مصاحبه با آیت الله حاج شیخ محمد صادق خلخالی

‏ ‏

مصاحبه با آیت الله حاج شیخ محمد صادق خلخالی

‏درباره شخصیت آیت الله حاج آقا مصطفی(ره) تا به حال آن طور که شاید و باید چیزی گفته نشده است و حال آنکه از سایر شهدای به خون خفته جمهوری اسلامی ایران نظیر آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله صدوقی،آیت الله دستغیب، آیت الله مدنی (رضوان الله علیهم اجمعین) و سایر علمای اسلام و یا شهدای بزرگ از غیر عالمان کلماتی در خور شأن و مقام و منزلت آنها گفته شده است، این عدم توجه دقیق به زندگی آیت الله حاج آقا مصطفی(ره) از دو جهت بوده است: یکی از جهت آنکه شهادت ایشان قبل از انقلاب بوده و دیگری آنکه زیر سایه و عظمت امام خمینی(س) قرار داشته است. ‏

‏قبل از انقلاب همه حرکات و کارهای مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) زیر نظر مقامات امنیتی قرار داشت و آنها کوچکترین جریانات را  (چه در قم و چه در ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 105
‏بورسای ترکیه و چه در عراق) گزارش می کردند، لذا مجالی نبود که ایشان چهره حقیقی خود را نشان دهند و سیمای واقعی خویش را معرفی نمایند تا همه از آن باخبر باشند، گر چه چهره سیاسی و روحانیت متعهد او برای خواص معلوم بود ولی برای عموم ملت ایران نهفته بود. ‏

‏بعد از پیروزی انقلاب هم، توجه مردم به طرف رهبر عظیم الشأن انقلاب بود و آن رهبر عالی قدر آن طور که از سایر شهدای اسلام تجلیل کرد، از فرزند خود تجلیل نکرده است، تنها در یک جمله کوتاه پس از شهادت او فرمود: «من امید داشتم که مصطفی(ره) به درد ملت مظلوم بخورد ولی قضای الهی چنین خواسته بود و شهادت او از الطاف خفیه الهی بود» و الحق این کلام یک سخن عادی نبود که از دهان مبارک امام(س) خارج شد، بلکه از عالم غیب بود که اگر شهادت آن عالم ربانی واقع نمی شد، انقلاب اسلامی ایران به ثمر نمی رسید یا اگر می رسید به این زودی نبود. ‏

‏باید بگویم اگر کسی ادعا کند که به اندازه حقیر در خلوت و هجرت با آقای حاج آقا مصطفی شهید(ره) همراه بوده در واقع نبوده است، در سال 1324 هـ ش من یک جوان 18 ساله بودم که وارد حوزۀ علمیۀ قم و در مدرسه فیضیه به تحصیل مشغول شدم، آشنایی من با آن شهید که در آن زمان جوانی 15 ساله بود، از دو سه روز پس از ورودم به حوزه، شروع شد و بیش از سی سال ادامه یافت، مقدمه آشنایی، این بود که ایشان در صف نماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء همراه با حضرت امام(س) در مدرسۀ فیضیه با یک قبا بدون عمامه شرکت می کرد و کتاب در زیر ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 106
‏بغلش بود. کم کم اسم او را یاد گرفتم و آشنایی ما با ایشان شروع شد. شبهای تعطیلی پنج شنبه و جمعه غالباً به اطراف قم، کوه خضر، هادی، مهدی، جمکران، شمس آباد، براسون و شاه جعفر غریب رفته و شب را در آن جا بیتوته می کردیم. در مجامع درس نزد اساتید، بازی در رودخانه و خوابیدن در بیتوته مسجد جمکران  (قم) و مسافرتهای طولانی کاشان، محلات، ارومیّه، اردبیل، خلخال، اصفهان، مشهد، تبریز، تهران، شیراز، و جاهای دیگر نظیر وکیل آباد و طرقبۀ مشهد تار و پود زندگی علمی و مبارزاتی ما را تشکیل داده تا این که از همان اوایل آشنایی کتاب «سیوطی»، «مغنی»، «معالم»، «مطول»،«لمعه»، «قوانین»، «رسائل» «مکاسب» و «کفایه» و قدری هم مقدمۀ «رجال مامقانی» را با هم خواندیم و مباحثه کردیم و در درس مرحوم آیت الله حجت(ره) و آیت الله بروجردی(ره) و آیات دیگر از جمله درس خارج حضرت امام(س) به مدت 13 سال قبل از آن که او را به «بورسا» تبعید کنند، شرکت نمودیم. ایشان بی اندازه سریع الانتقال و هوشیار بود و کسی نمی توانست کلاه بر سر او بگذارد، همیشه با منطق برنده و قاطع با افراد روبرو می شد و اصلاً یک لحظه هم حاضر نبود که زیر بار زور و ظلم و ستم برود و این سجیه را از حضرت امام امت(س) به ارث برده بود و بر همین اساس نیز جان خود را فدای اسلام کرد. ‏

