مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر محتشمی

مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر محتشمی

‏ ‏

‏با توجه به این که حادثه شهادت حضرت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) در سالهای آخر حاکمیت رژیم منحوس پهلوی اتفاق افتاد و این شهادت طوفان عظیمی از مبارزات مردم مسلمان و سلحشور ایران را به وجود آورد که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 هـ.ش در ایران گردید لازم است پیرامون شخصیت این مرد بزرگ که شهادت او بی تردید در امام(س) اثر بسیار عمیقی گذاشت صحبت کنیم.‏

‏حضرت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) یکی از معدود آقازاده هایی بودند که هم مدارج معنوی و اخلاقی، تزکیه و تذهیب نفس و سیر و سلوک و هم مدارج علمی را پشت سر گذاشتند و بی تردید یکی از مفاخر بزرگ عالم اسلام به شمار می رفتند.‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 133

‏ ‏

نبوغ علمی

‏در حوزه های علمیه معروف است که فرزندان مراجع و علما درسخوان نیستند و به پشتوانه علمی پدر اکتفا کرده و خود درسی نمی خوانند، لیکن برخی از آقازاده ها هستند که مانند پدرانشان در علوم تبحّر دارند. از  جمله این معدود شخصیتها مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) بود که در عنفوان جوانی مدارج بالای علمی و اجتهاد مطلق را کسب کردند و آثار ارزشمندی را در علوم مختلف از جمله فقه، اصول، تفسیر و فلسفه به رشتۀ تحریر در آوردند که مورد استفادۀ ارباب علم و معرفت می باشد و هنوز پنجاه سالشان تمام نشده بود که به شهادت رسیدند و شهادت ایشان، آثار و برکات بسیار زیادی در رابطه با شعله ور شدن مبارزات مردم ایران و حوادث یک سال و چند ماه بعد از شهادت معظم له را به دنبال داشت که به پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران منجر شد.‏

‏ ‏

دیدگاه حوزۀ نجف

‏در این جا باید راجع به شخصیت و دیدگاههایی که جهات مختلف نسبت به ایشان داشتند صحبت کنیم، نخست دیدگاه «حوزه علمیه نجف». حوزه نجف دارای یک خصوصیت ویژه ای است و آن سابقه دیرینه این حوزه در جهان اسلام است، ما هیچ حوزه ای را به قدمت حوزه نجف در جهان تشیع نداریم، این حوزه از دوران مرحوم شیخ طوسی(ره) متجاوز از هزار سال سابقه تدریس و تحقیق در شعب مختلف علوم اسلامی و غیر اسلامی داشته و دارد و کسانی که در این حوزه تحصیل ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 134
‏ می کنند برای خود یک ویژگی خاصی را قایل هستند و اصولاً حوزه علمیه نجف از نظر استواری در علوم و فنون اسلامی و استحکام مبانی علمی، هیچ حوزه و شخصیتی را که در مراکز علمی دیگر فارغ التحصیل شده باشد به علمیّت قبول نداشت و این مسئله استثناءبردار هم نبود؛ مثلاً مجتهدین و مراجع قم را به عنوان شخصیت های علمی و جامع قبول نداشتند و وقتی حضرت امام(س) به نجف اشرف مشرف شدند با همین دید نگریسته شدند تا این که درسشان را شروع کردند، طبیعی است کسانی در درس معظم له شرکت می کردند که یا از علاقمندان ایشان بودند و از قم ایشان را می شناختند و یا لااقل نسبت به ایشان و دیگران بی تفاوت بودند و صرفاً برای اینکه متوجه شوند که حضرت امام(س) در چه سطحی هستند و آیا کمالات ایشان در سطح مراجع نجف اشرف هست یا نه، به درس رفتند و رفته رفته در برابر عظمت علمی معظم له سر تعظیم فرود آوردند و از شاگردان ایشان شدند، لیکن اکثر علما، فضلا و طلاب سنتی نجف، با تفکر، اندیشه، راه و روش حضرت امام(س) در مسایل سیاسی مخالف بودند و به همین علت در درس ایشان حاضر نمی شدند و نتیجتاً مبانی علمی امام(س) را نشناخته و نمی توانستند میزان قدرت علمی ایشان را به دست آورند و بر اساس کینه عمیقی که نسبت به خط مشی سیاسی و مبارزاتی امام(س) داشتند و رسوبات زیادی که توسط عوامل رژیم شاه در نجف به وجود آمده بود، با حضرت امام(س) مغرضانه برخورد نموده و حتی سعی می کردند چهره نورانی ایشان را لکه دار و مشوّه جلوه دهند.‏

‎ ‎

‏در این جا نقش مرحوم آیت الله شهید حاج آقا مصطفی (ره) در نجف خیلی ‏

‎ ‎


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 135
‏روشن دیده می شود با توجه به آزادی ایشان از برخی قیود، نظیر این که حضرت امام(س) به سبب کِبَر سن و شخصیت مبرزشان نمی توانستند در مجالس و محافل مختلف نجف حضور به هم رسانند ولی مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) در اکثر جلسات حضور یافته و با بزرگان حوزه علمیه نجف و بیوت مراجع مثل بیت مرحوم آیت الله آقا سید عبدالهادی شیرازی، آیت الله حکیم، آیت الله شاهرودی، آیت الله خویی و ... حشر ونشر داشت و در جلساتی که علما حضور به هم می رساندند شرکت و در مباحث با حضور ذهن فوق العاده ای که داشت وارد می شد و در بسیاری از موارد با قدرت استدلال، مسایل علمی را به نتیجه مطلوب می رساند و اکثر علما، شخصیتها و مجتهدین نجف درمقابل استدلال قوی ایشان همواره خاضع بودند.‏

‏علاوه بر این، حاج آقا مصطفی(ره) در سالهای نخست ورودشان به نجف اشرف در درس مراجع طراز اوّل و مطرح حوزه مثل آیات عظام مرحوم حکیم، شاهرودی، خویی، شیخ باقر زنجانی و بجنوردی حضور به هم رسانده و با طرح اشکالات عمیق و استدلال های متین باعث تحولی در نگرش غیر صحیح حوزه نجف نسبت به دیگر حوزه های علمیه شدند و عملاً توانمندی و تفوق علمی خود را بر کثیری از علما و محافل علمی نجف ثابت کردند. ‏

تدریس خارج اصول

‏در همین جا لازم است یادآور شوم که در سال 1346 هـ.ش عده ای از طلاب ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 136
‏مبرز و فضلای سرشناس حوزۀ نجف از جمله مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی اصغر طاهری (کنی) و حجج اسلام آقایان علی پور، سجادی، شریعتی، روحانی موسوی، برقعی و ... و این جانب با توجه به این که جای درس و بحث اصول فقه حضرت امام(س) در حوزۀ علمیۀ نجف خالی بود و با عنایت به فوق العادگی مراتب علمی و سیطره و تسلّط کامل آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) به علوم و مباحث عقلی و همچنین فقه و اصول و شناخت دقیق ایشان از مبانی ارزندۀ حضرت امام(س) و سایر فرهیختگان حوزه و اعاظم علمای قدیم و متأخر، تصمیم گرفتیم تا در کنار حضور در محفل درس فقه حضرت امام(س) از حاج آقا مصطفی(ره) درخواست کنیم تا درس خارج اصول را در نجف برای طلاب و فضلا شروع کنند که این درخواست مورد اجابت معظم له قرار گرفت و از آن تاریخ تا پایان عمر شریف و پربرکتشان به مدت 10 سال یک دوره اصول فقه را با سبک تحقیقی نوین تدریس فرمودند که درخشش علمی ایشان بیشتر روشن گردید و محصول آن، مجلدات کتاب «تحریرات فی الاصول» است که به زیور طبع درآمده و مورد بهره برداری طلاب، فضلا و علمای حوزه های علمیه قرار دارد.‏

‏ما می توانیم مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) را در نجف اشرف روزنه درخشانی به ژرفای علمی حضرت امام(س) و سد منیع و مستحکمی در برابر هجمات و حملات ناجوان مردانه عوامل رژیم قلمداد کنیم، دیدگاه بسیاری از علما و فضلای عالی مقام نسبت به حاج آقا مصطفی(ره) این بود که او یک مجتهد مسلم و شخصیتی است که مدارج علمی را در سطرح بسیار بالا گذرانده و طبیعتاً آنها با توجه به این ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 137
‏مراحل والا، نسبت به امام(س) هم قضاوت می کردند.‏

دیدگاه حوزۀ قم

‏با توجه به این که مراحل تحصیلات حاج آقا مصطفی(ره) در حوزه علمیه قم بوده و اساتید مبرزی که نزد آنها درس خواندند، همگی به شخصیت علمی ایشان واقف بودند در این حوزه اکثریت قریب به اتفاق علما، مجتهدین و مراجع نسبت به آیت  الله شهید یک دید محفوف به تعظیم، اکرام داشته اند و درصد نازل و ضعیفی هم بودند که با شخصیت و مراتب علمی ایشان آشنایی نداشتند، والّا هر کس با او یک جلسه می نشست و در یک بحث علمی وارد مذاکره و گفتگو می شد به تفوّق علمی، قدرت استدلال و ذهن جوال و نقاد ایشان نسبت به مسایل واقف و مجبور می شد که این عظمت را تحسین کند. بنابراین حوزۀ قم آیت الله شهید حاج آقا مصطفی(ره) را یک عنصری که باید در آینده اسلام جایگاه ویژه ای را داشته باشد می دانست. ‏

‏در این جا به عنوان نمونه، به عنوان نمونه، به یک جریان و حادثه ای اشاره می کنم. از سال 1350 هـ.ش به بعد یک بحث بسیار جدی در قم و نجف مطرح بود که آینده اسلام، نهضت اسلامی و مرجعیت شیعه بعد از حضرت امام(س) با چه کسی باید باشد و امور به وسیله چه کسی اداره خواهد شد؟ در آن زمان این یک بحث در محافل خاص قم و جلسات بعضی از دوستان روحانیون مبارز در نجف اشرف مطرح بود که به هر حال ممکن است با گذشت هفتاد و چند سال از عمر شریف حضرت ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 138
‏ امام(س) خدای ناکرده برای ایشان اتفاقی بیفتد لذا از حالا باید مشخص شود که بعد از معظم له زعامت و مرجعیت شیعه در کجا باید قرار گیرد و چه کسی را باید به عنوان مرجع و زعیم به مردم معرفی کنند. حوزه علمیه قم و برادران ما در نجف اشرف روی دو نفر از میان شخصیتها، مدرسین والامقام و کسانی که مورد اعتماد مردم و امام(س) بودند نظر داشتند: یکی از آیت الله منتظری بود و دیگری آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره)؛ که این دیدگاه، نشانگر ویژگی وبنابراین حوزۀ قم آیت الله شهید حاج آقا مصطفی(ره)؛ که این دیدگاه، نشانگر ویژگی و شایستگیهای آن شهید والا مقام بود.‏

‏ ‏

دیدگاه شخصیت ها

‏اما دسته سوم، دیدگاه سیاسیّون و شخصیت های مبارز نسبت به حاج آقا مصطفی (ره) است.‏

‏سیاسیون و انقلابیون برای ایشان یک شخصیت مستقلی قایل بودند. چرا که حاج آقا مصطفی(ره) راجع به مسایل مختلف سیاسی صاحب نظر، اندیشه، تفکر و رسالت بود و خود برای مسایل مختلف سیاسی و مدیریتی، یک تز و دکترین خاصی داشت، با توجه به این ویژگی و شناختی که مبارزین و شخصیتهای سیاسی داشتند، از ایشان نظرخواهی و مشورت می کردند. نه تنها مبارزین مسلمان طرفدار امام، بلکه کسانی که نسبت به حضرت امام(س) نظر مثبت نداشتند، ایشان را طرف مشورت قرار می دادند و در بحثهای سیاسی بسیار حساس با ایشان وارد مذاکره می شدند. حتی مبارزین غیر ایرانی از کشورهای مختلف، یکی از جایگاهها و ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 139
‏پایگاههای خود را در نجف، بیت مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) ‏

