سخنرانی آیت الله یزدی

سخنرانی آیت الله یزدی

 

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 1

 

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 2

بسم الله الرحمن الرحیم

‏الحمدلله علی آلائه و الشکر علی نعمائه والصلاة والسلام علی خیر خلقه وأشرف بریّته محمد و آله. قال الله تبارک وتعالی فی کتابه الکریم: ‏(کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسی أنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ)‎[1]‎‏ وقال: ‏(لَوْلا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ)‎[2]‎‏ و قال: ‏(لَوْلا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأرْضُ)‏.‏‎[3]‎

قرآن اولین منبع بررسی هر مسأله در اسلام

‏در بررسی اندیشه های سیاسی اسلام، مثل بررسی هر مسأله فقهی، در درجۀ اول باید به ادله اولیه یا ادلّ ادله، یعنی قرآن کریم، مراجعه کرد. بعد به سراغ سنت معصومین علیهم السلام رفت و بعد فتاوای فقهای صدر اسلام و بعد هم اصول عملیه. همان طور که روش متعارف فقهای عظام است. تصور می شود که اگر این ترتیب رعایت شود و وقتی به بحث وارد می شویم هیچ پیش قضاوتی نداشته باشیم و با ذهن خالی از هر نظریه ای، اول به قرآن کریم نگاه کنیم و آیات مربوط به بحث را در جمع ببینیم، طبعاً قرآن مسأله را روشن می کند. ‏«إنّما یعرف القرآن من خوطب به».‎[4]‎‏ باید به سنت پیامبر اکرم و ائمه ‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 3
‏معصومین علیهم السلام شارح و توضیح دهنده قرآن هستند مراجعه شود تا مسئله روشن شود. طبعاً فتاوای فقهای متقدم که حاکی باشد از وجود مدرک و سنتی که به دست ما نرسیده است، خود یک دلیل است. البته نه هر فتوی و نظریه ای، خصوصاً فتاوایی که از متوسطین و متأخرین از فقها در دست است؛ زیرا اگر برای اجماع و شهرت متأخرین حجیتی هم قائل بشوند ـ به اصطلاح اصولیین از آن به اجماع دخولی تعبیر می کنند ـ اثبات حجیتش خیلی مشکل است، ولی اجماع کشفی (کاشف از قول معصوم) مربوط به همان فقهای متقدم است. اگر این روش در بررسی مسائل به کار برود، قدرت استنباط و نیروی استخراج از این اصول کلی سالم تر و قوی تر خواهد بود، تا این که اول اقوال و گفته های شخصیت ها نقل بشود و بعد یکی از آن ها به دلیل عظمت صاحب قول یا نفوذ استدلال او، در ذهن انسان یا در نفس به اصطلاح پنهان و نا آگاه جای می گیرد و بعد وقتی انسان دنبال ادله می رود، تصور می کند دارد آن پیش قضاوت درونی را تقویت می کند. بنابراین روش مطلوب تر آن است که اول ببینیم قرآن چه می گوید.‏

جهاد ابتدایی و دفاع

‏در قرآن کریم، قتال دستور مستقیم است. ‏(کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ...)‎[5]‎ ‏این آیه و آیات زیادی که دربارۀ قتال و جهاد مطرح می شود، دلیل برای جهاد ابتدایی در برابر انواع و اقسام دیگر جهاد و دفاع است. قتال یک مسئله است و دفاع مسئله دیگری است، اما می بینیم که مثلاً مرحوم کاشف الغطاء وقتی وارد بحث جهاد می شوند، از همان اول جهاد را به پنج نوع تقسیم می کنند. وقتی آدم به تعریف ایشان در چهار قسم اول دقت می کند، می بیند این چهار قسم از انواع دفاع است که کلمه جهاد را بر آن اطلاق کرده اند، ولی قسم پنجم آن همان جهاد ابتدایی است.‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 4
‏فقهای صدر اسلام، مثل مرحوم شیخ طوسی رحمهُ الله در کتب مختلفی که دارند غیر از ‏‏خلاف ‏‏و‏‏ مبسوط‏‏ یک کتاب کوچکی دارند به نام ‏‏الاختصار فی الهدآیۀ و الارشاد، ‏‏در آن کتاب در بحث جهاد، اول جهاد ابتدایی را مطرح و نظرشان را با ذکر ادله در مورد جهاد ابتدایی نقل کرده اند و بعد به دفاع اشاره کرده اند.‏

‏بنابراین دفاع و جهاد از نظر قرآن، دو فصل و دو بحث است و به هم ارتباطی ندارند. موضوعاً و حکماً کاملاً جدا هستند، ولی اکثراً بر مصادیق دفاع، کلمه جهاد و گاهی به عکس اطلاق می شود. البته اطلاق جهاد بر دفاع بیشتر از اطلاق دفاع بر جهاد است.‏

‏همان طور که می دانید یکی از کتب فقهی متعارفی که همه فقها در ردیف کتاب های فقهی شان در کنار کتاب های ‏‏صلاة‏‏، زکات و حج مطرح می کنند. بحث جهاد و کتاب جهاد است. منظور از این جهاد و جهادی که قرآن از آن تعبیر فرموده است، همان جهاد ابتدایی است.‏