‏ایشان شرح لمعه را نزد مرحوم آیت الله صدوقی(ره) خواند و همچنین از محضر اساتیدی چون مرحوم حاج آقا میرزا محمد مجاهدی، حاج شیخ عبدالجواد اصفهانی و مرحوم آیت الله العظمی سلطانی بروجردی  (رضوان الله علیهم) بهره ها برد. مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) از نظر علمی بسیار غنی بود و مجتهدی مسلم به ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 107
‏شمار می رفت، ایشان بسیار تحقیق می کرد و همواره می خواست به عمق مطالب دست یابد.‏

‏امّا درباره ذوق فقهی او باید گفت: او یک نفر نادره زمان بود، بسیار پرمطالبه بود و تمام اقوال قدما و متاخرین را بررسی و نقد می کرد و به کلام قدما بی اندازه علاقه مند بود و حوزه علمیه قم این رویه را از برکات وجود حضرت آیت الله آقای حاج آقا حسین بروجردی (قدِّّس سرُّه) دارد که الحق این سیره را در قم ایجاد نمودند. ‏

‏مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی(ره) هم مانند دیگران نه تنها به طور معمول حرف قدما را مطالعه می کرد بلکه با دقت بررسی و ایراد آن را بیان می نمود. ایشان در بررسی سند روایات متخصص بود، اکثر رجال سند را با خصوصیات و تاریخ تولد و وفات آنها بلد بود و اشعار «نخبه المقال» را حفظ کرده بود و در این اواخر در این فن و همچنین فن «درایه و رجال» متبحر شده بود. ‏

‏اما در باب اصول بی اندازه مبتکر بود و از خود رأی داشت و بعضاً فرمایش امام(س) را نقد می کرد و برای خود اشهدبالله صاحب رأی بود. ‏

‏یکی از خصوصیات آقای حاج آقا مصطفی(ره) این بود که ایشان با حافظه و استعداد کافی که داشت، بی اندازه پر کار بود و اهل فن می دانند که اگر این سه موضوع در یک نفر جمع شد او از نوابغ خواهد بود و در وجود آقای حاج آقا مصطفی(ره)، هم «حافظه قوی» وجود داشت و هم «استعداد فوق العاده» و هم «پرکاری».‏

‏در باب حافظه قوی او همین قدر می توان گفت که اکثر اشعار حافظ و گلستان ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 108
‏سعدی و قسمتی از مثنوی مولوی و تاریخ علمای اسلام را  (چه از قدما و چه متاخرین) حفظ بود و خصوصیات زندگی آنها را که در کتب نوشته اند دیده بود. کتاب کنی الالقاب و فواید رضویه را از بر کرده بود و تمام لغات «المنجد» را بلد بود و در نکات ادلی سرآمد بود، با اینکه اکثر طلاب شرح نظام فرو شرح رضی را نمی خوانند، ایشان در هر دو کتاب استاد و از نکات ادلی برجسته کاملاً واقف بود و به طور قاطع می گویم که او یک صفحه مغنی یا مطول را با اعراب و بدون غلط می خواند. ‏

‏درباره اصول، ایشان در کلمات مرحوم نائینی و مرحوم آقا ضیاء و مرحوم آخوند خراسانی (قدّس سرّهُم) نظر داشت و حرف آنها  را می گفت و با دقت انتقاد می کرد. ایشان در قم درس می گفت ولی دستگاه پهلوی سانسور می کرد، امّا در نجف یکی از اساتید بزرگ حوزه محسوب می شد که درس خارج اصول می گفت و تعدادی از طلاب پرکار که در درس حضرت امام(س) شرکت می کردند در درس ایشان نیز حضور داشتند. ‏

‏کثرت مطالعه کتب  (چه در فقه و چه در اصول) او را یک استاد فن کرده بود و در مجالس نجف که غالباً رسم است فرعی را عنوان و در اطراف آن بحث می کنند، با وجود حاج آقا مصطفی(ره) دیگران بی اغراق تحت الشعاع بودند، او کاملاً بر حرف قدما و متاخرین مسلط بود و با استشهاد به کلام آنها  (چه در باب فقه و چه در باب اصول) طرف مقابل را مجاب می کرد و قانع می نمود.‏

‏در باب منطق و فلسفه از همان اوان طلبگی بی اندازه مشتاق بود، یادم هست که ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 109
‏«رشجات البحار» مرحوم شاه آبادی(ره) را نزد یک نفر عارف مرحوم در قم درس می خواندیم و در فلسفه حدود هفت سال «سفر نفس» را از خدمت استاد علامه طباطبایی (ره) و خود حضرت امام(س) استفاده کردیم، مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) زمانی که در قم بود  (قبل از تبعید) در حوزه علمیه، استاد معروف منظومه حکمت بود، البته اسفار را نیز به چند نفر تدریس می کرد ولی شاگردان او در این درس انگشت شمار بودند امّا در نجف،  هم خارج اصول را تدریس می کرد و هم فلسفه را و بی اندازه به تفسیر قرآن علاقه داشت گر چه کار او در تفسیر در حاشیه سایر کارهای وی بود و جنبه اصالت نداشت و متأسفانه اکنون بیشتر از چهار جلد تفسیر از ایشان برجای نمانده است که اگر توفیق اتمام آن را داشتند، شاید در مقایسه با تفسیر طنطاوی، المنار و المیزان به مراتب بالاتر بود. ‏

