نگاهی به زندگی سیاسی شهید

‏ ‏

نگاهی به زندگی سیاسی شهید آیت الله سید مصطفی خمینی(ره) و نقش او در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران 

‏ ‏

‏حجت الاسلام و المسلمین حسن عاشوری لنگرودی ‏

‏ ‏

مقدمه 

‏شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ در دوازدهم رجب سال 1349 ه.ق، برابر با آذر سال‏‎ ‎‏1309 ه.ش در شهر قم دیده به جهان گشود.‏

‏آیت الله شهید از پانزده سالگی به تحصیل علوم اسلامی پرداخت و به علت وجود‏‎ ‎‏استعداد سرشار و استقامت وافر در بیست و هفت سالگی دارای قوۀ استنباط و اجتهاد‏‎ ‎‏شد.‏

‏شهید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ از سویی تحت تأثیر شخصیت نستوه پدر بزرگوارش امام‏‎ ‎‏خمینی‏‏(س)‏‏ قرار داشت و از سوی دیگر به جهت شناخت عمیق و متفکرانه ای که نسبت‏‎ ‎‏به مسایل سیاسی، فرهنگی جهان داشت، از همان سالهای جوانی به سوی مبارزات‏‎ ‎‏سیاسی گام برداشت و توانست در روند حرکت پیروزمندانه انقلاب نقش مهمی را ایفا‏‎ ‎‏کند.‏

‏اینک نگاهی به زندگی سیاسی و نقش او در روند پیروزی انقلاب اسلامی ایران.‏

‏ ‏

آشنایی با فداییان اسلام

‏قبل از نهضت امام خمینی‏‏(س)‏‏ بر ضد رژیم پهلوی گروهی مسلمان و متعهد به نام‏‎ ‎‏«فداییان اسلام» به رهبری نواب صفوی و عبدالحسین واحدی با رژیم به مبارزه‏‎ ‎‏برخاستند و عده ای از اعضای گروه به شهادت رسیدند. این گروه مبارز، توانست به‏‎ ‎‏جوانان مسلمان امید ببخشد و آنان را برای حرکتهای اسلامی آینده امیدوار نمایند. شهید‏‎ ‎‏سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ در آغاز جوانی با این گروه آشنا شد و با برخی از بنیانگذاران‏‎ ‎‏فداییان اسلام رابطه ای صمیمی داشت. این ارتباط موجب شد تا از همان دورۀ جوانی،‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 101
‏توجه خاصی به مبارزه با رژیم پهلوی مبذول دارد.‏

‏شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ در این باره می گوید:‏

‏«... جمعیتی در ایران معروف بودند به فداییان اسلام، رئیس آنها مردی بود به نام‏‎ ‎‏نواب صفوی (مجتبی) که واقعاً دلیر و توانا و از روی احساس، سنگ اسلام را به سینه‏‎ ‎‏می زد و نمی توان او را دور از حقیقت دانست. و مرد شماره دو آنها دوست عزیز خودم‏‎ ‎‏مرحوم عبدالحسین واحدی بود. این طایفه دیر زمانی در قم زیست می کردند و آنوقت ما‏‎ ‎‏قم بودیم و از دور آنها را می پاییدیم. تا آنکه شبانه عده ای با چوب و چماق در پیش چشم‏‎ ‎‏چند صد نفر طلبه بر آنان هجوم بردند و آنان را زدند که دیگر کار به آخر رسیده، دیگر‏‎ ‎‏نتوانستند در قم بمانند و در نتیجه رحل اقامت را به تهران بردند... سرانجام به دست پسر‏‎ ‎‏رضاخان جلب و با سکوت مرگبار علما آنها را تیر باران کردند، گرچه دوست من‏‎ ‎‏عبدالحسین را در جای دیگر از بین بردند و داغش را به دل ما گذاردند....»1‏

‏ ‏

شهید سید مصطفی خمینی‏(ره)‏ و قیام 15 خرداد

‏سخنان کوبنده امام خمینی‏‏(س)‏‏در عصر عاشورای سال 1338 ه.ق برابر با 13 خرداد‏‎ ‎‏1342 ه.ش، رژیم را واداشت تا به اقدامی نابخردانه دست بزند و آن بازداشت امام‏‎ ‎‏خمینی‏‏(س)‏‏ در ساعت 3 بعد از نیمه شب پانزدهم خرداد همین سال بود. مأموران شاه‏‎ ‎‏شبانه از بام و دیوار به خانه قائد بزرگ اسلام، یورش بردند و آن حضرت را دستگیر‏‎ ‎‏نمودند و با سرعت هر چه تمامتر به تهران منتقل کردند. آنان به این خیال بودند که با‏‎ ‎‏بازداشت امام خمینی‏‏(س)‏‏ نهضت اسلامی فروکش خواهد کرد. اما یاران امام‏‏(س)‏‎ ‎‏کوشیدند تا بیش از پیش به این نهضت شتاب بخشند که در این میان آیت الله شهید سید‏‎ ‎‏مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ فرزند بزرگ امام‏‏(س)‏‏ نقش ویژه ای داشت.‏

‏شهید حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ که از بالای بام خانه شاهد و ناظر جریان دستگیری‏‎ ‎‏حضرت امام‏‏(س)‏‏، بود تحت تأثیر احساسات قرار گرفت و خود را از بالای بام از ارتفاع‏‎ ‎‏پنج متری به داخل کوچه افکند و کوشید تا از بردن امام خمینی‏‏(س) ‏‏جلوگیری کند، اما‏‎ ‎‏نتوانست. رهبر بزرگ انقلاب در این لحظه متوجه شد که یکی از کماندوهای رژیم آماده‏‎ ‎‏است تا به سوی فرزندش سید مصطفی‏‏(ره)‏‏ شلیک کند که ناگهان آن حضرت به فرزندش‏‎ ‎‏اشاره کرد که از ماشین وی دور بشود.‏


کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 102
‏حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ از این کار منصرف شد و در جهت افشاگری حرکت کرد. با تمام‏‎ ‎‏نیرو فریاد سر داد: «مردم خمینی را بردند و ...»‏

‏با فریاد او همسایگان از خواب بیدار شدند و شتابان خود را به خانه رهبر بزرگ‏‎ ‎‏انقلاب رساندند و همراه با مردم دیگر از منزل امام‏‏(س)‏‏ تا چهارراه شهدا (بیمارستان)‏‎ ‎‏اجتماع کردند. ‏

‏در صبح همین روز حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ با انبوه جمعیت به طرف صحن مطهر‏‎ ‎‏حضرت معصومه(س) حرکت کردند و در چهارراه شهدا با پلیس و مأموران شاه درگیر‏‎ ‎‏شدند. مردم به رهبری فرزند برومند حضرت امام‏‏(س)‏‏ از خیابان ارم و میدان آستانه عبور‏‎ ‎‏کردند و وارد صحن حضرت فاطمۀ معصومه(س) شدند و نسبت به اقدام نابخردانه‏‎ ‎‏رژیم پهلوی اعتراض کردند.2‏