‏جهاد ابتدایی الآن مورد بحث ما نیست، ولی اجمالاً در چند جمله اشاره می کنیم؛ در زمان حضور امام معصوم علیه السلام یا حضور نبی اعظم صلی الله علیه و آله و سلم جهاد در سال یک بار واجب است و به معنای دعوت غیر مسلم به اسلام است. برای این کار خود پیامبر یا امام یا کسی که برای این کار از سوی امام حکم خاص دارد، می تواند جهاد را شروع بکند و طبعاً نحوه دعوتش مشخص است. اگر به جنگ منتهی شود، مسئله دیگری ندارد. مثلاً جزیه در آن راه ندارد. قرار دادهای دیگری در آن راه ندارد. دعوت به اسلام است، یا تسلیم یا جنگ. سالی یک بار هم واجب است و رهبر این جهاد هم امام معصوم است یا کسی که امام معصوم او را نصب کرده باشد. اطاعت بر کسانی که توانایی دارند واجب است. هزینه کردن به مقداری که امکان دارد بر همه مسلمانان واجب است و گرفتن از اموال عمومی مسلمین برای جهاد ابتدایی مورد بحث است. کسانی که نقص جسمی، روحی، مالی و نقص وسیله ای دارند و نمی توانند بیایند حساب جدایی دارند. ‏

‏این بحث مربوط به جهاد است که شرایط آن در زمان ما، وجود ندارد. ‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 5

شعاع ولایت ولی فقیه

‏بسیاری از فقها می گویند که شرایط این گونه جهاد در زمان ما نیست و شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یا امام معصوم علیه السلام و کسانی که امام معصوم او را منصوب نماید، می توانند دستور این گونه جهاد را بدهند، اما کسانی هم از متأخرین که ما هم این نظر را می پسندیم، نظر شان این است که مسئله دائر مدار بحث ولایت فقیه است. یعنی این که شعاع ولایت ولی فقیه چقدر است؟ آیا این که مشهور فقها جهاد را استثنا کرده اند و برخی نماز جمعه را هم استثنا کرده اند؛ این درست است یا نه؟ این مربوط به یک بحث فرعی در باب ولایت است. در بحث ولایت فقیه، اگر ما به اطلاق ولایت قائل شدیم ـ‏‏ ‏‏که کلمه اطلاق در اصلاح قانون اساسی ما اضافه شد و ولایت مطلقه آمد، معنای اطلاق ولایت این است که: ‏«کلّ ما ثبت لإمام المعصوم فی حضرته هو ثابت لولیّ الفقیه فی غیبته‏ علیه السلام‏»‏ ـ هیچ استثنایی هم ندارد؛ البته اگر شرایط آماده نباشد حرف دیگری است.‏

تفاوت مشروعیت با مقبولیت (به کار گیری ولایت)

‏چنان که در اصل مسئله ولایت همین مطلب مطرح است که مشروعیت یک مسئله است، امکان استیفای حقوق و به کار گیری آن ولایت و نظر ولی، مسئله ای دیگر است. ما می بینیم سال ها از زندگی امیر المؤمین علیه السلام گذشت در حالی که از طرف خداوند منصوب به امامت و ولایت بودند. از همان روزهای اول در حدیث اطعام، حدیث فیء، حدیث منزلت تا حدیث غدیر، از طرف ذات باری منصوب بودند و حق ولایت داشتند، ولی شرایط به کار گیری آن ولایت فراهم نبود.‏

‏زمانی هم با فراز و نشیب های سیاسی و حوادثی که معمولاً در طول زمان پیش می آید، شرایطی پیش آمد که همراهان و مردمی پیدا شدند، جامعه مهیا شد که حمایت ‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 6
‏و همراهی و اطاعت کند. آیا آن موقع حق ولایت از ناحیه آمدن مردم داده شد یا قدرت به کار گیری از ولایت و استفاده از ولایت فراهم شد؟‏

‏شک نیست که حق ولایت ربطی به مسئله حمایت مردم ندارد. مردم حمایت بکنند ـ مثل آن روزی که امیر المؤمین را حمایت کردند ـ ولیّ است و به کار می گیرد و از نظریات ولایتی استفاده می کند و جامعه را به دلخواه خداوند و مطابق قوانین و مقررات مربوط اداره می کند و اگر مردم اطاعت نکردند، طبعاً نمی تواند عمل بکند. چنان که ما این بحث را دربارۀ شخص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم داریم. معتقدیم امامت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از زمانی که در مکه بودند محقق بوده است، نه از زمانی که به مدینه آمدند. در همان مکه هم دستورات ولایتی داشتند ـ مثل هجرت به حبشه ـ که دستور ولایتی بود ـ ولی بعد از این که به مدینه آمدند، مردم حمایت کردند و امکانات حکومت فراهم شد، حکومت رسمی اسلامی شروع شد و شکل وسیع تری پیدا کرد تا آن جا که هر سال چند سر یه و غزوه هم داشتند. تا وقتی که مکه فتح شد. ما الآن دنبال بحث ولایت و شعاع ولایت نیستیم.‏

‏این که می گوییم جهاد ابتدایی در زمان ما مورد بحث نیست، با این اطلاق مقبول نیست. اگر قائل به ولایت مطلقه فقیه شدیم، زمان ما و زمان گذشته ندارد.‏

نسخ نشدن امر به قتال

‏تعبیر دیگری که در این زمینه می خواهم عرض کنم این است که: ‏(کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرهٌ لَکَمْ)‎[6]‎‏ نسخ نشده است. هیچ آیه ای از قرآن نسخ نشده است. ما منسوخ به این شکل نداریم که احکام کلی نسخ شده باشد، بلکه شرایط عمل فراهم نیست، نه این که آیه و حکم نسخ شده است. این بحث مبنی بر این است که اکثر آقایان فرموده اند در زمان ما اصلاً جهاد ابتدایی نیست. بهتر است گفته شود در زمان ما شرایطش فراهم نیست.‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 7
‏ولی اگر شرایطش فراهم شد، چه طور شرایط فراهم بشود؟ اگر مثلاً توانایی جمهوری اسلامی ایران در دنیا در حدی بود که نه تنها دشمن هوس نمی کند به آن حمله کند، بلکه به نقطه ای می رسد که می بیند اگر بخواهد حمله کند، آتشی روشن می شود که همه در آن می سوزند و کسی نمی تواند آن را خاموش کند، طبعاً خود داری می کند و مصداق همان ‏(تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَعَدُوَّکُمْ)‎[7]‎‏ می شود. نه تنها این مرحله، بلکه اگر قدرتش بیشتر شد، می تواند کشور همسایۀ خود را که کفر مطلق دارد (البته جهاد بین اسلام و کفر است) به اسلام دعوت کند و بگوید بیایید مسلمان بشوید، و بعد از دعوت به اسلام بگوید یا اسلام یا جنگ. البته اگر چنین شرایطی فراهم بشود و بداند که قاعدتاً موفق خواهد شد؛ چرا نسل های انسانی در کفر زندگی بکنند؟ این خلاف آفرینش، خلاف نظام خلقت و خلاف تشریع الهی است. ‏

