامل عمل صالح در گرایش مردم به امام‏

‏مهمترین و بالاترین عمل صالح امام، تشکیل حکومت اسلامی بود. بعضی نماز را‏‎ ‎‏عمل صالح می دانند؛ بعضی دیگر روزه را، دعا را یا زیارت را. امام همۀ اینها را داشت؛ اما‏‎ ‎‏امام یک کاری کرد و یک عملی را انجام داد که بالاترین عمل بود و آن همین تأسیس‏‎ ‎‏حکومت اسلامی است و بر روی آن به حدی تأکید کرد که حفظ آن را از اوجب واجبات‏‎ ‎‏دانست. یعنی حفظ این نظام از نماز واجبتر است، نگهداری این نظام از حج واجبتر‏‎ ‎‏است. ‏

‏ ‏

‏چند خاطره از حضرت امام‏

‏ مرحوم شهید محلاتی رحمةالله علیه نمایندۀ امام در سپاه بود و چقدر عاشق و‏‎ ‎‏مخلص امام! یادم هست نصف شبی بود، مرحوم شهید محلاتی تلفن زد با حالت گریه. آن‏‎ ‎‏روز نیروهای ما در نزدیکیهای خرمشهر در محاصره قرار گرفته بودند. مرحوم شهید محلاتی‏‎ ‎‏هق هق گریه می کرد و می گفت: یک پیام به امام بدهید؛ به امام بگویید که دعا کنند. گفتم‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 23
‏امام خوابیده است گفت امکان ندارد، باید امام را بیدار کنید ما در معرض خطریم. بالاخره‏‎ ‎‏مرحوم احمد آقا رفت بالای سر امام. امام بیدار بود. امام معمولاً دو ساعت به اذان صبح‏‎ ‎‏بیدار می شدند. به ایشان گفته شد که شهید محلاتی پشت تلفن هست و گریه می کند و‏‎ ‎‏می گوید آقا دعا کنید. خوب، امام کارش را انجام داد و دعا کرد. دعای امام هم  مستجاب‏‎ ‎‏شد در اینگونه مواقع، امام خودش را نمی باخت. ایشان از این حوادث زیاد دیده بود. ‏

‏ مرحوم محلاتی یک روز که از جبهه برگشته بود، به امام فرمود که یکی از رزمندگان‏‎ ‎‏سپاه از من خواسته پیغامش را به شما برسانم. او یک اسکناس ده تومانی به من داد و گفت‏‎ ‎‏به امام بگو، تمام سرمایۀ من در دنیا همین اسکناس ده تومانی است. به امام بگویید‏‎ ‎‏می خواهم شهید بشوم و هیچ علاقه ای به دنیا نداشته باشم. این ده تومان را بدهید به امام تا‏‎ ‎‏خرج جبهه بشود. امام نگاهی کرد! چه انسانهایی تربیت شده است! می گوید تمام ثروتش‏‎ ‎‏ده تومان است و حالا که می خواهد شهید بشود، نمی خواهد حتی این ده تومان را داشته‏‎ ‎‏باشد. امام در مرحلۀ عرفان عملی افراد را به اینجا رسانده است. ‏

‏ امام قبل از ارتحالشان، توی بیمارستان که خوابیده بودند، «سه روز آخر را» فرموده‏‎ ‎‏بودند که چراغها را خاموش کنید؛ هیچ کس هم توی اتاقم نیاید حتی علی فرزند احمد آقا‏‎ ‎‏که امام خیلی با او انس داشت. خودش بود و خدایش فقط موقع غذا یا دارو، آنها را‏‎ ‎‏می بردند خدمت امام. ‏

‏مرحوم حاج احمد آقا می گفت؛ امام می‏‏‎فرمود: اس‏‏تادم مرحوم شاه آبادی می گفت در‏‎ ‎‏موقع سکرات موت، شیطان کاری می کند که تمام چیزهایی که مورد علاقۀ انسان هست،‏‎ ‎‏جلوی چشمش مجسم شود. ‏

‏امام که توجه به این مسأله داشت؛ می گوید علی هم نیاید که من توجهم به او جلب‏‎ ‎‏بشود و بگذار با هیچ کس غیر از خدا انس نداشته باشم. دربارۀ علی(ع) آن مرد مسیحی‏‎ ‎‏(جرج جرداق) می گوید ‏«مٰاتَ عَلیٌّ وَ الصَّلاٰةُ فی الشَّفَتَیْه»؛‏ علی(ع) از دنیا رفت در حالیکه‏‎ ‎‏نماز بین لبهایش بود. «والله» قسم، امام در آن روز آخر عمرش توی رختخواب که بود و‏‎ ‎‏نمی توانست بلند بشود، حدود 150 رکعت نماز با حالت خوابیده، خواند. آقای دکتر‏‎ ‎‏رنجبر به من گفت: امام را که بی هوش کردیم وقتی که می خواست به هوش بیاید من دیدم‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 24
‏که امام لبهایش دارد تکان می خورد. خواستم ببینم که چه می گوید. گوشم را گذاشتم روی‏‎ ‎‏دهان مبارک امام دیدم می گوید: ‏«لا اله الا الله»‏ به هوش آمدنش با ‏«لا اله الا الله»‏ است؛با‏‎ ‎‏الله اکبر است. در موقع مرگش هم این چنین است. ‏