‏رژیم پهلوی که خود را در تنگنا دید به قوای نظامی متوسل شد و با تیراندازی به‏‎ ‎‏سوی مردم از حرکت بیشتر آنها جلوگیری کرد. آری در قیام 15 خرداد 1342‏‎ ‎‏سیدمصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ نقش بزرگی داشت.او بود که بعداز دستگیری قائد بزرگ انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی ایران، فریاد اعتراض سر داد و مردم را بر ضد حکومت پهلوی بسیج نمود.‏

‏دربارۀ نقش شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ در قیام مردمی 15 خرداد حجت الاسلام‏‎ ‎‏سید احمد خمینی‏‏(ره)‏‏ می گوید: ‏

‏«در آغاز مبارزات بسیاری از مسئولیتهای پخش اعلامیه ها و رساندن اخبار به امام‏‏(س)‏‎ ‎‏و گرفتن اعلامیه ها و تشکل دوستان از سراسر کشور و به طور کلی مسایل حساس مبارزه‏‎ ‎‏به دست ایشان ‏‏[‏‏شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏]‏‏ انجام می گرفت. همیشه سعی می کرد‏‎ ‎‏که واقعیات را به امام‏‏(س)‏‏ برساند که امام‏‏(س)‏‏ در فرصت مناسب تصمیمات لازم را در‏‎ ‎‏زمینه های مختلف اتخّاذ فرمایند و در واقعۀ تاریخی 15 خرداد ایشان به صحن مطهّر‏‎ ‎‏رفته و در آنجا سخنرانی می کنند که آن سخنرانی باعث اجتماع زیاد مردم و در نتیجه‏‎ ‎‏بروز حوادث بعد از آن می گردد و در هنگامیکه امام‏‏(س)‏‏ را از زندان به خانۀ محصوری در‏‎ ‎‏تهران منتقل کردند من به اتفاق ایشان به تهران آمده و خدمت امام‏‏(س)‏‏ رسیدیم که شهید‏‎ ‎‏حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ در اولین برخورد سؤال کردند که حالا تکلیف چیست؟ و ما باید از‏‎ ‎‏همین امروز شروع کنیم که مردم دلسرد نشوند و فکر نکنند که قضیّه تمام شده است.»3‏

‏شهید حاج آقا مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ در سالهای مبارزه همراه و یار و یاور امام‏‏(س) ‏‏بود.‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 103
‏او نقش ممتازی در این مبارزه ایفا کرد و رتق و فتق امور امام‏‏(س)‏‏ به دست او بود.‏

‏در فروردین سال 1342 یک روز مأموری از دادگاه قم می خواست احضاریه ای را به‏‎ ‎‏حضور امام‏‏(س)‏‏ بیاورد که مثلاً امام‏‏(س)‏‏ را به دادگاه احضار کرده اند. شهید حاج آقا‏‎ ‎‏مصطفی‏‏(ره)‏‏ به مأمور گفت: امام‏‏(س)‏‏ این احضاریه را نمی پذیرد، مأمور گفت: فقط این‏‎ ‎‏اعلامیه به رؤیت ایشان برسد، کافی است. شهید حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ در پاسخ گفت: من‏‎ ‎‏نمی گذارم که این اعلامیه به رؤیت ایشان برسد. شما می توانید به مقامات مافوق خودت‏‎ ‎‏گزارش کنی که من از ابلاغ احضاریه جلوگیری کرده ام.4‏

‏در 12 مرداد سال 1342 که «ساواک» امام‏‏(س)‏‏ را از زندان تهران به منزل خصوصی‏‎ ‎‏منتقل کرد. شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ موفق شد که مستقیماً با امام‏‏(س)‏‏ در ارتباط‏‎ ‎‏باشد. او رابط بین امام و امت به پا خاسته بود، و این کار را به بهترین وجهی انجام داد.‏‎ ‎‏حتی در هنگام بازداشت امام خمینی‏‏(س)‏‏ نیز توانست با واسطۀ افسران متعهّد و مسلمان‏‎ ‎‏با امام ارتباط برقرار کند و دستورهای لازم را از امام‏‏(س)‏‏ بگیرد و به مردم ابلاغ نماید. آن‏‎ ‎‏شهید در این باره می گوید: ‏

‏«اولین خبری که از داخل زندان به من رسید وصیتنامه امام‏‏(س)‏‏ بود که از داخل زندان‏‎ ‎‏به بیرون فرستاده بودند.» ‏

‏امام خمینی‏‏(س) ‏‏به مدت پنج ماه در قیطریه تهران تحت نظر بودند و سید مصطفی‏‎ ‎‏خمینی‏‏(ره)‏‏ به عنوان رابط بین ایشان و مردم نقش فعالی را ایفا می کرد که این موضوع‏‎ ‎‏نگرانی سازمان امنیت رژیم شاه را موجب شده بود.‏

‏شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ در همه حال یار و یاور حضرت امام‏‏(س)‏‏ بود. پیام امام‏‎ ‎‏را به بهترین شکل به مردم می رساند. او در جریان دستگیری حضرت امام‏‏(س) ‏‏افکار‏‎ ‎‏عمومی را بر ضد رژیم پهلوی بسیج نمود و در زمان حصر و بازداشت امام خمینی‏‏(س)‏‎ ‎‏کوشید تا شعله های انقلاب را برافروخته نگه دارد.‏

‏شخصیت آیت الله شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ در هر جا موجب تحریک مردم به‏‎ ‎‏سوی نهضت و مبارزه با ستمشاهی بود به همین جهت مأموران رژیم شاه از حضور وی‏‎ ‎‏در اجتماعات بیمناک بودند و می کوشیدند از آن جلوگیری کنند.‏

‏پس از رحلت مرحوم بهبهانی ایشان در تشییع جنازه آن فقید شرکت کردند. مردم با‏‎ ‎‏دیدن فرزند امام، شعار «خمینی بت شکن ملّت تو را می خواهد» سر دادند. مأموران‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 104
‏سازمان امنیت رژیم شاه از این حادثه بیمناک شدند و آیت الله شهید را در همانجا‏‎ ‎‏دستگیر کردند و به جهت ازدیاد جمعیت ایشان را به داخل مغازه ای بردند و کرکره مغازه‏‎ ‎‏را پایین کشیدند و مردم را متفرق نمودند و سپس او را با اتومبیل از آن منطقه دور کردند و‏‎ ‎‏تهدید نمودند که دیگر حق ندارید در چنین مراسمی شرکت کنید.5‏

‏ ‏

مبارزات شهید در جلوگیری از احیای کاپیتولاسیون

‏کاپیتولاسیون در لغت به معنای سازش و تسلیم است. امّا در عرف سیاسی به معنای‏‎ ‎‏معاهداتی است که به موجب آن دولتی در کشور خارجی از برخی حقوق حاکمیّت که‏‎ ‎‏مهمترین آن حق قضاوت و اجرای مجازات است، بهره مند می گردد. به طوری که اتباع آن‏‎ ‎‏دولت در کشور محل توقف از پاره ای حقوق و مزایای ویژه برخوردار می گردند.‏

‏به دیگر سخن «کاپیتولاسیون» در اصطلاح سیاسی به قراردادهایی اطلاق می شود که‏‎ ‎‏به موجب آن شهروندان یک دولت در قلمرو دولت دیگر از نظر حقوقی و کیفری تابع‏‎ ‎‏قانونهای کشور خود هستند و آن قانونها را کنسول آن دولت در محل اجرا می کند. از این‏‎ ‎‏جهت آن را در فارسی «حق قضاوت کنسولی» نیز گفته اند.‏