‏بنابراین در مسئله جهاد، جهاد ابتدایی برای امام معصوم است و کسی که حکم امام معصوم را دارد. آقایان معمولاً می گویند به حکم خاص و حکم عام را خیلی ها قبول ندارند، ولی به نظر ما این دائر مدار موضوع مسئله ولایت فقیه و اطلاق ولایت می شود. اگر گفتیم ولایت اطلاق دارد، حاکم به حکم عامش را هم می گیرد. منتها شرایط گاهی فراهم است، گاهی فراهم نیست. ممکن است حتی سال ها و قرن ها شرایط فراهم نشود. حکم الله عوض نشده، زمینۀ اجرای آن فراهم نشده است. مثل این که در عمرش موفق نمی شود حج برود خوب استطاعت برایش فراهم نشده، ولی حج در جای خودش برای هر مستطیعی واجب است. به هر حال، پس جهاد ابتدایی با توجه به آیات شریفه قرآن کریم، یک بحث جدایی است و تقریباً مورد ابتلای ما نیست. حالا به خاطر این که شرایطش فراهم نیست یا به خاطر فتوای مشهور که قائلند در حکم عام جهاد ابتدایی نیست. ‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 8
دفاع، امری فطری و عقلانی

‏ما تصور مان این است که دفاع یک امر فطری است و بعد از فطری، عقلانی است. معنای فطری بودن این است که مقتضای حیات است. یعنی در عمق جان هر موجود زنده ای، جذب منافع و دفع مضارّ نهفته است. نمی شود یک موجود زنده ای مضار را از خودش دفع نکند. اگر زنده است نباید اجازه بدهد زیان ها سراغش بیایند. زیان ها را باید از خودش دور بکند و منافع و یا موانع و یا معدّات حیاتش را باید جذب بکند و این اختصاص به خوراک و مسکن و مرکب و زندگی متعارف عادی شرافتمند ندارد، بلکه اگر خانه و زندگی و ناموسش در معرض خطر قرار گرفت، حالا فرقی نمی کند توسط دزد بالشد یا محارب یا اشرار یا مجرمان سازمان یافته و فوق سازمان یافته یا هجوم های گروهی و یا هجوم های خارج از مرز، همه این موارد در حکم همان دفاع فطری است. ‏

‏بنابراین، در دفاع فردی هیچ بحثی نیست که شخصی اگر جانش در خطر قرار گرفت، حق دارد از خودش دفاع بکند، گرچه دفاع به قتل مهاجم منتهی بشود.‏

‏اگر دفاع محض منتهی به قتل مهاجم شد، «لیس علیه شیء»، همان طور که اکثر فقها فرموده اند و همین طور هم هست. به خاطر این که مهاجم هجوم آورده و جانش را در معرض خطر قرار داده است. برای دفاع از مال هم، حق دارد و واجب است که از مالش دفاع بکند. نمی تواند بنشیند خودش را به خواب بزند تا دزد بیاید و بساط زندگیش را جمع کند و ببرد، بگوید می ترسیدم اگر حرف بزنم چنین و چنان شود. واجب است در حد متعارف و معقول دفاع بکند. اگر آن جا هم خطری متوجه مهاجم بشود باز «لا شیء علیه». ‏

‏هم چنین اگر ناموس انسان مورد تجاوز قرار گرفت، اما در اولویت های این سه مرحله؛ یعنی حمله به جان و مال و عرض، آیا این ها در دفاع چقدر تقدم و تأخر دارند؟ آیا باید مال را صرف جان و عرض کرد یا جان را صرف مال و عرض کرد؟ ‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 9
‏فروعاتی است که فقها در بحث دفاع فردی مطرح کرده اند.‏

‏به هر حال بر انسان واجب است که از خودش، ناموس و شرافتش دفاع کند، به تناسب مقتضیات و شرایطی که پیش می آید با مهاجم برخورد بکند. گاهی محاسبه کردن دقیق در شرایطی که انسان مورد هجوم قرار می گیرد میسر نیست و قطعاً به طور طبیعی اقدامی می کند. اگر آن اقدام به ضرر خودش و یا به ضرر مهاجم تمام بشود، چون به عنوان دفاع انجام گرفته، مشکلی ندارد.‏

‏سؤالی مطرح است که اگر کسی به هر دلیلی قصد تجاوز به ناموس، عرض و شخصیت، انسان داشت، آیا انسان به هر قیمتی که هست و به هر کیفیتی که می تواند باید دفاع کند یا نباید دفاع بکند؟‏

