اشارۀ عرفانی روح الله (ره) به چهار ویژگـی مهم ثـار الله(ع)

اشارۀ عرفانی روح الله (ره) به 

چهار ویژگـی مهم ثـار الله(ع) 

‏□ یاسر جهانی پور‏

چکیده

‏امام حسین(ع) مظهر کامل صفات الهی است هر که غیر از این ادعا کند انسان کامل را نشناخته است. نشانه های بسیاری از فنای او در ذات حق‏‎ ‎‏می توان مشاهده نمود. در این گفتار چهار ویژگی حسین بن علی(ع) که نشان از عظمت و بزرگی مقام و منزلت او در بارگاه حق و فنای او در ذات خداوند دارد را از آثار امام خمینی استخراج نموده ایم و به آنها اشاره ای‏‎ ‎‏اجمالی می نماییم هر چند بیان هر کدام از این ویژگی ها‏‎ ‎‏خود کتابی جداگانه‏‎ ‎‏می طلبد که بیان آن نیز در وسع ما نیست.‏

‏اولین ویژگی، کلمات امام حسین در دعای عرفه است. دومین خصیصه عظمت تربت و سجده بر خاک امام حسین، سومین آن اهمیت به نماز و شهود حق و فنای حضرتش با ادای آن و بالاخره چهارمینش آنکه حسین حمله عرش است که این خصیصه او را از بسیاری اولیاء برتر و والاتر می نماید.‏


حضورج. 82صفحه 75
مقدمه

‏به سختی میتوان سخن از حماسه مردانی گفت که قطعاً تاریخ نظیر آنها را ندیده است، مردانی که جرعه بلا را چون شهد شیرینی چنان سرکشیدند که بر یکدیگر در رسیدن به حق و فنای فی الله و شهادت در راه او سبقت می گرفتند. به جرأت می توان گفت، عشق حسین وکشته شدن در راه او چنان در وجود ایشان اثر گذاشته بود که زخم شمشیرها و نیزه ها را جز نوازشی از جانب ملائکه احساس نمی کردند. غوطه ور شدن در عشق حق، فدایی حسین شدن، رفتن به قربانگاه و پیشی گرفتن از یکدیگر بر شهادت، تعبیری جز شهود حق در بیابان تفتیده کربلا که گرگان خونخوار در آن چیزی جز وصول به امیال شهوانی خود نمی دیدند، نداشت. آیا غیر از این هم قابل تصور است؟ این همان ندای خوارکننده دشمنان است که از حلقوم مطهر زینب کبری (سلام الله علیها) بیرون می آید که ما رأیت الا جمیلاً. یعنی آنکه ما در جای جای صحرای غرقه به خون کربلا، در میان غوغا و بلا، در محاصره آن انسان های پر رنگ و ریا جز خدا ندیدیم. و این همان رسیدن به مقام فنای فی الله و دیدن تجلیات حق در سراسر عالم است. آیا غیر از این است که یاران حسین، خدا را دیدند و برای رسیدن به او سر از پا نمی شناختند؟ هرگز چیزی غیر از این نیست.‏

‏و اما حسین(علیه السلام) آن یگانه انسان کامل در عالم. آن حقیقت حق، آنکه مظهر تمام اسمای الهی بود. آنکه سرتاسر گیتی به فرمان او بود. آنکه عالم امکان سر تعظیم در برابر جلالت شأن او فرود می آورد. می توانی مقام و عظمت او را در خاطر خود تصور کنی؟ آیا مادر روزگار می تواند مانند حسین(ع) بیافریند؟ او مظهر رحمت عام الهی است، آنگاه که یاران حر بن یزید ریاحی تشنه به نزد او رسیدند و او همه را سیراب کرد. مظهر رحمت خاص الهی است آن زمان که اصحاب خود را دعا فرموده و وعده به بهشت می داد. مظهر بخشش و عفو الهی است زمانیکه حرّ را با آن بار سنگین گناه، عفو فرمود. مظهر علم حق است آن زمان که پیشاپیش، به عمر سعد فرمود: ازگندم ری نخواهی خورد. مظهر غیرت حق است آنگاه که فرمود: اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. مظهر قدرت حق است زمانی که بر سر دشمـنان چون ‏


حضورج. 82صفحه 76
‏باز شکاری می تاخت و همه از او می گریختند. مظهر صبر حق است زمانی که تیر بر گلوی علی اصغرش فرود آمد و خون گلوی طفل را گرفته به سوی آسمان پاشید و قوم ظالم را نفرین نکرد. و به وقت شهادت فرمود: صبرا علی بلائک و... حسین مظهر رضا، عفت، شجاعت،کرم، و مظهر همه آن صفاتی است که یک انسان کامل آن را در خود دارد. حسین مظهر همه خوبی هاست. حسین مظهر اسماء الهی ست. حسین مظهر خداست. ‏

‏کربلا برای محجوبین محل قتل و قتال است اما برای عارفان و اولیاء الله، - آنان که ملائک در برابر جلالت مقامشان و عظمت کمالشان زانو زده و سجده می کنند - تمام تجلیگاه خداست. ظهور اوست بی حجاب تعینات. بدون هیچ کثرتی، بی توجه به خلق، به کشتار، به خونریزی، به ظلم وستم، به هتک حرمت ها، به بی شرمی ها. آیا نشنیده ای که امام حسین(روحی فداه) هر چه بر کشته های یارانش افزوده می شد چهره اش برافروخته تر می گشت. حق به تمام اسماء و صفات خود بر حسین(ع) تجلی کرده است.آدم کجاست تا او که مسجود ملائک بود، خود بر حسین(ع) سجده کند. ‏