‏ ‏

آثار زیان بار کاپیتولاسیون 

‏در هر کشوری که امتیاز کاپیتولاسیون برای اتباع بیگانه پذیرفته بشود، نتایج زیانباری‏‎ ‎‏بر آن کشور تحمیل می شود که مهمترین آن عبارت است از:‏

1 ـ نابودی استقلال و حاکمیّت ملی آن کشور:‏ در کشوری که این امتیاز برای‏‎ ‎‏بیگانگان پذیرفته بشود، آن کشور در عرصۀ جهانی و عرف بین الملل بی ارزش و‏‎ ‎‏بی حیثیت به شمار می آید. حکومتها و ملتهای جهان آن کشور را به عنوان کشوری وابسته‏‎ ‎‏و مستعمره می نگرند. قدرتهای سلطه گر با استفاده و استناد به امتیاز کاپیتولاسیون در‏‎ ‎‏شئون داخلی مملکت مداخله می کنند و قوانین داخلی هیچ تأثیری در آنان نمی تواند‏‎ ‎‏داشته باشد.‏

2 ـ اشاعۀ فرهنگ بیگانه:‏ بیگانگانی که از حق قضاوت کنسولی و کاپیتولاسیون‏‎ ‎‏بهره مند می شوند، بدون توجه به مقررات، سنتها، آداب و رفتار عمومی، رفتار می کنند.‏‎ ‎‏آنان پایبند به هیچ نوع مقررات و فرهنگ بومی نیستند، بلکه می کوشند تا با رفتاری که از‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 105
‏فرهنگ خودشان سرچشمه می گیرد، به اشاعه فرهنگ بیگانه در این کشور بپردازند. در‏‎ ‎‏واقع کاپیتولاسیون مطمئن ترین راه و کانال برای غربیها در از بین بردن فرهنگ بومی و‏‎ ‎‏نشر فرهنگ خود است.‏

3 ـ تحریک و تمایل رجال ممالک ضعیف به سوی بیگانگان:‏ با برقراری امتیاز‏‎ ‎‏کاپیتولاسیون برای بیگانگان، رجال، پولدارها و جاه طلبان تحریک می شوند که به‏‎ ‎‏تابعیت کشوری دربیایند که در این مملکت از حق کاپیتولاسیون بهره مند است، چرا که با‏‎ ‎‏این کار از قوانین مدنی آن کشور فرار کنند و هر جنایتی که مرتکب بشوند آزادند، مگر‏‎ ‎‏برخی از قوانینی که در کشور بیگانه وجود دارد ممکن است به صورت رنگ پریده در‏‎ ‎‏مورد آنان جاری بشود.‏

‏در ایران در چند مرحله امتیاز کاپیتولاسیون به بیگانگان واگذار شد. یکی در عهد‏‎ ‎‏صفویه توسّط شاه عباس صفوی به بازرگانان انگلیسی، و نیز توسط شاه سلطان حسین‏‎ ‎‏صفوی به فرانسویان و دیگر در عهد قاجار و در پی شکست قوای ایران از روسیۀ تزاری‏‎ ‎‏به آن کشور و مرحلۀ سوّم در زمان حکومت پهلوی در سال 1340 هجری شمسی.‏

‏با وجودی که در سال 1306 شمسی در مجلس شورای ملی قانون لغو کاپیتولاسیون‏‎ ‎‏به تصویب رسیده بود اما محمد رضا در صدد احیای مجدد این امتیاز ننگین برآمد.‏‎ ‎‏احمد میر فندرسکی معاون وزیر خارجه حکومت وقت ایران در جلسۀ روز سه شنبه‏‎ ‎‏بیست و یکم مهر 1343 در مجلس شورای ملّی گفت:‏

‏«سفارت آمریکا طی یادداشت شماره 423 در اسفند ماه 1340 از ما خواست که‏‎ ‎‏نظامیان آمریکا از امتیازات و مصونیتهای مأموران سیاسی پیش بینی شده در قرارداد‏‎ ‎‏«وین» برخوردار باشند. مذاکرات و مکاتبات ما با سفارت آمریکا مدتها طول کشید تا‏‎ ‎‏جلسه وزیران ‏‏[‏‏کابینۀ علم‏‏]‏‏ در تاریخ سیزدهم مهرماه 1342 آن را تصویب کرد. سپس‏‎ ‎‏لایحۀ مربوطه در تاریخ بیست و پنجم دیماه 1342 به مجلس سنا تقدیم شد و در سوم‏‎ ‎‏مرداد ماه 1343 به تصویب رسید. و سپس به مجلس شورا آمد که آقایان وظیفۀ خود را‏‎ ‎‏انجام دهند.»6‏

‏همان گونه که معاون وزیر خارجه متذکر شد، نمایندگان فرمایشی مجلس وظیفه‏‎ ‎‏داشتند تا این سند رسوایی را امضا نمایند. آنان در همان روز این قانون ننگین را با شصت‏‎ ‎‏و دو رأی موافق تصویب نمودند و بار دیگر به استقلال ایران لطمه زدند.‏


کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 106
‏متن لایحۀ مذکور بدین قرار بود:‏

‏مادۀ واحده: با توجه به لایحۀ شمارۀ 18 ـ 2291 ـ 2157 ـ 25 / 11 / 1342 دولت و‏‎ ‎‏ضمایم آنکه در تاریخ 21 / 11 / 42 به مجلس سنا تقدیم شد به دولت اجازه داده می شود‏‎ ‎‏که رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران که به موجب‏‎ ‎‏موافقتنامه های مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی می باشد، از مصونیتها و‏‎ ‎‏معافیتهایی که شامل کارمندان اداری و فنی موصوف در بند (و) ماده اول قرارداد وین که‏‎ ‎‏در تاریخ 18 آوریل 1961 مطابق با 29 فروردین ماه 1340 به امضا رسیده است‏‎ ‎‏می باشد برخوردار نماید.»7‏

‏با تصویب این قانون دولت ایالات متحده آمریکا حاضر شد دویست میلیون دلار وام‏‎ ‎‏جهت امور نظامی به ایران بپردازد که در مورخه سوم آبان 1343 این وام در مجلس‏‎ ‎‏سنای آمریکا به تصویب رسید. و در تاریخ نهم آبان همین سال لایحۀ وام دویست میلیون‏‎ ‎‏دلاری از ایالات متحده برای تقویت نیروی دفاعی ایران به تصویب مجلس سنای ایران‏‎ ‎‏رسید.‏

‏ ‏

واکنشها در قبال احیای کاپیتولاسیون 

‏رژیم پهلوی تلاش کرد تا تصویب قانون کاپیتولاسیون در رسانه های گروهی منعکس‏‎ ‎‏نشود و تنها در نشریۀ داخلی مجلس این قانون انعکاس یافت.‏