‏بر اساس مبنای فطری دفاع واجب است و باید در حد متعارف دفاع بکند. به عنوان مثال اگر بر ضد من و شما در نشریه ای چیزی نوشتند، ما می توانیم و باید بگوییم این تهمت است، دروغ و خلاف واقع است و همان نشریه یا روزنامه قانوناً موظف است جواب و دفاع ما را منتشر نماید، اما اگر چیزی نگوییم و بگوییم که روز قیامت ان شاء الله خداوند به حساب او می رسد، این درست نیست؛ زیرا روز قیامت خداوند به حساب من و شما می رسد که چرا از خودت دفاع نکردی؟! چرا نگفتی این تهمت بوده است. این حمله بی جا بوده است، نقشه و فتنه ای در کار بوده است؟! مسأله عرض و آبرو کم اهمیت نیست، بلکه در خیلی از روایات ما، آبروی یک مؤمن را در حد جان مؤمن تلقی کرده اند. ‏

‏به هر حال این یک مورد فرعی در دفاع فردی است و خیلی بحث زیادی هم ندارد. هر جا هجمه به جان، مال و ناموس و عرض ـ که عرض مفهوم وسیع تری دارد ـ صدق کند، بر اساس فطرت و حکم عقلا که طبعاً شارع مقدس امضا کرده است ـ یعنی نه تنها نهی نکرده، بلکه امضا هم کرده است ـ ، بر انسان دفاع لازم است. این که می گوییم ریشه فطری دارد به سبب این است که دفاع یک حکم تأسیسی نیست، بلکه ‏


کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 10
‏یک حکم امضایی است. جهاد ابتدایی یک حکم تأسیسی است، ولی دفاع فردی یک حکم امضایی است.‏

دفاع جمعی

‏بعد از مرحله دفاع فردی، دفاع جمعی مورد بحث است. اشاره کردم که مرحوم کاشف الغطاء رحمهُ الله این دفاع را به اسم جهاد مطرح کرده است؛ اگر جمعی خواستند به بلاد مسلمین هجوم کنند و سرزمین مسلمین را تصرف کنند، دفاع جمعی مطرح است. البته آن جا بحث داریم، ما قبول نداریم که هر غیر دار الاسلامی دار الحرب است، بلکه «إذا کان الحرب قائماً» آن جا دار الحرب است، و الا اگر هیچ محاربه ای نیست، دو کشور هیچ رابطه ای با هم ندارند؛ یعنی قطع روابط دارند، آیا آن جا (کشور غیر اسلامی) دار الحرب حساب می شود و کشور اسلامی دار الاسلام؟ دار الحرب باید اطلاق خاصی داشته باشد.‏

‏به هر صورت یک نوع هجوم، هجوم به بلاد اسلامی است، یک نوع، هجوم به اموال دولت و ملت و یک نوع هجوم به مقدسات اسلامی و احکام آن است.‏

‏ظاهراً همین جا است که حضرت امام می فرمایند: درجه وجوب دفاع جمعی و هزینه کردن مرتبط است به آن چیزی که مورد هجمه است. چه چیزی مورد هجمه قرار گرفته است؟ آیا یکی از عقاید دینی مورد هجمه قرار گرفته است که مثلاً حساب و کتاب در قیامت به چه شکلی خواهد بود؟ میزان در قیامت چگونه خواهد بود؟ صراط در قیامت چگونه خواهد بود؟‏

تفاوت هجوم با بحث و گفت وگوی علمی

‏باید دقت کرد که بحث علمی و گفتگو و تحقیق از وسایل عالیه رشد علم است و در فضا های علمی، به خصوص حوزه های علمیه جای بحث و گفتگوی علمی است. من گاهی به دوستان عرض کرده ام، حالا نمی دانم شما بپذیرید یا نه؛ انسان در حوزه علمیه ‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 11
‏در مقام بحث علمی گاهی منکر خدا می شود تا اثبات طرف را و ادله اثبات خدا را محکم تر بکند! این کار معنایش این نیست که طرف وقتی انکار کرد متهم به کفر بشود، برای رشد علم است. این کار علماء است. اما چنین کاری در رسانه ها و روز نامه ها و مجالس عمومی کار غلط و خطرناکی است. به خصوص در مسائل سنگین اعتقادی که اگر مورد اختلاف نظر باشد، مثلاً بنده بیایم در روزنامه ای مصاحبه ای بکنم، شخص دیگری در روزنامه دیگری بیاید جواب من را بدهد، من جواب او را بدهم و افکار عمومی را مشوش بکنیم و در نتیجه اعتقادات عمومی را تضعیف بکنیم. این قطعاً جایز نیست.‏

‏اما در حوزه درس، بحث کردن از امتیازات حوزه های ما است. به عبارت دیگر انفتاح باب علم از امتیازات حوزه ما است، هرچه بیشتر بحث شود طبعاً مطلوب تر و بهتر است.‏

وجوب دفاع از اسلام، قرآن و کعبه

‏اگر اسلام مورد حمله قرار گرفت چه بخشی از آن مورد حمله است؟ اگر قرآن مورد حمله قرار گرفت این از جاهایی است که امام خمینی رحمهُ الله تصریح کرده اند، اگر قرآن و کعبه مورد هجوم قرار گرفت، بر عموم مسلمین واجب است به هر قیمتی دفاع بکنند و این هجمه را برطرف بکنند. نباید بنشینند و بگویند که مثلاً تلف نفوس است، تلف اموال است، چنین است و چنان است. با هر قیمتی باید دفاع بکنند. به عبارت دیگر مرکز اسلام است، اساس اسلام است. نقطه مرکزی اسلام است. حضرت امام رحمهُ الله در تعبیر شان دارند، با توجه به آنچه که مورد هجمه قرار گرفته است، درجه وجوب دفاع بالاتر می آید. به هر نسبت که مورد هجمه سنگین تر باشد، دفاع از هجمه سنگین تر است و بر همه لازم است که بیایند و دفاع بکنند. هر چه کمتر باشد طبعاً بر یک تعدادی واجب است. تا وقتی که کفایت بکند که آن وقت از بقیه ساقط می شود.‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 12
دفاع از سرزمین