‏البته علت این که حاج آقا مصطفی (ره) در چنین موقعیتی قرار داشت این بود که اولاً از ابتدای عمر در دامن پدری همچون امام(س)، سیاستمداری عمیق، ریشه یاب و ژرف نگر پرورش یافته بود. علاوه بر این، خود او دارای استعداد و هوشی فوق العاده بود و در گذشته با محافل گوناگون سیاسی و مذهبی در قم، تهران و جاهای دیگر ارتباط و در این محافل حضور فعال داشت و از اندیشه و تحلیل سیاسی، اجتماعی حساب شده و متینی برخوردار بود. لذا از شخصیت ایشان یک عنوان مبرزی به وجود آمده بود.‏

‏ ‏

مبارزۀ مسلّحانه 

‏ویژگی دیگری که حاج آقا مصطفی(ره) داشت این بود که، در ظاهر یک مقدار بازتر از امام(س) عمل می کرد  در عین حال که در برخی موارد، رادیکال تر از امام(س) بود، بدین گونه که حضرت امام(س) در رابطه با مبارزات معتقد به مبارزه مسلحانه نبودند، و می فرمودند که اگر این رژیم بخواهد در ایران سقوط کند، هیچ راهی جز حضور یکپارچه مردم در صحنه ندارد، با مبارزات مسلحانه و یک گروه و یک حزب ‏

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 140
‏خاص، شاه سقوط نمی کند و امریکا از این مملکت بیرون نمی رود، نه یک حزب قوی می تواند شاه را از بین ببرد برای این که شاه قوی تر از هر حزبی است و نه یک گروه مسلح؛ زیرا ارتش شاه قوی تر از همۀ گروههای مسلح و احزاب است بلکه تنها قدرتی که می تواند شاه و امریکا را در ایران به سقوط بکشاند، حضور یکپادچه مردم است.‏

‏این تفکر وتز امام(س) بود که اکثریت قریب به اتفاق مبارزین اعم از روحانی و غیر روحانی با آن موافق نبودند؛ آنها می گفتند: «ممکن است که نظر امام(س) درست باشد، اما چطور می توان مردم را به صحنه آورد؟ مردم را که با حرف نمی توان به صحنه آورد، تمام دستگاههای تبلیغاتی و رادیو و تلویزیون و روزنامه ها در خدمت شاه است و ما یا دهانمان بسته و یا در زندان، تبعید و یا در شکنجه گاه هستیم.» ولی حاج آقا مصطفی(ره) ضمن احترام به نظر امام(س) اعتقاد داشتند که از راههای دیگر مبارزه نباید جلوگیری کرد، بلکه باید حرکتهای مسلحانه را نیز تأیید کرد. ایشان همه را به یادگیری آموزش نظامی و عملیات مسلحانه علیه رژیم تشویق می کردند و معتقد بودند که مبارزه مسلحانه یکی از راههایی است که می تواند رژیم را ساقط کند.‏

‏براین اساس، بخشی از مبارزین و سیاستمدارانی که در این زمینه با نظرات امام(س) مخالف بودند، طبیعتاً جذب حاج آقا مصطفی(ره) می شدند و او را قبول داشتند. بسیاری از آنها همان کسانی بودند که حضرت امام(س) آنها را به محضر خود راه نمی داد، اما حاج آقا مصطفی(ره) این افراد را جذب و امیدوار و به امام(س) ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 141
‏علاقمند می کرد. اگر حاج آقا مصطفی(ره) در نجف نبود، ممکن بود بخشی از مبارزین نسبت به امام(س) مسئله دار شوند. ‏

‏یکی دیگر از نقشهایی که حاج آقا مصطفی(ره) در نجف اشرف ایفاء می کرد جبران خلاء بیرونی منزل حضرت امام(س) و کارهایی بود که باید انجام می شد لیکن دست اندرکاران بیت امام(س) به علت ناتوانی فکری و تحلیلی انجام نمی دادند یا نمی توانستند انجام دهند.‏

‎ ‎

ارتباط با مقامات مذهبی - سیاسی

‏با عنایت به این که حاج آقا مصطفی(ره) یک شخصیت سیاسی دارای اندیشه و تفکر خاص و راه، روش و منش مشخص در رابطه با مسایل سیاسی و مبارزاتی بود وقتی از ایران شخصیتهایی مثل آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله مطهری، حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی، آیت الله جنتی، آیت الله موسوی اردبیلی و آقای شیخ علی تهرانی و دیگران در ارتباط با مسایل مبارزاتی از قم و تهران و سایر مناطق به نجف می آمدند، اگر یک جلسه با امام(س) ملاقات و مذاکره داشتند، در حاشیۀ آن جلساتی نیز با حاج آقا مصطفی(ره) داشتند و نظرات ایشان را هم دریافت و منتقل می کردند چرا که نیروهای داخل، دیدگاهها و نظرگاههای حاج آقا مصطفی(ره) را هم در رابطه با کیفیت مبارزه و نحوه شکل گیری انقلاب می طلبیدند و درخواست داشتند، همین طور کسانی که از اروپا و آمریکا می آمدند نظیر بنی صدر، قطب زاده، صادق طباطبایی، دکتر یزدی و دیگران در رابطه با ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 142
‏مسایل سیاسی و مبارزاتی پس از ملاقات با امام(س)، جلسات متعددی هم با حاج آقا مصطفی(ره) ملاقات می کردند و لذا از وقتی که شهید بزرگوار آنها را راه نداد و حاضر نبود با آنها بنشیند و هم صحبت شود، آنها شدیداً تحت فشار بودند و احساس کمبود می کردند. ‏

شیفتگی تودۀ مردم

‏اما دیدگاه دسته چهارم: در اثر مراجعاتی که عامّۀ مردم با حاج آقا مصطفی(ره) داشتند، ایشان را یک انسان وارسته، متواضع و دوست داشتنی یافته بودند. یکی از ویژگیهای این مرد بزرگ، خضوع، فروتنی و بی پیرایگی ایشان است. ایشان یک سری برنامه های عادی داشت. مثلا وقتی همراه با حضرت امام(س) برای اقامۀ نماز مغرب و عشاء و یا ظهر و عصر می آمد، بعد از اقامه نماز بدون هرگونه تشریفات و مانند یک طلبۀ عادی، چند دقیقه ای گوشه مسجد می نشست و تسبیح و ذکر صلوات، استغفار و یا «لا اله الا لله» می گفت و هنگامی که مسجد از جمعیت خالی می شد، تنهای تنها به راه می افتاد و به طرف منزل خود حرکت می کرد. همچنین شبهای چهارشنبه به مسجد سهله می رفت و بعد از اقامۀ نمازهای مخصوص و عبادات خاصی که شب چهارشنبه در مسجد سهله وارد است، حدود نیم ساعت تا سه ربع، عبای خود را روی خاکها و رملهای مسجد سهله پهن می کرد و وسط مسجد و در میان  افراد عادی و به اصطلاح ما عوام الناس می نشست و یا در مسجد کوفه قبل و بعد از عبادات مأثوره گعده می کرد و خیلی خودمانی با دوستان طلبه و غیر ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 143
‏ طلبه به گفتگو می پرداخت و هیچ گونه تعیّن و تشخصّی از خود نشان نمی داد، این حالت فروتنی و تواضع، موجب ارادت و علاقمندی طبقات مختلف نسبت به حاج آقا مصطفی(ره) بود، برای ایشان عرب و عجم فرق نمی کرد حتی اعراب و کسبۀ نجف می آمدند دست ایشان را می بوسیدند و از ایشان احوالپرسی می کردند و اگر سؤالی داشتند، مطرح می کردند و می رفتند. ایشان گاهی به صحن و حرم مطهر علی بن ابی طالب  (علیه السّلام) می آمد، عبا را پهن می کرد، روی زمین می نشست و با طلاب و مردم معمولی و عادی هم صحبت می شد و در مراسم و محافل شادی و عزای عربهای نجفی و همسایگان دور و نزدیک خود شرکت می کرد. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) سالی چهار - پنج بار در موسم زیارتی ابی عبدالله الحسین  (علیه السّلام) مسیر بین نجف و کربلا را که حدود 17 - 16 فرسخ و دهها روستا بود و طیّ آن تقریباً چهار روز به طول می انجامید، پیاده می رفت؛ در این مسیر، روستایی نبود که شیفته اخلاق و رفتار مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) نشده باشد، این روستاییهای عرب و عربهای عراقی در مسیر نجف تا کربلا مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) را می شناختند و مجذوب اخلاق، رفتار و کمالات روحی ایشان شده بودند و وقتی به نجف می آمدند، خدمت حاج آقا مصطفی(ره) می رسیدند، ایرانیهایی هم که به عراق می آمدند و به امام(س) دسترسی نداشتند و یا می ترسیدند، با توجه به این که روش و منش حاج آقا مصطفی(ره) بر محور خضوع و تواضع بود، دسترسی به ایشان برایشان خیلی ساده بود. شاید بسیاری از عراقیها، لبنانیها، سوریها، و بسیاری از افغانیها و پاکستانیهای مقیم نجف و به تبع آنها ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 144
‏پاکستانی های پاکستان و افغانی های افغانستان که مقلد امام(س) شدند از کانال حاج آقا مصطفی(ره) به آن حضرت علاقمند شدند، و در اثر معاشرت با ایشان و به سبب روش صحیح و برخورد و منش جذاب حاج آقا مصطفی(ره) مفتون، شیفته و مقلد حضرت امام(س) شده بودند. ‏

دیدگاه حضرت امام(س)

‏دیدگاه پنجم عبارت از دیدگاه حضرت امام(س) نسبت به حاج آقا مصطفی(ره) است. قطعاً حضرت امام(س) بیش از هر کس دیگر، این شخصیت را می شناخت و عظمت او را درک کرده بود، چرا که چهل و چند سال از نزدیک او را تعلیم، تربیت و پرورش داده بود. خصوصیت هایی باعث می شد که امام(س) شیفته فرزند برومندش حاج آقا مصطفی(ره) شود و به او از عمق جان علاقه داشته باشد، تا آن حد که در روز رحلت آن شهید عظیم الشأن در حاشیه مفاتیح الجنان با سوز دل تحریر فرمودند:‏

‏«‏بسمه تعالی انالله و انا الیه راجعون.‏ در روز یکشنبه نهم شهر ذی القعدة الحرام 1397 مصطفی خمینی نور بصرم و مهجۀ قلبم دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق تعالی رهسپار شد، اللهم ارحمه و اغفر له و اسکنه الجنة بحق اولیائک الطاهرین علیهم الصلوة و السلام»‏

‏کمالات نفسانی و ویژگیهای باطنی و شخصی آن شهید، موجب علاقه زایدالوصف امام(س) نسبت به او شده بود. هر پدری پسر خود را دوست دارد، اما ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 145
‏علاقه امام(س) به ایشان، مافوق علاقه یک پدر نسبت به پسر بود که علت آن ذیلا شرح داده خواهد شد.‏

خصوصیات علمی و معنوی

‏1 - این مرد بزرگ از نظر روحی توانسته بود خود را بسازد و تهذیب نفس، تزکیه، مراحل سیر و سلوک و عرفان عملی فوق العاده ای را داشت. از نظر علوم و فنون اسلامی سرآمد اقران زمان خود بود؛ ما کسی را در این سن به جامعیت ایشان از نظر معقول و منقول، عرفان، تفسیر، علم رجال، فقه، اصول و حتی بسیاری از علوم غریبه که در حوزه های قم و نجف خواننده ای ندارد، نداشتیم. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) در ادبیات عرب بسیار متبحّر بود و شاید یکی از ادبای زمان خویش به شمار می رفت، اشعار شعرای بزرگ عرب را حفظ بود و در محافل عربی مطرح می کرد و نکات دقیق و ظریف ادبی آنها را که از نظر خود ادبای عرب نخفی و ناشناخته بود بیان می کرد که موجب اِعجاب حضّار می شد.‏