‏یک نسخه از این نشریه به دست حضرت امام خمینی‏‏(س)‏‏ رسید، و ایشان از این‏‎ ‎‏توطئه و نابودی حاکمیت ملی آگاه شدند و خطر را احساس نمودند. امام خمینی‏‏(س)‏‏ در‏‎ ‎‏جهت افشای این توطئه حرکت نمودند و تصمیم گرفتند که این خیانت حکومت پهلوی‏‎ ‎‏را با مردم در میان بگذارند. این خبر منتشر شد. رژیم شاه به وحشت افتاد، با انواع‏‎ ‎‏حیله ها و ترفندها برای جلوگیری از این تصمیم امام‏‏(س) ‏‏کوشیدند، امّا نتیجه ای عاید آنان‏‎ ‎‏نشد. رژیم پهلوی درصدد برآمد که از راه غیر مستقیم و به وسیلۀ عناصر بظاهر غیر‏‎ ‎‏وابسته و باصطلاح با وجهه و به اسم نصیحت و اندرز خیرخواهانه ایشان را از حمله علیه‏‎ ‎‏آمریکا باز دارد و برای انجام این نقشه یکی از عناصر مورد وثوق دستگاه حاکمه را که با‏‎ ‎‏وجود این تا حدودی دارای وجهه ملّی و بی طرفی می باشد ‏‏[‏‏من مستوفی پسر خالۀ‏‎ ‎‏حضرت امام خمینی‏‏(س)‏‏]‏‏ را روانه قم ساخت تا با لطایف الحیل رهبر بزرگ انقلاب‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 107
‏اسلامی را از حمله به آمریکا و ایجاد حوضه آمریکایی در محیط مذهبی ایران برحذر‏‎ ‎‏دارد.‏

‏این شخص چند روز قبل از موعدی که امام خمینی‏‏(س)‏‏ برای ایراد سخنرانی‏‎ ‎‏افشاگرانه معین کرده بود وارد شهر قم شد. و کوشید تا با امام خمینی‏‏(س) ‏‏ملاقات کند، امّا‏‎ ‎‏موفق نشد. ناگزیر با آیت الله شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره) ‏‏ملاقات نمود تا بلکه فرزند‏‎ ‎‏برومند امام‏‏(س) ‏‏تهدیدهای حکومت پهلوی را به اطلاع امام‏‏(س) ‏‏برساند. حسن مستوفی‏‎ ‎‏در این دیدار اظهار داشت:‏

‏«... آمریکا به منظور کسب وجهه در میان مردم ایران با تمام قدرت فعالیت می کند و‏‎ ‎‏پول می ریزد و از نظر قدرت در موقعیتی است که هر گونه حمله به آن بمراتب خطرناکتر‏‎ ‎‏از حمله به شخص اول مملکت است. آیت الله خمینی اگر این روزها بنا دارند نطقی ایراد‏‎ ‎‏کنند باید خیلی مواظب باشند که به دولت آمریکا برخوردی نداشته باشد که خیلی‏‎ ‎‏خطرناک است و با عکس العمل شدید او مواجه خواهد شد. دیگر هر چه بگویند حتی‏‎ ‎‏حمله به شخص شاه چندان مهم نیست.»8‏

‏در برابر این تهدیدات ملوکانه که به واسطه حسن مستوفی بیان شد، آیت الله مجاهد‏‎ ‎‏شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ با قاطعیتی همانند قاطعیّت پدر بزرگوارش فرمود:‏

‏«آیت الله خمینی به وظیفۀ خود هر جور که صلاح بداند عمل می کند، اینگونه حرفها‏‎ ‎‏هم نمی تواند ایشان را در اجرای وظیفه و رسالتی که بر عهده دارد به تجدید نظر‏‎ ‎‏وادارد.»9‏

‏امام خمینی‏‏(س)‏‏ در تاریخ چهارم آبان 1343 ه.ش مطابق با بیستم جمادی الثانی‏‎ ‎‏1348 ه.ق در ساعت هشت و نیم صبح در حضور انبوه جمعیت سخنان تاریخی خویش‏‎ ‎‏را ایراد نمود و خطر تصویب کاپیتولاسیون را برای ملت ایران تشریح کرد.‏

‏حضرت امام‏‏(س)‏‏ در این سخنرانی بعد از ذکر نام خدا با کلمۀ استرجاع (انالله و انا الیه‏‎ ‎‏راجعون) سخن را آغاز کرد که خود نشان دهندۀ بروز مصیبت بزرگی بود که بر مسلمانان‏‎ ‎‏وارد آمد و سپس فرمود: ‏

‏«... ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند ... و چراغانی کردند و دسته جمعی‏‎ ‎‏رقصیدند ... استقلال ما را فروختند، باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند. اگر من به‏‎ ‎‏جای اینها بودم، این چراغانیها را منع می کردم، می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها و ...‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 108
‏خانه ها بزنند، چادر سیاه بالا ببرند ... اگر یک خادم آمریکایی یا یک آشپز آمریکایی‏‎ ‎‏مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پای خود منکوب کند، پلیس ایران حق‏‎ ‎‏ندارد جلوی او را بگیرد، دادگاههای ایران حق محاکمه ندارند، ... دولت ایران با کمال‏‎ ‎‏وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد. ملت ایران را از سگهای آمریکایی پستر کردند.‏‎ ‎‏اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او می کنند. لکن اگر شاه‏‎ ‎‏ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست می کنند و اگر چنانچه یک آشپز‏‎ ‎‏آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد‏‎ ‎‏هیچ کس حق تعّرض ندارد. چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از آمریکا. آمریکا‏‎ ‎‏گفت این کار باید بشود. بعد از سه چهار روز وام دویست میلیون دلاری تقاضا کردند ...‏‎ ‎‏اکنون من اعلام می کنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است و قانونیت‏‎ ‎‏ندارد ... رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد و اگر اجنبیها بخواهند‏‎ ‎‏از این رأی کثیف سوء استفاده کنند تکلیف ملت تعیین خواهد شد ....»‏‏10‏

‏امام خمینی‏‏(س)‏‏ افزون بر این سخنرانی آتشین اعلامیه ای نیز بر ضد تصویب‏‎ ‎‏کاپیتولاسیون صادر کردند، دیگر مراجع و علمای اسلام نیز با صدور اعلامیه ها و یا ایراد‏‎ ‎‏سخنرانی مخالفت خود را از این قانون ننگین ابراز نمودند.‏

‏افشاگریهای قائد بزرگ بر رژیم پهلوی کشنده بود و خشم استکبار جهانی را نیز به‏‎ ‎‏دنبال آورد. رژیم پهلوی چاره ای نداشت جز اینکه امام خمینی‏‏(س)‏‏ این پرچمدار انقلاب‏‎ ‎‏و مشعلدار آزادی را دستگیر نمایند. در تاریخ 13 آبان 1343 یعنی کمتر از ده روز بعد از‏‎ ‎‏ایراد سخنرانی تاریخی حضرت امام‏‏(س)‏‏، آن بزرگمرد انقلاب و مبارزه را دستگیر کردند.‏‎ ‎‏کماندوهای رژیم پهلوی شبانه به خانۀ امام‏‏(س)‏‏ یورش بردند و آن حضرت را دستگیر و‏‎ ‎‏به ترکیه تبعید نمودند. از این تاریخ به بعد، شهید سید مصطفی‏‏(ره)‏‏ نقش و مسئولیت‏‎ ‎‏ویژه ای در این نهضت پیدا کرد. همانگونه که در جریان 15 خرداد سال 1342 بعد از‏‎ ‎‏دستگیری و حصر حضرت امام‏‏(س)‏‏ همین نقش را داشت.‏