‏در مسأله دفاع از سرزمین، فرقی نمی کند که دین، اموال و اقتصاد مردم مورد هجوم قرار گیرد یا سرزمین مورد تجاوز قرار بگیرد، مثل همین جنگی که علیه ما در زمان صدام معدوم انجام گرفت. دیدیم که همه کشور وارد جنگ شد. اسم این دفاع است و دفاع مقدس از آن تعبیر کردیم و واقعاً دفاع مقدس هم بود. به خاطر قداست هایی که در اصل عمل بود، در کسانی که وارد میدان شدند، در نحوه کار، در برنامه ها، در علامت ها، رمز گذاری ها و شهادت ها، در تجلیل از شهدا و چیز های دیگر که تا این روزها دنبال آثار آن هستیم. ملاحظه می کنید دفاع از سرزمین کشور اسلام بود. حالا او به قصد اسقاط حکومت آمده بود، به قصد تجزیه کشور آمده بود؛ یعنی مقصود یک مسئله سرزمین بود؛ مقصود اصل حکومت بود. مقصود هر چه بود هر دوی آن ها از چیزهایی بود که دفاع واجب بود. بنابراین فرقی نمی کند که در دفاع جمعی سرزمین مورد تجاوز قرار بگیرد یا دین، اموال و اقتصاد مردم.‏

دفاع از اموال و اقتصاد اسلامی

‏اگر کسانی بخواهند در کشورهای اسلامی شرکت هایی تأسیس بکنند که هدف از این شرکت ها فقط به دست گرفتن بازار مسلمین است و با به دست گرفتن بازار می خواهند به اقتصاد مسلمین آسیب برسانند یا علیه آن اقدامی داشته باشند، دفاع واجب است. البته تشخیص موضوع باید به وسیله اهل فن باشد. ‏

‏قبل از انقلاب، حضرت امام رحمهُ الله و فقهای عظام خرید و فروش و استفاده یکی دو تا از محصولات شرکت های خارجی را تحریم کردند. این تحریم به معنای دفاع بود. نوع محصولات تأثیری در اصل دفاع ندارد و دفاع واجب می شود.‏

‏اگر بخواهند اقتصاد کشور را مورد حمله قرار بدهند، این جا هم فرموده اند دفاع واجب است. دفاع در مرحله اول به عهدۀ امام معصوم است که این موضوع را همه ‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 13
‏قبول دارند. بعد هم اگر امام معصوم نبود، نایب امام معصوم، یعنی ولی فقیه. اگر او هم نبود هر کس که تمکن دارد ـ این مسأله در عبارت فقهای عظام است ـ که جمعی را به عنوان لشکر و به اصطلاح مدافعین جمع کند و هزینه اش را فراهم کند، بر او واجب است که این کار را شروع کند و بر دیگران هم واجب است که از او حمایت کنند. بالاخره دفاع باید محقق بشود، به عبارت دیگر، شرط ولایت از ناحیه معصوم و از ناحیه ولیی که حتماً این شرایط را دارا باشد ـ حکم خاص داشته باشد ـ دیگر این جا لازم نیست؛ هر کس توانایی این دفاع را دارد، مأمور است که این دفاع را انجام بدهد.‏

ترور

‏کلمه ترور این روزها مطرح است و اصطلاحاً بحث می شود. از ترور معمولاً در فقه ما به «فتک» تعبیر می کنند. «فتک» یعنی حیله یا ریله و در حقیقت کسی او را به قتل رساندن. آیا این فتک جایز است؟ دفاعاً جایز است؟ این را باید بررسی کرد که آیا واقعاً این طور جایز است یا نه؟ آیا در شعاع ولایت می گنجد؟ آیا ولیّ می تواند حکم قطعی اسلام را در موردی به شکل دیگری بگوید یا جایز نیست، ظاهراً این طور است که «فتک» جایز نیست.‏

استشهاد

‏به عکس در استشهاد، اگر کسی با استشهاد می خواهد دفاع بکند، یعنی طریقه دفاع منتهی می شود به استشهاد، این مسئله شاید روزهای اولی که در جریان انقلاب مطرح شد، برخی از فضلای عظام ما که در زندان های طاغوت زندانی بودند، به یک نقطه مقدسی رسیده بودند، بالاخره تصمیم گرفتند اعتصاب غذا کنند، که اعتصابشان به حدی رسید که در آستانۀ شهادت قرار گرفتند. مبارزه تا این حد جایز است؟ اگر یک مجاهد ما در زندان بر اثر اعتصاب تا مرگ پیش برود، این اعتصاب مبارزه است یا مبارزه نیست؟ ‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 14
‏آن روزها این بحث مطرح شد. بحمد الله همان موقع بحث روشن شد و تجویز کردند در مواقعی این کار جایز است. تا برسد به استشهادی از نوع مثلاً شهید «حسین فهمیده» که در استشهاد در جنگ و در دفاع مقدس، بسیار نمونه عالی و مقدسی بود که امام راحل ما از او تقدیر و تجلیل کردند. و مع الاسف در همین حوزه من در جایی بودم یک آقایی می گفت این انتحار است و خلاف شرع! این قتل نفس است و جایز نیست! من آن روزها ناراحت شدم، گفتم این حرف ها چیست که می گویید و از احکام اسلام خبر ندارید؟ یعنی چه که بلافاصله می گویید این انتحار غیر جایز و حرام است. این انتحار واجب است. هر انتحاری را که نمی شود گفت حرام است. خود کشی حرام است، ولی دفاع واجب است. در دفاع واجب اگر استشهاد مصداق دفاع شد بلا اشکال است. این مثال است برای استشهاد.‏