‏کمال انسانیت از حضرت آدم (ع) شروع شد. دین اسلام همراه نزول آدم بر روی زمین به عنوان خلیفه خداوند،  نازل شد. پیامبران یکی پس از دیگری آمدند و رفتند. با ظهور هر پیامبر و آوردن دین جدید، کمال انسانیت کامل تر شده تا تمام کمالات انبیاء سابق در نبی اسلام(ص) جمع گردید. دین او کاملترین ادیان و مقامش برترین مقامات شد. و اولیایش بهترین اولیاء گشتند. کمالات و فضایل هر چه در انبیاء بود نسلی بعد از نسلی منتقل و کامل شد تا به پیامبر اسلام رسید. حضرتش تمام این کمالات را بی کم وکاست به امیر المؤمنین(ع) و او به ‏


حضورج. 82صفحه 77
‏حسنین(علیهما السلام) منتقل فرمود. حال این حسین است با مجموع کمالات و برتری های تمام انبیاء. این حسین است با همه فضایل، با همه خوبی ها، آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی همه در او جمعند. ختم تمام عالم است و همچون نگینی بر تارک آسمان می درخشد. عرش در برابر او زانو زده است. در این هنگام ملائک و جنیان خادم و غلام حلقه به گوش او گشته اند. منتظر یک فرمان اویند. منتظر یک نگاه او. اشارتی از او. همه به زبان حال می گویند:گوشه چشمی بر ما نظر کن تا یاران شیطان را به طرفه العینی نابود کنیم. مثل اینکه ملائک حسین را نشناخته اند. یا شاید بعد از گذشت این همه سال از اعتراض خود بر خلقت آدم و خلیفه شدن او توسط خداوند به سرّ این کلام حق رسیده باشند که فرمود: انی اعلم ما لا تعلمون. من چیزی می دانم که شما نمی دانید. به همین خاطر است که به یاری او آمده اند. می خواهند که جبران گذشته خود را بکنند. اما باز هم اشتباه کرده اند. حسین(ع) منبع رحمت است، معدن کرامت و بخشندگی است. او از پیغمبر آموخته است که نفرین نکند و عذاب را برای آنها نخواهد؛ مثل اینکه زمزمه های پیامبر در گوش اوست که، خدایا این قوم لجوج را هدایت کن. این همان کمالاتی است که گفتیم. همان فضایل و خوبی هاست. حسین مظهر همه این خوبی هاست که غضب نمی کند. مظهر همه این خوبیهاست که در آخرین لحظه های زندگی خود به جای نفرین بر آن قوم نابکار می فرماید: ‏‏رضاً لرضاک تسلیماً لامرک لا معبود سواک‏‏. و اگر غیر از این باشد جای تعجب است.کمی بیشتر تأمل کن شاید او را بهتر بشناسی.‏

فصل اول

ویژگی اول: نماز و اهمیت آن نزد امام حسین علیه السلام

‏نماز چون یکی از کاملترین عباداتی است که خداوند تفضل فرموده و آن را بدین نهج بر امت محمدی واجب فرمود، از این رو درک کامل آن مخصوص است به کاملان و واصلان، زیرا که جز این گروه کسی قدر و مقام و منزلت آن را نمی شناسد. تأکید بسیار آیات و روایات و رفتار ائمه اطهار(علیهم السلام) در باب نماز و وجوب ادای آن و بیان فضـائل بسیارش، نشـان از ‏


حضورج. 82صفحه 78
‏بزرگی و برتری این عمل در بین اعمال دیگر دارد. بزرگان و از جمله امام خمینی فرموده اند: برای هر عمل خیری صورتی ملکی و صورتی ملکوتی با شکلی متفاوت است که صورت ملکوتی به وجهی از حیث نورانیت و ظلمت تابع صورت ملکی است و از این لحاظ با هم در ارتباطند. ولکن از حیث بساطت و کثرت، صورت ملکی تابع صورت ملکوتی عمل است و نماز که در بین اعمال عبادی مقام احدیت جمعیه را داراست در صورت ملکوتی خود دارای بساطت تامه است. پس منظور نظر سالک است که نماز را در ظاهر ملکی تابع ظاهر ملکوتی گرداند. نهایت رجوع سالک از مقام فرق به جمع، وصول به احدیت جمعیه اسماست و نماز تام که خود مرتبه احدیت جمعیه را دارد، اکمل و اتم عبادات و غایتِ ظهورِ حقیقت عبودیت در سالک واصل است. پس نماز کامل برای انسان کامل است که نتیجة آن تجلّی و حصول ربوبیّت تام برای سالک می باشد.از این رو معلوم می شود نماز گرچه به حسب ظاهر مرکب از اجزاء است ولی به حسب حقیقت دارای وحدت است و چون وحدت آن تام است از این رو، کمالیت او نیز تام می باشد پس سالک تا در سلوک است نماز او کامل نیست یعنی آنکه «‏‏نماز‏‏...‏‏ هرچه به افق کمال نزدیکتر شود وحدتش کاملتر شود تا منتهی به غایت کمال شود که حصول قیامت کبرای آن است... و وحدت صور ملکیّه تابع وحدت صور ملکوتیۀ غیبیّه است... و حصول وحدت تامّه صور ملکیه به فنای آنها در باطن ملکوت است که از آن تعبیر به قیامت صغرا شود.‏‏» ‏‏(سرالصلاه، صص13و14)‏