‏ایشان از حیث فقه، یک فقیه ورزیده و مجتهد مسلم و جامع بودند. تألیفات مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) در فقه، اصول، تفسیر، فلسفه و دیگر مؤلفات ایشان اکثراً مربوط به دوران جوانی می شود، و لذا حضرت امام(س) با شناخت مدارج عالی و توانمندیهای فوق العاده ای که برای پیشبرد اسلام و انقلاب داشت  (فارغ از جنبه فرزندی) آن گونه نسبت به سرنوشت او (که آن را جدای از سرنوشت اسلام نمی دانست) حساس بود که وقتی به ایشان می گویند، حاج آقا مصطفی(ره) را به ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 146
‏بیمارستان بردند، به گونه ای نگران می شوند که بر خلاف رویه معمولشان می فرمایند: «من همین الآن می خواهم برای دیدنش به بیمارستان بروم.»‏

میزان تولّی و تبرّی 

‏در کنار خصوصیتهای نفسانی، عقلانی و علمیِ یاد شده، ایشان در رابطه با مسایل سیاسی عمیق، قاطع و دقیق بود، و در موارد اصولی و ارزشی بسیار مقیّد و پایبند بود و به هیچ وجه مماشات و تسامح را روا نمی داشت. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) مصداق کامل آیۀ شریفۀ «محمد رسول الله و الّذین معه أشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم» بود. ایشان نسبت به علاقمندان و طرفداران نهضت اسلامی و حضرت امام(س) بسیار رئوف، مهربان، صمیمی و فروتن بود. در این جا به عنوان شاهد مثال خاطراتی را عرض می کنم:‏

‏1 - در اولین سفری که پس از تبعید حضرت امام(س) به نجف رفتم، همراه با دو نفر از دوستان  (مرحوم شیخ محسن زندیه و آقای موسوی) در مرز عراق دستگیر شدیم و پس از پنج روز به زندان نجف منتقل و با وساطت برخی از آقایان آزاد شدیم. حاج آقا مصطفی(ره) که سوابق مرا در قم شنیده بودند، از طریق آشیخ عبدالعلی قرهی یک روز نهار ما را به منزل حضرت امام(س) دعوت کرد.‏

‏این جانب در آن زمان  (سال 1345 هـ.ش) جوانی 20 ساله بودم، دو نفرِ همراه من نیز یکی دو سال با من تفاوت سن داشتند. پس از نماز ظهر و عصر به بیرونی منزل حضرت امام(س) شرفیاب شدیم. حاج آقا مصطفی(ره) از اندرونی، یک سینی ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 147
‏غذا آوردند. خوب به یاد دارم که در آن چلوخورشت بادمجان بود. ایشان در نهایت صمیمیت و رأفت همانند چند نفر دوست که سالها با هم سابقۀ رفاقت و الفت دارند، همراه ما غذا صرف کردند و اظهار محبّت حضرت امام(س) را به ما اعلام فرمودند که پس از سالیان متمادی، شیرینی و لذّت آن همه بزرگواری و صمیمیت همچنان در ذائقۀ تاریخ حیات من باقی است. ‏

‏2 - در سال 1346 هـ.ش که برای بار دوم به نجف مشرف شده و برای ادامه تحصیل در جوار مرقد مطهر مولی الموحدین (علیه السّلام) قصد اقامت کردم، در حجره یکی از آقایان نجف در مدرسه خلیلی موقتاً اسکان یافتم، مدتی گذشت و من از ادامه این وضع ناراحت بودم. در چنین شرایطی بود که حاج آقا مصطفی(ره) مطلع شدند و با حساسیت خاصی شخصاً اقدام کردند و بدون آن که من متوجه شوم با آقای شیخ نصرالله خلخالی متولی مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی(ره) صحبت کرده و از او خواستند که در این مدرسه حجره ای در اختیار من قرار دهد.‏

‏روزی خبردار شدم که یک حجره در مدرسه بروجردی به عنوان این جانب تخلیه و آماده شده است، خیلی تعجب کردم، بعدها فهمیدم که ایشان به این کار اقدام کرده است. ‏

‏3 - ظاهراً در سال 51 - 1350 هـ.ش رژیم بعث عراق تصمیم گرفت کلیۀ افراد غیر عراقی مقیم و حتی افراد دارای شناسنامه عراق را که اصالتاً غیر عراقی بودند اخراج کند. نزدیک اذان مغرب که افراد اکثراً بیرون بودند این طرح را به اجراء درآوردند، طلاب برای نماز مغرب و عشاء در مدرسه مرحوم بروجردی جمع شده ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 148
‏بودند که فُجأتاً خبر آوردند بعثیها در نجف اقدام به دستگیری تمام خارجی ها اعمّ از کسبه و طلاب کرده اند و حضرت امام(س) را از وسط راه به منزل برگرداندند. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) در مدرسه در صف اول جماعت بود، آن شب ظاهراً نماز را به امامت ایشان خواندیم، بعثیها مراجع و بستگانشان را از این تصمیم، استثناء کرده بودند، لذا برای ایشان مشکلی نبود و به احترام ایشان وارد مدرسه نشدند. حاج آقا مصطفی(ره) برای همراهی طلاب مدرسه و کسانی که برای نماز آمده بودند، تا نزدیک نیمه شب در مدرسه ماندند در حالی که نیروهای بعثی پشت در مدرسه، آماده حمله به داخل بودند و هرکس را که از مدرسه خارج می شد بلافاصله دستگیر می کردند. آنها در نهایت به داخل مدرسه یورش بردند و تمام افرادی که داخل مدرسه بودند از جمله خود من را دستگیر کردند. وقتی ایشان به منزل خود می روند خانوادۀ خود را برای دلداری خانواده این جانب به منزل، می فرستند و روز بعد جناب آقای دعایی را برای استخلاص دوستان به بغداد اعزام می کنند.‏

‏ولی همین بزرگوار که با دوستان چنین رئوفانه، عطوفانه و محبّت آمیز رفتار می کرد، در برابر اشخاص مرتبط با هیأت حاکمۀ ایران و مخالفان نهضت اسلامی و کسانی که نسبت به مسایل ارزشی اسلام متعهد نبودند، به شدت واکنش منفی نشان می داد و حاضر نبود حتی یک لحظه با آنان نشست و برخاست و معاشرت داشته باشد. برخورد قاطعانه آن شهید با سید محمد روحانی و افرادی که مخالف نهضت و امام(س) یا با سفارت در نجف اشرف مرتبط بودند مشهور بود. ‏

‏شاید داستان برخورد حاج آقا مصطفی(ره) با بعضی از لیبرالها را گفته باشم. از ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 149
‏سال 1349 هـ.ش حاج آقا مصطفی(ره) دیگر قطب زاده را به خانه خود راه نداد و یک کلمه هم با او صحبت نکرد، از علل آن موارد زیر بود:‏

‏1 - هزینه کردن بی رویه بیت المال و اموالی که برای مبارزه مردم به خارج می فرستادند. آقای قطب زاده با این پولها که برای استمرار مبارزه و کمک به مبارزین به خارج می آمد، دائماً با هواپیما به این طرف و آن طرف می رفت و بهترین هتلهای بغداد، بیروت، سوریه و اروپا را اجاره می کرد. ایشان اموال را این گونه صرف می کرد و حاج آقا مصطفی(ره) می فرمود: «خرج چنین پولهایی مشروع نیست، و حال آن که بچه های ما در ایران در میان زندانها آن طور جانفشانی می کنند و امام(س) که رهبر این مردم است، با این عسرت در نجف زندگی می کند، اما این آقایان همین طور اموال مسلمین را بر می دارند و این طرف و آن طرف خرج می کنند.»‏

‏2 - سربسته عرض می کنم، عدم پایبندی، و التزام وی به احکام و تکالیف شرعی و اسلامی.‏

ارادت عملی به اهل بیت عصمت  (علیهِم السّلٰٰامُ)

‏ویژگی دیگر حاج آقا مصطفی(ره)، علاقمندی شدید او به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهِم السّلام) بود. ایشان از وقتی وارد نجف شد؛ یعنی سال 1344 هـ.ش تا سال 1356 هـ.ش که به شهادت رسیدند، 13 - 12 سال، هر سال 6 - 5 بار در مناسبتهای زیارتی حضرت سیّد الشّهداء(علیه السلام) مثل زیارت عرفه، اربعین، رجب و شعبان، عاشقانه در آن گرمای طاقت فرسای عراق در تابستان و یا در سرمای سوزان کویری ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 150
‏نجف در زمستان، با پای پیاده به کربلا می رفت و با توجه به این که ایشان سمین بود، بارها مشاهده می شد، که پاهای ایشان تاول زده و از آنها خون جاری می شد، ولی باز آن را می بست و به راه خود ادامه می داد، این نشان دهنده میزان عشق و علاقه آن شهید بزرگوار به حضرت اباعبدالله الحسین (علیهِ  السّلام) و اهل بیت عصمت و طهارت  (علیهِم السّلام)بود.‏

‏در ماه مبارک رمضان (چند سالی که من در نجف بودم) ایشان نیمه های شب به حرم علی بن ابی طالب (علیهِ السّلام) می آمدند و زیارت جامعه کبیره، زیارتهای مخصوص و هزار بار سوره مبارکه قدر را می خواندند و تا سحر به تهجد و مناجات مشغول بودند. همه ساله در دهۀ سوم ماه مبارک رمضان در مسجد کوفه معتکف می شدند و به عبادت و خواندن اذکار خاص می پرداختند. ‏

‏مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) این حالات و روحیات ملکوتی و الهی را از پدر بزرگوارش آموخته بود چه این که همسر مکرمۀ حضرت امام(س) نقل می نمودند: «وقتی با امام(س) ازدواج کردم، از همان ماههای اول ساعت را به من می دادند تا کوک کنم. ماههای اول نیم ساعت یا سه ربع مانده به اذان صبح، برای نماز شب بلند می شدند و به تدریج این مدّت افزایش یافت تا این که ایشان یک ساعت و نیم  و حتی دو ساعت به اذان برای نماز بر می خاستند، و از آن شبی که ساعت را به من دادند که کوک کنم تا پایان عمر، یک شب هم این برنامه عبادی تعطیل نشد.» امام در عبادت و تهجد سر از پای نمی شناخت. همسر حضرت امام(س) می فرمودند: «بعضی از اوقات می دیدم که آقا تا ساعت 12 - 11 مطالعه می کردند و یا جلسه و ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 151
‏گفتگوی ایشان تا ساعت 1 ادامه پیدا می کرد و مخصوصاً در مواقع مبارزه می نشستند و اعلامیه می نوشتند و بعد که می خواستند بخوابند. به من می فرمودند که ساعت را کوک کردید؟» می گفتم: «آقا شما تا این وقت شب بیدارید! حالا چطور می توانید بیدار شوید؟!» می فرمودند:«من احساس می کنم که خواب زیاد برای من مناسب نیست و از خواب خسته می شوم.»‏

‏این حالت امام(س) نشانگر تسلط روحی ایشان بر جسم بود. بعضی از افراد اسیر و زندانی جسم هستند، ولی بعضی دیگر بدنشان در اختیار روح است و جسم آنان در خدمت معنویات، روح و جان آسمانی آنها است و حضرت امام(س) بدن و جسم خود را در استخدام خویش گرفته و بردۀ خود کرده بود، نه اینکه اسیر مادیات و بدن خود شود. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) هم این حالات را در اثر تعلیم و تربیت در دامان آن حضرت کسب کرده بود و بدنش در استخدام روحش بود، مادیات او در استخدام معنویات وی بود، فانی فی الله و محو خدا شده بود و در نیمه های شب که برمی خاست و به عبادت می پرداخت، محو و فانی فی ذات الله و در مسیر کربلا محو اولیاء خدا، ائمه اطهار (علیهم السّلام) و مخصوصاً حضرت امام حسین (علیه السّلام) بود، هنگامی که موسم زیارتی کربلا نزدیک می شد سر از پای نمی شناخت و به آقای حلیمی می فرمود: «کاروان چطور شد و چه وقت راه می افتی؟» و همواره در این امر پیشگام بود.‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 152
نحوۀ گزینش استاد