پرسش و پاسخ

سؤال:‏ در گوشه ای از جهان کنونی یک گروه یا یک تفکر خاص مشغول فعالیت های ضد اسلام یا ضد شیعی است. خبرهای موثق حاکی از این است که اگر این گروه قدرت بگیرد، برای مسلمانان یا تشیع خطری جدی است و مال و جان و ناموس مسلمانان را به خطر می اندازد. هر چند که اکنون خطر بالقوه است، ولی نشانه ها حاکی از قطعی شدن و به فعلیت رسیدن این خطرات است. آیا مسلمانان و یا دولت اسلامی می توانند و مجازند از هم اکنون و قبل از بالفعل شدن خطر، آن گروه را با حمله نظامی از بین ببرند؟‏

جواب:‏ سؤال خوبی مطرح کردید. کلمه دفاع به اصطلاح آقایان حقیقت شرعیه ندارد. یعنی شارع مفهوم دفاع را خودش تعریف نکرده که دائر مدار تعریف شرعی باشد. دفاع مفهوم عرفی است و هر کجا که عرفاً صدق بکند که دفاع است قطعاً حکمش همان وجوب است. موضوع اگر مشکوک شد باید دید که عرف چه می گوید؟ ‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 15
‏من مثالی می زنم که عین همین مورد است. یادتان هست که منافقین در این کشور چه شرایطی پیش آوردند؟ خیابان های تهران نا امن شده بود. در شیراز چند تا خیابان را می گفتند این جا خط قرمز است. یعنی از این جا به بعد نمی شود در این خیابان ها رفت! چرا؟ برای این که منافقین خانه های قدیمی را اجاره کرده اند و کسانی را که رفت و آمد می کنند، ترور می کنند. در تهران، نماینده از مجلس رفت بیرون و تا برگردد ـ در دوره ای که خودم نماینده مجلس بودم ـ همان نزدیکی های مجلس ترورش کردند. طرح این ها این بود که خانه هایی را اجاره می کردند و گاهی هم جابه جا می شدند که کسی نتواند آن ها را پیدا بکند و به تدریج مسلمین را به یک رعب عجیبی کشانده بودند و داشتند پیش می رفتند. خوب این جا تصمیم گرفته شد دفاع کنند. چطور دفاع کردند؟ همان خانه هایی که هنوز هیچ اثری نبود. من دقیقاً یادم هست که آن موقع حتی صحبت بود کسانی که مجلات این ها را تکثیر می کنند، این ها که اسلحه دستشان نیست، روزنامه منافقین را سر چهار راه مثلاً می فروشند، امام فرمودند: مجموعه سازمان منافقین حمله به اسلام و حکومت دارد هر نوع عضویت در این سازمان مقابلله با اسلام است و باید با آن ها بر خورد بشود.‏

‏بسیاری از این خانه ها نا معلوم بود. وزارت اطلاعات طرحی را تهیه و اعلام کرد که در شهر تهران اگر کسی مکانی را به کسی بدون اطلاع وزارت اطلاعات اجاره داد آن صاحب خانه و آن خانه ممکن است به عنوان مجرم تحت تعقیب قرار بگیرند. منافقین وقتی می خواستند خانه شان را عوض کنند، دیگر کسی به آن ها به راحتی اجاره نمی داد. می آمدند می گفتند که این جا را آمدند از ما اجاره کنند و نمی دانستند که طرف چه کاره است. بلافاصله آن ها وارد می شدند. به تدریج با منافقین طوری بر خورد شد که خیلی از آن ها حمله هم نکرده بودند و مجبور شدند از کشور فرار کنند و همه می دانیم که امروز چه وضعی دارند.‏

‏جواب سؤال این است که اگر صدق دفاع بکند، نباید منتظر بود که او حمله کند و ‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 16
‏بعد ما به او حمله کنیم. چون صدق دفاع می کند، همه قرائن نشان می دهد که اگر تا یک ساعت دیگر و یا یک روز دیگر تحمل بکنیم او حمله خواهد کرد و خطراتی متوجه اسلام خواهد شد. در حدی که عرف می گوید: چرا شما نشستی تا او حمله بکند؟ چرا اقدام نکردید با این که یقین صد درصد داشتید؟ ما پیش گیرانه با صدق دفاع، دفاع می کنیم. بلکه اگر مشکوک یا مظنون باشد، جواز برخورد مشکل است، ولی اگر صدق عرفی دفاع بکند قطعاً بلا اشکال است.‏

دفاع در خارج مرزها

سؤال:‏ اگر این افراد مخالف و تروریست در کشور دیگری باشند، آیا مثلاً جمهوری اسلامی ایران می تواند به آن ها حملۀ پیش گیرانه کند یا باید مصالح مهم تر دیگری را مد نظر داشته باشد؟‏

‏این مسأله بحث دیگری است، یعنی داخل در حوزه و قلمرو حکومت اسلامی یک مسئله است. خارج از قلمرو حکومت اسلامی یک مسئله دیگری است. در قلمرو اسلامی حاکمیت اسلام است. در مرزهای شناخته شده در مورد هر نوع هجمه یا قصد هجمه یا مقدمات آن را فراهم کردن قطعاً هر نوع دفاع واجب است و تا جایی که صدق دفاع می کند، اشکالی ندارد. اما اگر خارج از مرز است و گروهی خارج از مرز خودشان را آماده می کنند برای حمله به کشور، این امر مسئولان متخصص دارد؛ یعنی در حقیقت باید نیروهای امنیتی کار خودشان را بکنند، باید ارتش آمادگی داشته باشد، باید به قول فقهای عظام مرابطین یعنی مرز بانان در جریان قرار بگیرند. این که می خواهند حمله کنند، قطعی شود. این جا تا وقتی که حکومت اجازه ندهد و ولیّ امر اجازه ندهد، قطعاً جایز نیست. به عبارت دیگر باید خطر صد درصد باشد تا ولیّ امر بتواند اجازه دفاع بدهد. ولی اگر خطر احتمالی است و معلوم هم نیست که اگر بخواهند حمله بکنند، ممکن است مفاسد دیگری بر آن مترتب باشد، آن جا دائر مدار حکم موردی خواهد بود. به عنوان کلی نمی شود گفت جایز است یا نیست. پس خارج ‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 17
‏از مرز حکومت یا به عبارت دیگر در روابط بین الملل باید قواعد کلی بین الملل مورد احترام قرار بگیرد. اتفاقاً این یکی از بحث های بسیار دقیق است که در شورای نگهبان بارها مطرح بوده است. راجع به معاضد ت ها و قرارداد هایی که بین کشورها به خصوص در معاضدت های مثلاً قضایی و گرفتن یک مجرم و تحویل دادن آن در برابر مجرم یا یک زندانی که در آن کشور است. در این موارد باید توافق هایی که انجام گرفته و مقرراتی که ما تسلیم آن مقررات هستیم رعایت بشود و نقض این مقررات احیاناً به ضرر اسلام تمام خواهد شد و تا وقتی که حکم ولیّ امر نباشد، قطعاً جایز نیست.‏