‏ایشان یک عارف پاکباخته و دلسوخته بود و هر وقت مثنوی را برای او می خواندند حالت دیگری پیدا می کرد و خیلی علاقه داشت که از اسرار عالم وجود، علماً و عملاً پرده بردارد، به روضه خوانی و شرکت در مجالس روضه بی اندازه شایق بود و اکثراً در این جلسات شرکت می کرد، او یک نفر عارف ربانی بود که در سخنان محی الدین ابن عربی و صدرالدین قونوی غوطه ور شده و مطالب آنها را فهمیده بود، او در فلسفه به شهادت بزرگانی چون سید جلال الدین آشتیانی و آقا نظام الدین خمسه ای اهل نظر بود.‏

‏ ایشان هیچ گاه رفقای صمیمی خویش را فراموش نمی کرد و چون ما در ماه محرم و رمضان به روضه خوانی می رفتیم، ایشان به منزل ما سر می زد و حاجت بچه ها را ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 110
‏می پرسید و غالباً همراه با جعبه زولبیا بود و آن را به خانه می داد. او در مباحثه با دقت حرف طرف را گوش می کرد و زود به مراد او منتقل می شد و اشهد بالله که این مطلب را بدون اغراق می گویم، که ایشان نه تنها در علوم متداول زمان وارد بود بلکه یکی از اساتید در هر فن به شمار می رفت. اشهدبالله که این مطلب را بدون اغراق می گویم، ایشان در مشاعره نیز غالب بود و اکثراً اتفاق می افتاد که غزل های حافظ را مشاعره می کردیم.‏

‏ایشان در زندگی همیشه با صفا، صمیمی، صریح و بی غل و غش و در رفاقت بسیار صمیمی، مهربان و خوش قلب بود و همان طور که قبلاً گفتم هیچ گاه حاضر نبود زیر بار ظلم و ستم برود و روی این جهت ایشان بی اندازه به مرحوم نواب و مرحوم واحدی علاقه داشت و با آنها در جلسات خصوصی شرکت می کرد، مخصوصاً در منزل حضرت آیت الله شهید صدوقی (قدِّّس سرّه) که مرحوم واحدی مدتی در آنجا مخفی بود، آقای حاج آقا مصطفی(ره) بسیار روزه می گرفت و غالباً در زمستان روزه بود و چون تابستان در مسافرت بود، لذا قضای روزه تابستان را در زمستان انجام می داد.‏

‏مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) از نظر معنوی، مرد خالصی بود و با وجود معنویت، بسیار پرجوش و خروش بود، ایشان بسیار صریح بود و یکی از نشانه های صداقت ایشان همین صراحت لهجه او بود. ‏

‏نماز شب حاج آقا مصطفی(ره) غالباً تعطیل نمی شد و عبادات و گریه های ایشان در راه خدا غالباً شاید تا به صبح طول می کشید و بسیار مقید بود که در جلسات ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 111
‏درس غیبت نشود، این روحیه را ایشان از حضرت امام(س) داشت که حاضر نبود و نیست که غیبت اشخاص را تماشاگر باشد و فی الفور از آن نهی می کند و این روحیه را آقای حاج آقا مصطفی(ره) تا آخر حفظ کرده بود.‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) هرگز در کارهای حضرت امام(س) دخالت نمی کرد. و مشغول کار و درس و بحث خود بود. اهل دخالت نبود، ایشان مانند سایر طلاب به بیت امام(س) رفت و آمد داشتند و مطالبی را که به نفع امام(س) بود گوشزد می کردند که مورد توجه امام(س) هم واقع می شد. آقای حاج آقا مصطفی(ره) با افراد خشک مقدس و متحجّر به هیچ وجه سر سازش نداشت و از حرکت و خط مشی آنها بی اندازه ناراحت بود. چون ایشان به تبع امام(س) سیاست را عین دیانت می دانستند ولی آنها دیانت را از سیاست جدا می دانستند. حضرت امام(س) مقیّد بودند که حرکات، خط  مشی و سیاست های حاج آقا مصطفی (ره) مانند خودشان باشد و در غالب جریان ها که ناراحتی پیش می آمد، ایشان را به خویشتن داری دعوت می کردند. و چون حاج آقا مصطفی(ره) دارای استعداد خوبی بودند، حضرت امام(س) روی ایشان خیلی نظر داشتند. ‏