‏این ویژگی یکی از مهمترین اسرار نماز است. اکنون که اصل عبادت چنین ویژگی دارد، بدان، اسراری که در مقدمات آن نیز نهفته و تنها برای اولیا مشهود است، کم از اصل نماز ندارد. یکی از آن مقدمات طهارت است. طهارت یا با آب است، که سر حیات و مجلای اسم حی است و یا با خاک که سرّ وجودیّت و علت ظهور و محل تجلی اسم قیوم. و آب جلو گاه رحمت اطلاقی و مرکزِ شهود جمال جمیل علی الاطلاق و رؤیت بی  حجاب محبوب است. پس سالک الی الله و فانی فی الله چون برای تطهیر رو به آب آورد، در حقیقت رو به رحمت حق آورده و به عیان رحمت حضرت حیّ متعال را رؤیت کند چنانکه امام صادق(ع) فرمود: ‏‏اِذا اَرَدْتَ الطّهارَه ‏


حضورج. 82صفحه 79
‏وَالوُضُوء فَتَقَدَّم الِی الماءِ تَقَدَّمَکَ الی رَحْمَة الله‏‏. ‏‏(مصباح الشریعه، ص88)‏

‏بنابراین آب جلوه رحمت الهی است و رحمت پروردگار بر دو مرتبه است: رحمتِ رحمانی که سرّ وجود و رحمتِ رحیمی که سرّ کمال وجود است و ‏‏مَثَلُ المُؤمِن الخاص کَمَثَلِ الماء‏‏(همان)‏‏ یعنی آنکه آب سر حیات و وجود است و انسان کامل سرّ سرّ وجود ‏‏کما قال و جَعَلْنا مِنَ الماء کُلَّ شیءٍ حَیٍّ. ‏‏(انبیاء / 30)‏‏  پس هر کس در هر مرتبه است نظر به این مایه رحمت الهی کند و وجود خود را به آن تطهیـر کند. اهل ظاهر و قشریّون تنها نظر به ماء نازل از سحابِ سماءِ دنیا کرده و از آن تطهیر ارجاس ظاهری خود کنند و دیگر کاری با باطـن و قلـب خود ندارند اهل ایمان نظر به رحمت نـازله از آسمان ملکوت کرده و چشمه دل خود را از آن سیراب کرده و تطهیر قذارات معاصی کنند و اصحاب باطن نظر به رحمت نازله از سماء مشیتِ الهی نموده و قذارات معـنویه و کدورات باطـنیه را از خود رفع کنند و اصحاب سرّ نظر به ماء رحمت نازله از سماء و احدیـت کرده و نفی غیریت کنند و صاحـبان فنای فی الله به آسـمان احدیت نظر انداخته و به رحمـت خاـه نازله جاریه از آن، در وجودشان نفی خودیت و انیّت و انانیّت کنند و صاحبان مقام تمکین، نظر به رحمتِ ساری از وجود خود، که همان رحمت تامّ مطلقِ بی قید و شرط و بی حد و اندازه الهی است نموده و نفی جمیع مراتب وجودی کرده و مرتبه کثرت در وحدت و وحدت در کثرت را در خود ثابت کنند و با آن رحمت خاصه در صراط مستقیم قرار گیرند. ‏‏(ر.ک آداب الصلاه، ص62)‏

‏«‏‏پس، کمل اولیا را جمیع انواع طهارات محقق است. چنانچه ظاهر آن طاهر است از جمیع قذارات صوریّه و حواس آنها طاهر است از اطلاق در آنچه احتیاج به آن نیست و اعضای آنها طاهر است از تصرّف در آنچه برخلاف رضای حق است تا آخرین مراتب طهارت. قال تعالی: ‏‏اِنَّما یُریدُ اللهَ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البَیْتَ و یُطَهِرَکُم تَطْهیراً‏‏.» ‏‏(سرالصلاه، ص35)‏‏ ‏‏فی الجمله آنکه‏‏ «وضو، دست و رو شستن از ماسوی... است و تیمم رؤیت اوست در آینه اشیاء.‏‏» ‏‏(همان، ص42)‏‏ سالکان طـریق حقـیقت و راهیان صـراط شـریعت، خود از تطهـیر ظواهر شروع کرده و در طـی ‏


حضورج. 82صفحه 80
‏منازل، تطهیر باطن و سرّ و سرّ سرّ خود را می نمایند تا آخر درجه از مراتب طهارت، زیرا که طی طریق مرهون است به ردّ قاذورات از خود. ‏

‏پس بی جهت نیست که در روایات وارد از معصوم آمده است که چون وقت نماز داخل میشد چنان حالتی به امام حسین دست می داد که گویی تمام اندام و جوارح او از خوف حق و رجای به رحمت واسعه او می لرزد. و این حدیث حدیثی است که حضرت امام در کتب خود از جمله سرالصلاه و آداب الصلاه بارها به آن تاکید نموده و بزرگی امر نماز را با آن یادآور می شود. از آن جمله می فرماید: «‏‏ سیّد بن طاوس [قدّس سرّه ] در فلاح السّائل نقل فرموده که حضرت امام حسین علیه السلام وقتی وضو می گرفت رنگش تغییر می کرد و مفاصلش می لرزید. سبب از آن حضرت پرسیدند، فرمود: سزاوار است برای کسی که وقوف کرد بین دو دست صاحب عرش این که رنگش زرد شود و مفاصلش بلرزد.‏‏» ‏‏(آداب الصلاه، ص112‏‏) مقصود از دو دست خداوند در کلام امام حسین صفات جمال و جلال الهی است. یعنی آنکه بنده چون رو به نماز می آورد شایسته است که حالت خوف و رجا داشته باشد و این همه حالاتی است که برای عارف بالله به هنگام نماز روی می دهد، زیرا وی سر سلوک در نماز و مقدمات آن را درک و شهود نموده و هنگام نماز خود را همچون بنده ای می بیند که بی هیچ حجاب و کثرتی و فارغ از همه عالم در پیشگاه رب الارباب ایستاده و هر آن امید به رحمت او داشته و از عقابش خائف است. این حالت در سالک دستنیافتنی است، مگر آنکه وی وضو را دست شستن از همه عالم و روی برتافتن از ممکنات و قدم نهادن در محضر محبوب بداند. ‏‏فاخلع نعلیک انک فی الواد ‏


