مصاحبه با آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی

 مصاحبه با آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی

 لطفاً سابقۀ آشنایی خود را با مرحوم حاج آقا مصطفی بیان فرمایید: 

بسم الله الرّحمن الرّحیم، الحمدلله ربّ العالمین. و الصلوة و السلام علی خیر خلقه و آله الطاهرین.

‏«‏مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مٰا عٰٰاهَدُوا اللهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَنْ قَضَیٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَنْ یَنتَظِرْ وَ مٰا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً‏».‏‎[1]‎‏ ‏

‏من در سال 1325 هجری شمسی از تبریز وارد قم شدم. حقیر، سطوح حائل را در تبریز خوانده بودم و سطوح عالی را می خواندم. مطابق رسم حوزه که تدریس در ضمن تحصیل بود، در عین تحصیل، تدریس هم می کردیم. طبعاً در آن زمان تدریس، منحصر به ادبیات می شد. کتاب مطوّل را شروع کرده بودیم و درس ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 83
‏می گفتیم. مرحوم حاج آقا مصطفی(ره) هم در آن درس شرکت داشت، ولی گاه و بیگاه که سؤال می کردم، احساس کردم مطوّل برای ایشان زیاد است و ایشان باید قسمت پایین را بهتر بخواند. ایشان هم این نصیحت ما را پذیرفت؛ لذا، علاوه بر تدریس مطول برای دیگران، برای ایشان از صمدیه شروع به تدریس کردم. همۀ صمدیه، سیوطی را علی الظاهر تا اوایل «اخبار بالذی»، باب الف مغنی و بعد هم قسمت اعظم مطول را بر ایشان تدریس کردم تا رسیدیم به لمعه که قسمت «طهارت» را در جایی دیگر و باب بیع را نزد اینجانب می خواندند. این تدریس سالها طول کشید. ‏

 لطفاً دربارۀ ویژگیهای ایشان در دوران تحصیل، توضیحاتی را بیان فرمایید؟

‏ از جمله خصوصیّات ایشان در درس، در درجه اول استعداد قویّشان بود؛ حافظۀ قوی ای هم داشت. غالباً اشخاص خوش فهم و خوش فکر، از حافظۀ قوی ای برخوردار نیستند؛ ولی ایشان در عین حال که فهمی خوب و دقتی بسیار داشت، دارای حافظۀ خوبی هم بود. به همین دلیل، با اصرار من ایشان همۀ الفیه ابن مالک را حفظ کرد و نه تنها حفظ می کرد، بلکه خوب هم می خواند. گاهی که من مطالبی دربارۀ زندگی علما نقل می کردم، ایشان علاقمند شد که آن بخش از کتاب «نخبةالمقال» را  (کتابی در موضوع تراجم و رجال) که راجع به علما بود، حفظ کند. بعدها که معقول را نزد دیگران می خواندند، قسمتی از اشعار منظومه را هم حفظ ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 84
‏کرده بودند و می خواندند. هم عمق فکری و هم ذکاوت داشت و در کنار این دو دارای حافظه ای قوی بود. ‏

‏یکی از مواهبی که ایشان داشت فکر زایا بود. گاهی در یک مسأله، اگر طرف مقابل هم مثل ایشان حال و حوصله داشت، شاید یک ساعت و نیم بحث می کردند. ایشان می توانست مسأله را به صورت ممتد با طرف مقابل بحث کند. یکی از مزایای حوزه این بود که در مجالس بحث می شد. مثلاً اگر مجلس روضه ای بود، پس از پایان روضه، یک مسألۀ فرعی مطرح و در اطرافش بحث می شد. ایشان به این بحث ها علاقمند بود و در حوزه هم معروف بود که ایشان آدم بحّاثی است.‏

 لطفاً دربارۀ برخی از ویژگیهای روحی و اخلاقی ایشان توضیح بفرمایید:

‏ از صفات بارز ایشان نسبت به کسانی که حقّی بر گردنش داشتند، تواضع در برابر آنان بود. به طور مثال، اگر چه ایشان در دوران جوانی، پیش ما درس خوانده بود، ولی بعدها خود در حوزه شخصیتی علمی شده بودند و بعد هم که به نجف منتقل شدند، در آنجا تدریس داشتند و در کنار همۀ اینها، فرزند امام هم بودند. با این حال، اواخر بهار سال 1356، در ماه شعبان که اینجانب به عمره مشرّف شده بودم و ایشان هم آمده بود و همان جا با هم ملاقات ها و گفتگوهایی داشتیم، من آن قدر مورد محبّت ایشان قرار گرفتم که دیگران تعجب می کردند. ‏

‏در همان ملاقات ها، از محضرشان سؤال کردم که حضرت امام  (در آن زمان می گفتیم «حضرت استاد») برای کدام یک از دوستان خود که در قم زیاد بودند و ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 85
‏برخی از آنها فوت کرده بودند، متأثر شده بود. گفت: وقتی خبر فوت مرحوم آیت  الله داماد رسید، حضرت امام خیلی متأثر شد؛ زیرا علاوه بر دوستی، ایشان را یکی از استوانه های علمی حوزه می دانست. ‏