‏شهید حاج سید مصطفی‏‏(ره)‏‏ از وحشیگری رژیم که نمونۀ آن را نیز در 15 خرداد سال‏‎ ‎‏1342 به چشم خود دیده بود، سخت برآشفت و به خیابان آمد و با سیل خروشان مردم‏‎ ‎‏خشمگین قم به سوی منزل علما و مراجع حرکت کرد. همگی با صدای بلند و رسا از این‏‎ ‎‏عمل رژیم ابراز تنفر و انزجار نمودند و از مراجع تقلید خواستند تا برای آزادی امام‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 109
‏خمینی‏‏(س)‏‏ اقداماتی به عمل آورند. مجاهد شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ در بیت‏‎ ‎‏آیت الله العظمی مرعشی نجفی به رایزنی مشغول بود که مأموران رژیم پهلوی به آنجا‏‎ ‎‏یورش بردند و او را دستگیر کردند و تحت الحفظ به تهران فرستادند. ‏

‏«ساواک» قم در گزارش به تهران راجع به حاج آقا مصطفی ‏‏(ره)‏‏ می نویسد:‏

‏«چون نامبرده فوق پس از دستگیری پدرش (آیت الله خمینی) در صبح روز جاری با‏‎ ‎‏جمع آوری اشخاص و مراجعه به منزل آیات و تحریک بازاریان ایجاد تشنج می نمود، لذا‏‎ ‎‏توسط مأموران ساواک و شهربانی قم دستگیر و به همراهی این نامه اعزام گردید.‏‏11‏

‏ ‏

مبارزات شهید سید مصطفی خمینی‏(ره)‏ بعد از تبعید امام‏(س)‏ به ترکیه

‏بعد از دستگیری حضرت امام‏‏(س)‏‏ و تبعیدش به ترکیه، وظیفۀ مجاهد شهید حاج آقا‏‎ ‎‏مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ افزونتر شد. رژیم پهلوی با تمامی قوا می کوشید تا رهبری نهضت را‏‎ ‎‏از مردم دور کند تا چراغ برافروخته نهضت به افول گراید. فرزند برومند حضرت امام‏‏(س)‏‎ ‎‏آیت الله شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ در چنین شرایطی می بایست با ترفند تازۀ رژیم‏‎ ‎‏پهلوی مبارزه کند و تصور خلأ رهبری را باطل نماید و مردم را در صحنۀ این نهضت‏‎ ‎‏حاضر نگه دارد.‏

‏حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ در راستای وظیفۀ سنگین که بعد از دستگیری حضرت امام‏‎ ‎‏خمینی‏‏(س)‏‏ توسط عمال رژیم پهلوی بر عهده داشت، کوشید تا آیات عظام و مدرسین‏‎ ‎‏عالیمقام حوزه را از نقشۀ دشمن آگاه کند. او در ساعت 10 صبح همین روز یعنی‏‎ ‎‏سیزدهم آبان ماه 1343 ه.ش در منزل آیت الله العظمی مرعشی نجفی دستگیر و در‏‎ ‎‏زندان قزل قلعه محبوس شد. او 57 روز در سلول انفرادی بسر می برد. در نه روز اول از‏‎ ‎‏او بازجویی کردند. او در این شرایط سخت و حساس برای اینکه دشمن به هدفش نرسد‏‎ ‎‏و ارتباط بین امام خمینی‏‏(س)‏‏ و مردم قطع نشود. در اولین فرصت ممکن آیت الله حاج آقا‏‎ ‎‏شهاب الدین اشراقی (داماد حضرت امام‏‏(س)‏‏) را وکیل کرد تا مسئولیت امور مالی‏‎ ‎‏امام‏‏(س)‏‏ و اخذ و توزیع وجوه شرعی را بر عهده بگیرد. بدین وسیله هم ارتباط مردم با‏‎ ‎‏بیت امام خمینی‏‏(س) ‏‏دوام یافت و هم ارتباط بین طلاب و مبلغان نهضت اسلامی با امام‏‎ ‎‏خمینی‏‏(س) ‏‏برقرار ماند و دشمن نتوانست به هدف خود نایل آید.‏

‏روزی سرهنگ مولوی رئیس ساواک استان مرکزی در زندان به او گفت: می توانی به‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 110
‏ملاقات امام به ترکیه بروی. آنان درصدد بودند حاج آقا مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ را راضی‏‎ ‎‏کنند که به اختیار خود به ترکیه برود، تا ارتباط بین امام‏‏(س)‏‏ و مردم به پا خاسته قطع گردد.‏‎ ‎‏مولوی مکرر به وی می گفت که شما را آزاد می کنیم به قم بروید و بعد بی سر و صدا به‏‎ ‎‏ترکیه سفر نمایید. ‏

‏روز سه شنبه هشتم دی ماه 1343 ه.ش برابر با بیست و چهارم شعبان 1384 ه.ق‏‎ ‎‏آیت الله مجاهد، حاج سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ با اتوبوس وارد شهر قم شد و در حرم و‏‎ ‎‏صحن حضرت معصومه(س) مورد استقبال با شکوه مردم و روحانیون قرار گرفت. در‏‎ ‎‏این هنگام، مردم بر ضد رژیم سفاک پهلوی به تظاهرات پرداختند که خشم و نگرانی‏‎ ‎‏رژیم را برانگیخت.‏

‏با مذاکره ای که بین حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ و سرهنگ مولوی به عمل آمده بود، قرار بود‏‎ ‎‏فرزند برومند حضرت امام خمینی‏‏(س)‏‏ دو روز بعد به تهران برود تا مقدمات سفر به ترکیه‏‎ ‎‏را فراهم نماید. حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ پیشنهاد مولوی را بار دیگر مورد بررسی قرار داد و‏‎ ‎‏متوجه شد که پیشنهاد ساواک دامی است و قصد دارند او را با پای خود به تبعیدگاه‏‎ ‎‏بفرستند بنابراین از تصمیم قبلی خود منصرف شد. دو روز بعد سرهنگ مولوی تلفنی‏‎ ‎‏این موضوع را با او در میان گذاشت و تأکید کرد که باید به تهران می آمدی و در تدارک‏‎ ‎‏سفر به ترکیه می بودی. شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره) ‏‏در پاسخ به او گفت: من این‏‎ ‎‏پیشنهاد را بررسی کردم و از رفتن به ترکیه منصرف شدم. رژیم چاره ای ندید جز اینکه‏‎ ‎‏آشکارا نسبت به تبعید او اقدام نماید. بیش از پنج روز از آزادی فرزند برومند امام‏‎ ‎‏خمینی‏‏(س) ‏‏نگذشته بود که در مورخه 13 دیماه 1343 ه.ش، مطابق با 29 شعبان 1384‏‎ ‎‏ه.ق، سرهنگ بدیعی رئیس سازمان امنیت قم همراه با عده ای از مقامات ساواک به طرز‏‎ ‎‏وحشیانه ای به منزل ایشان یورش بردند و ایشان را دستگیر کردند و به تهران انتقال‏‎ ‎‏دادند. ‏