‏ایشان در سیاست و مخالفت با رژیم پهلوی بی اندازه بی پروا بود و از هیچ چیز واهمه و هراس نداشت و روی این جهت گام به گام پدر بزرگوارش قدم برمی داشت و در این جهت باید بگویم که ایشان خود نیز محل مراجعه و کسب نظر بود، بی پروا و صریح حرفها را بیان می کرد که دستگاه ساواک دژخیم چندین مرتبه خواست که به وسیله او درباره امام امت(س) گفتگو کنند، لیکن آنها ملاحظه کردند که حاج آقا ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 112
‏مصطفی(ره) در تمام زمینه های مبارزاتی چه در ایران و چه در نجف بی اندازه داغ، غیر قابل انعطاف، مخالف قاطع و با حرارت و در تمام مراحل مؤیّد امام(س) است که با دست او اصلاً نمی توان کاری را انجام داد، ایشان در قم چندین مرتبه توسط پلیس ساواک بازداشت و مورد بازخواست واقع شد و ساواک اطراف و ارتباط او را کاملاً تحت نظر گرفته بود چون می دانست که آن شهید آرام و ساکت نیست بلکه مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) از نظر معنوی، مرد خالصی بود و با وجود معنویت، بسیار پرجوش و خروش بود ایشان بسیار صریح بود و یکی از نشانه های صداقت ایشان همین صراحت لهجه او بود، مانند یک کوه آتشفشان محرک مردم مسلمان علیه حکومت خودکامه است. ‏

‏چهره انقلابی حاج آقا مصطفی(ره) آن وقت آشکار می شود که او در12 محرم محور انقلاب و تحرک در قم و تهران در می آید، وقتی دستگاه جبار، امام(س) را دستگیر کرده و به تهران منتقل می کنند، جمعیت سراسیمه به طرف بیت آن حضرت(س) هجوم می برند و حاج آقا مصطفی(ره) این جا دیگر خود فکر می کند و تصمیم می گیرد و می داند که اگر با مردم نباشد و درب خانه خود را به روی مردم ببندد، شاید خون هزاران نفر مرد و زن ایرانی به هدر برود، لذا با تصمیم و اراده قاطع قدم های سنگین و شمرده پیشاپیش مردم گریان و نالان و با روح انقلابی به طرف صحن مطهر حضرت معصومه (علیهماالسّلام) حرکت می کند و مردم دور او را می گیرند و حاج آقا مصطفی(ره) به منبر می روند و مانند حضرت امام سجاد (علیه السّلام) حقایق را بی‏‏‎‏‏پرده بیان کرده و به دستگاه شدیدترین حمله و تیراندازی را آغاز می کند .‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 113
‏و همین سخنرانی در تحریک مردم و شورش علیه کیان حکومت دژخیم کفایت می کند که زن و مرد قم با هر چه که در دستشان بوده به عمال آدمکش دستگاه حمله می کنند و به قصد حرکت به طهران، خیابانهای قم را پشت سر می گذارند ولی دستگاه شکست خورده با تجدید قوا، جلو مردم را می گیرد و با باز کردن رگبار مسلسل بر روی مردم بی پناه از کشته پشته می سازد و در همین چهار راه غفاری در یک دقیقه در حدود چهارصد نفر از زن و مرد قم را در خیابان امام خمینی(س)  (طهران سابق) به خاک و خون می کشد.‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) قهرمان این حرکت در بالای منبر صحن بزرگ حضرت معصومه (علیهماالسّلام) فریاد می‏‏‎‏‏ کشد و طوفان برپا می کند و با وارد شدن اولین جنازه که یک نفر روزنامه فروش در قم بوده شعله آتش بالا می گیرد، طوری که در یک لحظه چشم بر هم زدن تمام خیابانهای قم خالی از پاسبان و پلیس است و همین حرکت طوفنده از طرف این مرد الهی و عارف ربانی شهید و قهرمان پانزده خرداد، موجب حرکت در تهران و سایر شهرستانها می شود و دستگاه می فهمد که به این آسانی نمی تواند امام(س) را از بین ببرد. آقای حاج آقا مصطفی(ره) در زیر چادر عزاداری محرم عاشورای 1342 هجری شمسی الهام بخش انقلاب اسلامی است و از تمام اکناف ایران مردم انقلابی دسته دسته به قم آمده از ایشان کسب تکلیف می کنند، در این برهه از زمان امام امت(س) در زندان سلطنت آباد و عشرت آباد قرار دارد. ‏

‏مردم از حاج آقا مصطفی(ره) کسب تکلیف می کنند که آیا باید علمای شهرستانها به تهران مهاجرت کنند؟ ایشان جواب مثبت داده و وسیله حرکت علمای قم و ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 114
‏شهرستانها را به تهران تدارک می بیند و دو نفر از رفقای صمیمی حاج آقا مصطفی(ره) نیز که در قید حیات می باشند  (حضرت حجت الاسلام آقای حاج مرتضی انصاری و حجت الاسلام حاج آقا مجتبی انصاری) با دستور حاج آقا مصطفی(ره) در حرکت دادن علمای شهرستانها و قم دخالت کلی و الحق سهم عمده ای داشته اند. خلاصه حاج آقا مصطفی(ره) نه تنها محرک مردم علیه دستگاه بود بلکه به نحو استقلال مرجع وجوهات بود که در غیاب امام(س) توانست چند ماه شهریه طلاب علوم دینیه را پرداخت نماید. ‏