 لطفاً دربارۀ ویژگی های شخصیّت علمی ایشان نظرات خود را بیان فرمایید:

‏ بحمدالله آثار علمی ایشان چاپ شده که خود، نشانۀ عظمت و ذکاء فکری و ذوق ایشان در مسایل فلسفی، فقهی و اصولی است. خوشبختانه شخصیّت علمی ایشان در این اواخر، بعدی پیدا کرد که من در آن زمان مشاهده نکرده بودم. در آن زمان، ایشان نسبت به فقه و اصول و نیز فلسفه به این که فرزند امام بود، ذاتاً علاقه داشت؛ ولی علاقه شان را به تفسیر در اینجا احساس نکرده بودم. تفسیری که ایشان در نجف نوشته و منتشر شده، خود نشانه این است که بحمدالله در برهه ای از عمر به کتاب الله متوجه شده تا از آن هم بهره بگیرد. از تفسیرشان پیداست که ایشان بیشتر از نظر فلسفی و عرفانی به کتاب الله علاقمند بوده تا بعدهای دیگر؛ یعنی همان بعدی که امام در اوایل انقلاب در چندین جلسه در شبهای سه شنبه، آن را بحث کردند، اگر چه متأسفانه دولت مستعجل داشت و ادامه نیافت. این بعد از قرآن مکتوم بود و اگر هم مکتوم نبود کمتر مطرح می شد. دربارۀ قرآن از نظر لغت، تاریخ، فقه، فلسفه و حتی از نظر علوم امروزی زیاد کتاب نوشته شده؛ امّا آن بعد خاصی که امام مطرح کرد، کمتر مطرح بود.‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 86
‏حضرت امام استفاده هایی از آیات قرآن می کرد که جز به مدد ذوق خاص ایشان میسر نبود. بحمدالله فرزند ایشان، هم از نظر فقه، هم از نظر اصول، هم از نظر فلسفه و هم از نظر تفسیر نمایانگر شخصیّت علمی پدر بود. ‏

‏خداوند منان مصلحت دید که این فرزند را در زمان حیات پدر از او بگیرد. خدا رحمت کند مرحوم امام را، من از خود ایشان شنیدم که فرمود استادم مرحوم شاه آبادی از پدر بزرگوارش که شاگرد مرحوم صاحب جواهر بود، نقل کرد که مرحوم صاحب جواهر که استاد ما بود، فرزندش فوت کرد. جنازه پسرش را عصر تشییع کردند اما موفق به دفن نشدند و غروب شد. جنازه را در یکی از مقبره های صحن امیرالمؤمنین (علیه السّلام) گذاردند تا آن شب برایش مقداری قرآن بخوانند و فردا او را دفن کنند. من خود، شاهد بودم که مرحوم صاحب جواهر همان شب در کنار جسد فرزند عزیز و دانشمندش، مقداری قرآن خواند و بعد مشغول بقیه کارهای هر شب در آنجا شد؛ مثلاً اگر هر شب مقداری از کتاب جواهر را می نوشت، همان مقدار را آن شب در کنار جسد فرزند عزیزش نوشت. این، به آن معنا نیست که قلبش نمی سوزد. بلکه، نشانۀ رضا بما قضی الله است. در عین این که قلبش می سوزد و اشک می ریزد، به قضای الهی راضی است و لذا عکس العمل نشان نمی دهد.هم قرآن را می خواند و هم کتاب را می نویسد. ‏

‏در هنگام فوت حاج آقا مصطفی(ره)، من در نجف نبودم. اما شنیدم که آنجا هم، همین مسأله رخ داده بود. در ظاهر، دیده نشد که حضرت امام گریه کند؛ گر چه در باطن ممکن است گریه کرده باشد؛ اما به هر حال، عکس العمل زیادی نشان نداد.‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 87
‏چرا؟ مانند همین مسأله را در تاریخ پیغمبر اکرم  (صلَّی الله علیه و اله) می بینیم. در تاریخ پیامبر اکرم  (صلَّی الله علیه و اله) آمده که ابراهیم، در حالی فوت کرد که در بغل پیامبر اکرم (صلَّی الله علیه و اله) بود و بدنش مانند تنور داغ شده بود. پیغمبر اکرم (صلَّی الله علیه و اله) نگاهی کرد؛ دید که روح او در حال پرواز است. فرمود: ابراهیم عزیز!«‏العین تدمع و القلب یحزن...‏»  (چشم اشک می ریزد و قلب متحزّن است). امّا در عین حال، در مقابل قضای خداوند تسلیم و به هر آنچه که او مقدر کرده راضی هستیم. این فرزند نعمتی الهی بود که خود داد و مصلحت را هم خود می داند و ما از غیب اطلاعی نداریم. ‏

سلام الله علی الامام حین ما ولد و حین ما مات و حین ما یبعث حیاً و سلام الله علی ولده حین ما ولد و حین ما استشهد و حین ما یبعث حیاً و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏.‏

 

‏***‏

‎ ‎

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 88

  • - احزاب / 23.