‏مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) ابتدای امر تا درس خارج اساتید مختلفی داشتند و به حد خارج هم که می رسند، استاد اصلی ایشان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(ره) بوده است و به درس آقای داماد(ره) نیز می رفتند و بعد یک درس هم در محضر امام(س)  (تا وقتی که ایشان در قم بودند) می خواندند. ایشان شخصاً اساتید خود را تشخیص می داد و هرگز امام(س) نمی فرمود، نزد چه کسی برو و درس بخوان، گر چه ممکن بود اگر آن مرحوم از ایشان نظر بخواهد، حضرت امام(س) نظر مشورتی را بگویند، اما این گونه نبود که به حاج آقا مصطفی(ره) چیزی را تحمیل کنند. ‏

‏از آبان سال 1343 هـ.ش که حضرت امام(س) به بورسای ترکیه تبعید شدند، دست تقدیر الهی این گونه رقم زد که باید این پسر برود و در کنار پدر قرار گیرد و مستقیماً با او در ارتباط باشد و هم از نظر علمی و هم از نظر شکل گیری شخصیت، تفکر و اندیشه از وجود پدر بیشتر مستفیض گردد. لذا از آن سال تا پایان عمر، استاد ممتاز و تقریباً منحصر به فرد ایشان، شخص امام(س) بودند و در آن یک سال که امام(س) در بورسا تبعید بودند، حضرت امام(س) مربی تمام وقت و استاد شبانه روزی حاج آقا مصطفی(ره) بودند. فرق می کند کسی که روزی یک ساعت پای درس استاد بنشیند با کسی که 24 ساعت تحت تربیت استادی باشد، و آن هم استادی که بعد از معصوم  (علیهِ  السّلام) تالی تلوی نداشته است.آن وقت اگر در مقابل این زمینه و بستر مساعد، یک استعداد فوق العاده و هوش سرشاری قرار بگیرد،  این ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 153
‏باغبان می تواند بهترین نهالها را در این زمین بکارد و بهترین ثمرات را از آن دریافت کند. امام(س) این بستر مناسب را در این یک سال به دست آورده و توانست بذری را که می خواهد در این بستر بکارد و بدین سان حاج آقا مصطفی(ره) امام(س) را به عنوان استاد اختصاصی خود برگزید و امام(س) هم فرزند ارشد خویش را به عنوان یکی از بهترین شاگردان خود تحت تعلیم و تربیت قرار داد. با توجه به این خصوصیات بود که حضرت امام(س) مفتون آن شهید گردیدند.‏

میزان شیفتگی نسبت به حضرت امام(س) 

‏در نهایت ویژگی دیگری که در حاج آقا مصطفی(ره) بود، حالت شیفتگی و فنای در امام(س) است، چون معظم له را فانی فی الله می دید و می خواست خود را فدای امام(س) کند و بنابراین دفاعش از امام(س)، تا سر حد جان بود؛ حاضر بود، خود را فدا کند برای این که امام(س) باقی بماند. دولت بعث عراق در ابتدای امر احساس می کرد که می تواند از طریق ایشان بر امام(س) تأثیر بگذارد. آنها روحیه ایشان و امام(س) را نشناخته بودند که هیچ کس نمی تواند در آنان اثر بگذارد و به خصوص حاج آقا مصطفی(ره) را نشناخته بودند که او کسی نبود که تأثیر پذیر از حکومت عراق یا ایران باشد. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) دارای اندیشه و تعصّب مذهبی خاصی بود، علاوه بر این که خوب می دانست که احدالناسی نمی تواند بر امام(س) اثر بگذارد و لکن آنها نشناخته بودند. لذا ابتدای امر از دَرِ تحبیب و تطمیع وارد شده و گفته بودند که شما هر چه ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 154
‏بخواهید ما فراهم می کنیم. یکی سری تسهیلاتی در ارتباط با مسایل مبارزاتی برای ایشان فراهم کرده بودند، از جمله این بود که گفته بودند شما هر کسی را که بخواهید آموزش نظامی ببیند، ما حاضریم که به آنها آموزش نظامی بدهیم و لذا برخی از طلاب و فضلای حوزه به بغداد رفته و آموزش نظامی دیدند و برخی هم اسلحه دریافت کردند که هم از جان خود و هم از جان حضرت امام(س) حفاظت کنند و یا در نجف به دوستان دیگری که نمی توانند به بغداد بروند آموزش کاربرد سلاح بدهند. ‏

دفاع از کیان مرجعیت

‏ این دیدگاه اولیۀ رژیم بعث بود، اما به تدریج وضعیت تغییر کرد و در آن جا که مصالح اسلام و مصالح عالیه حوزه علمیه نجف مطرح شد، یک مرتبه دیدند، حاج آقا مصطفی(ره) برخورد بسیار قوی و موضع قاطعی به جانبداری از حوزه علمیه نجف و شخص آیت الله حکیم گرفت. آن جا که حزب بعث عراق با بیت آیت الله حکیم درگیر شد، به هیچ وجه تصور نمی کرد که امام(س) و در مرحله بعد حاج آقا مصطفی(ره) به دفاع از آیت الله حکیم(ره) برخیزند، با عنایت به این نکته که بیت مرحوم حکیم از دیر باز با دستگاه ایران و رژیم ارتباط داشت و رژیم شاه از طریق سفارت بغداد، ارتباط خود را با بیت آیت الله حکیم(ره) مستحکم نگه داشته بود و هر چند مدت، هیأت، شخصیت و یا نماینده ای را به منزل ایشان می فرستاد و سعی می کرد که خود و اطرافیان ایشان را تغذیه کند و حامی سیستم ایران نگاه دارد، البته ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 155
‏خود آقای حکیم یک عنصر مستقل و چهره عالی مقام بود که هم با برنامه های ضد اسلامی شاه مخالفت می نمود و هم از امام(س) طرفداری می کرد و آن نظر مخصوص را بعد از فاجعۀ 15 خرداد راجع به اجتهاد و مرجعیّت حضرت امام(س) داده بود،‏‎[1]‎‏ ولی دولت عراق به تصور نمی کرد تصور نمی کرد با آن پیشینۀ اطرافیان مرحوم آیت  الله حکیم(ره)، حاج آقا مصطفی(ره) و امام(س) در کنار آقای حکیم و علیه دولت عراق قرار بگیرند ولی دفعتاً متوجه شدند که مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی(ره) برای مصالح اسلام با تمام قدرت در کنار آیت الله حکیم قرار گرفت؛ در شرایطی که نجف یک پارچه در وحشت و اضطراب بود و مراجع جرأت نزدیک شدن به خانه آقای حکیم را نداشتند، چه رسد به طلاب و فضلا، آن شهید بزرگوار به منظور تقویت و تأیید آیت الله  حکیم، ارتباط مستمری با ایشان برقرار کرد.‏

‏از این پس بود که روش دولت بعثی عراق نسبت به ایشان تغییر کرد و تقریباً خصمانه شد و این حالت همچنان تا پایان عمر مرحوم شهید آیت الله حاج آقا مصطفی(ره) همچنان ادامه پیدا کرد.‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 156
دیدگاه رژیم شاه

‏شاید این واقعیتها در پرونده های ادارات مختلف وزارت امور خارجه و ساواک وجود داشته باشد که رژیم شاه با توجه به تحرکات مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) و ارتباطات وسیعی که با گروههای مبارزاتی و شخصیت های انقلابی در خارج و داخل کشور داشت و با توجه به تحرک خاص ایشان که از دید ساواک مخفی نبود و با عنایت به سوابق ایشان و برخورد قاطعانه ای که با ساواک و زندانبانان و دژخیمان ایران در سال 1343 هـ.ش در هنگام دستگیری داشتند، ایشان را در خارج از کشور به عنوان عمود و ستون فقرات مبارزات ضد شاهی شناخته و قلمداد می کردند. ‏

‏آنها به این نتیجه رسیده بودند که امام(س) پیرمرد شده و دیگر توان مبارزه و قدرت تحلیل ندارد و فکر می کردند هر کاری که امام(س) می کند، حاصل فکر حاج آقا مصطفی(ره) است و تصور می کردند که ایشان امام(س) را بر علیه رژیم تحریک می کند و الّا اگر او نباشد امام(س) دیگر آن امام(س) سال 1342 هـ.ش نیست، زیرا اوضاع و شرایط حوزه نجف اشرف و 15 - 10 سال دوری از کشور روی ایشان تأثیر گذاشته و سن بالا نیز مؤثر است و لذا اگر امام(س) خود به تنهایی باشد، کاری به کسی ندارد و مشکل آفرین نیست، رژیم به این نتیجه رسید که باید این پدر یا این پسر را از بین ببرد. ابتدا طرح ترور خود امام(س) بود. فکر می کردند اگر امام(س) را از بین ببرند، به اصطلاح صورت مسئله را محو کرده اند و دیگر مشکل و مسئله ای وجود ندارد، تصمیم گرفتند این شمع را خاموش کنند که پروانه ها هم سراغ کارشان بروند، تا این شمع روشن است، پروانه می تواند تحریک شود و بقیه پروانه ها را ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 157
‏تحریک کند ولی اگر شمع وجود امام(س) خاموش شود، موضوعی برای تحریک نیست و مسئله تمام خواهد شد. ‏

‏رژیم در رابطه با ترور امام(س) بارها دورخیز کرده بود، دو سه بار طرح ترور ایشان مطرح شد و طبیعتاً به علل مختلف خنثی گردید. به هر حال ترور شخص امام(س) مشکلات فراوانی داشت، و رژیم موانع مختلفی را در رابطه با آن می دید، علاوه بر این که ایشان یک شخصیت منطقه ای و یا کشوری و محصور به ایران نیست، ترور امام(س) بازتاب جهانی دارد و ممکن است که عراق مسئولیت این ترور را به عهده نگیرد و جنایت شاه افشاء گردد، آن وقت اگر چنین چیزی اتفاق افتد، قطعاً نه تنها مردم ایران یک پارچه علیه شاه و رژیم بسیج می شوند بلکه ملتهای دیگر هم بسیج خواهند شد و این ترور یک پیامد جهانی خواهد داشت و لذا رژیم شاه به این نتیجه رسید که حاج آقا مصطفی(ره) را از بین ببرند و طرح ترور آیت الله شهید حاج آقا مصطفی(ره) از این زمان  (در اواخر سال 1355 هـ.ش) قوت می گیرد. ‏

میزان تأثیرگذاری بر روند مبارزه از نظر رژیم 

‏یکی دیگر از خصوصیات و ویژگیهایی که در آیت الله شهید حاج آقا مصطفی(ره)  بود، استعداد سرشار و نبوغ این شخصیت وارسته و خلف صالح حضرت امام(س) در عرصه های گوناگون بود. ایشان توانسته بود آنچنان رشد کند که یکی از «امیدهای ارزشمند جهان اسلام» گردد. سابقه این زمینه و استعداد از ابتدای نهضت وجود داشته است.  در بررسیهایی که کارشناسان ساواک کرده بودند، ایشان را یک ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 158
‏شخصیت بسیار خطرناک بعد از حضرت امام(س) برای کیان و هستی رژیم سلطنتی وابسته به غرب و امریکا شناخته بودند، زیرا در 15 خرداد 1342 هـ.ش که رژیم مزدور و وابسته تصور می کرد که با دستگیری قائد عظیم الشان و رهبر بزرگ اسلام حضرت امام خمینی(س)، هسته مرکزی و اصلی مبارزات ملت و روحانیت اسلام را در هم شکسته و راه و پیام امام(س) بلکه نام و نشان ایشان را در مسیر زعامت و رهبری اسلامی و هدایت و پیشوایی مردم به فراموشی سپرده است، آزاد بودن این شخصیت بزرگ و فرزند برومند حضرت امام(س)توطئه خائنانه دشمن را خنثی کرد. ایشان با سازماندهی نسبی و رهبری هایی که بعد از دستگیری امام(س) در قم می نمود و در سخنرانی ها، گفتگوها، جلسات خصوصی و نیمه عمومی و همین طور در گردهمایی بزرگی که پس از دستگیری حضرت امام خمینی(س) در صحن حضرت معصومه  (علیهِ  السّلام) برپاشد، توانست گروههای پراکنده و بهت زدۀ آن روز و همچنین روحانیت را رهبری و متحد ساخته و انرژی ببخشد و به مبارزه تشویق و ترغیب نماید و شور و هیجان جدیدی بیافریند و آنها را به آینده امیدوار سازد و موجی در حرکت جامعه مذهبی و روحانی ایران به وجود بیاورد و به نهضت و قیام حضرت امام(س) جهت خاص و سمت و سوی ویژه ای بدهد. به طوری که بعد از آن مراحل، هجرت علمای قم و شهرستانهای ایران به تهران شروع شد و ملت مسلمان با اجتماع در محافل اسلامی مثل مساجد، تکیه ها و حسینیه ها و به وسیله خطابه های آتشینی که توسط وعاظ و علما علیه دستگاه ظلم و ستم شاهنشاهی ایراد می شد، رژیم را در مقابل یک واقعیت حتمی قرار دادند و آن واقعیت این که ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 159
‏یاد، راه و پیام حضرت امام(س) همچنان زنده و پویا در قلب جامعه وجود دارد. بدین ترتیب رژیم مجبور شد که آزادی حضرت امام(س) را امضاء کند و پس از چند ماه ایشان با عظمت آزاد و وارد شهر مقدس قم شدند. ‏