حضورج. 82صفحه 81
‏المقدس طوی‏‏. این است که نماز برای امام حسین و نه تنها برای او که برای جمیع خاندان اهلبیت عصمت و طهارت این قدر با اهمیت و بزرگ میشود. اگر در واقعه کربلا خوب دقت کنیم نمونه هایی از این دست را مشاهده خواهیم نمود.  به عنوان مثال بنا به نقل ارشاد شیخ مفید هنگامی که لشکر ابن سعد ملعون غروب تاسوعا آهنگ جنگ با امام را نمود، حسین علیه السّلام به حضرت عباس فرمود: «به نزد ایشان بازگرد و اگر می توانی تا فردا از ایشان مهلت بگیر و امشب ایشان را از ما باز گردان؛ شاید ما امشب برای پروردگار خود نماز خوانده دعا کنیم و از او آمرزش خواهی نمائیم زیرا خدا خود می داند همانا من نماز و تلاوت کتابش قرآن و دعای بسیار و استغفار را دوست دارم...» همچنین، نماز خواندن امام حسین در ظهر عاشورا و در آن بحبوحه نبرد خونین با آنکه بیش از نیمی از یاران خود را از دست داده بود، خود حکایت دیگری است که در تاریخ بارها و بارها تکرار شده است. پس هر گاه نماز برای اولیاء الله نردبان عروج و سلوک و وصول به حق شود و عارف از ابتدای مقدمات نماز از طهارت و مکان و لباس گرفته تا اصل نماز، پیوسته معبود و معشوق خود را شهود نماید، اینگونه میشود که در هیچ حال و موقعیتی حتی در میدان رزم نیز دست از نماز نمی کشد. ‏‏(ارشاد، ج2، ص93)‏

فصل دوم

ویژگی دوم: حسین(علیه السلام)، حمله عرش

‏در بیان عرفانی، عرش دارای یک معنا ولی واجد مصادیق و مظاهر و مراتب مختلف است. ‏

‏به یک معنا عرش مرتبه ظهور اسماء و صفات الهی است. به دلیل اینکه برای هر ظاهری، باطنی و هر شیء ملکی دارای ملکوتی است، وجهه ملکوتی عرش، محل ظهور قدرت و رحمت و در مورد خداوند به معنای ظهور اسماء جلال و جمال است. چون صاحب عرش در روی زمین گاهی قدرت و هیبت او غلبه کرده و حکم به توبیخ و تنبیه کند و گاهی رحمت و بخشش او، حق تعالی چون بر عرش حکمرانی قرار گیرد اگر به اسماء جمال حکم نماید عرش، عرش رحمانیت و اگر به اسماء جلال، عرش، عرش قهاریت است. و گاهی حق تعالی با اسماء جلال و ‏


حضورج. 82صفحه 82
‏جمال خود بر عرش اسماء تکیه زند. از این رو یکبار فرمود: ‏‏الرحمن علی العرش استوی‏‏ ‏‏(طه / 5) ‏‏و آن زمانی است که رحمت او غلبه کند و دیگر بار فرمود: ‏‏فسبحان الله رب العرش عمّا یصفون‏‏(انبیا / 22)‏‏ و آن زمانی است که به اسماء تنزیهیه حکم فرماید. پس عرش مقام واحدیت و حملة آن که همان امهات اسماء عرشیه هستند، هشت اسم است؛ چنانکه حق تعالی فرمود: ‏‏والملک علی ارجائها و یحمل عرش ربک فوقهم یومئذ ثمانیه‏‏(حاقه / 17)‏‏ این هشت اسم عبارتند از: الله، ربّ، الملک، الحق، مبدء، معید، الغفور، الودود. هر یک از این اسماء و صفات، اسماء و صفات ذاتیه بوده و تجلّی آنها منوط به فنای ذاتی سالک در ذات حق است. چون عرش دارای هشت حمله است، پس مظاهر حمله نیز کسانی هستند که یکی از این هشت اسم یا برخی از آن را دارا باشند.‏

‏عن ابی عبدالله (ع) قال: ‏‏حمله العرش ثمانیه : اربعه منا و اربعه ممن شاء الله‏‏(کافی، ج1، ص133)‏

‏و در حدیث دیگری است که معصوم فرمود: ‏‏و اما العرش فحملته اربعه من الاولین و اربعه من الاخرین فاما الاربعه من الاولین فنوح و ابراهیم و موسی و عیسی و اما الاربعه من الاخرین فمحمد و علی و الحسن و الحسین صلی الله علیهم‏‏(بحارالانوار، ج24، ص96)‏

‏این معنا بالتمام در اولیاء محمدیین و از آن جمله امام حسین مشهود است. زیرا سیرشان در حضرت واحدیت و در سفر فی الحق کامل تر و احاطه شان به اسماء و صفات ربوبی و بالتبع مقام ولایتشان اتم از دیگر اولیاءالله است. امام خمینی نیز در کتاب آداب الصلاه در باب معانی مختلف عرش و حمله آن به این نکته اشاره نموده و می فرمایند: ‏