‏شهید حاج سید مصطفی خمینی‏‏(ره) ‏‏بعد از انتقال به تهران، روز بعد با هواپیما به ترکیه‏‎ ‎‏برده شد. شهید حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ دربارۀ دیدارش با امام‏‏(س)‏‏پس از ورود به ترکیه‏‎ ‎‏می گوید: «وقتی به محضر امام‏‏(س)‏‏ در «بورسیا» وارد شدم، تا چشم امام به من افتاد، اولین‏‎ ‎‏سؤالی که کرد، گفت: «با پای خود آمدی یا شما را آوردند؟» گفتم: «نه مرا آوردند» گفت:‏‎ ‎‏«اگر با پای خود آمده بودی همین الآن شما را برمی گرداندم.»‏‏12‏


کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 111
شهید در تبعیدگاه ترکیه 

‏شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ به ترکیه تبعید شد، تبعید او همانند تبعید‏‎ ‎‏پدربزرگوارش امام خمینی‏‏(س)‏‏ موجب تنفر شدید مردم از رژیم پهلوی شد. او در ترکیه‏‎ ‎‏یار و یاور امام‏‏(س)‏‏ بود. وقتی فرزند برومند امام خمینی‏‏(س)‏‏ به حضور پدرش در بورسیای‏‎ ‎‏ترکیه رسید ضرورت حضور او در نزد امام‏‏(س)‏‏ بیشتر احساس شد و او دانست که در‏‎ ‎‏آنجا امام خمینی‏‏(س)‏‏ ناگزیر است چه مشکلاتی را تحمل کند. طبع امام خمینی‏‏(س)‏‏ این‏‎ ‎‏بود که از مأموران ساواک ایران و نیروهای امنیتی ترکیه هیچ تقاضایی نکند. وجود سید‏‎ ‎‏مصطفی‏‏(ره)‏‏ جهت رفع نیازهای امام‏‏(س)‏‏ و نیز از جهت مشاوره و تدارک حرکتهای آینده‏‎ ‎‏برای امام‏‏(س)‏‏ غنیمت بود. ‏

‏او در تبعیدگاه ترکیه افزون بر اینکه یار و یاور امام‏‏(س)‏‏ بود، پیام رسان نهضت اسلامی‏‎ ‎‏نیز به شمار می آمد و از هر فرصتی که به دست می آمد در جهت هدایت مبارزه و‏‎ ‎‏افشاگری استفاده می کرد. گاهی به صورت ناشناس با ایرانیان تماس برقرار می کرد و در‏‎ ‎‏دفتر آنان پیام انقلاب را می نوشت و امضا می کرد و بعداً آنان با توجه به امضای وی، او را‏‎ ‎‏می شناختند و پیام انقلاب را به دیگران می رساندند. در ارتباط با همین کارها روزی‏‎ ‎‏رئیس سازمان امنیت ترکیه نزد امام خمینی‏‏(س)‏‏ آمد و از فعالیتهای سیاسی فرزندش سید‏‎ ‎‏مصطفی خمینی‏‏(ره) ‏‏شکایت کرد.‏‏13‏

‏ ‏

شهید در تبعیدگاه عراق

‏بعد از گذشت حدود یک سال از تبعید حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ به ترکیه، در تاریخ 13‏‎ ‎‏مهر ماه 1344 برابر با جمادی الثانی سال 1385 ه.ق، امام خمینی‏‏(س)‏‏ و فرزند برومندش‏‎ ‎‏سید مصطفی‏‏(ره)‏‏ به تبعیدگاه دوّم یعنی عراق فرستاده شدند. آنان ابتدا به بغداد و سپس‏‎ ‎‏به نجف منتقل شدند.‏

‏سید مصطفی‏‏(ره)‏‏ در این تبعیدگاه نیز همانند گذشته، یار و یاور پدر بزرگوارش بود. او‏‎ ‎‏در این دوره هم مشوق جوانانی بود که به سوی انقلاب و مبارزه با رژیم شاه روی آورده‏‎ ‎‏بودند و هم مشوق روحانیون و طلابی بود که می بایستی در رویارویی و مبارزه با رژیم‏‎ ‎‏مسلح باشند و بتوانند با بهره مندی از فنون نظامی نهضت را به پیش ببرند. او برای این‏‎ ‎‏منظور بارها به فلسطین و لبنان سفر کرد.‏


کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 112
بازداشت در تبعیدگاه نجف 

‏رژیم بغداد که محدودیتهایی برای آیت الله العظمی سید محسن حکیم‏‏(ره)‏‏ برقرار و او‏‎ ‎‏را به بغداد احضار کرده بود. 19 / 3 / 1348 ه.ش او را از بغداد به نجف برگردانید و‏‎ ‎‏ملاقات با او را ممنوع نمود. مجاهد شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره) ‏‏بدون کوچکترین‏‎ ‎‏ترس و واهمه در مورخه 20 / 3 / 1348 ه.ش تنها یک روز بعد از بازگشت آیت الله ‏‎ ‎‏حکیم‏‏(ره)‏‏ از بغداد به نجف با وی دیدار کرد. این دیدار مایه ناراحتی و خشم رژیم حاکم‏‎ ‎‏در بغداد شد و او را به واکنشی سخت و شدید واداشت.‏

‏در روز بعد یعنی 21 / 3 / 1348 ه.ش رئیس سازمان امنیت و فرماندار نجف اشرف به‏‎ ‎‏حضور امام خمینی‏‏(س)‏‏ رسیدند و اظهار داشتند که از شورای فرماندهی انقلاب‏‎ ‎‏مأموریت دارند که آقای سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ را به بغداد اعزام کنند و برای انجام این‏‎ ‎‏مأموریت از حضور شما اجازه می خواهند. امام‏‏(س)‏‏ در پاسخ فرمود: «اگر اعزام او به‏‎ ‎‏بغداد منوط به اجازه من است، من هرگز چنین اجازه ای نمی دهم و اگر مأمور به جلب او‏‎ ‎‏هستید که خود می دانید.»‏

‏در ساعت هشت بامداد آن روز شهید سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏، همراه چند تن از‏‎ ‎‏مقامات امنیتی عراق به بغداد رفت و لحظه ای نگذشت که خبر آن در حوزۀ علمیه نجف‏‎ ‎‏منعکس شد و نگرانی شدیدی در مجامع روحانی به وجود آورد.‏

‏مأموران امنیتی رژیم بعث، حاج آقا مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ را پس از ورود به بغداد به‏‎ ‎‏کاخ ریاست جمهوری بردند در آنجا افزون بر «احمد حسن البکر» رئیس جمهوری، چند‏‎ ‎‏تن از اعضای شورای فرماندهی انقلاب و نیز تیمور بختیار رئیس فراری و سابق ساواک‏‎ ‎‏ایران حضور داشتند. در آغاز احمد حسن البکر به دیدارهای سری و پیگیر او با آیت الله ‏‎ ‎‏حکیم‏‏(ره)‏‏ اشاره کرد و با لحن تندی هشدار داد که ممکن است کار به جایی کشیده شود‏‎ ‎‏که ناراحتی شما و نگرانی پدر پیرتان را به همراه داشته باشد. ‏

