سخنرانی مقام معظم رهبری (دام ظلّه العالی)

سخنرانی مقام معظّم رهبری (دام ظلّه العالی)

‏«‏ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب‏»‏

‏پروردگارا قلوب ما را بعد از آنکه هدایت فرمودی به باطل میل مده و به ما از لطف خویش رحمتی عطا فرما که تنها تویی بخشندۀ بی منت. ‏

قال الله الحکیم: «و اذ قال موسی لقومه یا قوم لم تؤذوننی و قد تعلمون انی رسول الله الیکم فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم و الله لا یهدی القوم الفاسقین‏.» ای رسول ما به یاد آور وقتی که موسی به قوم خود گفت: چرا مرا رنج و آزار می دهید در صورتی که بر شما معلوم است که من فرستادۀ خدا به سوی شما هستم، باز چون از حق روی گردانیدند خدا هم دلهایشان را از اقبال به حق بگردانید و خدا مردمی نابکار فاسق را هدایت نخواهد کرد. ‏

‏به مناسبت سالگرد شهادت علامه سید مصطفی خمینی(ره) ایجاب می کند که ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 39
‏جملاتی چند دربارۀ این حادثه که به نوبۀ خود نقطۀ عطفی برای مبارزات اسلامی ایران بود و از جوانب گوناگون قابل مطالعه، استنتاج و بهره برداری است، عرض کنم.‏

‏مرحوم سید مصطفی خمینی(ره) یک از شخصیت های بالقوه و بالفعل اسلام بود. روزی که ایشان شهید شدند، در حدود سنین 48 - 47 سالگی بودند و در آن سن جزء ممتازترین کسانی بود که در حوزه های علمیه قم، نجف، مشهد و .... وجود داشت. بنده ایشان را به عنوان یک چهرۀ برجستۀ حوزۀ علمیۀ قم از سالها قبل می شناختم. وقتی به قم رفته بودیم، در درس فقه و اصول امام، ممتازترین کسی که بر طبق سنت و شیوه درسهای حوزۀ علمیه، گستاخانه با امام از مباحث علمی دم می زد و اشکال می کرد، او بود. ‏

‏ایشان اگر نگوییم بهترینِ شاگردان، جزء بهترین شاگردان درس امام(س) بود، و در عین حال خود یک مدرس معروف بود و فلسفه و فقه درس می داد. او به عنوان یک چهرۀ برجسته در میان طلاب، فضلا و مدرسین حوزه، معروف بود. ‏

‏در سال 1341 هجری شمسی مبارزات روحانیت و حوزۀ علمیه شروع و وی در متن مبارزات قرار داشت، اما بدون هیچ گونه تظاهر. شگفت آور بود که حاج آقا مصطفی(ره) در منزل امام مانند یکی از واردین این منزل و کسانی بود که به طور طبیعی در این خانه رفت و آمد می کردند چنان که کسی احساس نمی کرد او پسر امام(س) است و حتی مراجعه او به امام(س) در حد دیگران بود. هیچ کس فکر نمی کرد که برای زیارت امام(س)، یا برای انجام کاری و یا گفتگو با امام، باید از او ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 40
‏اجازه بگیرد زیرا او مانند دیگران بود، اگر امام مجلس محرمانه و خلوتی داشتند، او هم مثل همه مردم و مراجعین دیگر در آن مجلس شرکت نمی کرد. ‏

‏اخلاق خاص او در رابطه با امام(س) و حفظ جنبه تساوی با دیگر مردم در آن روزها در حوزه معروف بود. همه می گفتند که حاج آقا مصطفی خمینی(ره) در منزل امام به گونه ای رفتار می کند که با هیچ یک از مراجعین فرقی ندارد و واقعیت هم همین بود، هرگز انتساب به امام(س) و یا نام ایشان برای او وسیله ای محسوب نمی شد. ‏

‏بعد از آنکه در سال 1343 هجری شمسی تعرض شدید امام(س) نسبت به ماجرای کاپیتولاسیون منجر به تبعید امام خمینی(س) از ایران شد، ایشان را هم گرفته و به ترکیه تبعید کردند و آنجا در خدمت امام بودند. قبل از آن واقعه، مرحوم آقا مصطفی(ره) طعم زندان را چشیده بود، در زندان قزل قلعه و زندانهای دیگر در سلول های تنها، روزها و شبهای غربت، تنهایی و محنت را گذرانده بود، اما این تبعید برای او از دو جهت مهم و آموزنده بود:‏

‏1 - زندان برای همه کلاس بود، تنهایی در زندان بزرگترین معلم بود. لازم نبود که انسان در زندان، با بزرگان و یا روشنفکرانی هم سلول و هم بند باشد تا از آنها درسی بیاموزد، بلکه انسان از تنهایی زندان درس می گرفت و از مطالعه، در خود فرورفتن و شناسایی نقاط ضعف و قوت خود، مطالبی ارزشمند می آموخت. این یک جهت بود که برای او و دیگران عمومیت داشت. ‏