هم سرنوشتی با حضرت امام (قدِّّس سرّه)

‏تجربه تلخ ساواک و رژیم شاه از آزادی محدود مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) در 1  خرداد 1342 هـ.ش منجر به هم سرنوشتی ایشان با پدر بزرگوار و ارجمندشان شد. در جریان کاپیتولاسیون و معاملۀ خائنانۀ رژیم شاه با امریکا و فروش ایران و تاراج کشور مقدس اسلامی به پای امریکا و متقابلاً موضعگیری قاطع و سرنوشت  ساز حضرت امام(س) در مقابل این قانون رسوا و مفتضح و ایران بر باد ده، شاه را بر آن داشت که تنها به دستگیری و تبعید رهبر عالی قدر اسلام اکتفا نکند، بلکه پسر وی را نیز همراه او دستگیر نماید، که همچون جریان 15 خرداد مرجع و پناه مبارزان و روحانیت و محور تجمع مردم در قم و یا هرجای ایران نباشد.‏

‏لذا حاج آقا مصطفی(ره) را نیز دستگیر کرده و در قزل قلعه زندانی نمودند، و هوش، ذکاوت، فداکاری، شهامت و سرسختی آیت الله شهید در مقابل ستمگران و مزدوران آمریکا باعث شد که دشمن پس از چند ماه که از زندانی ایشان گذشته بود بیشتر به جوهره ناب و گرانقدری که در ذات ایشان بود پی ببرد و این خود باعث شد که ایشان را تبعید کنند و در کنار حضرت امام(س) به دور از میهن و در تبعیدگاهها مثل بورسای ترکیه و نجف قرار دهند.‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 160
‏البته تبعید ایشان به ترکیه و بورسا در سخت ترین شرایط غربت و تنهایی حضرت امام(س) باعث شد که او یار، مددکار و کمکی برای پدر باشد تا آن روح بلند الهی و جان و هستی ملت بزرگ ایران در مبارزات ضد شرک و استکبار، در تنهایی و غربت جانکاه و دوری از ملت رشید اسلام همچنان شاداب و سرزنده بماند. ‏

‏ایشان در آن زمان که حضرت امام(س) را به عراق تبعید کردند و نقشه کشیدند تا از راههای شیطانی و از طریق حیله گرانه آن بزرگ مرد تاریخ را با مشکلات دیگری درگیر کنند و مقاومت و پایداری آن رهبر بزرگ را به خیال خام خود در هم بشکنند، همچون سپری فولادین، سدی مستحکم و یاوری بیدار و آگاه در کنار حضرت امام(س) قرار گرفت و توانست خطراتی را که متوجه آن حضرت بود، یکی پس از دیگری از بین ببرد.‏

‏آیت الله حاج آقا مصطفی(ره) بهترین غمخوار و مدافع حضرت امام(س) بود و از هستی و موقعیت شخصی خود در حساس ترین لحظات بحرانی مبارزات، مایه ها گذاشت و از خودگذشتگی های شایانی نشان داد تا این مشعل فراروی مردم ما همچنان فروزان باقی بماند. این مرد بزرگ بی تابانه، خستگی ناپذیر و مقتدرانه در کنار شمع وجود حضرت امام(س) و در جوار تابش هر چه فروزانتر آن خورشید تابناک ایران، تلاش کرد، جوشید و خروشید و از توطئه ها و دسیسه های دشمن، بی باکانه ممانعت به عمل آورد و در این راه از هیچ خطری نمی هراسید و سرانجام عاشقانه و بی مهابا در کنار آن مشعل فروزان پروانه وار سوخت و به حق او مصداق بارز آیه شریفه «‏رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فَمِنْهُم مِن قَضٰی نَحْبَه و مِنْْهُم مَنْْ‏ ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 161
یَنْتَظِر و مٰابَدّلو تَبدیلا‏» می باشد و در شمار یکی از شهدای پرافتخار اسلام قرار دارد که خداوند متعال فرمود: «‏وَ مَن یَخزُجْْ مِن بَیته مُهاجراً اِلی الله و رسوُله ثُم یُدرکهُ المَوت فَقَد وَقَع اَجرهُ عَلَی الله‏» چه رسد به آنکه دشمن بشریت و مزدور صهیونیست، استکبار و آمریکای جنایتکار در ایران دست به این جنایت هولناک زد و با شواهدی که وجود داشت، برای بسیاری از دوستان ما در نجف اشرف عنوان «شهادت» برای آن مرد بزرگ از مسلّمات بود.‏

آخرین سفر به دمشق

‏حاج آقا مصطفی(ره) اکثر سالها در تابستان یکی دو ماه به سوریه و لبنان تشریف می بردند؛ هم برای مسایلی که مربوط به حضرت امام(س) بود و ارتباطاتی که در عراق میسر نبود و این ارتباطات از سوریه و لبنان با ایران، کشورهای دیگر و شخصیتهای مختلف می توانست به راحتی انجام شود و هم تغییر آب و هوایی باشد که به دلیل حجم کار برای ایشان ضروری بود. این سفرها اکثراً با یکی دو نفر از دوستان معظم له انجام می شد، مثل جناب آقای بجنوردی و یا سید محمدرضا اشکوری.‏

‏در تابستان سال 1356 هـ.ش علاوه بر آقای بجنوردی، حاج احمد آقا هم برای مدت کوتاهی در سوریه و لبنان همراه حاج آقا مصطفی(ره) بودند. در این سفر یک روزی که آقایان در منزلشان در شارع الامین نشسته بودند، به حاج آقا مصطفی(ره) می گویند: «فردی آمده است که کف بین است و یک سری مسایل را می گوید، آیا ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 162
‏اجازه می فرمایید، وارد شود؟» با توجه به این که آن مرحوم خوش مشرب بودند و در مجالس و محافل تنوعی ایجاد می کردند، می فرمایند بگویید بیاید و کف آقایان را ببیند. آن فرد می آید و حاج آقا مصطفی(ره) دستشان را نشان می دهند و می گویند که در دست من چه می بینی؟  (این در سال آخر عمل ایشان بود که تصمیم گرفته بودند برای عمره هم مشرف شوند) او نگاه می کند و می گوید شما زیاد زنده نمی مانید. نقل می کنند که حاج آقا مصطفی(ره) با یک برخورد منفی با آن شخص روبرو می شود؛ البته این در راستای واقعیتی است که در اسلام وجود دارد و آن این است که کسانی از راههای شیطانی و غیر اسلامی به یک سری مسایل دست پیدا می کنند، اسلام به هیچ وجه آن را قبول ندارد و نمی پذیرد. البته ایشان مطلب آن فرد را انکار نکرد ولی این که کسی بیاید و بگوید تو می میری!! این حرف جز از کسانی که متصل به مبدأ وحی هستند نمی تواند صادق باشد. ‏

رؤیای پرمعنا

‏جریان دیگری که قبل از شهادت ایشان اتفاق افتاد، این بود که کسانی از طرف ساواک برای ترور امام(س) و حاج آقا مصطفی(ره) از ایران به عراق آمده بودند و خبر این هم به ایشان رسیده بود. ماهها قبل از شهادت حاج آقا مصطفی(ره)، ایشان یک بار خوابی دیده بودند بدین مضمون که شتری آمده و در منزل امام(س) روی زمین نشسته است و بعد از مدت کوتاهی بر می خیزد و به طرف منزل حاج آقا مصطفی (ره) می رود. تعبیر خود ایشان این بود که این شتر علامت مرگ بوده و به ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 163
‏مشیت الهی از خانه امام(س) دور شده است.‏

شب موعود!

‏آری حادثه دردناک رحلت، دقیقاً روز یکشنبه 9 ذیقعده واقع شد. روز قبل، طبق معمول که ایشان در جلسۀ درس حضرت امام(س) شرکت کردند و نماز ظهر و عصر در مسجد شیخ انصاری(ره) به جماعت برگزار شد و ایشان هم حضور داشتند. ما عصر شنبه به درس اصول حاج آقا مصطفی(ره) رفتیم، ایشان سرحال و سلامت بودند و شب هم به مدرسه آیت الله العظمی بروجردی آمدند و نماز را هم طبق معمول خواندند و به منزل برگشتند. ‏

‏در آن شب یکی دو تا ملاقات داشتند. بعضی از دوستان هم به دیدن ایشان رفته بودند و از جمله کسانی که آن شب با ایشان ملاقات داشت، برادر عزیزمان آقای سید محمود دعایی بود. ایشان در آن شب برای همسر شهید حاج آقا مصطفی(ره) که بیمار بودند، پزشک برده بود. بعد از آن دو نفر دیگر میهمان داشتند که تا ساعت 12 - 5 / 11 با ایشان ملاقات می کنند. آنچه مسلم است ایشان تا پاسی از شب سالم و خوب بوده است.‏

چگونگی اطلاع از خبر شهادت

‏من جریان شهادت را باید این طور تشریح کنم که بعد از این که ساعت 12 - 5 / 11 ملاقات های حاج آقا مصطفی(ره) تمام می شود، طبق معمول، شبها یک ساعت ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 164
‏مطالعه می کردند و مدتی قبل از طلوع فجر هم تهجد و نماز صبح و بعد از نماز صبح مقداری استراحت می کردند، شبها به صورت طبیعی، نزدیک اذان صبح، چراغ اطاق ایشان روشن می شد و صغری خانم (پیرزن یزدی بود که از زمانی که حاج آقا مصطفی (ره) با صبیّه مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری(ره) ازدواج می کنند، همراه همسر حاج آقا مصطفی(ره) به بیت آمده بود، به خانم حاج آقا کمک می کرد و بسیار به این خانواده وفادار و به معظم له علاقمند بود) نزدیک اذان صبح که می شد، برای حاج آقا مصطفی(ره) یک لیوان آب می آورد او نقل می کند که من دیدم آن روز از مدتی قبل از اذان صبح چراغ روشن است، صبح روز یکشنبه 9 ذیقعده، اول آبان ماه سال 1356 هـ.ش می آید و در می زند و در حالی که لامپ روشن بوده، جوابی نمی شنود، فکر می کند حاج آقا مشغول نماز است و خوب نیست که مزاحم شود، می رود10 دقیقه دیگر بر می گردد ولی باز هم جواب نمی شنود، چند دقیقه صبر می کند و دوباره در می زند و حاج آقا جواب نمی دهد، در را کمی باز می کند، می بیند ایشان سر را روی کتاب گذاشته و به حالت سجده روی کتاب است. در را کاملا باز و فکر می کند که ایشان خواب است و می گوید آقا، آقا ولی جواب نمی شنود، این بار می آید و خانم حاج آقا را صدا می زند و می گوید: آقا ظاهراً حالشان به هم خورده است، همگی بالا می آیند و ایشان را تکان می دهند و ایشان به یک طرف می افتد، در این جاست که صدای شیون بلند می شود، و سراسیمه برای مراجعه به پزشک به کوچه می ریزند و در مسیر به حجت الاسلام و المسلمین آقای دعایی برخورد می کنند و جریان را به ایشان خبر می دهند بلافاصله بدن پاک ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 165
‏آن شهید را به بیمارستان منتقل می نمایند و تشخیص اطباء در همان وحلۀ اول این بوده است که دیگر کار از کار گذشته است. ‏