حضورج. 82صفحه 83
‏«‏‏و گاهی [عرش] اطلاق بر «علم» شده، که شاید مراد از علم «علم فعلی» حق باشد که مقام ولایت کبری است. و حملۀ آن چهار نفر از اولیاء کمّل است در امم سالفه: نوح و ابراهیم و موسی و عیسی- علی نبیّنا و آله و علیهم السلام. و چهار نفر از کمّل است در این امّت: رسول ختمی، و امیر المؤمنین، و الحسن، و الحسین- علیهم السلام.‏‏» ‏‏(آداب الصلاه، ص273)‏

فصل سوم

ویژگی سوم: سجده بر تربت حسین علیه السلام

‏روایات بسیاری در باب فضائل خاک حسین(ع) و از آن جمله، سجده بر تربت مبارکش از اهل بیت عصمت وارد شده است و این همه به خاطر بزرگی مقام و منزل امام حسین نزد خداوند است. به بیان دیگر کربلا زمین مقدسی است چون آنکه آنجا مدفون است مقدس است. محل تردد ملائک است چون مزار حسین(ع) است. سند این کلام بیان مبارک امیرالمؤمنین است که چنین فرموده است: ‏‏مَا رُوِیَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ مَرَّ عَلِیٌّ ع بِکَرْبَلَاءَ فَقَالَ لَمَّا مَرَّ بِهِ أَصْحَابُهُ وَ قَدِ اغْرَوْرَقَتْ عَیْنَاهُ یَبْکِی هَذَا مُنَاخُ رِکَابِهِمْ هَذَا مُلْقَی رِحَالِهِمْ هَاهُنَا مُرَاقُ دِمَائِهِمْ طُوبَی لَکِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَیْهَا تُرَاقُ دِمَاءُ الْأَحِبَّة‏‏ امام باقر فرمود: علی- علیه السّلام- از کربلا عبور کرد، در حالی که چشمانش پر از اشک شده بود، فرمود: اینجا محل زانو زدن شتران آنهاست. و اینجا محل‏

‏انداختن بارهای آنهاست. و در اینجا خون آنها ریخته می شود. خوشا به حال خاکی که در آن خون دوستان خدا، ریخته می شود.‏

‏اما روایتی که حضرت امام خمینی نیز در آثار خود به آن اشاره نموده اند ‏‏(مصباح الهدایه، ص66)‏‏. روایت عجیب و پر مضمونی در بیان فضیلت سجده بر خاک حسین(ع) است که معنا و مفهوم عادی ندارد. روایت این است: عن معاویه بن عمار قال کان لابی عبدالله خریطه دیباج صفراء فیها تربه ابی عبدالله فکان اذا حضرته الصلاه صبه علی سجادته و سجد علیه ثم قال انّ السّجود علی تربه ابی عبدالله یخرق الحجب السبع ‏‏(وسائل الشیعه، ج5، ص366)‏‏ ‏


حضورج. 82صفحه 84
‏یعنی امام صادق (ع) کیسه ای محتوی تربت امام حسین داشت که هر گاه وقت نماز می شد آن را بر روی سجاده اش باز می نمود و بر آن سجده می کرد و آنگاه می فرمود: سجده بر تربت امام حسین حجب هفتگانه را خرق می نماید. همچنین در روایات دیگری سجده بر خاک حسین وارد شده است‏

‏اما چگونه سجده بر خاک حسین حجاب های هفتگانه را نابود می کند؟ می توان گفت سرّ آن در سرّ سجده است. سرّ سجده کمال انقطاع به سوی محبوب است و ترک تمام غیریّت و انانیّت و منیّت و وصول به مقام لامقامی و در این حال تسبیح در سجده عبارت است از نفی تمام مراتب توحید و غرق شدن در دریای جمال و جلال الهی. سجده آخرین مرتبه از مراتب سلوک است که در آن سالک به سرمنزل مقصود رسیده و به حدّ عالی افقِ عبودیت نایل شده است. و سجده برای کاملان محو شدن در اسماء جمال و جلال الهی است؛ زیرا در آن حال قلب مأوا و مجلای اسم الله شده است.‏‏ بنابراین‏‏؛‏

‏«سجده نزد اهل معرفت و اصحاب قلوب، چشم فروبستن از غیر و رخت بربستن از جمیع کثرات- حتی کثرت اسماء و صفات- و فنای در حضرت ذات است. و در این مقام نه از سمات عبودیّت خبری است و نه از سلطان ربوبیّت در قلوب اولیاء اثری؛ و حقتعالی خود در وجود عبد قائم به امر است: فَهُوَ سَمْعُه و بَصَرُه بَل لاسَمْعَ وَ لا بَصَر وَ لا سَماع و لا بَصیره و اِلی ذلِکَ المَقام تَنْقَطِعُ الاِشارَه»‏‏ (سرالصلاه، ص101)‏

‏و به این مطلب، امام صادق ناطق اشاره فرمود که: «‏‏الا تَری فِی الظّاهِر اَنّهُ لایَسْتَوی حالُ السُّجُود الا بالتَّواری عَنْ جَمیعِ الاَشیاءِ والاحتِجابِ عَن کُلِّ ما تَراهُ العیون؟ کَذالکِ ‏