‏چنان که گفتم دستگاه پهلوی حرکت آقای حاج آقا مصطفی(ره) را زیر نظر داشت و لذا پس از بازداشت شبانه امام(س) در 4 آبان سال 1343 هجری شمسی مستقیماً سراغ حاج آقا مصطفی(ره) می رود و ایشان را در منزل حضرت آیت الله العظمی آقای مرعشی نجفی(ره) بازداشت و پس از بردن به شهربانی مستقیماً به طرف قزل قلعه منتقل می کنند که ایشان بیش از دو ماه در یک سلول انفرادی زندان قزل قلعه زندانی بود و بعضی تلاش می کردند که ایشان آزاد شود ولی او به مثابه پدر بزرگوارش اصلاً و ابداً راضی به این تلاش نبود و لذا با کمال سرفرازی در زندان می ماند و دستگاه با ترس و دلهره ایشان را آزاد می کند و تصمیم می گیرد به بهانه دیدار او با امام(س) ایشان را بی سر و صدا از قم به ترکیه تبعید کند به گونه ای که نشان دهد ایشان به میل خود و با رضا و رغبت خویش به مسافرت رفته است ولی حاج آقا مصطفی(ره) نیرنگ آنها را می فهمد و تسلیم نمی شود.‏

‏ایشان پس از آزاد شدن از قزل قلعه به قم آمد، ما خودمان در صحن مطهر ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 115
‏حضرت معصومه  (علیهماالسّلام) ساعت ده صبح نشسته بودیم که آقای حاج آقا مصطفی(ره) از تهران وارد شد و با هم مستقیماً به طرف درس حضرت آیت الله نجفی(ره) در مسجد پایین پای حضرت حرکت کردیم و خدا می داند وقتی که آیت الله مرعشی (ره) که بالای منبر بود، ایشان را در میان جمعیت انبوه طلاب دید دیگر طاقت نیاورد، درس را قطع کرده و از منبر پایین آمد، او را در بغل گرفت و شروع کرد های های گریه کردن که گریه این دو نفر تمام مردم حرم و صحن را به گریه درآورد. سپس ایشان به بیان فضایل، مناقب، درجات علمی، عبادت، نماز شب و طهارت روحی حضرت امام(س) پرداخت.‏

‏پس از پایان بیانات مرحوم آیت الله مرعشی نجفی(ره) آقای حاج آقا مصطفی(ره) پیشاپیش جمعیت و علما و طلاب پشت سر ایشان به طرف خیابان ارم منزل خودشان در یخچال قاضی حرکت کردند، جمعیت مردم در خیابان و اطراف به قدری متراکم بود که تمام خیابان مسدود شده بود و همگی شعار می دادند: «درود بر خمینی، سلام بر مصطفی» و برای سلامتی امام(س) به طور متناوب صلوات می فرستادند، این وضع تا رسیدن به خانه حضرت امام(س) ادامه داشت. ‏

‏از زمانی که آقای حاج مصطفی(ره) به خانه خود وارد شدند، بی اغراق مانند خود امام(س) مورد احترام و مرجع وجوه و مراجعه مردم بی پناه بودند. دو روز بعد سرهنگ مولوی رییس ساواک تهران با ایشان تلفنی تماس گرفت و گفت: «شما قول داده بودید که به ترکیه بروید، چه شد؟» مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) گفت: «به زور که نمی شود! اگر خواستم می روم، اما حالا کار دارم» سرهنگ مولوی عصبانی شد و ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 116
‏شروع به فحاشی کرد و کار به مشاجره کشید و آقای حاج آقا مصطفی(ره) گوشی را بر روی تلفن کوبید و تلفن را قطع کرد، آنها تصمیم گرفتند که حاج آقا مصطفی(ره) را دستگیر کرده و به ترکیه نزد امام(س) تبعید نمایند و این کار را هم کردند، بدین ترتیب که سرهنگ بدیعی رییس سازمان امنیت قم در ساعت 9 صبح در یخچال قاضی بدون اذن و اجازه به منزل امام(س) وارد و چند نفر ساواکی قداره بند، شهید تاریخ ما را به زور و اجبار بازداشت کردند، حاج آقا مصطفی (ره) از جا برخاست تا در پشت پرده با مادرش خداحافظی کند ولی آنها مانع شدند، سپس ایشان را با ماشین به فرودگاه مهرآباد تهران انتقال داده و فردا صبح ایشان را با یک فروند هواپیمای غول پیکر نظامی و مستقیماً به طرف ترکیه  (انگوریه آنکارا) حرکت داده و از آنکارا نزد حضرت امام(س) بردند، ایشان مدت تبعید را در خدمت امام(س) بود و با ایشان به بغداد وارد و بقیه عمر با عزت خویش را در خدمت امام(س) سپری کرد، در مدت زمانی که ایشان در تبعید نزد امام بودند ما مطمئن بودیم که این سید جلیل القدر در خدمت امام است و در بعضی از امور مشاور و مصلحت اندیش امام، لذا همیشه خاطر جمع بودیم که افراد منافق و وسوسه جو و احیاناً دو به هم انداز و خاین نمی توانند در آن بیت رفیع رسوخ کرده و موقعیت و جاه و جلالی کسب کنند. ‏