‏بنده طبق معمول صبحها اول آفتاب برخاسته و به بازار می آمدم و مقداری نان و پنیر و وسایل آن روز خانه را تهیّه و به منزل بر می گشتم و بعد هم برنامه روزانه تحصیلی شروع می شد. از منزل بیرون آمدم و برای صبحانه با مقداری نان و پنیر از طرف بازارچه حویش به منزل آمدم، از دور آقای دعایی را دیدم که چشمانش اشک  آلود و بسیار پژمرده بود، تا به من رسید دست به گردن من انداخت و شروع به گریه کرد، گفتم: چه خبر شده؟ وحشت کرده بودم، گفت: مگر خبر نداری؟ گفتم: نه، گفت: یتیم شدیم، گفتم: چه شده؟ گفت که امام(س) هم یتیم شد، گفتم! این حرفها چیست که می زنی، مگر چه شده است؟ گفت: حاج آقا مصطفی(ره) از دنیا رفت. ‏

‏گویا تمام دنیا جلوی چشم من تیره و تار شد. متشنج شده بودم، چون احساس می ‏‏‎‏‏کردم که در نجف پشتوانه قدرتمند ما فروریخته است، احساس می کردم که این حادثۀ جانکاه، امام(س) را سخت بی تاب می کند، لذا همۀ امیدها فرو می ریزد و ما هم که به اصطلاح تمام هستی مان را در این مسیر گذاشتیم چرا که می دانستیم که این مسیر، مسیر خدایی است، و وقتی این زمینه های مستعد و تسهیل کننده مسیر از بین برود، دیگر چیزی برای ادامه راه ما باقی نخواهد ماند و لذا بی اختیار در گوشه بازار نشستم و نانها را زمین گذاشتم و تا مدتی سر در میان دستها، اشک می ریختم. بعد وسایل را به خانه آوردم، خانواده ما سؤال کردند که چه خبر شده، این چه وضعی است؟ گفتم: دیگر همه چیز تمام شد. با اضطراب گفتند: چه شده؟ خبر را برای آنها ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 166
‏هم نقل کردم. اهل منزل ما یکپارچه عزادار شدند، این خبر اکثر خانه هایی را که خبر دار می شدند، عزادار می کرد، گر چه یک عده ای از مخالفین امام(س) و مرتبطین با دستگاه شاه! در نجف از این حادثه خوشحال بودند، امّا واقعاً پیرمردها مانند کسی که فرزند خود را از دست داده باشد، پریشان و نگران و اشکبار بودند، جوانها مثل این که برادر خود را از دست داده اند، نوجوانها مانند کسی که پدر را از دست داده اشک می ریختند، همه عزادار شده بودند.‏

تعطیلی حوزۀ علمیۀ نجف

‏این مرسوم نبود که به خاطر وفات یکی از علما و مراجع درجۀ 2 حوزۀ علمیۀ نجف اشرف کاملاً تعطیل شود. وقتی یکی از مراجع، شخصیتهای طراز اوّل از دنیا می رفت حوزه تعطیل می شد، مثلاً حضرت آیت الله حکیم(ره) و یا آیت الله آقای شاهرودی و یا مرحوم آیت الله بجنوردی که از دنیا رفتند، حوزه تعطیل شد. اما وفات کسانی که در مرحله بعد بودند و یا کسانی که سابقه دیرینه در نجف نداشتند، سبب تعطیلی حوزه نمی شد، ولی شخصیت آیت الله شهید آقای حاج آقا مصطفی(ره) به گونه ای بود که با خبر رحلت ایشان درسها تعطیل شد و این واکنش گویای این واقعیت است که ایشان خود مستقلاً یک شخصیت مورد احترام حوزۀ نجف  (با آن ویژگیهای خاص هزار سالۀ) بوده و علمای حوزه سیطرۀ علمی و روحی، قدرت استنباط و اجتهادی را که در شخص ایشان بود به خوبی پذیرفته بود.‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 167
واکنش حضرت امام(س) از خبر رحلت

‏ساعت حدود 5 / 7 صبح بود که به طرف منزل امام(س) رفتم که ببینم راجع به این ضایعه عظیم چه باید کرد. در بیرونی، طلاب و دوستان نگران کم کم جمع می شدند و سخن از این بود که چگونه خبر را به اطلاع حضرت امام(س) برسانیم و چه کسی می تواند مسؤولیت سنگین آن را به عهده بگیرد، وحشت از این بود که اگر خبر به گونه ای نامناسب به ایشان برسد، مسئله ای ناگوار برای شخص امام(س) پیش آید. بیشتر از همه حاج احمد آقا(ره) متأثر بود و نمی دانست چه کند، چون در درجه اول بار سنگین مسؤولیت به عهدۀ شخص ایشان بود، ولی بعد از تصمیم گیری و رسیدن خبر شهادت به حضرت امام(س) توسط یکی دو نفر از علما و فضلا، معظم له همان طوری که دست خود را روی زمین گذاشته بودند به نقطۀ نامعلومی چشم دوختند و سه بار آیۀ شریفۀ استرجاع ‏«انالله و انا الیه راجعون»‏ را تلاوت فرمودند و سپس دست را از روی زمین برداشته و فقط یک جمله فرمودند که : «مصطفی(ره) امید آینده اسلام بود» و بعد آقایان بلند می شوند و بیرون می آیند، این گونه بود که خیال همه از ناحیه حضرت امام(س) آسوده شد. ‏

عرض تسلیت علما

‏در کوچه های اطراف، طلاب سر را به دیوار گذاشته و گریه می کردند، به حاج احمد آقا(ره) گفتیم که درست نیست امام(س) در منزل تنها باشد و باید درب خانه برای آمد و رفت آقایان جهت عرض تسلیّت باز گردد و روضه ای خوانده شود، ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 168
‏ساعت 8 صبح درب منزل امام(س) باز شد و داخل حیاط و محوطه کوچک خانه، فرش انداختیم و علما، فضلا و شخصیتهای حوزه علمیه نجف برای تسلیت گویی به حضرت امام(س) وارد شدند. از اولین نفرات آقای سید محمد روحانی بود که به اصطلاح برای تسلیت گویی!!!آمد، ورود این فرد مثل تیری بود که به قلب دوستان می خورد. او در نجف یکی از مخالفین سرسخت حاج آقا مصطفی(ره) و حضرت امام(س) بود و بیت او مرکز و کانون جعل و پخش شایعات و اکاذیب بود. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) روحیات و کینه سید محمد روحانی را نسبت به خود این گونه بیان می کردند که ایشان روزی از یکی از کوچه های باریک نجف عبور می کرد که مشاهده می کند از آن سو سید محمد روحانی وارد کوچه شد، ایشان می فرمود: دیدم سید محمد مستأصل شده که چه کند؛ اگر بیاید به دلیل باریک بودن کوچه به حاج آقا مصطفی(ره) برخورد می کند و اگر برگردد خوشایند نیست لذا به داخل کوچۀ بن بستی که دو سه تا خانه داشت می پیچد، وقتی مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) به آن کوچه می رسد، به داخل کوچه بن بست نگاهی کرده می بیند او پشتش را به طرف مدخل کوچه و روبروی یک خانه ایستاده بود و وقتی حاج آقا مصطفی(ره) عبور می کند او نیز از کوچه بیرون می آید.‏

‏سید محمد روحانی به منزل امام آمد و با آن چهره گندمگون و چشمهای ریز به صورت حضرت امام(س) خیر شده بود و من با تمام وجود احساس می کردم که به دل و جان امام(س) چنگ می زند و می خواهد پنجه به چهره امام(س) بکشد و شاید می خواست آثار فرسایش وجود امام(س) را در این غم بزرگ ببیند و ذوب شدن ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 169
‏ایشان را نظاره گر باشد.‏

روضه خوانی در منزل حضرت امام(س)

‏هرکس وارد آن خانه می شد بی اختیار اشک می ریخت و اما امام(س) همچون کوهی استوار بود و به هیچ وجه آثار شکست، غصه و درد در چهرۀ ایشان هویدا نبود و از همان لحظه ای که دست را روی زمین گذاشت و گفت ‏«انالله و انا الیه راجعون»‏، حب و عشق و علاقه و شیفتگی نسبت به فرزند از دلش به یک باره بیرون رفت و تمام جلال و جمال خدا در ذهن ایشان آمد و عین آبی بود که روی آتش عشق امام(س) ریخته شد و آن آب حیات عرفان الهی بود که در جان امام(س) جوشش می کرد و حیاط منزل امام(س) مرتب محل رفت و آمد بود.‏

‏یکی از روضه خوان ها که وارد شد گفت: این حالت امام(س) بسیار خطرناک است، باید کاری کرد که ایشان گریه کند. اگر اجازه بدهید من روضه بخوانم تا امام(س) را به گریه وادار کنیم، برای این که اگر پدر در مرگ پسرش بهت زده شود ولی اشک او جاری نشود و بغض او نترکد، این بغض  در درون روح و جان او می ترکد و او شروع به روضه خواندن کرد، هر وقت برای یکی از ائمه معصومین (علیهم السّلام) روضه ای خوانده می شد، حضرت امام(س) بی اختیار اشک می ریخت امّا این بار که به مناسبت، روضه علی اکبر امام حسین (علیه السّلام) را خواندند و همه گریه می کردند، ایشان سر را روی زمین انداخته بود و قطرات اشک آرام آرام از گوشه چشمانشان جاری شد.‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 170
تشخیص پزشک: «رحلت، غیر عادی است»

‏من با توجه به احساس مسؤولیتی که می کردم، همراه با برخی از دوستان، به طرف بیمارستان رفتیم. در این جا به طور اتفاقی، یکی از پزشکان مسلمانِ ایرانی که از اروپا برای زیارت عتبات مقدسه و حضرت امام به نجف اشرف آمده بود و یکی از دوستان روحانی (ظاهراً مرحوم آقای شیخ محمد حسین املایی) این پزشک را خبر کرده بود و او برای معاینه به بیمارستان آمد، پزشک معتقد بود که برای روشن شدن واقعیت مسئله لازم است کالبد شکافی شود تا علت مرگ مشخص شود. ‏

‏دکتر معتقد بود که ایشان نه سکته قلبی و نه سکته مغزی کرده اند، بلکه عامل دیگری غیر از سکته ایشان را به شهادت رسانده و چراغ عمرشان را خاموش کرده است و با کالبد شکافی این مسئله روش می شود، دلیلی را که این پزشک متخصص و مسلمان اقامه می کرد، این بود که اگر سکته قلبی باشد، در ناحیه سینه و قلب یک سری عوارض مانند فشارها و دردهای شدید احساس می کند که باعث می شود بیمار بلند شده و راه برود و خود را به در و دیوار بزند، صدا کند و بیمار درجا نمی میرد. ولی در سکته مغزی، ممکن است انسان درجا از دنیا برود، و کسی که مطالعه می کند و سرش پایین است، و در چنین حالتی مبتلا به عارضۀ سکتۀ مغزی می شود، خونریزی از بینی و دهان دارد. و چون هیچ گونه خونریزی صورت نگرفته است لذا سکته مغزی هم نیست. از طرفی روی پوست سینه و پشت ایشان لکه های قرمز و بنفش ظاهر شده بود و پزشک از این علایم تشخیص داد که ایشان مسموم شده و با مسمومیت خاصی از دنیا رفته و او اظهار می کرد که در غرب، سرویسهای ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 171
‏امنیتی برای از بین بردن برخی از شخصیتهای سیاسی و افراد مخالف که نمی خواهند مشخص شود چه کسی او را از بین برده و یا ترور و اعدام کرده است، یک مقدار مواد سمی را در آب، چای یا قهوه می ریزند که هیچ مزه خاصی هم ندارد و هیچ آثاری در زندگی روزمره فرد پیدا نمی شود و تنها اثری که دارد این است که به مرور زمان در مدت حدود 3 - 2 ماه، کم کم این شخص به غذا و مواد خوراکی بی اشتها می شود و یک مرتبه از دنیا می رود، بدون این که کسی بخواهد به صورت آشکار او را ترور کند.‏