حضورج. 82صفحه 85
‏اَمرُ الباطِن‏‏.»‏‏ (همان، ص104-105)‏‏ یعنی همانطور که در ظاهر در حال سجده چشم جایی را نمی بیند همین گونه در امر باطن نیز، چشم دل از اغیار، ماسوی الله، ببند و تنها روی دل را سوی او نما. آنگاه بر این امر چون مداومت نمودی به سرّ سجده دست خواهی یافت و خود را محو در پروردگار و غافل از غیر او می یابی و به این نکته آگاه باش که فرمود: ‏‏ما خَسِرَ وَالله مَن اَتی بِحَقیقِة السُّجُود وَ لَو کانَ فیِ العُمر مَرّةً واحدةً‏‏.‏‏ (مصباح الشریعه، باب16)‏‏ یعنی: « اگر در یک سجده، در جمیع ایام عمر خلوت حقیقی حاصل شد، جبران خسارات بقیّۀ عمر می شود و عنایت حق از او دستگیری می کند و از دائرۀ دعوت شیطان خارج می شود. » ‏‏(سرالصلاه، صص106و107)‏‏ حضرت امام نیز در آداب الصلاه می فرمایند: «چنانچه در صلوه معراج است، سجده غشوه و صعق در نتیجة مشاهدة انوار عظمت حق است. و چون عبـد از خود بیخود شد و حال محـو و صـعق برای او دست داد، عنایـت ازلی شامل حال او شود و به الهام غیبی ملهم شود و ذکر سجود و تکرار آن برای حصول حال صحو و به خود آمدن است.» ‏‏(آداب الصلاه، ص361)‏

‏پس معلوم می شود اصل سرّ سجده فنای فی الله و خرق حجب است و چه بهتر که این سجده بر تربت امام حسین و سالار شهیدان باشد، زیرا او نه تنها خود به مرتبه فنا رسید که انسان هایی با او بودند که بر روی عالم خاک نظیر نداشته و همه از فانیان بالله بودند. در آن بیابان تفتیده انسان هایی به شهادت رسیدند که ارزش این تربت را از هر خاکی در عالم بیشتر نمودند. امام حسین در کربلا، شیخ و مراد عارفان و سالار شهداست؛ همه گوش به فرمان اویند. هر که از یاران و اصحاب حضرت شهید می شود مقام او در بارگاه ربوبی افزون می شود؛ آنقدر فنای او کامل می شود که در قتلگاه، نه لشکر را می بیند، نه اهل بیت خود را، نه یاد اسیری خانواده است و نه تشنگی او را می آزارد، نه شمر را بر بالای سینه خود میبیند و نه زینب را بر فراز بلندی که نظاره گر اوست. او تنها و تنها خدا را می بیند، خدا را، غیر از او هیچ نمی بیند پس در آخرین لحظات این خداست که بر بالین او حاضر است. ‏‏الهی رضاً لرضاک تسلیماً لامرک لا معبود سواک‏‏. حسین(ع) سـالار عـارفان دشت نینواست؛ سید و مـولای هر کسی است که اراده وصـال‏


حضورج. 82صفحه 86
‏حق دارد. این خاک که از آن سخن رفت، رهنمون سالک است برای وصول به مقصد و به مبدا اعلی. در هر سجده بر این تربت، حسین (ع) به تو می آموزد که راه را چگونه روی تا گمراه نشوی. او تو را راهبر است پس اگر طالب فنای فی الله و وصول به بارگاه قدس ربوبی هستی، از سجده بر خاک قدسی اش غافل مشو.‏

فصل چهارم

ویژگی چهارم: تجلی حق در کلام امام حسین علیه السلام

‏دعای عرفه منقول از سیدالشهداء از ادعیه ای است که حضرت امام بارها در کتب خود به مضامین آن اشاره نموده و از آن بهره جسته است، از آن جمله در رساله مصباح الهدایه در باب کیفیت صدور کثیر از واحد می فرماید: «از دیدگاه عرفاء کاملین که قائل به وحدت وجودند اصل مسأله جعل و صدور و  مصدر معنایی ندارد، زیرا هر چه در عالم هست وجود حق است و آیا غیر از حق ظهوری دارد تا بگوییم از حق صادر شده است همچنانکه امام حسین(ع) در دعای موسوم به عرفه می فرماید: آیا برای غیر تو ظهوری هست که برای تو نباشد  ‏‏فإنّ الصدور لا بدّ من مصدر و صادر، و یتقوّم بالغیریّة و السوائیّة. و هی مخالفة لطریقة أصحاب العرفان .... أمن وراء الحقّ شی ء حتّی ینسب الصدور إلیه؟ بل هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ. قال مولانا، أبو عبد الله الحسین، علیه الصلاة و السلام، فی دعاء عرفة: أ لغیرک من الظهور ما لیس لک؟‏‏»‏


حضورج. 82صفحه 87
‏این عبارت معنا و مفهوم والایی در عرفان اسلامی دارد. اگر خوب تأمل کنی آن را جامع و کاملترین عبارت در خداشناسی می یابی. توحید، اخلاص، توکل، معرفت، تسلیم، رضا، فنا و.. همه در آن جمع است. حقیقتاً این چه بیان عرشی است که در وصف و فهم ما نمی گنجد. آیا از سینه چه شخصی می تواند این کلام تراوش کند. الم نشرح لک صدرک. کسی که سینه اش همچون سینه ختم المرسلین، مخزن و معدن اسرار الهی و قلبش همچو قلب او عرش الله باشد. وصول به این مرتبه به سادگی میسور نیست.‏

معرفت اهل فنا بر سه قسم است:

‏اول: معرفت به آثار و افعال حق. سالک پس از تفکر در آثار و افعال الهی که اولین مرتبه از مراتب سلوک و اولین منزل از منازل شناخت است، قدم در مسیر رفض تعینات و خرق حجب نهاده و وابستگی های خود را یک به یک قطـع می کند تا به فنـا رسیده و اولین مرتبه فـنا برای او حاصل بشود. این مرتبه نخست فنا طبق تجلیات افعالی خداوند، فنای در افعال و حصول توحید افعالی است. سالک در این مرتبه از فنا علماً، ایماناً، یقیناً و شهوداً هیچ فعل و قیام و قعودی را به اراده خود نمی بیند و هر چه در عالم اتفاق می افتد را از خواست و اراده و مشیت او می داند و می بیند. و زبانش مترنّم به این آیه است که ‏‏وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ‏‏ (انعام /  59) ‏‏کلید خزائن غیب نزد پروردگار است و جز او کسی بر آنها آگاه نیست و هر چه در بیابان و دریاها است بر همه آنها احاطه دارد و هیچ برگی از درختان فرو نیاید جز آنکه او آگـاه است و هیچ دانـه ای در درون زمـین و هیـچ تر و خشکی نیست جـز آنکه در‏