‏البکر سپس پیشنهاد همکاری با رژیم بعث عراق و تیمور بختیار در مبارزه بر ضد‏‎ ‎‏ایران را مطرح کرد که از طرف شهید سید مصطفی‏‏(ره) ‏‏قاطعانه رد شد. فرزند برومند‏‎ ‎‏امام‏‏(س) ‏‏یادآور شد که اختلاف ما با رژیم ایران یک اختلاف اساسی و عقیدتی است، اما‏‎ ‎‏اختلاف دولت عراق با دولت ایران یک اختلاف سیاسی زودگذر است. شما و دولت‏‎ ‎‏ایران امروز به هم بد می گویید و فردا در کنار هم قرار می گیرید. امّا ما نمی توانیم هیچ‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 113
‏وقت با آنان کنار بیاییم و تفاهم کنیم.‏

‏رژیم بعث عراق که دریافت نمی توان سید مصطفی‏‏(ره) ‏‏را با تطمیع و تهدید فریفت او‏‎ ‎‏را بدون هیچ نتیجه ای آزاد کرد. ‏‏14‏

‏ ‏

موضع گیریهای سیاسی شهید

‏شهید مجاهد سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ در دوران مبارزات سیاسی خود چه در ایران،‏‎ ‎‏چه در تبعیدگاه ترکیه و چه در تبعیدگاه عراق همواره در موضع سیاسی خود، مسیر‏‎ ‎‏درستی را برگزید و اجرا کرد. او از پدر بزرگوارش به خوبی آموخته بود که با منحرفان،‏‎ ‎‏فرصت طلبان، بی دینان و چپ و چپ نماها نباید همسو و همجهت شد. اگر چه همۀ این‏‎ ‎‏گروهها در حذف شاه همفکر و همعقیده بودند، ولی در انگیزه های اصولی حرکت،‏‎ ‎‏هدفها و مسیرها دارای اختلافهای اصولی بودند. او در موضع اصولی خود از جاذبه و‏‎ ‎‏دافعه ای با معیارهای اسلامی بهره مند بود و می کوشید با گروههایی که جز هدف‏‎ ‎‏برقراری حکومت اسلامی، هدفی دیگر را دنبال می کنند سازش نکند. در راستای همین‏‎ ‎‏سیاست درست بود که سید شهید با رژیم بعثی عراق همکاری نمی کرد، اگر چه در‏‎ ‎‏حذف شاه همعقیده بودند. او همچنین با لیبرالها و فرصت طلبانی همچون تیمور بختیار‏‎ ‎‏همکاری نمی کرد. اگر چه همه این افراد مغضوب شاه بودند و در هدف مبارزه با شاه‏‎ ‎‏همفکر بودند و نیز با چپها و چپ نماها همکاری نداشت. این سیاستی بود که پدر‏‎ ‎‏بزرگوارش امام خمینی‏‏(س) ‏‏اتخاذ نمود و در مصاحبه ای با هفته نامه لوموند در نجف در‏‎ ‎‏پاسخ به این پرسش خبرنگار که آیا حاضرید با کمونیستها برای براندازی رژیم شاه متحد‏‎ ‎‏شوید؟ فرمود: ما احتیاج به هیچ یک از عناصر غیر مسلمان نداریم. ما با اتکال به خدا و‏‎ ‎‏یاری مردم مسلمان ایران بر رژیم شاه پیروز خواهیم شد.‏

‏ ‏

شهادت 

‏در نهم ذیقعده 1397 ه.ق برابر با اول آبان ماه 1356 ه.ش، ستارۀ وجود این مجاهد‏‎ ‎‏نستوه و فرزند برومند امام خمینی‏‏(س)‏‏ خاموش شد.‏

‏مدت کوتاهی پیش از شهادت او، دو فرد ایرانی شبی به دیدار او در نجف رفته و با او‏‎ ‎‏گفتگو کرده بودند. یکی از آن دو نفر به صورت در گوشی به او هشدار داده بود که رژیم‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 114
‏شاه برای پیشگیری از سقوط خود درصدد است که چند نفر را از میان بردارد یکی از‏‎ ‎‏آنها شما هستید، مواظب خودتان باشید!‏

‏این سخن را خود شهید در فردای آن شب برای برخی از دوستانش باز گفت. در شب‏‎ ‎‏یکشنبه اوّل آبان ماه 1356 حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ پس از ادای نماز جماعت و دیدار با امام‏‎ ‎‏خمینی‏‏(س)‏‏ به خاطر پذیرایی از میهمانی که داشت زودتر از دیگر شبها به منزل رفت ...‏‎ ‎‏بامداد روز یکشنبه اول آبان ماه پس از اذان صبح جنازۀ بی رمق او که روی کتاب افتاده بود‏‎ ‎‏مشاهده می شود. هر چند مرگ حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ از هر جهت مشکوک بود، اما‏‎ ‎‏حضرت امام‏‏(س)‏‏ اجازۀ کالبد شکافی ندادند و در توجیه مخالفت خود فرمودند: با این‏‎ ‎‏کارها، دیگر مصطفی به ما باز نمی گردد. اما تمام دلایل و قراین حاکی از شهادت حاج آقا‏‎ ‎‏مصطفی‏‏(ره)‏‏ به دست عوامل رژیم شاه و احتمالاً با هماهنگی مأموران امنیتی رژیم بعث‏‎ ‎‏عراق بود. چگونگی این حادثه غم انگیز در کتاب ‏‏نهضت امام خمینی‏‏، نوشتۀ حجت‏‎ ‎‏الاسلام حمید روحانی به طور مشروح آمده است که توجه علاقه مندان را به مندرجات‏‎ ‎‏این کتاب جلب می کنیم.‏

‏ ‏

امام خمینی‏(س)‏ و شهادت فرزند

‏شهادت حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ علی القاعده ضربۀ بزرگی برای امام‏‏(س) ‏‏و نهضت‏‎ ‎‏اسلامی به حساب می آمد، اما از آن جایی که اولیای خدا در مصیبتهای بزرگ به آفریدگار‏‎ ‎‏خویش پناه می برند و از آن ذات مقدس استمداد می کنند. حضرت امام خمینی‏‏(س)‏‏ نیز‏‎ ‎‏در مواجهه با این مصیبت به قدری زیبا و مسلط عکس العمل نشان داد که موجب‏‎ ‎‏خوشحالی دوست و پشیمانی دشمن شد. امام خمینی‏‏(س)‏‏ پس از شنیدن درگذشت‏‎ ‎‏فرزند عزیزش، تنها به ذکر کلمۀ استرجاع (انّا لله  و انّا الیه راجعون) پرداخت و فرمود:‏‎ ‎‏«مرگ مصطفی از الطاف خفیه الهی بود.»‏

‏ ‏

اهداف رژیم از شهادت حاج آقا مصطفی‏(ره)‏

‏رژیم شاه برای ارتکاب این جنایت اهداف چندی را دنبال می کرد:‏

‏1 ـ ضربه زدن به نهضت اسلامی و ایجاد فشار روانی بر امام خمینی‏‏(س).‏

‏2 ـ پیشگیری از خطرهای بعدی از سوی خمینی دیگری، آن هم جوان و پرنشاط که‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 115
‏می تواند در آینده مشکلات زیادی را برای رژیم شاه به وجود آورد.‏