‏ در یکی از ملاقاتهایی که با حضرت امام می شد، یک پیرمرد نجف آبادی آمده بود تا‏‎ ‎‏با امام ملاقات کند. این پیرمرد که سه شهید داده بود دلش می خواست دست امام را ببوسد.‏‎ ‎‏با یک صورت بشاش و خندان آمد و به ما گفت: نکند یک وقت مرا به امام معرفی کنید که‏‎ ‎‏من پدر شهید هستم. من نمی خواهم امام اذیت بشود. وقتی که وارد شد یکی از دوستان ما‏‎ ‎‏که خبر نداشت رو به امام کرد و گفت: آقا ایشان پدر سه شهید است! تا این را گفت، آن‏‎ ‎‏پیرمرد، رو کرد به این دوست ما و گفت: چرا مرا معرفی کردی؟ به چه مناسبت گفتی که من‏‎ ‎‏پدر سه شهید هستم؟ مگر من شهید داده بودم که بیایم امام را اذیت کنم؟ مگر من سه شهید‏‎ ‎‏داده بودم که... چهرۀ امام توی هم رفت پیرمرد رو کرد به امام و گفت: حالا به شما بگویم‏‎ ‎‏سه تا پسرم را خودم دفن کردم و تنها یک پسر برایم مانده است. بین من و مادرش اختلاف‏‎ ‎‏است؛ من می گویم که آن یک پسر هم برود و اسلحۀ برادرانش را بردارد؛ اما این مادرش‏‎ ‎‏مخالفت می کند پس شما امر کنید به مادر، که بگذارد آن چهارمی هم برود. امام یک نگاهی‏‎ ‎‏به پیرمرد کرد! فرمود پیرمرد برای شما سه شهید بس است بگذار آن یک پسر برای مادرش‏‎ ‎‏باشد. ‏

‏خوب، اینها چه کسانی هستند؟ اینها چه راهی را طی کرده اند؟ کی این جوانها را این‏‎ ‎‏طوری متحول کرده است؟ آیا غیر از امام بوده؟ عمل صالح امام این است. این بود که این‏‎ ‎‏انسان این جور محبتش در دلها جای گرفت و شما گمان نکنید که فقط، مسلمانها به امام‏‎ ‎‏علاقه مند بودند کسانیکه مسلمان هم نبودند به امام عشق می ورزیدند. ‏

‏ در چهلم امام دو تا کشیش پرفسور از فرانسه آمده بودند داخل حسینیه جماران به‏‎ ‎‏من گفتند اجازه بدهید که ما طبق مذهب خودمان مجلس عزایی در اینجا داشته باشیم‏‎ ‎‏گفتم بفرمایید. طبق مذهب خودشان شروع کردند به عزاداری کردن. بعد رو کردند به من و‏‎ ‎‏گفتند یک تقاضا داریم و آن این است که به تعبیر آنها این مسجد را بگذارید که به همین‏‎ ‎‏کیفیت اینجا باشد تا دنیا بیاید و ببیند که امام در کجا سخنرانی می کرد و لرزه بر اندام شرق‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 25
‏و غرب می انداخت؟ و در کجا زندگی می کرد؟ این مسجد (حسینیه) به همین کیفیت‏‎ ‎‏باشد. ‏

‏ یک روز یکی از کشیشهای مسیحی نیکاراگوئه آمده بود به دیدن امام و امام را‏‎ ‎‏ملاقات کرده بود. بعداً تعریف می کرد که ما در محاصرۀ اقتصادی بودیم و از ما شکر‏‎ ‎‏نمی خریدند. وقتی پیش امام آمدم گفتم: در تحت ستم هستیم. امام گفتند: ما از کسانی که‏‎ ‎‏با ستمگران مبارزه کنند، پشتیبانی می کنیم، چنان این جملۀ امام به من قوت قلب داد. بعد‏‎ ‎‏از آن رفتم پیش پاپ. یادم افتاد برای دیدار با امام از کوچه های پرپیچ و خم جماران رفتم.‏‎ ‎‏دیدم توی یک خانۀ محقر و کوچک امام یک لباس ساده ای به تنش هست؛ قوت قلب‏‎ ‎‏گرفتم. رفتم در کاخ تودر توی پاپ به پاپ رسیدم به عنوان یک کشیش به من گفت: اگر‏‎ ‎‏می خواهی کمک مالی از واتیکان بگیری، حق نداری در سیاست دخالت کنی، حق نداری‏‎ ‎‏علیه آمریکا سخن بگویی! می گوید رو کردم به پاپ گفتم قاعدتاً شما رهبر من هستید ولی‏‎ ‎‏من به شما می گویم که رهبر من از این به بعد «امام خمینی» است. بعد می گوید به او گفتم‏‎ ‎‏که ای پاپ اگر عیسای مسیح، امروز بیاید رفتارش، رفتار رهبر ایران است و تو رهبر من‏‎ ‎‏نیستی. می بینید که او به امام علاقه پیدا کرده آن هم در این حد. ‏