‏2 - نقطۀ مثبت دیگری که در این تبعید وجود داشت مجاورت با امام(س) بود. ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 41
‏خیلی طبیعی بود که در سالهای گذشته این فرزند برومند فاضل فرصت پیدا نکند که با پدر بزرگوار خود که مشغول کارهای تحقیقی، علمی و همه گونه کار یک روحانی اندیشمند بود، چندان ساعت دراز و طولانی را بگذراند. خیلی طبیعی است پسری که خود شاغل است با پدرش هم که باز شاغل است، چندان ارتباطی ندارد. مثل دو رفیق و همکار به طور طبیعی نیستند. اما تبعید در ترکیه این فرصت را به این پسر با استعداد و لایق داد که بیش از یک سال شبانه روز با امام(س) باشد و از امام(س) بیاموزد نه فقط دانش و اندیشه انقلابی، تجربه های سیاسی عمیق یا خاطرات گذشتۀ زندگی پرماجرای امام را، بلکه بیش از همه، روحانیت، معنویت و عظمتی که در روح امام همواره وجود داشت و عرفان، بینش معنوی و حکمت آموز امام را بیاموزد. این فرصت برای این پسر لایق بسیار ارزنده بود و از این فرصت بهره ها برد.‏

‏بعد از آنکه این پدر و پسر از ترکیه به نجف منتقل شدند، در طول سالیان تبعید در نجف کسانی که توانسته بودند با ایشان ملاقات کنند، می گفتند آقا مصطفی(ره) شخصیت دیگری شده است. آن معنویت، نفوذ معنوی، حکمت و اندیشه بلند، از او همچنان که امام(س) بعد از مرگ ناگهانی او گفتند، یک امیدی برای آینده می ساخت و به همین جهت بود که امام(س) فرمودند: «مصطفی امید آینده اسلام بود» و واقعاً هم همین طور بود و مصطفی(ره) امید آینده ما و خمینی آینده ایران بود. آن استعداد و دانش زیاد، روحیه بسیار خوب و عالی و اندیشه درست، می توانست برای آینده ایران ذخیره ای پایان ناپذیر باشد و حادثه شهادت او، می توانست نشان دهنده شخصیت معنوی او باشد.‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 42
‏مسأله شهادت ناگهانی این روحانی بزرگ و شخصیت عالی قدر، جریان مبارزات را در ایران از یک گذرگاه بسیار حساسی گذراند و مبارزات را وارد یک مرحله جدید و همه افراد را به شخصیت والای امام(س)، این پدر صبور و بردبار واقف کرد. در حقیقت مهم ترین وسیله ای که توانست این مبارزه را در شکل توده ای عجیب و جدید در عرصه تاریخ ایران حاضر کند، این حادثه بزرگ و این شهات پر ارج بود. ‏

‏بنابر این همان طوری که حضرت امام(س) فرمودند: «مرگ مصطفی از الطاف خفیه الهی بود» این یک لطف الهی بود؛ لطفی که ساده اندیشان، ظاهربینان و سطحی نگران آن را به صورت «لطف» نمی دیدند و آن چنان که شایسته بود برداشت نمی کردند. ‏

‏بعد از آن هم روشن است دستگاه حاکم از این حادثه چگونه می خواست، استنتاج کند. امّا رهبر عظیم الشأن انقلاب و مردم بیدار و آزاده از این حادثه چگونه استفاده کردند. این مطالب را فقط به این خاطر نگفتم که نسبت به شخصیت مردی بزرگ سخنی گفته باشم که دانستن آن برای شما خواهران و برادران لازم است، و همچنین شخصیت ناشناخته این شهید را به شما بشناسانم، بلکه بیشترین تأکید من بر سخن گهربار امام(س) است که فرمودند: «او امید آینده ما بود.»‏

‏امّا همین جمله را نیز از این نقطه نظر نگاه می کنیم که امید آینده ایران تجلیل و ستایشی از این شهید بزرگوار است و مایه غم و تأسفی برای ما، از دیدگاه دیگری می نگریم که به درستی احساس کنیم که دشمنان ما، دشمنان سوگند خورده این ملت و انقلاب تا چه اندازه آینده نگری  و برنامه ریزی دارند که پیش از آن که همه ما ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 43
‏بدانیم که این شهید امید آینده ایران بود و پیش از آن که عناصر فعال و مبارز ما به درستی شناخته باشند که چه عنصری، از دست آنها گرفته می شود، دشمن این را کشف کرده بود. دستگاه های جاسوسی و اطلاعاتی دشمن این مطلب را پیش از ما دانسته و فهمیده بود و لذا در صدد علاج برآمده و آینده نگری کرد. فردای ایران را دید، ایرانی را دید که مردم در جستجوی شخصیت های قابل اطمینانی هستند که بر گرد آنها جمع شوند و نهضت را که هنور در نیمه است، به پایان برسانند. دشمن کسی را که می دانست در آن روز امید آینده می تواند باشد و می تواند امید ببخشد، از میان ما برداشت. آن چیزی را که ما می توانستیم دست مایه حیات سیاسی و اجتماعی خود کنیم، از ما گرفت. پس دشمن، آینده نگر و دوراندیش است. دشمن با ما به شکل روزمره برخورد نمی کند، او قبلاً نقشه ها را طرح می کند و فردا و پس فردا را می بیند و بر طبق محاسبات دقیق آن را حدس می زند و در مقابل آنچه پیش خواهد آمد، طرح ریزی و برنامه ریزی می کند. ما در مقابل چنین دشمنی قرار داریم. ‏