‏از زمان تبعید مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) یعنی اواخر دی ماه سال 1343 هجری شمسی دیگر ایشان هرگز ایران را ندید تا پس از چهارده سال در نجف اشرف به دست عمال مزدور ایران و عراق شربت شهادت نوشید. آنها می خواستند با خاموش کردن این چراغ هدایت، اسلام را از میان بردارند، ساواک دژخیم ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 117
‏تشخیص داد برای خاموش کردن آتش انقلاب باید بزرگترین ضربه را بر امام امت بزند، لذا چندین مرتبه خود امام(س)، شهید حاج آقا مصطفی(ره) و آقای حاج احمد آقا(ره) را تهدید به قتل کرده بود ولی هیچ یک به این تهدیدها اعتنا نمی کردند، چون حاضر بودند در راه خدا و احیای دین شهید شوند، مزدوران رژیم می گفتند: «امام(س) پیر است، لذا لازم نیست به سراغ او برویم ولی آقای حاج آقا مصطفی(ره) مزاحم اصلی ماست» بنابراین به بهانه بردن سنگ مرمر و فرش حرم مطهر حضرت امیر (سلام الله علیه)، عده ای اوباش، چاقوکش و مأمورین آدم کش حرفه ای در لباس روحانیت و غیر آن از جمله «نوغانی» از مشهد حرکت کرده و به نجف وارد شدند که در یکی از همان شبها وقتی که صبح می شود می بینند که جنازه این شهید در پشت رختخواب افتاده و جانش را در راه خدا داده است، همین امر موجب برافروختن شعله و طوفان بزرگی در سراسر ایران شد تا جایی که رژیم منحوس پس از جان کندن زیاد به زباله دان تاریخ سقوط کرد. و چنین مقدر بود که به فرمودۀ امام راحل(س)، شهادت او از الطاف خفیه الهی باشد و حقاً این چنین بود زیرا بنا به تقدیر الهی، انقلاب به برکت خون سرخ او به ثمر پرباری رسید. ‏

‏شهید حاج آقا مصطفی(ره) نه تنها در ایران مورد آزار و اذیت ساواک بود بلکه در عراق نیز مورد تعقیب ماموران امن عراق و حسن البکر و صدام بود که چندین مرتبه او را در نجف بازداشت و حتی به بغداد برده و توقیف کردند و از او بازجویی به عمل آوردند. ‏

‏حاج آقا مصطفی(ره) هم مانند حضرت امام(س) با حزب بعث عراق مخالف بود، ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 118
‏من خودم در نجف در این باره از آن شهید سوال کردم، ایشان می گفت: «رؤسای عشایر عراق با ما ارتباط دارند و حتی آنها برای درگیری با حزب بعث عراق اسلحه و مهمات تهیه دیده اند و در این میان دو طایفه بزرگ سرسختانه با دولت عراق و حزب بعث و صدام و حسن البکر مخالف بودند و حالا هم مخالفت آنها ادامه دارد.» ‏

‏دستگاه امن عراق خیال می کرد که آقای حاج مصطفی(ره) در این تحرک بی دخالت نیست و حال آنکه خود آن عشایر بودند که با حکومت بعث و اشتراکی سرسخت مخالف بودند. ‏

‏و آخرالامر نیز کار به آنجا کشید که دستگاه عراق با دستگاه ایران دست در دست یکدیگر گذاشته و او را در یک شب ظلمانی در یکی از کوچه های تنگ و باریک نجف اشرف زهر داده و از میان بردند. امام امت(س) وقتی از واقعه مرگ این فرزندِ شبیه علی اکبر حسین (علیه السّلام) باخبر می شود، اصلاً و ابداً گریه نمی کند و حتی با مراجعه به مادر داغدار آن شهید التزام می گیرد که برای حاج آقا مصطفی (ره) گریه و بی تابی نکند، آن دو بزرگوار این قربانی بزرگ را برای اعتلای کلمه توحید و اسلام تقدیم راه خداوند کردند و خداوند این قربانی را قبول کرد و حکومت دژخیم شاه را سرنگون فرمود. ‏

‏البته همه ملت ایران در این سوگ عظیم گریه کردند و همین گریه ها سیل خروشان بنیانکن ظلم و ستم بود. بعدها با دلایل محکم معلوم شد که یکی از عوامل بزرگ کشتن این شهید اسلام، دستگاه تبهکار دولت عراق و صدام حسین بودند، همچنین عوامل زیادی در منطقه از روحانی نماها وجود داشتند که مرگ ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 119
‏ایشان را برای خود پیروزی به حساب می آوردند. آنها از این جریان خیلی اظهار خوشحالی می کردند و تلفن تبریک و شادباش به یکدیگر می نمودند و خیال می کردند پس از مرگ  حاج آقا مصطفی(ره) لولهنگ آنها می تواند آب بگیرد و حال آن که مردم عراق و ایران خود می دانستند و می دانند این چاپلوسان و خیانت کاران هیچ گاه پیش ملت ایران ارج و احترامی ندارد.‏