‏ مرحوم آیت الله العظمی اراکی سفری رفته بود به مشهد، از مشهد که برگشتند امام‏‎ ‎‏به من فرمودند از طرف من، از ایشان دیدن کنید. من رفتم خدمت مرحوم آیت الله العظمی‏‎ ‎‏اراکی. ایشان به من فرمود سلام مرا به امام برسانید و بگویید یادتان هست آن وقتی که در‏‎ ‎‏اراک بودیم، انتهای آرزویمان، این بود که بتوانیم یک دستۀ عزاداری در روز عاشورا راه‏‎ ‎‏بیندازیم، حالا می بینید کار به کجا کشیده است؛ این همه آوازۀ اسلام بلند شده است. شما‏‎ ‎‏جوانها یادتان نیست؛ مگر کسی جرأت می کرد نام امام حسین را ببرد؟! مگر از ترس‏‎ ‎‏رضاخان قلدر کسی می توانست مجلس عزا به پا کند نیمه های شب، می رفتند در خانه ها را‏‎ ‎‏می زدند، حدود اذان صبح، چهار - پنج نفری جمع می‏‏‎‏‏ شدند و عزاداری می کردند‏‎ ‎‏بی انصاف ولایتیها، که داد ولایت می زنید؛ یادتان رفته، چه وضعی داشتید. این عزت را کی‏‎ ‎‏به شما داد؟ نمک نشناسها که یک عده هنوز حاضر نیستید در منبرها اسم امام و انقلاب را‏‎ ‎‏ببرید. «والله» قسم سه روز قبل، کسی به من گفت مجلس روضه ای در خانۀ همسایه ام بود؛‏‎ ‎


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 26
‏روز رحلت امام بود. منبری حتی حاضر نشد بگوید امروز، روز فوت امام است. این عزت را‏‎ ‎‏کی به شما داد؟ یادتان رفته است زمان پهلوی چادرها را از سر زنهایمان کشیدند و یک‏‎ ‎‏مجلس روضه ای هم نبود. ‏

‏ قرار بود حضرت آیت الله العظمی اراکی به دیدن امام بیاید. امام معمولاً توی اتاق‏‎ ‎‏که بود، پیراهن و یک جلیقه تنش بود. موقعی که مسئولین می آمدند، قبا تنش می کرد. مرحوم‏‎ ‎‏آقای اراکی وقتی می خواست بیاید؛ من یادم می آید امام فوراً رفتند عمامه را سر گذاشتند،‏‎ ‎‏قبا را به تن کردند، عبا را به دوش گرفتند و به استقبال آقای اراکی رفتند. ‏

‏مرحوم آقای اراکی دم در اتاق که رسید، و نگاهش به امام افتاد گفت: ‏«السلام علیک‎ ‎یابن رسول الله»‏ یک پیرمردی که 7 سال از امام بزرگتر بود و به ایشان شیخ الفقهاء می گفتند؛‏‎ ‎‏همین طور که رسید؛ یادم هست انگشت گرفت به طرف امام، گفت: ‏«السلام علیک یابن‎ ‎رسول الله»‏ و سه مرتبه این جمله را تکرار کرد و بعد این طور گفت: «‏انت مجدد المذهب‏»؛‏‎ ‎‏تو مذهب را احیا کردی. ‏

‏هنوز نمی دانیم امام برای ما چه کرده است ‏«غَداً تَعْرِفُونَنی»؛‏ امیرالمؤمنین فرمود: بعداً‏‎ ‎‏مرا می شناسید. دنیا باید بعداً امام را بشناسد. ‏


کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 27

کتابتمدن اسلامی در اندیشه سیاسی حضرت امام خمینی(س): گزیده مقالات کنفرانس(چهارمین: 1377: چالوس)صفحه 28

  • آیت الله محمدرضا توسلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از اعضای دفتر حضرت امام خمینی(س).