‏3 ـ جلوگیری از سیاسی شدن حوزۀ علمیۀ نجف، چرا که این حوزه با اقدامات امثال‏‎ ‎‏حاج سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ به کانونی برای مخالفت جدی علیه رژیم شاه تبدیل شده‏‎ ‎‏بود.‏

‏4 ـ ایجاد رعب و وحشت در بین مبارزان و مخالفان که از ترس جانشان خاموش‏‎ ‎‏باشند و از ادامۀ مخالفت بر ضد شاه خودداری کنند.‏

‏ ‏

بازتاب شهادت 

‏شهادت آیت الله مجاهد، حاج سید مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‏ نه تنها بر پیکرۀ انقلاب و نیز‏‎ ‎‏قاطعیت حضرت امام خمینی‏‏(س) ‏‏ضربه و خللی وارد نکرد. بلکه خود عامل مؤثری در‏‎ ‎‏جهت روند هر چه سریعتر انقلاب به شمار آمد. ‏

‏پس از شهادت حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ در تبعیدگاه عراق، حوزۀ علمیه نجف و دیگر‏‎ ‎‏شهرهای عراق تعطیل شد، مراسم یادبود و بزرگداشت این فقید فرزانه در بیشتر مساجد‏‎ ‎‏و مدارس نجف، کربلا، سامراء، کاظمین و دیگر شهرهای شیعه نشین عراق برگزار شد.‏‎ ‎‏در این مراسم گویندگان ایرانی و عرب از مقام و موقعیّت علمی و مبارزاتی شهید‏‎ ‎‏سخنانی تجلیل کردند. در حوزه های علمیه عراق شهادت این شهید از تبار خمینی‏‎ ‎‏فرصتی جدید برای سیاسی تر شدن حوزه های علمیه، پدید آورد و طلاب علوم دینی‏‎ ‎‏نجف بیش از گذشته به سوی نهضتی که امام خمینی‏‏(س) ‏‏پرچمدار آن بود گرایش یافتند.‏‎ ‎‏برگزاری این همه مجالس سوگواری و یادبود موجب تشدید فعالیتهای ضد شاهی در‏‎ ‎‏خارج از کشور و مطرح شدن بیشتر امام خمینی‏‏(س) ‏‏به عنوان سمبل مبارزه شد. به‏‎ ‎‏خصوص که آن حضرت با بیانی روحانی و عارفانه فرمودند: «مرگ آقا مصطفی از الطاف‏‎ ‎‏خفیه الهی بود.»‏

‏شهادت حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ در ایران نیز فرصت خوبی برای شتاب بخشیدن به‏‎ ‎‏نهضت به وجود آورد. خبر شهادت او خشم و کین شدید توده ها را بر ضد شاه‏‎ ‎‏برانگیخت و شور و احساسات را فزونی بخشید. حوزه های علمیه قم، مشهد، تهران،‏‎ ‎‏تبریز، شیراز، اصفهان و دیگر شهرها تعطیل شد. در شهرهای بزرگ مجالس یاد بود و‏‎ ‎‏بزرگداشت آن شهید فرزانه به نحو گسترده ای برگزار شد، و برای اولین بار بعد از خفقان‏‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 116
‏جدید در ایران که از سال 1342 به بعد ادامه داشت، نام روح الله موسوی خمینی‏‏(س)‏‏ در‏‎ ‎‏منبرها بیان شد. بعد از تبعید امام خمینی‏‏(س)‏‏ به ترکیه و نجف، بردن اسم، کتابهای او و‏‎ ‎‏خلاصه ذکر هر نوع اثر و یادی از او ممنوع بود. تا این تاریخ تنها بر زبان جاری کردن نام‏‎ ‎‏«خمینی‏‏(س)‏‏» دستکم شش ماه زندانی داشت. اما شهادت حاج آقا مصطفی خمینی‏‏(ره)‏‎ ‎‏فرصتی پدید آمد تا طلسم ساواک شکسته بشود و مردم بی پروا نام پیشوای بزرگ خود را‏‎ ‎‏بر زبان جاری سازند.‏

‏مراسم سوگواری و بزرگداشت شهید حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ تا چهل روز ادامه داشت و‏‎ ‎‏گویندگان مذهبی با افشاگریهای خود هر چه بیشتر مردم را بر ضد رژیم پهلوی بسیج‏‎ ‎‏نمودند.‏

‏در واقع می توان گفت که شهادت حاج آقا مصطفی‏‏(ره)‏‏ برای ادامۀ نهضت اسلامی‏‎ ‎‏فواید زیادی را به دنبال داشت. شکستن جو خفقان و سکوت، مطرح شدن اسم امام‏‎ ‎‏خمینی‏‏(س) ‏‏به صورت آشکار و علنی، افشاگریها، و تکمیل پیروزی فرهنگی که پیش‏‎ ‎‏درآمد پیروزی سیاسی بود از آثار این شهادت و الطاف خفیه الهی به حساب می آمد.‏

‏به جهت همین گستردگی فواید و آثار، عموم نویسندگان غربی در تجزیه و تحلیل‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی ایران شهادت سید مصطفی خمینی را نقطۀ عطفی در نهضت اسلامی‏‎ ‎‏ایران برشمردند. و آن را به عنوان یکی از عوامل شتابزای انقلاب به شمار آوردند.‏‏15‏


کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 117
پی نوشتها:

‏1ـ ‏‏مجلۀ 15 خرداد،‏‏ ش 7، ص 24.‏

‏2ـ ‏‏بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی،‏‏ سید حمید روحانی ، ج 1، ص 471 ـ 475.‏

‏3ـ ‏‏روزنامۀ ابرار‏‏،اول آبان 1369.‏

‏4ـ ‏‏پیام انقلاب،‏‏ ش 18، ص 43.‏

‏5ـ همان، ص 44.‏

‏6ـ مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی در همان تاریخ.‏

‏7ـ مذاکرات مجلس سنا به نقل از ‏‏مجلۀ 15 خرداد،‏‏ ش 13، ص 110 و نیز ‏‏احیای‏‎ ‎‏کاپیتولاسیون و پیامدهای آن،‏‏ مسعود اسداللهی، ص 54.‏

‏8ـ ‏‏بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی،‏‏ ج 1، ص 711.‏

‏9ـ ‏‏مجلۀ 15 خرداد،‏‏ ش 13، ص 110.‏

‏10ـ ‏‏بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی،‏‏ همان، ص 716 به بعد.‏

‏11ـ ‏‏مجلۀ 15 خرداد،‏‏ ش 13، ص 111.‏

‏12ـ ‏‏پیام انقلاب،‏‏ ش 18، ص 45.‏

‏13ـ همان، ص 45.‏

‏14ـ ‏‏بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی،‏‏ سید حمید روحانی، ج 2، ص 419 و 420.‏

‏15ـ ‏‏سلسلۀ پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج،‏‏ ترجمۀ عباس مخبر، نشر‏‎ ‎‏طرح نو، ص 317، ‏‏شکست شاهانه‏‏ نویسنده ماروین زوتیس، ترجمۀ عباس مخبر، نشر طرح نو،‏‎ ‎‏ص 441.‏

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه‏ مصطفی خمینی(ره)صفحه 118