‏پیکر مطهر حاج آقا مصطفی(ره) را در بدء امر به بیمارستان کوفه منتقل می کنند و سپس مقدمات تشییع جنازه را فراهم می آورند و تمام درسها و بازار نجف تعطیل می شود. جنازه آن شهید را تا حرم حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) تشییع می کنند که پس از نماز، جنازه را در روبروی مقبره علامه حلی (اعلی الله مقامه) دفن می کنند که خود مزاری برای شیفتگان خون شهیدان می باشد و هنگامی که خبر شهادت آن بزرگوار به قم رسید درسهای حوزه علمیۀ قم یکپارچه تعطیل شد ما و سایر طلاب علوم دینیّه تمام درس و بحث خود را رها کردیم و با هجوم به طرف بیت حضرت امام(س) و برگزاری مجالس فاتحه و تذکر به عزاداری پرداختیم‏‎[1]‎‏ که منجر به چهلم و چله های مکرّر شد تا اینکه پس از یک سال طومار حکومت دژخیم از ایران کنده‏

‏شد: ‏«فجعلنا حصیداً کأن لم تغن بالأمس»‏، ‏«فقطع دابر القوم الذین ظلموا و الحمد لله رب العالمین»‏ ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 120
‏در اطراف حالات و خصوصیات زندگی آقای حاج آقا مصطفی شهید(ره) باید آن انسان وارسته را از چند جهت و بعد بررسی کنیم تا بتوانیم تا اندازه ای حق مطلب را ادا کنیم.‏

‏آقای حاج آقا مصطفی(ره) در اوان طلبگی کتاب «جامع المقدمات» را به یک پارچه دستمال می بست و زیر بغل می گرفت  و غالباً لباده پوش بود و لباده او رنگ سرمه ای و مدرسه ای داشت و با اینکه بازیگوش بود مع ذلک بسیار علاقه مند به درس و بحث بود و با همان وضع ساده طلبگی، اغلب با خود امام(س) برای شرکت در نماز جماعت ظهر مرحوم آیت الله آقای حاج سید احمد زنجانی(ره) و در مغرب در نماز جماعت مرحوم آیت الله مجاهد آقای حاج سید محمد تقی خونساری(ره) شرکت می کرد و غالباً وقتی امام(س) جماعت به رکوع می رفت صدای «یالله» طلبه ها بلند بود و در همان هنگامه چون فرش زیرانداز وجود نداشت، آقای حاج مصطفی(ره) عمامه خود را که یک تکه پارچه مشکی بود پهن می کرد و قامت نماز را می بست و غالباً این رویه از او بدون تکلف ظاهر می شد.‏

‏آقای حاج آقا مصطفی(ره) وقتی که تقریباً به «مطول» و «معالم» رسید کم کم عطش و عشق مطالعه در او پدیدار شد، او به «لغت» خیلی علاقه داشت و همین امر موجب تقویت حافظه او شد که از این جهت الحق نمونه بود و چنان که گفتم بسیاری از اشعار حافظ و سعدی و مثنوی را از حفظ داشت و تاریخ علمای اسلام را کاملاً ضبط کرده بود.‏

‏آقای حاج آقا مصطفی(ره) با صبیه آقای حاج آقا مرتضی حائری(ره) ازدواج کرده ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 121
‏و ثمره آن ازدواج دو فرزند است: یکی پسر به نام «حاج حسین آقا» و دیگری دختر به نام «مریم» و باید گفت که حاج حسین آقا یکی از پراستعدادترین طلبه هاست. ‏

‏به خاطر دارم زمانی که حاج آقا مصطفی(ره) عروسی کردند، حضرت امام یک قطعه قالی 4×3 نیم دار و کهنه برای ایشان خریدند. وضع زندگی آقای حاج آقا مصطفی(ره) به تبعیت از امام بسیار ساده بود. غالباً آبگوشت داشتند و گاهی هم کته درست می کردند. خانواده حضرت امام(س) در اتاق مجاور امام خیاطی می کردند و صدای چرخ خیاطی در اتاق کاملاً شنیده می شد، دو اتاق دم در یکی به صورت کتابخانه و دیگری که بزرگتر بود به صورت اتاق پذیرایی در اختیار امام بود. دقت نظر، کاوش و پژوهش لزوماً محصولِ کثرت کتاب نیست و ما این وضع را از امام داشتیم. حاج آقا مصطفی(ره) هم کتاب کمی داشت و آن کتابخانه را که ساواک غارت کرد، در جای دیگر بود و مربوط به منزل امام نبود، بلکه روبروی همین مدرسه حجتیه بود که فعلاً درمانگاه است. ‏