‏کتاب مبین درج و ضبط است . آن معارفی که برای سالک در این مقام حاصل می شود حاصل تجلیات حق به اسماء افعال خود است. ‏

‏دومین مرتبه معرفت صفات حق است. این قسم مخصوص کسانی است که مظهر تجلیات اسمائیه و صفاتیه حقّند. شروع این مرتبه انتهای سفر اول است. سـالک به لحاظ سیر در اسمـاء و ‏


حضورج. 82صفحه 88
‏گردش در صفات و آگاهی بر مراتب اسماء در مقام شهود حق از این جهت که به وجود حق می بیند و می شنود و حقایق اسماء را عین وجود جمعی حق می بیند و صفات را در عرصه وجود موصوف، مشاهده می نماید بین ذات و صفات فرقی نگذاشته و تغایر بین این دو را اعتباری می داند این مقام همان فنای صفات و وصول به مقام قاب قوسین است. مطالب غیبی مکنون در قلب سالک در این مشهد، حاصل تجلیات اسماء صفات است.‏

‏سومین مرتبه از مراتب معرفت پروردگار، شهود حق است بی واسطه اسماء که عبارت است از شهود ذات.سالک در این مقام چون شاهد و مشهود و مشهد را عین هم می بیند به کلی فانی در حق گشته و از او هیچ تعین و رسمی باقی نمی ماند. ظهور فرقان و کتاب و کتاب مبین، مخصوص اولیاء محمدیین و صاحبان مقام جمعی الهی است. اسماء الهیه که سبحات جلال و حجابهای نوری اند، برای سالک در مقام توحید ذات از بین رفته وحق بی واسطه هیچ اسمی بر سالک تجلی می کند. نتیجه این تجلی اجتماع وجودی و اندکاک هویت و وجود خلقی در وجود خالقی است. ‏

‏کسانی که به مقام صحو بعد المحو و بقاء بعد الفناء در عین جمع وجود رسیده اند و به مرتبه تمکین بعد تلوین نائل شده اند، به واسطه تجلی در مقام بعد از فناء و سیر آن از حق به خلق به ارشاد خلایق مأمور شده اند. این مقام که فناء در احدیت و رجوع به خلق است اختصاص به حقیقت محمدیه دارد. نهایت اسفار اربعه و رجوع من الحق الی الخلق شهود وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت است. این همان دیدن به دو چشم و جمع بین تشبیه و تنزیه و ‏


حضورج. 82صفحه 89
‏تجلی بطن هفتم قرآن بر سالک است.به عبارت دیگر، این قسم افراد، خلاف فانیان فی الله از حالت فنا خارج شده به مرتبه بقا به بقا الله رسیده یا فنای از فنا حاصل نموده اند، بنابراین هم خلق را می بینند و هم خالق را و دیدن به هر دو چشم به همین معناست.‏

‏دعای عرفه امام حسین روحی فداه و آنچه در آن است نشان از همین مقام دارد یعنی جمع بین القربین و ظهور وحدت و کثرت. عبارت ‏‏ایکون لغیرک من الظهور ما لیس لک‏‏ ناظر بر همین معناست.آنگاه که مشخص شد چه بسیار درجات و مراتب در راه وصول به حقیقت ذات مقدس ربوبی در سیر و سلوک باید که برای سالک حاصل شود بالتبع درجات اخلاص و توکل و تسلیم و رضا و .. نیز متفاوت و مختلف خواهد بود و اعظم امور که نتیجه توحید ربوبی است، اخلاص در اعمال است. اخلاص کامل جز با تحقق این بیان نورانیِ سالار شهیدان و عارفان، ایکون لغیرک من الظهور ما لیس برای سالک مقدور نخواهد بود. ‏

‏هر گاه عارف به این درجه رسید که جز ذات حق در عالم چیزی ندید، اخلاص او به اعلا مراتب خود رسیده و حجب ریا را یکسر پاره نموده است. امام خمینی در آثار خود گاهاً به برخی مراتب اخلاص اشاره فرموده است. حسن ختام این مقاله را به ذکر خلاصه ای از مراتب اخلاص از دیدگاه امام خمینی اختصاص می دهیم. ایشان در کتاب آداب الصلاه در همین باب چنین می فرمایند: ‏

‏«یکی از مراتب آن، تصفیه عمل است- چه عمل قلبی یا قالبی- از شائبه رضای مخلوق و جلب قلوب آنها، چه برای محمدت یا برای منفعت یا برای غیر آن. و در مقابل این، اتیان عمل است ریائاً. و این ریاء فقهی، و از همه مراتب ریا پست تر و صاحب آن از همه مرائی ها بی ارزشتر و خسیس تر است.‏

‏مرتبه دوم، تصفیه عمل است از حصول مقصودهای دنیوی و مآرب زائله فانیه، گرچه داعی آن باشد که خدای تعالی به واسطه این عمل عنایت کند؛ مثل، خواندن نماز شب برای توسعه روزی.... مرتبه سوّم، تصفیه آن است از رسیدن به جنّات جسمانیّه و حور و قصور و امثال آن از لذات جسمانیّه. و مقابل آن، عـبادت اجیران است؛ چنانچه ‏