‏سؤال پزشک این بود که: آیا ایشان غیر از خانه خود در جای دیگر هم مواد خوراکی می خورد؟ طبیعی است که حاج آقا مصطفی(ره) با توجه به نشاط و تحرکی که داشت،در بیوتات مختلف نجف رفت و آمد می کرد و این اماکن هم به سهولت محل تردد عوامل ساواک و سفارت شاه بود که با قیافه های مختلف و با چهره ظاهر الصلاح به آنجا می آمدند و طبیعی است که به راحتی می توانستند این ماده را در چای که برای حاج آقا مصطفی(ره) می بردند، ریخته باشند و ایشان هم چایی را میل کند و متوجه هم نشود، اتفاقاً حالت بی اشتهایی در ماههای آخر در حاج آقا مصطفی(ره) مشهود بود.‏

مخالفت حضرت امام(س) با کالبد شکافی

‏دکتر پیشنهاد کرد که کالبد شکافی شود ولی وقتی حضرت امام(س) خبردار شدند،منع کردند و فرمودند:«بالاخره این کسی که از دنیا رفته،محترم است و حالا ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 172
‏ کالبد شکافی هم بشود و ثابت شود که ایشان مسموم شده، چه دردی را دوا می کند، او را که زنده نمی کند و حیات جدیدی به او نمی دهد جز این که هتک حرمت یک انسان مؤمنی که از دنیا رفته است، باشد.» ایشان فرمودند:«مصطفی(ره) را به کربلا ببرید و در آنجا مراحل غسل و طواف انجام شود.» حدود ساعت 10 صبح بود که برای رفتن به کربلا آماده شدیم. من با دو تن از دوستان، متکفّل این کار شدیم و بدن مطهر حاج آقا مصطفی(ره) را داخل یک مینی بوس قرار دادیم و ماشین هایی هم که به وسیله آقا شیخ نصرالله خلخالی (رحمت الله علیه) اجازه شد دهها اتومبیل، اتوبوس و به طرف کربلا حرکت کرد، جنازه را به کربلا آوردیم و آن پیکر عزیز در غسالخانه ای که در کنار رود فرات نزدیک خیمه گاه ابی عبدالله الحسین (علیهِ  السّلام) بود،با آب فرات شستشو و غسل داده شد. ‏

‏من که داخل غسالخانه بودم، در هنگام غسل آثاری را که پزشک می گفت، بالعیان مشاهده کردم و دیدم که روی سینه و پشت شانه حاج آقا مصطفی (ره) لکه های بنفش رنگی بود.‏

‏در اینجا بدن مطهر حاج آقا مصطفی(ره) غسل داده شد و کفن گردید و قرار شد تا حرم مطهر حضرت سیدالشهداء (علیهِ  السّلام) و ابالفضل العباس (علیهِ  السّلام) تشییع کنیم. وقتی روحانیت و مردم کربلا و کسانی که با حضرت امام(س) آشنا بودند خبردار شدند و بلندگوهای صحن مطهر ابی عبدالله الحسین(ع) و ابوالفضل العباس (صلَّی اللهُ علیهِ و ٰاله)، خبر رحلت حاج آقا مصطفی(ره) را به زبان عربی، اعلام کرد، مردم عاشقانه برای تشییع جنازه آمدند.‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 173
‏تشییع جنازه از خیمه گاه ابی عبدالله الحسین  (علیه السّلام) آغاز شد، عماری ایشان را به حرم امام حسین (علیه السّلام) آوردند و داخل حرم طواف داده شد و مقداری هم در آنجا تأمل نمودیم و زیارت خواندیم، بعد جنازه را به حرم حضرت ابوالفضل العباس (علیه السّلام) آوردیم و مراسم طواف و زیارت در حرم حضرت ابوالفضل العباس (علیه السّلام) انجام شد. پس از مراسم تشییع جنازه و طواف به طرف نجف حرکت کردیم، نزدیک غروب جنازه به مدرسه بغدادی در نجف اشرف منتقل و در مسجد مربوط به آن مدرسه مستقر گردید و قرار شد که تشییع جنازه در نجف اشرف، صبح روز دوشنبه 10 ذیقعده انجام شود و لذا در آن شب در کنار بدن مطهر حاج آقا مصطفی(ره) یکی، دو نفر ماندند و مراسم دعا، نیایش و تلاوت قرآن تا صبح برقرار بود.‏

برخورد امام(س) با مادر و همسر داغدار شهید!

‏من لازم می دانم مروری بر سخنان و حالات حضرت امام(س) در آن مقطع داشته باشم، با توجه به این که تمام نگاهها متوجه عکس العمل معظم له بود. حضرت امام(س) روز اول پس از نماز ظهر و عصر، وقتی از مسجد ترکها خارج شدند، مستقیماً به طرف منزل حاج آقا مصطفی(ره) تشریف فرما شدند. علت این اقدام آن بود که خانواده و نزدیکان آن شهید عزیز را تسلّی دهند. وقتی ایشان وارد منزل می شوند، بستگان نزدیک، مادر، همسر دختر آن مرحوم دور امام(س) را می گیرند و شیون، گریه و بی تابی می کنند، وقتی انسان این فضا و حالت را در نظر می گیرد، به ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 174
‏یاد روز عاشورا و آن لحظات آخری می افتد که امام حسین (علیه السّلام) به در خیام حرم آمد و می خواست وداع آخر را انجام دهد. در حالی که امید همه زنان و کودکان به شخص امام حسین (علیه السّلام) بود و این امید می رفت که قطع شود، قلبها  در سینه به سختی می تپید و نفسها در سینه تنگی می کرد و لذا همه به جزع و فزع افتاده بودند. آنجا بود که امام حسین  (علیه السّلام) از قدرت ولایت استفاده کرد و دست روی قلب آنان مخصوصاً خواهر عزیز خود گذاشت و او را امر به صبر، شکیبایی و تحمل کرد و از آن پس، یک اطمینان و آرامش فوق العاده ای بر دل و جان زینب (علیها السّلام) و سایر زنان در خیمه و خرگاه امام حسین (علیه السّلام) مستولی گشت. ‏

‏به نظر من، حضرت امام(س) هم در آن شرایط سخت و حساس، چنان حرکتی را انجام داد و با استمداد از خداوند متعال و با چند جمله کوتاه آرامش و طمأنینه را به قلب این مادر داغ دیده و همسر زجرکشیده مستولی کرد. وقتی همه شیون می کنند و دست به دامن ایشان می شوند. معظم له خطاب به این مادر و همسر می فرمایند: «این امانتی بود که خداوند به شما داد و حال امانت خود را پس گرفت، شما صبر کنید و صبرتان هم برای خدا باشد.» این جملات مانند آبی بود که روی آتش عشق و فراق آن عزیز ریخته می شد.‏

شب شام غریبان

‏شب شام غریبان حاج آقا مصطفی(ره)، وقتی حضرت امام(س) بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء در مدرسه آیت الله العظمی بروجردی(ره) به بیت برگشتند، مردم ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 175
‏دسته دسته برای دیدن امام(س) و تسلی ایشان می آمدند و در آنجا مداحان و خطبا صحبت می کردند و روضه می خواندند.‏

‏یکی از کسانی که در آن شب صحبت بسیار خوب و آرامش بخشی برای حضار کرد، یکی از خطبای عرب که شاعر هم بود می باشد. ایشان بعد از قرائت آیه شریفه: ‏«وَ اِذابْتَلی اِبرٰٰاهیمَ رَبُه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماماً قال و من ذُریتی قال لا ینال عهدی الظالمین»‏ وارد این بحث شد که یکی از شرایط زعامت، امامت و رهبری پیامبران از جمله حضرت ابراهیم (علیه السّلام) این است که ابتدا مراحل سخت امتحان را پشت سر می نهادند و مبتلا می شدند و یکی از بزرگترین ابتلائات حضرت ابراهیم، ابتلاء به ذبح فرزندش اسماعیل بود، صبر، شکیبایی و بردباری او سبب شد که به این مقام عظمی نایل شود.‏

‏پس از ذکر این مطلب، آن را به حضرت امام(س) تطبیق داد و در ارتباط با زعامت و امامت ایشان سخن گفت که مورد توجه خاص شخصیتهای حاضر جلسه قرار گرفت ولی هیچ گونه تأثیری در چهرۀ مبارک امام(س) مشاهده نشد. یکی از عرفا و اولیاء الله اظهار کرده بود که امام(س) با همان توجهی که در ابتدای رسیدن خبر کرد و آیه استرجاعی که خواند، همه چیز را از قلب خود بیرون کرد و توجه به آینده پسر و وضعیتی که به وجود آمده بود را از قلب بیرون راند و توجه به خدا را جایگزین آن کرد. حضرت امام(س) این حادثه را به عنوان یکی از الطاف خفیه خدا ذکر می کند و آن را مصیبت نمی نامد.‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 176
مراسم تشییع جنازه

‏اول صبح روز بعد، جنازه را از مدرسه بغدادی به مسجد بهبهانی منتقل کردیم  (معمولاً مراسم تشییع جنازه علما و مراجع در نجف اشرف از این مسجد آغاز می شود) اقشار مختلف مردم، فضلا، طلاب و مراجع در آن مسجد جمع شدند و حضرت امام خمینی(س) همچون کوهی استوار و نستوه در آن روز در جمع علماء و مراجع حاضر شدند و صفحاتی از قرآن تلاوت کردند و با اجازه معظم له، تشییع جنازه در ساعت 9 صبح روز دوشنبه 10 ذیقعده، دوم آبانماه 1356 هـ.ش از مسجد بهبهانی آغاز شد؛ در حالی که خیابانها، مغازه ها و بازار بزرگ نجف برای انجام این مراسم تعطیل شده بود، تشییع جنازۀ آیت الله شهید، بسیار با شکوه بود، بر سر درب بازار و صحن مطهر حضرت علی بن ابی طالب (علیه السّلام)، پلاکارد از طرف اهالی نصب گردیده بود و این مصیبت را به امام زمان (ارواحنا فداه) و حضرت امام(س) و حوزه های علمیه و امت اسلامی تسلیت گفته بودند، از بلندگوی گل دسته های صحن حضرت علی بن ابی طالب  (علیه السّلام) قرآن قرائت می شد و گوینده به عربی برنامۀ تشییع جنازه حاج آقا مصطفی(ره) را لحظه لحظه گزارش و اعلام می کرد و به کسانی که در این مراسم شرکت کرده بودند تسلیت می گفت، یک التهاب و هیجان خاصی در آن روز در نجف حاکم بود و علما و بزرگان، طلاب، فضلا، مردم کوچه و بازار و عربها در این مراسم شرکت کرده بودند. کسانی که از روحیات امام(س) شناخت نداشتند، در کمال تعجب و ناباوری مشاهده کردند که حضرت امام(س) همان گونه و به همان مقداری که در مراسم تشییع جنازه دیگران شرکت می کردند ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 177
‏اکتفا نمودند و قبل از این که جنازه وارد بازار بزرگ نجف شود راه خود را کج کردند و به طرف منزل تشریف بردند.‏

اقامۀ نماز توسط آیت الله خویی

‏جنازه با همان وضعیت از بازار عبور کرد و در فلکه صحن مقدس حضرت علی (علیه السّلام) جمعیّت مقداری توقف کرده و سپس وارد صحن شد و پیکر پاک آن شهید را به طرف قبله صحن بردند و در جلو گذاشتند، همه منتظر بودند که ببینند چه کسی نماز بر جنازه آیت الله شهید(ره) اقامه خواهد کرد، در اینجا بود که حضرت آیت الله العظمی خویی(ره) آمدند و با اجازه و پیشنهاد قبلی حضرت امام(س) بر پیکر مقدس حاج آقا مصطفی(ره) نماز میّت خواندند.‏