دفاع هابیل

سؤال:‏ شما فرمودید دفاع امر عقلایی و فطری است، بر این اساس برخورد هابیل در مورد تهدید قابیل که منجر به شهادت حضرت هابیل شد را چگونه توجیه می کنید؟ با این که هابیل یقین داشت قابیل او را می کشد، اقدامی نکرد. در حالی که اگر احتمال خوف داده شود، انسان باید از خوف دفاع نماید، چرا در آن زمان حضرت هابیل از خود دفاع نکرد؟‏

جواب:‏ ما نمی دانیم که دفاع کرد یا نکرد. اگر دفاع یک اثر طبیعی حیاتی است، قطعاً دفاع هم کرد. درست است که قرآن کریم می فرماید ‏(لَئِنْ بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أنَا بِبَاسِطٍ یَدِی إِلَیْکَ لاَقْتُلَکَ)‎[8]‎‏ یعنی اگر تو قتل مرا می خواهی، من قتل تو را نمی خواهم، اما این که دفاع نکرد، از کجا می فرمایید دفاع نکرد؟ من و شما که آن جا نبودیم. دفاع لازم را کرد، ولی قابیل یک آدم زور گو و مسلطی بود، با این که هابیل دفاع کرد او را گرفت و به قتل رسانید. ما نمی توانیم بگوییم دفاع نکرد، چرا دفاع نکرد؟ شاید هم دفاع کرد و دفاع کامل هم کرد، در عین حال به قتل رسید. این مشکلی ندارد و یک بحث تاریخی یا تفسیری است.‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 18
سؤال:‏ نسبت جهاد ابتدایی و استبداد اعتقادی جهاد ابتدایی با توضیحی که شما داشتید مساوی است با استبداد اعتقادی، آیا این گونه نیست؟ آیا استبداد اعتقادی برترین نوع استبداد نیست؟‏

جواب:‏ جوابش خیلی روشن است. استبداد را باید معنا کرد و فلسفه جهاد را باید شناخت. اصلاً انبیا برای چه آمدند؟ خلقت برای چه بود؟ آفرینش انسان ها برای چه بود؟ آفرینش انسان برای این بود که بیایند این جا، خوب بخورند و خوب بپوشند و خوب استفاده کنند و بمیرند و بروند؟ این کار لغو و مسخره ای است.‏

‏از جمله مسائل ثابت شده در اهداف خلقت، مسئله عبادت الله تعالی است. هدف اصلی همه عبادات بندگی است. نه فقط نماز و روزه، خواندن و دعا کردن که آن بحث خاص خودش را دارد. باید بندگی خدا بر روی زمین انجام بگیرد. یاد خدا بر روی زمین دیده و شنیده بشود.‏

‏هر چند در بحث های مربوط به خودش گفته شد که اگر دنیا برود به طرفی که اصلاً دین نمی خواهد. فقط می خواهد بخورد و بخوابد، مثل حیوانات زندگی بکند، این جا باید حتماً با این برخورد کرد و وظیفه برخورد است. استبداداً هم باید برخورد کرد. اسم این را استبداد نمی گذارند. این اسمش حق حاکمیت است. یعنی حق حاکمیت خداوند، یا حق حاکمیت ادیان بر بشریت. اگر در سطح کلی بخواهم عرض بکنم، این اسمش استبداد نیست. در تاریخ ما هست که تعدادی اسرا را گرفته بودند. وقتی حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید لبخندی زد. اسیری گفت: ما را به بند کشیده ای و لبخند می زنی؟! حضرت فرمودند: من تعجب می کنم. لبخند من برای این است که باید با اسارت شما را به بهشت ببرند، شما دارید به جهنم می روید. من باید با اسارت به بهشت ببرمتان. یعنی من نیامده ام این جا که کشورگشایی بکنم. نمی خواهم در این سرزمین حکومت داشته باشم، بلکه آمده ام تا شما را هدایت کنم.‏

‏مسئله استبداد و دموکراسی و مانند این ها در حکومت های متعارف مطرح است، ‏


کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 19
‏ولی در حاکمیت انبیای الهی، حق حاکمیت الهی بر بشریت یک اصل حاکم بر همه امور است. می خواهم عرض کنم که در مسئله حاکمیت در قوانین بین المللی هم احترام به حاکمیت را یک اصل مسلّم گرفته اند و لذا تجاوز به هر کشوری را جایز ندانسته اند، به خاطر احترام به حق حاکمیت. در جهاد به حاکمیت آن ها تجاوز نمی شود، بلکه مسلمانان به آن ها می گویند شما بیایید مسلمان بشوید، شما چرا بت می پرستید؟ چرا مشروب می خورید؟ چرا زنا می کنید؟ چرا فساد می کنید؟‏