‏شهید حاج آقا مصطفی(ره) غالباً در تعطیلات تابستان به مشهد مشرف می شد یا با امام امت(س) به مسافرت می رفت و بسیار دقیق بود که زیر بار ظلم نرود و در این باره، احوال و عادات بی شماری از او سر زده که ما شاهد آن بودیم که حاضر نبود حتی صدای موسیقی را در ماشین و غیر آن بشنود و زود دست به کار می شد تا آن صدا را خاموش کند.‏

‏آقای حاج آقا مصطفی(ره) در رفاقت بسیار صمیمی بود و در درس و بحث ابداً خستگی به خود راه نمی داد و در میان طلاب به صفا و صمیمیت معروف بود، او ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 122
‏سرسپرده یکی از علمای بزرگ به نام آقای ابهری بود که با او حشر داشت و او یکی از رفقای حاج سید احمد فهری بود که کتب عرفان حضرت امام(س) را ترجمه کرده است، او با آیت الله آقای حاج آقا رضا بهاءالدینی(ره) بسیار حشر داشت و به ایشان ارادت می ورزید.‏

‏مرحوم شهید حاج آقا مصطفی(ره) در فقه و اصول و فلسفه صاحب رأی بود و در این اواخر به فتوای خود عمل می  کرد و از کسی تقلید نمی کرد و اگر خداوند به او عمر می داد مسلماً یکی از مراجع تقلید آینده بود. او بی اندازه درباره آقای شریعتمداری حساس بود و به او عقیده نداشت. او با شاه با تمام وجود مخالف بود و هیچ گاه حاضر به آشتی با دستگاه جبار در وجود او دیده نمی شد، او مکرر آرزو داشت زمانی برسد که حکومت اسلامی در ایران استقرار پیدا کند و بی اندازه به آن امید داشت ولی مقدر چنین بود که حکومت اسلامی با خون او استقرار یابد و او در میان جمع نباشد و مانند شمع فروزان بسوزد و به ملت مسلمان ایران فروغ بخشد ‏«و المقدرکائن و لاراد لقضائه تعالی و تقدس»

‏ما به مناسبت سالگرد شهادت حضرت آیت الله آقای حاج آقا مصطفی(ره) این مطالب را گفتیم، ولی مقاله های طولانی، خواندنی و حماسه آفرین را ملت  بزرگ ایران و عراق در تمام دشت ها و کوهستان ها در قصر شیرین و اسلام آباد و در دشت زرخیز خوزستان و در کنار آب های کرخه و کارون با خون خود نوشته اند. ‏

‏ملت ایران و عراق در طول تاریخ نشان داده و انگلستان آن را فراموش نکرده که حاضر است کارون و کرخه و دجله و فرات و اروند رود و شط العرب و خلیج فارس ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 123
‏را پر از خون کند و به گورستان اهریمنان زمان مبدل نماید ولی تسلیم هوس بازان و دشمنان و دار و دسته صهیونیسم بین المللی و امپریالیسم جهان خوار نخواهد بود. ‏

به صبر کوش که ای دل خدا رها نکند

چنین عقیق نگینی به دست اهرمنی

‏آری خون شهدای اسلام از جمله شهید بزرگوار آیت الله عالی مقام، خادم اسلام حاج آقا مصطفی خمینی(ره) هیچ گاه به فراموشی سپرده نخواهد شد، این خون ها مانند خون یحیی، جعفر، حمزه، ابو عبیده و حضرت سید الشهداء(ع) و ابوالفضل ابن عباس و علی اکبر و سایر شهدای دشت کربلا و همه شهدای قبل از انقلاب و پس از آن مانند سیل خروشان وجودشان می توفد و همه زباله های «سیا» و صهیونیسم بین المللی و امپریالیزم جهان خوار و سگ های زنجیری آن ها مانند صدام حسین و انورالسادات و مناخیم بگین و حسن و حسین را به زباله دان تاریخ جهنمی فرو می برد. ‏

‏از خداوند تبارک و تعالی می خواهیم که به خاطر روح پرفتوح شهیدان از جمله شهید پرافتخار اسلام آقای حاج آقا مصطفی خمینی(ره) به مقام معظم رهبری طول عمر مرحمت فرماید و شر استکبار جهانی مخصوصاً آمریکای جنایت کار را از سر ملل مسلمان جهان عموماً و ایران اسلامی خصوصاً کوتاه سازد و اسلام را در هر حالی از حالات قوت عنایت فرماید. آمین یا رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله طاهرین .‏

نشریه صبح آزادگان - تاریخ 1 / 8 / 1363

‎ ‎

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 124

  • گر چه بعضی ها گفتند: آقا تولد امام رضا (علیه السّلام) است،نمی شود مجلس فاتحه گرفت که ما ناراحت شدیم و به آنها پرخاش کردیم که جنازه مربوط به بیت آقای خمینی نیست مسأله قوم و خویشی مطرح نیست، مسأله سیاسی است. باید از این فرصتی که پیش آمده استفاده کرد.