مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین محمد حسن رحیمیان

مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن رحیمیان

‏حضرت امام(س) با این که در تمام کارهایشان منظم بودند و هر شب در ساعت خاصی به بیرون می آمدند و در وقت معینی نیز آن جا را ترک می کردند. مع ذلک، یک شب برای اولین بار دیدیم که امام(س) بیش از وقت نشستند و دلیلش هم این بود که من آن شب مسأله ای از امام(س) پرسیدم و امام(س) هم جوابی دادند، ولی مرحوم آقا مصطفی(ره) اشکال کردند و بحث بین پدر و فرزند طولانی شد و هر یک با دلیل و برهان می خواست نظر خود را بیان کند، و آن قدر مباحثه ادامه پیدا کرد که اگر ناشناسی می رسید، خیال می کرد پدر و فرزند با هم دعوا می کنند!‏

‏این مطلب را که می خواهم عرض کنم، یادم نمی آید از خود آن مرحوم شنیدم یا کسی برای من نقل کرد که وقتی می خواستند ایشان را به تهران ببرند، مأمورین، بسیار هراسان و وحشت زده بودند، همان طور که در مورد امام(س) نیز چنین بود. در ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 353
‏هر صورت مرحوم آقا مصطفی(ره) می گفت: «هنگامی که در ماشین نشستیم، آنها بسیار مضطرب و وحشت زده بودند، ولی من از همان اول حرکت، به صندلی ماشین تکیه زدم و خوابیدم، و از خواب بیدار نشدم تا این که ماشین به تهران رسیده بود و آنها مرا بیدار کردند!»‏

‏یکی از خصوصیت های حاج آقا مصطفی(ره) این بود که ایشان مقیّد بودند که با پای پیاده در تمام زیارت های مخصوصه امام حسین (علیه السّلام) به کربلا بروند. در هر سال معمولاً چند مناسبت بود  (15 شعبان، عرفه، اربعین، اول رجب، نیمه رجب) که مردم از نجف به کربلا پیاده می رفتند، و ایشان هم هر سال در چند مناسبت پیاده به کربلا می رفتند. گاهی می شد که کف پای ایشان تاولهایی می زد که خونابه از آن راه می افتاد و کاملاً مجروع می شد، ولی باز هم به راه رفتن ادامه می داد.‏

‏با این که ایشان بسیار با ذوق و خوش مجلس بود و در مجالس دوستانه منتهای ظرافت و لطافت را در سخنانش به کار می برد، مع ذلک وقت دعا و عزاداری هم که می شد، در بین تمام افراد نظیر نداشت. هنگامی که دعای توسل شروع می شد، همان طور که به پیاده روی خود ادامه می داد، با کمال توجه دعا می خواند و تمام مدت دعا اشک می ریخت و تا ذکر مصیبت می شد، زار زار گریه می کرد  و شانه هایش از شدت گریه به لرزه می افتاد.‏

‏شخصی بود به نام شیخ جعفر که همیشه پس از نماز امام(س)  (در مسجد شیخ) چند جمله ای ذکر مصیبت اباعبدالله (علیه السّلام) می کرد و روضه می خواند. حاضرین چندان اعتنایی نداشتند و کم کم متفرق می شدند و می رفتند، ولی تنها کسی که ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 354
‏مقید بود تا آخر بنشیند و روضه او را گوش دهد، مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) بود که گاهی فقط ایشان در مسجد مانده بود و به روضه شیخ جعفر گوش می داد و اشک می ریخت. ایشان مقید بودند که در مجالس عزاداری که دوستان در منازل یا مدارس برقرار می کردند شرکت کنند. ایشان هم مجلس روضه ای هر صبح جمعه داشتند که گاهی روضه خوان تنها یک نفر مستمع داشت که او، خود آن مرحوم بود و البتّه آنچه برای او اهمیت داشت، عزاداری برای ابی عبدالله الحسین  (علیه السّلام) بود.‏

 

‏***‏

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 355

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 356