‏باید برای بنده خدا شدن اقدامی کرد. این اقدام ابتدائاً با دعوت است. وقتی با دعوت نشد، برای این که اگر اقدام نشود سطح زمین را فساد خواهد گرفت. اگر پیامبران ساکت بنشینند و هیچ کس چیزی نگوید به تدریج انسان به طرف فساد می رود. انبیا موظفند از حاکمیت خودشان استفاده کنند. بنابراین به نظر من این حق حاکمیت پیامبر است؛ نه اعمال استبداد. استبداد عقیده ای نیست. کاری به عقیده اش ندارد. می گوید شما حق حاکمیت اسلام را باید قبول کنید. در باطن هم ممکن است آن کسی که تسلیم شده عقیده پیدا نکرده باشد. در خانه اش هم ممکن است مشروب بخورد، ولی اسلام را قبول کرده، چرا؟ برای این که سبب می شود نسل بعد مسلمان بشود.‏

(وَقَاتِلُوهُم حَتّی لا تَکُونَ فِتنَةٌ)‎[9]‎‏ در حقیقت به همین مسئله اشاره دارد. یعنی باید روی زمین کفر نباشد. به اندازه ای که می شود باید دین ترویج بشود. خوبی آن هم این است که به پیامبران و امامان معصوم نسبت داده شده است؛ یعنی با رهبری آن ها باید این کار انجام بگیرد. البته ما می گوییم اگر شرایطش فراهم باشد، ولی فقیه هم می تواند این کار را بکند، ولی در مورد پیامبر اسلام که قدر مسلّم جایز است، آیا اگر ایشان اصلاً چیزی نمی گفتند، بت پرستی توسعه پیدا نمی کرد؟ همین ایران امروز، ایران مسلمان بود؟ ایران دموکراتیک تابع قدرت های بزرگ یا قدرت داخلی خودش، یک قدرت کفر بود و بت پرستی یا پرستش چیزهای غیر خدا در آن نبود؟ حالا اسلام آمده، دعوت کرده است ‏

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 20
‏و حاکمیت اسلام سبب شده که این دعوت انجام گرفته است. بنابراین اطلاق استبداد در این جا تعبیر درستی نیست. ‏

تفاوت اهل کتاب با کفار بی دین

سؤال:‏ ولی در جهاد ابتدایی، طرف مقابل می تواند بگوید ما اسلام را قبول نمی کنیم، اما جزیه می دهیم؟‏

جواب:‏ در مورد یهود و نصاری و ادیان دیگر همین طور است. اصلاً در ادیان، فرق بین کفر و اسلام با مذاهب آسمانی و اسلام همین است. در مسئله جهاد ابتدایی با کفر است نه با یهودیت، مسیحیت و زر تشتیان و به این ها تصریح شده است. در کتب فقهی هم به این ها تصریح شده است. اول دعوت می شوند به اسلام، اگر دعوت به اسلام را نپذیرفتند، دعوت می شوند به حاکمیت اسلام و معنای حاکمیت اسلام قبول جزیه است، یعنی مالیات دادن. مالیات دادن یعنی حکومت شما را قبول داریم. حکومت را که قبول کردند، حاکمیت به تدریج می تواند کار خودش را انجام بدهد. یعنی اسلام حضور پیدا می کند. اسلام که حضور پیدا کرد، افکار کم کم به طرف حق پیش می رود.‏

‏به عنوان مثال، زمان خودمان را مقایسه کنیم با سی سال پیش، با زمان طاغوت، زمان طاغوت در کشور ما جوانان نسل به نسل کجا می رفتند و الآن کجا می روند؟ حاکمیت اسلام موجب می شود اشخاص با افکار و عقاید اسلام آشنا بشوند، آزادانه حق را بشناسند و به اسلام نزدیک بشوند. بنابراین بحث های اعتقادی در فضای اسلام محقق می شود، لذا به مذاهب آسمانی نمی شود گفت: یا اسلام یا جنگ، بلکه نخست باید دعوت به اسلام انجام بگیرد، اگر نپذیرفتند دعوت به حاکمیت اسلام صورت بگیرد که به معنای دادن جزیه است. حتی آن جا بحث کرده اند که اگر قرار شد آن حاکم اسلامی جزیه ببندد، جزیه را یا سرانه می بندد یا روی شهر هایشان و یا این که بخشی از جزیه روی زمینشان است و بخشی دیگر روی افراد است؟ آن ها را در اختیار حاکم گذاشتند. گفته اند حاکم مصلحتشان را می بیند، فقر و غنای شان را می بیند، زندگی شان را می بیند، ‏


کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 21
‏سعی می کند یک سری شرایطی را فراهم بکند که بتوانند حکومت اسلام را قبول بکنند. و به تدریج هم فضا فضایی باشد که با حقایق اسلام آشنا بشوند. همین الآن در کشور ما یهودی ها و مسیحی ها با قبول حاکمیت اسلام زندگی می کنند. خیلی از آن ها هم تصریح می کنند که زندگی تحت حکومت اسلام از حکومت های دیگر خیلی راحت تر است. می گویند به دلیل امتیازاتی که حکومت اسلامی دارد می شود راحت زندگی کرد. بنابراین فرق است بین اسلام و کفر و اسلام با دیگر ادیان الهی. ‏

‏ ‏

«والسلام»

 

کتابهمایش دفاع مشروع: بررسی فقهی مسئله ترور از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 22

  • . بقره (2): 216.
  • . حج (22): 40.
  • . بقره (2): 251.
  • . الکافی، ج 8، ص 312.
  • . بقره (2): 216.
  • . بقره (2): 216.
  • . انفال (8): 60.
  • . مائده (5): 28.
  • . بقره (2): 193.