حضورج. 82صفحه 90
‏در روایات شریفه است. و این نیز در نظر اهل الله چون سایر کسب ها است، الّا آن که عمل این کاسب اجرتش بیشتر و بالاتر است در صورتی که قیام به امر کند و از مفسدات صوریّه عمل را تخلیص کند. مرتبه چهارم، آن است که عمل را تصفیه کند از خوف عقاب و عذابها [ی ] جسمانی موعود. و مقابل آن، عبادت عبید است؛ چنانچه در روایات است. و این عبادت نیز در نظر اصحاب قلوب قیمتی ندارد و از نطاق عبودیّت الله خارج است... مرتبه پنجم، تصفیه عمل است از رسیدن به سعادات عقلیّه و لذّات روحانیّه دائمه ازلیّه ابدیّه و منسلک شدن در سلک کروبیّین و منخرط شدن در جرگه عقول قادسه و ملائکه مقرّبین. و در مقابل آن، عمل نمودن برای این مقصد است. و این درجه گرچه درجه بزرگ و مقصد عالی مهمی است، و حکماء و محقّقین به این مرتبه از سعادت خیلی اهمّیّت دادند و برای او ارزش قائل شدند، ولی در مسلک اهل الله این مرتبه نیز از نقصان سلوک و سالک آن نیز کاسب و از اجیران به شمار می رود، گرچه در متجر و مکسب با سایرین فرقها دارد. و در ازاء این مرتبه که مرتبه ششم است تصفیه آن است از خوف عدم وصول به این لذّات و حرمان از این سعادات. و در مقابل، عمل برای این مرتبه از خوف است... ‏

‏مرتبه هفتم، تصفیه آن است از وصول به لذّات جمال الهی و رسیدن به بهجتهای انوار سبحات غیر متناهی که عبارت از جنّت لقاء است. و این مرتبه، یعنی جنّت لقاء از مهمّات مقاصد اهل معرفت و اصحاب قلوب است و دست آمال نوع از آن کوتاه است، و اوحدی از اهل معرفت به سعادت این شرف مشرّفند، و اهل حبّ و جذبه از ‏


حضورج. 82صفحه 91
‏کمّل اهل الله و اصفیاء الله هستند؛ و لکن این کمال مرتبه کمّل اهل الله نیست، بلکه از مقامات معمولی سرشار آنها است. و این که در ادعیه، مثل مناجات شعبانیّه، حضرت امیر المؤمنین و اولاد طاهرینش این مرتبه را خواسته یا اشاره به داشتن آن نموده، نه آن که مقامات آنها منحصر به همین مرتبه است؛ چنانچه مرتبه هشتم که در ازاء این مرتبه است و آن عبارت است از تصفیه عمل از خوف فراق نیز از کمال مقامات کمّل نیست، و این که جناب امیر المؤمنین کَیْفَ اصْبِرُ عَلی فِراقِکَ گوید از مقامات معمولی سرشار او و مثل او است. بالجمله، تصفیه عمل از این دو مرتبه نیز در نزد اهل الله لازم است، و عمل با آن معلّل و از حظوظ نفسانیّه خارج نیست؛ و این کمال خلوص است. و پس از این، مراتب دیگری است که از حدود خلوص خارج و در تحت میزان توحید و تجرید و ولایت است که بیان آن اینجا مناسب نیست.» ‏‏(آداب الصلاه، صص164 - 166)‏

نتیجه

‏زندگی، حرکات، سکنات، گفتار، رفتار، کردار، خلق و خو، و همه افعال و اعمال حسین بن علـی(ع) برای ما الـگو و سرمشق مناسبی است تا بتوانـیم از آن بهـره گرفته و خود را در صـراط ‏

‏مستقیم که صراط انسان کامل بوده و از افراط و تفریط مصون، برسانیم. دعای عرفه منقول از امام حسین (ع) حقیقتاً دریایی از معارف توحیدی و عرفانی است که شرح آن بسیار واجب و بیان حقایقش به قدر میسور لازم است. سجده بر تربت حسین(ع) که حجاب های هفتگانه را خرق می نماید خود ارشادی است از جانب حضرتش تا تو را که شیفته وصالی به حقیقت رسانده و راهنمایت باشد. و در آخر باید که با تاسی به سید و سالار شهیدان که جانش را فدای احیای حق و راستی و خود را قربانی اسلام نمود، نماز را که افضل عبادات و اکرم اعمال و احسن امور است همچون شیعه ای واقعی به جا آورده و از آن برای عروج به سوی محبوب بهره جوییم، باشد که اینگونه اشکهای ما برای کشته اشکها مقبول افتاده و خود را در سلک اصحاب او داخل نماییم.

آمین‏ 


حضورج. 82صفحه 92
منابع و مآخذ: 

‏مصباح الهدایه، امام خمینی،موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1372ش ‏

‏آداب الصلاة، امام خمینی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول 1370 ش‏

‏سر الصلاة، امام خمینی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ ششم 1378ش‏

‏شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1377ش‏

‏مصباح الشریعه، شرح ملاعبدالرزاق گیلانی، تهران، انتشارات پیام حق، 1377ش‏

‏کافی،علامه محمد بن یعقوب کلینی، تهران انتشارات اسلامیه، 1362ش‏

‏بحارالانوار،علامه محمدباقرمجلسی، انتشارات اسلامیه تهران، سال چاپ متفاوت‏

‏ارشاد، شیخ مفید، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم‏

‏وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ناشر ال البیت، قم 1403 ق‏

‎ 

حضورج. 82صفحه 93