‏حال نتیجۀ فهمیدن این واقعیت چیست؟ این نتیجه به نظر من نباید جز این باشد که ما هم خود را در مقابل این چنین دشمنی حس کنیم. اولاً ما هم باید آینده نگری کنیم، با حوادث به شکل روزمره برخورد نکنیم، اندکی دورتر از جلوی چشم خود را ببینیم، احساس خطر کرده و احتمالات را برای آینده در نظر بگیریم؛ ثانیاً نقشه های دشمن را هم نقشه های روزمره به حساب نیاوریم. ‏

‏آن روزی که شاه در نطق هایش می گفت اگر من از این مملکت بروم. مملکت دچار تجزیه خواهد شد و اگر پادشاهی در این مملکت نباشد، مردم ایران ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 44
‏نمی توانند با هم کنار بیایند، و این را در همه مصاحبه های مطبوعاتی و نطقها می گفت، همه هوشمندان می توانستند درک کنند که آینده ایران پس از خلع ید از این غاصبان و مزدوران چه خواهد بود. هوشمندان از آن روز فهمیدند که اولین و حادترین مسألۀ ایران بعد از پیروزی انقلاب چیست، و آن تظاهرات تجزیه طلبانه است. حال در چنین شرایطی تکلیف ما چیست؟‏

‏پیش از هر بحث اصولی، فکری، ایدئولوژیکی، امروز جامعه ما نیاز به دانستن این تکلیف ها دارد. تکلیف ما این است که همچنان به انقلاب اسلامی وفادار باشیم، ممکن است بگویید همه وفادارند. مگر کسی هست که به انقلاب اسلامی وفادار نباشد؟ جواب این است که آری ممکن است کسانی باشند که به انقلاب اسلامی وفادار نمانده باشند، چه عاملی موجب می شود که کسانی با انگیزۀ اسلامی با وارد کار شده باشند ولی به انقلاب اسلامی وفادار نمانده باشند؟ آیا همه چیز باید در شمار منافع مادی بیاید؟ آیا چیز دیگری نیست که انسان را باز بدارد؟ غیر از این وجوه شناخته شدۀ معمولی که یک انسانی را در مقابل انقلاب و جریان انقلاب قرار بدهد، حتماً وجوهی وجود دارد. ‏

‏پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) یک روز به سربازان سلحشور اسلام گفت: از جنگ کوچکتر بازگشتیم، بر شما باد جهاد بزرگتر، پرسیدند، جهاد بزرگتر چیست؟ حضرت فرمود: «جهاد با نفس»، نبرد با انگیزه ها؛ انگیزه های شخصی و نفسانی، جهاد با خواهشهای قلبی. ما خواهش قلبی را بیشتر در مسایل فکری، تفریح  ها، عیاشی ها و خوش گذرانیها محدود کردیم، در حالی که این ها بخشی از خواهش های قلبی است، امّا ‏


کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 45
‏خواهشهای قلبی رقیق تر، ضعیف تر، بسیار خطرناک ترند. ‏

‏در شرایط امروز جامعه ما، وحدت غیر از فلسفه عمیق ایدئولوژیک، فلسفه سیاسی نیز پیدا می کند، این است که وحدت دیگر به صورت یک فرمایش در نمی آید به صورت یک نیاز و ضرورت در می آید. با همه اختلاف سلیقه هایتان با هم کنار بیایید، دشمن می خواهد که شما با استفاده از کمترین اختلاف نظر و اختلاف سلیقه در مقابل هم قرار بگیرید. دشمن می خواهد که برادران هم وزن که سالهای سال هم دیگر را آزموده اند، هم دیگر را شناخته اند، به مختصر بهانه و سوءظنی یکدیگر را متهم کنند، بیایید برای خشم دشمن در مقابل این خواسته های او مقاومت کنیم، البته از لحاظ فکری هر چه می توانیم بایستی نقاط مشترکمان را تقویت کنیم و باید به یکدیگر نزدیک شویم تا وحدت، یک وحدت از دل جوشیده باشد.‏

روزنامۀ اطّلاعات – 1 / 8 / 1368

‏***‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابیادها و یادمانها از شهید آیت الله‏ سید مصطفی خمینی (س) (ج. 1) : مجموعه مصاحبه ها در حاشیۀ کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی (س): (مهر و آبان 1376)صفحه 46