‏سپس آقای شیخ نصرالله خلخالی پیشنهاد کردند که جنازه حاج آقا مصطفی(ره) در مقبرۀ مرحوم آیت الله آقای شیخ محمد حسین اصفهانی معروف به کمپانی که از عرفا، حکما و مجتهدین بزرگ حوزه علمیه نجف بود دفن شود؛ این مقبره در ضلع شمالی ایوان مطلّا و مصفّای علی بن ابی طالب (علیه السّلام) و در جوار مقبره علامۀ حلّی  (که از بزرگان علمای اسلام است)قرار دارد و فاصله این مقبره با ضریح مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السّلام) حدود 15 - 10 متر بیشتر نیست  (طاب ثراه و هنیئاً له).‏

‏پس از اقامه نماز، جنازه مطهر بر دوش صدها عالم، فاضل، مجتهد و مردم عاشق تشییع و به داخل حرم مطهر علی بن ابی طالب (علیه السّلام) انتقال داده شد، سپس ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 178
‏در زیر آن قبه ملکوتی زیارت علوی قرائت و پیکر مطهر بر گرد ضریح مولی الموحدین (علیه السّلام) طواف داده شد و در مقبرۀ مرحوم کمپانی(ره) به خاک سپرده شد، پس از مراسم خاکسپاری سیل جمعیت برای عرض تسلیت به بیت حضرت امام خمینی(س) سرازیر شدند و در آنجا یکی از وعاظ لبنانی سخنرانی شیوایی ایراد کرد که در ضمن  آن خطاب به حضرت امام خمینی(س) چنین گفت: «سیّدی و مولای اِنْْ کُنْتَ فَقَدْت المصطفی(ره) فانک لن تفقده» اگر امروز مصطفی در کنار شما نیست ولی هرگز مصطفی را از دست ندادید، چرا که همۀ فضلا و طلاب حوزه علمیۀ نجف فرزندان شما و چونان مصطفای (ره) شما هستند، ما همه مصطفاهای شما هستیم. این سخنان تأثیر شگرفی در طلاب و فضلای حوزه علمیۀ نجف داشت که احساس فرزندی امام(س) نه تنها در حاضرین به وجود آمده بود بلکه این سخن را هنگامی که طلاب و فضلای غایب از آن محضر هم که می شنیدند احساس مشابهی داشتند.‏

مجالس بزرگداشت در نجف

‏بدین سان مجالس و محافل عزاداری برای آن مرحوم آغاز شد. خود حضرت امام(س) اولین جلسه فاتحه را در مسجد هندی (که بزرگترین و محوری ترین مسجد در نجف اشرف می باشد و معمولاً فاتحه های بزرگ در آن برقرار می شود) در شبهای چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه 12،13و14 ذیقعده به طرز باشکوهی برگزار کردند و عموم طبقات مردم از شهرهای مختلف عراق مثل بغداد، کاظمین، عماره، ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 179
‏سامرا، شهر بلد، کربلا، دیوانیه، حله، کوفه، و کسانی که از دیگر شهرستانهای عراق شرکت کردند، این جلسات از نظر کیفیت، نورانیت، معنویت، شکوه و عظمت خاصی داشت. در این سه شب آقای سید جواد شُبَّر یکی از وعاظ مبارز و مجاهد عراق درباره شخصیت، فضایل اخلاقی، مقام علمی و بینش سیاسی اجتماعی آیت الله شهید مصطفی خمینی(ره) و شخصیت بی نظیر و مقام صبر، شکیبایی، ایمان و اطمینان حضرت امام(س) سخنرانی کرد. مراسم دیگری نیز در نجف از سوی بعضی مراجع مثل آیت الله خوبی در مسجد خضراء هیأتهای علمی کشورهای لبنان، ایران، عراق، پاکستان، افغانستان و ... برگزار شد.‏

آغاز مجدّد دروس حوزه به اصرار حضرت امام(س)

‏مدت 10 روز از شهادت غمبار و فقدان ناگهانی شهید آیت الله حاج آقا مصطفی(ره)  (طاب ثراه) گذشته بود و همچنان حوزه علمیه نجف در حال تعطیلی مطلق، عزاداری و برگزاری مجالس و محافل سوگواری و ماتم بود، دوستان تصمیم داشتند این برنامه را تا اربعین آن شهید بزرگوار ادامه دهند، امّا حضرت امام(س) این مجسمه شکیبایی، زهد و تقوی فرمودند: «درسها نباید تعطیل باشد، آقایان درسهای خودشان را شروع کنند» و به شاگردان و علاقمندان نزدیک استاد علامه مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) که در این اندوه عظیم بسیار متأثر و بی تاب بودند، به عنوان تسلیت و دلداری پیغام دادند که: «شما باید زنده ساز باشید و در این گونه امور بی تابی نکنید، به درس و بحث و تزکیه نفس و خودسازی بپردازید» و تأکید ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 180
‏فرمودند که: «شما به عنوان اولین گام در حوزه نجف درسهای خود را شروع کنید». به هرحال حضرت امام(س) به خاطر این که آن سد و مانع را بشکنند، در روز سه شنبه 18 ذیقعده 1398 هـ.ق مطابق با 10 آبان ماه 1356 هـ.ش فعالیت کامل خود اعم از تدریس و اقامه نماز جماعت را شروع کردند و به تبع ایشان فضلا، مدرسین و طلاب کار تحصیلی خود را آغاز نمودند، لذا در این روز (شروع مجدد درس) جمعیت زیادی به مسجد شیخ انصاری(ره) آمده بودند؛ هم طلاب و فضلایی که شاگرد امام بودند و هم کسانی که به طور رسمی در درس حضرت امام(س) حاضر نمی شدند، همگی آمده بودند چون احتمال می دادند ایشان در روز اول درس سخن و صحبتی راجع به حادثه شهادت حاج آقا مصطفی(ره) داشته باشند که اتفاقاً چنین هم بود و ایشان در روز اول درس و بحث شان، یک سخنرانی بسیار مستدل و آرامش بخش ایراد فرمودند که حاکی از صفا، روحیه عالی، متانت، اعتماد، اطمینان، طمأنینه، باور، اعتقاد و ایمان و خلوص ایشان بود.‏

‏امام خمینی(س) در سخنرانی مهم خود، حادثه شهادت مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی(ره) را علی رغم بزرگی شأن آن شهید، یک «لطف» از جانب خداوند تلقی و آن را از «الطاف خفیه الهی» خواندند، ایشان در این صحبت به نقش مهم روحانیت در نهضتهای اسلامی اشاره کردند و نمونه هایی از واقعیتهای تاریخی را ذکر کردند و به تمام کسانی که همیشه با فرصت طلبی خود سعی می کنند نان را به نرخ روز بخورند و به اصطلاح نان مبارزات را در زمانی که مبارزه به ثمر می نشیند تناول می کنند و چهارده سال مهر سکوت بر لب زدند و فقط به هنگام مهیّا شدن شرایط و ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 181
‏زمینه های مناسب و مساعد و بی خطر روی صحنه می آیند و می کوشند که نقش محوری روحانیت را نادیده بگیرند و در برابر واقعیات بایستند جواب دندان شکن و قاطع دادند.‏

‏امام(س) با ژرف اندیشی ویژه خود، اوضاع سیاسی ایران و دنیا را تحلیل کرده و به مواضع فاسد رژیم سیاه و ننگین پهلوی اشاره فرمودند و به تمام گروهها هشدار دادند و آن ها را بسیج کردند تا مفاسد دستگاه سفاک شاه را برملا نمایند و همه را به اتحاد، یکپارچگی و هماهنگی در رابطه با نجات ملت غیور و شریف ایران و نجات ملت های مستضعف جهان سفارش کردند.‏

از غروب خورشید مصطفی تا طلوع فجر انقلاب

‏شهادت آن مرد بزرگ و عکس العمل بی پیرایۀ حضرت امام(س) که نشانگر کمال خلوص و نهایت تسلیم در برابر مشیّت. خواستِ حضرت حق جلّ و علا بود، در روزها و هفته های بعد، شعله های فروزانی را در میان اقشار مختلف مردم در سراسر ایران افروخت که موجب امواج خروشان انقلاب شد.‏

‏آری به مجرّد این که خبر رحلت آن سلالۀ رسول الله (صلََّی اللهُ علیهُ و اله) به ایران رسید، در شهرهای مختلف توسط شخصیت های مذهبی، سیاسی مجالس و محافل بزرگداشت و سوگواری برقرار شد و هر چه می گذشت بر خلاف معمول، شور و حماس مردم بیشتر و بر انبوه جمعیّت افزوده می شد. شب هفت آن شهید که تمام گروهها، احزاب و سازمانهای سیاسی به شخصیتهای مذهبی، علما و مجتهدان ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 182
‏پیوستند و مشترکاً در مسجد ارک تهران، مجلس فاتحه برای آیت الله شهید حاج آقا مصطفی(ره)اعلام کردند، مسجد و میدان ارک مالامال از جمعیّت شد و اولین زنگ خطر برای رژیم پوسیدۀ سلطنتی به صدا درآمد. علی رغم اِعمال سیاست های بازدارنده از سوی ساواک، این محافل در گوشه و کنار شهرها و مراکز استان ها، هر چه باشکوهتر ادامه پیدا کرد تا آن که رفته رفته به چهلم شهادت نزدیک شدیم. شخصیت های حوزۀ علمیه قم و یاران حضرت امام(س) و دوستان آن شهید بزرگوار در جلسات متعدد برنامه ریزی کردند که یک مجلس بسیار باشکوه در شهر مذهبی قم برگزار شود و توسط علما و افراد سرشناس در شهرها و مناطق مختلف کشور، از عموم مردم خواسته شود که در آن شرکت کنند و قرار می شود در این مجلس کسانی که تازه از زندان آزاد شده اند و گروههای ضد اسلامی از آنان چهره های بریده از مبارزه به تصویر کشیده بودند، سخنرانی کنند و ملت را به یک مبارزه جدّی با رژیم تا سر حدّ  پیروزی دعوت کنند و قطعنامه ای نیز آماده شد و در آن خواسته های اصولی و محوری اقشار مختلف شرکت کننده اعلام گردید.‏

‏این مجلس عظیم با محتوای گرانسنگی که داشت، زلزله ای را به وجود آورد که تخت و تاج سلطنت را لرزاند، رژیم به شدت وحشت زده شد و تصمیم گرفت با این پدیده جدید مبارزه نماید.‏

‏متقابلاً حضرت امام(س) گام به گام مردم را هدایت و رهبری و توطئه های دستگاه حاکمه ایران را خنثی می نمود تا آن که مقاله معروف «رشیدی مطلق» علیه حضرت امام(س) در روزنامۀ اطلاعات، جرقه ای در انبار باروت احساسات ملت زد و کانون ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 183
‏انفجار در قم بود که منجر به شهادت جمعی از مردان، زنان و کودکان این شهر گردید و این انفجار به سایر شهرها سرایت کرد و داستان سلسلۀ چهلم های شهرهای ایران که تا سرنگونی شاه ادامه یافت از آثار و برکاتی است که نقطۀ آغازین آن، شهادت و چهلم مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) بود.‏

‏پیروزی انقلاب به تعبیر حضرت امام(س) «انفجار نور» بود و به جرأت می توان گفت علّت تامّه این پیروزی برکات رحلت آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) است. روحش شاد و درجاتش متعالی باد.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏*  *  *‏

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 184

  • - پس از فاجعۀ 15 خرداد 1342 هـ.ش، شاه تصمیم به اعدام حضرت امام(س) گرفت و بهانۀ این تصمیم این بود که حضرت امام در امنیّت کشور اخلال و به مقام سلطنت توهین کرده است. از سوی دیگر، بر اساس تصریح قانون اساسی، مراجع تقلید از مصونیّت برخوردار بودند، لذا تنها راه حل، تأیید مرجعیّت حضرت امام از سوی مراجع تقلید وقت بود و مرحوم آیت الله حکیم اولین کسی بود که رسماً اجتهاد و مرجعیّت امام را تأیید کرد و به تبع ایشان، سایر مراجع نیز به این امر مبادرت ورزیدند و بدین ترتیب این توطئۀ شوم خنثی شد.